ترور سردار سلیمانی بینظمی در منطقه را تشدید میکند
تهران - ایرنا - عبور آمریکا از خط قرمز ایران، شرایط را برای شکلگیری درگیری نظامی در منطقه محتمل ساخته با این حال حتی کشورهای عربی متحد آمریکا نیز از اقداماتی که زمینه وقوع یک جنگ نظامی در منطقه را فراهم میآورد، دوری میکنند.
روزنامه آرمان در گفت وگویی با جلال خوشچهره، کارشناس مسایل بینالملل، آورده است: اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، واکنشهای مختلفی را در میان مردم و نخبگان سیاسی منطقه برانگیخته است. هنوز هم بسیاری در حال تحلیل ابعاد و پیامدهای احتمالی اقدام نابخردانه نیروهای آمریکایی هستند. سوالهای زیادی مبنی بر این وجود دارد که آیا منطقه در آستانه تحولی جدید است؟ واکنش سخت ایران به اقدام آمریکا چه خواهد بود؟ آیا جنگی بزرگ درخواهد گرفت؟ و بسیاری سوالها و نگرانیهای دیگر.
آیا ترور سردار قاسم سلیمانی میتواند زمینه تغییری اساسی در تحولات و نظم منطقه خاورمیانه را فراهم کند؟
بدون شک، ترور سردار سلیمانی پیامدهای سنگینی خواهد داشت. این پیامدها علاوه بر منطقه، جامعه جهانی را نیز درگیر میسازند چرا که برای اولین بار است که آمریکا از خط قرمزی که در منازعات خود با ایران داشته عبور کرده و طبیعتا این اقدام بر اراده و تصمیم همه بازیگران درگیر تاثیر میگذارد و در چنین شرایطی دیگر نمیتوان صحبت از نظم منطقه کرد، بلکه اقدام آمریکا، یک بینظمی را با خودش بهدنبال دارد و بهنظر من، این اتفاق نقطه عطفی در بیثباتیهای خاورمیانه خواهد بود که بینظمی و وضعیت متزلزل منطقه را تشدید میکند.
حضور نیروهای نظامی آمریکا در عراق، یکی از موارد موثر در تشدید بینظمی منطقه خاورمیانه است، چه موارد دیگری را میتوان بر گسترش این بینظمیها اضافه کرد؟
بینظمی امروز در خاورمیانه سابقه طولانی دارد. از وقتی که آمریکا جنگهای منطقهای خود را شروع کرد و به عراق و افغانستان حمله کرد، زمینههای بینظمی در منطقه شکل گرفت. در عراق پس از صدام حسین، ما هرگز شاهد یک ثبات سیاسی در این کشور نبودهایم، بلکه تمامیت ارضی این کشور همواره در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. از همان زمان تا به امروز، آمریکا با حضورش یک چهره امنیتی به خود گرفته و بدون داشتن برنامه، بینظمی منطقه را بهانهای برای دلیل حضور خود در خاورمیانه و گرفتن ابتکارات عمل از دیگر رقبای اروپایی (حتی دوستان انگلیسیاش) قرار داده است. به این طریق بر تداوم بینظمی در خاورمیانه اثر گذاشته است. بهدنبال اقدامات آمریکا، مفاهیمی همچون دولت - ملت که اقوامی بهصورت مسالمتآمیز، حتی بسیار کمرنگ، طی دهههایی در منطقه ایجاد کردند، از بین رفت و هنوز هم نظم تازهای شکل نگرفته است. اگرچه دهه هشتاد، کاندولیزا رایس اعلام کرد که قرار است از دل یک بینظمی، نظم جدیدی را ایجاد کنند اما این نظم جدید، بعد از جنگ سرد تابع چند متغیر بین قدرتهای جهانی بود و نتوانست محقق شود.
یعنی میتوان نظم نوین جهانی آمریکا را عامل اصلی بینظمی خاورمیانه دانست؟
آمریکاییها در پی استقرار یک نظم نوین جهانی هستند که این نظم نوین جهانی یک سلسله مراتبی را در پی دارد، یعنی یک قدرت بزرگ به نام آمریکا با گرایشهای نئولیبرالیستی شکل گیرد و بعد سایر کشورهای دیگر اروپایی و آسیایی در این نظم جا داده شوند. طبیعی بود که دیگر قدرتهای جهانی در برابر این وضعیت مقاومت کنند. در اصل کشورهای دیگر خواستار یک نظام نوین جهانی بودند که در این نظام کشورها در سطح افقی و نه عمودی قابل بررسی باشند و هر یک از قدرتهای جهانی جایگاهی متفاوت از گذشته و سهمی در قدرت داشته باشند. این وضعیت تاثیرات خود و تبعاتی را در منطقه خاورمیانه بر جای گذاشت.
با وجود شکستها و ناکامیهایی که آمریکا در منطقه داشته، دلیل اصلی تاکید بر دنبال کردن سیاست نظم نوین جهانی در شرایط کنونی منطقه را چه میدانید؟
اسرائیل مهمترین دلیل آمریکا در تداوم این امر است. آمریکاییها با نگاه به استقرار نظم نوین جهانی و اهدافی که در خاورمیانه دارند و چشمی که به آسیای جنوب شرقی دارند و حتی رقابتی که در بلندمدت با چین خواهند داشت، تلاش میکنند وضعیت دولت اسرائیل در منطقه تثبیت شود تا در آینده دیگر نگران امنیت آن نباشد و به این دولت که به شکل جعلی در خاورمیانه شکل گرفته، مشروعیت بدهد. از این منظر، در نگاه آنها، سایر قدرتهای بزرگ منطقه چه به شکل جغرافیا، اقتصاد، سیاسی و نظامی باید شکسته و تضعیف شوند. این نگاهی است که آمریکا در منطقه دنبال میکند. به همین دلیل است که حرکتهایی که آمریکاییها در منطقه انجام دادند در دورههای مختلف تفاوتی نکرده و این اهداف آمریکا چه در دوران بوش، چه اوباما و چه ترامپ دنبال شده است. به این ترتیب بایستی، سیاستهای آمریکا در منطقه را که در اصل مبتنی بر بیثباتی است در یک استراتژی کلان تعریف کرد که سالها دنبال میشود. طبیعی است، اتفاقی که در رابطه با ترور سردار سلیمانی صورت گرفت نیز میتواند با توجه به تنش سابقهدار بین ایران و آمریکا و اختلافاتی که بین این دو کشور است، وضعیت منطقه را دچار نوعی بیثباتی تازه کند. همه اینها به انتخابهای ایران و آمریکا در گامهای آتی دو کشور در منطقه بستگی دارد.
موضع کشورهای عربی را در این رابطه چطور ارزیابی میکنید؟ تقریبا هیچکدام از کشورهای منطقه نه حمایت علنی از اقدام آمریکا کردهاند و نه آشکارا این اقدام را محکوم کردهاند. بهنظر شما بهتر نیست موضع قویتری نسبت به حضور آمریکا در منطقه شکل بگیرد تا از ادامه بیثباتیها جلوگیری شود؟
واقعیت امر در این شرایط چیز دیگری است. دولتهای عربی در برابر اقدام آمریکا با یک شوک بزرگ مواجه شدهاند و نوعی موضع محافظهکارانه را اتخاذ کردهاند. این موضعگیری از دو مساله ناشی میشود. اول اینکه آنها از پیشتر یک نگاه انتقادی و حتی معارض با سیاستهای جمهوری اسلامی داشتند و همانند گذشته در شمار متحدان آمریکا قرار میگیرند. وجه دوم این است که در نگاه متحدان منطقهای آمریکا، ترامپ ثبات شخصیتی ندارد و به عبارت دیگر غیرقابل پیشبینی است و نمیتوانند به او اعتماد کنند و مطمئن باشند با حمایت از وی، در بزنگاههای حساس و رویاروییهای احتمالی در منطقه در برابر ایران از آنها حمایت میکند. شوک دولتهای منطقه به خاطر عبور آمریکا از خط قرمزی است که میتواند منازعات ایران و آمریکا را از نقطه جوش عبور دهد و به یک انفجار بزرگ نزدیک کند و این اتفاق برای آنها نگرانکننده است. فراموش نکنیم بیشترین بیثباتی در منطقه متوجه منافع دولتهای عرب و متحدان آمریکا خواهد بود. بهویژه اینکه سرمایه اصلی تمام این دولتها، صادرات نفت است و میدانند اگر وضعیت به سمت بیثباتی بیانجامد، اول دولتها آسیبپذیر خواهند بود.
در حال حاضر، دولتهای منطقه، حتی آنهایی که در شمار متحدان آمریکا قرار دارند، مانند عربستان، بحرین، عمان، امارات و اسرائیل در وضعیت فعلی از اقدامات بیثبات کنندهای که میتواند منافع آنها را چه در استقرار نظام سیاسیشان و چه در وضعیت اقتصادی دچار بحران جدی کنند، دوری میکنند. سیاست فعلی دولتهای عربی به همین خاطر مبتنی بر محافظهکاری است. محافظهکاری که به معنای مخالفت با دولت آمریکا تعریف نمیشود، بلکه به معنای نگرانی و بیاعتمادی و پریشان ذهنی نسبت به آمریکاست. به این خاطر دوستان آمریکا هم نمیدانند چقدر میتوانند روی آمریکا حساب کنند. به هر حال دولتهای منطقه به این نتیجه خواهند رسید که نیاز است، این وضع به یک همزیستی مسالمتآمیز منجر شود. با این همه ما نمیتوانیم خیلی ایدهآلیستی به این موضوع نگاه کنیم.
با این حال، میتوانیم انتظار افزایش نفوذ منطقهای ایران را در روزهای آتی داشته باشیم؟
بهنظر من اینکه مردم عراق در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی و رهبر حشد الشعبی حضور گستردهای به عمل آوردند (پس از اعتراضات اخیر در این کشور)، یک نوع همگرایی تازه با جریان شیعی ایجاد کرد. این موضوع به همراه تصمیمگیری پارلمان عراق در مورد خروج ارتش آمریکا از این کشور، تظاهرات اعتراضی و وضعیتی که پیش از این، در عراق جریان داشت را تا اندازهای ترمیم میکند. ممکن است تجدیدنظر و یا بازسازیهایی صورت گرفته باشد. چون ما هنوز از لبنان بازتابی نسبت به ترور سردار سلیمانی ندیدیم اما قضاوت در مورد اینکه ایران به موقعیت گذشته خودش در منطقه بازگشته یا خیر، هنوز زود است.
در مقابل گسترش حضور نیروهای نظامی آمریکا ایران چه اقدامی انجام داده است؟
ایران مانند قبل سعی در گسترش نفوذ معنوی خود و همسو کردن نیروهای مردمی و انقلابی حزبا...، حشدالشعبی و حوثیهای یمن دارد که همگی با سیاستهای ضدآمریکایی ایران در منطقه همسویی دارند. این نیروها به شدت از اقدام آمریکا عصبانی هستند و شاید حتی بهزودی عکسالعملی هم نشان دهند، بهویژه که این اقدام تروریستی آمریکا در عراق بوده و حاکمیت عراق را نقض کرده و ممکن است حتی واکنشهای نظامی از سوی حزبا...، کتائب حزبا... و حشدالشعبی را شاهد باشیم. اما نمیتوانیم از تغییر سیاست منطقهای ایران صحبت کنیم. با توجه به حملاتی که طی اعتراضات عراق و لبنان به موقعیت معنوی و نفوذ ایران صورت گرفت و موقعیت ایران را خدشهدار کرده بود، وضعیت پس از ترور سردارسلیمانی، جایگاه و وضعیت ایران را ترمیم کرد و همانطور که دیدیم شهادت سردار سلیمانی، اختلافات را به وحدت تبدیل کرد و حتی نیروهای منتقد ایران اقدام آمریکا را محکوم کردند.
سیاست آمریکا در منطقه افزایش تنشها عنوان میشود. در مقابل این سیاست فشار و افزایش تنش آمریکا، چه عنوانی را برای سیاست منطقهای ایران به کار ببریم؟
مقاومت میتواند عنوان خوبی برای سیاستهای منطقهای ایران در شرایط کنونی باشد. آمریکا بعد از برجام یک سیاست فشار حداکثری را علیه ایران شروع کرد و بخش اول این سیاست فشار، تحریم اقتصادی علیه ایران و منزوی کردن ایران در جامعه بینالملل بود. اقدام بعدی آمریکا، نزدیک شدن به بدنه امنیتی حوزه نفوذ ایران در منطقه بود. اقداماتی که آمریکا در خروج نیروهایش از سوریه کرد و حتی جهت دادن به خروج نیروهای داعش در سوریه که اول به سمت عراق رفت و بعد به سمت افغانستان تا نیروهای تروریستی را به مرزهای ایران نزدیک کند.
در کنار این اقدامات، در عراق نیز تلاش کرد تا اختلافات داخلی را نسبت به ایران تشدید کند و این اقدام را در لبنان بهعنوان حوزه نفوذ دیگر ایران در منطقه پیاده کرد. تصور میکنم زدن سه پایگاه در عراق و دو پایگاه حزب کتائب در سوریه و بلافاصله بعد از آن، عملیات تروریستی سردار سلیمانی، در خدمت تشدید وضعیت دوقطبی متعارض در داخل عراق بود. این همان، وضعیتی است که آمریکا به شدت علیه ایران، آن را دنبال میکند. توئیت ترامپ بعد از حمله به پایگاههای نظامی را فراموش نکنیم که خطاب به مردم عراق گفت: «ما اقدام خود را انجام دادیم». در اصل ترامپ خواست برای خود هوادارانی در عراق پیدا کند. سیاستی که ترامپ دنبال میکند، تشدید وضعیت دو قطبی است که برای ثبات عراق و حتی لبنان تهدیدی جدی است و حتی ممکن است که تداوم دوقطبی به تجزیه منجر شود. مردم عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه باید بسیار هوشیارانه به این مساله نگاه کنند.
دلیل تغییر سیاستهای منطقهای ترامپ و حرکت به سمت راهبرد نظامی از سوی وی را چه میدانید؟
در توصیف راهبرد منطقهای آمریکا، بهتر است، اقدامات ایذایی را به جای راهبرد نظامی به کار ببریم. آمریکا هنوز معتقد به درگیریهای نیابتی است و ما هنوز رودررویی به شکل مستقیم در منطقه را ندیدهایم. نظامیان آمریکا، چند پایگاه را زده و در مقابل، نیروهای مقاومت هم پایگاههایی از آنها را در منطقه زدهاند. این موارد را نمیتوان بهعنوان شروع جنگ به معنای کلاسیک و متعارف آن دانست. نباید این را فراموش کنیم که ترامپ نمیخواهد وارد جنگ تمام عیار شود. اگر هم قرار به جنگ در منطقه باشد میخواهد این جنگ را با هزینه متحدان منطقهای خود انجام دهد. این سیاست، هم باعث محافظهکاری و هم موجب وسواس دولتهای متحد منطقه در همراهی با آمریکا شده است. میتوان گفت تصمیمات لحظهای ترامپ، در چارچوب اقداماتی ایذایی و محدود ممکن است، تبعات بزرگ و یا کوچکی داشته باشد. هنوز نمیشود قطعی از تصمیم ترامپ برای راهاندازی یک جنگ گسترده در خاورمیانه سخن گفت. آنچه که وضعیت فعلی را نه فقط برای مردم منطقه، بلکه حتی برای ناظران بینالمللی در اروپا، آسیا و آفریقا خطرناک کرده این است که اقدامات ایذایی ترامپ ظرفیت آن را دارند که تبعات گستردهای داشته باشد و خطر بروز جنگ گسترده را ایجاد کند. بر همین اساس بود که پس از اقدام تروریستی آمریکا در خاک عراق، متحدان آمریکا در داخل منطقه و حتی مقامات داخلی در کنگره آمریکا از وضعیت ایجاد شده، ابراز نگرانی کردند که مبادا این وضعیت منتهی به جنگ گسترده در منطقه بشود.
با این تفاسیر، احتمال درگیری نظامی در منطقه وجود دارد؟
بهنظر من احتمال درگیری در منطقه در شرایط فعلی بسیار ممکن است. ولی با احتیاطی که همه طرفها برای پرهیز از این قضیه باید داشته باشند میتوانند مانع چنین اقدامی شوند. اقدام آمریکا، منطقه را به آستانه شرایط منتهی به جنگ کشانده است و این اقدامات تبعات گستردهای خواهد داشت. اما اینکه اقدامات بعدی چه خواهد بود و ایران و نیروهای طرفدار ایران مانند حشدالشعبی چه واکنشی به اقدام آمریکا نشان میدهند و این واکنش در چه سطحی و به چه صورت خواهد بود، در پیشبینی وضعیت منطقه موثر هستند. با این حال اگرچه اقدام آمریکا خطر و ریسک این احتمال را بسیار بالا برده، هنوز هم نمیتوانیم از شکلگیری رویارویی گسترده صحبت کنیم.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*