شنبه 3 آذر 1403

ناصر فکوهی: کرونا به کام کیست؟

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
ناصر فکوهی: کرونا به کام کیست؟

حتی اگر بیماری کروناویروس به امواج جدید نرسد و در همین پاییز مهار شود، تا همین امروز تعداد بی‌کاران در آمریکا در کمتر از یک ماه به 22 میلیون نفر رسیده و پیش‌بینی میزان فقر به نیمی از جمعیت می‌رسد؛ رقمی که در آمریکا پس از بحران عمومی اقتصادی 1930 و سپس بحران 2008 سابقه نداشته است. در چین نیز که همراه آمریکا بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است، بحران‌های مشابهی را شاهد خواهیم بود؛ چون سطح مصرف...

کرونا در حالی در ابتدای 2020 بر دنیا سایه گسترانده بود که 2019 با جنبش‌های اعتراضی گسترده‌ای در سراسر دنیا به پایان رسیده بود. سالی که تجربه‌های خونین زیادی در خیابان‌های شهرهای مختلف دنیا داشت و همه‌گیری اعتراضاتش شهرهای زیادی را در بر می‌گرفت. از شیلی و هنگ‌کنگ تا لبنان و عراق و در مقاطعی هم خیابان‌هایی در ایران؛ اما همان‌طورکه اعتراضات مردمی در شهرهای زیادی در حال ویروسی‌شدن بود، یک‌باره یک همه‌گیری ناشناخته دکمه توقف بسیاری از امور از جمله اعتراضات مردمی را هم زد. ذات ابتلا به این بیماری که همه را مجبور کرده بود زندگی با فاصله‌ای از یکدیگر را تجربه کنند، عملا امکانی برای ادامه اعتراضات نگذاشت.

به گزارش شرق، در این میان دولت‌ها هم چندان از سیاست‌های خود عقب‌نشینی نکردند؛ معترضان که به خانه‌های‌شان رفتند، طرف دیگر ماجرا در زمین بدون مبارز به تاخت‌و‌تاز پرداخت.

این موضوع دست‌مایه گفت‌وگویی با «ناصر فکوهی»، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه شد تا با او درباره تأثیر کرونا بر اعتراضات اجتماعی و همچنین آینده اعتراضات مدنی در دنیای بعد از کرونا حرف بزنیم.

آیا می‌توان انتظار داشت این بیماری همه‌گیر، روندهای اعتراضی پیش از بحران را معکوس کند؟ مقصود روندهایی است که منجر به شکل‌گیری جریان‌های مبارزه و اعتراض در کشورهای مختلف دنیا شده بود. نخست بگویم که هر آنچه را در اینجا و در این روزها گفته می‌شود، باید به‌شدت نسبی تلقی کرد، زیرا داده‌ها و تحلیل‌های ما درباره بیماری کروناویروس محدود و به‌شدت و دائم در حال تغییر هستند؛ اما من هم مثل بسیاری دیگر از همکاران دانشگاهی و روشنفکرمان در ایران و جهان، فکر می‌کنم این وظیفه ماست که در همین شرایط نیز سکوت نکرده و نظرات خود را با قیدکردن این نسبیت پاسخ‌ها، بیان کنیم. دلیل اصلی از نظر من در آنچه شاید بتوان یک جامعه‌شناسی یا انسان‌شناسی «فوری» این پدیده به حساب آورد، این است که معتقدم فرایند تحول این بیماری در کوتاه‌مدت و درازمدت تأثیراتی بسیار منفی بر نظام‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان باقی خواهد گذاشت که احتمالا کمتر از خود بیماری و آسیب‌های آن نخواهند بود و حتی ممکن است بیشتر باشد.

اما درباره پرسش شما؛ به نظر می‌رسد درمورد این ویروس مانند موارد پیشین، ما نه با یک موج، بلکه با چند موج پی‌در‌پی روبه‌رو باشیم؛ برای مثال در فصل تابستان فروکش کرده و از پاییز بار دیگر افزایش یابد. در این حالت، فرکانس فرود و فراز بیماری بر تأثیرات اجتماعی آن نیز تأثیر می‌گذارد؛ اما آنچه من در اینجا می‌گویم براساس روندی است که تاکنون از اواخر پاییز گذشته (آذر 1398- فوریه 2019) تا امروز (فروردین 1399 - آوریل 2020) شاهدش بوده‌ایم، پیش‌بینی‌ها نیز تا حداکثر پاییز سال آینده به شرط یافته‌نشدن واکسن یا دوای مؤثر و تأیید‌شده مطرح شده‌اند.

در این صورت باید بگویم که به احتمال زیاد نه‌تنها بعید به نظر می‌رسد که شاهد امواج اعتراضی از جانب فرودستان شهری یا معترضان مدنی در جناح‌های پیشرو باشیم، بلکه درست برعکس احتمال امواج اعتراضی از سوی پوپولیست‌های راست علیه اقدامات دولت‌ها ممکن است اتفاق بیفتد یا شورش‌های کوری پدید بیاید که از جانب آنها مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. مصداق این سخن نیز آن است که در همین هفته گذشته در میشیگان، ویرجینیا، مینه‌سوتا و چند ایالت دیگر آمریکا، طرفداران ترامپ به خیابان‌ها ریخته‌اند و با تحریک خود ترامپ که در چند توییت از مردم این ایالات خواسته بود «ایالت خویش را آزاد کنند» به ناآرامی‌هایی دامن زده‌اند. راست آمریکا با وحشت از آنکه انتخابات ماه نوامبر آینده را ببازد، در حال سوءاستفاده شدید از این بیماری در تحریک مردم به شورش و در نهایت شاید به‌تعویق‌انداختن انتخابات یا جلوگیری از رأی‌دادن پستی برای پیروزی مجدد ترامپ است. شبکه راست افراطی و پروپاگاندای فاکس‌نیوز و پزشکان تلویزیونی آن نیز از جمله «دکتر آز» که مخاطبان ایرانی شبکه‌های ماهواره‌ای خوب او را می‌شناسند نیز همراه با راست آمریکا در این کارزار مشارکت دارند. همین سناریو را می‌توان اگر بیماری ادامه یابد، در کشورهای اروپای شرقی به‌ویژه در مجارستان، هند و ترکیه و برزیل که دولت‌های دست راستی پوپولیستی در آنها روی کار آمده‌اند، مشاهده کرد.

به عبارت دیگر راست نولیبرالی برای نجات‌دادن سیستم سرمایه‌داری مالی و طرفدار عدم مسئولیت دولت در سلامت عمومی، کاملا آمادگی دارد به بهای مرگ انسان‌ها که اغلب آنها فرودستان هستند (حدود 70 درصد مرگ‌ومیر کرونا در آمریکا به‌طور تقریبی از جمعیت 30 درصدی سیاهان آن است) به شورش‌هایی اجتماعی دامن بزند تا به بهانه «ناآرامی»، جناح‌های تندرو را به قدرت برساند یا در قدرت نگاه دارد. در این شرایط که به کمک به فرودستان و کسانی نیاز است که کمترین امکانات را برای محافظت از خود دارند، شک نداشته باشیم که جناح‌های راست و پوپولیستی، لحظه ای درنگ نخواهند کرد که ترس و واهمه مردم را پلکان رسیدن به قدرت یا باقی‌ماندن خود در قدرت کنند؛ اما گمان نمی‌کنم در جهت مخالف بتوانیم جنبش‌هایی را ببینیم، زیرا این حرکات اعتراضی در سراسر جهان، پایه و اساس انسان‌دوستانه دارند و حاضر نیستند در این شرایط بحرانی و خطرناک جان انسان‌ها را برای مسائل سیاسی به خطر بیندازند.

حداقل در این فرصت کوتاه چندماهه این موضوع دیده شد که کرونا بر جریان اعتراضات مردمی که در دنیا گسترش یافته بود، تأثیر گذاشته است. از نظر شما کرونا چه آینده ای پیش‌روی اعتراضات مردمی گذشته است؟ آنچه گفتم بحثی تقریبی بود که شامل یک چشم‌انداز کوتاه‌مدت می‌شود؛ برای مثال چشم‌اندازی شش‌ماهه، زیرا در این مدت بسیار بعید است شاهد جنبش‌های اعتراضی مردمی گسترده به‌طور‌کلی و به‌ویژه از سمت فرودستان باشیم. مگر در اثر فشار فقر و دخالت‌نکردن کامل دولت برای جبران آن؛ اما برعکس در میان‌مدت به نظرم دو سناریو در پیش‌رو وجود دارد که هر دو جهانی است: در یکی از آنها این جنبش‌ها به‌صورت خشونت‌آمیز و مخرب و در دیگری به‌صورت قدرتمند اما مسالمت‌آمیز به راه خواهند افتاد؛ اما به‌هر‌حال گریز‌ناپذیر خواهند بود. ابتدا بگویم چرا جنبش‌های گسترده فرودستان شهری را در چند سال آینده گریز‌ناپذیر می‌دانم.

دلیل اصلی این امر آن است که حتی اگر بیماری کروناویروس به امواج جدید نرسد و در همین پاییز مهار شود، تا همین امروز تعداد بی‌کاران در آمریکا در کمتر از یک ماه به 22 میلیون نفر رسیده و پیش‌بینی میزان فقر به نیمی از جمعیت می‌رسد؛ رقمی که در آمریکا پس از بحران عمومی اقتصادی 1930 و سپس بحران 2008 سابقه نداشته است. در چین نیز که همراه آمریکا بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است، بحران‌های مشابهی را شاهد خواهیم بود؛ چون سطح مصرف به‌ویژه در طبقه متوسط، سقوط خواهد کرد. هم‌اکنون بحران‌های نفتی را نیز داریم که قیمت‌های نفتی را به صورت وحشتناکی کاهش داده‌اند. این تابستان بزرگ‌ترین کشورهای ثروتمند جهان نظیر فرانسه، بریتانیا، اسپانیا و ایتالیا تقریبا درآمد توریستی نخواهند داشت و اقتصادهای آنها امروز به شکل وحشتناکی ضربه خورده است. فراموش نکنیم که سطح پوشش بیمه و تأمین اجتماعی هرچند در اروپا خوب است، اما در سال‌های اخیر به دلیل سیاست‌های نئولیبرالی به‌شدت ضربه خورده و در آمریکا هم که مشخص است؛ اصولا اکثریت نه بیمه درست و قابل تضمینی دارند، نه پس‌اندازی و نه آمادگی برای بحران‌های بزرگ خانگی. همه این موارد سبب خواهند شد که با سقوط جهانی اقتصاد در سال‌های 2020 تا 2022 روبه‌رو باشیم که سرچشمه جنبش‌های گسترده فرودستان شهری و البته ضدشورش و سرکوب‌های حاکمان و بالا‌گرفتن فاشیسم، نژادپرستی‌ها، ملی‌گرایی‌های ضد مهاجر و همه متعصبان است.

با پیش‌زمینه ای که ترسیم کردید، چند سناریو را می‌توان برای آینده پیش‌رو ترسیم کرد؟ دو سناریویی که به نظرم قابل پیش‌بینی هستند، به انتخاب یا عدم انتخاب ترامپ (به‌مثابه یک شاخص نه یک شخص) باز‌می‌گردد. ترامپ به اذعان اکثریت 50 تا 60 درصدی آمریکایی‌ها و تقریبا تمام دانشگاهیان و روشنفکران، سیاست‌مداران کارکشته، اهل رسانه و اغلب هنرمندان این کشور، یک بساز‌و‌بفروش کلاهبردار نیویورکی، فرد بی‌اخلاق و بی‌احساس و بی‌مسئولیت و فاسد و دزدی رسمی است؛ آن‌هم همراه با روابط بسیار مشکوک و تهدیدکننده از سوی دولت‌های فاسد جهان‌سومی نظیر عربستان، ترکیه، برزیل و هند و دولت‌های اقتدار‌گرایی نظیر چین و روسیه. دلیل انتخاب‌شدن بار نخست ترامپ، رشد پوپولیسم در حد 40 تا 45 درصد در رأی‌دهندگان آمریکایی، تخریب حزب جمهوری‌خواه از درون و همچنین تمایل راست نئولیبرال آمریکا به در‌دست‌گرفتن کامل دیوان عالی این کشور و دستگاه قضائی و لغو گسترده مالیات‌های سرمایه‌داران بزرگ بود که ترامپ همه را انجام داد؛ اما این غولی که از چراغ جادو درآمد، بسیار وحشتناک‌تر از چیزی بود که تصور می‌کردند و یک فاشیسم نوظهور در آمریکا ایجاد کرد. «ترامپیسم» در حقیقت نه‌فقط نهادهای آمریکایی از سازمان‌های نظامی تا جاسوسی و قضائی و مقننه را به‌شدت تخریب کرد، بلکه جامعه مدنی آمریکا را نیز به‌شدت دو‌قطبی کرد و حزب جمهوری‌خواه را در شرف نابودی قرار داد؛ تقریبا همان کاری که نیکلا سارکوزی چند سال پیش با حزب گلیست فرانسه کرد و نتیجه‌اش روی کار آمدن مکرون بود.

در صورت انتخاب دوباره ترامپ نیز بحران‌ها در سطح آمریکا و جهانی به‌شدت افزایش یافته و احتمالا شاهد جنبش‌های خشونت‌آمیزی در کل جهان خواهیم بود که ممکن است کار را به جنگ‌ها یا تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز بکشاند و این بدترین سناریوی ممکن است. سناریوی دوم روی کار آمدن دموکرات‌های معتدل است؛ یعنی جو بایدن که در این صورت آمریکا تلاش خواهد کرد با قدرت دست به ترمیم خرابی‌های ترامپ در سطح داخلی و بین‌المللی بزند و جنبش‌های مدنی، سیاه‌پوستان، مهاجران و گروه‌های پیشرو در آمریکا نیز که از هم‌اکنون وارد مذاکره برای گرفتن بخشی از قدرت شده‌اند، به او کمک خواهند کرد. این امر سبب خواهد شد موقعیت جهانی نیز اندکی برای فرودستان بهتر شود؛ اما نه در حدی که بتوان ضربات اقتصادی کروناویروس را از میان برداشت؛ به‌خصوص که پس از رفتن ترامپ، آمریکا تا سال‌ها میراث‌دار فجایع او در داخل و خارج خواهد ماند. در این صورت، به نظرم جنبش‌های فرودست باز هم به شکل گسترده شروع خواهند شد؛ اما با خشونتی کمتر و مسالمت‌آمیز‌تر.

این سؤال مطرح است که این همه‌گیری بر همه اعتراضات اثری یکسان خواهد داشت؟ به این معنی که آیا ماهیت اعتراض‌های جاری در جهان پیش از کرونا یکی بوده و می‌توان انتظار داشت که بعد از کرونا با فرمول مشابهی متحول شود؟ من معتقدم در مجموع و بنا بر سازوکارهایی که در سرمایه‌داری مالی متأخر وجود دارد، کرونا سبب خواهد شد درست مثل واقعه 11 سپتامبر، شاهد شدت‌گرفتن اشکال اقتدار‌گرایی حتی در دموکراسی‌های غربی بشویم. مثالی بزنم؛ بدون شک ورود به این کشورها سخت‌تر خواهد شد، سیاست‌های مهاجرتی تبعیض‌آمیز‌تری خواهند داشت، کنترل پلیسی بر جامعه شدیدتر خواهد شد و همه اینها سبب می‌شود واکنش‌ها نیز خشونت‌آمیز‌تر شوند؛ اما نقش قدرت‌های بزرگ و رهبران آنها بسیار مهم است. ما متأسفانه امروز قدرت‌هایی داریم که در رأس اکثر آنها افرادی بسیار نازل و غیر‌شایسته‌، دیکتاتور‌منش و دست در دست مافیای بین‌المللی و سرمایه‌داران بزرگ قرار گرفته‌اند؛ افرادی به‌شدت ضد فرو‌دستان. در اروپا ما شخصیت‌هایی مانند مکرون و جانسون را داریم (درحالی‌که تنها شخصیت موجه یعنی خانم مرکل از قدرت خارج می‌شود)، در روسیه پوتین، در چین جی و در آمریکا ترامپ بدترین رهبرانی هستند که می‌توان برای مدیریت یک جهان بدون تنش در نظر داشت و بهترین رهبرانی که برای ساختن یک جهنم واقعی به آنها نیاز است. بنابراین، به نظرم همه چیز بستگی به آن دارد که این قدرت‌ها آیا تحولی را در خود شاهد باشند یا نه. کمترین جایی که می‌توان در انتظار تحول بود، روسیه است؛ اما در چین، در اتحادیه اروپا و در آمریکا می‌توان در انتظار تحولات مهمی بود که اگر حتی اندکی در جهت حمایت از فرودستان شهری پیش بروند؛ این جنبش‌ها می‌توانند شکل یک مبارزه مدنی مسالمت‌آمیز و بسیار مثبت به خود بگیرند و نیاز به تلفات و آسیب‌های مادی و جانی و خشونت‌هایی که خود زمینه را برای وضعیت‌های بدتر فراهم خواهند کرد، نخواهد بود.

آیا شرایط کنونی را می‌توان با وقایع سال‌های جنگ مقایسه کرد؟ سال‌های آغازین دو جنگ جهانی دربرگیرنده پایین‌ترین میزان اعتراض‌ها در جهان است؛ اما سال‌های بعد از دو جنگ جهانی، نقاط اوج‌گیری اعتراض‌های کارگری در دنیاست. البته این را نباید فراموش کرد که در سال‌های جنگ، امواج اعتراض‌های کارگری به‌هیچ‌وجه از بین نرفته؛ اما از عوارض جانبی جنگ‌ها یکی این بود که سطوح مبارزات و اعتراض‌ها را کاهش داد. با نگاهی به این تجربه تاریخی می‌توان شرایط کنونی دنیا در بررسی اعتراض‌های جهانی را با سال‌های جنگ مقایسه کرد و انتظار داشت سرنوشت مشابهی پیش‌روی اعتراض‌های مردمی باشد؟ کاملا. با این تفاوت که شرایط جهان کنونی بیشتر شبیه دوران پس از جنگ جهانی اول است که اتفاقا متقارن با آنفلوآنزای اسپانیایی بود. پس از آن دوران بود که فقر گسترده اروپا را فراگرفت و به‌ویژه در معاهده ورسای چنان فشاری بر آلمان که در جنگ شکست خورده بود، آوردند که این کشور را به سوی فقر و فلاکت بی‌نهایت پیش برد و در نهایت فاشیسم و جنگ جهانی از این اروپای تخریب‌شده بیرون آمد. پس از جنگ جهانی دوم شرایط متفاوت بود: اولا بر خلاف جنگ قبلی آمریکا در طرح مارشال، آلمان را کنار نگذاشت و تجربه جنگ جهانی اول سبب شد به این کشور نیز کمک شود که رشد کند، بنابراین سیاست‌های آمریکا تحت تأثیر رهبری ارزنده روزولت در آغاز آن سبب شد دموکراسی و رشد اقتصادی در جهان بالا بگیرد. اما از تقریبا نیمه دهه 1950 هم سیاست آمریکا تغییر کرد و به طرف حمایت از دیکتاتوری‌ها و کودتاهای نظامی علیه دولت‌های جهان‌سومی (از جمله دکتر مصدق) رفت و هم تشدید فشارهای شوروی، اروپای شرقی را نیز وارد فرایندی از شورش‌ها کرد که هر‌چند شکست خوردند، اما 20 سال بعد زمینه‌های فروپاشی شوروی را فراهم کردند. سیاست آمریکا در نهایت به برقراری دیکتاتوری در کل جهان سوم و خشونت‌بارترین اشکال آن در کشورهای زیر سلطه مستقیم آن (آمریکای میانی و جنوبی) انجامید و عملا از آن به بعد تا امروز آمریکا سیاست حمایت از دیکتاتوری‌ها را ادامه داد و نتیجه‌اش همان جهان وحشتناکی است که امروز شاهدش هستیم. انتخاب مجدد ترامپ به این روند دامن خواهد زد.

درنهایت به نظر شما اعتراضات در دوران کرونا و بعد از کرونا تغییر شکل و ماهیت خواهند داد؟ اعتراضات به نظر من در سال‌های آتی بیشتر به مطالبات اقتصادی مربوط خواهند شد. فشار فقر ناشی از این بحران به‌شدت ممکن است بالا باشد. همچنین مطالبات برای آزادی‌های مدنی که به بهانه کرونا از افراد گرفته شده، ممکن است آغاز شوند. تمام این مسائل تا حد زیادی بستگی به آن دارد که آیا جنبشی جهانی برای دفاع از فرودستان و مبارزه با نولیبرالیسم شکل بگیرد یا نه؟ البته منظورم جنبشی خودانگیخته و در قالب خرده‌جنبش‌های کوچک در سراسر جهان به‌ویژه از خلال جامعه مدنی است و همچنین به این بستگی دارد که جامعه مدنی و فعالان این جنبش تا چه حد بتوانند با هوشمندی از دست‌کاری‌شدن به وسیله قدرت‌های بزرگ که سال‌هاست به این کار مشغولند خود را در امان نگه دارند و بازی آنها را نخورند.

شهروندانی که معترض بودند و حالا به دلیل کرونا دست از اعتراض کشیده‌اند با چه چالش‌هایی مواجه هستند. چون از یک سو آنها یک‌طرفه مجبور به تعطیلی اعتراضات شده‌اند و از سوی دیگر دولت‌ها همچنان سیاست‌های خود را که خلاف نظر مردم بوده، ادامه می‌دهند. در واقع اینجا کرونا یک‌طرفه مردم را از چرخه مبارزه خارج کرده و به دولت‌ها این فرصت را داده که یکه‌تازی کنند. این یکه‌تازی تا کجا تحمل می‌شود و چه نتیجه‌ای دارد؟ متأسفانه موج اعتراضات در این شرایط بیشترین شکنندگی را در مقابل دست‌کاری دولت‌های بزرگ و همه کسانی دارد که به گونه‌های مختلفی بخواهند از موقعیت پیش‌آمده با بحران کرونا، برای تقویت تزهای ملی‌گرایی، نژاد‌پرستی و پوپولیستی استفاده کنند. بنابراین تا این بیماری در مرحله بحرانی است، عملا نمی‌توان به جنبشی فکر کرد اما زنده نگه‌داشتن فرهنگ و فرایندهای فکری و اندیشه در جامعه و جلوگیری از نومیدی و یأس به بهبود وضعیت به نظر من بسیار اهمیت دارد. انفعال، چه پیش و چه پس از کرونا، بزرگ‌ترین دشمن هر‌گونه جنبش و مبارزه‌ای برای دنیایی بهتر است. انفعال می‌تواند به‌سرعت به نومیدی تبدیل شود و به بی‌عملی که در نهایت عمل در جهت دنباله‌روی از سیستم‌های تخریب جهان‌، محیط زیست و سرکوب انسان‌هاست. دلیلی وجود ندارد دولت‌ها یکه‌تازی کنند، اتفاقا به نظر من انتقال گسترده مباحث و حضور اندیشه در پهنه مجازی فرصت‌های تازه‌ای به کوشندگان برای یک جهان بهتر می‌دهد که نباید از آن غافل باشند. اینکه تصور کنیم چون تماس‌های فیزیکی کم شده یا می‌شود و چون تجمع‌ها کم می‌شود - که لزوما خواهد شد - این به آن معناست که باید اهداف خود را برای جهانی بهتر، کمک به محیط زیست، افزایش آزادی‌های دموکراتیک و از همه مهم‌تر بهداشتی با کیفیتی بهتر و برای همه رها کنیم، کاملا نادرست و در همان جهتی است که پوپولیست‌های نولیبرال مایلند رویدادها را به سویش سوق دهند.

فکر می‌کنید اتخاذ سیاست‌های مرتبط با کرونا و مهار آن هم منجر به شکل‌گیری اعتراضاتی شود؟ برای مثل در همین هفته در هند شاهد تجمع دست‌فروش‌ها و کارگرهای روزمزدی بودیم که به سیاست‌های قرنطینه دولت اعتراض داشتند و کار به درگیری کشید. ادامه این وضعیت و نامعلوم‌بودن دورنمای آن موجب می‌شود خیلی‌ها از آینده اقتصادی خود بترسند و ممکن است دست به اقداماتی خلاف سیاست‌های دولت‌ها در مهار کرونا بزنند. خود این مسئله ممکن است منجر به شکل‌گیری اعتراض‌هایی در دنیا شود؟ خطر در این‌گونه اعتراضات می‌تواند تبدیل آنها به خوراکی برای پوپولیسم‌های راست باشد. در آمریکا چنین است و در جریانات رشد فاشیسم در پس از جنگ جهانی دوم نیز چنین بود: حزب نازی از طریق جذب گسترده آرای کارگرانی که قبلا به حزب کمونیست رأی می‌دادند، به قدرت رسید، زیرا توانست آنها را قانع کند که تنها این حزب است که از مردم فرودست دفاع می‌کند. این خطر بزرگی است که جنبش‌های فرودستان و حتی جریان‌های فکری طرفدار فرودستان را تهدید می‌کند، اینکه خود به بازیچه ای در دست پوپولیست‌های به‌ظاهر ضد دولت و در واقع طرفدار حاکمیت سرسخت سرمایه‌داری متأخر مالی تبدیل شوند.