یک‌شنبه 8 مهر 1403

می‌دانند که انتخابات با حضور مردم، تثبیت و محکم کننده نظام جمهوری اسلامی است

خبرگزاری میزان مشاهده در مرجع
می‌دانند که انتخابات با حضور مردم، تثبیت و محکم کننده نظام جمهوری اسلامی است

ملاحظه می‌کنید در همین روز‌هایی که تب و تاب انتخابات در کشور ماست، از اطراف دنیا، رادیو‌ها روی انتخابات تفسیر می‌گذارند، به چه قصدی است؟ حرف‌هایی که می‌زنند دقیقا به قصدضربه زدن‌است. می‌دانند که انتخابات با حضور مردم، تثبیت و محکم کننده نظام جمهوری اسلامی است.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، رهبر معظم انقلاب 1371/01/15 در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی بیاناتی ایراد فرمودند که در این مجال مورد بازخوانی قرار می‌گیرد.  بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌ الحمدلله رب العالمین. والصلا والسلام، علی سیدنا و نبینا ابی‌القاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین، سیما بقی الله فی‌الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه: «یا ایها النبی، انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا، و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا. (1)» خدای بزرگ را سپاسگزارم که این توفیق را به بنده عنایت فرمود که در این روز عید و جشن بزرگ اسلامی، در زیر سایه آستان بلند پایه مرقد حضرت ثامن‌الحجج علیه‌آلاف‌التحیوالثناء و در جمع شما مردم عزیز و برادران و خواهران زائر و مجاور این آستان مقدس باشم. جمع فشرده شما برادران و خواهران مسلمان عزیز و شریف، ان‌شاءالله مشمول الطاف بیکرانه پروردگار قرار گیرد و این عید مبارک و سعید، بر همه شما فرخنده و خجسته باشد. برای این‌که جهت بحثی که در نظر دارم، پایه و قاعده اسلامی و قرآنی و متخذ از معارف الهی چیده شود، مطلبی از معارف اسلامی رابه حضوربرادران وخواهران عرض میکنم. آن مطلب این است که انسان در این عالم آمده است تابه کمال برسد. آفرینش بشر برای این است که در این عرصه آزمایش - عالم کون و فساد - انسان فرصت پیداکندوبه تکامل‌نائل شود. این هدف، مخصوص انسان هم نیست. موجودات دیگرهم به وجود آمده‌اند تا در این‌جا به کمال برسند. البته کمال هر موجودی، متناسب با ساختمان و طبیعت وجود اوست. کمال یک درخت ثمربخش، این است که به میوه بنشیند. کمال یک بوته گل این است که گل معطر خود رادرمعرض استفاده انسان قراردهد؛ و کمال انسان نیز متناسب با ذات و شخصیت اوست. این سخن، البته به این معنا نیست که هر انسانی دراین عالم قدم می‌گذارد، حتما به کمال خواهد رسید؛ نه.‌ای بسا انسان‌ها که در این عالم، سال‌ها عمر میکنند، امابه کمال نمیرسند. درست مثل این است که شماکودک رابه مدرسه میگذارید تا عالم شود؛ اما هر کودکی که به مدرسه رفت، به طور حتم عالم نمی‌شود. بعضی توفیق پیدا میکنند که به علم دست پیداکنند و بعضی نه. باید موانع را شناخت. باید دید چه موانعی باعث میشود موجودی که برای تکامل به این عالم آورده شده است، به کمال نرسد؟ درمورد موجودات دیگر، پیدا کردن مانع تکامل، مشکل نیست؛ اما در مورد انسان، چون موجودی پیچیده و دارای ابعاد گوناگون است، پیداکردن موانع رشد و تکامل، بسیار دشوار به نظر میرسد؛ چون موانع تکامل انسان بسیار متنوع است. انبیای الهی آمدند تا موانع رابرطرف کنند و جاده تکامل را که خدا پیش پای انسان گذاشته، بگشایند و راه رابه اونشان دهند. این، یک مسأله مهم و موضوع یک بحث بسیار طولانی است. آنچه من در این جلسه عظیم و در این مکان حساس به شما عزیزان عرض میکنم، تنها بخش‌هایی کوتاه و کلیاتی ازاین بحث است. اجمالا، بشر دو نوع موانع بر سر راه خود دارد: یکی موانعی است که درون وجود خود او قرار دارد و دیگر، موانعی که بیرون از وجود اوست و درداخل شخصیت و روان او نیست. هردو نوع این موانع، خطرناک و باز دارنده حرکتند. از موانع درونی انسان، میتوان به «خلقیات فاسد» اشاره کرد. مثلا در راه تکامل، خودخواهی انسان یک مانع است. خودپرستی و خودبینی - که انسان فقط شخص خود را به حساب بیاورد و دیگران رابه چیزی نشمارد - مانع‌بزرگی درراه تکامل انسان است که در او حسد، طمع، حرص و برادرکشی ایجاد میکند. انسان مبتلا به این گرفتاریها، بسیاری از جنگ‌ها را به راه می‌اندازد و بسیاری از ظلم‌ها و نامردمی‌ها را به‌وجود میآورد. منشأ همه اینها، خودخواهی است. از جمله موانع دیگری که انسان را از راه کمال بازمیدارد، تنبلی، تن‌پروری، بی اعتنایی به کار و بی شوقی نسبت به حرکت است. شما در دعای شب اول ماه رمضان می‌خوانید: «اللهم اجعلنا ممن نوی فعمل و لا تجعلنا ممن شقی فکسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتکل. (2)» ببینید چه عبارت‌های پر مغز و چه درسی در پوشش دعاست! دعا کننده از این‌که جزو کسانی باشد که دچار کسالت و بیعملی هستند، به خدا پناه می‌برد. نمیخواهد از جمله کسانی باشد که میخواهند، اما عمل نمیکنند و انتظار دارند بدون کارکردن نتیجه بگیرند و بدون کشتن بدروند. «و لا تجعلنا ممن شقی فکسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتکل.» میگوید: خداوندا! مرا جزو کسانیکه فقط به آرزو تکیه میکنند و به عمل و تلاش نمیپردازند، قرار مده. شما به جوامع عقب افتاده عالم - از جمله جوامع اسلامی خود ما در کشور‌های متعدد - نگاه کنید! یکی از راز‌های عقب افتادگی و انحطاط این کشور‌ها - از لحاظ مادی و معنوی - این است که عمل در زندگیشان، نقش زیادی ندارد. این‌ها درد‌ها و مرض‌های درونی است این‌ها موانع درونی انسان است که او را از کار باز میدارد. از جمله، شهوت‌رانی یا میل به شهوات؛ که هر چه میخواهد انجام دهد، فکر عاقبت را نکند و دنباله رو هوی و هوس خود باشد. در روایت معروفی نقل‌شده است که فرموده اند: «ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان، اتباع الهوی و طول الامل (3)»؛ ترسناکترین بلایی که از ابتلای شما مسلمانان به آن میترسم، این است که دنباله رو هوای نفس خودتان باشید؛ یعنی شهوت‌رانی کردن و شهوات را بر عقل مسلط ساختن. این‌ها همه موانع درونی انسان است. یک نوع موانع هم، خارج از وجود انسان است. مثلا حکومت‌های ظالم و دیکتاتور، در طول تاریخ مانع تکامل انسان‌ها بوده‌اند. سرمایه‌داران بزرگ و زراندوز که همه تلاش خود را صرف این میکرده‌اند که خود به نوایی برسند، دیگران را برای رسیدن به مقاصد خود استخدام و استثمار میکردند. این‌ها جزو موانع کمال بشرند. فساد آنها، ظلم آنها، قدرت آنها، پول آنها، شلاق آنها، شمشیر آنها، امروز بمب اتم آنها، موشک‌های بالستیک آنها، سیاست‌های پیچیده آنها، توطئه‌های تبلیغاتی آنها، نیرو‌های نظامی آنها، همه و همه، موجب می‌شود که میلیارد‌ها انسان، از راه کمال باز بمانند. در کشور‌هایی هم که سلاطین مستبد بر انسان‌ها حکومت میکنند، یا حکام وابسته به اجانب و قدرت‌ها زمام امور را در دست دارند، انسان‌ها نمیتوانند راه کمال را بپیمایند. وقتی نظام اجتماعی، غلط و ظالمانه است و براساس صحیحی استوار نیست؛ وقتی انسان‌ها از حکومت سالم، قانون درست و رجال مؤمن و دلسوز برخوردار نباشند، در چنین شرایطی انسان نمیتواند به تکامل برسد. اگر این موانع وجود نداشت، چهره عالم و تاریخ به گونه‌ای دیگر بود؛ یعنی این همه ظلم و فقر و فساد و بدبختی و این‌همه پایمال کردن حقوق ضعفا در عالم نبود؛ یعنی این‌همه برادرکشی و محرومیت و فاصله طبقاتی وجود نداشت. همه بدبختی‌هایی که در طول تاریخ بشر بوده است، امروز هم که قرن پیشرفت‌های عظیم علمی است، عینا در دنیا دیده میشود. این همه باعث میشود که انسان، فرصت و توفیق تکامل پیدا نکند. در این صورت، انسان‌ها ناقص و تربیت نشده باقی میمانند و دنیای انسان تربیت نشده، دنیای فاسد و سیاه و ظلمانی و پر از رنج و دردی است که در گذشته تاریخ به مانشان داده است و امروزهم به چشم خودمان در سطح عالم مشاهده میکنیم. اما تکاملی که از آن یاد میکنیم به چه معناست؟ این‌که انسان کامل شود، یعنی چه؟ آیا وقتی که انسان با اختراعات و دانش‌ها و پیشرفت‌های علمی گوناگون مجهز شد کامل است؟ آیا یک ملت، وقتی ثروتمند شد کامل است؟ آیا وقتی زندگی یک ملت با رایانه و موشک‌های فضایی و ارتباطات ازراه دور مجهز شد، میتوان گفت آن ملت کامل شده است؟ نه. کمال در منطق ادیان الهی و دید انسان‌های فرزانه، این‌ها نیست. امکاناتی که امروز کشور‌های پیشرفته عالم ازآن برخوردارند، مایه قدرت آنهاست؛ اما لزوما باعث کمالشان نیست. درست است که پول و سلاح و اختراعات و دانش و فنآوری و پیشرفت علمی، برای یک ملت قدرت میآورد؛ اما هر قدرتمندی کامل نیست. فرض کنید شما یک انسان فرزانه عاقل و عالم با تقوای پرهیزگار را مقابل یک دزد سبیل از بناگوش دررفته گردن کلفت قلدر بگذارید. مرد دانشمند پرهیزکار، جسما از طرف مقابل ضعیفتر است؛ اما قوت و زور طرف مقابل، به معنای کامل‌بودن او نیست. غلط است اگرکسی خیال کند «ما باید تلاش کنیم تابه آنجا برسیم که مثلا امروز ملت‌های غربی رسیده‌اند»! البته علم آن‌ها را باید به‌دست آوریم. علم شکوفا و پیشرفته اگر در اختیار یک ملت سالم وکامل باشد، مایه خیر و برکت است. سلاح مدرن اگر در اختیار یک ملت عاقل و کامل‌باشد، بیخطر است. انرژی اتمی اگر در اختیار فرزانگان عالم و انسان‌های سالم دنیا باشد، مایه رشد انسانهاست؛ اما اتم، در دست ملتی که از کمال برخوردار نیست، تهدید کننده حیات بشری است. موشک‌های قاره پیما، کلاهک‌های اتمی، زرادخانه‌های پیشرفته، فناوری فضایی و ارتباطات شگفت‌آور، وقتی در اختیار قدرت‌های امروز مستکبر دنیا باشد، نتیجه‌اش چه میشود؟ نتیجه‌اش ظلمی میشود که امروز امریکا یا قدرت‌های دیگر - و دیروز شوروی سابق - در حق ملت‌ها و میلیون‌ها انسان روا میداشتند و میدارند. وقتی سلاح و قدرت و پول و سیاست و مطبوعات و تبلیغات در اختیار قدرت‌های تربیت نشده عالم باشد، نتیجه این می‌شود که امریکا از آن‌طرف دنیا به خلیج فارس می‌آید و ناوگان خود را در این‌جا مستقر میکند تا کشوری را بمباران و کشور‌هایی راتهدید کند؛ خلیج فارس را از حالت سالم زیستی خارج کند و به تهدید دنیا و آخرت مردم منطقه بپردازد. چرا این کار را میکند؟ چون به قول خودش، میخواهد منافعش را در این نقطه عالم تأمین کند! یعنی همان حالتی که یک انسان استثمارگر و ظالم، نسبت به زیردستان خود دارد. البته یک ملت هم ممکن است به ملتی دیگر ظلم کند. در دوران استعمار، ملت‌هایی از آن سوی عالم و از آن طرف اقیانوس‌ها حرکت کردند و به این سوی دنیا آمدند تا هندوستان، شبه قاره هند، کشور بزرگ چین، کشور‌های آسیا و کشور عزیز خود ما را زیر لگدهایشان بکوبند. آمدند تا انسانها، شرفشان، حیثیتشان، منافعشان و دین و فرهنگشان را به خاطر منافع خود، لگدمال کنند. امکاناتی که آن‌ها دارند، علم است، قدرت است، سلاح است؛ اماکمال‌نیست. نشانه کمال این نیست که انسانی، انسان دیگری را بدرد! میبینید که قدرتها، با سلاح و پولی که در اختیار دارند، ملت‌های ضعیف را میدرند. در داخل کشور‌های خودشان هم، وضعیت بهتر از این نیست؛ یعنی در داخل جامعه ثروتمند و پیشرفته و برخوردار از ترقی و تکامل مادی امریکا، اختلاف طبقاتی، بسیار زیاد است. آن‌جا به سیاهان، فقرا وکارگران ظلم میشود. انسان‌های بسیاری در آن مرکز علم وثروت و فنآوری، شب، کنار سگ‌های ولگرد در خیابان‌ها میخوابند. انسانهایی، انسان‌های دیگر رابه ناحق، میکشند. آمار قتل و آدمکشی و جنایت در امریکا - به نسبت - از همه جای دنیابیشتراست؛ با این‌که آن‌ها علم، فنآوری، ثروت و پیشرفت‌های مادی دارند. با این حساب، میبینیم که پیشرفت‌های مادی، کمال بشر نیست. کمال‌بشر، چیز دیگری است. کمال بشراین است که دل و فکر او پاکیزه شود. انسان خیرخواه، انسان بامعرفت، انسان خداشناس و خداپرست، انسانی است که عمل، حرکات، گفتار، کردار و حتی خاطرات و خطورات ذهنی او، طبق رضای خدا انجام میگیرد. از او ظلمی به کسی نمیرسد؛ نسبت به همنوع، مهربان است و در مقابل انسان‌های دیگر و حقوق آنها، احساس تکلیف و مسؤولیت میکند. انبیا، چنین انسانی را میخواهند به وجود آورند. جامعه‌ای الهی، جامعه‌ای است با دل انسانی؛ جامعه‌ای است با احساسات و عواطف صحیح و سالم؛ جامعه‌ای است که درآن، کسی به کسی و آن جامعه به جوامع دیگر ظلم نکند؛ جامعه‌ای است که در آن، هرکاری با این احساس که «خدا میبیند و مؤاخذه میکند» انجام میگیرد؛ جامعه‌ای است که آحادش دچار غفلت نیستند؛ غرق در مادیت نیستند؛ غرق در خودخواهی و خودپرستی نیستند و کار برای خدا و برای رسیدن به آستان لقای او انجام میگیرد. چنین جامعه‌ای کامل است و انسانی که در این جامعه زندگی کند، در نیل به کمال، موفق است. انبیا آمدند تا چنین جامعه‌ای را به وجود آورند. اگر جامعه‌ای که انسان‌ها و مردمش درست میاندیشند و عمل میکنند، دارای رحم و مروتند، دارای احساس مسئولیت در پیش خدای بزرگند، دارای احساس معنویتند، غرق در ماده نیستند و همه چیز رابرای خود نمیخواهند؛ قدرت و رفاه مادی بیابند، آن پول و قدرت و آن پیشرفت ورفاه مادی، برای همه انسان‌های دنیا، خیر به وجود میآورد. همان‌طور که در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم و معنویت را در دنیا روشن کرد. اسلام آمد و به همان اندازه که جوامع فاتح صدراسلام از معنویات برخوردار بودند، عدالت اجتماعی را در سطح عظیمی ازدنیامستقرکرد و در سطح دنیا به تربیت انسان‌ها پرداخت. اکنون این سؤال پیش می‌آید: «پیغمبران برای این‌که انسان‌ها به این مرحله برسند و موانع راه رابرطرف کنند، چه ارمغان و برنامه و دستوری دارند؟ آیات قرآن جواب میدهد. آیه‌ای که در آغاز سخن تلاوت کردم، اصل هدف را بیان میکند: «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا»؛‌ای پیامبر! تو را چراغی روشن قرار دادیم دعوت کننده به خدا؛ بشارت دهنده مردم به ثواب الهی و ترساننده آن‌ها از عقاب و غضب الهی و از بدبختی‌هایی که درسر راه بشرکمین کرده است. اما در راه این هدف، مرحله دیگری هم وجود دارد و آن، تشکیل نظام و جامعه اسلامی است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (4)»، یعنی جامعه عادلانه. انبیا آمدند تا جامعه عادلانه درست کنند. جامعه عادلانه نشانه‌های متعددی دارد. نشانه اولش‌این است که حکومت درآن جامعه، تحمیلی، فاسد و ضدمردمی نباشد. حکومت پیغمبران، حکومتی مردمی بود؛ برای مردم و در خدمت منافع آنان بود و مردم به پیامبران عشق میورزیدند. وقتی پیغمبر ما حکومت تشکیل داد، مردم به اوعشق می‌ورزیدند. وقتی ابوسفیان در شب قبل از فتح مکه، به وسیله عباس - عموی پیغمبر - آهسته و مخفیانه، در اردوگاه مسلمین گردش کرد و هنگام صبح دید که مردم آب وضوی پیغمبر را از یکدیگر میربایند و به سر و صورتشان میریزند، به عباس گفت: «عجبا! من کسری و قیصر، پادشاه ایران و امپراطور روم را دیدم؛ اما شوکتی را که برادرزاده تو دارد، در هیچ‌کدام از آن‌ها ندیدم. آنهابه زور و با سرنیزه برمردم حکومت می‌کردند؛ اما این، بر دل‌های مردم حکومت میکند؛ عواطف مردم را دارد؛ ایمان مردم را دارد و عشق مردم متوجه به اوست.» چنین حکومتی، با چنان پایه و قاعده مردمی است که می‌تواند اصلاحات کند. اگرآن روالی که نبی مکرم اسلام صلیالله‌علیه‌وآله‌وسلم، شروع و پایه گذاری کرد، به وسیله سلطنت بنی امیه و بنی عباس درهم شکسته نمیشد، چهره دنیا به‌گونه دیگری میشد. از همین جا، وارد بحثی میشوم که مقصود و غرض اصلی من مطرح کردن آن بود: شما برادران و خواهران عزیز اهل بینشید. بحمدالله امروز ملت ایران از بینش‌ودرک سیاسی بالایی برخوردار است. این را به معنای واقعی کلمه میگویم، نه برای خوشایند شما. امروز زن‌ها و مرد‌های ما در روستا‌ها و شهر‌های دورافتاده هم، مفاهیم سیاسی را درک می‌کنند. یک روز درهمین‌کشور، مفاهیم سیاسی مخصوص روشنفکران بود؛ اما امروز شما ازهر زن ومرد ما درباره مسأله فلسطین سؤال کنید، میبینید مسأله را میشناسد؛ یعنی می‌داند که فلسطین‌یک کشوراسلامی بوده است که صهیونیست‌های غاصب، به کمک قدرت‌های جهانی، سال‌های متمادی است آنجا را گرفته‌اند و مردم فلسطین - مسلمانان - مشغول مبارزه‌اند تا آن‌جا را باز پس بگیرند. امروز در داخل جامعه ما، چه کسی این قضایا را نمیداند؟ این‌ها جزو حرف‌های معمولی و عادی است. قبل از انقلاب اسلامی، کسانی که این مسأله را در جامعه ما میدانستند، اقلیت بسیار محدودی از روشنفکران و کتابخوانان - آن هم نه همه‌شان بودند! امروز ملت ایران، اعم از مرد و زن و پیر و جوان، در هر جای کشور که زندگی کنند، میدانند ابرقدرتی خودکامه در عالم وجود دارد که باسلاح، سیاست، تبلیغات و زور، به ملت‌های دیگر ظلم میکند. جایی با زور وارد میشود، جایی با سیاست وارد میشود - مثل نیکاراگوئه - جایی با ایجاد کودتای نظامی وارد میشود، جایی خانه رؤسای کشوررا بمباران میکند، جایی باتبلیغات وارد میشود و جایی باپول وارد میشود. این را همه میدانند. مسأله استکبار و ترجیح قدرت یک ابرقدرت مستکبر بر منافع ملت‌ها را، چه کسی در کشور ما نمیداند؟ همه می‌دانند، شعارش رامیدهند و حرفش را میزنند. بسیجی‌های روستایی ما که به جبهه میرفتند، در وصیتنامه‌هایشان این را مینوشتند. این‌ها جزو بینات جامعه ماست. شما خیال میکنید قبل از انقلاب دراین کشور، چند در صد مردم مسأله استکبار و استثمار و غلبه منافع ابرقدرت‌ها بر منافع ملت‌ها رادرک میکردند؟ فقط تعدادی از روشنفکران. هم‌اکنون در کشور‌های اروپایی و درخودامریکا هم، کسانی که این مسائل را درک میکنند، به نسبت، از مردم ما کمترند. آن‌ها نمیدانند در دنیاچه خبر است، ولی شما میدانید. این، رشد و درک سیاسیست. ملت ما، با این رشد و درک سیاسی، یک مطلب راخوب می‌فهمد و آن این است که امروز در سراسر جهان، دو پدیده واضح وجود دارد که یکی از دیگری فجیع‌تر، خشن‌تر و سخت‌تر است. این دو پدیده، یکی این است که قدرت‌های مسلط عالم - و به‌طور مشخص ابرقدرت امریکا - نسبت به کشور‌ها و ملت‌های دیگر، آنچه را خودشان میخواهند و اراده میکنند، عمل مینمایند. یعنی دریا‌های آزاد عالم را از آن خود میدانند؛ فضای عالم را مال خود میپندارند و برای فرستادن ماهواره و جاسوسی کردن در شهر‌ها و خیابان‌ها و حتی داخل خانه‌ها در کشورها، از کسی اجازه نمیگیرند! امروز امریکا با ماهواره‌های مجهزی که دارد، میتواند از آن‌جا که هست، همین جمعیت ما را به‌طور مشخص فیلمبرداری و عکسبرداری کند! مثلا انسان در خانه و گوشه حیاط خانه خودش نشسته که یک استکان چای بخورد؛ آن‌ها در آن‌جا میتوانند این را ببینند و جاسوسی کنند! با استفاده از همین وسیله بود که تمام نقل و انتقالات نیرو‌های ما را در سال‌های آخر دفاع مقدس، فیلمبرداری میکردند و خبرش را به عراق میدادند. این، کاری است که دائم به آن مشغول بوده‌اند. هم اکنون هم، در همه جای دنیا - هر جا که منافعشان ایجاب کند - این کار را انجام میدهند، و از کسی هم اجازه نمیگیرند. یکی را محکوم میکنند؛ یکی را تروریست مینامند؛ یکی را مخالف حقوق بشر معرفی میکنند؛ در انتخابات فلان کشور، آدم میفرستند و دخالت میکنند؛ تبلیغات میکنند؛ توطئه میکنند؛ کودتا راه میاندازند؛ هرکاری می‌توانند، میکنند و خودشان را صاحب اختیار دنیا میدانند. تا دیروز امریکا و شوروی بودند؛ اما امروز که آن یکی نیست، این میدان را برای خود بازتر دیده است و شلتاق میکند. این، یک پدیده است که همه آن را میدانند؛ شما هم میدانید. پدیده دوم که ازاین سخت‌تر است، آن است که در هر جا نشانی ازاسلام هست، نسبت به آن‌جا سختگیری بیشتری میکنند. فرق نمیکند که آن‌جا آفریقا باشد، یک کشور اسلامی مستقل باشد، گروهی مسلمان دریک کشور به‌صورت اقلیت باشد، آسیاباشد، کشورعربی باشد، غیرعربی باشد و مردم آن جا به فکر تشکیل یک نظام سیاسی اسلامی باشند یا نباشند. هرجا که ازاسلام نشانی هست، نسبت به آن‌جا جبهه‌گیری و صف بندی میکنند و به توطئه میپردازند. اگر توانستند توطئه را عملی کنند، میکنند و اگر نتوانستند، کمین میکنند تا در فرصتی مناسب، به عملی کردن توطئه خود بپردازند. این را ملت ما میبیند و میفهمد؛ و اما، علت چیست که بااسلام مخالفند؟ این قضیه، یک بار دیگر هم در یک برهه تاریخی دیگر اتفاق افتاده است و آن، هنگامی بود که امپراتوری قبلی انگلیس یک قرن قبل یا کمی بیشتر سرپرستی دنیا را از آن خود میدانست! انگلیسیها، آن زمان، در همه دنیا دست وپای خودشان را بازکرده بودند و هر جا که ازاسلام خبری بود، نسبت به آن حساستر بودند. من بیست، سی سال پیش از این‌که در باب مسائل شبه قاره هند مطالعه می‌کردم و مینوشتم، متوجه شدم در میان‌گروه‌های استقلال‌طلب هندوستان که علیه انگلیسیهامبارزه میکردند - و میان آنها، هم مسلمان بود هم هندو و هم سیک - انگلیسی‌ها نسبت به مسلمانان حساسیت خاصی داشتند! آن‌ها با هندو‌ها و سیک‌ها کنار میآمدند، ولی با مسلمانان آبشان به یک جوی نمیرفت! لذا در وهله اول به سراغ مسلمانان میرفتند تا آن‌ها را سرکوب کنند. یک لرد انگلیسی در همان روزگار گفته بود: «ما وقتی به تجربه‌های زمان خود مینگریم، احساس میکنیم اسلام با ما ذاتا دشمن است!» انگلیسی‌ها آن روز به این نتیجه رسیده بودند وبراین اساس عمل‌میکردند. در افغانستان همین کار راکردند، درهندهمین کارراکردند و درایران نیز همین کار را کردند. امروز هم استکبار امریکا و ایادی آن، عین همان تجربه را عمل میکنندوپیش میروند. عامل همه این‌ها هم این است که از اسلام، بیش از پیش ترسیده‌اند! ترس مضاعف این‌ها چه وقت آشکار شد؟ آن هنگام که نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری قائد امت و انسان بزرگ دوران معاصر و چهره کم نظیرتاریخ ما، امام خمینی بزرگ رضوان‌الله تعالی علیه شکل گرفت و او پرچم اسلام رادراین کشور برافراشت و چنین حکومت مقدسی را به وجود آورد. باورشان نمیشد که اسلام زنده شود و حکومت ایجاد کند. وقتی حکومت ایجاد شد و قدرتش را دیدند؛ نیروی نفوذ و تأثیر گذاریاش را روی انسان‌ها دیدند؛ قدرتش را بر روی ملت‌های دیگر دیدند؛ بی‌باکی‌اش را در مقابل تهدید‌ها دیدند؛ بیطمعی و فریب نخوردنش را در برابر تطمیع‌ها دیدند، فهمیدند حکومتی که باید با آن مبارزه کنند، این است. ابتدا میگفتند ما با «بنیادگرایی» مخالفیم. بنیادگرایی اصطلاحی است که آن‌ها در خصوص پایبندی ایمانی ملت مسلمان به قرآن و اسلام به کار میبرند. به همین که شمااسلام و قرآن را دوست میدارید بنیادگرایی میگویند و در دنیا آن را یک دشنام میدانند! بعضی بیعقل‌ها هم درگوشه وکنار دنیا باورشان شده‌است و تا میگویند «شما بنیادگرایید»، فریاد برمی‌آورند: «مابنیادگرا نیستیم!» انگاربنیادگرایی خصوصیت بدی است! بنیادگرایی یعنی پایبندی به اصول درست و متقن. این، بنیادگرایی است. باری؛ ابتدا می‌گفتند: «با بنیادگرایی مخالفیم.» بعد دیدند نه؛ اسلام درهرجا که هست؛ آن‌جاکه ایمان با او همراه است و آن‌جا که مردم دلشان‌به یاداسلام میتپد، همین خطر، عینا وجوددارد؛ لذا شما ملاحظه کردیدکه در جمهوری‌های شوروی سابق، امریکایی‌ها با دستپاچگی خودشان را رساندند و تلاش کردندتا شایدبتوانند مردم را از اسلام، از رابطه با اسلام و ایران اسلامی بازدارند. البته ممکن است بعضی آدم‌های غافل در این سرزمین‌ها تحت تأثیر قرار گرفته باشند؛ اما ملت آذربایجان، ملت ترکمنستان، ملت ازبکستان، ملت تاجیکستان و سایر ملت‌های بزرگی که درآن نقطه از جهانند و مسلمانند، دلشان به عشق اسلام میتپد. دلیلش هم این است که بعد از هفتاد سال که نامی ازاسلام نبوده و هرچه بوده ضداسلام بوده، بدون این‌که کسی تبلیغی کرده باشد، شعار اسلام می‌دهند. این، نفوذ اسلام را نشان میدهد. امریکایی‌ها به آن‌جا رفتند تا شاید مانع شوند. اصل قضیه، مبارزه آن‌ها با اسلام است؛ اما این مبارزه، در محور و مرکز اصلیاش، متوجه جمهوری اسلامی است. چرا؟ برای این که میدانند اگر بتوانند جمهوری اسلامی را از صحنه خارج کنند، دیگر ملل مسلمان، حساب کار خودشان‌را میکنند و مأیوس میشوند. میخواهند آن‌ها رامأیوس کنند. اما چگونه میخواهند جمهوری اسلامی را از صحنه خارج کنند؟ راه‌هایی دارد که هر کدام رابتوانند، عمل میکنند. یکی از راههایش این بود که جنگ را تحمیل کنند؛ و کردند. یکی از راههایش این بود که محاصره اقتصادی کنند؛ که سال‌های متمادی کردند. چنان که امروز هم محاصره اقتصادی بسیار ظریف و و در عین حال محکمی، علیه جمهوری اسلامی وجود دارد. یکی ازراههایش این است که محاصره تبلیغاتی کنند. شما، هر رادیویی از رادیو‌های وابسته به شبکه تبلیغاتی «صهیونیستی - امریکایی - استکباری» را که باز کنید، به طریقی باانقلاب اسلامی وجمهوری اسلامی مبارزه میکند. بعضی صریح و بعضی غیر صریح و ظریف. این‌که شما ملاحظه میکنید در همین روز‌هایی که تب و تاب انتخابات در کشور ماست، از اطراف دنیا، رادیو‌ها روی انتخابات تفسیر میگذارند، به چه قصدی است؟ حرف‌هایی که می‌زنند دقیقا به قصدضربه زدن‌است. می‌دانند که انتخابات با حضور مردم، تثبیت و محکم کننده نظام جمهوری اسلامی است. می‌دانند که یک مجلس قوی، یک مجلس مردمی با دویست‌وهفتاد نماینده سالم و صالح، برای این نظام پشتوانه است. می‌دانند که قوانین مردمی و به نفع مردم، از چنین مجلسی صادر می‌شود. میخواهند این مجلس را ضعیف کنند. اگر امریکا و استکبار بدانند میتوانند کاری کنندکه پنج میلیون رأی دهنده کم کنند، سه میلیون رأی دهنده کم کنند، یک میلیون رأی دهنده کم کنند؛ هرچه داشته باشند خرج میکنند که این کار انجام شود؛ چون برایشان مهم است. این‌که میلیون‌ها انسان از تمام اکناف کشور، پای صندوق‌های رأی بروندونمایندگان خودشان را معین کنند، چه دموکراسی روشن و سالمی رانشان میدهد! میدانند که اگراین کارانجام گیرد، تبلیغاتشان باطل میشود. استکبار در تبلیغات خود، شرم وحیا نمیشناسد. واضحترین دروغ‌ها را با بلندترین صدا‌ها میگوید؛ در حالی که در تمام منطقه خاورمیانه، هیچ‌نظامی وجودندارد که پیوند میان مردم و مسئولینش به استحکام پیوند ملت و مسئولین کشور ما باشد. این را آن‌ها میدانند. در زمان حیات امام رضوان‌الله علیه، عشق مردم به امام را میدانستند. با این همه، مرتب می‌گفتندکه مردم، این رژیم را - به اسم رژیم فلان؛ اسم امام رامیآوردند - قبول ندارند! ولی در رحلت امام، آن تشییع جنازه، آن اشک و آه، آن عزای تمام نشدنی را به چشم خودشان دیدند و همه حرفهایشان باطل شد. باز هم میگویند! میبینند که وقتی «روز قدس» اعلام میشود، میلیون‌ها نفر - از همه قشر‌ها - به خیابان‌ها میآیند و علیه استکبارو درجهت اهداف نظام جمهوری اسلامی شعار میدهند. این را میبینند و می‌دانند. درعین حال، می‌گویند «در ایران نظام مردمی حاکم نیست»! «دموکراسی نیست»! «مردم ازجمهوری اسلامی روگردان شده‌اند»! اگر بتوانند کاری کنند که انتخابات، که مظهر حضور مردم است، انتخابات بی رونقی باشد؛ خلوت باشد و بی شوروشوق باشد، میکنند. حاضرند هزینه‌های بسیار صرف کنند که انتخابات، انتخابات نشود! لذامیبینید همه مزدورهایشان، منافقین خائن - مزدورانی که درخانه دشمن نشستند وعلیه جمهوری اسلامی وملت ایران شمشیرکشیدند و به سینه‌های مردم تیراندازی کردند و در خانه‌های مردم بمب‌گذاشتند و جوان و پیر را کشتند و کارگر و کاسب را نابود کردند و بر زن و مرد رحم نکردند - از یک طرف؛ آن‌هایی که در امریکا نشسته‌اند از طرف دیگر - هر کس که پولی از دستگاه‌های استکباری میگیرد - روزنامه و رادیویی راه انداخته، همه و همه تلاش میکنندکه این انتخابات رابی قدر و بیارزش کنند تا شاید بتوانند از اعتبار آن بکاهند. چرا؟ برای این‌که باضعیف شدن‌حضورمردم، چهره مردمی نظام در دنیا ضعیف میشود. آن‌ها این را میخواهند. این هم یکی از راه‌های تضعیف کردن است: تضعیف تبلیغاتی، تضعیف سیاسی، تضعیف اقتصادی و تضعیف نظامی.  این حقیقت را دشمنان ما خیلی خوب فهمیده‌اند که اسلام، همچنان که توانست نظام جمهوری اسلامی راپایه‌ریزی کند وبرخلاف توقع و خواست ابرقدرت‌ها این معجزه بزرگ را به وجود آورد، همین اسلام هم به این ملت قدرت و شجاعت بخشیده و آن‌ها را در مقابل دشمنانش نیرومند کرده است و نمیگذارد جمهوری اسلامی و ملت شجاع و بزرگ ایران شکست بخورند. این را خوب فهمیده‌اند. من درپایان عرایضم، برای نتیجه گیری از این سخن، به همه ملت ایران توصیه میکنم که موانع راه را شما باید بردارید. راه برای ماروشن است؛ موانع راه هم برای ملت ایران روشن است. بایداین موانع‌رابردارید؛ هم موانع‌درونی و هم موانع بیرونی را. موانع درونی را باید با تضرع به درگاه پروردگار، بادعا، با توجه، با تربیت و تهذیب نفس، با تقویت اخلاق، با عبادت و با توسل، از پیش پا بردارید. اگردل ما سالم نباشد، نمی‌توانیم دنیای سالمی درست کنیم. اگر در درون خودمان معیوب باشیم، نمیتوانیم عیب جامعه و جهان رابرطرف کنیم. ملت ایران بارسنگینی بردوش دارد و باید آن را به منزل برساند. باید دنیایی بسازد که هم برای خودش شیرین باشد و هم برای جوامع دیگر. شما میتوانید چنین‌کاری بکنید؛ اما شرطش این است که هر یک از ما، درصدد تهذیب نفس‌خودمان‌باشیم. نماز باتوجه، انس‌باقرآن، دعاوتوسل، تضرع، روزه ماه رمضان و عبادات نیمه‌شب، مخصوصا برای جوانان، که تأثیرپذیریشان زیاد است، میتواند مهذب نفس باشد. من دراین ماه رمضان - بخصوص در شب‌های احیا - کمتر شبی شد که جوانان را از صمیم قلب دعا نکنم. جوانان تعیین کننده و آماده‌اند. دشمن میخواهد جوانان ملت ایران را از او بگیرد. چگونه؟ بافاسدکردن؛ باگرفتن‌احساس مسؤولیت ازآنها؛ با گرفتن شور و شوق ایمانی از آنها؛ باسرگرم کردن آن‌ها به لهو ولعب و انداختن آن‌ها در دام شهوات. اگر جوانان یک ملت، سالم و مؤمن باشند، همان اتفاق میافتدکه شمادرجبهه‌های نبرد هشت‌ساله دیدید. جوانان مؤمن، جوانان پرحماسه و جوانان پرشور ما، چنان ایمان و صفایی از خود نشان دادند که درعرفای کهنسال، نظیر آن راکمتر میتوان پیدا کرد. این جوانان در میدان جنگ، به پشتوانه همان ایمان، توانستند سد‌های مستحکم رابشکنند، پای دشمن‌را قطع نمایند و از تجاوز جلوگیری کنند. اگر این جوانان نبودند؛ اگر این ایمان نبود؛ اگر این شوروشوق‌نبود، میدانید بر سراین ملت وبر سر این کشور چه میآمد؟! و، اما جوان‌ناسالم و جوان سرگرم شهوات و غرق در مادیات ولهو و لعب و فساد اخلاقی و جنسی و انواع و اقسام فساد چه میشود؟ همان میشود که در بعضی از کشور‌های دنیا مشاهده میکنیم؛ که قدرت استکباری بر گرده‌هایشان سوار است و از آن‌ها نفس در نمی‌آید! چرا؟ چون‌جوان، وقت ندارد! جوانی که مشغول لهو و لعب و می‌و مطرب و سرگرم فساد و فحشا و شهوت است، مگرفرصت این را دارد که به مبارزه بپردازد یا حرف جدی بزند؟! میخواهند جوانان ما را به این طریق بکشانند. خود جوانان باید مواظب باشند. ما به دولت، به پدران و مادران، به وزارت ارشاد، به صداوسیما و به دستگاه‌های مختلف هم سفارش میکنیم؛ اما، سفارش اصلی من به خود شما جوانان، این است که مراقب باشید؛ مواظب باشید و خاکریزهایتان رامحکم کنید تا دشمن‌نتوانددر سنگر‌های شما نفوذکند. بااین روحیه ایمانی و استوار است که میتوانید شاخ استعمار را بشکنید و اسلحه را از دستش بگیرید تا ملتتان بتواند نفسی بکشد؛ تا بتوانیدکشوررا بسازید؛ تا بتوانید سطح زندگی رابالا ببرید؛ تا بتوانید مشکلات و گره‌هایی را که میراث سال‌ها دوران استعماروسلطه اجانب است، ازبین‌ببرید. این، موانع درونی است. زن و مرد و دختر و پسر فرق نمیکنند؛ همه باید موانع درونی را از سر راه بردارند. ما نیز همین‌طور.‌ای مسن‌ها و پیرها؛ کار ما سخت‌تر از کار جوانان است؛ و اما، موانع بیرونی. امروز سنگر اصلی در سطح عالم، جمهوری اسلامی است. این سنگر را باید محکم نگه دارید. با چه چیز؟ با اتحاد واتفاق؛ باهمدلی میان آحادمردم ومیان‌مردم ومسؤولین کشور؛ با همدلی میان مردم و دولت، میان‌مردم و مجلس، میان دولت و مجلس، میان کارگزاران کشور و میان آحاد مردم. گروه‌های مختلف، جناح‌های مختلف، سیاست‌ها و جهتگیری‌های مختلف، در مقابله با دشمن، باید با هم باشند و کاری نکنندکه دشمن سوء استفاده کند. اختلاف سیاسی مانعی ندارد؛ اختلاف نظر مانعی ندارد؛ مبارزات انتخاباتی به شکل سالم، مانعی ندارد؛ اما خراب کردن یکدیگر، خراب کردن چهره کشور، خراب کردن ذهن مردم و چهره مسؤولین دلسوز، اشکال دارد. ایجاد سؤال و ابهام در ذهن مردم، اشکال دارد. با وحدت و یکپارچگی، «کأنهم بنیان مرصوص (5)»، مثل یک دژ پولادین، درمقابل دشمن بایستید؛ مثل چند برادر دریک خانه. ممکن است دو برادر از یکدیگر کدورت و گله هم داشته باشند، اما در مقابل کسی که به خانه آنهاحمله میکند، دوش‌به‌دوش، باید درکنارهم بایستند. آحاد ملت باید این گونه باشند. این، یکی از ویژگی‌هایی است که دراین سنگر میتوانیدحفظ کنید. دوم، حضور در صحنه‌های سیاسی است. راهپیمایی روز قدس، بسیارخوب بود. راهپیمایی بیست و دوم بهمن، بسیار خوب بود. ملت عزیز ما، درمقابل دشمن، آزمایش بسیار خوبی داد و دشمن را مأیوس کرد. انتخابات هم درپیش است. همه باید شرکت کنند. البته عده‌ای که دلشان از اسلام چرکین است، شرکت نمیکنند. نکنند! عده‌ای دلشان از حکومت اسلامی چرکین است. اگر بپرسید «چه میخواهید؟» میگویند «ما همان‌رژیم وابسته به امریکا را میخواهیم.» آن‌ها از حساب خارجند. ما با آن‌ها کاری نداریم. داد میکشند که «انتخابات آزاد نیست!» آزادی انتخابات به چیست؟ آزادی انتخابات این است که اجازه بدهند کسانی که میخواهند مملکت را دو دستی به دشمن تسلیم کنند، وارد مجلس شورای اسلامی شوند؟! آزادی این است؟! انتخابات آزاد، انتخاباتی است که مردم با خیال راحت، همان‌کسی راکه میشناسند و میدانند و اطمینان پیدا میکنند که در خدمت آنهاست، به مجلس بفرستند. دستگاه‌های امین این کشور، رأی مردم را میخوانند و نمایندگان به مجلس میروند. دستگاه‌ها امینند. من در نماز جمعه هم گفتم؛ الان هم میگویم: من به دستگاه‌های مباشر کار انتخابات اطمینان‌دارم. بعضی بیهوده اعتراض نکنند. شورای محترم نگهبان مورد اعتماد کامل ماست. وزارت کشورمورداعتمادکامل ماست. همه تلاش میکنند و زحمت می‌کشند. البته یک نکته را باید این‌جا عرض کنم: کسانیکه صلاحیتشان رد شده است، شورای نگهبان برطبق ضوابط وقانون با آن‌ها رفتارکرده و معنایش این نیست که همه، آدم‌های نابابی هستند؛ نه، معنایش این نیست. کسی حق‌ندارد فردی راکه صلاحیتش رد شده - درهرجای کشور - متهم کند، که «لابد شما پرونده سنگینی دارید! لابد شما جنایتی کرده‌اید! لابدشماکار خلافی کرده‌اید! لابددزدی کرده‌اید!» نه، این‌ها نیست! قانون ضوابطی را معین کرده و شورای نگهبان، با امانت کامل، برطبق‌آن ضوابط قانونی، کسانی را در فهرست قبول‌شدگان میگذارد و کسانی را خارج میکند. آن‌هایی که خارج میمانند، یعنی بااین ضوابط منطبق نبوده‌اند. چه بسا آدم‌های صالحی هم باشند. البته آدم ناباب هم میانشان هست؛ نه این‌که نیست؛ امااین‌طور نیست که هر کس صلاحیتش رد شده، بگویید «لابد ایشان آدم خائن و نابابیست!»؛ ابدا! اگر این مسائل را رعایت کردید، جمهوری اسلامی مستحکم میماند و روح امام شاد میشود. من به شماعرض میکنم: خدای متعال، وعده کرده است که «اگردر راه من حرکت کنید، شماراهدایت و کمک میکنم.» پروردگارا! تو شاهدی که این ملت، در راه تو حرکت کرده است. به محمد و آل محمد، او را هدایت کن. پروردگارا! توشاهدی که مسؤولین این کشور، برای تو کار و حرکت میکنند. آنهاراباهدایت شامله خود، هدایت فرما! دراین نزدیک غروب روز عید فطر، بهتراز همه این است که چند تا دعا کنم: پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم، ما را از منتظران واقعی امام زمان قراربده. قلب مقدس امام زمان را از ما راضی و خشنود کن. ما را در جهت هدف‌های والای اسلام به حرکت در آور. ما را در جهت هدف‌های والای قرآن هدایت کن. پروردگارا! دل‌های ما را در مقابل توطئه‌های دشمنان، محکم کن. پروردگارا! مشت‌های مارا، درمقابل طمع‌ورزان نسبت به اسلام و مسلمین، مستحکم کن. پروردگارا! پیروزی بر شیطان‌ها رابه بندگان صالح خودت نشان بده. پروردگارا! ما را امت حقیقی اسلام و رهروان حقیقی راه قرآن قراربده. پروردگارا! مارا در راه خودزنده بدار و درراه خود بمیران؛ مرگ مارادرحین‌جهاددرراه خودت قراربده؛ مرگ ما را به شهادت در راه خودت قرار بده. پروردگارا! دل‌های ماراازآلودگی‌ها پاک کن. پروردگارا! جان‌های ما را به خودت نزدیک کن. پروردگارا! نور معرفت و محبت خودت را بردل‌های تیره ما بتابان. پروردگارا! روح مقدس امام عزیزمان را مشمول الطاف و فیض‌های کامل خود قراربده؛ او را از این امت، جزای خیرعنایت فرما؛ ما را پیروان واقعی اوقراربده. پروردگارا! به محمد و آل محمد، در ظهور و فرج ولی‌عصر ارواحنافداه، تعجیل فرما و ما را از یاران آن بزرگوار قرار بده. والسلام علیکم و رحمالله و برکاته. بیشتر بخوانید: 1) 1- احزاب؛ 45-46. 2) مفاتیح‌الجنان: دعای وارده از امام محمدتقی علیه‌السلام. 3) بحارالانوار: ج 77، ص 419، 4) 1- حدید: 25، 5) صف؛ 4
می‌دانند که انتخابات با حضور مردم، تثبیت و محکم کننده نظام جمهوری اسلامی است 2