وقتی رجوی طرفدار «جمهوری دموکراتیک» بود / رأی نیاوردی برو «اپوزیسیون» شو
گروه تاریخ خبرگزاری فارس: «مسعود رجوی» پیش از آنکه بیفتد به جان مردم، چند تا کار جالب کرد؛ اول اینکه موقع همهپرسی نظام جمهوری اسلامی گفت چرا «جمهوری اسلامی» باشد و چرا نوع دیگری نباشد و مثلا «جمهوری دموکراتیک» نباشد؟ مردم هم فروردین سال 1358 رفتند و بیش از 98 درصد به همان «جمهوری اسلامی» رأی دادند و مسعود ناراحت شد. بعد در مرداد 1358 رفت در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی (مجلس بررسی نهایی قانون اساسی) نامزد شد و اینطوری شد: «منافقین لیستی از کاندیداها برای انتخابات دادند که هیچکدامشان رأی نیاوردند و خود رجوی هم که داخل لیست بود و امیدِ اول منافقین بود، رأی نیاورد؛ 10 نفر از تهران برگزیده میشدند و او دوازدهم شد». مسعود خیلی ناراحت شد.
در آذر ماه آن سال قرار بود همهپرسی تأیید قانون اساسی برگزار شود که مسعود شرکت در آن را تحریم کردند. ولی مردم رفتند و بیش از 99 درصدشان به تأیید قانون اساسی رأی دادند و مسعود خیلی خیلی ناراحت شد. اسفند ماه همان سال مسعود رفت در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد شد و باز هم رأی نیاورد و رفقایش هم رأی نیاوردند و مسعود دیگر حسابی شاکی شد و زد به سیم آخر!
اینگونه بود که مسعود راهش را از مردم جدا کرد و به همراه دوستان و همفکرانش شدند «اپوزیسیون مسلح» و شروع کردند به هفتتیرکشی و بمبگذاری در تهران و شهرهای ایران و اینطوری شد: «سال 60 و 61 دوره اوج ترورهای منافقین بود. منافقین ترور هدفمند انجام میدادند که مسئولان انقلاب و افراد کلیدی نظیر رجایی و باهنر را هدف میگرفت و به ترور کور ازجمله بمبگذاری و کشتن مردم عادی هم میپرداختند. از جمله این ترورها می توان به بمبگذاری در میدان عشرتآباد، میدان امام خمینی (ره)، خیابان خیام و میدان راهآهن تهران اشاره کرد. در سال 1363 نیز منافقین 22 عملیات تروریستی در استان تهران انجام دادند و تا سال 1365 هر سال حداقل 10 عملیات تروریستی فقط در تهران داشتند».
پیش از اجرای عملیات تروریستی دامنهدار و طولانی در ایران، طرفداران مسعود خرداد سال 1360 با اسلحه به خیابان ریخته بودند و تکلیف را با مردم روشن کرده بودند. بعد هم مسعود رفت و برای خودش یک اپوزیسیون عجیب و غریب و پادگانی در خارج از ایران درست کرد و بعدها در پایان جنگ تحمیلی به ایران حمله نظامی هم کرد که اسمش «فروغ جاویدان» بود و البته باز هم شکست خورد و بعد هم برای خودش بود و بله، داستانش اینطوریها بود!
پایان پیام /