وقتی جنگ جهانی دوم به ایران رسید / داستان دفاع ایرانیان در برابر اشغال (فیلم)
شهریورماه سال 1320 ایران مورد هجوم نیروهای شوروی و بریتانیا قرار میگیرد و اشغال میشود. آیا سربازان ایران مقاومت نکردند؟
کیفیت پایین:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیکیفیت خوب:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیعصر ایران؛ محسن ظهوری - ناگهان هزاران توپ غرب شوروری را گلولهباران کرد و بمباران هوایی آغاز شد. استالین فکرش را هم نمی کرد هیتلر به خاک روسیه حمله کند. اما «عملیات بارباروسا» ی آلمان نازی شروع شده بود؛ گستردهترین عملیات نظامی تاریخ در یکم تیرماه 1320.
بیشتر ببینید:
کودتا علیه رضاشاه / داستان کمتر شنیدهشده محمود پولادین (فیلم)
نازیها در ایران؛ داستان طرفداران هیتلر از دوره پهلوی تا امروز (فیلم)
میگویند حمله آلمان به شوروی باعث شد تا متفقین شهریورماه 1320 ایران را اشغال کنند. ایرانی که بیطرفی خود را از روز اول جنگ جهانی دوم اعلام کرده بود؛ هم رضاشاه در نطق مراسم افتتاح دوازدهمین دوره مجلس شورای ملی این را گفته بود و هم بیانیه رسمیاش توسط دولت وقت صادر شده بود. اما ارتش بریتانیا و شوروی از شمال و غرب و جنوب به ایران حمله کردند. دلیلش را کمک به جبهه روس از طریق ایران دانستهاند. چرچیل نخستوزیر بریتانیا و آنتونی ایدن وزیر خارجهاش بعدها این موضوع را تائید کرده اند. اما بهانهشان در زمان حمله به ایران حضور آلمانیها بود. «ریدر بولارد» سفیر انگلیس و «آندره اسمیرنوف» سفیر شوروی اخراج آنها را از شاه خواسته بودند. در 28 تیر و 25 مردادماه 1320.
اما ایران نمیتوانست آنها را بیرون کند. با آلمان روابط اقتصادی گسترده داشت و تکنسینهای فنی آلمان باید در ایران میماندند تا کار صنایع پیش برود. پس همین هم بهانه خوبی به دست متفقین داد.
روز سوم شهریورماه سال 1320، ساعت چهار صبح سفرای شوروی و انگلیس به منزل «رجبعلی منصور» نخستوزیر رفتند تا خبر حمله به ایران را به او بدهند. جنگ جهانی دوم به ایران رسیده بود. همان چیزی که ایران به شدت از آن پرهیز میکرد.
آبادان، آغاز جنگ بود. کشتی استرالیایی «یارا 2» از سپاه بریتانیا ساعت 4:8 دقیقه صبح ناگهان به روی ناو ببر ایران آتش گشود و آن را غرق کرد. از آن طرف ساعت 4:15 دقیقه صبح کشتی استرالیایی «کانیمبلا» در بندرشاپور یعنی بندر امامخمینی امروز، ناو پلنگ ایرانی را هدف گرفت و نیروهایش را در این بندر پیاده کرد. عملیات دریایی با ناوگان سلطنتی بریتانیا و نیروی دریایی استرالیا پیش رفت و عملیات زمینی با سربازان مستقر در عراق. لشگر هشتم پیادهنظام هندی از بصره به سمت خرمشهر آمدند و لشکر دهم پیاده نظام هند هم از خانقین عراق به طرف کرمانشاه حرکت کردند. نیروی هوایی بریتانیا هم بمباران شهرها و مناطق نظامی را شروع کرده بود.
از نخستین ساعات شروع جنگ، «غلامعلی بایندر» فرمانده نیروی دریایی جنوب، ارتش را آماده مقاومت کرد. او دستورات لازم را به ستاد نیروی دریایی داد و خود برای سامان دادن دفاع به خرمشهر رفت.
در شمال ایران هم، جنگ در چند جبهه شروع شد. لشکرهای 44، 47 و 53 شوروی همراه با ناوگان دریایی این کشور به خراسان، گرگان، گیلان و آذربایجان هجوم آورد و بمبافکنهایشان شهرهای بیدفاع را بمباران کرد.
در جلفا، نخستین نبرد زمینی ایران و شوروی آغاز شد. نیروهای ارتش 47 شوروی که قصد عبور از این پل مرزی را داشتند، ناگهان با شلیک سربازان ایرانی متوقف میشوند. شورویها که پل را برای عبور لازم دارند، نمیخواهند از توپخانه استفاده کنند، اما تیراندازیها ایرانیها پیشروی آن ها را متوقف کرده. این تیراندازی تنها توسط سه سرباز مرزی انجام میشد؛ سرجوخه مصیب ملک محمدی، سرباز وظیفه عبدالله شهریاری و سرباز وظیفه سیدمحمد رایی هاشمی.
لشکر 53 شوروی هم در نزدیکی اردبیل با دفاع ایرانیان به فرماندهی سرتیپ حبیبالله قادری روبهرو شده و لشکر 44 هم با مقاومت سربازان ایرانی به فرماندهی سپهبد ایرانپور در بندر پهلوی. مقاومت در این بندر را در سریال خاتون دیدهایم. اینکه چطور با آتش سنگین شوروی نیروهای ایرانی شهید میشوند.
در خراسان هم نیروهای شوروی از ترکمنستان وارد ایران شده و درگیر نبرد با ارتش ایران میشوند.
نزدیک غروب روز سوم شهریور، در حالی که نیروهای شوروی هنوز در جلفا، اردبیل و بندر پهلوی مشغول نبردند، مقاومت در آبادان و خرمشهر می شکند؛ دریادار بایندر را در خرمشهر به گلوله میبندند و نیروهای ایرانی فرمانده خود را از دست میدهند.
جنگ برای ایران غافلگیرکننده بود. شهرهای بزرگ کشور زیر بمباران سنگین قرار گرفت و فرماندهان ردهبالای کشور هیچ ایدهای برای نحوه مقاومت نداشتند.
در چنین اوضاعی روز دوم جنگ شروع شد که بمبارانهای سنگین در اردبیل و تبریز و بندر پهلوی توان مقابله را از نیروهای ایرانی گرفت. لشکر اردبیل و خراسان از هم میپاشد شورویها پیشروی را ادامه میدهند.
اما ارتش 47 شوروی هنوز در جلفا گیر افتاده؛ با مقاومت همان سه مرزدار ایرانی. روسها برای پیشروی بالاخره مجبور به استفاده از توپخانه میشوند و هر سه مرزدار را به شهادت میرسانند. گفتهاند وقتی ژنرال «واسیلی نوویکوف» فرمانده ارتش 47 فهمید که فقط با سه سرباز در جنگ بوده، دستور داد تا این سه تن به شیوه مسلمانان خاک شوند. مزار آنها هنوز هم کنار همان پل جلفاست با یادمانی از مبارزه جانانهشان.
به روزهای اشغال برگردیم. ارتش شوروی موفق میشود نیروهای مقاومت را در بندر پهلوی، ارومیه و مشهد در هم بشکند و تبریز را فتح کند.
در جنوب، بریتانیا هم پالایشگاههای نفت را که زیر نظر خودش اداره میشد ایمن کرده و آبادان و خرمشهر را در کنترل دارد. اما هنوز نتوانسته لشکر کرمانشاه به فرماندهی سرلشکر حسن مقدم مراغهای را در هم بشکند.
روز سوم جنگ نوبت حمله به اهواز و بندر پهلوی است که هر دو با همه توان مقاومت میکنند اما توان آتشبار سنگین بریتانیا و شوروی را ندارند. بندر پهلوی سقوط میکند اما لشکر اهواز با فرماندهی سپهبد محمد شاهبختی دفاع را ادامه میدهد.
در تهران «رجبعلی منصور» استعفا میدهد و «محمدعلی فروغی» نخستوزیر میشود تا مذاکره با نیروهای متفقین را آغاز کند. دولت او دستور آتشبس و ترک مخاصمه میدهد. به این ترتیب مقاومت در اهواز پایان مییابد، لشکر کرمانشاه اسلحهها را زمین میگذارد و مقاومتهای پراکنده در سراسر ایران هم متوقف میشود.
حالا با اعلام آتشبس، خیال متفقین راحت شده. نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، و شورویها از شمال خاک ایران را طی میکنند و هشتم شهریورماه در قزوین به هم میرسند. حالا ایران جز تهران در اشغال آنهاست. متفقین به دولت فروغی اعلام میکنند به تمامیت ارضی ایران احترام میگذارند و خواستار خروج فوری نیروهای آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان هستند و میخواهند از مسیر جنوب به شمال، اسلحه و آذوقه به شوروی برسانند.
در این روز سرلشکر احمد نخجوان کفیل وزارت جنگ در شورای عالی نظامی تصویب میکند که همه سربازان به مرخصی بروند. این تصویر را علی حاتمی در هزاردستان نشان داده که چطور سربازان آواره میشوند و پادگانها خالی. رضاشاه این کار نخجوان را خیانت مینامد و او را زندانی میکند، اما کار از کار گذشته.
مذاکرات بین متفقین و دولت فروغی برای ادامه سلطنت پهلوی و چگونگی اداره کشور ادامه دارد. در این بین قحطی و بیماری هم از راه میرسد. مسیر ورود آذوقه و دارو در دست متفقین است و مردم به ندرت حتی آرد برای درست کردن نان پیدا میکنند.
روز 25 شهریورماه، متن استعفای رضاشاه در مجلس خوانده میشود و یک روز بعدش پسر او محمدرضا سوگند پادشاهی یاد میکند. در همین روز ارتش شوروی و بریتانیا ناگهان تهران را اشغال میکنند و سربازانش در خیابانهای پایتخت رژه میروند. متفقین حالا ایران را در دست دارند و آن را پل پیروزی میخوانند. پلی برای پیروزی در جنگی که هیچ ارتباطی با ایران نداشت.
بیشتر بخوانید: وقتی همه خواب بودیم / هفتاد و نهمین سالروز اشغال ایران روزی که رضاشاه استعفا داد لینک کوتاه: asriran.com/003MVY