شنبه 10 آذر 1403

روایت خوش و بش فرمانده سابق قرارگاه ثارالله با مدافعان امنیت + فیلم

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
روایت خوش و بش فرمانده سابق قرارگاه ثارالله با مدافعان امنیت + فیلم

فرمانده سابق قرارگاه ثارالله که این روزها روی صندلی مجلس شورای اسلامی نشسته است امشب به میان مدافعان امنیت رفت تا با آنها خوش و بش کرده و خداقوت بگوید.

فرمانده سابق قرارگاه ثارالله که این روزها روی صندلی مجلس شورای اسلامی نشسته است امشب به میان مدافعان امنیت رفت تا با آنها خوش و بش کرده و خداقوت بگوید.

خبرگزاری مهر - گروه جامعه؛ تماس که می‌گیرد عجله دارد حتی در حرف زدن. می‌گوید دیر بیایی رفته ام. سر ساعت 7 ضلع شمالی میدان فردوسی لباس گرم بپوش روی موتور سردت نشود.

اسمش علی است و قرار است چند ساعتی ترک موتورش بنشینم برای همراهی با یکی از سرداران سابق قرارگاه ثارالله. مقصد؟ نامعلوم. برنامه؟ خوش و بش با جمعی از مدافعان امنیت.

سر ساعت می‌رسم تماس می‌گیرد قبل از سوار شدن می خندد و می‌گوید با کت و شلوار؟ یخ کنی تقصیر خودته من یواش نمی رم!

مدافعان امنیتی که کار جهادی می‌کنند

ویراژ می‌دهد از لا به لای ماشین‌ها تا برسد زیر پل کالج. به مقصد اول می رسیم پیاده میشوم در میان مدافعان امنیت. سردار محمد کوثری می‌رسد. نماینده فعلی مجلس و فرمانده سابق قرارگاه ثارالله. کاپشنی به تن دارد و ماسکی بر صورت. ماسکش را بر می‌دارد و همه بسیجیان را به آغوش می‌کشد.

روبوسی می‌کند و به آنها خدا قوت می‌گوید یکی دو نفری تا لب به تشکر باز می‌کنند سردار پیشانی شأن را می بوسد و می‌گوید تشکر را باید از شما کرد که کنار مردم برای تأمین امنیتشان ایستاده اید.

فرمانده گردان جلو می‌آید تا شرح وضعیتی به سردار بدهد. می‌گوید بچه‌هایی که اینجا خدمت می‌کنند همگی اعضای گردان تفحص هستند و گروه جهادی هم به همین نام دارند.

توضیح می‌دهد که ساختمانی را با پول خودشان اجاره کرده اند و در جنوب شهر به همشهریان کم بضاعت خدمات بهداشتی رایگان ارائه می‌دهند.

می‌گوید هفته‌ای چند روز پزشکی می‌آید و مردم را ویزیت می‌کند و نسخه را هم خود بچه‌های گردان با پولشان می‌پیچند و به شهروندان تحویل می‌دهند.

ایستگاه صلواتی به مناسبت میلاد حضرت رسول (ص)

می‌گوید در شب میلاد حضرت رسول اکرم و در زمانی که در برخی از کوچه و خیابان‌های تهران آتش فتنه برپا بوده در کنار حفظ امنیت با همین هیبت و لباس‌ها در شرق تهران ایستگاه صلواتی برپا کرده اند و 15 میلیون تومان شربت و شیرینی و شکلات به مردم داده اند.

خطاب به سردار می‌گوید از هیچ کجا هیچ بودجه‌ای نگرفته ایم و بچه‌های گردان خودشان برای کارهای فرهنگی پیش قدم می‌شوند و هزینه می‌کنند.

می‌گوید تمام ایستادنمان در خیابان‌ها ده درصد کارمان است و 90 درصد کارشان کارهای فرهنگی و جهادی است.

سردار از مدافعان امنیت خداحافظی می‌کند و ترک بر موتور به سمت مقصد بعدی حرکت می‌کنیم.

این تحرکات نیروهایمان را چابک تر می‌کند

بعد از گذر از خیابان انقلاب به میدان ولیعصر می رسیم. ضلع شرقی میدان بچه‌های گردانی ایستاده اند. سردار پیاده می‌شود و شروع به روبوسی با بسیجیان می‌کند.

یکی از میانسالان جمع گویا از قبل با سردار آشنایی دارند. به سردار گرا می‌دهد و سردار پس از چند ثانیه یادش می‌آید و دوباره او را به آغوش می‌گیرد و می‌گوید ماشالله همه موهایت را سفید کرده‌ای.

یکی دو نفر از بچه‌های گردان از سردار درباره اغتشاشات می‌پرسند و ناراحتند از اینکه چرا برخی از مردم با ضد انقلاب همراه شده اند.

سردار دستشان را می‌گیرد و می‌گوید یادتان نرود این هم نوعی ابتلاست. به این فکر کنید که این تحرکات هر چند سال ما را چابک تر می‌کند و آماده نگه می‌دارد برای روز ظهور. وگرنه دشمن که همیشه شکست خورده است این بار هم شکست خورده.

فراجا در کنار مردم

سردار سوار بر موتور به سمت مقابل میدان می‌رود جایی که کیوسک پلیس قرار دارد. پیاده می‌شود و وارد کیوسک می‌شود برای خوش و بش و عرض خداقوت.

سرهنگ حسنوند سرکلانتر منطقه نیز در میدان حضور دارد. سردار را که می بیند با یکدیگر خوش و بش و روبوسی می‌کنند.

سردار می‌نشیند و همزمان با خوش و بش با یکی از فرماندهان فراجا تماس می‌گیرد. می‌گوید در کنار همکارانتان در وسط میدان هستیم و خواستیم خداقوتی هم به شما بگوییم.

پس از پایان تماس سردار خطاب به سرهنگ حسنوند می‌گوید خدا رو شکر از روز اول فراجا با اقتدار و رأفت اسلامی در کنار هموطنان ایستاد با اغتشاشگران مقابله کرد.

خداقوت به آتش نشانان

سردار کوثری عزم مقصد دیگری دارد که متوجه حضور دو نفر از پرسنل سازمان آتش نشانی شهر تهران حاضر در میدان ولیعصر می‌شود.

راهش را کج می‌کند و پای پیاده به سراغ آنها می‌رود. خوش و بشی می‌کند و می‌گوید شما هر جا شعله‌ای به پا کردند برای آنکه به جان و مال مردم آسیبی وارد نشود وارد صحنه شدید و آتش را خاموش کردید.

کار شما کم از کار مدافعان امنیت نبود و باید به شما هم ویژه خداقوت گفت.

کار اسرائیل تمام شده است

به میدان فلسطین می‌رویم. جایی که بچه‌های یکی دیگر از گردان‌های مدافعان امنیت ایستاده اند. سردار با شفقت و هربانی تک تک نیروها را به اغوش می‌گیرد و خداقوت می‌گوید.

یکی از بچه‌های گردان می‌گوید باعث دلگرمی ماست که فرمانده سابقمان به میان ما آمده است. سردار دستش را فشار می‌دهد و می‌گوید زودتر می‌خواستم بیایم فرصت نشد عذر تقصیر.

یکی دیگر از بچه‌ها به خنده می‌گوید سردار دیدید نتانیاهو دوباره قدرت گرفته است. سردار خنده‌ای می‌کند و تابلوی روز شمار نابودی رژیم غاصب صهیونیستی را نشان می‌دهد و می‌گوید خیالتان راحت.

چهار دهه قبل پرچم این رژیم را چند متر پایین‌تر از این میدان (اشاره به محل قرار گیری سفارت فلسطین) پایین کشیدیم. این رژیم جعلی کارش تمام شده است.

فرمانده گردان به سردار غذا تعارف می‌کند و می‌گوید هرچند به ما می‌گویند ساندیس خور اما غذای امشب قیمه است. سردار می خندد و می‌گوید باید به چند جای دیگر سر بزند.

مزاح مدافعان امنیت با سردار کوثری

به تقاطع خیابان وصال و طالقانی می‌رویم. جایی که تأمین امنیتش به عهده گردان طلاب است.

پس از خوش و بش و توضیحات فرمانده گردان. یکی از بسیجیان جلو می‌آید و می‌گوید سردار می‌شود مزاحی کنم.

سردار می‌گوید بله حتماً.

می‌گوید تا به حال این تعداد آخوند را بوسیده بودید؟

سردار می‌زند زیر خنده و جمع می‌خندند و سردار می‌گوید یادش بخیر در زمان جنگ یکی از گردان‌هایی که در آن حضور داشتم گردان طلاب بود. چه رزمندگان نیکی بودند خدا بیامرزدشان.

فوتبال که جز لاینفک برنامه هفتگی است

مقصد بعدی میدان فردوسی است. در حالی که روی موتور سرما به مغز استخوانم رخنه کرده به فردوسی میرسیم.

سردار به میان مدافعان امنیت می‌رود و خوش و بشی می‌کند و از وضعیتشان جویا می‌شود. یکی از بسیجی‌ها می‌گوید آنجا که روبروی مان داعشی ها ایستاده بودند سر خم نکردیم. اما اینجا هموطن خودمان هستند مراقبشان هستیم.

یکی از بسیجیان گویا سالهای قبل در تیمی مقابل سردار فوتبال بازی می کرده است. جلو می‌آید و چند کد از سالهای قبل می‌دهد و می‌گوید سردار هنوز هم فوتبال بازی می‌کنید. سردار لبخندی می‌زند و گویا خاطرات زیادی برایش تازه شده و می‌گوید فوتبال که جز لاینفک برنامه هفتگی است.

پلیس راهور در این شب‌ها زحمت زیادی کشیده است

گوشه میدان فردوسی چند نفر از مأموران پلیس راهور ایستاده اند.

سردار به میانشان می‌رود و با آنها هم خوش و بش می‌کند. خطاب به سرهنگی که در میان است می‌گوید شما هم در این شب‌ها کنار بچه‌های مدافع امنیت زحمات زیادی کشیده اید که شاید کمتر به چشم آمده باشد. خیالتان راحت باشد که این زحمات از چشم ما دور نمانده است.

پایان دو ساعت خوش و بش و احوالپرسی فرمانده سابق قرارگاه ثارالله رسیده است. می گویم سردار هدفتان از این دیدار و حضور در میان مدافعان امنیت چه بود. می‌گوید یک کلمه بنویس عرض خداقوت همین!