دوشنبه 5 آذر 1403

پرتاب توپ به زمین ایران | موتور محرکه بن‌بست در مذاکرات وین

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
پرتاب توپ به زمین ایران | موتور محرکه بن‌بست در مذاکرات وین

شرق نوشت: اگرچه هفته گذشته با حضور انریکه مورا و شیخ تمیم بن‌حمد آل‌ثانی در فضای سیاسی و رسانه‌ها امیدها برای خروجی سازنده این تحرکات دیپلماتیک در جهت رفع بن‌بست 65‌روزه مذاکرات وین تا حدی تقویت پیدا کرد، اما شرایط دیپلماتیک 48 ساعت گذشته افق تاریک و روشنی برای ازسرگیری مذاکرات وین به دست می‌دهد.

شرق نوشت: اگرچه هفته گذشته با حضور انریکه مورا و شیخ تمیم بن‌حمد آل‌ثانی در فضای سیاسی و رسانه‌ها امیدها برای خروجی سازنده این تحرکات دیپلماتیک در جهت رفع بن‌بست 65‌روزه مذاکرات وین تا حدی تقویت پیدا کرد، اما شرایط دیپلماتیک 48 ساعت گذشته افق تاریک و روشنی برای ازسرگیری مذاکرات وین به دست می‌دهد.

از یک طرف تنها به فاصله ساعاتی از بازگشت امیر قطر و نماینده اتحادیه اروپا، جوزف بورل در جمع خبرنگاران حاضر در نشست جی 7 عنوان کرد: «پاسخ جمهوری اسلامی ایران به پیغام معاونش (بورل) بسیار مثبت بود؛ بنابراین مذاکرات که به تأخیر افتاده بود، از سر گرفته می‌شوند و چشم‌انداز برای حصول توافق نهایی وجود دارد». محمد فرهاد کلینی کارشناس ارشد مسائل استراتژیک در گفتگویی به بررسی فضای مذاکرات پرداخته که در ادامه آن را می خوانید:

پیش از ورود به مواضع اخیر جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، درخصوص موفقیت سفر انریکه مورا به تهران برای آغاز مذاکرات روی حضور این مذاکره‌کننده ارشد اروپایی به تهران و مهم‌تر از آن سفر پنجشنبه هفته گذشته شیخ تمیم بن‌حمد آل‌ثانی، امیر قطر به ایران تمرکز کنیم. در این زمینه یک گزاره تحلیلی وجود دارد ناظر بر ارتباط سفر این دو در قالب بسته تحرکات دیپلماتیک احیای برجام. به این معنا که انریکه مورا پیش از شیخ تمیم راهی ایران شد تا پیشنهادهای خود را مطرح کند و بعد از آن امیر قطر با میانجیگری یا اصطلاحا ریش‌سفیدی دیپلماتیک، زمینه برای پذیرش پیشنهادهای مورا را در ایران فراهم کند. از دید شما این گزاره تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است؟ آیا بین سفر مورا و شیخ تمیم ارتباطی وجود دارد؟

به نظر شخصی این‌جانب، کشورهای حوزه خلیج فارس از قبیل عمان یا قطر همواره تلاش داشتند که نقش واسط، میانجیگر یا انتقال‌دهنده پیام‌ها بین ایران و ایالات متحده آمریکا را در مسائل مختلف بر عهده بگیرند. این مسئله پنهانی نیست؛ اما درباره سؤال مشخص‌تان بر این باورم که مسئله هم‌زمانی حضور انریکه مورا و شیخ تمیم بن‌حمد آل‌ثانی را نمی‌توان لزوما به معنای ارتباط این دو در قالب یک بسته تحرکات دیپلماتیک با هدف احیای برجام در نظر گرفت.

‌چرا؟

چون حداقل سفر امیر قطر از قبل برنامه‌ریزی شده بود. هرچند این هم‌زمانی حضور هر دو (مورا و شیخ تمیم) می‌تواند برخی القائات و تداعی‌های ذهنی را ایجاد کند، اما روندهای همکاری ایران با حوزه خلیج فارس از اهمیت و امتداد خاصی پیروی می‌کند. طبیعی است که در این بین امکان تسهیل‌گری، میانجیگری یا انتقال پیام از سوی قطر هم صورت گرفته باشد، با این حال نقش تعیین‌کننده در تصمیم‌گیری بر عهده اراده ملی جمهوری اسلامی ایران است.

‌به عمان و قطر اشاره داشتید. در فضای دیپلماتیک مرسوم بود که در فضای تنش و تخاصم واشنگتن - تهران به‌خصوص در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای نقش میزبانی و میانجیگری بر عهده مسقط باشد؛ اما در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد دوحه به رقیب جدی این مسئله بدل شده است. به چه دلیل یا دلایلی قطر اکنون سعی دارد جای عمان را بگیرد؟ آیا اساسا چنین تلاشی در دوحه دیده می‌شود که بخواهد جای مسقط را در میانجیگری ایران و آمریکا بگیرد؟

نمی‌توان چنین قضاوتی داشت. چه قطر، چه عمان و دیگر کشورها بازیگرانی هستند که همواره سعی می‌کنند از ظرفیت‌های دیپلماتیک خود بهره‌برداری کنند. این مهم بیشتر بستگی به این بازیگران دارد که تلاش می‌کنند از کانال‌های مختلف نظرات دیگر طرفین را منتقل کنند. خود آقای انریکه مورا هم به عنوان یک واسط، تلاش اروپایی را در حوزه انتقال پیام نشان داد. ضمنا چون همواره در بحث انتقال پیام دیپلماتیک کانال‌های متفاوت فعال می‌شوند، بنابراین به نظر می‌رسد این مأموریت آقای مورا کماکان ادامه دارد. با درنظرگرفتن این نکات نمی‌توان گفت قطر جای عمان را گرفته است یا دوحه سعی دارد به نحوی جای انریکه مورا بگیرد، بلکه به این معناست که هرکدام از این بازیگران در راستای منافع خود و منافع مشترک، کانال انتقال پیام بین طرفین را دنبال می‌کنند.

‌حال از همین رهیافت وارد فضای دیپلماتیک جدید بعد از سفر انریکه مورا و شیخ تمیم به ایران شویم؛ فضای تاریک و روشنی که بسیار گنگ و مبهم است. پیرو این نکته روز جمعه جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جمع خبرنگاران حاضر در نشست جی 7 اعلام کرد: «پیشرفت کافی در رایزنی‌های نماینده‌اش (مورا) با مقامات ایرانی برای ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای حاصل شده است. بنابراین مذاکرات وین که به تأخیر افتاده بود، مجددا از سر گرفته می‌شود. چشم‌انداز برای حصول توافق وجود دارد». به دنبال آن حسین امیرعبداللهیان هم نوشت: «توافق خوب و قابل‌اتکا در دسترس است، اگر آمریکا تصمیم سیاسی خود را گرفته و به تعهداتش پایبند باشد». درعین‌حال علی شمخانی هم مشابه همین موضع را داشت. حال با توجه به این موضع‌گیری‌ها دو سناریو درخصوص ازسرگیری مذاکرات وجود دارد. یا ایران، ایالات متحده و اعضای 1+4 با حضور در هتل کوبورک مجددا روی خطوط قرمز و مسائل باقی‌مانده با محوریت خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی بحث می‌کنند که در این صورت احتمال شکل‌گیری دور باطل مذاکرات وجود دارد یا اینکه با تلاش‌های اروپایی‌ها و شخص مورا، تهران به یک انعطاف موضع در قبال خطوط قرمز خود رسیده است؛ بنابراین فضای جدیدی در مذاکرات احتمالی وین برای حصول توافق شکل خواهد گرفت. شما کدام‌یک از این دو سناریو را نزدیک به واقعیت می‌دانید؟

آن‌گونه که در مواضع مقام‌های دیپلماتیک طرفین دیده می‌شود و همان‌گونه که شما هم گفتید، وزیر امور خارجه کشورمان اشاره داشت درصورتی‌که اراده سیاسی در حوزه آمریکا وجود داشته باشد، امکان ازسرگیری مذاکرات تقویت پیدا می‌کند. ایران همواره با حسن‌نیت تلاش داشته است تا با حفظ خطوط قرمز خود فرایندآفرین باشد و راه‌حل تولید کند. خواسته‌های ایران بستر یک فضای جدید برای ثبات و تقویت تعامل سازنده بوده است.

‌به حوزه آمریکا اشاره داشتید. چرا نگاه واشنگتن را نسبت به خطوط قرمز تهران مانع جدی‌تری می‌دانید؟

به‌هرحال در فضای سیاسی داخلی آمریکا، هم حزب جمهوری‌خواه و هم حزب دموکرات نوعی نگاه انتقادی جدی به فضای مذاکرات و احیای برجام به دلیل تأثیر لابی صهیونیستی آیپک پیدا کرده‌اند. در عین حال اینجا مسئله فقط به خطوط قرمز ایران بازنمی‌گردد؛ چون همان‌گونه از زبان برخی دیپلمات‌ها، مذاکره‌کنندگان و مرتبطین آنها شنیده می‌شود، مسائل دیگری مانند دادن تضمین و نظایر آن هم برای احیای برجام هنوز مطرح است. بنابراین اینکه بخواهیم رکود و سکون در مذاکرات وین را صرفا به خطوط قرمز ایران مبنی بر خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی آمریکا گره بزنیم، الزاما به معنای ذوب‌کردن یخ مذاکرات نیست؛ چون ضرورت انعطاف برابر در همه حوزه‌هاست که می‌تواند به عنوان یک ستاره راهنما و یک کلید برای ادامه مذاکرات و برون‌رفت از انجماد کنونی عمل کند.

‌به باور شما چرا در این بین شاهد تحرکات دیپلماتیک جدی کسانی همچون جوزف بورل و معاونش انریکه مورا درخصوص مذاکرات وین هستیم؟

باید در نظر داشت شرایط جهانی تغییر معناداری پیدا کرده است؛ شرایط جدیدی که منجر به تغییر در «روندها» و «عرصه‌ها» شده و به ازای آن نظم جدیدی هم شکل نگرفته است. در این بین باید موضوع روندها را از عرصه‌ها تفکیک کرد؛ به‌خصوص آنکه ما در روندها شاهد دور جدید مناقشات روسیه با ناتو هستیم و در حوزه عرصه‌ها ناظر به اقتضائات تازه بازار جهانی انرژی با استراتژی جدید قیمت و چالش‌های آن در کنار مشکلات تولید و انتقال انرژی و همچنین معضلات بازار مصرف مواجه هستیم. به همین دلیل نقش سازنده‌ای که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در ثبات و آرامش بازار انرژی جهانی داشته باشد، بسیار تعیین‌کننده است که البته فقط منوط به نفت نیست بلکه گاز و مشتقاتش، امنیت انرژی و... هم وجود دارند. با توجه به کیفیت بالای همکاری‌های پیشین ایران با حوزه اروپا، اگر امکان ورود مجدد ایران به بازار انرژی اروپا و جهان وجود داشته باشد، بی‌شک تهران این ظرفیت را دارد که جدا از بحث مسائل سیاسی و دیپلماتیک، روندهای حوزه اقتصادی و تجاری را هم تقویت کند. به نظر من این ضرورت را بیش از همه آقای بورل و مورا به خوبی درک کرده‌اند.

‌عنوان داشتید که رفع خطوط قرمز ایران درخصوص خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی الزاما به حصول توافق در وین منجر نمی‌شود. در فضای سیاسی و رسانه مطرح است که انریکه مورا هم از پیش با هدف مجاب‌کردن ایران برای حصول توافق بدون خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی وارد ایران شده است. پیرو آن معاون مورا پیشنهادات ویژه‌ای برای ترغیب ایران در دو قالب مطرح کرده است؛ نخست تکرار همان پیشنهادات رابرت مالی مبنی بر خروج کل سپاه از لیست گروه‌های تروریستی به شرط باقی‌ماندن نیروی قدس در این لیست در ازای رفع نگرانی‌های فرابرجامی واشنگتن با محوریت انتقام و پیشنهاد دیگر هم این است که ایران بپذیرد که سپاه به‌صورت ظاهری از FTO خارج شود، اما تحریم‌های آن کماکان باقی بماند. شما کدام‌یک از این دو پیشنهاد را جدی می‌دانید؟

فعلا همه‌چیز در حد حدس و گمانه‌زنی سیاسی و رسانه‌ای است و هیچ‌گونه بیانیه رسمی از طرف هیچ کشور و هیچ طرفی منتشر نشده است تا بخواهیم دقیقا روی یکی از این پیشنهادهای مطرح‌شده شما تمرکز کنیم و نهایتا قضاوت و تحلیلی مستدل از خود داشته باشیم؛ اما چیزی که این روزها مشاهده می‌شود آن است که قرارگرفتن سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریستی آمریکا هیچ‌گاه مورد اجماع در دولت و جریان دموکرات نبوده است، همچنان که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه دولت بایدن، عنوان داشته است چرایی و اهداف تحریم برخی افراد و نهادهای نظامی ایران جای سؤال و ابهام بسیار دارد؛ برای مثال دولت آمریکا برخی از مقامات سپاه را تحریم کرده است که هیچ‌گاه پا به آمریکا نخواهند گذاشت. پس این قبیل تحریم‌های آمریکا کاملا بی‌معناست و اقدامی است که از اساس واهی، غلط و تهی ارزیابی می‌شود. ولی من معتقدم تأثیر مخرب برخی طرف‌ها و لابی جریان‌های ضدبرجام صرفا با هدف سخت‌کردن مذاکرات و نه الزما شکست آن است که موفق به کنترل ایران شوند؛ چون برای آنها کنترل راهبردی ایران هدف است.

‌پیرو آن عنوان کردید تصویب دو لایحه در سنای آمریکا یکی به پیشنهاد تد کروز مبنی بر حفظ تحریم‌های حوزه تروریسم با 86 رأی مثبت و طرح دیگر به پیشنهاد سناتور جیمز لنکفورد با 62 موافق نشان داد که ساز ناکوک کنگره آمریکا و به‌خصوص سناتورها برای تقابل با هرگونه تلاش دولت بایدن در جهت احیای برجام بیشتر شده تا جایی که اجماع دوسوم آرای سنا برای کنارگذاشتن حق وتوی جو بایدن کاملا در دسترس است. اگر ذیل گفته‌های بورل، امیرعبداللهیان و شمخانی شاهد دور جدید مذاکرات وین باشیم امکان کارشکنی کنگره، به‌خصوص سنا وجود دارد؟

بحث گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای و سیاسی درباره جهت‌گیری آرا و نظرات سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا را باید در فضاهای مختلف ارزیابی کرد. یک زمان این تخمین آرا و نظرات در چارچوب معنایابی از تعامل جریان «دوحزبی» در آمریکا تعریف می‌شود. بنابراین در بسیاری از طرح‌های پیشنهادی و حتی برنامه‌های راهبردی برای سیاست خارجی ایالات متحده این تعامل دوحزبی از گذشته تا به اکنون وجود داشته است؛ اما با توجه به تغییر تعریف از ضرورت‌ها در شرایط فعلی امکان دارد که سناتورها بخواهند در آینده مواضع کنونی خود را در قبال ایران و برجام تغییر دهند؛ چون این احتمال وجود دارد که با توجه به تغییر در روند بین‌المللی و همچنین درک از تلاقی تحولات، شاهد تغییر مواضع نمایندگان کنگره باشیم. کمااینکه برخی سناتورها عنوان کرده‌اند دولت بایدن با شجاعت بیشتر هرچه سریع‌تر به برجام رسیدگی کند. تأکید سناتورها بر شجاعت دولت بایدن درخصوص برجام در شرایط فعلی به عنوان یک راه‌حل میانی در حوزه آمریکا می‌تواند در جهت مدیریت فضای مذاکرات مؤثر واقع شود.

‌ولی جناب کلینی علاوه بر کمیت آرا در سنا شاهد تغییر معنادار کیفیت آن نیز هستیم، چنانچه در همین دو طرح اخیر سنا، سناتور چاک شومر، رهبری اکثریت دموکرات و سناتور منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنا از همین حزب (دموکرات) به طرح‌های جمهوری‌خواهان رأی دادند. آیا این نکته در تعارض و تناقض با تحلیل شما قرار ندارد؟

خیر، چراکه اساسا نخبگان آمریکا برجام را در قالب حل‌وفصل منازعه بین ایران و ایالات متحده الان قلمداد نمی‌کنند، بلکه از مذاکرات وین یک خوانش و ارزیابی «خلع سلاحی» دارند تا از این طریق موفق به کنترل راهبردی ایران در منطقه شوند؛ بنابراین مواضع برخی سناتورهای جمهوری‌خواه و دموکرات در این چارچوب قابل ارزیابی است. اما باید این را هم خاطرنشان کرد که رهاکردن مذاکرات و تعلیقش این معنا را می‌دهد که ایالات متحده خود را از یک فرصت سازنده برای آنکه بتواند تعامل مثبتی با حوزه خاورمیانه داشته باشد و سیاست‌هایش با فضای واقعی تطبیق دهد و رویکرد تقابلی را بکنار بگذارد، عملا محروم می‌کند.

‌با این تفاسیر واکنش روز جمعه جو بایدن در قبال تمدید قانون تحریم علیه ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا کاخ سفید هم ساز ناکوک می‌زند؟

تصمیم دولت بایدن برای تداوم تحریم نفت ایران در این بازه زمانی بسیار معنادار است؛ چون واشنگتن همواره سعی کرده از «نظام تحریم» به عنوان یک ابزار استفاده کند. ضمنا عقب‌نشینی دولت بایدن در تحریم نفت ایران امکان بازیگری آنها را کاهش می‌دهد؛ چون اساسا ماهیت تحریم و کیفیت تحریم‌ها علیه ایران برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا متفاوت است. درعین‌حال باید نگاه کلان‌تری به این اقدام داشت، زیرا خزانه‌داری ایالات متحده از طریق تداوم تحریم نفت ایران کماکان به‌دنبال وابسته‌سازی اروپا از طریق انرژی و امنیت آن به‌صورت هم‌زمان است. بنابراین صرفا تحریم نفت ایران مطرح نیست بلکه می‌تواند نوعی محدودسازی اتحادیه اروپا را هم شامل شود.

‌اما این فضای دوگانه دو روز اخیر را چگونه ارزیابی می‌کنید که در یک سو ایران و اروپا خوانش مثبتی از فضای جدید بعد از سفر انریکه مورا و امیر قطر به تهران دارند اما روسیه و آمریکا درست برخلاف آن رفتار می‌کنند؟

طرف آمریکایی هنوز گزارش آقای مورا را از نتایج سفرش به ایران دریافت نکرده است. بنابراین واشنگتن هم‌زمان روی لزوم تصمیم‌گیری در تهران و بررسی موضوع در چارچوب یورو - آتلانتیک موضع‌گیری می‌کند. البته در کنارش پرتاب توپ به زمین ایران را هم به عنوان راه‌حل همیشگی دارد. پس بازی با کلمات نمی‌تواند دیپلماسی حقیقی را شکل دهد. شجاعت در تصمیم‌گیری لازم است. برای مثال آمریکا به‌خوبی می‌داند که شهید سلیمانی پرچمدار مبارزه با تروریسم بود و به‌خوبی آگاه است که ماشین جوجه‌کشی تروریسم در کجاست؟ خودفریبی راه‌حل نمی‌آفریند. اتحادیه اروپا با توجه به شرایطی که با آن روبه‌رو است، باید اهمیت روابط با ایران را اسیر روند برجام نکند. همه کشورها در برخی موضوعات باهم اختلاف دارند؛ مگر چین با اروپا اختلاف ندارد؟ اما زمینه‌های دیگر همکاری را دنبال می‌کنند. پس روابط ایران و اروپا نباید الزاما زیر چتر برجام تعریف شود. چگونه است که هند، عراق و حتی سوئیس می‌توانند مجوز رفع تحریم از اوفک بگیرند، اما اتحادیه اروپا و برخی دیگر ناتوان هستند. بنابراین نیاز به تقویت مواضع و روند حقوقی بیش از پیش احساس می‌شود.

‌به پارامتر دیگری در احتمال به شکست کشاندن دور جدید مذاکرات وین بپردازیم که به نقش مخرب روسیه در احیای برجام به‌خصوص بعد از تجاوزش به خاک اوکراین بازمی‌گردد. در این رابطه بسیاری از کارشناسان معتقدند علاوه بر مسئله خطوط قرمز ایران درباره سپاه، عملا مسکو هم به عنوان موتور محرکه بن‌بست در مذاکرات وین عمل می‌کند و تا زمانی که جنگ اوکراین ادامه داشته باشد، این سیاست ضدبرجامی کرملین هم ادامه پیدا خواهد کرد. آیا با شروع احتمالی دور جدید مذاکرات کماکان روسیه دنبال گروگان‌گرفتن برجام برای مدیریت جنگ اوکراین است؟

آن‌گونه که میخائیل اولیانوف، مذاکره‌کننده ارشد روسیه جمعه در توییتی عنوان کرد، شرایط لازم برای استفاده حداکثری از توان روسیه درخصوص حل موضوع مربوط به مذاکرات وین وجود ندارد. وقتی این موضع‌گیری اولیانوف را مشاهده می‌کنیم، معلوم نیست روی سخنش با طرف‌های غربی و آمریکایی‌هاست یا جمهوری اسلامی ایران؟!

‌به باور شما روی سخن اولیانوف تهران است یا غرب؟

آنچه مشهود است، این است که روند متشتت روسیه بعد از جنگ اوکراین و جمع جبری حضور فنلاند و سوئد برای عضویت در ناتو شرایط را برای مسکو به شدت سخت و پیچیده کرده است. بنابراین چنین به نظر می‌رسد که اولیانوف سعی دارد فضای ثانویه‌ای را در ذهن سیاست‌مداران غربی درباره نحوه چانه‌زنی با روسیه برای مذاکرات وین باز کند. بااین‌حال هنوز نمی‌توان گفت این مواضع چقدر با «دانه‌پاشی دیپلماتیک» ارتباط پیدا می‌کند. مسکو رنگ کارت زرد و کارت قرمز را خوب تشخیص می‌دهد.

‌به باورتان توییت‌های منفی جمعه گذشته اولیانوف درباره دور جدید احتمالی مذاکرات صرفا موضع‌گیری شخصی وی است یا به نحوی انعکاسی از سیاست رسمی مسکو خواهد بود؟

واقعا مشخص نیست این توییت‌های اولیانوف موضع‌گیری شخصی وی است یا انعکاسی از دیدگاه رسمی مسکو درخصوص مذاکرات وین؛ اما با توجه به آنکه تا به این لحظه شاهد بیانیه رسمی از جانب وزارت امور خارجه روسیه درخصوص دور جدید احتمالی مذاکرات وین نیستیم، این امکان وجود دارد که توییت‌های جمعه گذشته اولیانوف نظرات شخصی او باشد؛ مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. البته پالس‌های رسانه‌ای الزاما معنای نتیجه‌گیری نمی‌دهد.