سرمایهداری غرب خطری بزرگ برای بشریت است
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، یکی از شخصیتهای فعال عرصه فرهنگ و سیاست مرحوم دکتر علی شریعتی است که بدون تردید بررسی و تحلیل اندیشه ایشان کار سادهای نیست به خصوص فرازونشیبهایی در مباحث او وجود دارد که در دورانهای مختلف تفاوتهای نوع نگاه و نگرش او را نشان میدهد.
به طور قطع دکتر شریعتی نیز همچون بسیاری از افراد قوت و ضعفهایی دارد، او بیشاز اینکه یک اسلامشناس و یک تحصیلکرده حوزه علمیه باشد یک جامعهشناس است که مبانی اسلامی، اجتماعی و سیاسی را از منظر جامعهشناسی تبیین میکند و تخصص خود را جامعهشناسی میداند، بر این اساس مخاطبان کتابهای دکتر شریعتی باید زمان او را بشناسند و مطالبی که ایشان مطرح میکنند را بدانند که در چه زمانی صحبت کرده و مخاطبهای او چه کسانی هستند و دغدغههای آن عصر را چه چیزهایی بوده است.
او از کسانی بود که دغدغه مبارزه با استعمار غرب غربگرایی و غرب پرستی داشته و عمدتا معضل جهان بشریت، جهان اسلام و ایران را مسئله سلطه استعمار و غرب میدانست. آنچه ما در این موضوع به آن اشاره میکنیم مسئله استعمار شناسی و غربشناسی از منظر دکتر شریعتی است، به همین منظور با قاسم تبریزی نویسنده، محقق، پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتوگو پرداختیم که از نظر مخاطبان محترم میگذرد:
در ابتدا مقداری از زندگی دکتر شریعتی بفرمائید.
پدر دکتر شریعتی از متفکران و اندیشمندان حوزه ایدئولوژی اسلامی است، لذا او از نوجوانی در کانون نشر حقایق اسلامی که پدر در مشهد تأسیس کرده بود در تقابل با مارکسیسم، کسرویگری، بهائیت و جریانات استعماری پرورش پیدا میکند، بنابراین بخشی از مبانی اسلامی را از مکتب پدر و کانون نشر حقایق اسلامی آموزش دیده است، پدر او افزون بر این یک انسان مبارز و سیاسی هم بوده است که در جریان 30 تیر که شریعتی جوان 18 ساله است دستگیر و به زندان میرود، در جریان نهضت مقاومت ملی که سال 32 تأسیس میشود سال 1336 پدر و پسر در کنار هم دستگیر و به زندان میروند.
دکتر شریعتی در کنار مبارزات میدانی بسیار جدی و سرسخت اهل مطالعه بود تا حدی که گاهی پدر نگران میشد با اینکه معلم بود، مطالعات پراکنده شریعتی بسیار زیاد بود، زبان عربی و انگلیسی را به خوبی میدانست که در 17 سالگی کتاب علامه کاشف الغطا را علیه آمریکاییها ترجمه کرد.
سال 38 به دلیل اینکه در دانشگاه رتبه ممتاز را آورده بود بورس تحصیلی فرانسه را میگیرد علاوه بر درسی که در سوربون میخواند با شخصیتهایی مثل ماسینیون و گورویچ آشنا میشود، همچنین با رهبران نهضتهای آزادی بخش آفریقا و جهان اسلام به خصوص نهضت اسلامی الجزایر آشنا میشود و با بسیاری از رهبران آنها ارتباط برقرار میکند تا جایی که در کمک به آنها توسط پلیس پاریس دستگیر و مدتی به زندان میرود، از این طرف با کنفدراسیون دانشجویان ایران در نهضت آزادی اروپا، جبهه ملی و نهضت آزادی همکاری داشت و حتی در نشریات آنها مقاله مینوشت، سال 43 که ایران میآید در مرز دستگیر و به زندان قزل قلعه برده میشود در این زمان او 31 سال دارد. بنابراین وقتی از زندان آزاد میشود اجازه نمیدهند در دانشگاه درس بدهد در دبیرستان ابن یمین در مشهد مشغول به کار میشود، اما بعدها دانشگاه از او به عنوان استاد تاریخ و جامعه شناسی دعوت به کار میکند.
وقتی تدریس در دانشگاه را آغاز میکند با استقبال قابلتوجهی از دانشجویان مواجه میشود تا جایی که دانشجویان برخی از کلاسهای خود را تعطیل کرده و به درس او میآمدند، قلم بسیار زیبایی داشت شهید آیتالله مطهری عضو هیأت علمی و هیاتامنای حسینیه ارشاد بود از ایشان دعوت میکند که مقالهای درباره پیامبر (ص) به مناسبت پانزدهمین قرن بعثت حضرت بنویسد مقاله او تحت عنوان «سیمای محمد (ع)» به قدری زیبا بود که از ایشان دعوت میکنند در حسینیه ارشاد درس دهد.
از سال 47 در چند بخش تاریخ ادیان، جامعهشناسی ادیان، اسلام شناسی جامعهشناسی شیعه میپردازد، تدریس تاریخ ادیان خود را شروع میکند، سال 48 وارد اسلامشناسی میشود، با توجه به استقبال فراوان نسل جوان به خصوص دانشجویان، ساواک تعطیلی جلسات او را دنبال میکند بنابراین در ابتدا با ایجاد توطئه بین ایشان و شهید آیتالله مطهری اختلاف میاندازد به دنبال همین مساله شریعتی تدریس جامعهشناسی شیعه را رها میکند و به مباحث سیاسی و اسلامی میپردازد و در حقیقت علیه استعمار غرب به مبارزه برمیخیزد.
در تاریخ معاصر مبارزات ضداستعماری از سوی میرزا محمدتقی امیرکبیر، سید جمالالدین اسدآبادی، ملأ علی کنی، آیتالله میرزای شیرازی، در جریان مشروطیت برخی چهرههای شاخص همچون شیخ فضلالله نوری، شهید سید حسن مدرس، میرزا محمدتقی شیرازی، آیتالله سید عبدالحسین لاری، میرزا کوچکخان جنگلی، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، آیتالله سید محمود طالقانی و در نهایت مبارزات ضد استعماری امام راحل با پیروزی انقلاب اسلامی به ثمر نشست و بعدها در ابعاد وسیعی از جهان اسلام منتشر شد.
در کنار این مبارزات افرادی همچون شهید مطهری، رضا داوری، دکتر مدد پور، محمد رجبی، جلال آلاحمد یا دکتر شریعتی و چهرههای دیگر هم با نظریهپردازی به نقد غرب میپردازند که در فرهنگ ایران تحول وجود آورد. در نقد و مبارزه با غربزدگی در کشورهای اسلامی دیگر افرادی همچون علامه محمد اقبال لاهوری، شکیب ارسلان، محمد الغزالی المصری، سید قطب ابوالحسن الندوی، دکتر خورشید احمد، منیر شفیق و دیگران هم هر کدام به نوعی به نقادی غرب برخاستند. در اثر همین نقد غرب محمد قطب کتاب «جاهلیت قرن بیستم» و «سیمای جهل در غرب» را مینویسد، منتقدین ایدئولوژی غرب هر کدام با یک منظر اما همه با تکیه بر اسلام و مبنای قرآن وارد این مبارزه شدند، هرکدام هم در حد توان و امکان مبارزه علیه غرب آغاز کردند. در جهان اسلام مبارزه با استعمار غرب به عنوان یک اصل بود که شریعتی هم در این زمینه نظریهپردازی دارد.
جناب تبریزی اقدامات و آثار دکتر شریعتی در چند عرصه قابل بررسی است. آیا شریعتی درباره ایدئولوژیهای عربی دیدگاه خاصی داشت؟
در پنج عرصه میشود آثار و اقدامات او را بررسی کرد، یکی استعمار، سلطه، حاکمیت و کارنامه غرب در غارت و کشتار کشورهای اسلامی، دیگری جریان غرب، غربزدگی، غربگرایی، غربپرستی و غربخواهی است به خصوص که روشنفکران ما به غرب نگاه داشتند مسئله دیگر خطر مارکسیسم است که آن را بهعنوان یک جریان ضد انسانی مطرح میکند.
شریعتی کتابی تحت عنوان اسلام، انسان و مارکسیست دارد که در آن میگوید اولا مارکسیسم یک اندیشه غربی و مربوط به غرب بوده و ثانیا ضد انسانی است چراکه معنویت، اخلاق، هویت معنوی و اسلامی را از انسان میگیرد. پس از رنسانس ایدئولوژیهای متضاد فراوانی تحت عنوان سوسیالیسم، ناسیونالیسم، پراگماتیسم و حتی اندیشههای تفکرات سکولاریسم پیدا شد؛ دکتر شریعتی مارکسیست را به عنوان یک جریان غربزده معرفی میکند که علاوه بر اینکه متعارض با اسلام و دین و معنویت بوده ضد فطرت انسانی هم است و به انسان تحتعنوان یک ابزار اقتصادی نگاه میکند.
می دانیم یکی از نظریه های جدید دکتر شریعتی در نقد غرب بوده است. دکتر شریعتی دقیقا چه نقدی به غرب داشت؟
در نقد غرب دکتر شریعتی صهیونیست را به عنوان خطری دیگر مطرح میکند و آن را جدا و متفاوت از یهود میداند که یک جریان استعماری بوده و برای جهان اسلام خطرآفرین است.
همچنین دکتر شریعتی در نقد غرب به جریان سرمایهداری نیز پرداخته است و آن را خطری میداند که جامعه ما را از بین میبرد و این خطر منحصر به ایران نیست به کل جهان اسلام مربوط میشود، در جلد 27 مجموعه آثار صفحه 300 به آتاتورک در ترکیه اشاره دارد و میگوید او نماینده قدرت نظامی غرب است که در جامعه سنتی تلاش کرد از فرق سر تا ناخن پا جامعه خود را بر اساس الگوی غربی تغییر دهد و به عبارت دیگر او جامعه شرقی اسلامی و تاریخ اسلام را نادیده گرفته و پیوند جامعه و فرهنگ را در مورد غرب تعریف میکند.
نظر دکتر شریعتی درباره غربگراهای داخلی چگونه بود؟
به عنوان مثال به چند مورد اشاره میکنم، دکتر شریعتی در مورد میرزا فتحعلی آخوندزاده که از چهرههای غربگرا در قفقاز بود صحبتهایی دارد، او یک چهره فراماسون بود که حتی چپها او را به عنوان یک روشنفکر مورد تمجید و تجلیل قرار میدهند اما دکتر شریعتی درباره او میگوید که آخوندزاده که اخیرا کتابهای او به عنوان نمایشنامهای برای تمسخر پیامبر اسلام (ص) منتشر کردند مأمور تزارها است که اسلام و فرهنگ اسلامی را نابود کند و زمینه اجتماعی و فکری سلطههای سیاسی و فرهنگی استعمار را فراهم و آماده میکند.
شریعتی از داریوش آشوری به عنوان چهرهای نام میبرد که مروج صهیونیست و غرب بود، درباره او مقاله 28 صفحهای در جلد 34 مجموعه آثار دارد که میگوید داریوش آشوری از اعضا جامعه سوسیالیستها بود که این جریان از سالهای 36 با صهیونیست و اسرائیل مرتبط شده بودند، دکتر شریعتی میگوید آشوری در فرهنگ سیاسی خود از دایرالمعارف صهیونیستها استفاده کرده و آن را ترجمه و در اختیار جامعه گذاشته است، شریعتی میگوید آقای آشوری از آن افیونی که اسرائیلیها در مغز او انداختند چنان گیج شده است که مقاله او بیشتر به هذیان شباهت دارد تا به یک مقاله از روشنفکر.
سید حسن تقیزاده از منادیان غربگرا مسبب معامله قرارداد استعماری 1933، عضو لژ بیداری است که به تعبیر خود در دوره رضاخان آلت فعل بوده است، شریعتی او را به تمسخر علامه خطاب کرده و میگوید از رجزهای علامه است که از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شوید او که پشت قباله مشروطیت بود و خود چهره مجسم تاریخ معاصر و مجسمه تکامل آن ماجراها است که این قرن اخیر بر ما گذشت، از میرزا ملکم خان مؤسس فراماسونری تا تقیزاده نهضت اصلاحطلبی عوضی و روشنفکر بازی متجددانه و فرنگیمآبی را میتوان به دقت تعقیب کرد.
یکی از مخالفت های جدی شریعتی با حکومت خاندان پهلوی بود. به نظر می رسد وی پهلوی و خاندان های غرب گرا را در یک راستا می داند؟
همچنین دکتر شریعتی در جلد 27 مجموعه آثار رضاخان را از عواملی میداند که جامعه را به غربزدگی و انحطاط کشاند و اشاره میکند که قزاق قزوین به تهران ریخت و یکبار چهره ناشناختهای بنام رضاخان با نسخه بدل کمال آتاتورک دربست بر جامعه مسلط شد و نظامی بر اساس قومیتی پیریخت که مبنای آن بر اساس ارزشهای استعماری و وابسته به فرهنگ، قدرت، اقتصاد، سیاست، سلاح و زندگی غربی بود و آنان مماشات کردند.
همچنین او از چهره دیگر به نام سید احمد خان هندی نام میبرد که در ابتدا از مصلحین و مدافعان مبارزه علیه استعمار غرب بود اما در برنامهریزی که استعمار غرب کرد او را مدت 8 ماه به انگلستان بردند و سبب شدند که او مدافع استعمار انگلیسی و کارگزار کمپانی هند شرقی شود؛ شریعتی میگوید پس از این خطر او برای مردم هندوستان از قشون انگلیس بدتر بود.
همچنین دکتر شریعتی در جلد 24 مجموعه آثار از میرزا ملکم خان نیز سخن گفته است، از ویژگیهای او این است که به عنوان یک وزیر و مترجم روشنفکر در دستگاه دولتی بود و ناظم الدوله لقب گرفت و مؤسس لژ فراموشخانه بود که خیانتهای او به لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود جای بررسی دارد، شریعتی میگوید اولین ردپای استعماری که در ایران وارد شد بانک بود و نخستین کسی که گفت اجازه دهید بانک وارد ایران شود همین روشنفکر متجدد، ضد مذهبی و فرنگیمآب به نام میرزا ملکم خان بود و اولین کسی که در برابر این پدیده استعماری ایستاد و مبارزه کرد سید جمالالدین اسدآبادی بود که جامعه ما در همین دوره شاهد دو جریان استعماری و ضد استعماری بود، در این زمینه شریعتی یک نقش برجستهای دارد نگاه او از طرفی به موقعیت و نهضتهای اسلامی و از طرفی به حرکتهای غربگرا است.
نظریه او درباره نقش اسلام، علما و مراجع در مبارزه با استعمار غربی چیست؟
او میگوید اسلام همه رنگهای قومیت را از دوره جاهلیت دگرگون کرد اما خطری که برای بشریت و ایران میشمرد سرمایهداری غربی است و میگوید سرمایهداری پول را جانشین خدا، تولید را جانشین توحید، اقتصاد را جانشین عشق و قدرت را به جای حقیقت گرفت و لذا انسانیت و حرکت فرهنگی انسانی را از معنویت به سوی مادیت آورد.
شریعتی در جلد 25 مجموعه آثار درباره نقش مراجع، علما و نهضت تنباکو علیه استعمار انگلیس صحبت کرده و میگوید این نهضت با فتوای میرزای شیرازی آغاز شد و همه میدانند این فتوا تحت تأثیر نامه سید جمالالدین اسدآبادی بود؛ زیرا سید جمالالدین اسدآبادی در مورد وضعیت ایران و قراردادها نامهای به میرزای شیرازی مینویسد، دکتر شریعتی میگوید این فتوا ریشه اولین درخت استعماری در ایران را برکند. او میگوید در صدر همه نهضتهایی که در برابر هجوم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی استعمار غرب رستاخیزی به وجود آورد چهرههای علمای مترقی و شجاع را میبینیم.
او به چه کسی بسیار علاقه داشت؟
یکی از کسانی که بسیار مورد علاقه شریعتی بود مرحوم جلال آلاحمد بود به دلیل نظریهپردازی او درباره غربزدگی که در آن به خیانت روشنفکران پرداخته بود. شریعتی میگوید مرگ جلال برای این نسل به ویژه برای روشنفکران راستین این سرزمین نه تنها دردآور بلکه زیانی سخت بود و حتی میگوید من خبر مرگ جلال را شنیدم گویا خبر مرگ خودم را شنیدم و دستی که جلال را از بین برد مسلما به دنبال از بین بردن دست دیگری هم هست که اینجا مقصود او از دست دیگر خودش است.
نظریه او در خصوص تقابل فرهنگ و تمدن غرب چیست؟
شریعتی درباره تقابل با فرهنگ و تمدن غرب میگوید نباید چشمها را بست و بدان خیره شد بلکه باید آن را درست شناخت و با تکیه بر سنت اسلامی با آن برخورد کرد، عملکرد ایشان علاوه بر تهاجم فرهنگی به موضوعی به نام امپریالیسم فرهنگی میپردازد میگوید خطرناکترین و در ضمن ناشناختهترین و تنهاترین قیافه استعمار غربی سرمایهداری جهانی و امپریالیسم فرهنگی و فکری بود که اثر آن در ابتدا این است که فکر و اندیشهها را از بین میبرد و طرز برداشت ما از دین را تغییر میدهد و جاده صاف میکند و سپس به راحتی هجوم اقتصادی، سلطه سیاسی و نظامی را به دنبال میآورد و اگر امپریالیسم غربی وجود نداشته باشد راه برای سلطههای دیگر او باز نخواهد شد یعنی ورود امپریالیسم یا استعمار غربی از راه فرهنگ است.
با توجه به ابعاد اندیشه و نظریه پردازیهای دکتر شریعتی مناسب است همایش یا نشستهای تخصصی در بررسی، نقد، تحلیل و ارزیابی کارنامه سیاسی و فرهنگی دکتر شریعتی صورت گیرد، به خصوص با توجه به نگاه جامعهشناسانهای که او داشت در اواسط دهه چهل و اواخر دهه 50 ماهیت حاکمیت استبدادی و استعماری پهلوی روشن میشود، از سوی دیگر حرکت روشنفکری وابسته به غرب که آن هم در راستای اهداف امپریالیسیم غرب صورت میگیرد و چپ گرایی و چپ روی که عمدتا بیش از آنکه علیه استبداد و استعمار باشد بر علیه اسلام و دین و فرهنگ و سنت جامعه ما بود را مورد بحث قرار داده است، بررسی اندیشههای شریعتی میتواند از دیدگاه جامعه شناسی دوران پهلوی را مورد نقد و بررسی قرار داد اگرچه او گاهی نگاهی به جهان اسلام و آفریقا و نهضتهای آزادی بخش هم داشت. امید است که بررسیها و تحلیلها درباره دکتر شریعتی به دور از حب و بغض و افراط و تفریط صورت گیرد به خصوص که سه جلد کتاب دکتر شریعتی و روایت اسناد ساواک تأثیر آثار و حرکت او را روشن میکند.