شهیدی که حتی در زیر شکنجه نماز شب را رها نکرد / استقامت مثال زدنی آیت الله غفاری از اسناد ساواک تا زبان هم بندی ها
آیت الله غفاری خودش بارها دستگیر و زندانی شد اما دستگیری و حبس فرزندانش، همسرش و برادرش رنج و درد او را مضاعف بلکه چند برابر می کرد. لکن همانند مولای خودش حضرت امام کاظم علیه السلام چون کوه استوار و با صلابت ایستادگی می کرد و آن چه که عوامل طاغوت و ساواک را آزار می داد روحیه مقاوم و استوار ایشان بود. به طور کلی حبسهای شهید غفاری از سال 1340 آغاز و تا دی ماه 1353 ش. ادامه داشت. 13 سال...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صاحب نیوز؛ شهید آیت الله حسین غفاری (1353-1293 ش)، از روحانیون مبارز دوران انقلاب اسلامی بود که به دست ساواک به شهادت رسید. حسین غفاری تابستان سال 1335 ق. (برابر با 1293 ش) در آذرشهر دیده به جهان گشود. وی در نوجوانی به تبریز رفته و در آنجا در کنار کارکردن، به تحصیل علوم دینی نیز پرداخت. تاریخ یکصد ساله اخیر آذرشهر در خود رمز و رازها دارد. در میان این همه رمز و رازها شخصیت های بزرگواری را می توان یافت که هر یک به نوبه خود تاریخساز و حرکت آفرین بودهاند. نیاکان شهید والامقام آیت الله غفاری نیز از این تبار بودند. استعمارگران و سردمداران تجاوزگر، واهمه و هراس عجیبی از این انسانهای اسوه و مقاوم داشتند و بسیاری از مواقع آنان را ناجوانمردانه به شهادت می رساندند.
روحانیون یکی از گروه هایی به شمار می رفتند که نقش برجسته ای در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران ایفا کردند. آنان ضد سلطنت و خواستار ایجاد حکومت اسلامی بودند و با توجه به مبانی اندیشه سیاسی اسلام، مانند وحدت دین و سیاست، دخالت در امور سیاسی اجتماعی را برای خود تکلیفی دینی می دانستند. این گروه نمی توانستند سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی بر ایران تحمل کنند به همین دلیل همراه نهضت انقلاب اسلامی علیه حکومت پهلوی به مبارزه پرداختند. آبراهامیان نویسنده تاریخ در کتاب ایران بین دو انقلاب می نویسد درمجموع، ویژگی مشترک اعضای این گروه، آزادی خواهی، انقلابی بودن، استقلال طلبی و تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی بود.
این گروه همچنین برای تحقق ارزش های اسلامی، زندان، شکنجه، شهادت، تبعید و انواع محرومیتها را به جان خریدند؛ یکی از این افراد که در این راه سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرد و حاضر نشد، حتی بر روی کاغذ و در کلام علیه امام (ره) و انقلاب سخنی بر زبان بیاورد، شهید آیت حسین غفاری بود. امام (ره) در خصوص این شهید والامقام و شکنجه شدن ایشان فرمودند: زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند؟ یا زجر این است که پای بعضی از علماء را اره کردند؛ آقا! توی روغن سوزاندند زجر ما این است که 10 سال، 15 سال، 8 سال، 7 سال، علمای ما در حبس هستند».
حسین غفاری فرزند حاج عباس و از نوادگان حاج ملامحسن است. حاج ملامحسن از شخصیتهای برجسته منطقه و روحانی عالی مقام و نجف رفتهای بود که در مبارزه با استعمارگران، سر مبارکش توسط روسها از بدن جدا شد و شهید گردید. هفت نفر از اجداد مادری شیخ حسین غفاری در مبارزه با اجانب و بیگانگان به شهادت رسیده و مسجد حسنلوی آذرشهر مدفن و مضجع آنها و زیارتگاه اهل دل است.
شیخ حسین غفاری از شش سالگی تحصیل را آغاز نمود. مقدمات دروس را در زادگاهش آذرشهر در محضر حجت الاسلام والمسلمین میرزا محمدحسن منطقی دهخوارقانی فراگرفت آن گاه وارد حوزه علمیه تبریز شد و در این حوزه از جلسه درس بزرگان، کسب دانش نمود و تلاش و کوشش فراوان برای فراگیری علوم دینی از خود نشان می داد و بعضی مواقع شبها تا صبح مطالعه می کرد. او در حوزه علمیه تبریز برجستگی خاصی از خود نشان داد تا آن جا که زبانزد همدرسان و هم بحثهایش شده بود و اساتید وی نیز از تلاش و فعالیت او اظهار رضایت می کردند.
شهید غفاری سپس برای بهرهگیری از جلسات درسی اساتید بزرگوار قم از تبریز به قم مشرف شد و در این حوزه فقه و اصول و مراحل عالی را از محضر اساتید بزرگ زیر فراگرفت:
- آیت الله بروجردی
- امام خمینی
- آیت الله آقا سید محمد حجت کوهکمرهای
- آیت الله سید شهابالدین نجفی مرعشی
- علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان
- آیت الله سید احمد خوانساری
- آیت الله سید محسن میرغفاری آذرشهری
- آیت الله میرزا علی مقدس (مشهور به حاج مقدس آقا)
- آیت الله شیخ علی پیشنماز دهخوارقانی (مشهور به توتونچیان)
آیت الله غفاری چون نیاکان شهیدش با هر نوع استبداد مبارزه می کرد. زبان حقگوی او در اوج خفقان رژیم شاهی رسواگر و افشاگر باطل بود. وی زمانی به مبارزات خود شدت بخشید و بر رژیم خودکامه و مستبد و خونخوار شاه حمله برد که روشنفکران خودفروخته و کمونیستهای ملحد از رژیم منحوس شاه تجلیل می کردند. این مجاهد نستوه بیاعتنا به یاوهسراییهای گروهک های چپ و راست ابوذر گونه به شاه ظالم می تاخت.
این مجاهد مبارز از همان دوره در تحصیل و تدریس در قم به فعالیتهای تبلیغی، خدمات اجتماعی، فعالیتهای سیاسی و مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت تا اینکه به توصیه امام (ره) در 1337 خورشیدی برای تبلیغ دینی و امورات مذهبی به تهران رفت و بر شدت مبارزه های خود افزود. یکی از این مبارزات، مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی ولایتی بود. جریان از این قرار بود که در 1341خورشیدی همزمان با نخستوزیری اسدالله علم، لایحهای با 92 ماده و هفت تبصره با عنوان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در کابینه مطرح شد و به تصویب رسید.
به موجب این مصوبه که در غیاب مجلس، حکم قانون را داشت از شرایط انتخابشوندگان و انتخابکنندگان، قید سوگند به قرآن حذف میشد و افراد میتوانستند با هر کتاب آسمانی مراسم تحلیف را به جای آورند. این امر موجی از مخالفت ها را به همراه داست. در تهران، آیت الله غفاری یکی از نخستین علمایی بود که به مقابله با این لایحه پرداخت و بر ضد این لایحه سخنرانی کرد و مردم را از عواقب این لایحه و همچنین نقش استعمارگران بیگانه در لایحه آگاه کردند. همچنین وی به همراه علمای تهران اعلامیه هایی را در جهت مخالفت با این لایحه در تهران امضاء و سپس پخش کرد. در نهایت این مصوبه در 7 آذر 1341 با پافشاری امام (ره) و دیگر روحانیون لغو شد.
تمام دوران زندگی آیت الله غفاری با حکومت پهلوی و همراه با رنج و محنت بود. مشاهده اوضاع نابسامان، مخالفت رژیم با روحانیت اصیل، محدود کردن مبارزان مسلمان، ترغیب و تشویق مردم به بیدینی و کشف حجاب، آزادی عمل فرقه ضاله بهائیت، و ریشههای افکار انحرافی همه و همه موجب می شد که او لب به اعتراض گشاید و در هر موقعیتی افشاگری نماید و چه رنجها و دردها که در این راه متحمل نشد.
آیت الله غفاری خودش بارها دستگیر و زندانی شد اما دستگیری و حبس فرزندانش، همسرش و برادرش رنج و درد او را مضاعف بلکه چند برابر می کرد. لکن همانند مولای خودش حضرت امام کاظم علیه السلام چون کوه استوار و با صلابت ایستادگی می کرد و آن چه که عوامل طاغوت و ساواک را آزار می داد روحیه مقاوم و استوار ایشان بود. به طور کلی حبسهای شهید غفاری از سال 1340 آغاز و تا دی ماه 1353 ش. ادامه داشت. 13 سال آخر عمر شریفش سراسر مبارزه و جانفشانی در راه آرمانهای مقدس امام خمینی بود.
آیتالله غفاری در طول زندان به مطالعه کتب و تدریس میپرداخت و از فرصت بهدست آمده نهایت استفاده را میبرد. فرزند ایشان در خاطرات خود از دوران زندان ایشان مینویسد:
«سعی میکرد 8 ساعت مطالعه کند و به اضافه چهار ساعت هم نهجالبلاغه و قرآن و فقه و تاریخی فقه به برادران درس میداد. حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان جمله «خدایا! شهادت را نصیب من کن» نخواند. بعد به او میگفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ میگفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت میخواهد و معمولا حتی در شبهایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمیکرد.»
از دیگر اقدامات ایشان مبارزه با اشخاصی بود که به نام کمونیست و مجاهدین خلق در زندان بودند و سعی در تغییر افکار مذهبی جوانان مبارز داشتند.
اما اندیشه ناب سیاسی آیت الله غفاری را در بازجویی و متن بازجویی ساواک می توان دریافت وقتی که از وی سوال شد: نظر شما نسبت به (آیت الله) خمینی چیست؟ جواب داد: «من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت الله خمینی است» و جمله شجاعانه و قهرمانانه او که فرمود: «دشمن خمینی کافر است»، کمر استبداد شاهی را شکست.
متن آخرین بازجویی که عینا در روزنامه جمهوری اسلامی چهارشنبه 7 دی 1362 ش. نیز به چاپ رسیده و توسط ساواک انجام شده بود، به شرح زیر است:
س: چرا به زندان آورده شدید؟
ج: نمی دانم.
س: آیا قبلا به زندان آمدهاید؟
ج: نیامدهام؛ آوردهاند.
س: نظر شما راجع به شاهنشاه آریامهر چیست؟
ج: ایشان با کودتای پدرشان سرکار آمدهاند و غاصبند؟
س: نظر شما راجع به حزب رستاخیز چیست؟
ج: این حزب را شاه ساخته است و به مردم هیچ ربطی ندارد.
و در پایان بازجویی این جمله را نوشت: «والراد علیهم کالراد علینا والراد علینا کالراد علی الله و هو فی حد الشرک بالله. هم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم».
آن شهید سعید مظفر بسیاری از جلوههای زیبای معنویت و اخلاق حسنه بود. به راستی او متخلق به اخلاق الهی شده بودند. روح خداترسی بر او حاکم بود و عشق سرشاری به حضرت سبحان داشت. حتی در شبهای سخت زندان با دست و پای مجروح و تن تبدار با زحمت زیاد وضو می گرفت و نماز شب را با حالی خاص اقامه می کرد.
وی در سنین کودکی در مسجد محراب (قاضی) آذرشهر به نماز می ایستاد و با خدایش راز و نیاز می کرد. قناعت پیشه، مهمان نواز، اهل بخشش بود. از این که مردم در حضورش باشند. و وقتشان را بگیرند خسته نمی شد. برای جوانان ارزش و احترامی خاص قایل بود در خانه با بچهها بازی می کرد. علیرغم روح پرخاشگری در مقابل ظالمان، عاطفهای حساس و روحی لطیف نسبت به همسر و فرزندانش داشت او عارف انقلابی و زاهد جوانمرد بود و بالاخره نمونه و الگویی برای عاشقان شهادت.
انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی ثمره از جان گذشتگی فرزانگانی است که در اوج خفقان، فریاد آزادی و آزادگی سر دادند. و در راه تحقق حکومت عدل اسلامی ایثارگرانه و با تحمل سختیها، زندانها و شکنجهها عاشقانه دعوت حق را لبیک گفتند.
شهید غفاری اعتقاد داشت که: «شهادت تحفهای است از جانب خداوند متعال که به بندگانش هدیه میشود.» به عقیده صاحب نظران، شهادت آیتالله حسین غفاری در زندان مخوف ساواک ضربهای کمرشکن بر رژیم فساد شاهنشاهی بود. شهید غفاری پس از سالها تلاش، مجاهدات، استقامت صبر و پایداری زندان و شکنجه عاقبت دعایش مستجاب شد و در غروب ششم دی ماه سال 1353 ش. در زندان، با دست و پای شکسته و دندانهای خرد شده و محاسن زخمی خونین به شهادت رسید.
محمود بازرگانی هم بند وی درباره استقامت شهید غفاری می گوید: «ساواک هر کاری می کرد، نمی توانست ایشان را به اعتراف مجبور کند، هر شکنجه ای هم که میتوانست انجام داد اما بی فایده بود. تا اینکه تصمیم گرفتند، محاسن ایشان را با تیغ آن هم با پوست خشک بتراشند. این موضوع بسیار بسیار برای ایشان گران تمام شد. این تراشیدن محاسن، یک ضربه مهلکی بود بر پیکره شخصیتی ایشان. وقتی محاسن آیت الله غفاری را تراشیدند، او را به داخل بند آوردند. از آن لحظه ای که ایشان به داخل بند آمد، دیگر نه حرفی زد و نه چیزی خورد. بعد از مدتی هم حالشان چنان بد شد که نگو. به همین دلیل دیگر زندانیان شروع کردند به سرو صدا و همین امر باعث شد که مرحوم غفاری را به بیمارستان بردند. بعد از اینکه ایشان را بردند، ما دیدیم شب گذشت و خبری نشد. هر چه می پرسیدیم، جواب سربالا می دادند تا اینکه فردایش متوجه شدیم ایشان از دنیا رفته اند و به شهادت رسیده اند».
ساواک شبانه پیکر مطهر او را به قم فرستاد تا دفن شود، ولی طلاب و مردم قم از موضوع با خبر شدند و در تشییع جنازه با شکوه ایشان در صبح روز 7 دی ماه 1353 ش. شرکت کردند و با فریاد غفاری ما کشته شد به خون خود آغشته شد، پیکر مطهر این اسوه مقاومت را از حرم حضرت معصومه (علیهالسلام) تا قبرستان دارالسلام قم تشییع کردند و در مراسم تدفین این شهید، همرزمش شهید آیتالله قدوسی حاضر شد و تلقین خواندند. لازم به تذکر است که در جریان تشییع، تعدادی از تشییعکنندگان و فامیل شهید غفاری دستگیر و زندانی شدند.
انتهای پیام /