«مثلث شَر» تهدیدکننده اقتصاد ایران به روایت خالقی | باید شجاعانه دست فرمان سیاست را تغییر داد | آماده تورم بالای 50 درصد باشیم
اقتصادنیوز: امیرحسین خالقی اقتصاددان، معتقد است تنها راه برای کاستن شدت آسیبهای ناشی از همگرایی ابربحرانها در سال آینده تصمیم شجاعانه در حوزه سیاست خارجی است؛ در غیراینصورت، باید انتظار تورم بالای 50 درصد و... داشت.
به گزارش اقتصادنیوز، سال 1405 بنا به نظر کارشناسان همگرایی سه بحران حاصل از تنشهای خارجی، ناترازیهای داخلی و خشکسالی شدید است. تحریمها میتواند کاهش فروش نفت و به تبع آن کاهش درآمد ارزی و افزایش قیمت دلار را در پی داشته باشد. کسری بودجه دولت، خطر برداشت بیشتر از منابع بانک مرکزی را بالا میبرد. خشکسالی هم محصولات کشاورزی را کاهش میدهد و قیمت مواد غذایی را بالا میبرد.
خبر مرتبط سال آینده؛ سخت برای مردم، هولناک برای سیاستمداران | با ادامه روند فعلی، انتظار داریم 1405 چگونه سالی باشد؟اقتصادنیوز: سال 1405 میتواند نقطه تلاقی بحرانهای مزمن و انباشته باشد. خشکسالی شدید امسال زنگ خطری جدی برای امنیت غذایی در سال آینده است و پیامدهای اصلی بازگشت تحریمها نیز در سال 1405 آشکار میشود.
همه اینها در نهایت حاکی از آن است که وضعیت اقتصاد کشور از شرایط کنونی وخیمتر خواهد بود. اینکه چه باید کرد تا آسیبهای کمتری متحمل شویم؟ در این باره اقتصادنیوز با امیرحسین خالقی، اقتصاددان و کارشناس سیاستگذاری در بخش عمومی به گفتگو نشسته است.
خالقی نیز مثل بسیاری دیگر از کارشناسان بر این باور است که راه بهبود اوضاع اقتصادی از مسیر سیاسی میگذارد و صریح میگوید که باید دستفرمان را تغییر داد.
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با امیرحسین خالقی، اقتصاددان را بخوانید؛
******
*آقای خالقی! بر اساس پیشبینیهای صورت گرفته سال آینده، به واسطه سه عامل تنشهای بینالمللی، خشکسالی و ناترازی سال بسیار سختی خواهد بود. شما وضعیت را چطور ارزیابی چه میکنید و چه چشماندازی برای سال آینده دارید؟
سؤال سختی است. فکر میکنم نه فقط من، بلکه بسیاری دیگر هم بر این باورند که آن «همگرایی ابربحرانها» که آقای دکتر نیلی مطرح کردهاند، با شدت بیشتری در حال وقوع است. از یکسو تأمین اجتماعی و از سوی دیگر ناترازی بانکی وجود دارد.
مسئله این است که چیزی که اوضاع را بدتر میکند، نبود عزم مشخص برای حل این ماجراست. از سوی دیگر، آن بازی بوروکراتیکی هم که قرار است طرحهای احتمالی را اجرایی کند، در واقع توان و قابلیت لازم برای انجام آن را ندارد.
*کدام طرح احتمالی؟
در تکتک حوزهها از محیطزیست و منابع طبیعی گرفته تا بهبود سیاست خارجی، بحث تأمین اجتماعی، نظام بانکی و ناترازیها، همه این مسائل در حال تقویت یکدیگرند. چیزی که اکنون از دل این وضعیت بیرون آمده، این است که ظاهراً طرح مشخصی وجود ندارد.
البته در سیاستگذاری، همیشه مهم نیست که صرفاً طرحی روی کاغذ داشته باشید؛ شاید اجرای طرح از خود طرح بسیار مهمتر باشد. اجرای مؤثر نیازمند این است که گروههای ذینفع را به نوعی سامان دهید، در اجرا انعطاف لازم را داشته باشید، بتوانید با آن گروههای ذینفع و همچنین طرفهای سیاسی گفتوگو کنید تا در نهایت یک اتفاق نسبتا مثبتی رخ دهد.
در هیچ حوزهای چشمانداز روشنی ندیده نمیشود
در هر یک از این حوزهها، چه از نظر وجود طرح و چه از نظر چالشهای احتمالی، چشمانداز روشنی دیده نمیشود. بنابراین به نظر میرسد سال آینده را باید با وضعیتی بدتر از امروز تصور کنیم.
همه این عوامل به کنار، ما در معرض خطر جنگ محتملی هم قرار داریم که ممکن است اتفاق بیفتد، و طبیعتاً این موضوع میتواند اوضاع را بسیار پیچیدهتر و بحرانیتر کند.
*با توجه به نکاتی که گفتید فکر میکنید در کدام جنبه اقتصادی ضربات بیشتری وارد شود؟
همه این حوزهها با یکدیگر ارتباط دارند. اما اگر بخواهیم از بین آنها موردی را نام ببریم که ما را ملموستر و جدیتر تحت تأثیر قرار دهد و بر متغیرهای کلانی مثلGDP و تورم اثر بگذارد، «بحران انرژی» است.
احتمالاً تا یکی، دو ماه دیگر با مشکل گاز روبهرو خواهیم شد و به دنبال آن، مسئله برق هم مطرح میشود. سال آینده نیز دوباره با بحران آب مواجه خواهیم بود. در واقع همان اتفاقی که امسال بخشی از آن را تجربه کردیم، قرار است با شدت بیشتری تکرار شود.
ملموس ترین بحران همان بحران انرژی و منابع طبیعی است
از سوی دیگر باید در نظر داشت که اوضاع احتمالاً بدتر هم خواهد شد: فشار تحریمها بیشتر میشود، فشارهای سیاسی خارجی افزایش پیدا میکند، تنشهای سیاسی گستردهتر میشود. در چنین شرایطی، حتی اگر طرحی هم وجود داشته باشد، احتمال اجرای آن کمتر خواهد شد.
اما دمدستیترین و ملموسترین بحران، همان بحران انرژی و منابع طبیعی است؛ و معنای آن این است که ما رشد اقتصادی کمتری خواهیم داشت. نتیجه این وضعیت، تورم بیشتر است، و بهدنبال آن دولت ناچار میشود از هزینههای خود بکاهد. ترجمه این کاهش، بروز ناآرامیهای اجتماعی است؛ و این خود به معنای افزایش ترس از اجرای طرحها و پیشبرد اصلاحات خواهد بود. در نتیجه، ما در یک چرخه و مارپیچی میافتیم که احتمالاً به نقطه خوبی ختم نمیشود.
* بحران انرژی در شرایطی که جنگ هم رخ ندهد به واسطه تحریمها رخ میدهد. تحریمها میتواند صادرات را کاهش دهد و ارز کمتری وارد کشور شود. بنابراین باید انتظار تورم بالاتری داشته باشیم...
بله، این بخشی از تصویر کلی است. نباید فراموش کنیم که در حدود سه سالی که از ریاست جمهوری دونالد ترامپ باقی مانده، کل طرحی که برای صادرات وجود دارد این است که مثلاً چین که بزرگترین خریدار نفت ماست، ما را خیلی تحت فشار قرار ندهد.
تمام خوشبینی آقایان هم به همین برمیگردد که شاید این فشارها چندان ما را متأثر نکند. اما این فرض چندان قوی نیست؛ چرا که در فرآیند چانهزنیها ممکن است بهراحتی سطح خرید چین کاهش پیدا کند و در نتیجه فشارها بر ما بیشتر و بیشتر شود.
اقتصاد ایران به سمت بحران های عمیق تر پیش می رود
در بهترین حالت، شاید بتوانیم وضعیت کنونی صادرات نفت را حفظ کنیم و تا حدی کالاهای اساسی را تأمین کنیم. اما واقعیت این است که اقتصاد ما از نظر ساختاری در حال تثبیت همان ایرادات و کاستیهای قدیمی خود است و به سمت بروز بحرانهای عمیقتر پیش میرود؛ بحرانهایی که در گذر زمان، آثار خود را نشان خواهند داد.
یعنی شما به هر حال تورم را دارید؛ درست است که صادرات و واردات ارز در آن نقش دارد، اما ناترازی بودجه نیز در آینده پابرجا خواهد ماند و بعید است در کوتاهمدت تغییری در آن ایجاد شود. بحران انرژی که پیشتر اشاره کردم نیز همینطور است. در واقع، در هر بخشی از اقتصاد که دست بگذاریم، میتوانیم برچسب «ناترازی»، «ایراد» یا «بحران» را روی آن بگذاریم.
تنها امیدی که شاید باقی مانده، این است که حمله احتمالی آنقدر شدید و مخرب نباشد که همه چیز را از بین ببرد، و از طرفی بتوانیم مسیر باریکی برای ارتباط با چین باز نگه داریم. اما اینها بیشتر از جنس «امید» هستند تا «برنامه». تازه، آنهم به این شرط که اگر ترامپ از صحنه کنار برود یا فشارها کاهش یابد، شاید بتوانیم چارهای برای آینده بیندیشیم.
مثلث «شر» که اوضاع 1405 را سختتر میکند
در واقع، آنچه اکنون میبینیم وقتکشی است؛ خریدن زمان تا ببینیم چه پیش میآید. اما نباید فراموش کنیم که هر اتفاق سیاسی، در نهایت تأثیر خود را بر زندگی مردم میگذارد. ماجرای بنزین نمونه همین وضعیت است که امروز درگیر آن هستیم. در چنین شرایطی، ما نه افرادی را داریم که بتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند و فشار کوتاهمدت را برای هدفی بلندمدت توضیح دهند. در واقع علاوه بر اینکه اوضاع بدتر میشود و طرح اقتصادی مشخصی داریم، در ارتباط با این موضوع چالش مشروعیت سیاسی هم وجود دارد.
نتیجه آن است که اوضاع هر روز بدتر میشود و ما با یک «مثلث شر» روبهرو هستیم؛ وضعیتی که احتمال میدهد سال آینده، سالی بهمراتب سختتر از امسال و سال گذشته باشد.
باید خود را برای تورم بالای 50 درصد آماده کنیم
*هر کدام از سه عاملی که عرض کردم یعنی تنش خارجی، ناترازی و خشکسالی بر روی تورم اثر میگذارند و این ملموسترین شاخصی است که مردم مستقیما آن را حس میکنند. تورم سال آینده را چطور پیشبینی میکنید؟
تورم در سه چهار سال اخیر، تقریباً در کانال 40 درصد قرار داشته است. اگر فرض جنگ را در نظر بگیریم که بهنظر من فرض چندان دور از ذهنی نیست پیشبینی دقیق عدد تورم بسیار دشوار میشود، چون در آن شرایط هر چیزی ممکن است رخ دهد.
اما اگر بخواهیم بر مبنای ادامه روند فعلی صحبت کنیم و خیلی هم بدبینانه نگاه نکنیم، به نظر میرسد حتی در همین وضعیت هم تورم میتواند از کانال 40 درصد فراتر برود. تورم نقطهبهنقطه در مهرماه به حدود 50 درصد رسیده بود. حدس من این است که بهتدریج از این کانال 40 درصد عبور خواهیم کرد و در بهترین حالت، باید خودمان را برای تورم 50 درصدی یا حتی بالاتر آماده کنیم. بهنوعی میتوان گفت که ما به این سطح از تورم عادت خواهیم کرد؛ روندی که از امسال خود را نشان داده و پس از سه چهار سال تورم 40 درصدی، اکنون در حال ورود به کانال بالاتری است.
راهکار در اقتصاد نیست؛ در یک تصمیم بزرگ سیاسی است
* شما بهعنوان یک کارشناس حوزه بخش عمومی و سیاستگذاری، اگر بخواهید راهکاری پیشنهاد کنید تا این فشار و سختیها کمتر شود، چه باید کرد؟ آیا راهحلی در این شرایط میشناسید؟
از اقتصاد نمیگذرد؛ مسئله کاملاً سیاسی است و از سیاست خارجی میگذرد. به نظرم باید نوعی تمکین روشن در برابر واقعیتها صورت گیرد. واژه «مذاکره» در فضایی که ما در آن هستیم، بیشتر شبیه یک شوخی است. متأسفانه کار به جایی رسیده که دیگر نمیتوان از مذاکره به معنای کلاسیکش صحبت کرد.
نمیدانم واژه درست آن چیست؟ تمکین، رسیدن به تعادل با دنیا یا هر چیز دیگر. اما واقعیت این است که ما در وضعیتی هستیم که «مذاکره» به معنای نشستن دو طرف پشت میز و رسیدن به توافق مشخص، دیگر اتفاق نمیافتد.
باید شجاعت به خرج داد و از تحقیر بزرگتر جلوگیری کرد
بهنظر میرسد هیچ طرح جدیای هم برای خروج از این وضعیت وجود ندارد، چون فشار سیاسی بسیار بالاست و کسی حاضر نیست زیر بار چنین تصمیمی برود. همان اتفاقی میافتد که پیشتر هم دیدیم؛ فقدان شجاعت در لحظه تصمیمگیری. در حالی که باید از برخی چیزها گذشت تا از تحقیر بزرگتر در آینده جلوگیری شود.
واقعیت این است که کشور به سمت خوبی نمیرود. هیچ نشانهای از بهبود یا امید به وقوع اتفاق مثبت وجود ندارد. با این همه، با توجه به پتانسیلهایی که داریم، اگر بتوانیم سریعتر ریل حرکت را عوض کنیم و به مسیر دیگری بازگردیم، هنوز میتوان امید داشت. اما این تغییر ریل نیازمند شجاعتی غریب از سوی تصمیمگیران عالی است؛ شجاعتی که امیدوارم از خود نشان دهند، چون واقعاً راه دیگری برای اصلاح وجود ندارد.
اگر وضعیت کنونی اصلاح نشود، آنچه رخ میدهد فقط وقتکشی است. زمان از دست میرود و در نهایت در آیندهای نه چندان دور کشور از درون دچار فروپاشی و انفجار میشود؛ روندی که هماکنون نشانههای آن را میبینیم. شاید در طی چندسال گذشته کسی باور نمیکرد که چنین وضعیتی در حال شکلگیری است.
شرایط طوری میشود که دهه 90 با رشد اقتصادی صفر را یک «بهشت اقتصادی» ببینیم
احتمال دارد در آینده حتی در تأمین نیازهای ابتدایی، مثل انرژی بخش مسکونی، با مشکل روبهرو شویم چه برسد به بخش صنعت، تولید و اقتصاد؛ و این، تازه نوک کوه یخ مصیبتی است که میتواند در دهه 1400 تا 1410 شاهد آن باشیم.
دهه 1390 را میگفتند دهه رشد صفر؛ اما ممکن است در مقایسه با سناریوی دهه پیش رو، آن دوره شبیه به یک «بهشت اقتصادی» به نظر برسد. بنابراین، اکنون بیش از هر زمان دیگری به تصمیمهای سیاسی شجاعانه نیاز داریم.
تغییر نیازمند تحول در ذهنیت و تغییر نسلی سیاستمداران است
*شما از تعبیر تغییر پارادایم استفاده نکردید اما به نوعی منظورتان همان بود. اینطور نیست؟
نامش را میتوان هر چیزی گذاشت؛ «تمکین»، «بازسازی روابط با دنیا» یا هر عنوان دیگری. بهنظر من، حتی همین صراحت در بیان هم بد نیست، چون دستکم پیامی روشن به کسانی میدهد که این گفتوگو را می خوانند.
متأسفانه این واقعیتی است که برای هیچکس خوشایند نیست. همه ما دوست داریم ایران، همانطور که در ذهنمان بزرگ و مقتدر است، در واقعیت بیرونی هم چنین باشد. اما وقتی اینگونه نیست، باید یک عقبنشینی تاکتیکی کرد تا در فرصت مناسب بتوان دوباره بازگشت؛ با بازسازی، با نگاهی تازه.
در غیراینصورت وضعیت بهبود پیدا نمیکند. من شخصا دوست داشتم بدون تغییر ذهنیت، وضعیت بهبود پیدا کند اما در شرایط فعلی ممکن نیست. تغییر نیازمند تحول در ذهنیت، تغییر نسلی در سیاستمداران و دگرگونی در فضای کلی کشور است. ما امروز بیش از هر چیز به فرد یا جریانی تحولگرا یا احیاگر نیاز داریم که بتواند ساختارها را بازسازی کند و بسیاری از امور را بهبود دهد. و این، واقعاً کاری بسیار دشوار است.
همچنین بخوانید- تأثیر تحریمها بر اقتصاد، جامعه و محیط زیست ایران | خسارت 1.2 میلیارد دلاری در سال های 2011 تا 2022
- این استان بالاترین تورم را در مهر داشت | افزایش فاصله تورم بین استانها
- سال آینده؛ سخت برای مردم، هولناک برای سیاستمداران | با ادامه روند فعلی، انتظار داریم 1405 چگونه سالی باشد؟
- راه دستیابی به توافق با ایران به روایت رابرت مالی | ایران محدودیتهای موشکی را نمیپذیرد