جمعه 9 آبان 1404

طلا؛ «ابزار امن» در بحران اقتصادی و سیاسی | آثار اقتصادی و اجتماعی افزایش مستمر قیمت طلا در جهان

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
طلا؛ «ابزار امن» در بحران اقتصادی و سیاسی | آثار اقتصادی و اجتماعی افزایش مستمر قیمت طلا در جهان

اقتصادنیوز: در روزهایی که دلار زیر تیغ تحریم‌هاست و اعتماد به ارزهای فیات در حال فرسایش، طلا با جهشی بی‌سابقه، جایگاه خود را از دارایی اضطراری به سرمایه‌گذاری استراتژیک ارتقا داده؛ حالا نه‌تنها بانک‌های مرکزی، بلکه ثروتمندان و دولت‌ها، طلا را سپر بلای آینده‌ای مبهم می‌دانند.

به گزارش اقتصادنیوز، طلا دیگر فقط «پناهگاه امن» نیست، بلکه به «سرمایه‌ای برای تمام دوران» تبدیل شده و فعلاً پیچ تند رالی افزایش قیمت را هم بی‌سقوط گذرانده است.

«آسیه اسدپور» هفته نامه« تجارت فردا» نوشت: این فلز گرانبها که معمولاً به «سرمایه بی‌خرج» هم معروف است، طی دو ماه گذشته به بالاترین سطح قیمت هم رسید؛ به‌طوری‌که قیمت معاملات نقدی آن با رکورد 4326 دلار در هر اونس هم بسته شد. درحالی‌که از ابتدای امسال، معاملات نقره حدود 70 درصد افزایش داشت و تا اواسط اکتبر با قیمت بیش از 50 دلار در هر اونس معامله شد، ارزش بازار طلا با 2/66 درصد رشد به 30 تریلیون دلار رسید و تحلیلگران گلدمن ساکس، پیش‌بینی‌هایشان را تغییر دادند. آنها بر این باورند که روانشناسی سرمایه‌گذاری اضطراب، لایه‌ای از شتاب را به پیشرفت طلا اضافه کرد و با افزایش تقاضای روسیه و چین در سایه تقاضای پناهگاه امن در بحبوحه عدم قطعیت، قیمت طلا تا پایان سال آینده به 4900 دلار در هر اونس می‌رسد. عددی که سال قبل اکونومیست آن را عدد ورود به «جهان خطرناک» نامیده بود.

رالی طلا

تحلیلگران از دو سال قبل هشدار دادند، طلا در بحبوحه رنسانس ترسناک است؛ اما سال گذشته، هشدارهایشان را به «جهان در حال ورود به عصری خطرناک است»، تغییر دادند و اعلام آماده‌باش جهانی برای تغییر استراتژی سرمایه‌گذاری‌های مالی کردند. در طول سال 2023، هجوم سرمایه‌گذاران به بازار طلا، قیمت آن را تا 38 درصد افزایش داد و به بیش از 2700 دلار در هر اونس رساند، رکوردی بی‌سابقه که البته ترسناک بود؛ چون شمش‌های طلا به قفسه‌های کاستکو، خرده‌فروش آمریکایی، و سی‌یو، فروشگاه زنجیره‌ای کره جنوبی هم رسیدند، افزایش مجدد تورم و ترس از جنگ، اشتیاق مصرف‌کنندگان را برانگیخت.

بانک‌های مرکزی به این عرصه ورود محسوس کردند و چندپارگی مالی، اشتها را برای دارایی باستانی، به چرخه سیری‌ناپذیر کشاند. البته افرادی همانند وارن بافت، شرط‌بندی روی طلا را مختص کسانی دانستند که از سرمایه‌گذاری دارایی‌های دیگر می‌ترسند و برچسب کردند که «رشد طلا، صف ترسوها را طولانی می‌کند». حتی اقتصاددانان اعلام کرده‌اند، در میان سرمایه‌گذاران نهادی آمریکایی که بیش از 100 میلیون دلار دارایی را مدیریت می‌کنند، فقط یک چهارم‌شان سهام صندوق‌های قابل معامله در بورس طلا ETF را در اختیار دارند و 5/1 درصد از دارایی‌های چنین شرکت‌هایی طلاست. توضیحی که نشان داد چرا طلاهای ETF، حتی با وجود افزایش قیمت این فلز، افزایش نیافته است، اما این استدلال، برای عاشقان طلا قانع‌کننده نبود. آنها همیشه برای توجیه شرط‌بندی‌هایشان، پیش‌بینی‌های عجیب‌وغریب می‌کردند و می‌کنند. و این‌بار، راه‌اندازی احتمالی نوعی ارز با پشتوانه طلای چین و روسیه و سرمایه‌گذاری ترجیحی ثروتمندان از شاخص‌ترین دلایل آنها بود.

اکنون، مخالفان سرمایه‌گذاری بر طلا هم متقاعد شده‌اند اوضاع واقعاً رو‌به وخامت است و دلایل منطقی برای سرمایه‌گذاری روی این فلز وجود دارد. به طور مثال، هشت هزار و 30 «دفتر خانوادگی سرمایه‌گذاری» که دارایی‌های تحت مدیریت‌شان از 3/3 تریلیون دلار در سال 2019 به 67/4 تریلیون دلار در اکتبر امسال رسید، با ترس ناشی از عدم قطعیت، سرمایه‌گذاران و ثروتمندان را تشویق کردند روی طلا سرمایه‌گذاری کنند. سهم طلا از ذخایر بانک‌های مرکزی برای سال‌ها و دهه‌ها روند کاهشی داشت و از 40 درصد در سال 1970 به شش درصد در سال 2008 رسیده بود. اما دو سال قبل، این سهم به 11 درصد افزایش یافت که بالاترین میزان طی دو دهه گذشته بود و اکنون هم 22 درصد برآورد می‌شود که نشانگر تغییرات عمده در استراتژی‌های ذخیره‌سازی و تنوع دارایی‌ها به‌ویژه در هند، لهستان، ایتالیا، آلمان و آمریکاست و طلا را حداقل تا پایان سال آینده، در جایگاه دومین دارایی بزرگ ذخیره‌ای پس از دلار، نگه می‌دارد.

تهدید و تحکیم

بانک‌های مرکزی (به‌ویژه بانک‌های مرکزی در بازارهای نوظهور) از زمان مسدود شدن دارایی‌های خارجی روسیه در سال 2022، تلاش‌هایشان را برای تنوع‌بخشی به ذخایر و کاهش وابستگی به دلار آمریکا افزایش دادند و طلا به‌عنوان وسیله ترجیحی به رکورد خرید بخش رسمی منجر شد. براساس گزارش «شورای جهانی طلا» (WGC)، حجم خرید رسمی این فلز از سوی بانک‌های مرکزی (180 بانک مرکزی رسمی) در 9‌ماهه نخست امسال به حدود 950 تن رسیده است، رقمی که بالاترین میزان از سال 1967 تاکنون محسوب می‌شود.

بانک‌های مرکزی کشورهای نوظهور همچون چین، روسیه یا هند، ترکیه و لهستان در حال اجرای سیاست هماهنگ برای افزایش ذخایر طلایشان هستند. طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول، ذخایر طلای فیزیکی بانک‌های مرکزی در بازارهای نوظهور از سال 2006 تاکنون، 161 درصد افزایش یافته و به 10300 تن رسیده است. این در حالی است که دارایی‌های طلای بازارهای نوظهور طی 50 سال منتهی به 2005 تنها 50 درصد رشد داشته‌اند. چین و روسیه، مدت‌هاست که نقش بزرگی در این فرآیند صعودی دارند. آنها مستمر در حال تغییر دارایی‌های ذخیره رسمی از ارزهایی همانند دلار آمریکا به طلا هستند. دلیل روی آوردن آنها به طلا هم افزایش استفاده از تحریم‌های مالی توسط ایالات‌متحده و سایر دولت‌هایی است که ارزهای ذخیره اصلی (دلار آمریکا، یورو، ین ژاپن و پوند انگلیس) را دارند. از این‌رو، روسیه در سال 2006 به خریدار خالص طلا تبدیل شد، پس از الحاق کریمه در سال 2014‌، خرید طلا را تسریع کرد و اکنون یکی از بزرگ‌ترین ذخایر طلای جهان را دارد. چین نیز در فرآیندی که به‌عنوان «دلارزدایی» شناخته می‌شود، در حال فروش اوراق قرضه دولتی آمریکا و روی آوردن بیشتر به خرید طلاست. این کشور می‌خواهد وابستگی‌اش به ارز آمریکا را کاهش دهد و تحریم‌های مالی آینده را به ابزار سیاست‌گذاری کم‌اثر تبدیل کند. از طرفی، تقاضای مداوم از سوی روسیه و چین، در تمام این سال‌ها، این پیام را به نظام مالی دنیا داده است که قیمت طلا می‌تواند بیشتر از این هم افزایش یابد و علاوه بر تقاضای موجود در نظام بانکداری، سرمایه‌گذاری و ذخایر ارزی، قیمت در صنایع وابسته به طلا را نیز زیرورو کند. به طور مثال، اپل، سامسونگ، اینتل، انویدیا، تسلا یا شرکت‌های تولیدی دیگر همچون اریکسون و هوآوی حدود 8 تا 10 درصد از سهم مصرف سالانه طلا را به خودشان اختصاص داده‌اند و افزایش قیمت طلا، تقاضا و عرضه بازار محصولات آنها را در کل دنیا تغییر می‌دهد.

اتفاقی که برای صنایع پزشکی و زیست‌فناوری، فضا و هوافضا، انرژی و فناوری سبز، خودرو و خودران‌ها، زیورآلات و مد، شیمیایی و کاتالیستی، نیز پیامدهای مشابه دارد و افزایش بیشتر قیمت‌ها از طریق اثر «ترس از دست دادن فرصت»، باعث افزایش ورود ETFها می‌شود. با همین دیدگاه بود که چین در سال 2023، حدود 225 تن به ذخایر طلایش افزود و در سه‌ماه نخست امسال 13 تن طلای دیگر به آن اضافه کرد و همچنان واردکننده بزرگ طلاست. تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد نه‌تنها احساس‌های کوتاه‌مدت بلکه جریان‌های استراتژیک بلندمدت نیز از افزایش قیمت فعلی پشتیبانی می‌کنند. طبق داده‌های تریدینگ اکونومیکس، ذخایر طلای لهستان در سه‌ماه نخست امسال بیش از 515 تن بوده است. این کشور در این بازه زمانی حدود 6/48 تن طلا خریده و تا آخر سپتامبر امسال، کل دارایی ذخایر ارزی خود را به بیش از 953 میلیارد زلوتی (به دلار معادل حدود 261 میلیارد دلار) رسانده است (طلا حدود 22 درصد آن را تشکیل می‌دهد). لهستان با این کار به دنبال این است که برای مقابله با تنش‌های ژئوپولیتیک و نزدیکی به اوکراین و جنگ آن، کاهش وابستگی به دارایی‌های بانکی خارجی و افزایش هدف سهم طلا در ذخایر خود، در آمادگی مطلوب قرار داشته باشد. لهستان حتی اقدام به انتقال بخشی از ذخایر طلایش از لندن و دیگر مراکز خارجی به داخل کرده که یکی از عوامل اعتمادساز و امنیت ذخایر است اما پیام سیاسی آشکار هم برای جهان داشته است: «بازگشت مالکیت بر دارایی‌های راهبردی در دوران بی‌ثباتی مالی». پیامی که هند (با واردات 1/204 تن طلا در شش ماه) و ترکیه (با افزایش تقاضای خرد برای سکه و شمش و انباشت 15 تن طلا) و حتی لائوس (با تاسیس بانک شمش طلا) آن را کامل درک کرده‌اند. البته دولت بریتانیا با ممانعت از بازگرداندن ده‌ها تن طلا به ونزوئلا به دلیل عدم به رسمیت شناختن نیکولاس مادورو به عنوان رهبر مشروع، به نوعی دیگر آن را نشان داده است.

سپر بلای تحریم

به استدلال نیکلاس مولدر، استاد تاریخ دانشگاه کرنل و متخصص تحریم و جنگ‌های اقتصادی، درست است که قیمت طلا وابسته به خطرات ژئوپولیتیک (از جنگ‌های خاورمیانه همانند جنگ ایران و اسرائیل یا درگیری‌های روسیه و اوکراین)، اختلاف‌های تجاری فزاینده بین آمریکا و چین، بدهی‌های کلان اقتصادهای توسعه‌یافته، از دست رفتن اعتماد به ارزهای اصلی فیات به‌ویژه دلار، رکود تورمی، نرخ بهره، دلارزدایی و تقاضای ساختاری بلندمدت، است، اما افزایش قیمت شمشیر دولبه و بُرنده است. طلا می‌تواند در زمان بحران‌ها به‌خوبی عمل کند. طلا نقدشونده، قابل انتقال، انعطاف‌پذیر و در دوران بحران‌های اقتصادی یا سیاسی «ابزار امن» است.

همیشه نیز بازارهای بی‌طرف و امن همانند کشورهای حوزه خلیج فارس (امارات، دوبی و...) وجود دارند که سیاست اقتصادی آنها انعطاف‌پذیر و مستقل باشد. در این بازارها، می‌توان مقادیر کم طلا را فروخت و در مقابل آن، ارزهای مختلف دریافت کرد. یعنی عملاً طلا را می‌توان به‌راحتی نقد و به پول یا ارزهای دیگر تبدیل کرد. علاوه بر آن، طلا می‌تواند تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی را دور بزند و به ابزار اقتصادی استراتژیک برای کشورها تبدیل کند. به طور مثال، درحالی‌که روسیه پس از حمله به اوکراین از دسترسی به بازارهای غربی محروم شد و برخی شرکت‌ها برای معامله با روسیه تحریم شدند، شواهد نشان دادند مسکو توانسته طلایش را از طریق کشورهایی مثل امارات به فروش برساند.

افزایش مشکوک واردات طلا از امارات به سوئیس بلافاصله بعد از تحریم‌های روسیه نیز گواهی بر این ادعا بود. از طرفی، طلا به راحتی قابل‌حمل و ذوب شدن و حتی مقادیر کوچک آن ارزشمند است و این ویژگی‌ها باعث می‌شود محدود کردن یا کنترل کامل طلا با تحریم‌ها یا محدودیت‌ها تقریباً غیرممکن شود و در شرایط شدید سیاسی یا تحریم‌های بین‌المللی، ابزار حیاتی و استراتژیک برای اقتصاد و سیاست بماند. بر این مبنا، طبیعتاً افزایش قیمت طلا نه‌تنها بد نیست بلکه برای کشورهای تحریمی در جبهه سیاسی و اقتصادی حتی یک سیاست دو سر برد بین‌المللی در مقابل تحریم‌گرهاست. در بعد ملی چنین دستاوردی ندارد و جامعه، قربانی خاموش شتاب قیمتی طلا می‌شود.

ترس از آینده

در جوامعی که طلا نه‌تنها کالایی اقتصادی، بلکه نماد فرهنگی از ثروت، امنیت و جایگاه اجتماعی است، جهش قیمت آن فراتر از تحول مالی تلقی می‌شود. این پدیده، بازتابی از «اضطراب جمعی» نسبت به آینده است، چرا که افزایش قیمت، در کنار بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی، پیامدهای ژرف بر روان اجتماعی، الگوی پس‌انداز خانوارها و ساختار طبقاتی جامعه برجای می‌گذارد. کمااینکه چهار مطالعه مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن با محور «تاثیر قیمت طلا بر نابرابری، درآمد و تورم» نشان می‌دهد.

افزایش تقاضا برای طلا فقط واکنشی عقلانی به نوسان بازار نیست، بلکه در بطن اجتماع، تجلی نوعی «اضطراب و استرس جمعی» است؛ به گونه‌ای که حتی جست‌وجوی قیمت طلا در گوگل، شاخص اعتمادبه‌نفس مردم طبقه متوسط و متوسط روبه پایین کشورهای در حال توسعه را به‌طور میانگین 7 تا 9 درصد کاهش می‌دهد. در جوامع توسعه‌یافته نیز این اضطراب، پدیده‌ای به نام «خرید اضطراری و هیجانی طلا» را در پی ترس از بی‌پولی، اعتراض سیاسی و بحران اقتصادی در میان بازنشستگان و نسل X و Y رقم می‌زند و باعث می‌شود، حدود 41 درصد بازنشستگان، پس‌انداز بازنشستگی‌شان را نه در قالب یک سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی‌شده که به‌صورت هیجانی (سوار بر موج) به طلا تبدیل کنند، از فروش آن فراری شوند و برای تامین مایحتاج از نظر مالی محتاج دیگران بمانند.

نیازمندی که در کشورهایی با تورم بالا همانند آرژانتین، ونزوئلا یا ایران که طلا اکنون به «پناهگاه روانی» تبدیل شده است، به نوعی دیگر خود را نشان می‌دهد. در چنین کشورهایی مردم در مواجهه با سقوط ارزش پول ملی، نه به دلیل سود، بلکه برای آرامش روانی و کاهش شاخص اضطراب اقتصادی به خرید طلا روی می‌آورند، توامان با تمرکز بر ریسک سقوط طلا، دچار افسردگی شدید مالی می‌شوند، در دوران عدم‌قطعیت، نابرابری را عمیق حس می‌کنند و با وجود توسعه «اخلاق مدرن صرفه‌جویی»، شکننده می‌شود. به گونه‌ای که در مقایسه، با دیدن خانوارهای دارای پس‌انداز دلاری یا طلایی که در برابر تورم داخلی مصون مانده‌اند، آنها به عنوان طبقات حقوق‌بگیر با افت شدید قدرت خرید مواجه شده‌اند، به نفرت رسیده و اعتماد بین‌فردی و نهادی در میان آنها تحلیل می‌رود.

افزایش قیمت طلا عملاً به ابزار بازتولید طبقاتی تبدیل می‌شود و تنها کسانی را که از گذشته دارایی طلایی دارند ثروتمند و خوشحال می‌کند. تفاوتی که برای تمام نسل‌های این کشورها به‌ویژه نسل زد و دیجیتال هم آزاردهنده است. آن‌هم وقتی که می‌بینند هم‌نسل‌های آنها در کشورهایی همانند دوبی در برابر افزایش قیمت طلا به‌عنوان نماد اطمینان تسلیم شده‌اند نه به‌عنوان نماد فقر و درماندگی مالی. تفاوتی که نه در بازه زمانی طولانی که در کوتاه‌مدت، چهره اجتماعی سرمایه را تغییر می‌دهد و درخشندگی طلا دیگر نه نشانه رفاه، بلکه نشانه بیم از آینده‌ای می‌شود که پول، سیاست و ثبات در آن همگی شکننده‌اند.

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید