«محمد رضا حکیمی» از زبان خود او / پاسخ به منتقدان درباره مکتب تفکیک / تجربه شخصی از «خلع بدن» / چرا طبق وصیت، آثار شریعتی را اصلاح نکردم؟
هر چند طی یک هفته پس از درگذشت استاد محمد رضا حکیمی متفکر اسلامی با دغدغه عدالت، یادداشت های متعددی درباره او منتشر شده اما مطلب حاضر گفت و گویی است منتشر نشده درباره شرح زندگی و از زبان خود ایشان که در آن برای اولین و شاید آخرین بار به پرسش هایی پاسخ داده که نا کنون درباره آنها نگفته یا کمتر گفته بود.
عصر ایران؛ سید محمد مهدی حسینی دورود - هرچند طی یک هفته پس از درگذشت استاد محمد رضا حکیمی متفکر اسلامی با دغدغه عدالت، یادداشتهای متعددی درباره او منتشر شده و افتخار انتشار یکی از نخستینها را دارم اما مطلب حاضر گفت و گویی است با خود استاد درباره شرح زندگی از زبان خود ایشان. اهمیت این مصاحبه تنها به سبب آن نیست که تا کنون جایی منتشر نشده است. بیشتر بدین خاطر است که مرحوم حکیمی به دلایل مختلف بسیار به ندرت با رسانهای گفت و گو میکرد و اگر لطف و مساعدت و سابقه مجالست و مصاحبت دو تن از فضلای برجسته مشهد - حجج اسلام والمسلمین آقایان روح الله عربشاهی و حسن طالبیان نبود، این مصاحبه هم ممکن نمیبود.
اگرچه برخی موضوعات مطروحه شاید برای اهل فن جذابتر باشد اما تنوع مخاطبان وظیفه ما برای شناساندن هر چه بیشتر استاد فقید اجازه نمیدهد انتشار آن را به مخاطبان تخصصی محدود کنیم چرا که دأب استاد فقید نیز همین بود که در بطن و متن جامعه باشد ولو حسب ظاهر در کنار اما روی سخن او با همگان بود. ضمن این که برخی موارد با جزییات برای نخستین بار از زبان خودشان مطرح شده است:
سپاس گزار میشویم شروع نشست با بیان سیر تحصیلات حوزوی استاد باشد. - من در سال 1314 ه. ش در مشهد متولد شدم. در 6 سالگی مکتب رفتم و سپس دبستان و آنگاه در در نوجوانی در سن 12 سالگی طلبه شدم و تحصیلات حوزوی خود را در مشهد آغاز کردم. درسهای خود را در مدرسه نواب که بهترین مدرسه علمیه مشهد بود، آغاز کردم. مدیر مدرسه نواب، آیتالله میرزا علی اکبر نوقانی از شاگردان برجسته آیت الله میرزا مهدی اصفهانی بود و در تربیت علمی و معنوی طلاب، سخت کوشا بود. شرح حال ایشان را در کتاب مکتب تفکیک در ذیل عالمان تفکیکی آوردهام. در ابتدای ورود به مدرسه مرا به آیتالله میرزا علی اکبر نوقانی معرفی کردند و ایشان نیز آیتالله سید جعفر سیدان را برای تدریس جامعالمقدمات به من معرفی کردند. من امثله و شرح امثله را که بخشی از جامعالمقدمات است نزد ایشان و بقیه را نزد برادر بزرگتر ایشان مرحوم آیت الله آقا سید عباس سیدان فرا گرفتم. این دو برادر در آن زمان از فضلای مدرسه نواب بودند و بعدها از اساتید برجسته و به نام حوزه علمیه مشهد شدند. من با آنها در درسهای آیتالله شیخ مجتبی قزوینی و آیت الله العظمی میلانی همدوره و همدرس شدم. پس از خواندن کتاب جامع المقدمات،کتاب های سیوطی، مغنی، حاشیه ملاعبدالله و... را نزد برخی دیگر از فضلای آن روز آقایان میرزا محمد اشکذری و شیخ رحمتالله فشارکی فرا گرفتم و پس از اتمام این مباحث، برای تبحر بیشتر در ادبیات عرب، به محضر درس ادیب محمد تقی نیشابوری رفتم و دوباره در مدت تقریبا دو سال و نیم ادبیات عرب را مرور کردم و آنچه فرا می گرفتم، مینوشتم؛ قبل از شرکت در درس ادیب نیشابوری، من خودم مطول و.... تدریس میکردم، در این شرایط در درس ادیب نیشابوری شرکت کردم. حضور در درس ادیب، ذوق و طبع شعری را من را شکوفا کرد تا آنجا که علاوه بر اشعار فارسی، به عربی نیز شعرهایی سروده ام. من پس از اتمام تحصیلات ادبیات عرب نزد استاد، در تجلیل از ایشان به عربی، اشعاری سروده و به ایشان تقدیم کردم که باعث خوشحالی ایشان شد و من را "متنبی جوان " خطاب فرمود. کتاب "سرود جهشها" را در جهت تایید انقلاب سرودهام که شهرت فراوان دارد،همچنین قصیده عینیه و..... به عربی که مورد توجه اهل ادب قرار گرفته است. دکتر سید علی اکبر فیاض، ریاست دانشکده ادبیات مشهد را برعهده داشت، ایشان فرد ملایی بود و به من لطفی داشت؛ از من برای تدریس در دانشکده ادبیات، دعوت کرد اما نپذیرفتم. لمعه و قوانین را نزد آیت الله میرزا احمد مدرس یزدی که دایی مادرم بود، فرا گرفتم. مکاسب و رسائل را نزد آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی و کفایه را نزد آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی آموختم. کفایه را به طور خصوصی نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی در مدت یک سال فرا گرفتم. آیت الله شیخ مجتبی قزوینی پس از اتمام تدریس به من فرمودند: " کفایه را خوب فهمیدی و خودت می توانی از این پس، کفایه را تدریس کنی. من طلبه ای خوش استعداد و جدی مانند شما کمتر دیدم که بتواند در یک سال هم جلدین کفایه را بخواند و تمام کند و هم به خوبی بفهمد " پس از تکمیل سطوح عالیه، مدتی در درس خارج کفایه آیت الله شیخ هاشم قزوینی و خارج فقه آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی شرکت کردم و تقریرات این دروس را نیز نوشتم. در مهر سال 1333 ه. ش آیت الله العظمی میلانی به مشهد آمدند و درس خارج شروع کردند - آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، نقش اصلی و عمده را در اقامت ایشان در مشهد، داشته اند -؛ حاج شیخ مجتبی، من و سایر شاگردان را به شرکت در درس خارج ایشان تشویق می نمودند. من نیز با جدیت در درس خارج فقه و اصول ایشان شرکت می کردم؛ مدت 10 سال در دروس خارج ایشان حاضر گردیدم که از این مدت، 10 سال آن خارج فقه و 7 سالش خارج اصول، و تقریرات این درسها را دقیق می نوشتم خصوصا اصول را و بخشی از آن را به عربی برگردانده، به خدمت آیت الله العظمی میلانی بردم؛ ایشان وقتی این تقریرات را مطالعه نمودند، فرمودند: "اگر به همین دقت و به عربی نوشته شود، من هم کمک می کنم تا منتشر شود و آن وقت، از کتب مهم اصول گردیده و کفایه را منسوخ خواهد نمود." آیا این تقریرات درس خارج آیت الله میلانی، منتشر شد؟ - خیر. چرا؟ - چون میدیدم کتب اصولی بسیاری نوشته و چاپ شده است. درس اصول آیت الله میلانی نیز مفصل بود. استادم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی نیز معتقد بودند به اندازه لازم و کافی، به اصول پرداخته شده و کتاب هایی نیز منتشر شده است و بیش از این دیگر لازم نیست و ضرورتی ندارد؛ لذا به انتشار تقریرات اصول آیت الله میلانی و چاپ آن، چندان مایل نبودند و من نیز آنها را منتشر نکردم. شنیدهایم که حضرتعالی، اشعار بسیار زیبا و پر محتوایی در ابتدای اقامت آیتالله میلانی در مشهد،سرودهاید و از ایشان بسیار تجلیل کرده اید که معروف است. ایشان به شما لطف و عنایت خاص داشتهاند؟ - بله. من به ایشان ارادت خاصی داشتم و دارم و در نگه داشتن ایشان در مشهد، نیز تاثیر گذار بودم و اشعاری در وصف ایشان و تشویق ایشان برای اقامت در مشهد خواندم که مورد توجه ایشان و فضلا قرار گرفت. در درس و بحث های ایشان نیز با جدیت حاضر می شدم و تقریرات درس را می نوشتم و چون جدی در درس و بحث بودم، ایشان نیز به من لطف و عنایت خاصی داشتند. یک بار در درس ایشان حاضر شدم و البته جایی نشسته بودم که ایشان من را ندیده بودند. درس را شروع نکردند. طلاب پرسیدند: چرا درس را شروع نمی کنید. فرمودند: "منتظر آقای حکیمی، هستم. افلاطون تا وقتی که ارسطو نمی آمد، درس را شروع نمی کرد."
من به تحصیل علوم مختلف نزد اساتید، جدیت داشتم و مطالعات زیاد و متنوعی لذا یک بار درباره من فرموده بودند: " من وقتی آقای حکیمی را میبینم، استادم آقای شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) برایم تداعی می شود." راجع به اساتید خود، آیتالله شیخ هاشم قزوینی و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی بیشتر توضیح بفرمایید. - این دو بزرگوار از شاگردان برجسته آیت الله میرزا مهدی اصفهانی بوده و هر دو مجتهد و فقیه بودند و به مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، علاقه خاصی داشتند و با شرکت در درس میرزا، اشکالات علمی ایشان بر مبانی فلسفی و عرفانی را بررسی نموده، آنها را وارد دانستند لذا از این مبانی برگشتند؛ با اینکه خودشان سالهای زیادی نزد اساتید برجسته معقول، این مبانی را فرا گرفته و جامع معقول و منقول بودند؛ هر دو بزرگوار نقش برجسته و ارزنده ای در حوزه علمیه مشهد داشتند. آیت الله شیخ هاشم قزوینی، نسبت به میرزا تعبیری دارد فوق العاده: " بابی انت و امی " یعنی پدر و مادرم به فدایت. ارادت و علاقه خاص ایشان به مرحوم میرزا مهدی اصفهانی خیلی زیاد بود. در سال های گذشته، بزرگداشتی برای آیت الله شیخ هاشم قزوینی در مشهد برگزار شد؛ با شاگردان ایشان مصاحبه هایی انجام گرفت و حاصل آن در کتابی به نام "فقیه آزادگان " منتشر شد و در آن، مقاله ای نیز از من در تجلیل آیت الله شیخ هاشم قزوینی منتشر شده است. آیا شما خودتان آیت الله میرزا مهدی اصفهانی را هم ملاقات و از حوزه درسی ایشان استفاده کرده اید؟ - من ایشان را در نوجوانی در مدرسه نواب که محل تدریس و رفت و آمد ایشان بود، دیده بودم و گاهی سلام وعلیکی نیز با ایشان می کردم اما محضر درسی ایشان را درک نکردم؛ هنگامی که آیت الله میرزا مهدی اصفهانی وفات نمود، در مراسم تشییع جنازه ایشان شرکت کردم که در حرم مطهر امام رضا علیه السلام در رواق دارالضیافه به خاک سپرده شدند. اگر چه محضر علمی ایشان را درک نکردم ولی پس از وفات ایشان، توفیق داشتم از محضر علمی و معنوی شاگردان برجسته ایشان مانند حضرات آیات شیخ هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ غلامحسین محامی بادکوبه ای، شیخ عبدالنبی کجوری و.... استفاده کنم. در کتاب مکتب تفکیک، در بخش عالمان تفکیکی؛ شرح حال این بزرگان را آوردهام. کتابی مستقل و مفصل راجع به زندگانی آیت الله میرزا مهدی اصفهانی نیز نوشته شده است به نام "احیاگر حوزه خراسان " و شما نیز تقریظی بر این کتاب دارید. - بله. نویسندگان کتاب، از فضلای حوزه علمیه مشهد و از شاگردان آیت الله حاج سید جعفر سیدان به نام آقایان حسن طالبیان شریف، روحالله عربشاهی و محمد عربشاهی هستند که سال ها در درباره زندگانی آیت الله میرزا مهدی اصفهانی به تحقیق مفصل پرداخته و حاصل آن، همین کتاب احیاگر حوزه است. این فاضلان متعهد، از من خواستند تقریظی بر آن بنویسم و نامی برای آن برگزینم. من نیز درخواست آنها را اجابت نموده و با دقت،کتاب را سه بار مطالعه نموده و پس از آن، تقریظ مفصلی حدود 70 صفحه بر آن نوشتم و از ایشان تقدیر و تشکر نمودم و از امتیازات خاص کتاب، سخن گفتم که از جمله آنها مستند بودن آن است. نام کتاب را هم "احیاگر حوزه خراسان " پیشنهاد نمودم. مطالعه این کتاب را به همه فرهیختگان،توصیه میکنم. فرمودید آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، نیز از شاگردان برجسته آیت الله میرزا مهدی اصفهانی بودهاند. نزد ایشان چه مدت تحصیل نموده و چه علومی را فرا گرفتهاید؟ - من 12 سال نزد ایشان به تحصیل پرداختم. از فقه و اصول: سطح کفایه را در اصول و مدتی خارج فقه ایشان شرکت کردم. از متون فلسفی نیز کتاب شرح اشارات، شرح منظومه و اسفار را به طور کامل نزد ایشان خواندم و با نقد مبانی فلسفی و عرفانی توسط ایشان آشنا شدم. در درس معارف ایشان نیز شرکت می کردم و اطلاعات من در معارف اسلامی تا آنجا رسید که یک بار ایشان به من فرمودند: " شما دیگر خودت باید درس معارف بدهی و شروع کنی. "همچنین نزد ایشان در علوم غریبه و امور معنوی نیز کار کرده و بهره های خاص برده بودم. ایشان در علوم غریبه و ختومات و اذکار و.... نیز کار کرده بودند؟ - بله. و در این امور،فوق العاده بودند و بی نظیر. هیچ کس را در این امور معنوی و علوم غریبه و.... با ایشان قابل مقایسه نمی دانم؛ ایشان بسیاری از علوم محتجبه را از آیت الله سید موسی زرآبادی فرا گرفت و ریاضتهای شرعی زیادی کشید و در علوم غریبه و سیر و سلوک، بسیار ممتاز بودند. امتیازات و اسراری داشتند که حتی بخشی از آنها را راضی نبودند،ما به دیگران بازگو کنیم. تجرید و خلع بدن برای ایشان، ملکه شده بود و نه تنها خود ، بلکه دیگران را نیز می توانست خلع بدن نماید. یک بار هم، من را خلع بدن نمودند. برای ایشان، این کارها بسیار کار آسان و ساده ای بود. اینها مطالب پایین ایشان بود. تجرید و خلع بدن برای ایشان اینقدر آسان و راحت بود که اگر می خواستند به مختصر توجهی،برایشان تجرید و خلع بدن حاصل می شد. از ایشان شنیدم که تجرید عن التجرید و خلع عن الخلع نیز داریم. در کتاب اشارات بوعلی سینا، در نمط نهم و دهم، اسراری نهفته است که ایشان از آن آگاه بود و کسی از مدعیان فلسفه دانی را در زمان معاصر، ندیده ام که حتی بویی از آن اسرار برده باشد.
فرمودید ایشان در علوم غریبه و سیر و سلوک شرعی و... بسیار ممتاز بودند، و بهره هایی خاص از ایشان در این علوم داشته اید. آیا شده بود که از ایشان مطلبی را بخواهید و از شما منع کنند؟ - خیر. ایشان به من لطف خاصی داشتند و هر آنچه درخواست می کردم،با بزرگواری در اختیارم قرار می دادند و هیچگونه منعی از من نداشتند. آیتالله شیخ مجتبی قزوینی، غیر از قزوین و مشهد، تحصیلاتی نیز در نجف داشتهاند؟ - بله. ایشان حدود 7 سال در نجف تحصیل داشته اند و از بزرگانی مانند میرزای نایینی و... استفاده کرده اند و مدتی با آیت الله خویی، همدرس و هم مباحثه بودند. ایشان از نظر فقاهت در چه حدی بودند و اگر در نجف، اقامت داشتند، امیدی به مرجعیت ایشان بود؟ از آیت الله شیخ مجتبی قزوینی شنیدم که فرمودند: "آقای خویی به من فرمود: اگر در نجف می ماندید، یکی از مراجع بزرگ نجف مانند ما می شدید." ایشان پس از نجف، مشهد آمدند و نزد فقهای بزرگی چون حاج آقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی، میرزا مهدی اصفهانی و.... درس خارج خود را ادامه دادند و از اساتید خود و سایر بزرگان، مانند آقایان شیخ عبدالکریم حائری یزدی، میرزای نایینی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی و... اجازات اجتهاد دارند و اساتید ایشان، صلاحیت علمی ایشان را برای تدریس فقه و اصول، تایید نموده اند. این اجازات متعدد اجتهاد و گواهی لیاقت ایشان برای تدریس فقه و اصول، در پایان کتاب احیاگر حوزه خراسان، منتشر شده است. ظاهرا کتاب مستقل و مفصلی نیز به نام آموزگار حکمت وحیانی نگاهی به زندگی حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی قروینی نیز تالیف و منتشر شده است. در این مورد نیز لطفا توضیحی بفرمایید. - بله. نویسندگان این کتاب نیز همان نویسندگان کتاب احیاگر حوزه خراسان هستند. در این کتاب، علاوه بر معرفی زندگی نامه آیت الله شیخ مجتبی قروینی، شرح حال حدود 105 نفر از شاگردان ایشان نیز آورده شده است، یک نسخه از این کتاب را نویسندگان برایم ارسال نمودهاند. روابط شاگردان آیت الله میرزا مهدی اصفهانی بالاخص آیت الله شیخ مجتبی قزوینی با آیت الله میلانی چگونه بود؟ - روابطشان خوب بود و عالی خصوص آیت الله شیخ مجتبی قزوینی که علت عمده و اصلی اقامت آیت الله العظمی میلانی در مشهد بودند و من و سایر شاگردان را تشویق می کردند که با جدیت در درس ایشان حاضر شوید تا ایشان شوق اقامت در مشهد پیدا کند و بداند مشهد فضلای جدی در درس و بحث دارد؛ من نیز امتثال امر نموده، با جدیت در درس ایشان شرکت کردم، در این اواخر روابط آیت الله شیخ مجتبی قزوینی با ایشان، قدری کاهش یافته بود که بخش عمده ای از آن، بخاطر این بود که آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، از آیت الله میلانی،توقع داشتند که در کارهای سیاسی و انقلابی، همراهی بیشتری کنند. گاهی هم در این بین، سو تفاهمهایی نیز بین ایشان در این مباحث رخ می داد که علتش برخی از طلاب بودند که مطالب را خوب بین این دو بزرگوار منتقل نمی کردند. آیتالله میلانی، عقاید فلسفی و عرفانی نداشتند؟ و علت کاهش روابط ایشان به این مباحث برنمیگردد چون برخی چنین ادعا می کنند؟ - خیر. آیت الله میلانی تحصیلات فلسفی و عرفانی نزد اساتیدی از جمله آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی داشتند و مسلط بر معقول بودند ولی عقاید فلسفی و عرفانی نداشتند. یک روز، نظر ایشان را در مورد فلسفه پرسیدم. فرمودند: صنعت است، طلبه بداند خوب است. آیت الله میلانی، اوایل اقامت شان در مشهد، گه گاهی به منزل آیت الله شیخ مجتبی قزوینی می آمدند برای مشورت و گاهی نیز برای استفاده از امور معنوی مانند اسم اعظم و...
آیت الله میلانی، فلسفه دانی آیت الله شیخ مجتبی قزوینی را قبول داشتند. یک بار که شخصا به منزل آیت الله شیخ مجتبی قزوینی آمدند، حاج شیخ مشغول تدریس اسفار بودند و من و سایر رفقای درس مانند آیت الله سید محمود مجتهدی نیز حضور داشتیم. حاج شیخ از آیت الله میلانی، اجازه گرفتند که درس را ادامه دهند. پس از اتمام تدریس بحث از اسفار، رفقا رفتند و من هم آمدم بروم. حاج شیخ فرمودند: آقای حکیمی! شما بمانید تا آقای میلانی را برسانید منزل. قبول کردم و بیرون منزل حدود نیم ساعت منتظر بودم. وقتی جلسه آنها تمام شد. درشکه گرفتم و کروکی را کشیدم و حرکت کردیم؛ به محض حرکت، فرمودند: عجب درس پاکیزه ای. پس چه طور رد هم نمیکردند؟ شنیدم ایشان فلسفه را رد میکند.
گفتم: اگر به شما گزارش دادند که دست و پا شکسته مبانی فلسفه را مطرح میکنند تا بعد بتوانند راحت رد کنند؛ ایشان این گونه نیستند؛ ابتدا حق تدریس فلسفه را ادا می کنند بعد علمی نقد می کنند. فرمودند: نه. درس شان پاکیزه است پاکیزه. خلاصه آیت الله میلانی، تبحر و تسلط آیت الله شیخ مجتبی قزوینی بر فلسفه را تایید می نمودند. از همدرسیها و هم دورهایهای خود نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی بفرمایید. - حضرات آیات آقایان: سید عباس سیدان و برادر ایشان سید جعفر سیدان، سید محمود مجتهدی، شیخ محمد رضا محامی، شیخ مرتضی محامی، سید محمد موسوی درودی و.... با این بزرگواران در درس خارج آیت الله العظمی میلانی، نیز همدوره و همدرس بوده ام.
راجع به شخصیت علمی و معنوی این همدوره ای های خود نیز لطف نموده، مختصری توضیح بفرمایید. - شرح حال مختصری از ایشان را در آثار و تالیفاتم به مناسبت نوشته ام مانند کتاب" عقل سرخ " در کتاب متاله قرآنی تالیف آقای رحیمیان فردوسی؛ در آخر این کتاب، در بخش جهان تصاویر، در بخش شاگردان؛ زندگی نامه حضرات آیات: سید عباس سیدان، سید جعفر سیدان، سید محمد موسوی درودی، سید محمود مجتهدی، شیخ محمد رضا محامی، شیخ مرتضی محامی و... نیز در این مورد ایشان، اشاره نمودهام. شما تالیفات زیادی نوشته اید و همه قابل استفاده، خودتان تصمیم گرفتید بنویسید و تالیف کنید یا کسی شما را برای این کار تشویق نمود؟ - هردو. هم خودم علاقه داشتم و لازم می دانستم و هم دیگران به من برای نوشتن و تالیف، پیشنهاد دادند و تشویقم کردند. آثار و تالیفاتم به لطف خدا، مورد توجه فرهیختگان قرار گرفته و چاپهای متعدد شده است. و برخی از تالیفات؟ الحیاه، مکتب تفکیک، اجتهاد و تقلید در فلسفه، الهیات الهی و الهیات بشری، معاد جسمانی در حکمت متعالیه، کلام جاودانه، قیام جاودانه، شیخ آقا بزرگ طهرانی، شرف الدین، میرحامد حسین، منهای فقر، نان و کتاب، مرام جاودانه، جامعه سازی قرآنی، قصد و عدم وقوع، ادبیات و تعهد در اسلام، سرود جهشها، خورشید مغرب و...... مقالات و مقدمه یا تعلیقه بر برخی کتب نیز داشته اید؟
- بله. در طول سالها،به مناسبت ایام و.. مقالات زیادی از من در روزنامه ها و... منتشر شد. بر برخی کتب نیز مقدمه و تعلیقه زدم که برخی چاپ شده و برخی نیز به چاپ نرسید. برخی تعلیقه ها و حاشیه ها نیز شروع کردم که بعد رها کردم مانند حاشیه بر کفایه و.... شما نقدهایی به مبانی فلسفی و عرفانی دارید و کتاب مکتب تفکیک و... را نوشته اید، برخی مدعی هستند که بزرگان مکتب تفکیک که مخالفت با فلسفه و عرفان مصطلح اسلامی می کنند از جمله نویسنده کتاب مکتب تفکیک که خود حضرتعالی باشید، تحصیلات فلسفی به اندازه لازم و کافی نداشته وانسی با این مباحث ندارید و لذا نقدهای شما، علمی نیست! - این ادعا درست نیست. در کتاب مکتب تفکیک و سایر آثار و تالیفاتم نیز به این مطلب اشاره نمودم. برخی مخالفان علمی تفکیک، افراد منصفی هستند و اگر نقد هم می کنند نقد عالمانه، مودبانه و محققانه می کنند حالا یا نقدشان وارد است از نظر ما یا خیر ولی برخی علاوه بر اینکه حقیقت را کتمان می کنند؛ نقدهایشان غیرعالمانه و از روی تعصب و جهل است . من از نقد علمی، استقبال می کنم ولی برخی از نقدها، واقعا غیر علمی است. بزرگان مکتب تفکیک مانند آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، آیت الله سید موسی زرآبادی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، که در کتاب مکتب تفکیک، آنها را ارکان مکتب تفکیک در قرن چهاردهم معرفی نموده ام؛ سالها سابقه تحصیلات معقول داشتند و در سیر و سلوک شرعی کار کرده بودند و به مبانی فلسفی و عرفانی و نقد این مبانی، اشراف کامل داشتند. آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، قریب 20 سال با جدیت به تحصیل متون فلسفی و عرفان نزد اساتید برجسته پرداخته و سیر و سلوک را از جمله نزد بزرگانی مانند شیخ محمد بهار همدانی و سید احمد کربلایی گذرانیده تا به مقام معرفه النفس رسیده و تصدیق معرفه النفس که بالاترین درجه عرفان نجف بوده، را از ایشان دریافت نموده است. آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، در معقول،مجتهد بوده است و در عتبات عالیات، تدریس معقول داشته و از اساتید عرفان عملی خود، اجازه دستگیری سیر و سلوکی داشته است. به هنگام اقامت در مشهد نیز مبانی فلسفی و عرفانی را به صورت اجتهادی، نقد می نموده است تا آنجا که فیلسوف بزرگ مشهد، آقا بزرگ حکیم را تحت تاثیر قرار داده و شاگردان ایشان، جذب درس معارف ایشان شده و به مکتب میرزا گرویده اند. در میان آثار و تالیفات آیت الله میرزا مهدی اصفهانی نیز کم و بیش، نقدهای علمی ایشان دیده می شود. شاگردان برجسته میرزا مهدی اصفهانی نیز کسانی بوده اند که سالها نزد اساتید برجسته فلسفه و عرفان مانند آقابزرگ حکیم، حاجی فاضل، شیخ اسد الله عارف یزدی و... مبانی فلسفه و عرفان را فرا گرفته بودند و به سادگی، نقدهای آقا میرزا مهدی اصفهانی را قبول نمی کردند و با ایشان بحث می کردند. لذا اینکه این شاگردان، به مکتب میرزا مهدی اصفهانی معتقد شدند، نشان از تبحر میرزا در فلسفه و عرفان دارد. آیت الله شیخ مسلم ملکوتی، از اساتید برجسته فلسفه نیز که درس معارف ایشان را درک کرده؛ اعتراف نموده است که: "آیت الله میرزا مهدی اصفهانی؛ به اندازه لازم و کافی در فلسفه و عرفان مسلط بوده و فلسفه را می فهمید و رد می کرد. شاگردان برجسته ایشان نیز همینگونه بوده اند."آیت الله سید موسی زرآبادی نیز اینگونه بوده است و نزد فلاسفه و عرفای بزرگ تحصیل و سابقه تدریس فلسفه داشته و اجتهادی این مبانی را نقد می کرده است. آیت الله شیخ هاشم قزوینی و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان ایشان در این مباحث هستند. آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، سالهای زیادی مبانی فلسفی و عرفانی را نزد فلاسفه و عرفای بزرگ مانند آقا بزرگ حکیم،شیخ اسد الله عارف یزدی و.... فرا گرفته است و کاملا به این مبانی، اشراف داشته است. ایشان 14 سال شاگرد معقول آقا بزرگ حکیم بود. ایشان صاحب نظر در معقول بود و 40 سال در حوزه مشهد، به تدریس فلسفه پرداخته و به صورت اجتهادی، تدریس و این مبانی را نیز نقد کرده است و در این مدت، شاگردان زیادی را تربیت نموده است. ایشان متون فلسفی عرفانی را تدریس می نموده است: شرح اشارات، شرح منظومه، عرشیه، مشاعر، اسفار و همچنین متون عرفان نظری را تدریس نموده است. برخی از این متون را متعدد تدریس نموده است. مبانی 11 گانه فلسفه ملاصدرا را نقد اجتهادی کرده است. شرح اصول کافی ملاصدرا را تدریس و نقد کرده است و.... خود من، سالهای زیادی متون مهم فلسفی را مانند شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار و... را به صورت اجتهادی نزد ایشان فرا گرفتم و متون مهم فلسفی را مکرر تدریس کرده ام. دکتر دینانی از اساتید برجسته فلسفه،رفیق من هست. ایشان من را فیلسوفی می داند که برخی مبانی فلسفه ملاصدرا را قبول ندارم و در کتاب سرشت و سرنوشت نیز مطلب ایشان آمده است. مرحوم آیت الله حاج سید محمود مجتهدی، از شاگردان برجسته آیت الله شیخ مجتبی قزوینی متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات، شرح منظومه، عرشیه، مشاعر، اسفار و... را نزد ایشان به صورت اجتهادی فرا گرفته و خودش قریب 30 سال مدرس اجتهادی فلسفه بوده است. مرحوم آیت الله سید عباس سیدان، سالهای زیادی نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات،شرح منظومه، اسفار و... را فرا گرفته است و با استاد برجسته فلسفه مشهد، آقا شیخ سیف الله ایسی در نقد فلسفه، مناظرات علمی و مباحثات داشته است. در حال حاضر نیز آیت الله حاج سید جعفر سیدان نیز همین گونهاند؛ متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار و... را نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفته و سال ها متون مهم منطق و فلسفه مانند شرح منظومه، بدایه و..... را تدریس نموده اند و در بحثی پیرامون معاد در نقد فلسفه با یکی از استادان فاضل قم نیز داشته اند که منتشر شده است. من در کتاب متاله قرآنی، تالیف آقای رحیمیان فردوسی، در بخش جهان تصاویر، در بحث شاگردان، به اجمال شرح حال شاگردان آیت الله شیخ مجتبی قزوینی را آورده و به این مطالب اشاره کردهام. همچنین در کتاب "عقل سرخ " نیز در بحث اجتهاد در شناختهای نهادینه (معارف) در مورد آیت الله حاج سید محمود مجتهدی، و در عنوان ضرورت نقد فلسفه در زندگی نامه آیت الله حاج سید جعفر سیدان، به این مطلب اشاره نمودم. پیشنهاد می دهم کتاب آموزگار حکمت وحیانی نگاهی به زندگی حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی را مطالعه کنید تا ضمن آشنایی با شخصیت علمی آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، با شمار زیادی از شاگردان ایشان که متون فلسفی را نزد ایشان آموخته اند، آشنا شوید. در تقریظ بر کتاب احیاگر حوزه خراسان که در سال 1391 ه ش نوشته ام، ملاحظه بفرمایید. آنجا هم نوشته ام که اکنون 60 سال است با کتب فلسفی و مباحث معقول، مانوس هستم و در کتابخانه ام، شاید هم کتابهای فلسفی ام بیش از کتب حدیثی باشد و همیشه شفا، اسفار، قبسات، شواهد الربوبیه و منظومه دم دستم قرار دارد و.... متاسفانه برخی سخنان نادرست و نسنجیده می گویند. اتفاقا مکتب تفکیک، مدعی است مبانی فلسفی و عرفانی باید اجتهادی تدریس شود و از تقلید در فلسفه و عرفان پرهیز شود ولی متاسفانه بیشتر افراد تقلید در فلسفه می کنند. کتاب اجتهاد و تقلید در فلسفه را به همین جهت، تالیف و منتشر کردم. اولین بار چگونه با امام خمینی ایشان آشنا شدید و چه خاطراتی از ایشان دارید؟ - دقیقا یادم نیست که اولین بار چگونه با امام خمینی آشنا شدم. من در زمان طلبگی و تحصیل در مدرسه نواب مشهد بودم و متولی و مدیر مدرسه،آیت الله میرزا علی اکبر نوقانی بود که با امام خمینی دوست بود. امام هر سال تابستان ها به مشهد می آمد و اتفاقا بیشتر هم علمای تفکیکی رفیق بود. با دیگران خیلی ارتباطی نداشت خصوص آنکه برخی نیز با شاه ارتباط داشتند. من در مشهد از جمله در مدرسه نواب، ایشان را می دیدم. امام خمینی، شخصیت فوق العادهای داشت. قطعی بود که برای خدا کار می کند. در زمان شاه، آیت الله بروجردی، نظرشان این بود که با حکومت و سلطنت در نیفتتد. اما من و عده ای از مذهبی ها، نظرمان این بود که باید با حکومت و سلطنت در بیفتیم و مبارزه کنیم. وقتی امام خمینی، حرکت انقلابی خود را بر علیه حکومت و سلطنت آغاز کرد، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی از این حرکت ایشان، حمایت کرد و به تبع ایشان، خراسان،انقلاب کرد و متوجه امام شدند. این در حالی بود که آن زمان در خراسان، چندان به امام،توجهی نمی کردند. شاگردان آیت الله شیخ مجتبی قزوینی نیز از جمله من به حمایت از انقلاب پرداختیم. آیت الله شیخ مجتبی قزوینی تا آنجا پیش رفت که حتی عکس امام را در منزل خود زده بود. یکی از علمایی که او را می شناسم و نمی خواهم نام او را ببرم،به ایشان گلایه کرد که چرا عکس آقای خمینی را زده اید؟ این در شان شما نیست برای طلبه های جوان مناسب است. ایشان در پاسخ فرمود: دین داری برای من خوب نیست؟ و آن شخص دیگر سخنی نگفت. من به امام خمینی، علاقه زیادی داشتم و از ایشان تبلیغ و ترویج می کردم تا آنجا که روی همین علاقه به خمین رفتم تا منزل ایشان را ببینم،وقتی آنجا رفتم متوجه شدم ساواک من را زیر نظر دارد..... در جریان مبارزه برای انقلاب، مکرر بازداشت و زندانی شدم؛ در تهران، ارومیه، خوی و..... یک بار در ساواک، یکی از روسای آنها من را مواخذه می کرد و گفت: شما از آقای خمینی، تقلید می کنید. در پاسخ گفتم؛ بله. من چه کسی هستم که از ایشان تقلید بکنم یا نکنم؟ فرقی به حال ایشان نمی کند. ایشان شخصیتی است که بسیاری از ایشان تقلید می کنند و بود و نبود من تاثیری برای ایشان ندارد. نمی خواستم ایشان را سبک کنم لذا در ساواک نیز با قاطعیت و محکم از ایشان حمایت می کردم. من سهم زیادی در انقلاب مشهد و خراسان داشتم ولی دنبال این نبودم و نخواستم سهمی برای این کارهای خودم مطالبه کنم چون برای خدا کار کردم. آنقدر عشق و ارادت به امام خمینی داشتم و حمایت می کردم که همه می دانستند و معروف بود که آقای حکیمی، طرفدار آقای خمینی است. یک عکس انحصاری نیز با امام خمینی و احمد آقا دارم. من با احمد آقا (خمینی) خیلی رفیق بودم. به نظرم در قم بود که خدمت امام بودم. احمد آقا گفت: می خواهی با امام عکس بگیری؟ امام ایستادند من و احمد آقا هم کنار ایشان ایستادیم و عکاس، عکس گرفت. معمولا یک عکاس همیشه آنجا حاضر بود. من چند جلسهای نیز درس امام خمینی شرکت کردم. بعد از آزادی امام خمینی، در جریان 15 خرداد سال 1342، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی به همراه شاگردان خود و جمعی از علما برای دیدن امام به قم رفتند و من هم در خدمت ایشان رفتم و آنجا نیز حضور یافتم. یک بار نیز در تهران که امام در تابستان ها به ییلاقات تهران رفته بودند، خدمت ایشان رسیدم.. در جریان مبارزات انقلابی ام در مشهد، در زمان شاه یکی این است که ایام عید، شاه به مشهد آمده بود و قصد رفتن به حرم داشت. من روایت: من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرمات الله...... را دادم خوش خط نوشتند و به تعداد زیاد از آن تکثیر کردند و موقع خاموش و روشن کردن چراغهای حرم امام رضا علیه السلام گفتم رفقا از بالای پشت بام حرم به پایین بریزند و اینکار را در آن زمان خاص انجام دادند. مردم فکر می کردند، دعا است و آن را بر می داشتند و بعد می دیدند که اعلامیه است بر علیه شاه و.... ساواک متوجه شده بود و به دنبال من می گشتند تا من را دستگیر و بازداشت کنند(ظاهرا حدود سال 1343 بود). شما وصی شرعی دکتر شریعتی هستید که طبق وصیت ایشان اختیار تام دارید آثار و تالیفات او را اصلاح کنید؛ اگر اشتباهاتی دارد تذکر دهید و صحیح آن را بیان کنید. اما عملا، خروجی از شما بیرون نیامد که اشتباهات علمی دکتر شریعتی را متذکر شوید و ثبت و ضبط کنید. برداشتهای متعددی در این مورد، بخاطر عدم اقدام عملی شما برای این کار پدید آمده است: برخی ارادتمندان دکتر شریعتی، مانند دکتر ناصر میانچی و.... مدعی اند چون استاد حکیمی اشتباهات علمی دکتر شریعتی را متذکر نشده پس نتیجه میگیریم که در آثار و تالیفات دکتر شریعتی، انحراف اعتقادی و اشتباهات علمی وجود نداشته است زیرا اگر اشتباهی وجود داشت، بر او لازم بود که بیان کند. برخی دیگر مدعی هستند استاد محمد رضا حکیمی، کوتاهی کرده در عمل به وصیت دکتر شریعتی زیرا به اعتراف بسیاری از اساتید و علمای برجسته حوزه علمیه مانند استاد شهید مرتضی مطهری و حتی برخی مراجع معظم تقلید شیعه، در آثار و تالیفات دکتر شریعتی معتقد به اشتباهات علمی و انحرافات اعتقادی اند و چون شما سکوت کرده اید شریک در آنها هستید... - دکتر شریعتی، خوش استعداد، سخنران و اهل قلم بود. آثار و تالیفاتی زیاد در حدود 40 جلد از او به یادگار مانده است. او من را وصی شرعی خویش قرار داد تا آثار و تالیفاتش را مطالعه کنم و هر جا اشتباهی در آثار و تالیفاتش دیدم، اصلاح کنم. او مدعی تخصص و تبحر در دین شناسی و اسلام شناسی نبود و ادعا نداشت که هر آنچه نوشته و گفته، درست است و هیچ اشتباهی در آنها وجود ندارد و روی آنها حرف نزنید و... بلکه بر عکس مدعی بود حرف بزنید و به من اجازه داد که اشتباهاتش را اصلاح کنم. بنابراین بعد از این مطلب که خودش قبول دارد اشتباه دارد و بعد از اینکه من را وصی شرعی خویش قرار داده تا هر آنچه که اشتباه است، تذکر دهم؛ اختیار تام به من داده در این جهت، پس از این وصیت شرعی، دیگر کسی حق ندارد به او حرف بزند و مدعی شود عناد داشت و ادعا داشت که هیچ اشتباهی ندارد و قصد اصلاح آثارش را نداشت و.... بعد از این وصیت، هر کس چنین نسبتهایی به او بدهد، خلاف شرع کرده است. من نیز قبول دارم در آثار و تالیفات او اشتباهات علمی وجود دارد و باید اصلاح شود و در جاهایی نیز گفتهام و منتشر شده است. اینکه برخی مانند آقای میناچی و.... مدعیاند اشتباهاتی در آثار و تالیفات دکتر شریعتی وجود ندارد، درست نیست. اما اینکه چه شد که من آثار و تالیفات او را اصلاح نکردم و اشتباهات او را متذکر نشده و منتشر نکردم، به چند علت است که موانعی برای انجام این کار به وجود آمد: اول اینکه مجموعه آثار و تالیفات دکتر شریعتی حدود 40 جلد کتاب می شود. فرصت و فراغت لازم و کافی میخواهد که تمام این آثار را با دقت مطالعه و بررسی کنم که وقت خیلی زیادی لازم داشت و چنین وقت و فراغتی برایم پیدا نشد. از طرفی خودم نیز اشتغالات علمی مانند نوشتن "الحیاه" داشتم که لازم بود و خواستم آن را حتما به سرانجام برسانم و این کار نیز وقت زیادی از من گرفت لذا فرصت نکردم عملا کار اساسی در این جهت انجام دهم. البته این نکته را نیز لازم میدانم بیان کنم که بعد از فوت دکتر شریعتی، اجمالا اقداماتی برای اینکار انجام دادم و اینطور نبوده که کلا هیچ اقدامی نکرده باشم و بیاعتنا به وصیت دکتر شریعتی بوده باشم. پس از وفات دکتر شریعتی، برخی از فضلا را جمع کردم تا آثار و تالیفات او را جمع آوری و مطالعه کنیم تا بعد اصلاح کنیم اما چون وقت و حوصله زیاد، برای این کار لازم بود، وسط راه، همکاری نکردند و رفتند. از طرفی به کسانی که آثار و تالیفات دکتر شریعتی را منتشر میکردند، پیام داده بودم، دست نگه دارید تا آثار او را اصلاح کنم بعد منتشر کنید ولی دیدم اعتنایی نمیکنند و آثار او را با تیراژ بالا منتشر میکنند. اجمالا بگویم تا آنجا که من چند اثر از او را قبلا مطالعه کرده بودم، نظرم این شده بود که اشتباهات علمی دارد اما شخصیت شکن نیست و از این جهت، نوشتن الحیاه و... را بر آن کار مقدم دانستم. البته من تمام آثار و تالیفات او را که حدود 40 جلد می شود مطالعه نکردهام چون فرصت و فراغت و وقت لازم آن را نداشتم و بعید نیست همچنان که برخی از اساتید و علمای بزرگ فرمودهاند، اشتباهاتی در آنها وجود داشته باشد که باید حتما اصلاح شود و بعد منتشر شود. اما در حال حاضر نیز به سنین کهولت و پیری رسیدهام و دیگر حال و حوصله ندارم و فرصت و فراغت لازم و کافی برای مطالعه تمام آثار و تالیفات دکتر شریعتی ندارم.
برخی از فضلای مورد اعتماد من: "آقایان حسن طالبیان شریف و روحالله عربشاهی " - که نویسنده کتاب "احیاگر حوزه خراسان" و "آموزگار حکمت وحیانی" نیز - هستند، پیشنهاد دادند در این شرایط که شما دیگر حال و حوصله و فرصت لازم و کافی برای این کار ندارید به ما دو نفر اجازه شرعی دهید که به نمایندگی از طرف شما آثار و تالیفات دکتر شریعتی را مطالعه و اشتباهات علمی آن را استخراج و منتشر کنیم. من نیز از پیشنهاد ایشان، استقبال کرده و اجازه شرعی دادم به عنوان وصی شرعی دکتر شریعتی که آثار و تالیفات او را مطالعه و اشتباهات علمی وی را متذکر شوند و پس از جمعآوری ابتدا وصیتنامه شرعی دکتر شریعتی را بگذارند سپس اشتباهات او را نوشته و اصلاح و منتشر کنند. امیدوارم هر چه زودتر این کار انجام شود.
بیشتر بخوانید: نکته متفاوت درباره حکیمی: با نجف دریابندری در «فرانکلین» اقامهی نماز بر پیکر مرحوم محمدرضا حکیمی (فیلم) علامه محمدرضا حکیمی درگذشت لینک کوتاه: asriran.com/003MKu