یک‌شنبه 4 آذر 1403

نشستی برای احیای فرهنگ و التیام جامعه

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
نشستی برای احیای فرهنگ و التیام جامعه

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - زهرا محمدزاده؛ روز دوشنبه سوم دی ماه نشست احیای فرهنگ و التیام جامعه به میزبانی مرکز بررسی مسائل فرهنگی هاتف برگزار شد. این مرکز هاتف حدود دو سال است که ذیل معاونت راهبردی سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت می‌کند. مهمانان این نشست خانم‌ها افضلی، روحانی، دلاوری، نصیری، نادرنژاد، حبیبی و سلیمی بودند.

دبیر نشست، خانم بنت الهدی تاجیک، در مقدمه‌ای بیان کرد:«جامعه دچار مسائل و مشکلات متعددی می‌باشد که اعتراضات و حوادث پاییز سال جاری یکی نمود‌های آن است. لازم است با یک فاصله مناسب از آن حوادث و به دور از هیاهو‌ها، به بررسی آن پرداخت. در این نشست تلاش بر این است که از که از گفته‌های بانوان فرزانه استفاده کنیم و تحلیل‌ها و راهکار‌های آنان را بشنویم.»

شکاف جنسیتی؛ پاشنه آشیل ایران

دکتر مرضیه افضلی به عنوان اولین سخنران، جلسه را با این سخنان شروع کرد:«شکاف اجتماعی در همه جوامعی که دارای خرده فرهنگ هستند وجود دارد و حتی در آیات قرآن نیز به رسمیت شناخته شده اند «یَا أَیُهَا النَاسُ اِنَا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَر وَأُنثَی وَجَعَلنَاکُم شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا...». این شکاف که نام دیگر آن گسل است، هنگامی که فعال بشود خطرناک است و فعالیت آن باعث عدم تعادل در جامعه خواهد شد. بنده معتقد هستم که حادثه پاییز امسال یک تنظیم اجتماعی دقیق بود. همه در این حوادث احساس تعارض به یک دیگری‌ای پیدا کردند و سعی در هر چه بیشتر فعال شدن شکاف‌ها و گسل‌های اجتماعی جامعه ایرانی می‌شد.»

وی در ادامه گفت:«در کشور ما شکاف جنسیتی یک پاشنه آشیل محسوب می‌شود. یک ظلم تاریخی نسبت به زنان در همه جهان وجود دارد که در بیانات مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره شده است. به فرموده مقام معظم رهبری الگوی زن ایرانی باید الگوی زن مسلمان باشد و الگوی شرقی که همان زن سنتی است و الگوی غربی که همان زمان مدرن است، مد نظر نیست. ما در حوزه اثر گذاری مستقیم زنان در جامعه دچار نابرابری هستیم و نارضایتی‌هایی از وضع موجود وجود دارد؛ چه در بانوانی که می‌خواهند مدرن باشند و چه حتی در میان بانوانی که می‌خواهند در دایره و گفتمان انقلاب اسلامی حضور داشته باشند.»

عدم تعارض با مردان، شرط پیشرفت بانوان

افضلی درمورد عرصه‌های پیشرفت زنان ادامه داد:«مسئله اینجاست که امروزه زنان در عرصه‌هایی پیشرفت کرده‌اند که آن عرصه‌ها دارای تعارض منافع با مردان نبوده است؛ عرصه‌هایی مانند تحصیل در دانشگاه و حوزه و کار‌های فرهنگی و یا هنری. اما هنگامی که پای تعارض منافع با مردان وسط می‌آید، مشکلات آغاز می‌شود. مانند تفریح و یا حضور اجتماعی زنان. همچنین هنگام ورود زنان به دانشگاه و پذیرش بی حد و مرز آنان در رشته‌های گوناگون، هیچ فکری در خصوص اینکه آیا با آینده این زنان تحصیل کرده باید چه کار کرد نشد. در خصوص جهت‌دهی تحصیلی این بانوان نیز برنامه‌ای ریخته نشد. ما حتی در خصوص بانوان آنقدر که باید نمی‌دانیم و رشته مطالعات زنان نیز از نظر بنده پاسخگوی هیچ مسئله‌ای درباره زن امروز نیست.»

الگوی تو حضرت زهراست، اما مدرن شو!

دکتر افضلی افزود:«ما زنان، انتخابی جز انتخاب‌های غربی و مدرن شدن نداشتیم. تحصیلات بالای بانوان اولین قدم حضور اجتماعی آنان را فراهم کرد، اما بعد‌ها در فضای کار ظرفیت پذیرش این بانوان وجود نداشت و جایی نبود که بانوانی که به تحصیلات عالیه دست پیدا کرده بودند بروز و ظهور پیدا کنند. در تمام طول این سال‌ها به زن ایرانی گفته شد که الگوی تو حضرت زهرا است، ولی پایه‌های مدرن شدن روز به روز برایش فراهم‌تر می‌شد و تسهیلگری در خصوص الگوسازی زن مسلمان انجام نمی‌شد. ما در حال حاضر زنانی را داریم که مادری کردن برایشان محو فردیت محسوب می‌شود! در حال حاضر بستر‌های مخصوص پرورش بانوان با آن الگوی مد نظر وجود ندارد. آیا مدرسه دخترانه با مدرسه پسرانه تفاوت خاصی دارد؟ و یا اینکه صرفاً مدرسه‌هایی هستند که تفکیک جنسیتی شده‌اند؟»

راهکار؛ جمع‌های اندیشه‌ورز زنانه

افضلی در ادامه گفت:«برای برون رفت از این وضعیت باید جمع‌های اندیشه‌ورز زنانه داشته باشیم. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما خانم‌های انقلابی تحصیل کرده کم نداریم. خوب باید از این ظرفیت برای یافتن راه‌حل استفاده شود! یعنی این بانوان باید گزاره‌های نظری و سیاست‌گذاری تعریف کنند و وارد عرصه‌های مختلف سیاست‌گذاری شوند. به نظر بنده اهداف این سیاست‌گذاری‌ها می‌بایست این موارد باشند: تسهیلگری ایفای نقش زنانه، پاسخ دادن به نیاز‌های ذاتی زنانه، تعریف عرصه حضور اجتماعی واقعی زنان، مناسب سازی این عرصه‌ها برای حضور بانوان.»

فشردگی زمانی و مکانی؛ یک معضل برای جامعه ایران

خانم روحانی به عنوان ارایه دهنده دوم گفت:«ما باید ریشه‌های ایجاد کننده شکاف در جامعه را شناسایی کنیم تا بتوانیم برای آن‌ها راهکار بدهیم. جنبه‌هایی که بنده می‌خواهم وارد آن بشم بحث ارتباطات و بحث فشردگی زمان و مکان است. در زمان‌های قدیم این طور بود که نوع ارتباطات شما متناسب با خود شما بود، متناسب با زمان و مکانی که در آن زندگی می‌کنید. اما الان هر فرد از هر جا و مکانی می‌تواند با هر شخص دیگری ارتباط بگیرد و مناسبات فرهنگی بومی نادیده گرفته می‌شود. همچنین در گذشته تحولات فرهنگی توالی زمانی داشت، اما الان ما شاهد این توالی نیستیم و تحولات فرهنگی به صورت پی در پی و فشرده اتفاق می‌افتند. مثلاً یک چیزی که برای یک جای دیگر است ناگهان وارد یک جامعه می‌شود و بدون مقدمات و نامتناسب با اقتضائات محلی، آن جامعه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. در این حالت ما می‌گوییم که افراد دچار از جا کندگی شده‌اند؛ یعنی انگار فرد در یک دنیای دیگر زندگی می‌کند؛ متفاوت از مکانی که واقعاً در آنجا زندگی می‌کند. به خصوص اگر محل زندگی‌اش با مصارف فرهنگی او معارض باشد این حالت برای او رخ می‌دهد و بحث در حوزه هنجار‌ها دیگر برای این فرد الگو نیست و کارکردی ندارد. همچنین در مرحله بعد، آثار مصرف فرهنگی معارض فرد، وارد نظام ارزشی او نیز می‌شود.

اتفاقی که در حال حاضر در کشور ما در حال رخ دادن است. اما به دلیل پیچیدگی نظام ارزشی مردم ایران افراد فعلاً دچار تعارض هستند و به طور کامل نظام ارزشی‌شان را عوض نکرده‌اند؛ یعنی ارزش را قبول دارند، اما از لحاظ رفتاری تابع یک سری کار‌ها نیستند.»

راه حل برای شکافی که در حال بزرگتر شدن است

وی در ادامه گفت:«جریانات اخیر نتوانست اکثریت جامعه را درگیر کند، اما عده کثیری را درگیر این قضایا شدند. در این درگیری‌ها ما با طیفی از افراد مواجه هستیم که در یک سر طیف کسانی هستند که می‌خواهند برهم زننده همه‌چیز باشند و سر دیگر طیف نیز کسانی هستند که هنوز ادبیات‌شان ادبیات حلال و حرامی است! این دو سر طیف دچار نا همزبانی شده‌اند و فاصله‌شان روز به روز بیشتر می‌شود. اما راهکار چیست؟

از نظر بنده ما در یک مسئله دچار غفلت شده‌ایم که آن را توضیح خواهم داد. در قران کریم در ماجرای حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل آمده است که پس از عبور قوم حضرت موسی از نیل، این افراد با قومی مواجه می‌شوند که بت می‌پرستند و دارای مظاهر تمدنی هستند. بنی‌اسرائیل با دیدن این افراد از حضرت موسی می‌خواهند که برای آن‌ها خدایی شبیه به این بت‌ها بیاورد. حضرت موسی ابتدا آنان را سرزنش می‌کند و سپس با یکسری روش‌ها کاری می‌کند که آن‌ها آرام شوند و از این درخواست خود کناره‌گیری نمایند. بنده قصد تفسیر قرآن به رای را ندارم، اما حدسی که در این مورد میزنم این است که بنی اسرائیل، یک قوم پابرهنه و تازه از راه رسیده بودند که ناگهان با یک تمدن پر زرق و برق مواجه می‌شوند که دارای نظم است و مظاهر تمدنی شکل گرفته‌ای دارد و مردمش هم بت پرست هستند؛ بنابراین آن‌ها نیز به نوعی دچار فشردگی زمان و مکان شده‌اند و متوجه اینکه خودشان و این قوم تناسبی با یکدیگر ندارند و هر کدام در نقاط تاریخی متفاوتی از یکدیگر قرار دارند، توجهی نکردند. درست مانند مردم ایران که در دو نقطه متفاوت در تاریخ این مواجهه را داشتند و متاثر از تمدن مدرن شدند و الان ما می‌بینیم که دچار آشفتگی‌هایی هستیم که ناشی از این است که تنها 40 سال از انقلابمان می‌گذرد و حقیقت این است که امکان مقایسه خودمان را با یک تمدن چند صد ساله که همان تمدن غرب است را نداریم.»

وَذَکِرهُم بِأَیَامِ اللَهِ

دکتر روحانی در ادامه اضافه کرد:«اما کاری که حضرت موسی برای راهنمایی قومش در آن مقطع زمانی کرد چه بود؟ ایشان دو رویکرد را در پیش گرفتند؛ اول متذکر شدن ایام الله که رهبر معظم انقلاب نیز در سال‌های اخیر به آن اشاره و تاکید کرده‌اند. زیرا آن‌ها دچار فراموشی شده‌اند و حضرت موسی باید به آن‌ها یادآوری کند و با استفاده از ایجاد نشاط آن یاس و ناامیدی را که در آن‌ها ایجاد شده است را حل کرده و به آن‌ها اعتماد به نفس بدهد تا مسیری را که تازه در ابتدای آن هستند را طی کنند. راه‌حل دوم این بود که ایشان آمدند و باطن مهلک آن تمدن را برای قومشان به نمایش گذاشتند و تصویر قالب ذهنی آنان را شکستند؛ که این نکته را نیز مجدداً رهبر انقلاب قبلا فرموده‌اند که ما در بحث زنان نیاز داریم که حجمه داشته باشیم و چهره واقعی غرب را نشان دهیم.»

در رسانه ملی باید همه مردم دیده شوند

خانم دلاوری، تهیه کننده برنامه‌ای تلوزیون گفت:«دغدغه‌هایی که بنده به عنوان برنامه‌ساز در کف میدان رسانه تجربه می‌کنم بسیار زیاد است که مهمترین آن، دغدغه‌ی به تصویر کشیدن یک دیگری است؛ که البته از نظر من اراده‌ای هم برایش وجود ندارد. زمانی بود که ما می‌خواستیم برخی موارد را به تصویر بکشیم، اما به ما اجازه داده نمی‌شد. یعنی مدیران شبکه و حتی مدیران بالادستی‌تر موافق بودند، اما از طرف افرادی که هیچ مسئولیتی نداشتند به ما اجازه به تصویر کشیدن برخی موارد داده نمی‌شد.

از نظر بنده رسانه الان باید شکاف‌هایی که در جامعه وجود دارد را رفع کند، اما متاسفانه شاهد این هستیم که تلویزیون فیلم‌های اعترافات را پخش می‌کند و یا برنامه‌ای مانند برنامه سینا ولی الله در صدا و سیمای کشور پخش می‌شود که از نظر بنده کاملاً نشانه ضعف و یا از موضع ضعف است. رسانه ملی باید آیینه مردم باشد یعنی وقتی ملت ایران برنامه‌های تلویزیونی را می‌بینند بگویند که این، حرف دل من را می‌زند. این ملت هم شامل مردم شمال تهران است، هم شامل نوجوانان طرفدار کی‌پاپ و هم شامل روستایی‌های شرق ایران. مردم ایران باید رسانه داشته باشند و تنها رسانه‌شان هم همان تلویزیون است و هیچ جایگزینی ندارد.»

او افزود:«رسانه یا همان Media به معنی واسطه است. یعنی باید نیاز‌های مردم را به حاکمیت انتقال بدهد و همچنین پیام‌های حاکمیت را نیز به مردم برساند. اما اگر این رسانه یک طرفه شد، کارکرد خود را از دست می‌دهد؛ و هنگامی که مرکز حاشیه‌ها را به رسمیت نشناسد تبعاتی دارد و باید منتظر عواقب این رویکرد باشد. چون حاشیه دوست دارد دیده شود و اگر دیده نشود فریاد می‌زند تا دیده شود. به رسمیت شناختن کار ارباب است! از نظر بنده با به رسمیت شناختن هر دیگری، آن ارباب قوی‌تر می‌شود و این پیام را منتقل می‌کند که من قوی هستم؛ بنابراین نادیده گرفتن راه حل نیست و رسانه باید وضع طبیعی مردم را به رسمیت بشناسد و آنچه که هستند را قبول کند تا مردم نیز به باقی حرف‌های او گوش بدهند.»

رسانه، ابزار ترمیم و تشدید شکاف اجتماعی

دکتر نصیری گفت:«ترمیم فضا و شکاف باید در فضای رسانه آغاز شود. امروزه افکار عمومی بر خلاف آنچه که تصور می‌کنیم به دنبال حقیقت نیستند و از نظر بنده در جریانات اخیر جهاد تبیین می‌توانست در مقابله با فرایندی که اتفاق افتاد آنتی تز بسیار خوبی باشد. اما متاسفانه ما استاد از بین بردن وجهه واژگان بزرگ هستیم؛ خصوصاً واژگانی که از زبان بزرگان ما بیرون می‌آیند و جهاد تبیین را آن طور که باید و شاید انجام ندادیم. سوالی که مطرح است این است که ما چطور می‌توانیم سناریو آفندی رسانه‌ای طراحی کنیم؟

در خصوص شکاف باید بگویم که شکاف ابتدا ایجاد نمی‌شود بلکه ابتدا احساس شکاف ایجاد می‌شود و بعد به مرور روی این احساس شکاف کار می‌شود به طوری که مخاطب قانع می‌شود که باید کاری انجام دهد مثلاً به خیابان‌ها بیاید و یا از پنجره خانه‌اش شعار بدهد. ژوزف نای معتقد است که «اگر شما توانستی توانایی مقاومت ذهنی افراد جامعه را از بین ببری، آن جامعه قابلیت قلب شدن پیدا می‌کند» که نمونه اش را ما در خصوص فوتبال و طرفداری از تیم ملی ایران و یا تیم انگلیس و آمریکا مشاهده کردیم. از نظر بنده آنچه که ما الان در خیابان‌ها مشاهده می‌کنیم نتیجه فتح ایستگاه به ایستگاه شناختی ماست. طراح جنگ شناختی یقین دارد که موفق می‌شود، اما جنگ روانی این طور نیست و از نظر من ما در این چند وقت درگیر یک جنگ شناختی بودیم. این از جایی می‌آید که ما با ساخت تصویر مواجه می‌شویم. از طرفی ما با ساختار‌هایی مواجه هستیم که در داخل کشور برای انجام کار درست مقاومت دارند؛ مثلاً همین رسانه ملی؛ که بنده معتقدم اتفاقاً در آن نفوذ‌هایی هست.

متاسفانه الان شرایط طوری شده است که حتی وقتی مخاطب انقلابی ما برنامه‌های بی بی سی را نگاه می‌کند می‌گوید این حرف من است و یا این سوال و ابهام من است که دارد به آن پاسخ می‌دهد. در تکمیل حرفم که عرض کردم مخاطب دنبال حقیقت نیست بگویم که بر اساس یک پژوهش، مشخص شده که اگر مخاطب محتوای دروغ و شایعه‌ای را ببیند، با وجود داشتن سواد رسانه و تشخیص غلط بودن آن، باز هم آن را برای دیگران ارسال می‌کند، زیرا آن محتوا مقوم انگاره‌های ذهنی او است.

روایتی قوی‌تر از روایت اول

نصیری اضافه کرد:«نکته بعدی در خصوص ساخت روایت و همان ضد جریان است. امروزه با روایت‌هایی مواجه هستیم که لزوما درست نیستند، اما در خلاء اطلاع رسانی رسانه‌های داخلی، غالب می‌شوند. بعد هم ضد روایت می‌آید و قصد برعکس کردن آن روایت غالب و اولیه را دارد، اما معمولاً روایتی که باقی می‌ماند همان وایت اول است. مثلاً ما برنامه هشتگ‌ها و روایت‌ها را در اخبار بیست و سی می‌بینیم که از نظر بنده این خیانتی است که دارد با بودجه بیت المال انجام می‌شود. چون دارد صدای دشمن را در تلویزیون ملی ما بازتولید می‌کند! یعنی کاری می‌کند که حتی مخاطبی که ماهواره ندارد نیز صدای دشمن را بشنود و بعد می‌آید و با یک روایت ضعیف و الفبایی برای آن ضد روایت می‌سازد.

اما اگر بخواهم از روایت دوم یک مثال موفقیت آمیز بزنم وقایع روز عاشورا و ضد روایت حضرت زینب (س) است. در ماجرای عاشورا روایت اول برای دشمنان دین و روایت دوم برای حضرت زینب است، اما روایت ماندگار روایت ایشان می‌شود. زیرا حضرت زینب در شام جوری خطبه خواندنگ که مناسب مخاطب بود و همچنین در کوفه نیز متناسب با مخاطب این کار را کرد و با کلمات و نوع بیان مناسب. یعنی می‌خواهم این را بگویم که بحث روایت کشف آقایان غرب نبوده و هزاران سال پیش در دین ما وجود داشته است. پس ما باید ضد جریان بسازیم یعنی اگر دارد شرق را نشان می‌دهد، ما غرب را نشان دهیم. البته با بیان و تلرانس بهتر. همچنین در بیانیه گام دوم انقلاب نیز مهمترین کار شکستن تبلیغ دشمن است. رسانه برای مخاطب انگاره می‌سازد. انگاره نیز متاثر از بازنمایی است و بعد هم ایجاد شکاف و بعد مدیریت تصویر ذهنی و مدیریت نظام ادراکات ما را انجام می‌دهد؛ و در مرحل بعد، احساسات مخاطب را درگیر می‌کند. زیرا طبق پژوهش‌ها ویژگی مخاطب امروز دو چیز است: احساساتی بودن و زود باور بودن.»

فرهنگ، زینت المجالس تصمیم گیران

دکتر نادر نژاد به عنوان ارئه دهنده پنجم گفت:«از جمله بحث‌های مربوط به شکاف اجتماعی بحث حاکمیت و مردم است. در واقع یکی از مهمترین شاخص‌ها برای سامان دادن به وضعیت موجود رابطه دولت و ملت است. شکاف اجتماعی در ایران بسیار عمیق است و فارغ از عملکرد دشمن، غفلت‌های داخلی بسیار قابل توجه است. فاصله شورش‌ها در حال کم شدن است و عمق آن‌ها در حال زیاد شدن. بیشتر تصمیمات مسئولین ما اقتصادی است. متاسفانه می‌توانیم بگوییم که مسئولین صرفا اقتصادی تصمیم می‌گیرند و فرهنگ فقط زینت المجالس محفل مسئولین است. مثلاً این روز‌ها شاهد هستیم که زمزمه‌هایی راجع به گران شدن بنزین انجام می‌شود مسئولین می‌گویند که اهالی فرهنگ بیایند و بعد از اینکه ما گرانی بنزین را اعلام کردیم، کار‌هایی بکنند تا جامعه التیام یابد (هرچند همان اهالی فرهنگ نیز اگر کاری کنند در حد چند پوستر است) که این روند غلط است.

ما گفتمان فرهنگی نداریم. یعنی از نظر علمی و آکادمیک گفتمان فرهنگی شکل نگرفته و کسی در کشور نمی‌تواند بگوید که من طرفدار فلان مکتب هستند و از فلان تئوری تبعیت می‌کنم. ما برای اینکه گفتمان فرهنگی به دست بیاوریم کارشناس لازم داریم، اما متاسفانه حتی در لایه دانشگاه و حوزه نیز کلاس و واحد‌های درسی که متخصصین اینچنینی پرورش بدهند نداریم.»

وی افزود:«از نظر بنده برای ترمیم شکاف دولت ملت چهار معبر اصلی وجود دارد: اولین محور، فرهنگی است؛ ما در کشور دارای کلونی هستیم و این حتی می‌تواند منطقه‌ای باشد مانند خیابان ایران و شهرک محلاتی! و یا می‌تواند بر اساس سبک زندگی و نوع حجاب باشد و می‌بینیم که شکاف دولت ملت تبدیل به شکاف ملت ملت شده است. ما به دنبال تک هویت برای مردم هستیم و تک لایف استایل می‌خواهیم. ما احکام جامع و جهانشمول می‌دهیم. در کلام اقوام و اقلیت‌ها را به رسمیت می‌شناسیم، اما در عمل این چنین نیستیم. محور دوم، بعد سیاسی است؛ یکی از اصلی‌ترین کار‌هایی که باید انجام بشود، چرخش نخبگانی و سهیم کردن تفکرات متفاوت در قدرت‌های رسمی کشور است. اما متاسفانه الان شاهد این هستیم که یک جریان قدرت را در دست دارد و این خوب نیست. یکی دیگر از آن چهار محور اصلی، حوزه اقتصادی است. می‌دانیم که بحث فقر و نابرابری وجود دارد و باید در این مورد به نقطه بهتری برسیم وگرنه شکاف دولت و ملت بهتر نخواهد شد. در جمع بندی نیز بگویم که ورود به بحث‌های فرهنگی و اجتماعی و حضور این نوع تحلیل‌ها در همه بحث‌ها از جمله بحث‌های سیاسی و اقتصادی لازم است و لازمه آن نیز این است که متفکر آن را داشته باشیم تا بتوانیم جلوی این تفکر اقتصاد زده را بگیریم.»

شکاف اجتماعی ناشی از شکاف گفتمانی

در ادامه نشست، دکتر طاهره حبیبی عنوان کرد:«هنگامی که از شکاف اجتماعی حرف می‌زنیم باید متوجه باشیم که این شکاف، ناشی از یک شکاف گفتمانی است. من اینجا می‌خواهم از کار‌های سلبی حرف بزنم یعنی اینکه ما کجا اصلاً کار فرهنگی نکنیم و چه مخاطبی را برای کار فرهنگی انتخاب نکنیم. آنجایی نباید کار فرهنگی کرد که مخاطب کاملاً با ما شکاف گفتمانی دارد. مثلاً مخاطبی که آگاهانه به سکولاریسم تعلق دارد و معتقد به عدم مداخله دین در اجتماع است! باید بدانیم که برای این مخاطب نباید کار فرهنگی کرد و این‌ها اصلاً از حوزه سیاستگذاری فرهنگی ما خارج هستند.

ما در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که طبقه متوسط شهری مخاطب اصلی حاکمیت در سیاست‌گذاری‌ها بوده و این مخاطب، صحنه دار اصلی بوده است. اما هنگامی که تفکر این طبقه جهانی شدن است و بین خودش و غرب هیچ گسستی نمی‌بیند، اصلاً نمی‌توانیم با او در مورد استقلال فرهنگی و یا حفظ ارزش‌های سنتی حرف بزنیم. پس اینکه سیاست‌گذاران سال‌ها برای این طبقه تلاش کردند و می‌خواستند که آن‌ها را جذب کنند، آورده نداشته است. اما چیزی که مغفول مانده این است که این افراد و گروه‌هایی هستند که به لحاظ گفتمانی تعلق واقعی به گفتمان معارض را ندارند و آگاهانه سکولاریسم را دنبال نمی‌کنند. بلکه ابتدا مخاطب انقلاب بودند، اما چون نادیده گرفته شدند و درطول سال‌ها صرفاً فشار‌های سیاست‌گذاری‌ها به آن‌ها وارد شده است، برای اعتراض می‌خواهند گفتمانی را انتخاب کنند که معارض با حاکمیت است. یعنی اعتراض خودشان را با انتساب خود به آن چیز معارض نشان می‌دهند. مثلاً با برداشتن روسری می‌خواهند بگویند که ما به حرف شما گوش نمی‌دهیم، چون شما به ما گوش ندادید.»

باید مخاطب‌های نادیده گرفته شده را دید

حبیبی اضافه کرد:«از نظر بنده در جامعه گسست گفتمانی رخ نداده و هنوز حتی گسست اجتماعی هم رخ نداده است. ما به نوعی این سرمایه اجتماعی را از دست داده‌ایم اما آن‌ها هنوز به ما وصل هستند و اینجا همان زمینی است که باید برایش سیاست‌گذاری شود. نه آن زمینی که مخاطب تکلیفش را روشن کرده و از اول رفته و در خارج دایره ایستاده است. ما با او نمی‌توانیم هیچ کاری بکنیم. اما طیف دیگر همان کسانی هستند که دهه‌ها پذیرای ما و همراه با حکومت بودند؛ اما حکومت آن‌ها را ندیده و مخاطب خود ندانسته است این افراد هم، چون فاصله شعار و حقیقت را دیده‌اند خواستار دوری شدند. اما همچنان به گفتمان انقلاب و وفادارند و ارزش‌ها را دارند، اما از لحاظ عملی خیر. این‌ها مخاطبینی هستند که نه خبرنگار دارند، نه تولید کننده محتوا در صدا و سیما دارند و نه نماینده‌ای در دانشگاه دارند و باید در مرکز توجه سیاستگذاران قرار گیرند.»

گسست فرهنگی یعنی مردم در برابر مردم

خانم دکتر سلیمی در آخرین ارایه بحث خور را اینچنین شروع کرد:«علت اهمیت فرهنگ این است که فرهنگ جاییست که اختلاف در آن نه حاکمیت را در برابر مردم، بلکه مردم را در برابر مردم قرار می‌دهد؛ بنابراین شکاف فرهنگی یک زنگ خطر بسیار مهم است و نیاز است که به آن پرداخته شود. سیاستگذاری نیز همان جاییست که قرار است این تعارضات در آن حل شود. پس دو واژه فرهنگ و سیاست‌گذاری برای بنده جذابیت و اهمیت بالایی دارد.»

وی افزود:«بنده سعی کردم از پروسه‌ای که این چند ماه اتفاق افتاد، یک دسته‌بندی داشته باشم و در قالب یک صورت بندی، بازیگران اصلی میدان این تعارض را پیدا کنم؛ حوزه اول شکاف فرهنگی است. این شکاف فرهنگی ناشی از تنوع و اختلاف قومی و مذهبی است که ایجاد کننده شکاف می‌شود و بحث حاشیه و مرکز را تولید می‌کند. در هنگام وجود شکاف، دشمن می‌آید و نیرو‌های مرکز گریزی که تا قبل از این در حاشیه بوده‌اند را، تبدیل به رهبر یک جریان می‌کند؛ به طوری که این افراد حتی در مرکز هم تاثیر می‌گذارند. به نحوی هرکسی که قبلاً کمتر تریبون داشته است، بیشتر دیده شده و رهبر آن گروه معارض می‌شود. حوزه و دسته دوم از آن بازیگران فعال، نوجوانان و جوانان بودند. ما می‌دانیم که در جامعه‌مان دچار شکاف نسلی هستیم. به طوری که جامعه پذیری اولیه در خانواده اتفاق می‌افتد و معمولا فرهنگ سنتی از این طریق منتقل می‌شود. اما جامعه پذیری ثانویه در اجتماع است که نوجوانان با ورود به آن دچار چندگانگی فرهنگی می‌شوند. حوزه سوم شکاف اقتصادی است که همان عدم توازن در انباشت ثروت می‌شود. ما بازنمایی این عدم توازن و عدالت را در لایه‌های مختلف مثل تلویزیون و صدا و سیما هم می‌بینیم؛ مثلا در سریال‌ها و تبلیغات؛ و افراد حاشیه با این نماد‌های ثروت و حقیقت عدم دسترسی به آن‌ها مواجه می‌شوند. حوزه دیگر نیز شکاف نخبگانی است که این‌ها همان سطوح افقی و نخبگان در یک طبقه هستند که به تعارض منافع دچار شده‌اند. در حوزه مذهبی‌ها و سخنرانان نیز این را داشتیم. به دلیل مرجع بودن نخبگان، این تعارضات به عموم جامعه نیز سرایت کرد.»

فرهنگ پذیری بالای مردم، یک نکته مثبت است

سلیمی در آخر گفت:«یکی از نکات دیگری که باید به آن توجه کرد این است که در سیاست گذاری‌ها فقط به نکات منفی توجه نکنیم. الان یک نکته مثبت این است که روحیه فرهنگ‌پذیری مردم بسیار بالا رفته است. مثلاً در ماجرای کرونا ما شاهد این بودیم که مردم به سرعت در مورد ماسک زدن به توافق رسیدند و قانع شدند؛ بنابراین باید سرعت تصمیم‌گیری‌ها را بالا ببریم تا با سرعت تغییرات فرهنگی هماهنگ شود. همچنین سیاست گذاران باید نوع تعارض، میدان تعارض و بازیگرهایش را بشناسند و الزام این مورد هم این است که حلقه‌های میانی فعال شوند. این که سیاست گذاران و مسئولین ما از حلقه‌های میانی می‌ترسند اصلا درست نیست. حلقه میانی فقط کار از پایین به بالا نمی‌کند بلکه کار از بالا به پایین هم می‌کند و می‌تواند لرخی جهت‌دهی‌های موثر داشته باشد و ما نباید همیشه رویکرد خطی و کنترلی داشته باشیم.»

نشستی برای احیای فرهنگ و التیام جامعه 2
نشستی برای احیای فرهنگ و التیام جامعه 3
نشستی برای احیای فرهنگ و التیام جامعه 4