جمع آوری نقدینگی راه علاج تورم در کشور نیست / چرا تورم در روسیه تک رقمی ماند؟
سیاستگذاران اقتصادی نباید پدیدههای واقعی اقتصاد را با تئوریهایی که در شرایط آزمایشگاهی تعریف شدهاند تحلیل کنند. تورم در کشور ما ناشی از افزایش نقدینگی نیست که جمعآوری آن راه علاج باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، امسال مطالبه مقام معظم رهبری به عنوان یک راهبرد کلان اقتصادی مهار تورم است و شعار سال را مهار تورم؛ رشد تولید فرمودند. رشد تولید بدون مهار تورم امکانپذیر نیست و اگر در سالهای قبل بدین مسئله توجه میشد، نتایج مطلوبی به دست میآمد. امادلایل تورم در کشور چیست؟
بر اساس مبانی تئوریک، دلایلی را که برای تورم مطرح میکنند یکی تورم ناشی از فشار تقاضا است که افزایش تقاضا نسبت به عرضه ایجاد تورم میکند و یکی از عوامل افزایش تقاضا نقدینگی است. مورد دوم، تورم ناشی از فشار هزینه است؛ یعنی شما سیاستهایی را به کار میگیرید که قیمت تمام شده کالا را بالا میبرد و اینها باعث تورم ناشی از فشار هزینه میشود.
این مبانی تئوریک، مبانی کاملی نیستند. تمام تئوریهای اقتصاد، تئوری رفتاری است. یعنی ناشی از نگاه آن تئوریسین به موضوع و تلاش برای تئوریزه کردن و فرمولهکردن رفتار فرد است. بنابراین قطعاً کامل نیستند. یعنی شما تئوریهای اقتصاد را که نگاه میکنی، بیشتر به یاد داستان مولانا و اتاق تاریک و فیل میافتید. این را من از تمام دوستانی که در رشته اقتصاد تحصیل میکنند، تقاضا میکنم دقت کنند و بههیچوجه به سمت یکجانبهگرایی در تئوریها نروند.
هر پدیدهای عوامل مختلفی دارد. تورم نیز همینگونه است. اگر جهش قیمتی را نیز تورم بدانیم - که هست - یعنی افزایش قیمت است هر چند که در مبانی تئوریک میگویند رشد تدریجی قیمتها است نه جهش قیمتها. علتی که هم که این را میگویند این است که راهحلهایی که در مبانی تئوریک پیشنهاد شده است، برای مداوای افزایش تدریجی قیمت است نه برای جهش قیمتی که ما الان دچار آن هستیم.
در تورم - خصوصا در کشور ما - مسئله نقدینگی مؤثر است، مسئله افزایش تورم ناشی از فشار هزینه صددرصد مؤثر است، پدیده تورمهای بخشی که ما با آن مواجه هستیم مثل تورم در بخش مسکن، سکه، ارز، خودرو و تأثیر آن روی بخشهای دیگر اقتصاد قطعاً مؤثر است و در کنار همه اینها آنچه که در دهه اخیر باعث تورم در کشور ما شده است، ورود اقتصاد به یک حلقه باطل است. یعنی حلقه باطل کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز و مجدداً افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی و این حلقه باطل. ورود این حلقه باطل به دلیل جایگزینی شبه پولهایی مثل ارز و مسکوکات طلا بهجای پول ملی است. این موضوع دیگر ارتباطی با نقدینگی، افزایش تقاضا ندارد. این موضوع باعث ایجاد تورمهای بخشی خصوصا در بخش ارز و سکه بهعنوان جایگزینهای پولی ملی شده و از آن طریق باعث قویترین موتور تورم و کاهش ارزش پول ملی است.
طبق مبانی تئوریک، افزایش تورم باید باعث کاهش ارزش پولی و کاهش ارزش پولی ملی باعث افزایش نرخ ارز شود. الان دیگر درحقیقت افزایش تورم عامل نیست؛ بلکه معلول این حلقه باطل است. یعنی تقاضا برای جایگزینی پول ملی باعث میشود که ارزش پول ملی پایین بیاید. ارزش جایگزینهای پول ملی که ما خودمان در اقتصاد آنها را تعریف کردیم؛ یعنی ارز و طلا بالا برود و از این گردشی که در حلقه باطل اتفاق میافتد تورم رخ میدهد. در سالهای اخیر افزایش نرخ ارز، تأثیرش روی سطح عمومی قیمتها بلافاصله اتفاق افتاد. یعنی حتی وقفهای هم که در اوایل این دهه بین افزایش نرخ ارز و سطح عمومی قیمتها وجود داشت، این وقفه هم از بین رفت. این به آن معناست که جایگزینی ارز و طلا که در دهههای قبل فقط بهعنوان وسیله پسانداز جایگزین پول ملی بود، در دهه گذشته بهعنوان وسیله مبادله جایگزین شدهاند و اخیراً در شش ماه گذشته آخرین نقش پول ملی که وسیله سنجش ارزش است را هم حتی گرفتهاند و بلافاصله سطح عمومی قیمتها را تحتتأثیر قرار میدهند.
بنابراین مهمترین عاملی که در اقتصاد ما الان باعث جهش قیمت و نه رشد تدریجی آن شده است و این جهش قیمت را شما نمیتوانید با کنترل نقدینگی و امثالهم کنترل کنید، ناشی از جایگزینی پول ملی است و این جایگزینی اگر درمان نشود، منجر به سقوط پول ملی خواهد شد. مثال خیلی خوبی که میشود به آن استناد کرد مثال روسیه است. بهعنوان کشوری که شرایط بسیار حادتر از ما را از نظر تحریم دارد تحمل میکند و اقتصاد تکمحصولی داشته است. عمدتاً وابسته به صادرات انرژی بوده است. تحریمهای دوبرابر تحریمهای ما روی این کشور وضع شده است. درگیر جنگی شده است که عملاً کل اروپا و آمریکا در مقابل او ایستادهاند و با همه این وجود تورم یکرقمی دارد.
چرا این اتفاق در روسیه افتاده است؟ فقط یک علت دارد. در روسیه امکان استفاده از ارز خارجی و مسکوکات طلا بهعنوان پول ملی وجود ندارد. من امیدوارم مسئولین به خودشان بیایند. ارز، وسیله مبادله تجارت خارجی است نه وسیله پسانداز داخلی، نه وسیله مبادله تجارت داخلی که قابلردیابی هم نباشد، نه وسیله قاچاق و فرار سرمایه، نه وسیله تسهیلکننده رشد اقتصاد زیرزمینی و فرار مالیاتی. به خودمان بیایم! وقتی آمار کشورها در دهه گذشته نگاه میکنیم، سه تا کشور را میبینیم که در کشورهای مطرح تورم دورقمی و سهرقمی دارند؛ ترکیه، ایران، آرژانتین. هر سه، کشوری هستند که امکان استفاده از ارز بهجای پول ملی در آنها وجود دارد. آرژانتین 20 میلیارد دلار مازاد تجارت خارجی دارد. هند 70 میلیارد تسریع تجارت خارجی دارد. تورم هند 6 درصد است.
یکی از عوامل مؤثر بر ارزش پول ملی تسریع تراز تجاری است. آنجا کل تورم 6 درصد دارد خودشان را نشان میدهد. آرژانتین 102 درصد تورم با 20 میلیارد دلار مازاد تجارت. موضوع جایگزینی پول ملی مهمترین موتور خلق تورم در کشور ایجاد بیثباتی و سقوط اقتصاد است. امیدوارم که مسئولین به این سمت بیایند که در حقیقت این موضوع را علاج کنند. راه آن هم کاملاً مشخص است. دلار بهعنوان وسیله مبادله تجارت خارجی کاملاً باید جای خود بنشیند. طلا اگر بهعنوان وسیله پسانداز استفاده میشود باید بهعنوان وسیله پساندازی باشد که عایدی آن مشمول مالیات میشود. اگر دلار بهعنوان وسیله پسانداز استفاده میشود، عایدی آن باید مشمول مالیات شود و این مشمول مالیات شدن مستلزم این است که نقلوانتقال فیزیکی بی در و پیکر این دو کالا حذف شود و فقط از طریق سیستم بانکی این نقلوانتقال صورت بگیرد.
آن هایی که دنبال کاهش / افزایش قیمت ارزش پول ملی هستند توجه بفرمایند که شما فقط امتیاز نقلوانتقال بدون ثبت دلار و مسکوکات طلا را از آن بگیرید، یعنی اگر منِ دارنده مسکوک طلا و ارز ناچار شوم نقلوانتقال را فقط از طریق سیستم بانکی انجام دهم، دوستان برآورد کنند که چه درصدی از قیمت موجود در بازار سقوط خواهد کرد. سؤال مشابه اینکه اگر فردا دولت آمریکا و دولتهای اروپایی اعلام کنند که نقلوانتقال بیتکوین صرفاً از طریق سیستم بانکی امکانپذیر است، به نظر شما ارزش بیتکوین چهقدر سقوط میکند؟! این شبه پولی که فقط مزیت نقلوانتقال بدون ثبت را دارد؛ بنابراین مهمترین عامل ایجاد تورم درعینحال محدودیت رشد تولید و سرمایهگذاری منفی در اقتصاد ما وجود این شبه پول است.
شما تا زمانی که یک بازار برای سودسازی ایجاد کردید که ریسک آن صفر است، سودش مشمول مالیات نیست، سود آن قابلپیگیری هم نیست و مثل بازار ارز و طلا کسی به فکر تولید نمیرود. تا زمانی که یک عامل بیثباتی که اقتصاد را روزمره میکند، ایجاد کردید کسی به فکر تولید نخواهد بود. مسئله ثبات از تورم مهمتر است و عامل بیثباتی در کشور ما نرخ ارز خودساخته در بازار ارز است. تقاضای ارز برای واردات است. بازار ارز باید برای واردات باشد نه برای جایگزینی پول ملی. این وظیفه بانک مرکزی در حفظ ارزش پول ملی است و وظیفهای است که در 24 سال گذشته رهبر انقلاب 24 بار به دولتها تذکر داده است. امیدواریم که انشاءالله موردتوجه قرار بگیرد.
* مهار تورم به تولید صدمه می زند؟
یک پارادوکسی را بعضاً کسانی که خودشان را در قالب فقط تئوریها میبینند، مطرح میکنند این است که مهار تورم به تولید صدمه میزند. از همینجا به توهمی به اسم رکود تورمی و لاعلاج بودن آن میرسیم. دوستان دقت کنید که تئوریهای اقتصادی یک فرض اساسی دارند و آن هم ثبات سایر شرایط است. ثبات سایر شرایط یعنی شما تئوری را دارید در یک شرایط آزمایشگاهی مطرح میکنید و نه در واقعیت؛ بنابراین شما پدیدههای واقعی اقتصاد را با تئوریهایی که در شرایط آزمایشگاهی تعریف شدهاند تحلیل نکنید و راهحل برای مشکلات کشور بر اساس شرایط آزمایشگاهی و تئوریها ارائه ندهید.
آنچه که در حقیقت مطرح است این است که تورم در کشور ما ناشی از افزایش نقدینگی نیست که جمعآوری آن راه علاج باشد. تورم در کشور ما ناشی از جهشهای قیمتی کاهش ارز پول ملی است و اگر ما بخواهیم اقدامی انجام دهیم که هم تورم را کاهش دهیم و هم تولید را رشد دهیم، مستلزم اتخاذ سیاستی است که ارزش پول ملی من را بالا ببرد. فرض کنید که قیمت دلار در کشور نصف شود. این به معنی این است که قدرت خرید مردم و قدرت پول ملی مردم دو سه برابر شده است. از طرف دیگر قیمت تمام شده کالاها کاهش پیدا کرده است. یعنی تقاضای کل از دو طرف تحتفشار افزایشی قرار میگیرد؛ از جهت افزایش قدرت خرید، از جهت کاهش قیمتها؛ بنابراین تولید رشد خواهد کرد.
رشد تقاضا با رشد تورم مواجه نیست؛ چون تورم ناشی از تقاضا اگر یک عامل مثبت است، کاهش هزینهها در کاهش تورم عاملی بسیار مؤثر خواهد بود. این مهم اتفاق نمیافتد مگر اینکه شما امکان جایگزینی را برای پول ملی حذف کنید. اگر این کار را بکنید شما سرمایهها را به سمت فعالیتهای تولیدی سوق خواهید داد و فعالیتهای غیرمولد را تهدید میکنید. بنابراین هیچگونه تضادی برای استراتژی که میشود انتخاب کرد که هم تورم را کنترل کند و هم تولید را افزایش دهد وجود ندارد؛ بلکه هماهنگی کامل در اتخاذ یک سیاست مناسب و آن هم روشی است که به افزایش قدرت پول ملی منتهی میشود، وجود دارد و این تنها راه نجات کشور است. ما هیچ راهی جز این گزینه نداریم.
اثر نظام مالیاتی روی تورم و بحث کسری بودجه
ابزار اصلی رفع مشکل کشور یعنی رفع تورم و رشد تولید، سیاست مالی است. یعنی اگر شما میخواهید رشد تولید ایجاد کنید، هیچ چارهای ندارید جز اینکه فعالیتهای غیرمولد را تهدید کنید؛ یعنی نرخهای مالیاتی وضع شود بر این فعالیتهای غیرمولد به حدی بالا که علیرغم سوددهی فراوان آنها و ریسک کم آنها این نرخ بهمراتب بالاتر از مالیاتبردرآمد، باعث تغییر رفتار بشود. موضوع مشمول شدن مالیات این فعالیتها نیست. بعضی در طراحی CGT که در مجلس کردهاند - که بسیار ناقص هست - موضوع فقط مشمول مالیات شدن اینها نیست. موضوع اساسی تغییر رفتار فعال بخش خصوصی از فعالیت در بخش غیرمولد به بخش مولد است و این حاصل نمیشود مگر با نرخهای بالای مالیاتی. شما نمیتوانید این نرخها را اعمال کنید تا زمانی که فعالیت در بخش غیرمولد غیرقابلردیابی است. شما نمیتوانید مدعی برخورد با فعالیت غیرمولد در بخش بازار ارز و طلا باشید وقتی نمیتوانید نقلوانتقال ارز و طلا را ثبت کنید. شما نمیتوانید با سفتهبازی در بازار ملک و خودرو برخورد کنید وقتی اجازه معاملات قولنامهای را در این دو بخش میدهید.
پس در استراتژی که برای تحقق شعار سال باید مدنظر قرار بگیرد، سیستم مالیاتی و مالیات عایدی سرمایه مؤثر و تغییر رفتاردهنده نقش اساسی و محوری را دارد که باید با اصلاحاتی که سریعاً در نظام مالیاتی صورت میگیرد به مرحله اجرا گذاشته شود و اگر شما نقلوانتقال شبه پولها را منظم و مدیریت کنید، با حجم واقعی اقتصاد در ایران روبهرو خواهید شد که بهمراتب بزرگتر از وضعیت کنونی است. نه حجم کامل واقعی ولی حجم قابلقبول واقعی و این حجم واقعی یا قابلقبول واقعی میتواند مالیاتی بهمراتب بالاتر از نیاز بودجه دولت، برای دولت تأمین کند؛ یعنی ما اگر درست استراتژیمان را انتخاب کنیم، با پدیدهای به اسم کسری بودجه مواجه نخواهیم بود.
به هر ترتیب ما باید سیستم را به نحوی اداره کنیم که مدیری نتواند تخلف کند و سیستم را بهگونهای سوق دهیم که اگر مدیری تخلف کرد آن مجموعهاش زیان آن تخلف را بپردازد والا احتکار ارز، ملک، طلا و اینها در همه جای دنیا قابلاجرا است. اینکه اجرا نمیشود، بهخاطر قوانین مالیاتی است که بر روی این موارد بسیار شدید است. قوانین پولی و بانکی و بسیار شدید و هزینه تخلف از این قوانین جدی و بالا است و تغییر رفتار ایجاد میکند. اینکه در دنیا مردم فرهنگ مالیاتی در کشورهای پیشرفته دارند، بهخاطر این نیست که مردم خیلی خوب هستند. اینکه آدمهای خوبی هستند، بهخاطر اینکه قانون وجود دارد. آنجا شما اگر فرار مالیاتی بکنید از هستی شما را ساقط میکنند. به همین خاطر فرد اظهارنامهاش را میدهد و مالیاتش را پرداخت میکند. در کشوری که فرار مالیاتی جرم نیست؛ جرم هست ولی روی آن اقدامی انجام نمیشود یا جرمی که تعریف شده است متناسب با فرار مالیاتی نیست. در کشوری که شما اجازه نقلوانتقال بدون ثبت شبه پولها را دارید، شما نمیتوانید یک اقتصاد شکوفا درست کنید و هر چهقدر هم هوار بکشید که من مدیر عوض میکنم، نتیجهای نخواهد داشت. شما باید سیستم را درست کنید و در این سیستم کسی نتواند تخلف کند.