دو خط؛ استقلال بالنده و وابستگی کاهنده
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دو خط کاملاً متمایز در متن جامعه سیاسی ایران به موازات هم پیش آمده و امروز هم شاهد آن هستیم؛ خط «استقلال بالنده» و خط «وابستگی کاهنده».
به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دو خط کاملاً متمایز در متن جامعه سیاسی ایران به موازات هم پیش آمده و امروز هم شاهد آن هستیم؛ خط «استقلال بالنده» و خط «وابستگی کاهنده». مظهر تفکر استقلال بالنده در کشور حضرت امام خمینی - قدسسره الشریف - بودند که توسط حضرت امام خامنهای - دامت برکاته - استمرار پیدا کرده و توسط مردم شریف ایران پشتیبانی شده است. مظهر وابستگی کاهنده در کشور در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، مهندس مهدی بازرگان بود که توسط شخصیتهای دیگری تا امروز استمرار پیدا کرده و توسط طیفی از نخبگان حکومتی و غیرحکومتی پشتیبانی شده است. امروز هم این دو خط را به موازات یکدیگر مشاهده میکنیم. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- خط «استقلال بالنده» نوعی از تفکر و ایده را مطرح میکند که بر اساس آن ایران در روند تحولات جهانی به شخصیت و هویت مشخصی دست پیدا میکند و از نظامهای دیگر متمایز میگردد و در عین حال بالندگی داشته و بدون آنکه در روندهای ناسالم جهانی ادغام شود یا از ارتباطات بینالمللی آسیب ببیند، به موقعیتهای نو به نو در جهان میرسد.
حضرت امام خمینی - قدسسره - میفرمودند؛ رژیم طاغوت استقلال ایران را از بین برد و ایران را در ذیل سازمانهای - مثل پیمان وین - قرار داد که تابع سیاستها و منافع غرب باشد و از هر آنچه آنان ایران را از آن منع میکنند - مثل مخالفت با رژیم اسرائیل - پرهیز کند. بعد فرمودند اینها عزت ایران را لگدکوب کردند و عظمت ایران را فروختند. امام دقیقاً بهخاطر همین موضعگیریهای استقلالطلبانه و نه صرفاً مخالفت با رژیم شاهنشاهی به زندان افتاد و سپس تبعید گردید.
خط استقلال بالنده، پس از انقلاب اسلامی با شعار «نه شرقی - نه غربی» دنبال و نظام سیاسی ایران با این هویت شناخته شد. جاذبه چنین هویتی سبب شد که غرب آسیا با فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به کانون جنبشهای استقلالطلبانه تبدیل گردد. حضرت امام در سخنرانیها و پیامهای فراوان به تنور این جنبشهای استقلالخواه بالنده میدمیدند و تا آخرین روزهای حیات طیبهشان از آن دست برنداشتند. ایشان در یکی از آخرین پیامهای خود خطاب به مسلمانان و مستضعفان فرمودند تا زمانی که معادلات قدرت بینالمللی به نفع آنان تغییر نکند، آنان نمیتوانند آسوده باشند و اضافه کردند ما تا این معادلات ظالمانه را تغییر ندهیم از پا نمینشینیم. پس از رحلت ایشان، حضرت امام خامنهای - دامت برکاته - همین خط نورانی را با قدرت تمام ادامه دادند و لحظهای از پا ننشستند. پیام ایشان به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین آخرین عباراتی است که بر اهتمام رهبری به تداوم این خط تأکید دارد.
2- خط «استقلال بالنده» دستاوردهای بزرگی در عرصه ملی و عرصه بینالمللی داشته است. دستاورد ملی آن تشخص بخشیدن به ایران در سطح بینالمللی است به گونهای که در غرب و شرق بارها به قدرت فزاینده ایران اعتراف گردیده تا جایی که در بیان مقامات کینهورز آمریکا، «قدرت برتر خاورمیانه» و یکی از «ابرقدرتهای آینده جهان» معرفی میشود و البته واقعیت دارد. ایران در عرصه بینالمللی، ابتدا «نظام دوقطبی» را با چالشهای اساسی مواجه کرد و بهطور قطع یکی از عوامل اصلی فروپاشی بلوک شرق بود و بعد «نظام سلطه» را زیر ضربات پیاپی گرفت و دچار فرسایش کرد و بخش وسیعی از جهان را از نفوذ آن خارج نمود. امروز دیگر مقاومت فقط یک مفهوم سیاسی یا فرهنگی نیست یک بلوک قدرتمند تحت عنوان «جبهه مقاومت» بوده و مانع بزرگ اجرای طرحهای مخرب آمریکایی نظیر «خاورمیانه جدید» یا «پیمان ابراهیم» میباشد. بنابراین خط استقلال بالنده هم در
محیط ملی و هم در محیط بینالمللی به دستاوردهای بزرگی نایل شده و بخشی از هویت نظام آینده جهانی و نظامات منطقهای را تشکیل میدهد.
3- خط «وابستگی کاهنده» نوعی از تفکر و ایده را مطرح میکند که بر اساس آن ایران باید ذیل قدرتهای بینالمللی تعریف شود و وضع موجود (اوایل انقلاب) را بپذیرد و نهتنها پا را از گلیم خود درازتر نکند بلکه گلیم خود را هم در گرو جلب رضایت غرب قرار دهد. تلاش مهندس بازرگان برای گنجاندن کلمه «دموکراتیک» به عنوان
«جمهوری اسلامی» - که کلمه رمز اتصال ماهوی به ضلع غربی نظام دوقطبی آن زمان بود - با همین هدف صورت میگرفت کما اینکه فرزندان معنوی بازرگان در دهه 1390، با صراحت گفتند تأمین آب ما هم وابسته به جلب رضایت آمریکاست. خط وابستگی کاهنده پذیرفته است که استقلال معنا ندارد و وابستگی سرنوشت محتوم کشورهایی در سطح ایران است.
اجازه بدهید با یک خاطره این موضوع را توضیح دهم؛ سال 95 یا 96 که برای ارائه یک بحث کارشناسی به جلسه دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه دعوت شده بودم. پس از پایان جلسه که توأم با چالش بعضی کارشناسها با وزیر وقت امور خارجه بود، دکتر محمدجواد ظریف اینجانب و سه یا چهار نفر دیگر از اعضای آن جلسه را به اتاق مجاور سالن جلسات دفتر مطالعات دعوت کرد. در آن جلسه که حدود یک ساعت به درازا کشید، آقای ظریف وزیر وقت (نقل به مضمون) گفت بله من قبول دارم که نظام جهانی ظالمانه است و آمریکا زور میگوید، اما این زورگویی بخشی از هویت ابرقدرتی آمریکا است و ما نمیتوانیم با آن مخالفت کنیم. مخالفت با ابرقدرت کار ابرقدرت است. ما یک کشور هستیم در مجموعه کشورهای جهان سوم و باید پایمان را به اندازه گلیمی که داریم دراز کنیم. ما مسئول دیگران نیستیم که بخواهیم هزینه آنان شویم. اینکه ما در نظام جهانی بخواهیم راهی را در پیش بگیریم که در مقابل آمریکا باشد، به ما آسیب میزند و دست آخر هم به جایی نمیرسیم. ما نباید در عراق و جاهای دیگر ورود کنیم چرا که این ورود تقابل با آمریکاست و ما ظرفیت چنین مقابلهای را نداریم. ما باید بدانیم که سرنوشت سوریه و عراق و کشورهای دیگر در نهایت در مذاکرات میان آمریکا و روسیه حل و فصل میشود، ما باید ببینیم در بازی میان آمریکا و روسیه چه سهمی را میتوانیم بگیریم و چه نقشی ایفا نمائیم.
در همان ایام آقای «حسامالدین آشنا» مشاور وقت روحانی هم در سخنرانی خود در کنفرانس دانشگاه علامه طباطبایی شبیه همین حرفها را زد و از جمله گفت سیاستهای ما منطقه را به خاکستر تبدیل کرده است، ما باید راه تفاهم را پیدا کنیم. تن ما نحیفتر از آن است که بتوانیم بار منطقه و اول بودن در منطقه را بر دوش بکشیم.
4- اما برخلاف آنچه در آثار قلمی امثال سریعالقلم و بیان امثال ظریف و آشنا آمده است، وابستگی برای ایران یک فرصت برای دور شدن از صحنه منازعات نیست، بلکه فاصله گرفتن از پیشرفت کشور است. سالها پیش یکی از صاحبان این تفکر که اینک مرحوم شده است گفت ما باید از هزینه نظامی بکاهیم تا به پیشرفت برسیم و بعد آلمان و ژاپن را مثال زد و گفت اینها اصلاً قدرت نظامی ندارند ولی بدون آنکه با تهدیدات نظامی و امنیتی مواجه باشند، کشورهای پیشرفتهای شدهاند. اما واقعیت این است که وابستگی مدنظر این طایفه فراتر از وابستگی آلمان و ژاپن به آمریکا میباشد؛ چرا که در مدل وابستگی ژاپن و آلمان، کار شبانهروزی برای رسیدن به قلههای تکنولوژی و فنآوری و تصرف بازارهای جهانی مدنظر قرار گرفته است ولی در مدل مد نظر این طایفه، چشمپوشی ایران از هر آن چیزی است که غرب نسبت به آن حساسیت دارد.
این طایفه برای جلب رضایت غرب دستاوردهای علمی ایران در صنعت هستهای را به تاراج گذاشتند و تعهد دادند که برای مدتها آن را متوقف میگردانند و به تعهدشان هم عمل کردند. اینها معتقد بودند باید از خود حساسیتزدایی کنیم تا بتوانیم زنده بمانیم. آن زمانی که رهبر معظم انقلاب، دانشمندان ایرانی را به جابهجا کردن مرزهای دانش بینالمللی فرامیخواندند، اینها این را سیاستی غیرواقعبینانه میخواندند. بعدها یکی از بزرگان این طایفه اعتراف کرد که هرگز فکر نمیکرده در ایران چنین توانی وجود داشته باشد. درواقع مدل وابستگی مدنظر اینها پذیرش نوعی از وابستگی است که کشور را در همه عرصهها محتاج غرب میکند و همه دژهای دفاعی ایران را میشکند. اینها مصلحت ایران را در لیبیزه شدن میدانند.
5- همانطور که به شیوائی و بهنوعی در بیانات دیروز رهبر معظم انقلاب اسلامی هم آمده، الان هم ما شاهد رقابت این دو خط در فضای کشور هستیم؛ خط استقلال بالنده و وابستگی کاهنده و دقیقاً به همین دلیل دشمنان ایران از یکسو به کاهش مشارکت مردم چشم دوختهاند، تا پس از آن وانمود کنند ایران آماده درگیری داخلی و دوپاره شدن است و از سوی دیگر به کمینگاه رفتهاند تا اگر انتخابات ایران میان جناح طرفدار استقلال و جناح طرفدار وابستگی دوقطبی شد، تمام امکانات خود را برای غلبه بر استقلالطلبی و بالندگی ایران به صحنه بیاورند و به خیال خام خود ایران را که به تعییر دقیق و مستند رهبر معظم انقلاب اسلامی - دامت برکاته - به قله پیشرفت و تعالی نزدیک شده است، به عقب برگردانند و تحت کنترل درآورند. اما البته این خواب حتماً تعبیر نمیشود و خط انقلاب که استقلال بالنده است، ادامه مییابد.