مولفه های قدرت محور مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی
فقدان سردار شهید سلیمانی گرچه داغی جانکاه برای ملت ایران و مسلمانان منطقه بود، اما برکات خون ایشان روند قدرت افزایی محور مقاومت را تشدید کرد.
به گزارش الف، شهادت سردار سلیمانی در سحرگاه 13 دی سال 1398 نقطه عطفی نه تنها در تاریخ تحولات ایران، بلکه در سرنوشت منطقه به شمار میرود. این موضوع از منظر تحولات منطقهای و راهبردهای بازیگران متعدد آن شامل محور مقاومت و اردوگاه امپریالیستی - صهیونیستی قابل تأمل است. آنچه با وجود هزینههای قابل پیشبینی ترور سردار شهید قاسم سلیمانی در نهایت منجر به شهادت ایشان شد، بن بست آمریکا در مقابله با اقدامات تاثیر گذار ایشان بر هژمونی آمریکا در منطقه بود که در نهایت منجر به ایجاد جریانهای منظم سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک برای استمرار حاکمیت و بالندگی گفتمان محور مقاومت شد. لذا جریان آمریکایی صهیونیستی گزینهای جز حذف فیزیکی شهید سلیمانی را پیش روی خود نمیدید تا به زعم خود بتواند روند توسعه محور مقاومت را که به باور آنها تا حد زیادی مرهون جانفشانی های شهید بود را تحت تاثیر قرار دهد.
آمریکاییها که طی دو دهه گذشته با در پیش گرفتن سه راهبرد «قدرت سختافزاری و نظامی»، «مبارزه نرمافزاری و جنگ نیابتی» و در نهایت «فشار حداکثری اقتصادی» در حذف مولفههای تاثیرگذاری محور مقاومت در موازنه های منطقه ای ناکام ماندند، در نهایت تصمیم به حذف فیزیکی سردار سلیمانی گرفتند.
«رانج علاء الدین» از نویسندگان مرکز مطالعاتی بروکینگز و مدیر طرح جنگهای نیابتی در این زمینه می نویسد که ترور سلیمانی نشان دهنده تغییرات اساسی در سیاست خارجه آمریکا در عراق است. این تغییرات بعد از آن صورت گرفت که پیچیدگیهای اساسی در سیاستگذاری آمریکا در عراق منجر به شکست در روند بازسازی و ایجاد دولت در این کشور شده و فضای مناسبی را برای شبه نظامیان شیعه و گسترش نفوذ آنها ایجاد کرد.
موازنههای راهبردی منطقه بعد از ترور شهید سلیمانی
عملیات انتقام ایران در حمله به پایگاه آمریکایی عینالاسد در عراق و زخمی شدن 96 نظامی آمریکایی گرچه تا حدی محور آمریکایی را نسبت به توانمندیهای نظامی داخلی نگران کرده بود، اما آنها همچنان تصور میکردند که خلاء سردار سلیمانی در ساختار محور مقاومت قابل جبران نیست. برخی تحولات راهبردی منطقه موید این مطلب است. چند روز از شهادت سردار سلیمانی نمیگذشت که ارتش سعودی هجمه گستردهای را به منطقه نهم در یمن آغاز کرده و داعش نیز که پایان خلافت آن از سوی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران اعلام شده بود، مجددا موجودیت خود را در برخی مناطق شرق سوریه و غرب عراق اعلام کرد. همزمان با این اتفاقات، برخی گروههای تروریستی دیگر نیز در ادلب و حلب عرض اندام کردند تا بتوانند مناطقی که تحت حاکمیت دولت سوریه قرار داشت را مجددا به اشغال خود درآورند.
سردمداران آمریکایی نیز که به نظر می رسید با پوشش رسانهای عملیات ایران در عین الاسد خود را پیروز تحولات پرشتاب زمستان 98 میدیدند، به تلاش برای پیشبرد معامله قرن و تسریع روند عادی سازی با رژیم صهیونیستی افزودند. گویا ارزیابیهای اطلاعاتی و امنیتی محور غربی - عربی بر این نکته متفق القول بودند که موازنه های منطقهای بعد از شهادت سردار سلیمانی به کلی دگرگون خواهد شد.
طرفهای آمریکایی شناخت خوبی نسبت به تأثیرات فعالیتهای فیزیکی سردار سلیمانی در فرماندهی محور مقاومت داشتند، اما از این نکته غافل بودند که شهید سلیمانی تا جلسات پایانی برگزار شده به فاصله چند ساعت قبل از شهادت، برنامهریزی جامعی برای ساختار تشکیلاتی محور مقاومت برای سالهای آینده طراحی کرده بود تا تاثیرپذیری آن از شهادت احتمالی وی به حداقل برسد. این موضوع در مولفههای کوتاه مدت موازنه قدرت در تحولات ماههای بعد از شهادت سردار کاملا مشهود بود.
در این سوی معادله اما تحولاتی متفاوت رقم میخورد، ملت ایران و سایر کشورهای منطقه در عین حال که داغ فقدان فرمانده جهادی بزرگ خود را در دل داشتند و همچنان به انتقام خون وی میاندیشیدند، اما نگاهی انفعالی و کوتاهمدت نسبت به این انتقام نداشتند و همچنان تحولات منطقهای را به عنوان یکی از مولفههای تاثیرگذار انتقام نسبت به این ترور دنبال میکردند.
در همین مدت تحرکات ستودنی گروه های سیاسی و مردمی عراق در اعتراض به ترور سردارسلیمانی که در نهایت به مصوبه پارلمانی این کشور برای خروج نیروهای آمریکایی منجر شد، یکی از شاخصهای امیدوار کننده در این چارچوب بود. در ابعاد نظامی نیز طولی نکشید که نیروهای انصارالله با عملیات «بنیان مرصوص» موفق شدند بخش قابل توجهی از مناطق شرق صنعا را آزاد کنند.
علاوه بر آنچه که گفته شد برخی مولفههای بلندمدت راهبردی نیز طی دو سال گذشته در موازنه قدرت بین دو اردوگاه متخاصم تثبیت شده که شکست اهداف این ترور را نشان میدهد. یکی از مهمترین انگیزههای دونالد ترامپ به عنوان بزرگترین متهم پرونده ترور سردار سلیمانی، اهداف انتخاباتی بود. وی در فاصله یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میخواست برگ برنده این رقابتها را از آن خود کند، غافل از اینکه ضربات امنیتی سختی که نیروهای آمریکایی پس از انجام این عملیات دریافت کردند به یکی از عوامل مهم عدم انتخاب وی در دوره ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شد و باعث شد ترامپ بر خلاف روال دهههای گذشته کاخ سفید به رئیسجمهور تک دورهای تبدیل شود.
یکی از مهمترین برکات خون شهید سلیمانی تشدید روند ائتلافسازی در محور مقاومت بود که در برههای از زمان تحت تأثیر جنگ نیابتی آمریکا در سوریه و عراق قرار گرفته بود. این ائتلافسازی که به عنوان مقدمهای برای قدرت افزایی محور مقاومت مطرح است، در نقطه مقابل خود واگرایی در اردوگاه آمریکایی - عربی را به دنبال داشته است. به این ترتیب میتوان گفت شهادت سردار سلیمانی نه تنها باعث تضعیف محور مقاومت نشد بلکه فضای ایدئولوژیک و همبستگی جریانهای حاضر در این محور را توسعه داد. این موضوع به وضوح در مراسم تشییع سرادار سلیمانی و تحولات سیاسی سالهای اخیر مشهود است.
از سوی دیگر استیصال آمریکا از موازنههای راهبردی منطقه که قبل از 13 دی 1398 مشهود بود، در دوره پس از شهادت سردار سلیمانی نیز همچنان ادامه دارد. ارتش مسلح شده سعودی به لطف دلارهای نفتی و قراردادهای تسلیحاتی میلیاردی این کشور، نه تنها نتوانست در برابر پابرهنگان یمنی پیروزی چشمگیری برای خود کسب کند، بلکه روز به روز به پایان سیاه جنگ نزدیک میشود. علاوه بر این کارشناسان صهیونیستی از تخمین 150 هزار فروند موشک حزبالله لبنان و دهها هزار فروند موشک مقاومت فلسطین خبر میدهند که به سمت آنها نشانه رفته که هزاران فروند از آنها موشکهای نقطه زن و دوربرد است.
تحولات افغانستان و خروج شتابزده و ذلت بار نظامیان این کشور از کابل، شکست واشنگتن در مدیریت گروههای تروریستی در عراق و سوریه و ناتوانی در پیشبرد اهداف تلآویو در فلسطین و لبنان تنها نمونهای از ناکامی سیاستگذاران آمریکایی در برابر محور مقاومت است، تحولاتی که باعث شده شیب ملایم قدرت افزایی محور مقاومت با همان شتاب دوره فرماندهی سردار شهید سلیمانی به پیش برود.
بیشتر تئوریسینهای آمریکایی و مراکز مطالعاتی از جمله بروکینگز خروج نیروهای نظامی این کشور از عراق را به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای انتقام ایران نسبت به ترور سردار سلیمانی میدانند، اعلام آمریکا مبنی بر خروج نظامیان این کشور از عراق طی ماههای گذشته گرچه به باور بسیاری از تحلیلگران، اقدامی صوری و غیر واقعی است، اما اعلام رسمی این موضوع باعث افزایش محدودیت در فعالیتهای نظامی و تحرکات این نیروها در عراق خواهد شد. این در حالی است که تلاشهای گروههای عراقی مخالف آمریکا ضد اهداف و منافع آمریکایی ادامه دارد و پیشبینی میشود افزایش فشار بر این نظامیان، در نهایت منجر به تصمیم واقعی واشنگتن برای خروج کامل از عراق شود.