چهارشنبه 7 آذر 1403

مصطفوی: به سلطانی‌فر گفتم من تراکت پخش‌کن تو نیستم / کرونا نه ولی بیماری پرسپولیس را می‌شود درمان کرد

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
مصطفوی: به سلطانی‌فر گفتم من تراکت پخش‌کن تو نیستم / کرونا نه ولی بیماری پرسپولیس را می‌شود درمان کرد

به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، داریوش مصطفوی با سابقه حضور در صندلی ریاست فدراسیون فوتبال و مدیریت باشگاه پرسپولیس از مدیران با تجربه و ورزشی فوتبال ما محسوب می‌شود که همیشه حرف‌های شنیدنی زیادی برای گفتن دارد. آخرین صحبت‌های او را می‌خوانید: *من جعبه سیاه فوتبال هستم بعضی ها به من می گویند جعبه سیاه فوتبال هستم. در تمام این سال‌ها خیلی چیزها دیده‌ام، شنیده‌ام تجربه کرده‌ام و...

به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، داریوش مصطفوی با سابقه حضور در صندلی ریاست فدراسیون فوتبال و مدیریت باشگاه پرسپولیس از مدیران با تجربه و ورزشی فوتبال ما محسوب می‌شود که همیشه حرف‌های شنیدنی زیادی برای گفتن دارد. آخرین صحبت‌های او را می‌خوانید:

*من جعبه سیاه فوتبال هستم

بعضی ها به من می گویند جعبه سیاه فوتبال هستم. در تمام این سال‌ها خیلی چیزها دیده‌ام، شنیده‌ام تجربه کرده‌ام و از سر گذرانده‌ام. بسیاری از افراد ظاهر قضایا را دیده‌اند، باید از من بپرسید حقایق موجود در دل خیلی از اتفاقات چیست؟ برای همین است که هر زمان مصاحبه کنم و جرات انتشار حرف‌های من را داشته باشند پرمخاطب ترین می‌شود.

* برانکو همان بلایی را سر مدیریت آورد که قطبی بر سر ما آورده بود

سال 98 برای پرسپولیس قسمت‌های مختلفی داشت. از درو کردن تمام جام‌ها گرفته که بخش خوب بود تا اتفاقاتی مثل جدایی برانکو که همه از جمله مدیریت را سرگردان کرد. به نظر من او بدون ملاحظه رفتار کرد و رفت. عین بلایی که افشین قطبی سال 87 بر سر ما آورد. یک دفعه گفت می‌خواهم بروم. فرقش این بود که قطبی، پول هنگفتی گرفت و رفت ولی در مورد برانکو چون از قبل دلال‌ها که دست به کار شده بودند با الاهلی تمام کرده بود تا هم از آن‌ها پول خوبی بگیرد و هم در آینده مطالباتش را از پرسولیس دریافت کند.

* وزیر لازم بداند درباره نیروی خدمات پرسپولیس هم تصمیم می گیرد

با آمدن کالدرون شرایط رفته رفته خوب شد، اما مصیبت‌های دیگری هم انتظار پرسپولیس را می‌کشید که یکی از آنها تعویض بیهوده محمدحسن انصاری فرد بود. البته من در مورد نفر جدید که روی کار آمده نظری ندارم و باید ببینم چه می‌کند. تا اینجا مساله این است که برای پرسپولیس بر اساس مناسبات و رفاقت‌های سیاسی تصمیم گیری شده است. همانطور که انصاری فرد گفت وزیر در تصمیم گیری ها دخالت دارد. البته خودش می‌گوید نه ولی در پرسپولیس وزیر اگر لازم ببیند در مورد نیروی خدماتی تا مدیرعامل تصمیم می گیرد. به نظر من پرسپولیس با مدیریت انصاری فرد در کورس قهرمانی می‌ماند ولی الان قضاوت نمی‌کنم چه می شود. مساله این است که هواداران دلشان خوش بود یک مدیرعامل فوتبالی و تحصیلکرده دارند. من اطمینان دارم انصاری فرد در اوج ناراحتی هم یکسری مسائل را نمی‌گوید مراعات می‌کند تا شیرازه تیم از هم نپاشد.

* کرونا چاره ندارد، اما مشکلات پرسپولیس و فوتبال چاره دارد

سال 98 یک مصیبت خیلی بزرگ هم داشت که کرونا بود. البته ما در ایران نمی دانیم بگوییم کدام گرفتاری بدتر از سایر موارد است. به نظر من که آمار واقعی تلفات این بیماری حداقل در ایران اعلام نمی شود. امیدوارم این مرض هر چه زودتر دست از سر مردم دنیا به ویژه هموطنانم بردارد. به نظرم این بیماری چاره ندارد ولی بیماری‌هایی که در فوتبال ما و در پرسپولیس ایجاد شده، چاره دارد. امیدوارم حداقل مشکلات و مرض‌هایی که چاره دارند در ایران رفع شوند تا برسیم به آنهایی که در دنیا هنوز برایش چاره پیدا نکرده اند.

* مدیریت در پرسپولیس مثل برخورد با برق سه فاز است

مدیریت در پرسپولیس برای بعضی اغواکننده است. من به آن‌ها می گویم مدیریت در این باشگاه بدتر از آن است که به شما برق سه فاز وصل کنند. این را من داریوش مصطفوی می گویم که تمام عمرم در فوتبال مدیریت کلان کردم. ما انسان‌ها مدام در حال تکامل و آموختن هستیم. روزی که به پرسپولیس آمدم همه چیز در نظر من اینگونه بود. من سال‌ها سابقه مدیریت در فوتبال را داشتم. مثل الان نبود. در آسیا برای خودم جایگاهی داشتم. تمام مسائل ورزش و فوتبال و ارتباط ها را می شناختم. تیم ملی ایران را به 45 میلیون تومان به جام جهانی بردم. در فدراسیون من خودم فرمانده بودم. با چند نفر مشورت می کردیم و تصمیم می گرفتیم. چه می شد که یکی را مثل محمد مایلی کهن سفارش می کردند و باز هم تازه به نظر خودمان بستگی داشت.

* شیری بی بال و دم و اشکم شده بودم

من با خودم گفتم با دانش، مدیریت و علم فوتبالی می‌شود پرسپولیس را اداره کرد ولی وارد آنجا که شدم بعد از مدت کمی انگار چند هزار ولت برق به من وصل کرده باشند. بعد از یک ماه و نیم فهمیدم کجا قرار گرفته‌ام و چه کرده‌ام. روزی نبود که از سازمان تربیت بدنی یک دستور یا خواسته‌ای به ما نرسد. تصمیمات را به ما می‌خوراندند. اصلا نمی‌گذارند خودت باشی، من در پرسپولیس شیر بی یال و دم و اشکم شده بودم.

* باج ندادم، شدم مدیر استقلالی!

من از همان ماه دوم پشیمان شده بودم که چرا مدیرعامل پرسپولیس شدم. می آمدند به من می گفتند به ما فلان مبلغ پول بده. من گفتم از این باج ها به کسی نمی‌دهم. از فردای آن روز روی سکوها به من می گفتند مدیرعامل استقلالی! به من که اصلا نمی دانستم استقلال از کدام طرف است. در دوران بازیگری برای تیم تاج بازی کرده بودم ولی تیم تاج یک چیز بود و این استقلال یک چیز دیگر. هیچ ربطی به یکدیگر نداشتیم.

* قرار بود رییس هیات مدیره بشوم ولی قبول نکردم

از من خواسته بودند که رییس هیات مدیره پرسپولیس بشوم. بلند شدم که بروم. آقای آخوندی که عضو هیات مدیره و در سازمان تربیت بدنی صاحب مسوولیت بود، شاهد است. من یک آدم اجرایی بودم. ریاست هیات مدیره به درد من نمی خورد. دنبال عنوان و پست که نبودم. آقای آخوندی من را نگه داشت و در نهایت قبول کردم مدیرعامل شوم که ای کاش نمی کردم. البته پرسپولیس که شریف و بزرگ است. من نباید می آمدم. چه می دانستم اینجا با همه جای فوتبال فرق می‌کند.

* صفای هر کاری به مردم داری است

من هیچ وقت آدمی نبودم که با یک عنوان یا حکم رفتار و ادبیاتم به ویژه با کارکنان و مردم تغییر کند. خودم را گم نمی کردم. اتفاقا همیشه صفای کار را در مراوده با کارکنان و حل مشکلات می دیدم. چون هم محبت آن‌ها واقعی است، هم گرفتاری هایشان. سعی می کردم به آن‌ها بها و فرصت بدهم. همه جا همینطور بود.

همانطور که گفتم صفای کار به مردم داری و قرار گرفتن در کنار آنهاست. من در تمام سالهای کارم در فوتبال سعی کردم کنار مردم باشم.

* مسوولان ورزشی که اطرافیان را به چشم دستمال کاغذی نگاه می کنند

از داریوش مصطفوی می‌پرسیم. بعد از این همه سال تجربه کسب کردن و درس گرفتن از زندگی، سال 98 برای او درس یا تجربه جدیدی داشت یا نه؟ او پاسخ می‌دهد: انسان تا وقتی زنده است باید تجربه کسب کند و کامل تر شود. تجربه حتی اگر با ناکامی باشد، آدم را قوی تر و پخته تر می‌کند. در مورد خودم هم باید بگویم تجربه های قبلی من در سال 98 قوی تر شد. با آن چیزهایی که در بطن و حاشیه ورزش و فوتبال دیدم. بیشتر به یقین رسیدم و البته برای فوتبال نگران شدم.

بگذارید یک خاطره برای شما تعریف کنم. یک روز آقای علی آبادی یک نامه ای را به من نشان داد. یکی از نزدیکان رییس جمهور گفته بود که من دیگر نباید باشم. آقای علی آبادی گفت؛ حالا من چه کنم؟ من به او پاسخ دادم، همان کاری را بکن که آقای احمدی نژاد وقتی به او گفتند؛ مشایی نباید باشد، انجام داد. آیا آدم های بزرگتر از آن‌ها که به او نامه زده اند به تو نامه زدند؟ البته می دانستم که او آدم این کار نیست.

همین آقای سلطانی فر را هم از قدیم می شناسیم. مدتی قبل از این که در وزارت ورزش پست بگیرد. زنگ زد. سه شنبه ای بود. در سالن برای بازی رفته بودم. به آنجا آمد. با همین آقا پسرش آمد. گفت می خواهد برای شورای شهر برود.

پسرش یک عالمه تراکت به من داد. گفتم من اعلامیه پخش کن نیستم ولی از دوستانم می خواهم کمک کنند. به من گفت: اگر روزی به ورزش بیایم، تو هم باید بیایی. به ورزش که آمد، سراغ من را نگرفت. بعدها در جایی به من گفت چرا زنگ نزدی؟ من هم گفتم من نباید زنگ می زدم، شما باید سراغ می گرفتی.

من در سال 98 بیشتر از قبل متوجه شدم که این آدم ها به آدم های اطراف خود به چشم یک دستمال کاغذی نگاه می کنند. حداقل تجربه من درباره مسوولان ورزش این را می‌گوید. من این مساله و حرف را زمانی با آقای محلوجی وزیر صنعت و معدن هم داشتم.

* با تیم ملی به کانادا نرفتیم که سلطانی فر به مسافرت برود

از مدیر کهنه کار فوتبال ایران که اولین حضور ایران در جام جهانی بعد از انقلاب با مدیریت او بود درباره ریشه آشنایی وزیر کنونی ورزش می‌پرسیم که در صحبت هایش به آن اشاره داشت و چنین پاسخ می‌دهد: این موضوع به زمانی برمی گردد که قرار بود تیم ملی برای یک بازی دوستانه به کانادا برویم. تعداد همراهان کم بود و حتی خواسته بودند من به‌عنوان رییس فدراسیون شخصا به عنوان مدیر تیم، راهی شوم. کلا 4 همراه داشتیم و حتی هماهنگ شده بود بعضی عوامل مثل پزشک را در کاناد در اختیار ما بگذارند.

یکدفعه از طرف سازمان تربیت بدنی گفتند شخصی به نام سلطانی فر را نیز همراه ببرید. خیلی اصرار شد. من گفتم هیچ فرد اضافه ای در فهرست نداریم و تنها راهش این است که من نروم. همین هم شد. تیم ملی واقعا بدون من رفت تا آقای سلطانی فر به کانادا برود. ایشان همه فن حریف هستند.

* من را با یک کیف عوض کردند

از داریوش مصطفوی درباره روز جدایی از پرسپولیس پرسیده ایم. بعد از اختلاف هایی که با حسین هدایتی پیدا کرد. او چنین می‌گوید: راحت نیستم در این باره صحبت کنم چون الان آقای هدایتی گرفتار است ولی ما داستان ها داشتیم. مثلا ما قرار بود یک اسپانسر 3 میلیاردی داشته باشیم. ایشان در جلسه هیات مدیره گفت: 3 میلیارد را من می‌دهم و اسپانسر با من طرف باشد. چند وقت آمد و گفت: اسپانسر نشد و سراغ پول را گرفت.

درگیری های این گونه زیاد بود. درباره آن روز هم یک آقایی که در دفتر آقای علی آبادی بود برای من تعریف کرد که آقای هدایتی با یک کیف پیش وی رفته بود، کیف را جلوی او می گذارد و می‌گوید، کاری کن که مصطفوی دیگر مدیرعامل نباشد. آن بنده خدا می‌گوید در اختیارات وی نیست و باید پیش خود آقای علی آبادی برود. هدایتی پیش علی آبادی می رود. موقع بیرون آمدن کیف را هم جا می گذارد و من دیگر مدیرعامل پرسپولیس نبودم. البته همانطور که گفتم خودم از ماه دوم فهمیدم اشتباه کردم، ولی می خواهم بگویم کار در فوتبال آن هم در پرسپولیس چنین داستان هایی هم دارد.

* قهرمانی پرسپولیس، تنها اتفاق خوب سال 98 بود

می خواهیم از بهترین و بدترین اتفاقات سال 98 بگوید و پاسخ می‌دهد: چه بگویم؟ فوتبال در این سال در اوج نگرانی ها بود. بی سر و سامان هم شد. تعویض سرمربی هم داشتیم. در باشگاه استقلال چه افتضاحات که به بار نیامد، برای پرسپولیس هم مشکلات زیادی اتفاق افتاد.

هر دو تیم خسارت های روحی، روانی و بین المللی دیده اند. سیل، زلزله، سقوط هواپیما، تصادفات و گل سر سبد آن هم این کرونا بود.

اتفاق خوب فکر کنم همان قهرمانی های پرسپولیس بود. الان یک جوری شده که فکر کنم استقلالی ها هم منتظرند پرسپولیس قهرمان شود، چون استقلال که نمی شود. هر کاری هم با پرسپولیس کنند، باز هم گروه‌های دیگر قهرمان نمی شوند.

* خدایا به ما، مردم ما و مسوولین ما انصاف بده

از او می‌پرسیم اگر 2 شاخه گل داشته باشد، آن‌ها را به چه چهره‌هایی در سال 98 هدیه می‌کند که پاسخ می‌دهد: یک شاخه گل را به آقای دکتر کلانتری رییس سازمان محیط زیست می‌دهم. به خاطر شجاعت، رک‌گویی و دفاعی که از حقوق افراد داشت. او در شرایطی که ما داریم به‌عنوان یک مدیر و رییس در دفاع از زیرمجموعه‌اش شجاعانه اقدام کرد. مساله ای که در ورزش ندیدم. البته در بخش زیست‌محیطی کشور و دریاچه ارومیه هم شاهد پیشرفت بودیم.

شاخه گل دیگر را هم به همه بازیکنان داخلی و لژیونر و سرمربی تیم تقدیم می‌کنم که با آن همه امکانات و خدم و حشم از پس گروه‌های عراق و بحرین برنیامدند.

او برای دعای تحویل سال اینگونه می‌گوید: خدایا به ما، مردم ما و مسوولان ما انصاف بده. انصاف بده که این مهمترین خصلت در نهاد انسان است برای اینکه پیشرفت کنیم و رو به بهتر شدن برویم. خداوند این نابسامانی‌های فوتبال، این عدم مدیریت، این دخالت‌های بی‌جا در فوتبال را بگیرد و به‌جای آن مدیرانی آگاه به امور ورزش و فوتبال عنایت کن.