سمنهای ضد جنگ چگونه در خط عملیات موساد به فارسی قرارگرفتهاند؟ / نقشهخوانی از عملیات فروپاشی اجتماعی در لندن! + تصاویر

روتوش ضد جنگ بودن تنها بهانهای برای ترویج گفتمانی است که از درون آن توافق با ترامپ و نیز سازماندهی برای آشوبهای اجتماعی خارج میشود.
سرویس سیاست مشرق - دو هفته پس از توقف جنگ میان ایران و اتاق عملیات آمریکایی و صهیونیستی انتشار دو بیانیه بافاصله زمانی کم از یکدیگر دارای پیامی خاص است، در اولین بیانیه یکی از سران فتنه در پوشش محکومیت جنگ خواهان گسست سیاسی در داخل و برگزاری رفراندوم و شکلگیری مجلس مؤسسان شده است.
در خطی دیگر چند نهاد صنفی که برخی از آنها در سطح غیرفعال هستند نیز با انتشار متنی مشترک تحت عنوان «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس» همراه با هشتک «زندگی علیه جنگ» در فضای مجازی با عملیاتی گسترده و به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی، ضمن اعلام مخالفت با وقوع جنگ و همچنین برشمردن تبعات زیانبار آنهمه کنشگران اجتماعی و نهادهای مدنی را در نقاط مختلف جهان به همبستگی و اقدام علیه جنگ و تجاوز دعوت کردهاند.
در بند قابلتوجهی از این اطلاعیه آمده است:
ما خواهان بازگشت به خرد، گفتوگو، اخلاق، آزادی، عدالت وزندگی هستیم... ما میخواهیم صدای زندگی در ایران باشیم؛ نه قربانی خاموش سیاستهای مرگبار...
این بیانیه در حالی با نگارشی ظریف تلاش کرده تا سیاستهای ضد جنگ را محکوم کند که ادبیات حاکم بر آن بهجای محکوم کردن بدون قید و شرط جنایتکارانی چون ترامپ و نتانیاهو بهصورت تلویحی سیاستگذاریهای داخلی را نشانه رفته و جمعبندی آن بهگونهای است مردم ایران را محکومبه جنگافروزی در منطقه کرده است.
همچنین ادبیات حاکم بر متن مذکور و نیز سوابق برخی امضاکنندگان آن نشان از این موضوع دارد که بهصورت غیرمستقیم مسئولیت جنگ 12 روزه و تحمیلی را به گردن تهران بی اندازد، کلیدواژه سیاسی این بیانیه نیز اجرای مذاکراتی است که طرف ایرانی را بدون قید و شرط تسلیم آمریکاییها کند.
نکته قابلتوجه در میان امضاکنندگان این بیانیه برخی نهادهای صنفی و سمنها دیده میشود که در ظاهر به فعالیتهای محیط زیستی، میراث فرهنگی و اجتماعی فعال بوده اما حامل شعارهایی هستند که با اصل اساسنامه آنها همخوانی ندارد، همچنین برخی از امضاکنندگان این اطلاعیه نیز فاقد هر نوع شناسنامه ثبتشده بوده و تعدادی نیز به بهانه بیانیه ضد جنگ خطی را هدایت کردهاند که با اساسنامه اصلی آنها تعارض داشته که بررسی دلایل آن قابلتوجه است.
همچنین تعدادی دیگر از سمنهای امضاکننده این بیانیه پیشازاین در پروژههای جنگ نرم چون رنگینکمان فعال بودهاند، بررسیها نشان میدهد که غالب این نهادهای مدنی در میانه بروز بحران کرونا با یکدیگر ارتباط ارگانیک گرفته که بخشی از آن ایجاد کمپینهایی که تلاش دارد ورود واکسنهای خارجی به داخل را تسهیل کند.
یکی از گردانندگان اصلی این کمپین در تشریح مأموریت پروژه «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس» نوشته است:
دلیل گرد هم آمدن این سازمانهای مردمنهاد دور یکدیگر، نه خوشامد دولت که جایگاه، عاملیت و نقش میانجیگر خود آنهاست. آنها بهمثابه عاملان جامعه این کار را انجام میدهند. روابط جامعه مدنی ایران در درون خودش بسیار محدود است و از سوی دیگر، شکلگیری همین انجمنها و اتحادیهها بسیار سخت است. بهطور مثال، اتحادیه انجمنهای علوم انسانی چندین سال طول کشید تا بتواند ثبت شود و فعالیت کند. به همین دلیل تعداد آنها کم و غیرفعالاند، آنچه در این حرکت مدنی رخداده، ارتباط سازی بین این اتحادیههاست. ضرورت و خطر جنگ به این ارتباط سازی کمک کرد. در شرایطی غیرازاین بهسادگی نمیتوان تشکلهای محیطزیستی یا میراثی را کنار تشکلهای حقوق کودک نشاند.
این چند جمله از سوی یکی از نویسندگان اصلی متن بیانیه بهخوبی نشان میدهد که این کمپین اگرچه مأموریت خود را ضد جنگ معرفی میکند اما در قواره اصلی دربرگیرنده خطی است که طی آن نهادهای مدنی، صنفی و سمنها را به خط کرده و به آنها خاصیت جنبشی با مأموریتهای اجتماعی ویژه میدهد.
به عبارتی به خط کردن سمنهای غیرسیاسی در روزهای پس از توقف جنگ بیش از آنکه دارای بار اجتماعی باشد، نسخهپیچی از سوی مجموعه نهادهایی است که در تلاش هستند یک خیزش اجتماعی / هیبریدی را سازماندهی کنند.
روزنامه هممیهن درباره شکلگیری این پروژه و سوگیریهای سیاسی آن نوشته است:
ما میخواستیم جامعه مدنی نیمبندی را که در حال گسستن از هم بود، به هم وصل کنیم. این تجربه با هم بودن است که در شرایط متفاوت میتواند نشان دهد، ما جامعه بیشکل تودهای نیستیم. جامعه ایران دوستدار زندگی است و توان و شایستگی بهبود زیست جمعی خود را دارد. اقدام جمعی ما برای گسترش این همبستگی در داخل کشور و فراتر بردن آن از مرزهای ایران و ایجاد همبستگی با فعالین مدنی و ضد جنگ در منطقه و جهان است.
نفوذ در نهادهای صنفی و سوءاستفاده از فضای موجود و نیز بهره بردن از فضای احساسی در آن ازجمله اقدامات صورت گرفته از سوی سرویسهای اطلاعاتی خارجی در سالهای اخیر بوده است.
از نگاه سرویس امنیتی خارجی نفوذ عناصر ضدانقلاب به مرکز کانونی نهادهای صنفی چون اتحادیههای کارگری، گروههای مرجع محیط زیستی، کانونهای فرهنگی و. این مجموعهها را از حالت زرد به سبز تبدیل خواهد کرد.
ازجمله شواهد نفوذ در نهادهای صنفی مرتبط با فتنه سال 1401 است که طی آن دو افسر عالیرتبه فرانسوی، سیسیل کوهلر و ژاک پاریس با ارتباط گری و هماهنگی با برخی عناصر معاند صنفی در تعدادی از کافهها درصدد سرپل سازی بودند.
تقی رحمانی از اعضای اصلی گروهک ملی مذهبی و همسر سابق نرگس محمدی در جزوهای با عنوان «جامعه مدنی و دموکراسی» مینویسد:
باید بانفوذ در لایههای پنهان نهادهای صنفی این تشکلهای زرد را تبدیل به کانونهای سبز تبدیل کرد. دانشجویان پس از پایان تحصیلات خود به انجمن مهندسان؛ معلمان و پزشکان رفته و فضای سرد آن را گرم کنند! رهبران این سمنها با مقاومت و تعامل عینی میتوانند مسیرهای جدیدی را برای اعتراض باز کنند!
تأکید روی ایجاد شکاف حاکمیت - جامعه و ایجاد نارضایتی از ناکارآمدی حکمرانی و افول اعتماد و سرمایه اجتماعی و ایجاد انگارههایی چون حاکمیت سرمایه سالار و جامعه طبقاتی ازجمله دستورالعملهایی است که توسط این سمنها اخیراً به اعضا صادرشده است.
برخی شواهد نشان میدهد که «بیانیه ضد جنگ» اخیر گرچه در تهران منتشرشده است اما دستخطی در بیرون از کشور داشته که در تلاش است با گرد کردن سمنها کنار هم به بهانه ضد جنگ بودن مبلغ سیاستهایی باشد که آشوب اجتماعی را پیوست جنگ خواهد کرد، در طول 12 روز جنگ تحمیلی یکی از تحلیلهای غلط اتاق عملیات آمریکایی - صهیونی همراستا کردن جنگ بیرونی با آشوب داخلی بود، سمنهای ضد جنگ با فضاسازی برای انتقاد از سیاستگذاریهای داخلی به آن خط خارجی ارزشافزوده خواهد داد.
البته کمپینهای بهاصطلاح ضد جنگ در داخل با پیوست براندازی تجربهای جدید محسوب نمیشود، نمونه آن تشکیلات ضد جنگ کاسمی بود که ذیل نایاک فعالیت کرده و هدفش اجرای سیاستهایی بود که با استفاده از سمنها ایران را به سمت تسلیم شدن و پذیرش یک توافق با طرف آمریکایی میکرد.
گروه کاسمی در سال 2005 تشکیلشده است، مؤسس اولیه این گروه رودابه شفیعی فعال چپگرا و بهاصطلاح ضد جنگ در لندن بود، کاسمی در ابتدا با عنوان «Action Iran» آغاز به کارکرده و هدفش آن بود که سیاستهای نئوکانها در عراق و افغانستان را نقد کند، مدتی پس از آغاز به کار این گروه عباس عدالت نیز به این جمع اضافهشده و کاسمی شکل میگیرد.
در نوامبر 2006 هم یک گروه ضد جنگ دیگر در انگلستان به نام Campaign Iran ایجاد شد که مدتی بعد با گروه عباس عدالت پیوند خورده و زیر چتر «کاسمی بینالملل» قرار گرفت؛ نکته جالبتوجه آنکه کاسمی بهشدت علاقهمند به همراستا کردن سمنهای ضد جنگ با خود و یکپارچه کردن آنها با یکدیگر داشت، موضوعی که در پروژه «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس» نیز به آن توجه ویژه شده است.
در آن مقطع، رودابه شفیعی، الهه رستمی، زیبا میرحسینی، هاله افشار، پیروز مجتهد زاده و ماهان عابدین، همکاران اصلی عباس عدالت در بریتانیا برای پیشبرد برنامههای کاسمی در بریتانیا بودند.
هدف اصلی سازمان کاسمی از فعالیت ضد جنگ، تأثیرگذاری روی جنبشهای چپگرا، ضد جنگ و صلحطلب بود که در سیاستگذاری خود ایران را کشوری جنگطلب نشان میداد که باید خود را تعدیل کرده تا آمریکا بهانهای برای حمله به آنها نداشته باشد، جالبتوجه آنکه این خط نیز در بیانیه اخیر سمنها نیز دیده میشود جایی که تهران متهم است با اقدامات خود فرصتی برای جنگ به رژیم صهیونیستی و آمریکا داده است!
در وبسایت رسمی کاسمی آمده بود که سرفصلهای اصلی کاری این گروه مشارکت در رسانهها، برگزاری رویدادهای عمومی (کنفرانس، سمینار، ورکشاپ، سخنرانی)، لابی با نمایندگان پارلمان در آمریکا و اروپا و راه اندازی کمپینهای بینالمللی و همکاری با گروههای همجهت در سطح بینالمللی است که ایران را بهتدریج وارد عادیسازی خواهد کرد.
بهعنوانمثال کاسمی در نوامبر 2006، در یک تور چندملیتی شرکت کرد که به «تور سیاست خارجی منصفانه» موسوم بود و شامل مجموعهای از سخنرانیها و نمایش تصاویر و فیلم بود، در این همایش عباس عدالت گفته بود:
علائم شومی از یک تهاجم نظامی از سوی آمریکا به ایران دیده میشود و ما باید یک اپوزیسیون را علیه این مناقشه احتمالی بسیج کنیم...
کاسمی در ظاهر اگرچه یک موسسه ضد جنگ بود اما در واقعیت بازوی تبلیغاتی نایاک برای اعمال سیاستهایی بود که ایران را با ترس از جنگ احتمالی پای میز مذاکره و امضای توافق بیاورد.
نکته قابلتوجه درباره کاسمی، همکاری فردی به نام «لیلا زند» بود، لیلا زند گرچه عضو جنبش آمریکایی ضد جنگ «رهپویان آشتی Fellowship of Reconcilliation» یا FoR. محسوب میشد اما در واقعیت رابط اصلی کاسمی و نایاک محسوب میگردید.
در آن مقطع نایاک با استفاده از واژههای تطهیر شده و حقوق بشری خودش را بهگونهای عرضه کند که از درون آن تسلیم ایران به غرب خارج شود، نگاهی به بیانیه سمنها نیز نشان از آن دارد که رتوش ضد جنگ بودن تنها بهانهای برای ترویج گفتمانی است که از درون آن توافق با ترامپ و نیز سازماندهی برای آشوبهای اجتماعی خارج میشود.
نکته جالبتوجه آنکه بیانیه چند سمن شباهتهایی نیز پروژه شورای صلح نیز دارد که توسط شیرین عبادی در دهه هشتاد بالاآمده بود، البته این بار بهجای استفاده از احزاب و جریانهای سیاسی لیبرال، گروهی از نهادهای صنفی به خط شدهاند تا لایههای جنگ زیرخط تسلیم سازماندهی شود.








