پشت پرده نجات جان یازده ایرانی
کتاب «ماهکامل» نوشته شهلا پناهیلادنی، روایت زندگی مجاهد شهید سردار مرتضی حسینپور (حسین قمی) که با روایتی داستانی گزارش شده توسط نشر شهید کاظمی انتشار یافتهاست.
به گزارش مشرق، در کتاب ماهکامل علاوه بر آشنایی با سیره رفتاری و شخصیت شهید مرتضی حسینپور (حسین قمی) میتوانید در مناطق مختلف عملیاتی سوریه و عراق حرکت کنید.
طعم تلخ محاصره حرم حضرتزینب (س) در دمشق (سوریه) و حرمین امامینعسکریین (ع) در سامرا (عراق) را حس و روزهای سخت درگیری با دشمن تکفیری و داعش در مناطق مختلف این دو کشور را مرور کنید و با ضرب قدمهای استوار مدافعانحرم شیرینی پیروزی در عملیاتهای مختلف در خاک عراق و سوریه را بچشید.
اخلاص، ایمان، هوش و نبوغ شهید مرتضی حسینپور (حسین قمی) باعث شد که از همان ابتدای امر بنابر تشخیص فرماندهان، مسئولیت کار در محورهای شمالغرب و جنوب کشور را بر عهده بگیرد و این شروعی بود برای 11سال کار مداوم با نیروهای جبهه مقاومت که بعدها در عراق، سوریه و... نمود پیدا کرد. شهید حاجقاسم سلیمانی عزیز در سخنرانی مراسم چهلم این شهید که مهمانان زیادی از داخل و فرماندهان جبهه مقاومت در آن حضور داشتند، ضمن اشاره به شاخصههای منحصربهفرد شهید حسین قمی گفتند: «یکی از ویژگیهای این شهید آن بود که در بحران و سختی که شخصیت افراد بیشتر نمایان میشود، قوی بود.
انسان یک ظرفیتی دارد. در یک جایی دیگر نمیکشد اما شهید قمی هرچه بحران سختتر میشد شجاعت، قدرت آتش و اداره بحرانش بیشتر میگردید. هجمه و فشار دشمن هیچ اثری بر او نداشت. کتاب ماهکامل برای اقتباس به سینماگران علاقهمند به جبهه مقاومت پیشنهاد میشود و میتوان با برداشتی آزاد از شخصیت شهید، اثری جذاب به نگارش درآورد و جلوی دوربین برد. هرچند که متاسفانه سینماگران و نویسندگان اهل مطالعه نبوده و نیستند و اینگونه آثار مهجور میمانند. در سالروز شهادت مرتضی حسینپور به ظرفیتهای روایی این کتاب میپردازیم. تولد یک قهرمان
مرتضی حسینپور شلمانی، 30 شهریور1364 در روستای شلمان لنگرود به دنیا آمد. او سال 1383 در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرد و با وجود قبولی در رشته مهندسیالکترونیک دانشگاهآزاد ساوه در دانشکده امامعلی (ع) نیروی قدس سپاه پاسداران به تحصیل پرداخت. اولین تجربیات جهادی مرتضی حسینپور در همان سالهای تحصیل در دانشکده با حضور در مرزهای غربی کشور در استان ایلام اتفاق افتاد. او نام جهادی حسین قمی را برای خود برگزید.
حسن باقری زمانه
اگر شهید حسن باقری را چشم تیزبین دفاعمقدس مینامیم، شهید مرتضی حسینپور را باید چشم تیزبین جبهه مقاومت اسلامی بنامیم. فرماندهی که در بین نیروهای تکفیری به «بطلالابطال» شهره بود به معنای قهرمان قهرمانان. مرتضی ارادت بسیاری به کریمه اهل بیت (س) داشت و به همین دلیل نام مستعار قمی را برای خود برگزید. همرزمان وی عقیده دارند هرگاه صحبت از ذخیره نظام میشود، به یاد «حسین قمی» میافتند. حقیقتا که او «حسن باقری» زمانه و یک نابغه بود....» عشق آسمانی
سالها بود که از فاطمه کاظمی خواستگاری میکرد و پاسخ منفی میشنید. برادر فاطمه کاظمی از همدورهایهای مرتضی در دانشکده امام علی (ع) و از دوستان صمیمی او بود. آن گونه که فاطمه کاظمی در مصاحبه شرح دادهاست، این خواستگاری تا سال 93 هر سه ماه یکبار تکرار شد.
علت مخالفت، تجربه و اطلاع از سختی زندگی با یک فرد نظامی بود و همین امر سبب میشد پیش از صحبت با مرتضی جواب رد بدهد. شش سال زمان برد تا فاطمه راضی شد جلسه خواستگاری رسمی برگزار شود. دلیل رضایتدادن به این ازدواج بعد از بارها خواستگاری درک علاقه زیاد مرتضی به خودش در جلسهای رودررو و پذیرش شروط گوناگونش عنوان میکند. او یقین داشت حتی این دیدار نیز نمیتواند تاثیری در تصمیم نهایی او داشتهباشد. روز خواستگاری فرارسید.
حجب، حیا و متانت مرتضی در اولین نگاه دل فاطمه را برد و پس از شش سال انتظار، مرتضی به خواسته قلبی خود رسید. مرتضی پس از ازدواج به فاطمه گفت: «جوابهای منفی پیدرپی شما سبب شد از عشق زمینی به عشق آسمانی برسم و در تمام عبادتهای خود، خالصانه رضایت شما را از پروردگار طلب کنم.» مرتضی حسینپور سه روز بعد از برگزاری مراسم عقدش دوباره راهی ماموریت شد. هشت ماه بعد در روز 23 بهمن در دوره استراحت یکی از مجروحیتهای او، مراسم ازدواج آنها برگزار شد. تولد پاسدار اسلام
علی تنها فرزند مرتضی حسینپور، چهار ماه پس از شهادتش، 22 آذر 1396 به دنیا آمد. هر چند دست روزگار این اجازه را به او نداد، اما مرتضی از همان ابتدا برای علی آرزوها داشت. او میگفت: «علی هم باید پاسدار شود، چراکه امام حسین (ع) مجاهد کم دارد، مدافع کم دارد، علی هم باید لباس جهاد بپوشد و این بزرگترین آرزوی من است، اما آخرین آرزویم نیست.
آخرین آرزویم آن است که لباس جهاد بپوشم و با اسلحه در کوچههای مدینه رجز «انا محبالزهرا» سر دهم و انتقام سیلی مادر (س) را بگیرم...» حالا همسر شهید از قولی که به همسرش میدهد سخن میگوید: «به مرتضی قول دادم که لباس جهاد تن یادگار رشیدش کنم و مادر وهب شوم. اگر زمانی چمدان پدرش را خودم میبستم و راهیاش میکردم و همسر وهب میشدم، یک روزی هم لباس رزم علی را تنش میکنم و مادر وهب میشوم تا در کوچههای مدینه رجز «انا محبالزهرا (س)» سر بدهد. علی باید از پدرش فراتر باشد و نامش لرزه بر تن تمام دشمنان اسلام بیندازد.» شناسایی پادگان اشرف
یکی از ماموریتهای ویژه و خاص شهید قمی، کار روی تیمهای منافقین خلق در پادگان اشرف بود که رصد اطلاعاتی دقیق این شهید کمک بزرگی برای شناسایی لیدرها و سرشاخهها بودهاست. در مقام یک نیروی زبده اطلاعاتی و امنیتی سالها قبل از شروع جنگ داعش در عراق فعال بود و توانستهبود بعد از مدتها کار سخت و فشرده اطلاعاتی، ردههای بالا و مسئولان گروهک منافقین خلق را که در عراق لانه امنی داشتند، شناسایی و معرفی کند که همین کار یکی از عوامل متلاشی شدن شیرازه پادگان اشرف بود. حضور در صف نخست عملیاتها
یکی از ویژگیهای برجسته این فرمانده بزرگ حضور عملی و میدانی او در صدر صف نخست عملیاتها، در کنار دیگر رزمندگان بود. یک بار فیلم یکی از عملیاتهایی که مرتضی فرماندهی میکرد را در آپارات دیدم. مرتضی میگفت: «در این عملیات بچهها مجبور به عقبنشینی شدند و برای اینکه بچهها به سلامت به عقب برسند یک تنه مبارزه کردم.» گفتم: «مرتضی تو که میتوانستی خیلی راحت برگردی عقب، پس چرا ماندی؟» گفت: «پشت سر هرکدام از بچههای من یک فاطمه (همسر) است. من نمیتوانستم اینها را رها کنم. نیروهایم تکهتکه میشدند. چند یتیم میماند و چند خانواده بیسرپرست میشد.»
دست خون آلود آمریکاییها
پس از موفقیتهای بزرگ جبهه مقاومت در عراق و سوریه، آزادی دیرالزور در دستور کار آنها قرار گرفت. انزوای داعش در صحرای شام، مقدمه این آزادسازی محسوب میشد. کنترل منطقه مرزی بین عراق و سوریه به نیروهای قرارگاه حیدریون سپرده شد. با تسلط بر این سرزمین راه پشتیبانی نیروهای داعش از عراق و سوریه قطع میشد. برای دستیابی به این هدف جاده مرزی دمشق بغداد یک شاخص محسوب میشد. تاکتیک جبهه مقاومت در این منطقه، احداث پایگاههای پر تعدادی بود که با نظم دقیق در ارتباط عملیاتی با یکدیگر بودند.
با پیشروی نیروهای مقاومت، آمریکاییها که به بهانه حفاظت از مرز اردن و پایگاهایشان در خاک این کشور در منطقه حاضر بودند و از پایان رسیدن کار داعش احساس خطر میکردند به نیروهای کتائب سیدالشهدا (س) حمله هوایی کردند و واحدهای مهندسی مجاهدین حیدریون که در حال احداث خاکریز برای مقابله با حملات انتحاری بودند هم مورد هدف هواپیماهای آمریکایی قرار گرفتند.
نیروهای آمریکایی همچنین با پروازهای شناسایی تلاش کردند از کوچکترین فرصتی برای ضربه زدن به نیروهای مقاومت استفاده کنند. این فرصتها در فواصل تعویض نیروها، تعمیر تجهیزات یا زمانی که اجتماع نیروهای برای انجام عملیاتی خاص از تراکم آنها در منطقهای دیگر میکاست بهوجود میآمد. این منطقه توسط پهپادهای آمریکایی به دقت رصد میشد و این اطلاعات در اختیار داعش قرار میگرفت. منطقه «جمونه» در مرز عراق و سوریه مرکز حضور نیروهای مقاومت بود.
اخبار و شواهدی مبنی بر حمله قریبالوقوع داعش رسیدهبود و با توجه به تهدیدهای موجود، مرتضی حسینپور، فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون، شب 15 مرداد را با حضور در یکی از پایگاههای نیروی کتائب سیدالشهدا (س) به توجیه نیروها در برابر حمله احتمالی پرداخت. او با پیشبینی حمله روز بعد نیروهای داعش، برخلاف رویه موجود، شب را در همان پایگاه در خط مقدم به سر برد.
آنطور که همرزمانش نقل کردهاند او در ساعات نیمهشب شخصا به حفر خاکریز با بلدوزر پرداخت. او با اطلاع از تاکتیکهای عملیاتی داعش علاوهبر خاکریز اصلی، خاکریز دیگری به شکل نعل اسبی احداث کرد تا هنگام حمله انتحاری نیروهای داعش به خاکریز اول، نیروهایش را به آن خاکریز منتقل کند.
نیروهای داعش، سحرگاه روز دوشنبه 16 مرداد با اطلاع از اینکه توان عملیاتی یکی از پایگاههای جبهه مقاومت در حال بازسازی است، حمله سنگینی را به مقر اصلی کتائب سیدالشهدا و دو مقر تاکتیکی شروع کردند. این مجموعه با فاصله 1500 متری از یکدیگر قرار داشت. در مقر اصلی علاوه بر مرتضی حسینپور، محسن حججی و محمد تاجبخش، 11 نیروی ایرانی دیگر به همراه رزمندگان کتائب سیدالشهدا (س) حضور داشتند. نیروهای مهاجم بعد از منفجر شدن عوامل انتحاری هر سه مقر مذکور را با اسلحه 23میلیمتری زیر آتش سنگین گرفتند. نیروهای مستقر در این پایگاهها که امکان نزدیک شدن به خودروهای خود را نداشتند، با سلاحهای سبک اقدام به مقاومت کردند.
نیروهای مهاجم با 50ماشین مجهز به سلاح کالیبر 23، کالیبر14، توپ اسپیجی، انواع و اقسام نارنجک و دوشکا و تیربار، کلاش و 200 نیروی پیاده و دو ماشین انتحاری به پایگاه اصلی حمله کردند. با انفجار ماشین انتحاری اول، تعدادی از نیروهای عراقی به شهادت رسیدند و محسن حججی از نیروهای ایرانی مستقر در پایگاه هم مجروح شد. بلافاصله با دستور مرتضی حسینپور (حسین قمی) همه نیروها به همراه مجروحان از خاکریز اول به سمت خاکریز دوم عقبنشینی کردند. محسن حججی بهدلیل انفجار اول دچار جراحت و بیهوشی عمیق شدهبود و رزمندگان حین عقبنشینی، متوجه زنده بودن وی نشدند. با ادامه درگیری و عقبنشینی نیروهای مقاومت به خاکریز سوم (نعل اسبی)، نیروهای داعش دومین خودروی انتحاری را هم وارد صحنه کردند، با انفجار ماشین دوم محسن حججی به هوش آمده و توسط نیروهای داعشی اسیر شد.
این عقبنشینی تاکتیکی، موجب نجات جان عمده رزمندگان حاضر در صحنه شد. در این منطقه 130 نیروی مجاهد عراقی حضور داشتند که حدود 87 نفر آنها از حمله نجات یافتند. از میان 13 نیروی ایرانی هم تنها محمد تاجبخش در همان صحنه شهید شد و محسن حججی هم بعد از اسارت به شهادت رسید. این حمله حدودا از ساعت چهار تا هشت صبح ادامه پیدا کرد، بر اساس تصاویر ویدئویی موجود، مرتضی حسینپور در تمامی این ساعات با شجاعت به هدایت نیروها پرداخت.
پرتاب یک نارنجک به این سوی خاکریز باعث اصابت ترکش کوچکی به مرتضی و زخمی شدن او شد. نبود امکانات و وسایل نقلیه امدادی، موجب تشدید خونریزی و ورود خون به ریه او شد. به گفته همرزمانش، او در همانجا چند بار از حال رفت و باز به هوش آمد اما در همان شرایط هم نیروهایش را فرماندهی میکرد، مثلا به نیروها میگفت تیرها را مدیریت کنند و هدر ندهند یا از فلان موضع شلیک کنند. با روشن شدن هوا و عقبنشینی نیروهای داعش، نیروهای امدادی به منطقه اعزام شدند.
آنها مرتضی حسینپور را که هنوز زنده بود به بیمارستان صحرایی در 70کیلومتری منطقه نبرد، منتقل کردند اما خونریزی شدید باعث شد او در همانجا به شهادت برسد.
فرمانده از نگاه دیگران
سردار حاج قاسم سلیمانی در باره ویژگیهای شهید حسین قمی میگوید: «این جوان سن زیادی نداشت اما با سن کمش توانست تاثیر شگرفی داشتهباشد، وی به حرمت حضرت معصومه (س) فامیلی قمی را برای خودش انتخاب کرد. مجاهدانی که از عراق، سوریه و لبنان در مراسم امروز آمدهاند نشانه ریشه دواندن محبت این شهید در قلبهای مجاهدین منطقه و عالم است. شخصیت انسانها در سختیها و بحران نمایان میشود. شهید حسین قمی یکی از انسانهایی بود که توانست در سختیها و بحرانها مدیریت کند و باعث نجات بیش از 100 نفر شود و با این کار ثابت کرد هجمه دشمن هیچ اثری ندارد....»
ابو آلاء، دبیرکل گردانهای سیدالشهدای عراق میگوید: «لشکر کتائب سیدالشهدا (ع) اولین لشکری بود که به حرم حضرت زینب (س) رسید. درگیری حدود 300 متری حرم مطهر بود. ما در صحن شریف بودیم. از اولین کسانی که به استقبال ما آمد، خود شهید حسین قمی بود. در حرم حضرت زینب (س) بسیار جنگیدیم و سپس درگیری به عراق منتقل شد.«شهید فرمانده حسین قمی این رزمنده بزرگ، به اعتقاد من یکی از ابزارهای دستگاه امام حسین (ع) به شمار میآید و این همان راهی است که از همان روزهای حضور امام حسین (ع) تا امام خامنهای (حفظه ا...) ادامه دارد. او مجاهدی بزرگ و بسیار بذلهگو بود. در سختترین شرایط همواره لبخند به لب داشت. با محبت بود و هرگز عصبانی نمیشد. کار با ما عراقیها، کار سادهای نیست اما او با تمام گردانهای موجود کار کرد و برخوردار بودنش از آرامش، همواره عاملی برای پیروزی نیروهای ما بود.»
سردار سلامی هم درباره او گفت: شهید حسینپور، سپهسالار عرصه نبرد و فرمانده نابغهای بود و شخصیتی با ایمان، شجاع و افسانهای داشت. سردار هامون محمدی، فرمانده سابق سپاه قدس گیلان هم تصریح کرد: او، تکرار شخصیتهایی چون شهید املاکی و خوش سیرت و اصغری خواه بود. یکی از همرزمان شهید نیز درباره رشادتهایش میگوید: «عراقیها به شجاعان عرصههای جنگ بطل میگویند و به حسین «بطلالابطال» میگویند».
ابوحسین، فرمانده عملیات کتائب سیدالشهدا (س) و از نیروهای عراقی که ماهها در کنار مرتضی حسینپور به جهاد پرداخته نیز ویژگی بارز مرتضی را علاوه بر حضور در خط مقدم عملیات شناسایی و ارزیابی عملیاتها از نزدیک، صبر و تواضع و حسن خلقش میداند و میگوید: «هیچ روزی حسین را درهم ندیدم، حتی در مناطق سخت عملیاتی هم لبخند از لبانش دور نمیشد.»
منبع: جام جم