نبض نامنظم تحزب
تهران - ایرنا - فعالیت حداقلی و موسمی احزاب در کشورمان، تحت تاثیر روندهای جاری رو به سراشیبی قرار گرفتهاست. اعتباربخشی به نهادهای انتخابی و بسترسازی برای مشارکت قانونی احزاب در ساختار قدرت، به تقویت حلقه اتصال مردم با حاکمیت میانجامد.
یازدهمین دوره انتخابات مجلس هم برگزار شد و وضعیت شور نیمبند و کمرمق سیاسی که در نتیجه روندهای گوناگون از ناخرسندیهای معیشتی و بنزینی گرفته تا رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان و رقابتهای درونجریانی میان اصولگرایان ایجاد شده بود، زودتر از روال معمول فروکش کرد. مشارکت 42 درصدی مردم در انتخابات، اگرچه محصول متغیرهای چندگانهای چون آغاز شیوع کرونا، سقوط هواپیمای اوکراینی و... معرفی شد، ولی کاهش سطح رقابتیبودن انتخابات و کنشگری کمرنگ و منفعلانه بخش مهمی از احزاب و تشکلهای سیاسی در آن قابل انکار نیست.
این بار شیوع کرونا در کشور مزید بر علت شد و مباحث مربوط به بعد از انتخابات را زودتر از حد انتظار به حاشیه برد. تکاپوی احزاب و جریانهای سیاسی هم زودتر از هر انتخاباتی از فضای عمومی جامعه رخت بربست و احتمالا تا رخداد انگیزشی بعدی که گمان میرود سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باشد، در خلوت گزیده خود خواهند ماند.
این روزهای هول و هراس از کرونا، آنچه بیش از خود انتخابات، این مفهوم و رخداد را به یاد میآورد درگذشت دو تن از منتخبان مردم از حوزههای تهران و رشت است که هر چند توانستند جواز ورود به مجلس یازدهم را به دستآورند اما از جمع 290 نماینده مجلس آتی کاستهشدند.
در این فضا و بیش از پیش، موسمی و فصلی بودن فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی، سیمایی متکثر در ساختار قدرت را در کشورمان تصویر نمیکند. به رغم حمایت قانون اساسی از موجودیت و فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی، ولی نظام حزبی در کشورمان به خاطر وجود چالشهای محسوس و نامحسوس بسیار، نهادینه، پایدار و استوار نیست.
سیر تحزب در کشور
با اینکه بیش از صد سال از شکلگیری نخستین احزاب در ایران میگذرد، ولی نظام حزبی هنوز در کشور ما نهادینه نشده است.
پس از پیروزی انقلاب مشروطه و طی دوره دوم مجلس، نخستین احزاب در کشور شکل گرفته و رسما کار خود را آغاز کردند. فراهم نبودن بسترهای اجتماعی و فرهنگی، تشکلها و احزاب موجود را از معنای دموکراتیک و کارکردهای سیاسی آن تهی کرده بود. در این دوره احزاب بیشتر از آنکه کارکردهایی دموکراتیک داشته باشند، ستیزهای سیاسی غیرمسالمتآمیز را در عرصه سیاست پیش میبردند. با اینکه احزاب منادیان دوره مدرن در ایران بودند، ولی جاری و ساری بودن ساختارهای پیشین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... مانع از ایجاد تحزب به معنای واقعی آن در کشور شد.
شکست مشروطیت و پس از آن دوران پادشاهی پهلوی اول و دوم هم شرایط مهیایی برای شکلگیری و فعالیت موثر احزاب ایجاد نکرد. در این دوران هم تنها نمایشی از تحزب در کشور وجود داشت.
نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت احزاب را مورد حمایت قرار داد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصول 26 و 27 خود فعالیت احزاب، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی وحدت ملی و موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند به رسمیت شناخته است.
مجلس شورای اسلامی در شهریور 1360 برای اجرای این بند از قانون اساسی، قانون «فعالیت احزاب، جمعیتها و انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده» را در 19 ماده تصویب کرد. بر این اساس، حزبها و گروههایی در کشور حق فعالیت دارند که خود را با این قانون منطبق کرده و از مقامهای پیشبینی شده در این قانون مجوزفعالیت دریافت کنند. به ویژه بودجه این احزاب باید از راههای مشروع و قانونی تامین شده و مصرف گردد.
به پشتوانگی این قانون، به ویژه در سالهای میانی دهه 60 و پس از انحلال حزب «جمهوری اسلامی»، احزاب و تشکلهای سیاسی مختلفی در عرصه سیاسی کشور پا به عرصه وجود گذاشتند. در سالهای میانی دهه 70 به ویژه پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، جمع دیگری از احزاب که اغلب گرایش چپ و میانهرو داشتند، اعلام موجودیت کردند. ورود به سالهای میانی دهه 80 و ظهور نسل نو در میان اصولگرایان هم زمینهساز تولد تعدادی دیگر از احزاب شد. رخدادهای بعد از انتخابات سال 88 ریزشهایی را میان احزاب و تشکلهای سیاسی به همراه آورد. پس از روی کار آمدن دولت اعتدال و ایجاد فضای باثباتتر سیاسی، موج دیگری از احزاب، توانستند با کسب مجوز از وزارت کشور، نام خود را به فهرست تشکلهای سیاسی کشور بیافزایند.
اکنون نام بیش از دویست حزب و تشکل شناسنامهدار در وزارت کشور و خانه احزاب به ثبت رسیده است. تعدد احزاب در کشورمان از مسیر هموار قانونی برای ایجاد تشکلهای سیاسی نشان دارد. این در حالی است که تعداد انگشتشماری از این احزاب، فعالیت مستمر و پایداری دارند و به مثابه یک حزب به معنای واقعی آن در عرصه سیاسی و مدنی نقشآفرینی میکنند.
از دید ناظران سیاست در کشورمان به رغم تعدد و تکثر احزاب، از نبود نظام حزبی کارآمد رنج میبرد. چالشهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ساختاری متعددی بر سر راه فعالیت موثر احزاب در کشورمان وجود دارد. ملموس نبودن مفهوم تحزب در جامعه، نبود فرهنگ کار جمعی و مشارکتجویی، ضعف جامعه مدنی، مقاومت ساختار سیاسی مقابل مفهوم دموکراتیک حزب، ذهنیت منفی حاکمیت در مورد وابستگی حزبی و... به نوعی نهادینه شدن نظام حزبی در کشور را دور از دسترس قرار دادهاست.
با این وصف، تعدادی از احزاب سیاسی در کشورمان در بزنگاههای انتخاباتی فعال میشوند و به صورت مقطعی، معادلات سیاسی را از کنشگری خود متاثر میکنند. این در حالی است که در نظامهای مردمسالار، تحزب نهادمند است و کارویژههای متعدد حزب، نه فقط در بازه انتخابات، بلکه در بستر زمان و در ارتباط تنگاتنگ با جامعه مدنی و حاکمیت تحقق مییابد.
الزامات و پیامدهای نهادینگی تحزب
تحقق مردمسالاری در کشور، در گروی تعدد و تکثر احزابی است که هر یک بخشی از دیدگاههای جامعه را نمایندگی کرده و با پشتوانه مردمی، در مسیر پیادهسازی اهداف خود برای ورود به ساختار قدرت از مسیر قانونی فعالیت میکنند. به عبارتی احزاب ستون ساختمان دموکراسی هستند که بدون وجودشان، پای مردمسالاری لنگ میزند.
احزاب با تحقق کارویژه هایی چون آموزش سیاسی، کادرسازی، معرفی نامزدهای انتخاباتی، مدونسازی مطالبات عمومی، ارایه سیاستها و برنامههای معین برای اداره کشور، انتقاد از قدرت حاکم و... ضمن ایفای نقش واسط میان مردم و حکومت، پایههای مردمسالاری را هم تحکیم میکنند. احزاب سیاسی در تاثیرگذاری بر قدرت و مشارکت سیاسی در حکومت های دموکراتیک و مردم سالار نقش ویژه و مهمی دارند. نرخ مشارکت سیاسی در هر جامعه ای، بر مدنی و دموکراتیک بودن آن جامعه دلالت دارد.
نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگویی بدیع از مردمسالاری دینی، از وجود احزاب مختلفی که نماینده جامعه متکثر ایران باشند بینیاز نیست؛ احزابی که نه فقط در بزنگاه انتخابات، بلکه به صورت مداوم و کارآمد، وظایف چندبعدی خود را به انجام رسانده و تفاهمی کارآمد میان جامعه و حاکمیت ایجاد کنند.
این در حالی است که احزاب در کشورمان اغلب به صورت موسمی فعال میشوند. به این معنی که به موجب اتفاقات انگیزشی چون انتخابات به یکباره جان میگیرند و دست به فعالیت می زنند و پس از عبور از بزنگاههای حساس سیاسی، فرومینشینند.
فعالیت مقطعی احزاب برای تحقق دموکراسی در حالی امری نابسنده محسوب میشود که در کشورمان حتی همین فعالیت موسمی هم در پارهای از موارد تحت تاثیر فضای انتخاباتی تکسویه قرار میگیرد. فضای غیررقابتی انتخاباتی بسیاری از احزاب کشورمان را از انگیزه فعالیت و پویایی مقطعی هم تهی میکند.
در جریان انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، بسیاری از احزاب اصلاحطلب، به خاطر رد صلاحیت گسترده نیروهایشان، از ارایه فهرست انتخاباتی بازماندند. حتی «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» به عنوان سازوکار جمعی اصلاحطلبان هم در سایه رد صلاحیتهای گسترده از ارایه فهرست خودداری کرد.
افزون بر محدودیتهای اعمالی بر تشکلهای سیاسی به ویژه در جریان اصلاحطلب، زیر سوال بردن کارآمدی نهادهای انتخاباتی چون مجلس و دولت از یک سو و زیر سوال بردن «انتخاب» مردم از دیگر سو، انگیزه فعالیت را از احزاب و انگیزه مشارکت سیاسی را از مردم میگیرد.
خارج کردن مجلس از روند تصمیمگیری در مورد موضوعات کلان و مهم کشور و زیر سوال بردن دولت با اهداف سیاسی و جناحی، از دید بسیاری از ناظران سیاسی جز «از اعتبار انداختن انتخابات» به عنوان مهمترین عامل انگیزشی برای فعالیت حداقلی احزاب در کشور حاصل دیگری نخواهد داشت. از این منظر، تضعیف احزاب در کشور، حلقه وصل حاکمیت با مردم را سست کرده و این وضعیت تبعات نامطلوب خود را خواه ناخواه نشان خواهد داد.
*س_برچسبها_س*