جمعه 2 آذر 1403

«حجیت خیابان» در مشروعیت‌زدایی از رژیم سیاسی

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
«حجیت خیابان» در مشروعیت‌زدایی از رژیم سیاسی

خبرگزاری فارس_ یادداشت_ قدرت‌الله رحمانی: ازاله مشروعیت یک رژیم سیاسی از طریق اِعمال قوه موسس و به اتکاءاراده‌ملی، به تحقق چهار وضعیت خارجی وابسته است. این وضعیت های چهارگانه عبارت است از ظهورعینی خواست ملی، مطالبه تغییر نظام سیاسی مبتنی بر خواست ملی، استمرار خواست ملی تغییرنظام، و تعین رهبری بلامعارض خواست ملی. مقاله حاضرمی‌کوشد با روش مطالعه کتابخانه ای، و ازطریق استناد به منابع معتبرتاریخی و ارجاع به حوادث واقعه، میزان تحقق وضعیت های چهارگانه موصوف را درجریان انقلاب اسلامی ملت ایران (1357شمسی - 1979میلادی) واکاوی کرده وچگونگی ظهور اراده‌ملی و اعمال قوه موسس در ازاله مشروعیت رژیم سلطنتی را از منظر حقوق‌عمومی، توصیف وتحلیل نماید. نتایج پژوهش نشان می‌د هد در بستر وقایع20ماهه حدفاصل اوایل سال1356تااواخرسال1357، خصائص چهارگانه یک جنبش انقلابی زایل کننده مشروعیت از رژیم سیاسی مستقر، دست‌کم دوماه پیش از پیروزی قطعی انقلاب اسلامی و سقوط کامل رژیم پهلوی در22بهمن1357، به تمامه و درحدکمال تحقق یافته است.

1. مقدمه

از کودتا، جنگ داخلی، مداخله خارجی، و انقلاب، به‌عنوان روش‌های رایج وتجربه شده برای برانداختن رژیم‌های سیاسی نام برده اند (حق پناه،1384: 38). شورش نیزگونه‌ای از روش‌های براندازی است که چون هدف ازآن، نفس تغییروسرنگونی رژیم مستقر بدون توجه به امرجایگزینی است، ازانقلاب به معنای خاص کلمه - که اسقاط یک رژیم وایجادرژیم بدل ازآن را توامان هدف قرارمی دهد - متمایزمی‌شود (محمدی،1382[ب]:31). استدلال برمشروعیت زدایی از رژیم های سیاسی مستقر، بسته به این که اسقاط و اضمحلال‌شان به واسطه کدام یک از روش‌های مذکور حادث شده یا در معرض حدوث قرارگرفته باشد، متفاوت است. زوال و فروپاشی مشروعیت ازطریق انقلاب، دراولین مرحله از وضعیت انقلابی - که حالت سلبی و معطوف به نفی نظام موجود دارد - محقق می شود (حسینی زاده و شفیعی،1396: 22) با این وجود، از منظر حقوقی، چنان چه زوال مشروعیت بخواهد به پدیده انقلاب مستند شود، احراز اراده ملت - به مثابه قوه موسس صاحب حاکمیت - به تحقق شرایط خاصی در وضعیت انقلابی وابسته است.

از منظر آموزه های حقوق عمومی، یک جنبش انقلابی درصورتی می‌تواند مشروعیت رژیم سیاسی مستقر را زایل کند که دست‌کم واجد چهار خصیصه باشد: اولا؛ متکی به خواست عمومی و اراده بخش عظیمی از مردم باشد آن‌چنان که بتوان خواست و اراده ملت را ازآن استنباط کرد ثانیا؛ این خواست ملی، ناظر بر تغییر بنیادین اوضاع و احوال، و به طورمشخص معطوف به تغییررژیم سیاسی باشد ثالثا؛ خواسته تغییررژیم سیاسی، در یک دوره زمانی کم وبیش طولانی و به نحو اطمینان آوری، استمرارداشته باشد رابعا؛ به‌واسطه رهبر یا رهبران مشخص ومتعین، قابلیت نمایندگی شدن داشته باشد (Albert,2020:47). با امعان نظر به شرایط مذکور، ظهوراراده‌ملی (قوه موسس) در وجه سلبیِ معطوف به مشروعیت زدایی ازرژیم حاکم ومستقر در یک کشور - برخلاف وجه ایجابی آن که درتاسیس عینی وعملی حکومت جلوه می کند - امری انتزاعی است و احراز واثبات آن، به وقوع عینی وخارجی سقوط رژیم وابسته نیست. از این روممکن است وضعیت انقلابی، شرایط زایل کننده مشروعیت حکومت را محقق کند، اما حکومت درعمل تا مدت ها هم‌چنان برقرارباشدو به حیات سیاسی خود ادامه دهد.

اهمیت موضوع این پژوهش، ارائه معیاری کم وبیش قابل اتکاء برای تعیین بقاء یا زوال مشروعیت رژیم سیاسی ازمنظرحقوقی است. مشروعیت جمهوری اسلامی ایران - به عنوان نظام سیاسی برآمده ازانقلاب اسلامی ملت ایران وتجلی کم‌نظیر اراده قوه موسس - دست‌کم طی دودهه اخیر همواره از ناحیه مخالفانش در معرض تشکیک وتردید قرارگرفته است و مدعیان، درمقام استدلال، غالباً به تغییرنسلی تمسک جسته اند. مستمسک تغییرنسل، درحالی به عنوان دلیل تشکیک در مشروعیت جمهوری اسلامی مطرح می شود که این نظام، متکی بر خواست و اراده اکثریت قاطع ملت، جایگزین رژیمی شدکه مشروعیتش، درجریان انقلابی سترگ و به نحوی غیرقابل انکار - هکذابواسطه همان خواست واراده اکثریت قاطع - زایل شده بود. ازاین رو، درصورت تشکیک درتداوم مشروعیت حکومت تاسیس شده به اراده اکثریتی چنان قاطع، بقاءمشروعیت، استصحاب می‌شود و تا وقتی اکثریتی قاطع - برخلاف اکثریت قاطع نسل قبلی - ابرازو احراز نگردیده، تایید خواست واراده پیشینیان ازسوی نسل بعدی - که تدریجاً به وجودآمده است - مفروض انگاشته می شود. این انگاره، قیام همان اکثریت قاطع - باهمان اوصاف وشرایط - را علیه حکومت؛ برای سلب مشروعیت ازآن، لازم می داند (یزدی،1375: 29).

پژوهش حاضر می‌کوشد با استناد به داده های تاریخی و ارجاع به منابع ومتون دسته اول کتابخانه ای، جنبش انقلابی ملت ایران را ازحیث اراده معطوف به سلب مشروعیت سیاسی از رژیم سلطنتی (به مثابه اراده قوه موسس) واکاوی کرده وبا بررسی حوادث واقعه دربازه زمانی 20ماهه حدفاصل اوایل سال1356 تا اواخرسال1357 و نیز مجموعه آراءو اندیشه‌ها ومواضع بیان شده از سوی امام خمینی (ره)- به‌عنوان رهبریگانه و بلامعارض انقلاب ملت ایران و مظهراعلای اراده قوه موسس دردوره مذکور - دلالت داده‌های تاریخی برتحقق شرایط چهارگانه وضعیت انقلابی را درجریان انقلاب اسلامی و درچارچوب مفاهیم حقوق‌عمومی جدید، توصیف و تحلیل نماید و به این پرسش پاسخ دهد که ازنظرحقوقی، اراده ملت ایران (قوه موسس) در سلب مشروعیت از رژیم سلطنتی چگونه و در چه زمانی به منصه ظهور رسیده، ومیان این تحقق وضعیت انقلابی منتج به سلب مشروعیت حقوقی از رژیم (به مثابه امری انتزاعی)، باپیروزی قطعی انقلاب اسلامی و سقوط واقعی و مادی حکومت در روز22بهمن1357(به مثابه امری عینی) چه نسبتی برقرار است.

تامل در آثار منتشرشده در زمینه موضوع این پژوهش نشان می‌دهد هریک از آثار مذگور - که در پژوهش حاضر به کرات مورد ارجاع قرارگرفته اند - کم و بیش یک یا چند عنصر از عناصر چهارگانه وضعیت انقلابی را به تفصیل یا اجمال مورد بحث قرار داده و تحقق وضعیت انقلابی را در وابستگی و پیوستگی با عنصر یا عناصر مزبور توضیح داده اند، لیکن تبیین یکدست و اندامواره همه این عناصر از یک سو، وتطبیق یکایک آن‌ها با وضعیت واقع شده درجریان نهضت و انقلاب اسلامی منتهی به اسقاط رژیم شاهنشاهی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی از سوی دیگر، ومخصوصا بازنمایی تاثیرات حقوقی ناشی از فعلیت این عناصر در ازاله حقانیت از رژیم سیاسی حاکم بر ایران - که وجوه تمایز و نوآوری های تحقیق حاضر را شکل می دهد - در این منتشرات غایب است.

اگرچه مطالعه گسترده راجع به موضوع (دربازه زمانی دوساله ازابتدای زمستان1356تاپایان پاییز1358) نشان می‌دهدتحقق عینی و خارجی وضعیت‌های چهارگانه موصوف - درشکل قیام ملی معطوف به خواست تغییر رژیم سیاسی، و استمرار و اصرار بر این خواسته تا سقوط کامل حکومت شاهنشاهی وتاسیس حکومت جمهوری اسلامی - باتعیین نظام سیاسی جدید ازطریق همه پرسی ملی، انتخابات همگانی مجلس تدوین و تصویب قانون اساسی نظام جدید، وبالاخره همه پرسی ملی تاییدقانون اساسی، به ظهورکامل همه مراتب سلبی و ایجابی اراده قوه موسس، اعم از ازاله مشروعیت و اسقاط عملی رژیم شاهنشاهی (زمستان 1356تازمستان 1357) وسپس تاسیس حکومت جمهوری اسلامی (زمستان1357تاپاییز1358) تحت رهبری متعین و بلامعارض امام خمینی (ره)، انجامیده است، لیکن چارچوب تحقیق حاضر، محدود به بررسی وجه سلبی اراده قوه موسس در ازاله مشروعیت رژیم سلطنتی است، ومراتب ایجابی ظهور اراده قوه موسس در تاسیس جمهوری اسلامی از قلمرو این مطالعه خارج است.

2. قوه موسس، وضعیت انقلابی و زوال مشروعیت رژیم سیاسی

خاستگاه مفهوم «قوه موسس»[1] درپذیرش این امر ازسوی متفکران اوایل دوران مدرن نهفته است که حکومت به دست مردم و برای آنها تشکیل می شود. بعدها این مفهوم به نحودقیق تری تببین شد؛ «ایمانوئل جوزف سی یس»[2]- از ایده پردازان حقوق اساسی مدرن که نقش موثری در انقلاب فرانسه وتدوین اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه داشته است - قوه موسس راهمان «ملت» معرفی می‌کند که منبع و منشاءهمه چیز است (لاگلین،1388:241و 154). ازنظر سی یس، ملت، خودِقانون است و اراده مردم، منشاءتمام قانونیت‌ها است (لاگلین،1394:270). قوه موسس، نیروی جمعیت کثیرمردمی است که در راستای تاسیس یک نظام سیاسی - حقوقی شکل می گیرد به نحوی که می‌توان آن را «اراده سیاسی مردم» یا «اراده سیاسی ملت» نامید. این اراده، از طریق ساختاری مبتنی بر «نمایندگی»[3] ودر قالب «نهاد موسس»[4]- ازقبیل مجلس موسسان و مانند آن - عینیت می‌یابد و به تاسیس نظام سیاسی - حقوقی وقانون اساسی می‌انجامد؛ چون فرض بر این است که درجوامع بزرگ انسانی، تاسیس نظام سیاسی - حقوقی وقانون اساسی، بطورمستقیم توسط قوه موسس (ملت) ممکن نیست (دبیرنیا،1393: 8-187). قوه موسس، درجایگاه فراتر - وپیش - از قانون، خالق «اصول عالی وبرتر»[5] هم‌چون اعلامیه‌های حقوق منبعث از انقلاب‌های امریکا و فرانسه است که «اصول مافوق قانون»[6] تلقی می‌شوند و نهاد موسس، قانون اساسی را برمبنای آن اصول تدوین و سازماندهی می‌کندLoughlin, 2017:113-114)). اگرچه مفهوم قوه موسس - به معنای منشاءمشروعیت درتاسیس و تداوم قدرت سیاسی - پیشینه‌ای به درازای تاریخ اندیشه سیاسی دارد اما ریشه دگرگونی این مفهوم دردوران جدید را باید درتحولات انقلابی سده‌های17 و 18میلادی جستجو کرد؛ از آن روی که این انقلاب‌هاعموماً به سرنگونی نظام های سیاسی - حقوقی مستقر منجرشد ومردم را درجایگاه منبع تولید قدرت سیاسی نشاند (لاگلین،1388:235). ازآن پس ودر قرن بیستم، مفهوم قوه موسس در این معنای جدید - یعنی اراده سیاسی ملت به عنوان منبع مشروعیت آفرین قدرت سیاسی - با تشکیل سازمان ملل متحد و در پی تدوین اسنادبین المللی حقوق بشر، ازگستره ای جهانی برخوردارشد و مردم برای نخستین بار درسطح بین المللی در جایگاه سازندگان قدرت سیاسی مشروع قرارگرفتند (دبیرنیا،1393: 129). از این رو، امروزه به نحوی جهان‌شمول پذیرفته شده است که حکومت باید به روش دموکراتیک تشکیل شود و قوه موسس، بیانگر قدرت جمعیت کثیر، وتجلی‌بخش حقوقی نیروی دموکراتیک است آن‌چنان که وجوه حقوقی دموکراسی را جز از رهگذر تبیین مفهوم قوه موسس نمی‌توان توضیح داد (لاگلین،1388:340). ازآن جا که مفهوم قوه موسس در معنای جدیدآن - یعنی اراده سیاسی ملت به‌عنوان منبع مشروعیت آفرین قدرت سیاسی - در بسترانقلاب های امریکا و فرانسه در قرون 17و18میلادی پدیدارشده است، معمولاهمراه وهمزاد با انقلاب سیاسی مطرح می شود (دبیرنیا،1393:45 و56) و چون انقلاب سیاسی، مقدم بر وجه ایجابیِ منتهی به تاسیس نظام سیاسی، با وجه سلبیِ معطوف به اسقاط مشروعیت والغاءرژیم سیاسیِ مستقر، ملازمه دارد، ازاین رو اراده قوه موسس، مقدم برتاسیس نظام سیاسی - حقوقی، درتخریب مشروعیت و موجودیت نظام سیاسی ِمستقر، ظهور پیدا می کند.

برخلاف اثبات مشروعیت یک رژیم سیاسی - که به‌واسطه ارزیابی معیارهای حقوقی تاسیس آن از حیث میزان تحقق هنجارها و کیفیت کارکرد نهادهای موثر در تاسیس یک حکومت (هم‌چون برگزاری همه پرسی یا تشکیل مجلس موسسان) چندان دشوار به‌نظر نمی‌رسد - اثبات زوال مشروعیت یک حکومت به استناد اراده قوه موسس، ازمنظر حقوقی کار آسانی نیست؛ درک ظهور اراده ملت (به مثابه قوه موسس) درتاسیس یک حکومت، از طریق مشاهده کارکرد نهادهای تاسیسی نظیرهمه پرسی به‌سهولت امکان‌پذیر می‌شود، لیکن احراز اراده ملی ناظر بر زوال مشروعیت یک حکومت، همواره به چنان سهولتی ممکن نیست. دردوران جدید، پدیده انقلاب سیاسی به‌عنوان یکی از روش‌های تغییر رژیم سیاسی مستقر، درصورت تحقق شرایطی - که دراین پژوهش از آن به «وضعیت انقلابیِ ملیِ مستمرِ معطوفِ به تغییرحکومت تحت رهبری متعین بلامعارض» تعبیر شده است - می‌تواند ازاله مشروعیت یک حکومت را - قطع‌نظر از اسقاط عینی و عملی آن - از منظرحقوقی اثبات کند.

1-2. ملی بودن وضعیت انقلابی

اغلب محققان امروزی، انقلاب را عبارت از تغییراتی اساسی می‌دانند که در نهادهای سیاسی و ساخت اجتماعی نظام گذشته و با شرکت توده‌های مردم، پدید می‌آید (کاپلان،1375: 3). لهذا انقلاب پدیده ای کاملا توده ای است و برمشارکت عمومی اتکا دارد؛ ا نقلاب ازمیان توده مردم شروع می‌شود و به فرجام می‌رسد ودر نهایت، نظام سیاسی حاکم را تغییرمی‌دهد. ملی بودن حرکت انقلابی، به معنای لزوم مشارکت همگانی یا حضورهمه توده ها نیست بلکه به این معناست که - دست‌کم - گروهی قابل توجه از توده ها در انقلاب مشارکت داشته باشند ودیگران نیزعملاً با آن مخالفت نکنند و یا با سکوت خود به آن رضایت دهند (جمعی ازنویسندگان،1386:28). از منظرجامعه شناسی سیاسی، درصورتی که «مشارکت فعالانه» گروه قابل توجهی ازمردم درحرکت انقلابی، «رضایت منفعلانه» بخش های دیگرجامعه را همراه داشته باشد، می‌تواند انعکاس دهنده خواست جمعی و اراده ملی تلقی شود. بر این اساس، انواع گوناگون اعتراضات مدنی ومحلی وصنفی وطبقاتی وحتی سیاسی، ولو واجد وصف انقلابی باشد، تازمانی که گستره ملی وعمومی به خود نگیرد، وضعیت انقلابی فراگیرملی محسوب نمی‌شود.

2-2. خواست معطوف به تغییر رژیم سیاسی

شورش‌ها، قیام‌ها و اعتراضات جمعی، با اهداف و مقاصد گوناگونی شکل می‌گیرند که حتی در صورت ملی بودن، نمی‌توان وضعیت انقلابی به آنها اطلاق کرد، زیرا اهداف موردنظرمعترضین یا شورش‌گران، غالبا محدود و معطوف به خواسته‌هایی است که در چارچوب قانون اساسی و نظام سیاسی مستقر، تعقیب و مطالبه می‌شود. اعتراضات مدنی - اعم از مسالمت‌جویانه یا خشونت‌آمیز - حتی در ابعاد ملی آن، وضعیت انقلابی به معنای خاص کلمه نیست و امروزه در ادبیات سیاسی ازآن تحت عنوان، «نافرمانی مدنی»[7] یاد می‌شود. نافرمانی مدنی به معنای عام آن - که هر دو وضعیت اعترضات آرام و خشونت‌بار را شامل می‌شود - از آن روی وضعیت انقلابی به حساب نمی‌آید که مشروعیت رژیم سیاسی را به چالش نمی‌کشد و یا در پی تغییرحکومت نیست وصرفاً تغییردرقوانین یا سیاست های خاص درعین وفاداری به قانون اساسی و رژیم سیاسی را مطالبه می کند (دورکین،1383: 129). انقلاب‌ها، اما، عموماً از تعمیق وگسترش بحران فراگیر مشروعیت آغاز می‌شود (جمعی ازنویسندگان،1386:162). با این وجود، قیام یا حرکت مردمی - حتی به قصد براندازی رژیم سیاسی - چنان‌چه فاقد برنامه و الگوی معین برای جایگزینی باشد، انقلاب تلقی نمی‌شود و از آن به «شورش» تعبیر می‌کنند (محمدی،1382[الف]:358). از این رو، عنوان «انقلاب» تنها به جنبشی قابل اطلاق است که افزون بر اسقاط رژیم سیاسی مستقر، تاسیس نظام جدیدی را هدف گرفته باشد.

 3-2. پایداری و استمرار وضعیت انقلابی

خواست ملی مشعر به تغییر رژیم سیاسی باید از پایداری قابل توجهی برخوردار باشد و در بازه زمانی نسبتاً قابل اعتنایی استمرار یابد تا اراده معطوف به سلب مشروعیت حکومت از ناحیه قوه موسس را به‌نحو اطمینان آوری افاده کند. استمرار و اصرار در مطالبه تغییرحکومت، عامل تعیین کننده‌ای است که «وضعیت انقلابی» را از «حادثه انقلابی» متمایزمی‌کند. دردوران معاصر، قیام‌هایی با وسعت ملی، ولی گذرا و مقطعی، می‌توان سراغ گرفت که به سبب عدول یا استحاله در خواسته تغییر بنیادین و یا زودگذربودن حادثه، قابلیت مشروعیت زدایی از حکومت را نداشته اند. قیام‌هایی که گاه در کمتر از24ساعت، در دو موقعیت کاملا متضاد جلوه کرده و از مطالبه صبح‌گاهی تغییرحکومت تا اصرار بر بقای آن درعصرهمان‌روز، نوسان داشته است، و یا با جمعیتی انبوه آغاز شده و درفاصله‌ای کوتاه به جمعی قلیل و غیرقابل اعتنا تقلیل یافته است، و یا به رغم استمرار وضعیت اعتراضی در دوره زمانی قابل اعتنا، به‌واسطه جابجایی دراهداف، از وضعیت انقلابی به نافرمانی مدنی ویا بالعکس، تغییر ماهیت داده است، هیچ کدام شرایط لازم وکافی برای اطمینان از اسقاط مشروعیت یک رژیم را فراهم نمی‌کنند.

4-2. رهبری بلامعارض وضعیت انقلابی

در هر انقلابی، وجود رهبری که بتواند نارضایتی‌های موجود درجامعه را فعال و به سمت براندازی و اسقاط رژیم مستقر هدایت کند، ضرورت دارد (جمعی از نویسندگان،1386:26). وضعیت انقلابیِ مستمرِدلالت کننده بر خواست ملیِ معطوف به تغییررژیم سیاسی، درصورتی‌که فاقد رهبر یا گروه رهبران مشخص ومتعین باشد، نمی‌تواند به هدف نهایی - که عبارت است از اسقاط عینی رژیم مستقر، وجایگزینی آن بارژیم جدید برآمده ازانقلاب - منتهی شود. بدون رهبری، حرکت انقلابی مردمی، هم‌چون حرکتی کور، تبدیل به شورش بدون برنامه خواهد شد (محمدی،1382[الف]:129). وضعیت انقلابی باید قابل نمایندگی باشد تا خواست ملی تغییررژیم سیاسی، از حالت انتزاعی خارج شده، ودر مواضع رهبر یا هیات رهبری مشخص و بلامنازع انقلاب، عینیت پیداکند. درصورت فقدان رهبری واجد نمایندگی از سوی ملت انقلابی، و یا وجود مدعیان معارض در رهبری و نمایندگی وضعیت انقلابی، زوال مشروعیت رژیم مستقر، به‌تمامه قابل تقویم و احراز نیست؛ ازآن روی که خواست ملی دایر بر تغییررژیم سیاسی، در بوته ابهام وپراکندگی باقی می ماند و قالب تشخص و تعین به خود نمی‌گیرد. وجودرهبری مشخص و نمایندگی بدون معارض از ناحیه ملت انقلابی، به‌واسطه معلوم کردن کانون و مرکزیت انقلاب، فهم صحیح و عینی از ماهیت مطالبه ملی را میسر می‌کند و از نظرحقوقی، به ظهور عینی اراده قوه موسس منجر می شود. به‌عبارت دیگر، اراده قوه موسس (ملت) دایر بر اسقاط رژیم سیاسی موجود، و متعاقب آن، تاسیس نظام سیاسی جدید، در رفتار و گفتار و مواضع رهبر یا رهبران بی‌معارض جنبش ملی انقلابی، متبلور و محرزمی‌گردد.

3. قوه موسس، انقلاب اسلامی و زوال مشروعیت رژیم سلطنتی در ایران

ایجادتغییرات سیاسی وجابه‌جایی قدرت ازطریق نقش‌آفرینی توده مردم را از ویژگی‌های بارز ایرانیان در تاریخ متاخر ایران دانسته‌اند که از گذر تجربیات تاریخی و روی‌آوردن به «سیاست خیابانی»، منشاءپدیدآوری تحولات بزرگی در ساحت سیاست و قدرت و حکومت، طی یکصد و اندی سال گذشته شده اند و دو پیروزی انقلاب مشروطیت (ازطریق تظاهرات خیابانی و اعتصابات درسال های1284 تا1286) و واداری حکومت قاجار به پذیرش پارلمان ملی و حکومت قانون، و نیز، انقلاب اسلامی (هکذا به‌واسطه تظاهرات گسترده و مستمر خیابانی و اعتصابات عمومی فلج کننده حکومت درسال1357) که به سقوط نظام پادشاهی و برقراری جمهوری اسلامی انجامید را - به مثابه عالی ترین آثار و برجسته ترین جلوه های سیاست خیابانی - رقم زده‌اند (آبراهامیان،1394: 214- 215). هم‌از این رو است که ایرانیان معاصر را سرآمد در خلق پدیده سیاست خیابانی به حساب آورده‌اند آن‌چنان که یک جامعه شناس امریکایی، ضمن اذعان بر بالاتر بودن میزان مشارکت عمومی در انقلاب اسلامی ایران نسبت به همه تحولات سیاسی دیگرِتاریخ از جمله دو انقلاب بزرگ فرانسه و روسیه، برخصیصه خیابانی بودن این مشارکت تاکید کرده است (Kurzman,2004:21). اساسا مهم‌ترین خصیصه یک انقلاب سیاسی، اتکاء به نقش توده‌هاست؛ وقوع و توفیق یک انقلاب، اگر مشارکت همه یا بیشتر قریب به همه توده‌ها را لازم نداشته باشد، دست‌کم نیازمند مشارکت فعال گروه قابل توجهی از توده مردم و عدم مخالفت یا سکوت رضایت‌مندانه دیگران است و از این حیث، ا نقلاب اسلامی ایران در عداد مردمی ترین انقلاب‌های جهان معاصر است زیرا تقریباً همه توده‌ها درآن شرکت داشتند (جمعی از نویسندگان،1386:28).

قیام ملی ایرانیان درجریان انقلاب اسلامی، دو واقعه پیاپی را پیامد داشت: سقوط رژیم سلطنتی و برقراری نظام جمهوری اسلامی. از منظرحقوق عمومی، چون اسقاط رژیم سلطنتی - و متعاقب آن تاسیس نظام جمهوری اسلامی - در ایران، ازطریق انقلاب مردمی صورت تحقق پذیرفته است، مشروعیت اسقاط رژیم شاهنشاهی (نتیجه سلبی انقلاب اسلامی) ودر پی آن تاسیس نظام جمهوری اسلامی (نتیجه ایجابی انقلاب اسلامی)، بر مبنای مشروعیت زدایی ناشی از انقلاب، تبیین وتوجیه می‌شود.

وضعیت انقلابی در ایران را از زمان شکل گیری مقدمات و تکوین آن (اردیبهشت1356) تا پیروزی نهایی (بهمن1357) می‌توان در پنج دوره متفاوت و کم وبیش پیوسته به‌هم ملاحظه کرد: نخست؛ مرحله ایجاد فضای باز سیاسی (اردیبهشت تا آذر1356)، دوم؛ مرحله گسترش تظاهرات خیابانی (دی 1356تا اردیبهشت 1357)، سوم؛ مرحله تظاهرات توده ای (مرداد تا مهر1357)، چهارم؛ مرحله اعتصابات عمومی (مهر تا آذر 1357)، وپنجم؛ مرحله حاکمیت دوگانه (دی و بهمن1357) که به سقوط کامل رژیم سیاسی مستقر ختم شد (حق پناه،1382:392-388).

3-1. فضای باز سیاسی و پیدایش علائم ناآرامی (اردیبهشت تا آذر1356)

گروه‌های مختلف، مقاطع متفاوتی را به‌عنوان زمان یا نقطه شروع انقلاب ایران مطرح کرده‌اند، لیکن همه این دیدگاه‌ها - صرف‌نظر از این که کدام عامل یا اتفاق را نقطه عطف انقلاب درنظر بگیریم - در یک وجه اساسی و مهم با یکدیگر اشتراک دارند و آن‌هم این که، جملگی اتفاقاتی که ازنظرگاه های مختلف به عنوان نقطه شروع انقلاب مطرح شده، در سال 1356رخ داده است (زیباکلام،1386:161-160).

در اواسط دهه1350به نظر می رسید رژیم شاه - به‌رغم فقدان یا ضعف پایگاه اجتماعی و مردمی - پایدارو پابرجاست؛ ارتش عظیم مجهز به سلاح های فوق مدرن و استظهار به یک پلیس مخفی کارآمد که توان سرکوب هرگونه شورش را داشت، دیوان‌سالاری گسترده متکی به شبکه حمایتی واجد امکانات مالی خوب، و نیز اتکاء به درآمد سرشارنفتی که وسیله اطمینان بخشی برای مهار مخالفان بالقوه وگسترده تر کردن ابزارهای کنترل اجتماعی فراهم آورده بود، هرصاحب‌نظری را به این نتیجه می‌رساند که پایه های رژیم پهلوی بسیار استوار است و دست‌کم تا پایان دهه1360 خلل نخواهدگرفت (آبراهامیان،1392:612). در اواخرسال1354، اما، نخستین جوانه‌های چالش رژیم در سطح بین المللی - که تا آن زمان هیچ علامت و اثر مشهودی نداشت - در مواجهه با موضوعات حقوق بشری نمایان شد واعلام رسمی سازمان عفوبین‌الملل دایر بر این که «در هیچ کشوری از جهان وضع حقوق بشر اسفناک تر از ایران نیست»، نقطه آغاز در سستی گرفتن پایه‌های به ظاهر سستی ناپذیرحکومت را رقم زد (زیباکلام،1386:181). متعاقب آن کمیسیون بین المللی قضات در ژنو، و کمیسیون بین المللی حقوق بشرسازمان ملل متحد، مواضع رسمی مشابهی درباره نقض گسترده حقوق بشر و شکنجه زندانیان درایران گرفتند، وهمزمان، گروه‌های سیاسی ودانشجویی ایرانی خارج ازکشور، فعالیت‌های افشاگرانه گسترده ای را علیه رژیم به منصه ظهور رساندند، وکم‌کم مطبوعات با نفوذ غربی - که درگذشته از شاه تمجید می‌کردند - به جریان افشاگری و انتقاد از رفتار سرکوب‌گرانه و پلیسی حکومت پهلوی پیوستند، وبالاخره، جیمی کارتر نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که شعارانتخاباتی اش را «دفاع ازحقوق بشردر سرتاسر جهان» قرار داده بود، از ایران به‌عنوان یکی ازکشورهایی که باید برای رعایت حقوق و آزادی‌های اساسی گام‌های موثری بردارد، نام برد. شاه نسبت به فشا‌رهای خارجی واکنش مثبت نشان داد؛ آن‌چنان که کاهش خفقان پلیسی را از اواخرسال1355آغاز کرد و در اوایل1356به اوج خود رساند و پس ازی ک سلسله اقدامات حقوق بشری - از جمله آزادی357زندانی سیاسی - دملاقات با نماینده سازمان عفوبین الملل در اردیبهشت1356قول داد وضعیت زندان‌ها را بهبود بخشد؛ اقداماتی که معارضان حکومت را برای بلندکردن صدای انتقاد و اعتراض علیه رژیم، جرات و جسارت بخشید و ایرانِ آرام و - به ظاهر - با ثبات را آبستن حوادث و ناآرامی‌ها نمود (آبراهامیان،1392: 619-615). در این مقطع، وضعیتی - که در تاریخ تحولات سیاسی معاصر از آن به‌عنوان «ایجادفضای باز سیاسی» یاد شده است - در سپهرسیاسی و اجتماعی ایران پدیدار می‌شود که به مثابه نقطه آغاز و عزیمت انقلاب ایران، تلقی شده است. این مرحله، به خودی خود، فاقد وصف وضعیت انقلابی است و صرفاً می‌تواند به‌عنوان مقدمه ای برای حرکت انقلابی مردم ایران به حساب آید؛ زیرا در این مقطع، هیچ اثری از خصائص چهارگانه وضعیت انقلابیِ مشروعیت زدا از رژیم سیاسی، وجودندارد، و معارضه و مبارزه سیاسی، محدود است به فعالیت گروه‌های عموماً میانه رو و غیرانقلابی که اساساً داعیه براندازی رژیم را ندارند. از مهم‌ترین اقدامات معارضه‌جویانه این دوره، می‌توان به انتشار نامههای سرگشاده انتقادی از رژیم, تشکیل گروههای جدید مانند نهضت رادیکال, وجمعیت حقوقدانان کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر, و نیز احیای سازمان‌ها و تشکیلات منحل شده و به محاق رفته‌ای هم‌چون کانون نویسندگان، برپایی مراسم‌های محدود هم‌چون شبهای شعر انستیتو «گوته»، باغ سفارت آلمان و دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) وتجمع عناصر جبهه ملی درکاروانسرای سنگی جاده کرج اشاره کرد که دو مورد اخیر به درگیری محدود با نیروهای امنیتی منجر شد (حق پناه،1384:389).

3-2. شیوع تظاهرات خیابانی و نخستین نشانه های انقلاب (دی 1356تااردیبهشت1357)

درحالی که مخالفانِ عموماً ملی گرایِ رژیم، بااستفاده ازفضای بازسیاسی ایجادشده، پیوسته بردامنه وکیفیت فعالیت های ضدحکومتی خود می افزودند، اما تا اواخرآبان ماه1356هنوزاثری از اعتراضات خیابانی نیست. 28آبان1356نقطه شروع تظاهرات خیابانی است؛ دراین روز هزاران دانشجوی شرکت کننده درمراسم شب شعردانشگاه آریامهر (شریف) به خیابان ریختند و شعارهای ضدرژیم سردادندکه دراثردرگیری پلیس و دانشجویان، یک نفر (کامران نجات اللهی) به شهادت رسید، وبیش از70 نفرزخمی وصدهادانشجو بازداشت شدند. درپی این واقعه، دانشگاه های اصلی تهران تعطیل شد واعتراضات دانشجویی درروزهای بعد با شدت بیشتری ادامه یافت (آبراهامیان،1392:623). باوجود پدیدارشدن نشانه های ناآرامی، تظاهرات دانشجویی آبان و دی 1356را - ازآن روی که فاقد وصف مردمی وعمومیت بود - نمی توان نقطه شروع جنبش انقلابی به حساب آورد. نقطه عزیمت به سوی ایجاد وضعیت انقلابی در ایران ر ابایدواقعه17دی1356به حساب آورد که اقدام حکومت شاه به درج مقالهای موهن علیه امام خمینی (ره) در روزنامه اطلاعات، طیف وسیعی ازنیروهای اجتماعی ر‌ا بر علیه رژیم سلطنتی بسیج کرد و نه تنها نیروهای مذهبی تحصیل کرده و روحانیان جوان, بلکه عامه مردم و حتی روحانیان غیرسیاسی را به صحنه اعتراض علیه رژیم شاه وارد کرد (کدی،1370:350). پیامد این واقعه،«قیام های مردمی زنجیره ای» در قم (19دی56)، تبریز (29بهمن56)، یزد و چند شهر (10فروردین57)، و24شهرستان دیگر (20اردیبهشت57) بود که درتاریخ انقلاب اسلامی به «پدیده چهلم ها» شهرت یافته است.[8] این مرحله - که می توان تحت عنوان مرحله جنینی وضعیت انقلابی از آن یاد کرد - با خصائصی هم چون گسترش پایه ائتلاف انقلابی از محدوده قشر روشنفکری ونخبگان به روحانیت و بازار، شروع فعالیت های انقلابی و براندازانه درپایتخت و سپس شیوع آن به مراکز استان ها وشهرهای بزرگ، افزایش سه برابری تعداد تظاهرات و اقدامات تخریبی علیه رژیم در مقایسه باگذشته، و نیزخشونت آمیز بودن تظاهرات مردمی، ازمرحله نخست، متمایز می شود (حق پناه،1384:390). از همین رو می توان گفت دراین مرحله، علائم اولیه فراگیری و «ملی شدن» مطالبه تغییر رژیم درایران و نیز تعین رهبریِ جنبش ملیِ انقلابی در مرجعیت مذهبی (به طورمشخص امام خمینی) درحال نمایان شدن است..

3-3. تظاهرات توده‌ای و شکل گیری وضعیت انقلابی (مرداد تا مهر1357)

جنبش انقلابی ملت ایران، با آغازماه رمضان, تعطیلی سالانه حوزه ها و عزیمت مبلغان و روحانیان جوان - که اینک عموماً سیاسی و حامل پیام انقلاب و مروج دیدگاه امام خمینی بودند - به شهرها و روستاهای دور و نزدیک، شدت مضاعف پیدامی کند و دورترین مناطق کشور را در برمی گیرد. از این زمان، باآغازماه محرم به تدریج همه طبقات و اقشار حتی روستائیان و دهقانان, جذب ائتلاف انقلابی به رهبری امام خمینی و طیفی از شاگردان ایشان می شوند به گونه ای که نیروهای مذهبی به عنوان یگانه آلترناتیو رژیم و تنها گروهی که توان سرنگونی هیات حاکمه را دارد، ازسوی موافق ومخالف مورد پذیرش قرارمی گیرد. افزایش تظاهرات تودهای دراین مقطع، سیاست رژیم برای انحراف مسیرجنبش را - که با روی کارآمدن دولت جعفرشریف امامی و با شعارآشتی ملی از نیمه تابستان57 آغاز شده بود - به بن بست کشاند, زیرا با اعلام حکومت نظامی دراصفهان - به دنبال تظاهرات دههاهزار نفری مردم این شهر - و متعاقب آن، درتهران وچندین شهردیگر، درپی برپایی آیین نمازعیدفطر باحضور میلیونی مردم تهران در13شهریور و تبدیل آن به یک میتینگ معظم سیاسی، و مهم تر ازآن تظاهرات و کشتار مردم تهران در17شهریور، معارضه انقلابیون و رژیم شاه به وضع غیرقابل مصالحه ای رسید.

3-4. اعتصابات عمومی و استمرار وضعیت انقلابیِ ملی (مهرتا آذر1357)

به موازات تشدید تظاهرات خیابانی مردم، اعتصابات گسترده عمومی شکل گرفت و بدنه اداری واقتصادی دستگاه رژیم فلج شد. اعتصابات که در مهرماه1357از دانشگاهها و مدارس آغازشده بود، به سرعت ادارات و مراکز اقتصادی را در برگرفت و در اوایل آبان ماه, به حیاتیترین بخش مادی و اقتصادی دولت یعنی صنعت نفت سرایت کرد (حق پناه،1384:392). تشدید وضعیت انقلابی ملی در این برهه، به سطحی می رسد که در کنار انجام برخی اقدامات آشتی جویانه ازسوی رژیم هم چون الغاءرسمیت تاریخ شاهنشاهی وپذیرش مجدد تقویم هجری خورشیدی, انحلال حزب رستاخیز، و مخصوصا آزادی تمامی زندانیان سیاسی - که همراه با دو خواسته دیگر (یعنی کناره گیری شاه از قدرت وبازگشت امام خمینی به وطن) خواسته‌های سه گانه مردم انقلابی راتشکیل می داد - شخص شاه با اعلام «شنیدن صدای انقلاب ملت ایران»، رسماً به وقوع وضعیت انقلابی درایران اقرار می کند و از آن پس با تشدید روزافزون و بی وقفه وضعیت انقلابی ملی مواجه هستیم که تا سقوط کامل رژیم شاهنشاهی استمرار دارد.

عالی ترین وضعیت انقلابی فراگیر در ایران، درتظاهرات بی نظیر و بی تکرار روزهای تاسوعا وعاشورای حسینی (مقارن19و20آذرماه1357) جلوه گر شد که تمام شهرها و روستاهای بزرگ وکوچک درسرتاسر ایران، به عرصه حضورانقلابی مردم ایران مبدل شد، آن چنان که برای توصیف وضع واقعی آن، از تعبیر «ملت ایران به خیابان آمد» استفاده شده است. تعداد شرکت کنندگان راه‌پیمایی تاسوعا درتهران را بیش ازنیم میلیون نفر، و برای راه‌پیمایی عاشورا - که هشت ساعت تمام طول کشید - نزدیک به دومیلیون نفرذکر کرده اند (آبراهامیان،1392:643). تظاهرات تاسوعا وعاشورا نقطه عطف مهمی در جنبش انقلابی ملی ایرانیان بود که سبب شد ناظران جهانی، به تحقق وضعیت فراگیرانقلابی در ایران اذعان کنند [9]؛ وضعیتی که تا دهه سوم بهمن1357تداوم یافت و به سقوط عینی و عملی رژیم شاهنشاهی در ایران منجرگردید. دراین مقطع همه شرایط چهارگانه مشروعیت زدا از رژیم حاکم، به تمامه تحقق یافته، و از منظرحقوق عمومی، تعلق اراده‌ملی (قوه موسس) به اسقاط رژیم پهلوی قطعی شده است؛ گرچه حیات ظاهری حکومت نامشروع هم چنان تداوم دارد. شروع اقدامات تاسیسی امام خمینی (رهبر بلامعارض جنبش ملی انقلابی) به منظور تمهید مقدماتِ حقوقیِ انتقال قدرت به رژیم جایگزین دراین مقطع - که بدون اعتنا به بقای مادی و ظاهری حکومت مستقر صورت گرفت - ازهمین منظر، قابل ارزیابی وتوجیه است.

4. امام خمینی وتاسیس دولت مشروع انقلاب درعرض دولت نامشروع مستقر (دی و بهمن1357)

بدون شک رهبری امام خمینی - با تکیه بر ایدئولوژی دینی که اندیشه هویت بخش به انقلاب اسلامی ایران بوده است - را باید عامل همگرایی و پیوستگی اقشارمختلف مردم در اسقاط رژیم پهلوی دانست (عطایی و علی محمدی،1397: 73). امام خمینی، بی هیچ تردید، یگانه رهبرانقلاب اسلامی بوده است آن چنان که هیچ یک از معارضان رژیم پهلوی (اعم ازاشخاص وگروه های سیاسی مبارز)، مدعای مخالفی باآن ندارند وتئوری پردازان انقلاب ها نیزمناقشه ای دراصل این معنا نکرده اند. اگرچه برخی تاریخ نگاری ها راجع به انقلاب اسلامی، ازپاره ای کوشش ها برای «رهبر تراشی» در انقلاب ایران حکایت دارد که با انگیزه‌های گوناگون، نام افراد دیگری را درکنارامام خمینی به عنوان «رهبران انقلاب» نشانده اند، لیکن انقلاب اسلامی بنا به شواهد تاریخی متقن و مسلم، تنها و تنها یک رهبرداشت وآن امام خمینی بود (دفترمطالعات وتدوین تاریخ ایران،1388:77). میشل فوکو فیلسوف شهیرو متفکربرجسته فرانسوی - که در بحبوحه انقلاب1357دوبار به ایران سفرکرده است - ویژگی های بی نظیر رهبری انقلاب اسلامی را به افسانه تعبیر کرده و براین باور بوده است که امروزه هیچ رهبری دردنیا نمی تواند نقشی به مانند نقش آیت الله خمینی را - حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش - ادعاکند (فوکو،1377:64). فوکو از استیلای گفتمان اسلامی برجریان جنبش انقلابی ملت ایران سخن می گوید وتاکید می کند که در این جنبش همه مخالفان رژیم پهلوی پشت سر امام خمینی جمع شده اند (خوشروزاده،1385: 85). وجود پاره ای از ادعاها راجع به نقش آفرینی افراد یا گروه ها در رهبری انقلاب ملت ایران، از حد ادعای مشارکت یاهمکاری با امام خمینی در رهبری حرکت انقلابی ملت فراتر نمی رود و مدعیان، هیچگاه خود یا تشکیلات شان را درعرض رهبری اصیل و یگانه امام مطرح نکرده اند ودر ادبیات و متون مربوط به انقلاب اسلامی نیز، هیچ گزاره یانشانه ای حاکی از ادعای معارضه یا منازعه برسر رهبری انقلاب وجود ندارد.. البته گروه های زیادی درجریان انقلاب اسلامی تلاش کردند رهبری نهضت را به عهده بگیرند ولی تدریجاً عقب رانده شدند وهمگی - به تبعیت ازمردم - رهبری بلامعارض و بلامنازع امام خمینی را پذیرفتند (مطهری،1377:49-50).

رهبری بلامنازع و بلامعارض امام خمینی درانقلاب اسلامی، امکان ارزیابی عینی از خواست ملی دایر بر اسقاط رژیم پهلوی را فراهم آورد و به لحاظ حقوقی، ایشان را در موقعیت نمایندگی منحصر به فرد ملت، و مظهر اعلای اراده قوه موسس قرار داد. از این رو، درک دقیق و صحیح از اراده ملی معطوف به تغییر رژیم سیاسی مستقر، بارجوع به مواضع امام در دوران انقلاب میسر می‌شود. نکته حائزاهمیت آن است که امام خمینی خود نیز در طول دوران مبارزه و مخصوصا در ماه‌های منتهی به اسقاط رژیم پهلوی، ازموضع قوه موسس اظهارنظر و موضع‌گیری کرده است آن چنان که مواضع ایشان، ترجمان روشنی از خواست ملیِ مستمرِ معطوف به تغییر رژیم سیاسی، تلقی می‌شود.

امعان نظر در آراء و مواضع امام خمینی راجع به مشروعیت رژیم پهلوی، نشان می‌دهد که ایشان مبتنی برآموزه های حقوق مدرن دایر بر حق بنیادین ملت در تعیین سرنوشت خود و لزوم تاسیس و تداوم رژیم سیاسی با اتکاء به آراء ملت - صرف‌نظر از دیدگاه فقهی و شرعی خود راجع به مبنای مشروعیت الهی حکومت - مراتب6 گانه ای از استدلال‌های برهانی وجدلی، در انکار یا نفی مشروعیت رژیم شاه، وسپس اثبات اراده ملت برای ایجاد حکومت اسلامی بدل از رژیم شاهنشاهی، تاپیش از اسقاط عینی وعملی رژیم دربهمن1357، ارائه کرده‌اند که در چارچوب دستگاه فکری ایشان، هریک از این سطوح و مراتب6گانه، به تنهایی و بدل ازیکدیگر، برای اثبات نامشروع وغیرحقانی بودن سلطنت پهلوی وحکومت منبعث از آن کافی بوده است.

درمرتبه نخست استدلال، امام (ره)، برهاناً سلطنت پهلوی (پدرو پسر) را از اساس، غیرمشروع تلقی کرده و انتقال قدرت به خاندان پهلوی ازطریق تغییردرقانون اساسی مشروطه را، غیرقانونی و برخلاف اراده وخواست ملت ایران می دانسته اند.[10] ازدیدگاه امام (ره)، نفی مشروعیت رژیم پهلوی ازطرف ملت در قیام انقلابی سال1357، معنایی فراتراز سلب مشروعیت ثانوی ازیک رژیم واجد مشروعیت اولیه را، افاده کرده و برانکار بنیاد مشروعیت و اساس قانونی حکومت پهلوی دلالت داشته است. ازاین رو - ازنظرامام - درسال1357، اراده ملی به اسقاط رژیمی تعلق گرفته بود که تاسیس آن توسط پهلوی اول و تداومش در پهلوی دوم، جملگی و از ابتدا، غیرمشروع، غیرقانونی وخلاف اراده ملت صورت تحقق گرفته است.[11]

در مرتبه دوم ازاستدلال، امام خمینی، جدلاً(بافرض پذیرش مشروعیت ابتدایی رژیم پهلوی وقانونی بودن انتقال سلطنت ازقاجار به پهلوی با اتکاء به اراده وآراء ملت)، بر ناصحیح بودن تسری وتداوم قانونیت مذکور به دوران سلطنت پهلوی دوم استدلال می کنند و بر این اساس، رضایت به رژیم پهلوی از سوی ملت را، محدود به دوره پهلوی اول می‌دانند که - با فرض صحت ادعا - نمی‌تواند حکومت پهلوی دوم را مشروعیت دهد.[12]

در مرتبه سوم (هکذا از باب جدل، وبه فرض پذیرش مشروعیت اولیه وقانونی بودن احراز مقام سلطنت توسط پهلوی دوم)، ایشان انجام اقدامات خیانت بار ضد منافع‌ملی در زمینه های گوناگون اقتصادی وفرهنگی، ارتکاب جنایات وتعدیات گسترده علیه حقوق وآزادی های اساسی مردم، و ازاله استقلال کشور از سوی شاه در طی دوران سلطنت را، سالب مشروعیت اولیه اعطایی ملت به رژیم شاه تلقی کرده اند.[13]

درمرتبه چهارم استدلال، و بر فراز مراتب وسطوح سه گانه ای از استدلال های برهانی وجدلی خود - دایر بر بی اساس بودن مشروعیت (سطح اول) ودر فرض داشتن مشروعیت اولیه انتقال سلطنت به سلسله پهلوی و شخص رضاخان، عدم تسری آن به محمدرضاپهلوی (سطح دوم) و حتی با فرض داشتن مشروعیت اولیه پهلوی دوم، زوال آن در اثرعملکرد خائنانه رژیم شاه (سطح سوم)- امام‌خمینی به وضعیت انقلابی استشهاد کرده وبا اشاره به فرض اعطای مقام سلطنت از ناحیه ملت به شخص شاه، بر بازپس‌گیری آن مقام از سوی همان مردم، با استناد به پدیده فزاینده و مستمرتظاهرات خیابانی درسال های1356و 1357ودلالت آن برنفی مشروعیت رژیم، احتجاج کرده‌اند. درمنظرامام، وضعیت انقلابی مُسقطِ مشروعیت رژیم شاه، ازهمان مقطع اول مورد بحث در این پژوهش - یعنی مرحله «فضای بازسیاسی وپیدایش علائم ناآرامی» (اردیبهشت تا آذر1356) که هنوزهیچ اثری ازخصائص چهارگانه وضعیت انقلابیِ مشروعیت زدا مشهود نیست - قابل احراز است و ایشان ضمن هشدارهای مکرر نسبت به اهداف فریب کارانه رژیم در اعطای آزادی های محدود و «ایجادفضای بازسیاسی»، ازتظاهرات آبان ماه سال56- که به مناسبت بزرگداشت درگذشت فرزندش آیت الله مصطفی خمینی صورت گرفت و نخستین ناآرامی های خیابانی درایران را رقم زد - باعنوان بیداری و قیام‌ملی علیه اساس رژیم و «رفراندم حقیقی و رأی عدم اعتماد» به شاه، و بالمآل، اظهاراراده ملت به بطلان سلطنت و حکومت پهلوی یاد می کنند.[14] امام‌خمینی، دست کم از اوایل نیمه دوم دهه1340یعنی سال‌ها پیش از شروع ناآرامی‌ها در آبان1356و گسترش آن تا رسیدن به وضعیت انقلابی ملی، به نامشروع و غیرقانونی بودن حکومت شاه ازمنظرملت، باورداشته است (حضرتی و شاهدی،1397:190).[15] از این رو، تبیین ظاهراً بزرگ‌نمایانه ایشان از ناآرامی‌های مذکور، و متصف کردن آن به اوصاف وخصائص وضعیت ملی انقلابی - با تعابیری هم چون «تظاهرات عظیم» و «اظهارتنفرازدستگاه جبارو رفراندم حقیقی و رأی عدم اعتماد بردستگاه خیانتکار» به واسطه «بیداری ملت ازروحانی ودانشگاهی تا طبقه کارگر و زارع، مرد و زن»، ودلالت این بیداری‌ملی، بر خواست و اراده ملت بر «خلع شاه ازمقام سلطنت و ازاله حقانیت رژیم»- می تواند نوعی از احتجاج برای «اثبات» امری به‌حساب آید که سال‌ها پیش‌تر به مرحله «ثبوت» رسیده، ولیکن رعب و وحشت و اختناق حاکم برکشور، مانع از بروز وظهور آن شده بود.

پس از واقعه19دی1356درشهرقم، امام‌خمینی با غلظت بیشتری بر پدیده «رفراندم خیابانی طبیعی» به‌عنوان سند اثبات‌کننده زوال مشروعیت مردمی حکومت پهلوی و خلع شاه از مقام سلطنت، تاکید می‌گذارند [16] و از آن پس - به‌موازات گسترش روزافزون تظاهرات خیابانی و سپس اعتصابات عمومی فلج‌کننده - بارها و هربار با تاکید بیشتر، از رفتارانقلابی مردم به مثابه رفراندم عمومی مشروعیت‌زدا از رژیم شاه یاد می‌کنند [17] و حتی در مقطع چهارم انقلاب (مهرتا آذر1357)- که عالی‌ترین وضعیت انقلابی فراگیرِملی درایران رخ نموده است - برای اثبات حقانیت مدعای خود، و با تکیه بر حجیت عرفی ناشی از رفراندم خیابانی، شخص شاه را به برگزاری نوع خاصی از رفراندم غیررسمی که می‌توان نام «مباهله» بر آن نهاد، فرا می‌خوانند.[18]

آن‌چه امام‌خمینی از ابتدای ناآرامی‌ها در آبان 1356بر آن تاکید داشته، تلقی این تظاهرات به مثابه رفراندمِ سالب مشروعیت از رژیم پهلوی بوده است آن‌چنان که هم در شعارهای مردم و هم مواضع ایشان، تا پایان سال 1356، غالباً همین «وجه سلبی» اراده مردم ناظر بر اسقاط رژیم شاه تجلی کرده است و نشانه آشکاری از «وجه ایجابی» دایر بر ماهیت و کیفیت تاسیس نظام سیاسی جایگزین، مشهود نیست. ازابتدای سال1357- که شیوع تظاهرات خیابانی به سطح پدیداری نخستین نشانه‌های وضعیت انقلابی می رسد - فریاد «مرگ برشاه» درکنار شعار «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی»، هر دو وجه سلبی وایجابی خواست و اراده مردم را نمایان و برجسته می‌کند، وتصریح به ایجاد «حکومت اسلامی» پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی، در بیان امام نیز برجسته می‌شود.[19] با تکوین وضعیت انقلابی درتابستان1357- که تلاش رژیم برای انحراف مسیر جنبش از طریق روی کار آمدن دولت جعفرشریف امامی و سردادن شعار آشتی ملی و وعده برگزاری انتخابات ازسوی شاه را درپی داشت - امام‌خمینی ضمن افشای فریب‌کاری رژیم، با تاکید افزون‌تر از پیش، اراده ملت برای الغای سلطنت و تاسیس حکومت‌اسلامی را مورد تصریح قرار می‌دهند.[20]

سطح پنجم استدلال امام‌خمینی، مقارن با مهاجرت ایشان به فرانسه، و ورود نهضت انقلابی ملت ایران به مرحله استمرار و فراگیری درپائیز1357- که با انضمام اعتصابات گسترده دستگاه دیوان‌سالاری وعموم مراکز اقتصادی و خدماتی و تجاری و آموزشی، به تظاهرات خیابانی همراه می‌شود - پدیدار شده است. این مرتبه ازاستدلال، واجد دو ویژگی است: نخست؛ تبدیل وتحویل شعار «حکومت اسلامی»- که صرفاً ماهیت کلی نظام حکمرانی را عرضه می‌داشت و فاقد تصویری روشن از محتوا وساختارحکومت موعود بود - به «جمهوری اسلامی»، و دوم؛ تاکید برانجام رفراندم تعیین نظام سیاسی جدید و تاسیس جمهوری اسلامی به اتکاء آراء ملت. دراین مرحله، امام‌خمینی ضمن استمرار استدلال مرحله چهارم مبنی بر وجه سلبی اراده ملت در اسقاط مشروعیت رژیم شاه به استناد «رفراندم‌های مکرر و مستمرخیابانی»، از وجه ایجابی انقلاب و طرح تشکیل حکومت جمهوری اسلامی از طریق برگزاری «رفراندم ملی رسمی»، به‌عنوان الگوی جایگزین رژیم در معرض زوال و اسقاط شاهنشاهی، رونمایی می‌کنند و سپس با تشریح و تبیین ماهیت و شکل این رژیم جدید درطول ماه‌های منتهی به پیروزی نهایی، تاسیس آن را به اتکاءآراء ملت و از طریق برگزاری رفراندم رسمی، مکرراً مورد تصریح قرار می‌دهند.[21]

سطح ششم استدلال امام‌خمینی، اما، یک گام فراتر از رفراندم تعیین نظام جدید قرارمی‌گیرد و تاسیس جمهوری اسلامی را - با ارجاع به واقعه بی نظیر وتکرارنشدنی تاسوعا وعاشورا - مفروض و مستغنی از برگزاری رفراندم رسمی می‌انگارد و به این‌ترتیب، علاوه بر نفی مشروعیت رژیم موجودِ مستقر (که درسطوح قبلی استدلال اثبات شده بود)، حقانیت رژیم موعودِ جایگزین را نیز تثبیت می‌کند. به‌گزاره دیگر، پس ازواقعه تاسوعا وعاشورا (مصادف با 19و20آذرماه1357)- که نقطه اوج اراده ملی انقلابیِ معطوف به اسقاط رژیم شاهنشاهی و ایجاد رژیم جدید را به نمایش گذاشت - حقانیت رژیم پهلوی از منظرحقوقی، آشکارا زائل شده بود؛ آن‌چنان که امام‌خمینی - به‌عنوان رهبر بلامعارض جنبش انقلابی ملت ایران - که تا آن زمان بارها بر انجام همه‌پرسیِ تعیین رژیم سیاسی جدید، پس از اسقاط رژیم شاهنشاهی، تاکیدکرده بود، کفایت تظاهرات ملیِ انقلابی درتاسوعا وعاشورا از همه‌پرسی مزبور را، موردتصریح قرارداده و نخستین مرحله از مراحل تاسیس نظام سیاسی جدید را - که تاسیس حکومت ملی جمهوری اسلامی بود - بدون نیاز به برگزاری رفراندم رسمی، تحقق یافته اعلام می‌کنند و ضمن تاکید بر مردود بودن نظام سلطنتی ازنظر ملت ایران و بی‌اعتباری قانون اساسی مشروطه، ازتشکیل مجلس موسسان منتخب ملت برای تصویب قانون اساسی حکومت جدید، خبرمی‌دهند.[22] البته امام، گرچه نخستین گام از تاسیس جمهوری اسلامی را، در این مقطع، بدون نیاز به رفراندم رسمی، تحقق یافته می‌دانند، اما ارزش و اعتبارحقوقی رفراندم رسمی را کماکان از نظر دور نمی‌دارند و احتمال برگزاری آن را درصورت لزوم نفی نمی‌کنند؛[23] امری که در عمل نیز مُحقَقَ شد و ایشان درفرمان تشکیل دولت انتقالی خطاب به مرحوم مهندس بازرگان (15بهمن1357)، به انجام هرسه اقدام تاسیسیِ رفراندم تعیین نظام جدیدسیاسی، تشکیل مجلس موسسان برای تصویب قانون اساسی، و برگزاری انتخابات مطابق قانون اساسی و انتقال قدرت به دولت رسمی جدید، فرمان دادند [24] درحالی‌که پیش‌تر ودر فرمان تشکیل شورای انقلاب (22دی1357)، با عبور ازرفراندم تعییین نظام سیاسی جدید و مفروض‌انگاری اصل تاسیس جمهوری اسلامی، صرفا انجام مراحل دوم و سوم تاسیس (تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم به‌منظور تصویب قانون اساسی جدید، و انجام انتخابات براساس قانون اساسی جدید برای انتقال قدرت به دولت رسمی منتخب مردم) را به‌عنوان ماموریت دولت موقت موعود مورد تاکیدقرارداده بودند.[25]

به این‌ترتیب، امام‌خمینی در این مرحله (سطح ششم استدلال)، افزون بر انتزاع «اسقاط» مشروعیت رژیم شاه و نیز حقانیت «تاسیس» رژیم جمهوری اسلامی از متن واقعه تاسوعا وعاشورا، و به‌موازات تعلیل برعبور هردو مفهوم «اسقاط» و «تاسیس» از مرحله ثبوت به‌مرتبه اثبات درنزد همه جهانیان [26]- که مورد اذعان رسانه‌ها و ناظران جهانی قرارگرفته است [27]- در سطح و ساحت عمل نیز، اقدامات تاسیسی برای تشکیل حکومت قانونی جایگزین را به‌نمایندگی از سوی ملت آغاز می‌کنند و - فراتر از اعلام غیرقانونی بودن شاه ودولت مبعوث آن (دولت شاپور بختیار) ومجلسین مستقر [28]- رسماً به اعِمال قدرت وحکمرانی مبادرت می ورزند و برپایه همان حقانیت انتزاعی - و به رغم بقای ظاهریِ اجزا و عوامل حکومت شاه و در بی‌اعتنایی کامل به این واقعیت عینی - با اتکاء به مشروعیت و مقبولیت ملی، درهیات رهبرعالی حکومت جدید ظاهر می‌شوند و درحالی که هنوز شاه درداخل کشور و ایشان هم‌چنان درخارج ازکشور هستند، با قاطعیت تمام نسبت به صدورفرامین حکومتی درامورداخلی و بین‌المللی اقدام می‌کنند؛ آن‌چنان که درامورداخلی، ازیک سو، درکنارتعیین هیاتی برای نظارت برتولید وتوزیع نفت درحد مصارف داخلی و جلوگیری ازصدورنفت،[29] بر تداوم اعتصابات دستگاه دیوان‌سالاری وخدمات عمومی کشور - مخصوصا صنعت‌نفت - امرکرده، و مردم را ازاطاعت حکومت وپرداخت مالیات به دولت نهی می‌کنند [30] و از دیگرسو، ضمن تحذیرهمه نیروهاوعوامل موثر رژیم - مخصوصانظامیان - از ادامه همکاری با بقایای دستگاه حکومت، به تشکیل شورای انقلاب اسلامی به مثابه هسته مرکزی دولت انتقالی از رژیم نامشروع شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی، اقدام می‌کنند،[31] و پس از ورود به کشور - درپی خروج شاه - با تاسیس دولت انتقالی از طریق تعیین مرحوم مهدی بازرگان به‌عنوان نخست وزیردولت موقت، رسماً و عملاً زمام قدرت را در دست می‌گیرند.[32] نیز، در امور بین‌المللی، با معیار و مبداء قراردادن واقعه تاسوعا وعاشورا و ترتب نتایج حقوقی عینی برآن، روابط خارجی ایران را رسماً به قبل و بعدازاین واقعه تقسیم کرده و به‌نمایندگی ازحاکمیت ملت ایران ضمن تحذیر مقامات دولت‌های خارجی مخصوصا رییس جمهورامریکا از تداوم حمایت ازشاه، همه قراردادهای دولت‌ها را با رژیم، پس از تاسوعا وعاشورا بی‌اعتبار اعلام می‌کنند.[33] با تعیین دولت انقلابی ازسوی امام‌خمینی، ایران در فاصله15تا22بهمن1357یکی ازدوران‌های استثنایی تاریخ سیاسی جهان را با دو دولت در یک مرکز سپری کرد؛ دولتی که مشروعیت مردمی و قدرت نظامی خود را از دست داده بود، ودولتی دیگرکه به مشروعیت و قدرت مردمی متکی بود (عمیدزنجانی،1377:304).

5. نتیجه‌گیری

- رژیم پادشاهی در ایران، از طریق یک انقلاب تمام‌عیار متکی به مشارکت توده مردم، درسال1357ساقط، و به‌جای آن، نظام جمهوری اسلامی تاسیس و مستقرشد. تحلیل میزان تحقق خصائص چهارگانه یک جنبش انقلابی زایل کننده مشروعیت از رژیم سیاسی مستقر (وضعیت انقلابیِ ملیِ مستمرِ معطوفِ به تغییر حکومت تحت رهبری متعین بلامعارض)، دربستر وقایع20ماهه حدفاصل اوایل سال1356تا اواخرسال1357درایران، مبین آن‌است که دست‌کم دو ماه پیش از پیروزی قطعی انقلاب وسقوط کامل رژیم پهلوی در22بهمن1357، خصائص چهارگانه مزبور، به‌تمامه و در حد کمال تحقق یافته است. از همین رو، درآخرین مرحله وضعیت انقلابی درایران (دو ماهه دی وبهمن 1357) حاکمیت دوگانه ای در ساحت قدرت سیاسی پدیدار شده است که یک سوی آن، حکومت رسمی فاقد مشروعیت است، و سوی دیگر، دولت غیررسمی منصوب رهبری انقلاب. هم ازاین رو است که حوادث روز22بهمن1357- که به پیروزی قطعی انقلاب و سقوط عینی حکومت پهلوی منجرشد - به لحاظ حقوقی، خصوصیتی ندارد و معنای خاصی افاده نمی‌کند؛ زیرا قبل از22بهمن، به‌موازات و متعاقب اثبات حقوقی تعلق اراده ملت به سلب مشروعیت از رژیم سلطنتی (به مثابه احراز اراده سلبی قوه موسس)، مقدمات تاسیس نظام سیاسی بدل از رژیم مستقر، با فرامین رهبری بلامعارض انقلاب در تشکیل شورای انقلاب به‌عنوان هسته مرکزی دولت انتقالی و سپس تعیین دولت و نخست وزیر به‌منظور اداره امورجاری کشور و انجام مراحل حقوقی تاسیس حکومت جدید به اتکاء آراء مردم (هکذا به مثابه ظهور اراده ایجابی قوه موسس) آغاز شده بود و واقعه22بهمن فقط موانع تحقق عینی اراده ملت (قوه موسس) را از میان برداشت و زمینه اجرای فرامین قانونی رهبری انقلاب درتاسیس نظام سیاسی - حقوقی جدید (از طریق برگزاری همه‌پرسی تعیین نظام و سپس تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم برای تصویب قانون اساسی، و النهایه، انتقال قدرت به دولت رسمی جدید) را فراهم کرد.

- هرگونه ادعای زوال یا تزلزل در مشروعیت یک حکومت، تنها با سنجه زوال مشروعیت ازحکومت پیش ازآن سنجیده می شود؛ امعان نظر در مبنای حقوقی تاسیس جمهوری اسلامی ایران - که متعاقب بر تحقق اراده تخریبی وسلبی قوه موسس (ملت ایران) در ازاله مشروعیت ازرژیم سلطنتی و سپس اسقاط عینی آن، و با اتکاء به اراده تاسیسی و ایجابی همان قوه، برپا شده است - حاکی از تعلق اراده اکثریت قاطع ملت ایران بر تاسیس حکومت جمهوری اسلامی بوده است و مادام که اراده ای با همان ابعاد و اوصاف (معطوف به ازاله مشروعیت ازاین حکومت)، احراز و اثبات نشود، بقاء مشروعیت چنین حکومتی، استصحاب می شود.

منابع:

الف - فارسی

آبراهامیان، یرواند (1392)، ایران بین دوانقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی، چاپ بیستم

آبراهامیان، یرواند (1394)، مردم درسیاست ایران: پنج پژوهش موردی، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران، نشرچشمه

جمعی ازنویسندگان (1386)، انقلاب اسلامی ایران، قم، دفترنشرمعارف، چاپ سوم

حسینی زاده، سیدمحمدعلی و شفیعی اردستانی، رضا (1396) «تحلیل دوره‌های زمانی گفتمان انقلاب اسلامی با تکیه بر رهبری امام‌خمینی»، فصلنامه پژوهشنامه متین، سال نوزدهم، شماره77

حضرتی، حسن و شاهدی، مظفر (1397)، «مخالفت امام‌خمینی با نظام شاهنشاهی پهلوی از منظر قانون‌اساسی مشروطه؛ فرایند یک تحول»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال هشتم، شماره26

حق پناه، جعفر (1384)، «رژیم پیشین، وضعیت انقلابی وگروه‌های برانداز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی»، سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

خوشروزاده، جعفر (1385)، «میشل فوکو و انقلاب اسلامی؛ رهیافتی پسامدرنیستی از منظر تحلیل گفتمان»، فصلنامه پژوهشنامه متین، دوره8، شماره31و32

دبیرنیا، علیرضا (1393)، قدرت موسس؛ کاوشی در مبانی حقوق اساسی مدرن، ت هران، م وسسه مطالعات و پژوهش‌های حقوقی شهردانش

دفترمطالعات و تدوین تاریخ ایران (1388)، نقد و بررسی کتاب «ایران بین دو انقلاب»، تهران، انتشارات دفترمطالعات و تدوین تاریخ ایران

دورکین، رونالد (1383)، «نافرمانی‌مدنی»، مجموعه مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و فلسفه ارزش، ترجمه محمدراسخ، تهران، انتشارات طرح نو

رحمانی، قدرت الله (1399)،«قوه موسس و ماهیت جمهوری اسلامی در آستانه تاسیس»، فصلنامه جامعه شناسی سیاسی ایران، سال سوم، شماره12

زیباکلام، صادق (1386)، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ ششم

صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام‌خمینی (1389)، تهران، موسسه تنظیم و نشرآثارامام‌خمینی، چاپ پنجم، جلد3

صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام‌خمینی (1389)، تهران، موسسه تنظیم و نشرآثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، جلد4

صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام‌خمینی (1389)، تهران، موسسه تنظیم و نشرآثارامام‌خمینی، چاپ پنجم، جلد5

صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام‌خمینی (1389)، تهران، موسسه تنظیم و نشرآثارامام‌خمینی، چاپ پنجم، جلد6

عطایی، عبدالله و علی‌محمدی، سجاد (1397)، «بررسی عوامل موثر در همگرایی مردم با نظام در اندیشه امام خمینی»، فصلنامه پژوهشنامه متین، سال بیستم، شماره80

عمیدزنجانی، عباسعلی (1377)، گزیده کتاب انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران، انتشارات کتاب طوبی، چاپ دوازدهم

فوکو، میشل (1377)، ایرانیان چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، انتشارات هرمس

کاپلان، لورنس (1375)، مطالعه تطبیقی انقلاب‌ها از کرامول تا کاسترو، ترجمه محمد عبداللهی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی

کدی، نیکی (1370)، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، شرکت سهامی انتشار

لاگلین، مارتین (1388)، مبانی حقوق عمومی، ترجمه محمدراسخ، تهران، نشرنی

لاگلین، مارتین (1394)، مبانی حقوق عمومی درغرب، ترجمه محمد مقتدر، تهران، انتشارات مجد

محمدی، منوچهر (1382[الف])، انقلاب اسلامی درمقایسه باانقلاب های فرانسه و روسیه، قم، دفترنشرمعارف

محمدی، منوچهر (1382[ب])، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم

مطهری، مرتضی (1377)، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم

یزدی، محمد (1375)، قانون اساسی برای همه، تهران، انتشارت امیرکبیر

ب - لاتین

Albert, Richard.(2020), Revolutionary Constitutionalism: Law, Legitimacy, Power, Bloomsbury Publishing

Kurzman, Charles.(2004), The Unthinkable Revolution in Iran, Cambridge,MA: Harvard University Press

Loughlin, Martin.(2017), Political Jurisprudence,United Kingdom, Oxford University Press

Imam Khomeini and the degree of emergence of the constituent power

in removing the legitimacy of Royal regime in Iran

Abstract:

Depriving the legitimacy of a political regime through the exercise of its constituent power and relying on national will depends on the realization of four external situations; these four situations are the emergence of a national will, the demand for political change based on national will, the continuation of a national demand for regime change, and the appointment of a national leader. The method of library study, by referring to reliable historical sources and referring to the events, examines the realization of the four situations during the Islamic Revolution of the Iranian Nation (1979) and describes the emergence of national will and the exercise of constituent power to remove the legitimacy of the monarchy. The results show that in the 20-month period between early 1977 and late 1978, the four characteristics of a revolutionary movement depriving the established political regime of legitimacy, at least two months before the final victory of the Islamic Revolution and the complete overthrow of the Pahlavi regime on February 13, 1978, have been fully realized

Keywords: Revolutionary Situation, Islamic Revolution, Legitimacy of the Royal Regime, Founding Power, Imam Khomeini

[1] Constituent Power

[2] Emmanuel Josepe Sieyes

[3] Represeniation

[4]Constituent Assembly

[5] higher principles

[6] higher principles of law

[7] Civil Disobedience

[8] «پدیده چهلم ها» اشاره به تظاهرات خونین وخشونت بارمردم برضدرژیم درشهرهای مختلف ایران دارد که ازبزرگداشت چهلم شهیدان 19 دی قم در شهرتبریز (29 بهمن 1356) شروع، وهرچهل روز، دربزرگداشت شهیدان چهلم پیشین، درابعاد وسیع تر وشهر های بیشتر، تکرارشده است.

[9] خبرنگارنشریه «اونیتا» ارگان حزب کمونیست ایتالیا: تمامی ناظرین قبول دارند که تظاهرات بزرگ یکشنبه و دوشنبه گذشته] تاسوعاو عاشورا [یک مراجعه به آرای عمومی علیه شاه و له حکومت اسلامی بود. آنها همچنین قبول کردندکه بلوغ عظیم ملت ایران را که به حرف شما] امام خمینی [گوش میکنند، به رسمیت بشناسند.../23آذر1357(صحیفه امام، 1389، ج5: 233) امام خمینی: رفراندم تاسوعا وعاشورا - که غیررسمی بودن شاه و دولت را به جهانیان ثابت نمود.../23آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5: 228) روزتاسوعاوعاشورا... همه روزنامه نویس ها، همه مجله نویس ها این را دیدند؛ این هایی که رفتنددر ایران وتماشا کردند... همه دیدند... چندین میلیون جمعیت درسرتاسرمملکت با آرامش راه افتادند مرد و زن و بزرگ و کوچک توی خیابان ها، وحرف شان این بوده است که ما این شاه رانمیخواهیم.../25 آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5: 244) ملت... درتاسوعاو عاشورای99] هجری قمری [با رفراندم بینظیر و آرام خود - که به تصدیق ناظران داخل و خارج در تاریخ بینظیر بود - قدرت مهارشده خودرا ثابت وسقوط وعزل محمدرضا پهلوی رابرای چندمین باراعلام نمود.../6دی1357(صحیفه امام،1389، ج5: 284) رفراندم ما را جز عمال شاه و طرفداران ظلم، همه ملت های آزادیخواه جهان قبول کردند، وخبرنگاران وروزنامههای خارج کشورثبت نمودند.../12دی1357(صحیفه امام،1389، ج5: 331) پس ازرفراندم سراسری کشورعلیه شاه در روزهای تاسوعا و عاشورا که هرگونه مشروعیت و قانونی بودن را - حتی ازنظرجهانیان - برای چندمین بار از حکومت شاه سلب کرد.../18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5: 395)

[10]... اصلًاروی قوانین نیست سلطنت پهلوی وسلسله پهلوی، اولی که رضا شاه آمد... با زور، باسرنیزه، مجلس درست کرد. این مجلسی که اودرست کرد؛ برای اینکه خلع قاجاریه رابکندوخودش به سلطنت برسد، یک مجلسی نبودکه به مردم ارتباط داشته باشد. مردم اطلاعی ازآن نداشتند، کاری به آن نداشتند... موادی که ازقانون اساسی برداشتندوجایش یک مواددیگرگذاشتند؛ یعنی سلطنت قاجاریه راگفتند «نه» وسلطنت اینها راگفتند «آره». این همهاشروی سرنیزه بود، قانونی نبوداینها. اصلًا این موادی که الآن هست ازمواد قانون اساسی نیست؛ قانون اساسی این موادرا نداشت... برخلاف میل یک ملت، باسرنیزه، ایشان آمدسرکار؛ برخلاف قانون اساسی. سلطنت بعدازاومنتقل شدبه پسرش، وخودپسرش هم گفت که «من رامتفقین گفتندکه بایدباشی سرسلطنت!» یک سلطنت غیرقانونی! ازاول یک سلطنت غیرقانونی. یاغی است این شاه، نه اینکه شاه پدرش یاغی بود، خودش هم یاغی است /7آبان1357(صحیفه امام، 1389، ج4: 205). نیز رجوع شود به بیانات 12آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4: 287) و بیانات 14آذر1357(صحیفه امام،1389ج5: 173).

[11] ما میگفتیم از اول ساقط بوده؛ ادعای من این بود که از اول رضاشاه واین شاه به طورقاچاق وبه طوریاغیگری درایران حکومت کردند /20آذر1357(صحیفه امام، ج5، ص: 211)

[12] اگرمافرض میکردیم که سلطنتِ- مثلًا - رضاشاه یک سلطنتی بوده است کهروی تصویب مردم بوده وآن مجلسی که درست کردهاند... یک مجلس صحیحی ما فرض کردیم بوده است... خوب حالاما فرض میکنیم که درهفتاد سال پیش ازاین، شصت و چند سال پیش از این یک جمعیتی آمدند، جمعیت ایران... و وکلایی را تعیین کردند.... بسیارخوب، وکلای آنهاحق داشتندکه یک کسی راتعیین کنندکه مقدرات اینها دست او باشد، درست؛... این وکلا، وکلای ماکه نبودهاند [و] خوب شماکه اصلًاآن وقت نبودیدتا وکیل داشته باشید، وکلای شما که نبودند، به چه مناسبت آنها مقدرات شمارادست پسررضاخان دادند؟ پدران ما چه حقی داشتندکه یک همچوکاری بکنند؟... درخود قانون اساسی هم این است که سلطنت موهبت الهی است که مردم میدهندبه شاه... پدران شما - اگرصحیح باشد، من عرض میکنم دروغ است این حرف، امااگرهم صحیح باشد - این موهبت الهی رادادندبه رضاخان؛ خوب رضاخان مُرد وسلطنت اوهم تمام شد؛ پدران ما نه وکیل مابودهاندنه ولی مابودند... شماخودتان قبول داریدکه این رأی رابه پدرشما دادند؛ آن هم آنهایی که دادند، الآن ازآنها کمی مانده است، هیچی نمانده است تقریباً... بنابراین، روی موازین قانون اساسی، یعنیروی همین مادهای که شاه به آن استناد میکندبرای سلطنت خودش، روی همین ماده، ایشان سلطنت ندارد، برای اینکه موهبت الهی باید ملت بدهندبه یک کسی که شاه بشود، وملت ندادهاندبه او /24آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4: 515). نیزرجوع شودبه بیانات12بهمن1357(صحیفه امام،1389، ج6: 11-12)

[13] همه حرف ملت مااین است که این آدم، یک آدمی است که خیانت [کرده]، برفرض اینکه یک سلطنت قانونی، فرض کنید... سلطنت قانونی وبه قانونِ صحیح هم - که همهاش باطل است، لکن ماحالا فرض میکنیم - یک نفرآدمی که سلطنت قانونی داشته باشدبه حَسَب قانون اساسی، اگربه ملتی خیانت کرد، اگر تخلف ازقوانین اساسی کرد این عزل است، این دیگرسلطان نیست.../7آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4: 206-208). غیرقانونی وغیر شرعی بودن [شاه] برهمه روشن است و خیانت وجنایت بیپایان آن روشن تر /14آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4: 309). نیز رجوع شود به بیانات16آبان1357(صحیفه امام، 1389، ج4: 374).

[14] این تظاهرات عظیم... تظاهرات برای شخص نبود؛ اظهارتنفرازدستگاه جبار ورفراندم حقیقی ورأی عدم اعتماد بر دستگاه خیانتکار بود... ملت ازروحانی ودانشگاهی تاطبقه کارگروزارع، مردوزن، بیدارشدهاند... محال است بااین دودمان آشتی کنندوباادامه سلطنت باطل، ولوبرای یک روز، موافق باشند /21آبان1356(صحیفه امام،1389، ج3: 260-261)

[15] من جنایات شاه رادرطول سلطنت دنبال میکردم تاوقتی رسید که میبایست علیه اوآشکارا قیام کنم. ومبارزات خودرابیش ازپانزده سال پیش آغاز کردم وهمیشه خواست مردم راکه واژگونی دودمان پهلوی وبرچیدن نظام شاهنشاهی واستقراریک حکومت اسلامی است بدون هیچ گونه تردیدی اعلام نمودم، واین قهری است که مردم چون خواست خود را درمن میدیدندبه من روآوردند (صحیفه امام،1389، ج5: 298)

[16] ملت باتظاهرات عمومی وتعطیل سرتاسری دامنه دار واظهارتنفر، باردیگرثابت کردکه او [شاه] رانمیخواهدوازاووخاندانش بیزاراست؛ واین رفراندم طبیعی سرتاسری درحقیقت خلع اوازسلطنت غاصبانه جابرانه است./2بهمن1356(صحیفه امام،1389، ج3: 315)

[17] الآن مردم ازآن دهات آخرتاآن شهرهای مرکزیکپارچه ایستادهاند، میگویند: مانمیخواهیم این را. رفراندم از این بهتر؟ یک مملکت داردمیگوید: من نمیخواهم این را... دانشگاهش هم که همین حرف هاست. توی مدارس علمی هم بروی همین حرف هاست؛ توی مدارس قدیمهاش هم برویدهمین حرف هاست، جدیدش هم برویدهمین حرف است. هرجابروی الآن این صحبت است. توی بازارهم میروی همین حرف است، توی مسجد هم میروی همین حرف است. مانداشتیم یک وقتی که ایران دریک مطلبی، این طوراتفاق کلمه داشته باشند... تاریخ هیچ جایادش نیست که این اتفاق کلمهای که همه بگویندکه مانمیخواهیم [باشد]. شمااین رابدانیدکه اگراین سرنیزه امریکا برداشته بشود، ارتش هم نمیخواهنداورا /29مهر1357(صحیفه امام،1389، ج4: 94). نیزرجوع شودبه بیانات 5مرداد1357(صحیفه امام،1389، ج3:431)،18شهریور1357(صحیفه امام،1389، ج3:460)،23شهریور1357(صحیفه امام،1389، ج3:469)، 24مهر1357(صحیفه امام،1389، ج4:38-40)، 30مهر1357(صحیفه امام،1389، ج4:114) و 2آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4:139).

[18] حالا ما فرض میکنیم... ایشان موافق باقانون اساسی آمده است وبه اریکه سلطنت نشسته... همین مردمی که شمارا رأی دادند... همین مردم حالا میگویند نه! اگرمیگوییددرست نیست این حرف، رفراندم کن! رفراندم کن! یعنی سرنیزه رابردارید، حکومت نظامی ودولت نظامی رابرداریدومردم راآزادبگذارید، بعدبگوییدکه آقاهرکس که این سلطنت را قبول داردبیایددرشمال شهر، هرکس قبول نداردبرود درجنوب شهر؛ ببینیم شمال شهربیشترجمعیت پیدا میشودیاجنوب شهر. این هاامتحان کنند، اگرراست میگویندکه میخواهنداین هامطابق قانون اساسی عمل کنند... قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه میدهند... حالااگر ملت آمدندکه بابانمیخواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطاکرده بودندحالابگویند نه... الآن که مردم میگویند نه، الآن دیگر ایشان سلطنت ندارند /30آبان1357(صحیفه امام،1389، ج5: 65)

[19][لوسین ژرژ خبرنگارروزنامه فرانسوی لوموند: برنامه سیاسی شماچیست؟ آیامیخواهیدکه رژیم راسرنگون سازید؟ به جای این رژیم، چه نوع رژیمی رابرقرارخواهید کرد؟]- کمال مطلوب ماایجادیک دولت وحکومت اسلامی است؛ مع ذلک نخستین اشتغال حاضرماسرنگون کردن این رژیم خودسر وخودکامه است /4اردیبهشت1357(صحیفه امام،1389، ج3:372). نیزرجوع شود به پیام 9اردیبهشت1357(صحیفه امام،1389، ج3:379).

[20] به ملت ایران هشدارمیدهم که به دنبال دولت، شاه دم ازانتخابات زد. هرکس که سخنان اوراشنیده باشدخوب میفهمدکه شاه باطرح مسئله انتخابات میخواهد مسیر اصلی حرکت اسلامی ایران را که سرنگونی این دودمان است تغییر دهدوملت رااغفال نماید. ولی دیگردیرشده وطرح حکومت اسلامی درعروق مردم ایران ریشه دوانده است، وبه امیدخدا پیروزی ازآنِ ماست./15مرداد1356(صحیفه امام،1389، ج3:437).

[21] بایداین رژیم برچیده بشودوپس ازآن، بایک رفراندم عمومی، شخصیروی کاربیایدبرای حکومت موقت... وتغییر، یک تغییرطبیعی است ازیک حکومت و سلطنت غیرقانونی به یک حکومت ورژیم قانونی /20مهر1357/(صحیفه امام،1389، ج3:514). رژیم اسلامی وجمهوری اسلامی، یک رژیمی است متکی بر آراء عمومی و رفراندم عمومی /20مهر1357(صحیفه امام،1389، ج3:515). حرف قاطع باپشتیبانی ملت این است که شاه، باجنایت هایی که نسبت به ملت وکشور وخیانت هایی که تاکنون کرده است، قابل پذیرش نیست؛ نه خودش ونه سلسلهاش. بایداین سلسله منقرض شود! طرز حکومت [جدید] با رفراندم تعیین میشود /13 آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4:294). هدف اسلامی ما برچیده شدن رژیم سلطنتی وسرنگونی سلطنت سلسله پهلوی است، که غیرقانونی وغیرشرعی بودن آن بر همه روشن است... وملت ایران با هرطرحی که لازمهاش بقای نظام شاهنشاهی وحفظ سلسله پهلوی است مخالف است، وهیچ ابهامی دراین پیشنهادکه ملت ایران بارفراندم خوددرسراسرکشور، مکرراعلام کرده نیست، ونظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال ودموکراسی است، وبراساس موازین وقوانین اسلامی اعلام میشود، ومااین پیشنهاد رادرآتیه نزدیک به آراءعمومی رسماًمراجعه میکنیم /14آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4:309). راجع به چگونگی دولت ورژیم، پیشنهادماجمهوری اسلامی است وچون ملت، ملت مُسلِم است وما راهم خدمتگزارخودمیداند، ازاین جهت حدس میزنیم به پیشنهاد ما رأی دهد. ماازطریق رفراندم با ملت، یک جمهوری اسلامی تشکیل میدهیم /15 آبان1357(صحیفه امام،1389، ج4:332).

[22] ملت ایران دررفراندم تاسوعاوعاشورا بااکثریت قریب به اتفاق، قاطعانه شاه ورژیم سلطنتی رامحکوم کرده وخواستاربرقراری جمهوری اسلامی شده است... به همین دلیل، قانون اساسی که رژیم ایران راسلطنتی میشناسد، چون ازنظرملت رژیم سلطنتی مردود است، ازاعتبارساقط است وبایدقانون اساسی جدیدی تدوین شود /10دی 1357(صحیفه امام،1389، ج5:304). همه چیزبایددرایران تغییرکند؛ ازقانون اساسی گرفته تاشکل حکومت /18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:395). [خبرنگارانگلیسی روزنامه اکونومیست: چگونه شماقصدداریدتشکیل این جمهوری رابارفراندم به انجام رسانید؟]- اصل لزوم تشکیل جمهوری اسلامی را، ملت ایران دررفراندم تاسوعاوعاشورا درسراسرکشوراعلام کردهاندوپس ازسقوط شاه، نمایندگان ملت درمجلس مراحل قانونی آن را انجام خواهندداد وقانون اساسی این جمهوری راتدوین وتکمیل خواهند کرد /18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:385). ماجمهوری اسلامی رااعلام کرده ایم وملت باراهپیمایی های مکرربه آن رأی داده است؛ حکومتی است متکی به آراءملت /18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:391). مابه حسب آن طوری که تاکنون گفتیم، رجوع به آراءمردم میکنیم؛ ولی به حسب واقع، مردم با رفراندمی که مکررکردنداین حکومت را قبول کردند./19دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:404). بیش ازیک سال است که ملت ایران مکرراًخواستههای خودرا... بیان کرده است. دررفراندم تاسوعاوعاشورا بااکثریتی که درتاریخ رأی گیری های دنیا کم نظیراست، خواستارسرنگونی سلسله پهلوی وازبین رفتن رژیم سلطنتی واستقرارجمهوری اسلامی شده است /23دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:437).

[23] ملت یک باراراده خودرابه داشتن یک حکومت اسلامی اعلام کرده است، ولی اگرازنظرحقوقی رفراندمی هم لازم باشد، ما مخالف آن نخواهیم بود /19دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:413).

[24] جناب آقای مهندس مهدی بازرگان... جنابعالی را... مأمورتشکیل دولت موقت مینمایم تاترتیب اداره امورمملکت وخصوصاًانجام رفراندم ورجوع به آراءعمومی ملت درباره تغییرنظام سیاسی کشوربه جمهوری اسلامی وتشکیل مجلس مؤسسان ازمنتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدیدو انتخاب مجلس نمایندگان ملت، برطبق قانون اساسی جدیدرابدهید.../15بهمن1357(صحیفه امام،1389، ج6: 56-55).

[25]... دولت موقت دراولین فرصت که مناسب وصلاح دانسته شودبه ملت معرفی وشروع به کارخواهد نمود. دولت جدیدموظف به انجام مراتب زیراست: الف - تشکیل مجلس مؤسسان ازمنتخبین مردم به منظورتصویب قانون اساسی جدیدجمهوری اسلامی ب - انجام انتخابات براساس مصوبات مجلس مؤسسان وقانون اساسی جدید ج - انتقال قدرت به منتخبین جدید.../22دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:426).

[26] تظاهرات دیروزوامروز [تاسوعاوعاشورا] درایران راه عذررا ازهمه کس وهمه دولت ها سدکرد. دیگردولت هانمیتوانندادعاکنندکه شاه قانونی است ودر مملکت به طوررضایتِ مردم وبه طورقانون، توقف کرده است. رفراندمی که دردیروزوامروزشدوقطعنامه هایی که صادرشدبه همه دنیاثابت کردکه شاه ساقط است /20آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:211). رفراندم تاسوعاوعاشورا... غیررسمی بودن شاه ودولت رابه جهانیان ثابت نمود.../23آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:228). بعدازرفراندم دوروزعاشوراوتاسوعا، دیگر برای هیچ کس ابهامی باقی نماندکه... میلیون هامردم سراسرایران، برای چندمین بار، باتظاهراتی آرام ثابت کردندکه شاه رانمیخواهند (صحیفه امام،1389، ج5:241). مردم روزتاسوعاوعاشوراآرام گفتندما این رانمیخواهیم، وهمه عالم دیدندکه اکثریت قاطع قریب به اتفاق است که ایشان رانمیخواهند، همه بازارهای ایران، همه مملکت ایران، وشهرستان [های] ایران، همه دهات ایران فریادکردندما نمیخواهیم شمارا /25آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:247). امروزملت ایران خواستاربرچیده شدن رژیم سلطنتی هستندورفراندم روزهای تاسوعاوعاشورابه طرز بیسابقهای این حقیقت رابه همه جهانیان ثابت کردونیزهمگی اعلام کردندکه خواستاراستقرار جمهوری اسلامی هستندکه متکی به آراءملت باشد /18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:396). نیز رجوع شودبه پیام21آذر1357 (صحیفه امام،1389، ج5:221)، بیانات 6 دی1357 (صحیفه امام،1389، ج5: 284)، پیام10دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:304). پیام 12دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:331).

[27] خبرنگارنشریه «اونیتا» ارگان حزب کمونیست ایتالیاخطاب به امام خمینی: تمامی ناظرین قبول دارندکه تظاهرات بزرگ یکشنبه ودوشنبه گذشته [تاسوعاوعاشورا] یک مراجعه به آراءعمومی علیه شاه و له حکومت اسلامی بود. آن هاهم چنین قبول کردهاندکه بلوغ عظیم ملت ایران راکه به حرف شماگوش میکنند، به رسمیت بشناسند /23آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:233).

[28] دولت بختیار، غیرقانونی است؛ برای این که شاه ومجلسین هردوغیرقانونی هستند. اما شاه؛ برای خاطررفراندم ملت درتاسوعاوعاشورا؛ واما مجلسین؛ برای این که به ملت اتکاءنداردومجلسی بودکه شاه وکلای اوراتعیین کرده است /18دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:381). به دودلیل [دولت بختیارغیرقانونی است] یکی این که این دولت ازطرف رژیم شاه تعیین شده است؛ این رژیم قبل ازتظاهرات تاسوعاوعاشورا، خودغیرقانونی بودوتظاهرات مزبورکه درواقع نوعی رفراندم بودند، غیرقانونی بودن رژیم راتعیین کردند. دلیل دیگراین است که نه مجلس شورا ونه مجلس سناهیچ پایگاه ملی ندارندونمایندگان این دومجلس راکه دولت ازآن ها رأی اعتمادمیخواهد، ملت انتخاب نکرده است /19دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:413). این دولت [بختیار] به تعیین شاه آمده است وشاه به حَسَب رفراندمی که [درتاسوعاوعاشورا] شد، قانونیت نداردوغاصب است ویاغی است وشاه نیست؛ بنابراین دولتی که به تعیین اوآمده باشد، قانونی نیست وبه پشتیبانی ازمجلسین آمده است، مجلسین هم ازباب این که برگزیده ملت نیستندوملت اصلًاازاین وکلاءاطلاعی نداردوآن هاراتعیین نکرده است، مجلسین هم قانونی نیستند ودولت برگزیده مجلسین هم نمیتواندقانونی باشد /24دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:455).

[29] جناب آقای مهندس مهدی بازرگان پس ازاهدای سلام وتحیت، به طوری که مسبوق هستیدکارگران وکارمندان محترم شرکت نفت به منظورهمکاری و همگامی بامبارزات ملت مسلمان ایران وبه منظورجلوگیری ازصدورنفت به خارج، دست به اعتصاب زدهاند، امادولت غاصب وغیر قانونی نظامی... سعی مینمایدتاایجادفشاروناراحتی های بیشتری رابرای مردم فراهم آورد. برای مقابله با این برنامههای دولت غاصب وتأمین نیازهای مردم درداخله، تحقق شرایط زیرلازم است:1- نظامیان ومأمورین انتظامی ازمناطق ومراکزنفتی بیرون بروندو دخالتی درامورمربوطه ننمایندوازایجادهرگونه ارعاب دربین کارکنان خودداری نمایند.2- نفت وفرآوردههای نفتی فقط به اندازه مصرف داخلی تولیدشودواز صدورنفت به خارج، تاسقوط رژیم غیرقانونی، جلوگیری کامل به عمل آید.3- ارتش ونظامیان حق احتکارموادنفتی راکه برای مصرف داخلی تهیه میشود ندارندوازآن بایدجلوگیری شود. باتوجه به مراتب بالامقتضی است جنابعالی... هیأت پنج نفری مرکب ازحجت الاسلام جناب آقای حاج شیخ اکبرهاشمی رفسنجانی وجناب آقای مهندس مصطفی کتیرایی ودونفردیگررابانظرخودتان ومشورت آقایان تعیین نمایید؛ این هیأت، تحت سرپرستی جنابعالی، مناطق نفتی رابازرسی نموده ودرامرتولیدنفت بااحرازشرایط ذکرشده دربالانظارت بنمایید.../8دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:304-303).

[30] اکنون بادرنظر گرفتن رفراندم تاسوعاوعاشورا - که غیر رسمی بودن شاه ودولت رابه جهانیان ثابت نمود - برملت است که به حکم اسلام وقانون، از اطاعت شاه ودولت سرپیچی کنند؛ مالیات نپردازندوکلیه اعتصابات ادارات ومؤسسات وشرکت های دولتی، خصوصاًاعتصاب شرکت نفت راتارفتن شاه و دولت ادامه دهندوبرملت است که باگسترش اعتصابات خودازآنان پشتیبانی نمایند./23آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:228). دولت کنونی که منصوب شاه مخلوع ومجلسین غیرقانونی میباشد، هرگزموردقبول مردم نخواهد بود. همکاری بااین دولت غاصب به هرشکل وبه هرنحوی شرعاًحرام وقانوناًجرم است. همان طوری که کارمندان محترم ومبارزِبعضی ازوزارتخانههاوادارات دولتی عمل کردهاند، بایدازاطاعت وزرای غاصب سرپیچی نموده ودرصورت امکان آنان رابه وزارتخانههاراه ندهند.../22دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:426-427).

[31]... اکنون که روزپیروزی ملت شجاع نزدیک میشود... به موجب حق شرعی وبراساس رأی اعتماداکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابرازشده است، درجهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب ازافرادباصلاحیت ومسلمان ومتعهدوموردوثوق موقتاًتعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورادراولین فرصت مناسب معرفی خواهندشد. این شوراموظف به انجام امورمعین ومشخصی شده است؛ ازآن جمله مأموریت داردتاشرایط تأسیس دولت انتقالی رامورد بررسی ومطالعه قرارداده ومقدمات اولیه آن رافراهم سازد. دولت موقت دراولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شودبه ملت معرفی وشروع به کارخواهد نمود.... خواست ملت مظلوم ایران، تنهارفتن شاه وبرچیده شدن بساط نظام سلطنتی نیست، بلکه مبارزه ملت ایران تااستقرارجمهوری اسلامی - که متضمن آزادی ملت واستقلال کشوروتأمین عدالت اجتماعی باشد - ادامه خواهد داشت.../22دی1357(صحیفه امام،1389، ج5:426-427).

[32] جناب آقای مهندس مهدی بازرگان. بنابه پیشنهادشورای انقلاب، برحَسَب حق شرعی وحق قانونی ناشی ازآراءاکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم وتظاهرات وسیع ومتعدددرسراسرایران نسبت به رهبری جنبش ابرازشده است... جنابعالی را... مأمورتشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امورمملکت وخصوصاًانجام رفراندم ورجوع به آراءعمومی ملت درباره تغییرنظام سیاسی کشوربه جمهوری اسلامی وتشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدیدوانتخاب مجلس نمایندگان ملت برطبق قانون اساسی جدیدرابدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت راهرچه زودترباتوجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین ومعرفی نمایید. کارمندان دولت وارتش وافرادملت بادولت موقت شماهمکاری کامل نموده ورعایت انضباط رابرای وصول به اهداف مقدس انقلاب وسامان یافتن امورکشورخواهند نمود.../15بهمن1357(صحیفه امام،1389، ج6: 56-55).

[33] ادعای من این بودکه ازاول رضاشاه واین شاه به طورقاچاق وبه طوریاغیگری درایران حکومت کردند؛ لکن حالااگرکارتروامثال این هاانکارداشتند، دیروزوامروز [تاسوعاوعاشورا] ثابت کردکه هیچ قانونیت ندارد... ما اعلام میکنیم ازامروزکه رفراندم مان به طورتمامیت انجام گرفت وهمه میدانیدکه شاه قانونی نیست، هردولتی که پشتیبانی ازایران بکند، ماتمام قراردادهایی که باایران کردهاندلغومیکنیم.../20آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5: 211-212). این دو روزبرای هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه رانمیخواهدوعدم رسمیت اورابااکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد؛ وبه همین جهت اخطارنمودم که ازاین پس هرکس ازسران دولت هاازشاه پشتیبانی کند، ازنفت ایران محروم، وقراردادهای ایران باآنان غیررسمی اعلام میشود ومادامی که سران این دولت های پشتیبان شاه برسرکارند، قطع نفت وبطلان قراردادهاادامه دارد و برملت هاست که ازدولت خودمؤاخذه کنند، وبرمجلس امریکااست که دولت کارتررا استیضاح نماید /21آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:222). نیز رجوع شود به بیانات 24آذر1357(صحیفه امام،1389، ج5:241) وپیام 7دی1357(صحیفه امام،1389، ج5: 295).

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

امام خمینی

وضعیت انقلابی انقلاب اسلامی مشروعیت رژیم سلطنتی قوه موسس این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است