سه دلیل اصلی برای چرخش ایران به سوی روسیه و چین
اقتصادنیوز: ایران در چرخش خود به سمت شرق مصمم و راسخ بوده است. می توان سه دلیل کلی برای اتحادِ روبهرشدِ ایران با چین و روسیه استنباط کرد.
به گزارش اقتصادنیوز، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در 10 آوریل 2023 (21 فروردین 1402) تلویحاً همان حرفی را زد و تأیید کرد که سالها توسط رهبر جمهوری اسلامی در مورد خارجشدن جهان از تکقطبی و همترازی روسیه و چین با آمریکا بیان میشد: «جهان فقط اروپا و آمریکا نیست». این نشان میدهد که نظام ایران تصمیم خود را گرفته است: چرخش قطعی به سوی روسیه و چین و قطع امید از غرب بهویژه آمریکا.
محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل با انتشار یادداشتی در وبگاه موسسه خاورمیانه با عنوان «چرخش ایران به سوی روسیه و چین» تلاش داشته چرخش تهران به شرق را مورد بررسی قرار دهد.
اقتصادنیوز این یادداشت بلند را در دو قسمت ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه میشود:
لحظه تصمیم
لحظهای که ایران از تلاش برای برقراری موازنه سنتی بین شرق و غرب انصراف داد و تصمیم قاطعانه گرفت که به سوی روسیه و چین برود، 18 می 2018 بود که ترامپ از برجام خارج شد. این تصمیم آمریکا رهبری ایران را از هرگونه احتمال نزدیکشدن به واشنگتن بهشدت ناامید کرد. تهران در ابتدا با امضای برجام با دولت اوباما موافقت کرده بود، با این انتظار که وعدههایش برای کاهشدادن چشمگیر فعالیتهای هستهای، با لغو بخش قابلتوجهی از تحریمهای اقتصادی ایالات متحده جبران میشود.
مطابق با هدف دیرینه خود برای حفظ فاصله از واشنگتن، تهران خوشحال بود که برجام، هم به آن اجازه داده تا از عادیسازی روابط با آمریکا اجتناب کند، و هم از مزایای اقتصادی عدم تحریم توسط آمریکا برخوردار شود و بتواند فروش نفت را از سر بگیرد و سرمایه خارجی نیز جذب کند. اما خروج آمریکا از برجام برای ایران بسیار ناامیدکننده بود.
افزایش بیاعتمادی ایران به آمریکا و اروپا در اثر خروج از برجام
پس از خروج ایالات متحده از توافق هستهای، ایران به این نتیجه رسید که سیاست واشنگتن در قبال تهران غیرقابل اعتماد است. علاوه بر این، مسئولان ایران از عملکرد اروپاییها نیز شوکه شدند. آنها فکر نمیکردند که اروپاییها برای حفظ برجام بدون آمریکا تا این حد ناتوان یا بیمیل باشند.
فشار داخلی
علاوه بر این، چندین عامل داخلی که به صورت همزمان بروز کرده بودند مانند فشار تندروها برای تقویت توان دفاعی و تهاجمی نظامی کشور، وضعیت شکننده اقتصاد، و چالشهای پیشِرو برای تداوم نظام سیاسی منجر به بحثهای فشرده در مورد جهتگیری آینده این کشور شد. اینگونه بود که در اوایل سال 2019، هسته قدرت سخت و اصلی در ایران تصمیم خود را برای فاصله حداکثری از آمریکا و اروپا و نزدیکی و اتحاد با روسیه و چین گرفت. اما قبل از برداشتن هرگونه گام ملموس در این راستا، باید منتظر میماند تا حسن روحانی، رئیسجمهور وقت ایران، دوره خود را به پایان برساند.
یکی از نشانههایی که اثبات میکند هسته سخت قدرت در ایران همان اوایل سال 2019 و قبل از اتمام دوره حسن روحانی، تصمیم به اجرای چرخش به شرق را گرفته بود این است که این هسته سخت جلوی تمام تلاشهای دولت روحانی برای احیای برجام را گرفت.
تحلیف رئیسی و اجرای چرخش به شرق
چرخش به شرق پس از رویکارآمدن رئیسجمهور ابراهیم رئیسی در 5 آگوست 2021 (14 مرداد 1400)، چهره قابلتوجهتری به خود گرفت. قدرتگرفتن رئیسی باعث شد که قوه مجریه با مدیران وفادار و انقلابیون دهه پنجاهی و شصتی پر شود. این در حالی بود که در دوران ریاستجمهوری روحانی، مدیرانِ تا حدودی لیبرال در بوروکراسی ایران نفوذ کرده بودند. رئیسی اما بسیاری از آنان را کنار گذاشت و با انقلابیهای پیر و جوان جایگزین کرد.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، قوای مقننه و قضائیه ایران پیوسته وفاداری خود را به وضع موجود نشان دادهاند. با این حال، هر رئیسجمهوری این فرصت را داشته است که حدود 11000 پست اداری قوه مجریه را در سراسر کشور با افراد همفکر خود پر کند. اکنون و با روی کار آمدن دولت محافظهکار رئیسی، هر سه قوه متعهد به حفظ هماهنگی و انسجام فعلی جمهوری اسلامی هستند.
سیاست خارجی دولایه ایران
ایران اکنون یک سیاست خارجی دولایه را دنبال میکند: از یک سو به دنبال تغییری جدی و مصمم به سمت روسیه و چین است، و از سوی دیگر، امتیازات زیادی را در مورد برنامه هستهای خود میدهد تا این تصور را ایجاد کند که میتوان به توافق دیگری دست یافت تا جایگزین برجام شود. رویکرد اول با سروصدا و تبلیغات تقریباً صفر و دومی با تبلیغات گسترده در حال اجراست.
سه دلیل عمده برای چرخش به شرق
ایران در چرخش خود به سمت شرق مصمم و راسخ بوده است، اگرچه این تغییر از حمایت عموم مردم یا طبقات متخصص و تحصیلکرده برخوردار نیست. به این ترتیب، همه بحثها در مورد جهتگیری سیاست خارجی کشور به حلقههای فشرده درون نخبگان حاکم محدود شده است. با این حال، می توان سه دلیل کلی برای اتحادِ روبهرشدِ ایران با چین و روسیه استنباط کرد:
الف) امتناع از تسلیمشدن یا دادن امتیازات گسترده به ایالات متحده
ب) اولویت و ارجیحت نگرانیهای امنیتی نسبت به توسعه اقتصادی و ملزومات آن
ج) میل به تداوم نظام سیاسی
در ادامه، به توضیح و توصیف هر یک از این سه مورد میپردازیم.
الف) اجتناب از تسلیم شدن در برابر آمریکا
اجتناب از عادیسازی روابط با آمریکا سیاستی دیرینه برای جمهوری اسلامی است و عمری به اندازه خودش دارد. در طول دوران پس از انقلاب، تهران بهعمد از هرگونه حرکت به سمت نزدیکی با آمریکا یا عادیسازی روابط با این کشور خودداری کرده، مگر در مواقعی که خطر حمله نظامی آمریکا علیه خودش را قریبالوقوع تشخیص داده است.
محاسبات بنیادین نشان میدهند که عادیسازی روابط با واشنگتن پیامدهای عمیقی را برای نظام سیاسی کنونی ایران به دنبال خواهد داشت، از برهمخوردن سیاست داخلی آن گرفته تا غلبه بر اقتصاد و تغییر شکل فرهنگ آن.
الف -1) ترس از قدرتگیری جامعه مدنی
اول از همه، این ترس عمیق در تهران وجود دارد که به محض فعالشدن شرکتهای آمریکایی، مؤسسات آموزشی و سازمانهای جامعه مدنی در ایران، رهبری ایران بهتدریج قدرت خود را از دست بدهد. همچنین احساسات ضدآمریکایی به طبقه انقلابی نظام سیاسی ایران هویت مشترک میبخشد و گروههای میانهرو یا عملگرا را از موقعیتهای قدرت دور نگه میدارد.
حتی پس از توافق برجام و قبل از رویکارآمدن دونالد ترامپ، تصور غالب در پایتخت ایران و در نزد گروههای انقلابی، نوعی ناامیدی بود، زیرا بیشتر تحریمهای اقتصادی علیه این کشور دست نخورده باقی مانده بودند. آینده مبهم تحریمها، همراه با احتمال تأثیرات منفی برجام بر مسائل منطقهای، فضایی از عدم اطمینان را در دالانهای قدرت در ایران ایجاد کرده بود.
الف -2) توقعات زیاد و متنوع آمریکا
یکی دیگر از عواملی که امیدها به تغییر در روابط ایران و آمریکا را کاهش میدهد، فهرست طولانی درخواستهای واشنگتن از تهران نهتنها در مورد سیاست خارجی و برنامه هستهای، بلکه در مورد ماهیت نظام سیاسی و رفتار داخلی آن است.
الف -3) رابطه با آمریکا یعنی تغییرات اساسی ناخواسته
آخرین دلیلی که بر سر راه بهبود روابط دوجانبه قرار دارد و ارتباط نزدیکی هم با دلیل اول دارد این اعتقاد طبقه انقلابی ایران است که نزدیکشدن به ایالات متحده ناگزیر به تغییرات اساسی ناخواسته در نظام سیاسی منجر خواهد شد. هرگونه بهبود درازمدت در روابط ایران و آمریکا، نهتنها مستلزم ایجاد تغییر در سیاستها، بلکه همچنین مستلزم طراحی مجدد ساختارهای دولتی است.
در راستای این تفکر، امتیازدادن به آمریکا بر سر برنامه هستهای کافی نخواهد بود و آمریکا باز هم جلوتر خواهد آمد تا جایی که ایران درنهایت به طور کامل در برابر ایالات متحده تسلیم شود و خاطرات تلخ کودتای آمریکایی - بریتانیایی 1953 (28 مرداد 1332) زنده گردد. بر همین اساس بود که رسانههای انقلابی ایران برای توصیف برجام و امتیازات برجامی ایران به آمریکا از واژه تسلیم استفاده میکردند
طبقه انقلابی ایران با سهم گستردهای که در حوزههای سیاسی و اقتصادی دولت داشت، حاضر نبود که با دادن امتیازات ساختاری به آمریکا و تسهیل تسلط احتمالی نامزدهای لیبرال ریاستجمهوری بر کشور، قدرت را از دست بدهد. سرخوردگی پس از توافق برجام، تمایل به رئیسجمهور محافظهکاری مثل ابراهیم رئیسی را تقویت کرد که پیشنیازی ضروری برای تحکیم و تداوم سیاست انقلابی ایران بود.
ب) اولویت امنیت بر توسعه اقتصادی
جمهوری اسلامی در هیچ مقطعی از تاریخ خود توسعه اقتصادی داخلی را در اولویت قرار نداده است. اتکای مستمر به صادرات انرژی، درآمد لازم را برای دولت و نخبگانش فراهم کرده است تا این سیستم را حفظ کنند. سیاست خارجیای که جمهوری اسلامی عملاً آن را اجرا و پیگیری کرده، مخالف با رویکرد و سیاستهای همسایگان این کشور بوده است. برای چندین دهه، دکترین امنیت ملی ایران این بوده است که با گسترش نفوذ و اقتدار معنوی و ارضی خود در میان شیعیان منطقه و همچنین نیروهای ضدغربی خاورمیانه، از خودش در برابر کشورهای عمده عربی و اسرائیل و آمریکا محافظت کند. شاید ترکیه تنها کشور بزرگ منطقه باشد که ایران توانسته است روابط پایداری را با آن در درازمدت مدیریت نماید.
همچنین در سالهای اخیر، تهران از نظر نظامی خود را با یک قدرت بزرگ خارجی یعنی روسیه همسو کرده است. علاوه بر این، پهپادها و قابلیتهای موشکی ایران و همچنین نفوذ ژئوپلیتیکی آن در بیشتر منطقه، استراتژی بازدارندگی قابلاعتمادی برای جمهوری اسلامی بوده است.
ب -1) تضاد استراتژی ایران با همسایگانش و سایر کشورهای درحالِتوسعه
چنین تفسیر و مفهومسازی از امنیت ملی فضای کمی را برای پیگیری توسعه اقتصادی در اقتصادِ جهانیشده باقی گذاشته است. این رویکرد همیشگی ایران بهشدت در تضاد با رویکرد همسایگانش مانند عربستان سعودی، ترکیه، اسرائیل و امارات متحده عربی است که توان و تمرکز خود را بر تنوع اقتصادی، صنایع با فناوری پیشرفته، انرژیهای تجدیدپذیر و جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) گذاشتهاند.
رشد اقتصادی چین و تواناییهای نظامی روسیه طیف وسیعی از فرصتها را برای کشورهای درحالِتوسعه، ازجمله هند، اندونزی، برزیل، نیجریه، آفریقای جنوبی، و مکزیک، فراهم کرده است تا سیاستهای خارجی و اقتصادی خود را متنوع کنند. با این حال، این کشورها درحالیکه از حمایت پکن و مسکو استفاده میکنند، بیشتر آنها همچنان در تلاش برای نزدیکی به غرب و حفظ تعادل بین غرب و شرق نیز هستند. این کشورها از بخشهای مالی و فناوری اروپا و آمریکا سود میبرند و با فروش کالاهای خود در بازار، سود قابلتوجهی کسب میکنند.
ب -2) انزوای خودخواسته ایران از اقتصاد جهانی
از آنجایی که توسعه اقتصاد ملی برای رهبری ایران اولویت ندارد و بخش زیادی از انرژی خود را صرف امنیت داخلی و ملی میکند، حتی دوری کامل سیاسی و اقتصادی از غرب نیز صنایع دولتی ایران را به خطر نمیاندازد و آنچنان تأثیری نخواهد داشت. بخش خصوصی ایران که از قبل و مدت زیادی است که به حاشیه رفته و بازارهای هدف این کشور نیز روبهکاهش است. شرکتها و بانکهای غربی نیز به دلیل تحریمهای آمریکا و اروپا، ایران را به عنوان یک بازار بالقوه حذف کردهاند.
ب -3) عواقب اقتصادی انزوا و چرخش به شرق
در نهایت، چرخش ایران به سمت شرق، اقتصاد آن را به فروش سوختهای فسیلی به چین و چند کشور آسیایی - اقیانوسیه دیگر در ازای واردات کالا کاهش میدهد. به دلیل محدودیتهای تحریمیای که در حال حاضر روی ایران اعمال میشود، حتی این کشورها هم بعید است که به صنایع ایران برگردند و در آنها سرمایهگذاری کنند. تنها فرصتهای سرمایهگذاری قابلتصور شاید به شکل مبادله کالا باشد، که در آن ایران ممکن است نفت را در ازای توسعه زیرساختها بدون هیچگونه تراکنش مالیای صادر کند.
ب -4) نزدیکی به زمان حساس
علاوه بر این، زمانی که رهبری ایران تصمیم گرفت سیاست فاصله حداکثری از غرب و چرخش به شرق را اجرا کند خیلی حیاتی بود. روابط نزدیکتر با روسیه و چین نهتنها به کاهش ریسک روابط اقتصادی خارجی ایران کمک میکند، بلکه به حفظ سطح بهینه پیشرفت در برنامه هستهای، به عنوان یک جزء استراتژیکِ دکترین امنیت ملی این کشور، یاری میرساند.
همچنین بخوانید