نگاه اروپا به آینده روابط با آمریکا و چند توصیه برای ایران
با پیروزی بایدن در آمریکا، تحولات مهمی در عرصه سیاست داخلی و خارجی آمریکا درحال وقوع است. اروپا بهعنوان مهمترین بازیگر در سپهر سیاست خارجی آمریکا در کنار چین، ظرفیت شکلدادن به تحولات آتی در راستای اهداف و منافع سیاست خارجی خود را خواهند داشت.
به گزارش ایسنا، عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا در یادداشتی با این مقدمه می نویسد: «آمریکا دیگر الگو نیست. من هیچگاه این توهم را به خودم راه نمی دهم که با آمدن بایدن همه چیز خوب می شود». شاید این اظهارات فردریش مرتس نامزد ریاست حزب دمکرات مسیحی آلمان را بتوان به نوعی نشانگر نگاه نگران اروپا به تحولات آتی ایالات متحده در روزهای پس از انتخابات پرمناقشه ریاست جمهوری دانست. اعتماد اروپا به آمریکا در جریان ریاستجمهوری ترامپ تا حد زیادی لطمه جدی دیده است. اروپا بهطور جدی درصدد حفظ انسجام درونی و یافتن استقلال راهبردی است و همانطور که پیتر فری سردبیر شناخته شده شبکه دوم دولتی آلمان در فردای برگزاری انتخابات اشاره نمود اروپا می داند که همکاری با آمریکای بایدن نیز «هزینه های خاص خودش را برای اروپا خواهد داشت» و فری به رهبران اروپایی توصیه می کند که «خودشان را به خوش خیالی نزنند».
اما توجه به پیام های تبریک رهبران اصلی اروپایی نشان گر این است که در کنار این نگرانی از آینده روابط فراآتلانتیکی به نوعی رهبران اروپا آرزومند بهبود روابط در دوره بایدن هستند.«ما چالشهای مهمی برای رویارویی داریم. بیایید با یکدیگر کار کنیم». متن کوتاه پیام توئیتری تبریک مکرون برای پیروزی بایدن در خود تعابیر مهمی داشت. چالشهای مهم از دید فرانسه، مشکلاتی در سطح ملی، اتحادیهای و جهانی است که با حضور ترامپ در رأس قدرت، یا بهطور کلی از دستورکار سیاست خارجی آمریکا خارج شده یا انحرافی جدی در دستورکارهای چندجانبهگرایانه و لیبرالیستی آمریکا ایجاد کرده است. در سطح ملی، برخی از این چالشها پاسخگویی مردمسالاریهای غربی به خواستههای وسیع مردمی در عصر انقلاب چهارم صنعتی و مشروعیتبخشی دوباره به لیبرالیسم در مقابل مرکانتیلیسم و ملیگرایی ترامپ است. در سطح اتحادیهای، بازتعریف همپیمانی با آمریکا و عبور از سیاست اول آمریکا مطرح است. در سطح بینالمللی و جهانی، بحران سلامت، بحران آبوهوایی، برخورد با چین و بحران امنیت بینالمللی وجود دارد. در این پیام، به لزوم همکاری، چندجانبهگرایی و بازگشت به نظم لیبرال و هنجارمحوری توصیه شده است. مکرون بهعنوان یکی از اروپاباوران که تلاش دارد اروپاگرایی و اتحادیهگرایی را در اولویت راهبردهای کسب منافع ملی فرانسه معرفی کند، امیدوار است آمریکا درصدد رفع مشکلات موجود در همپیمانی، قائل شدن نقش برای اتحادیه اروپا، و بازتعریف منطقی منافع دوسویه باشد.
در رأس این چندجانبهگرایی، حمایت از حقوق بینالمللی و احترام به قوانین و قواعد بینالمللی و در سطحی دیگر، پایان دادن به سوءاستفاده آمریکایی از مفاد پیمانهای دوجانبه و چندجانبه بینالمللی مطرح است. مکرون امیدوار است باتوجهبه پیروزی بایدن بتواند اعتباری را که در دوران ترامپ از دست داد در داخل بازیابد و برای دور دوم انتخابات ریاستجمهوری فرانسه نیز پیروز شود. در آلمان، آنگلا مرکل در پیام تبریک خود نکات ظریفی را مطرح کرد که نشان میدهد حال با آرامش بیشتری «میراث مرکل» را برجای میگذارد و میرود. او در پیام خود عنوان کرد این مردم آمریکا هستند که تصمیم خود را گرفتهاند که نشان میدهد بهنوعی مرکل تلاش دارد با نادیده گرفتن شکاف اجتماعی درونی، بار دیگر نیاز جهان لیبرال به آمریکایی منسجم را به مردم این کشور یادآوری کند. ضمنآنکه مایل است درسی سیاسی برای ملتهای پس از خود داشته باشد. او با تأکید بر پیروزی نخستین زن معاون ریاستجمهوری در تاریخ آمریکا، کاملا هریس، از جایگاه فرهنگی بسیار گشودهتری، پیامهایی ارزشی برای آمریکاییها، بهلحاظ اشتباهات اخیر آمریکا در اتخاذ رویکردهایی مغایر با اصول هنجارها و ارزشهای نظم لیبرال دارد. مرکل نیز مانند مکرون، بر لزوم چندجانبهگرایی، بازسازی همپیمانی فراآتلانتیکی و همکاری برای غلبهبر چالشهای جهانی تأکید دارد. در همین ارتباط توجه به چند نکته ضروری است:
1) طبق گزارشات اتاقفکرهای معتبر اروپایی، اتحادیه اروپا در مواجهه با چین، درصدد گسترش «لیبرالیسم رقابتجویانه» است. هدف اصلی این نوع لیبرالیسم، افزایش خوداتکایی اتحادیه اروپا و کسب استقلال راهبردی است که مرحله بعدی آن میتواند نقشآفرینی اتحادیه اروپا بهعنوان یک بازیگر منسجم بینالمللی باشد.
2) اعتماد اروپا به آمریکا در جریان ریاستجمهوری ترامپ و اعتماد اروپا به چین در جریان بروز بحران کرونا، از بین رفته است. اروپا بهطور جدی درصدد حفظ انسجام درونی و یافتن استقلال راهبردی است (بهویژه، ارادهای جدی برای ایجاد همگرایی بین محور بروکسل و کشورهای ضعیف اروپایی دارد که با نزدیکی به این یا آن قدرت منافع ملی خود را از منافع اتحادیهای جدا میبینند).
3) درعینحال، چندجانبهگرایی از دید اروپا، سوختگیری مجدد موتور محرکه اتحادیه برای عبور از بحران آتی رقابت چین و آمریکا و ضررهای ناشی از آن برای اروپا است.
4) ازنظر ژئوپلیتیکی، بحران کرونا مسائل مهمی را مطرح کرده است. طبق پیشبینیها، نفوذ ژئوپلیتیک آمریکا و بودجه نظامی آن، پس از بحران کرونا باتوجهبه مشکلات اقتصادی داخلی این کشور کاهش خواهد یافت. انتخاب بایدن بهمعنای کمکهای بیشتر همپیمانان اروپایی در این حوزه میتواند باشد.
با توجه به موارد برشمرده شده کارگزاران سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران می بایست در تعاملات آتی خود با اتحادیه اروپا در دوره پسا ترامپ به این موضوعات دقت نظر بیشتری داشته باشند:
1) اهمیت گسترش نگاه «ابزاری» به اروپا بهعنوان برگ برندهای در خدمت ایران در عرصه نظام بینالمللی، چه بهعنوان نقشی که اروپا در حفاظت از هنجارهای بینالمللی مدعی آن است و آن را به حامی حقوقی و قانونی معتبر تبدیل میکند و چه بهلحاظ تغییر موزائیکهای ژئوپلیتیکی در نظام بینالملل که اگرچه اتحادیه اروپای ضعیف امروز، خود امید ندارد بتواند نقشی جدی در نظم آتی بینالمللی ایفا کند، اما احتمال تبدیل شدن آن به بازیگری قدرتمند دیده میشود.
2) فراموش نشود واسطه قرار گرفتن اروپا بین ایران و آمریکا بهسبب تنشهای بهوجود آمده پس از خروج ترامپ از برجام بوده است و در دوره بایدن کشورهای اروپایی، ازجمله فرانسه، بریتانیا و آلمان تمایل زیادی خواهند داشت تا نقش محوری تری را در معادلات بینالمللی ایفا کنند.
3) تأکید بر این نکته که اروپا فقط آلمان و فرانسه نیست و اتحادیه اروپا باید پاسخگوی خسارات ایران باشد. نزدیک شدن به بروکسل و اتحادیهگرایان در دوران انتقالی ریاستجمهوری آمریکا اهمیت بسیاری دارد. این درحالی است که خود فرانسه و آلمان نیز در سطح ملی تلاش دارند به محور بروکسل نزدیکتر شوند و اثرگذاری واضحی بر آن داشته باشند.
4) لزوم یادآوری رفتار حقوقی ایران در چند سال گذشته (یعنی پیگیری امور از قالب حقوق بینالملل، ازجمله حمله به عینالاسد یا شکایت درمورد پیمان مودت ایران و آمریکا و سایر موارد) و رفتار غیرحقوقی و خارج از عرف آمریکا در عرصه بینالمللی. تذکر بلند و دقیق به پایبندی ایران به برجام و خروج آمریکا از توافقات بینالمللی که نهفقط به برجام (مهمترین پیمان عدم اشاعه موجود)، بلکه به سایر پیمانها ازجمله پیمان آبوهوایی نیز تسری مییابد.
5) در دوره انتقالی باید مراقب پسلرزههای ترامپ بود و از اهرمهای اروپایی برای کاهش، خنثیسازی یا منحرف کردن این اقدامات سود جست. واکاوی و رفع معضلات ناشی از سیاستهای «فشار حداکثری» و «اول آمریکا» میتوانند نقطه مشترک آغازین برای ایران و اروپا در مسیر همکاری و شراکت باشند.
انتهای پیام