چرا مذاکرات هستهای فریز شده است؟! / سعودی راهی پیدا خواهد کرد؟ / ریشه گرانیها و مساله برجام
دستور رییسی برای شناسایی پشت پرده گرانیها، قیمتهای نجومی در بازار خودرو، ادامه اعتراضات بازنشستگان در تهران و شهرستانها، واکسنهای RNA امیدبخش یا ترسناک؟، دست رد «زلنسکی» به تقاضای «اشتاین مایر»، تخصیص 3 میلیارد دلار به واردات کالاهای اساسی، روزهای طلایی فروش نفت، زمزمه ابقای الکاظمی از دل بحران سیاسی و فتنه در روابط تهران - کابل از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنجشنبه 25 فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که افزایش قیمت چراغ خاموش برخی اقلام دارویی، دستور رئیسی برای بررسی پشت پرده گرانی ها، ماجراهای آغاز و توقف پروژه پتروشیمی در منطقه بکر محیطزیستی میانکاله و اجارههای کمرشکن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
ریشه گرانیها و مساله برجام
اسماعیل گرامیمقدم طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ریشه گرانیها و مساله برجام نوشت: در روزهایی که نمایندگان مجلس، سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور به جای حل مشکلات واقعی مردم به دنبال موضوعات حاشیهای مانند تفکیک بوستانهای شهری، مقابله با حیوانات خانگی شهروندان، مقابله با حضور زنان در ورزشگاهها و... هستند، گرانیها و نوسانات قیمتی هر روز ابعاد و زوایای هولناکتری پیدا میکنند. از منظر کارشناسی، اما احیای برجام به عنوان یک متغیر اثرگذار میتواند، بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور را حل و فصل کند. در زمان دولت قبلی که تلاش میشد، مساله برجام حل و فصل شود و موضوعات به گونهای شفاف در معرض قضاوت افکار عمومی قرار میگرفت، دستاوردهای قابل توجهی برای کشور حاصل شد. در دولت نخست ریاستجمهوری حسن روحانی پس از امضای برجام، دستاوردهای قابل توجهی در حوزههای اقتصادی، ارتباطی، سیاسی و... برای کشور حاصل شد. در حوزه اقتصادی، بسیاری از شرکتهای بزرگ خارجی راهی ایران شدند، قراردادهای سودمندی منعقد شد، صادرات نفتی ایران که به حدود 500 هزار بشکه در زمان دولت احمدینژاد رسیده بود در دولت روحانی به بیش از 2 میلیون و 800 هزار بشکه رسید. مناسبات تجاری با جهان پیرامونی، بهبود پیدا کرد و در کل شاخصهای اقتصادی در وضعیت باثباتی قرار گرفتند. در حوزه سیاسی نیز ایران با گشایشهای فراوانی مواجه و از ذیل تحریمهای سازمان ملل و فصل هفتم شورای امنیت خارج شد و کشورمان به عنوان یک عضو عزتمند سازمان ملل متحد به عرصه تصمیمسازیهای مهم منطقهای و بینالمللی بازگشت. این روند ادامه داشت تا اینکه ترامپ سکان هدایت ساختار اجرایی امریکا را به دست گرفت و در سال 97 از برجام خارج شد. در این دوران با وضع تحریمهای جدید وضعیت اقتصادی ایران دچار تکانههای پی در پی شد. ارزش پول ملی کاهش پیدا کرد و تورم و گرانی، فشار فراوانی را بر گردههای مردم ایجاد کرد. این روند ادامه داشت تا اینکه نهایتا ترامپ پس از یک دوره 4 ساله جای خود را به دولت دموکرات در امریکا داد.
بلافاصله پس از تغییر در هیات حاکمه امریکا، دولت روحانی تلاش کرد تا زمینه احیای برجام را فراهم سازد. در آن برهه، افرادی که امروز به عنوان مذاکرهکنندگان هستهای در دولت رییسی حضور دارند، در شمایل منتقدان برجام وارد عمل شده و برجام را در ردیف قراردادهای ننگینی، چون ترکمانچای و گلستان و... قرار دادند و پیگیری آن را خیانت و باعث خسارتهای فراوانی به کشور ارزیابی کردند. اما همین افراد زمانی که ردای مسوولیت به تن کردند، لاجرم پذیرفتند ادعاهایی که در گذشته در خصوص برجام داشتند، یا غیرصادقانه، غیرواقعی بوده یا اینکه بر اساس رویکردهای تبلیغاتی و جناحی بوده است. این افراد که قبلا معتقد بودند برای مقابله با مشکلات اقتصادی نیازی به برجام نیست، بعد از کسب قدرت، ناگهان به گونهای متفاوت صحبت کردند و ریشه مشکلات اقتصادی و نزول شاخصها را برآمده از تحریمها دانستند. در شرایطی که دولت قبل در ماههای پایانی فعالیتهایش امکان احیای برجام را داشت و فرصتی فراهم شده بود تا مشکلات معیشتی مردم حل و فصل شود و پولهای بلوکه شده به کشور بازگردد. تحریمهای بیمه برداشته شوند، فرصت حرکت آزادانه برای نفتکشها فراهم و تحریمهای نفتی برداشته شوند و...، اما به دلیل نگاههای سیاسی خاص، این فرصت برای کشور از دست رفت تا دستاورد احیای برجام به جای دولت میانهروی قبلی به پای دولت اصولگرای جدید نوشته شود. این تاخیر باعث شد تا حجم مشکلات معیشتی مردم افزایش پیدا کند، ارزش پول ملی بیشتر کاهش پیدا کند و گرانی، گردههای دهکهای محروم را خم کند. امروز بیکاری بسیاری از کارگران و فعالان حوزه خدمات برآمده از تحریمهاست. متاسفانه اصولگرایانی که در ایام انتخابات وعدههای بزرگی برای حل مشکلات در 100 روز نخست و ماههای ابتدایی داشتند، هیچ کدام از وعدههای خود را جامه عمل نپوشاندند. در همان ایام انتخابات ریاستجمهوری 1400 در یادداشتی، بررسی کردم که هر فرد و جریانی که منکر تاثیر تحریمها در اقتصاد ایران شود، درکی از واقعیتهای اقتصادی ندارد. هرچند این روزها جناح راست از اقرار در خصوص تاثیر برجام در مشکلات اقتصادی طفره میرود، اما پذیرفته است که بدون احیای برجام امکان بهبود شاخصهای اقتصادی وجود ندارد. اما بهرغم این پذیرش، هنوز هم برجام در مسیر احیا قرار نگرفته و هر بار اعلام میشود در مرحله نهایی توافق قرار دارند، باز هم تصویری از تفاهم در معرض افکار عمومی قرار نمیگیرد. مشخص نیست، روسیه در مسیر احیا، سنگاندازی میکند یا امریکا یا سایر طرفها. بهطور کلی، اما ایران برای بهبود شاخصهای اقتصادیاش نیازمند حل مشکل تحریمهاست. در دنیا هیچ کشوری وجود ندارد که ذیل تحریمها قرار داشته باشد، اما در عین حال وضعیت اقتصادی مطلوبی داشته باشد. ایران هم برای پاسخگویی به مطالبات مردمش باید مشکل تحریمها را حل کند. امروز مردم از گرانی فزاینده رنج میبرند و اقلام مختلفی از سفرههای آنان حذف شده است. در این شرایط تصمیمسازان و سیاستگذاران به جای توجه به مشکلات مردم به دنبال تصویب طرحهایی، چون صیانت، سگگردانی و... هستند. رویکردی که باعث عصبانیت مردم از نظام تصمیمسازی کشور شده و بر حجم انتقادات از سیستم افزوده است. باید توجه داشت در شرایط پیچیده جهانی که مرزهای ایران همواره در معرض چالش و درگیری قرار دارند، ایران باید خود را از منظر اقتصادی و راهبردی قوی سازد تا بتواند در این فضای آشفته بینالمللی از منافع ملت خود حفاظت کند.
سعودی راهی پیدا خواهد کرد؟
علیرضا تقوی نیا طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان سعودی راهی پیدا خواهد کرد؟ نوشت: تحولات در منطقه وغرب آسیا این روزها شتاب بیشتری به خود گرفته است. برکناری عمران خان، اوج گیری درگیریها در فلسطین اشغالی، آتش بس در یمن و چشمانداز احتمالی آن بخشی از این تحولات است که به نظر میرسد در روزهای آینده منشأ تحولات جدید خواهد بود. یک تحول مهم این روزهای منطقه که در سخنان اخیر رهبر انقلاب نیز مورد توجه قرار گرفت آتش بس در یمن بود. ایشان ضمن استقبال از این آتش بس در توصیهای دلسوزانه و خیرخواهانه به مسئولان سعودی گفتند: «چرا به جنگی که میدانید احتمال پیروزی در آن را ندارید ادامه میدهید؟ راهی پیدا کنید و خود را از این معرکه خارج کنید.» اکنون سوال این است که سران سعودی و به ویژه بن سلمان تا چه حد در پیشبرد این آتش بس و به تبع آن رسیدن به صلحی پایدار جدی هستند؟ دلایل چندی برای قبول آتش بس موقت از جانب رژیم سعودی در جنگ یمن وجود دارد که از جمله آنها میتوان به استیصال و ناامیدی سران سعودی از پیروزی در جنگ یمن، جلوگیری از تداوم حملات بی امان پهپادی و موشکی ارتش و کمیتههای مردمی یمن علیه تاسیسات و پایگاههای عربستان سعودی و امارات، آغاز گفتگوهای سیاسی با نظارت سازمان ملل برای تحقق صلح در یمن به ویژه پس از کنار رفتن عبد ربه منصور هادی رئیسجمهور مستعفی یمن و روی کار آمدن شورای ریاست جمهوری 8 نفره در عدن و نیز ناامیدی ریاض از حمایتهای جدی و موثر آمریکا برای مقابله با حملات یمنیها اشاره کرد. در واقع ائتلاف سعودی و حامیان غربی آن با توجه به افزایش قدرت بازدارندگی دولت نجات ملی و نمایش توانمندی آشکار آن برای حمله به مراکز و تاسیسات راهبردی و استراتژیک عربستان سعودی و امارات و نیز تحولات اخیر در محیط بینالمللی با وقوع جنگ اوکراین در برهه کنونی هیچ راهی جز قبول آتش بس و شروع مذاکرات سیاسی پیش روی خود نمیبیند. علاوه بر عوامل مبنایی که درباره پذیرش آتش بس دوماهه از سوی سعودی بر شمرده شد تحولات جنگ اوکراین و موضوع مهم بازار انرژی را نمیتوان در این باره از نظر دور داشت چرا که به نظر میرسد توافق مذکور بین ریاض و انصارا... تا حد زیادی متأثر از تبعات مخرب جنگ اوکراین بر بازارهای جهانی انرژی است. عملیاتهای انصارا... مانند حمله به تأسیسات نفتی آرامکو، خساراتی بیش از یک میلیارد دلار را به سعودیها تحمیل کرده است. آمریکا به خوبی میداند ادامه تنش و حملات انصارا... به منابع نفتی عربستان بازار انرژی را بیشتر از قبل متاثر خواهد کرد و بنابراین تاثیر تحریمهای غرب بر مسکو را از بین میبرد چرا که اروپا هم اکنون در لبه تحمل نهایی فشارهای افزایش ناگهانی قیمت انرژی است. این موضوع میتواند ائتلاف ضد روسی را با فروپاشی یا سستی مواجه کند؛ بنابراین از این منظر تداوم این آتش بس برای آمریکا حیاتی است، اما تبدیل شدن این آتش بس به صلح دایمی با تردیدهای جدی مواجه است. آن چه که درباره پایداری این آتش بس و تبدیل آن به صلح دایمی تردیدهایی را ایجاد میکند عملا سابقه و رویه قبلی حاکمان سعودی دراین باره است. حداقل چند بار شاهد آتش بسهایی از سوی دو طرف بوده ایم که همواره با تغییر شرایط سیاسی و ایجاد فضاهای جدید برای بن سلمان عملا کنار گذاشته شده و ولیعهد سعودی دوباره به دنبال همان سودای خام خود یعنی به زانو درآوردن یمنیها آتش بس را نقض کرده است؛ بنابراین در خصوص چشم انداز آتش بس آغازشده میان عربستانسعودی و یمن باید گفت، تا زمانی که سران سعودی حاضر نباشند این روند مثبت را به چارچوب مذاکراتی ناظر بر حل مسائل و مشکلات فیمابین با یمن تبدیل کنند، نمیتوان به این فرایند خوشبین بود؛ چرا که با تغییر شرایط منطقه ای، کاهش سطح فشارها از سوی آمریکا و تثبیت موقعیت محمد بنسلمان و تغییر معادلات بازار انرژی که فشار را از روی سران سعودی بردارد یعنی همان علل و عواملی که آنها را به سمت باز کردن باب گفتگو و آتش بس با انصارا... و نیروهای یمنی ترغیب کرده است، احتمال بازگشت ریاض به فضای تنش و منازعه وجود دارد. آیا سران سعودی این بارراهی پیدا خواهند کرد تا خود را برای همیشه از معرکهای که میدانند درآن پیروز نخواهند شد برهانند؟
چرا مذاکرات هستهای فریز شده است؟!
حمیدرضا شاهنظری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان چرا مذاکرات هستهای فریز شده است؟! نوشت: 1. شرایط داخلی ایران تغییر کرده است. این تغییر هم در بعد سیاسی و هم در بعد اقتصادی و توانمندیهای راهبردی ایران رخ داده است. در بعد سیاسی مجلس و دولتی بر سر کار آمدهاند که به هر عنوانی نامگذاری شوند روشن است که دیگر آن اعتقاد به کدخدامداری امریکا و رسیدن به هر توافقی بدون لحاظ کردن منافع ملی مردم و برداشته شدن واقعی تحریمها در این نهادها وجود ندارد. از طرفی با استقرار دولت جدید و تلاشهای دیپلماتیک رخ داده، شرایط اقتصادی هم تغییر کرده و هر روز خبرهای خوبی از آزاد شدن داراییهای ایران و نیز توافقات اقتصادی با کشورهای مختلف به گوش میرسد. به عبارتی چاقوی تحریم از هر زمانی کندتر شده و دیگر برش سابق را ندارد. این موضوع در کنار افزایش فروش نفت ایران و رشد قیمت جهانی آن، چشمانداز مثبتی در برابر اقتصاد ایران قرار داده است. از بعد راهبردی هم ایران نسبت به سالهای منتهی به برجام از توانمندی بالاتری برخوردار شده و در وضعیت بهتری قرار گرفته است و دست برتر را در منطقه دارد. 2. شرایط بینالمللی در حال تغییرات بزرگی است. امریکاییها شکستهای بزرگی را در منطقه غرب آسیا متحمل شده و مجبور به محدود کردن حضور خود در برخی مناطق آن شدهاند. همچنین در عرصه اوکراین در یک جدال واقعی با روسها به سر میبرند. جنگ اوکراین باعث ایجاد مشکلات زیادی برای غربیها به خصوص در عرصه تأمین سوخت شده و قیمت جهانی نفت و گاز را افزایش داده است. در این شرایط تشدید تخاصم و تحریم با کشوری، چون ایران که علاوه بر نقشی که به عنوان یک کشور صادرکننده نفت و گاز دارد، با ابزارهای راهبردی منطقهای خود بر امنیت صادرات نفت و گاز و قیمت جهانی آن تأثیرگذار است، چندان عاقلانه نیست! از منظر دیگر میتوان گفت تشدید تحریمهای ایران که اکنون دیگر تا حدی رنگ باختهاند، در واقع اثر بومرنگی داشته و بزرگترین آسیب را به اقتصاد غرب وارد خواهد کرد! 3. برخلاف تصور اولیه امریکاییها و صهیونیستها، فشارهای بینالمللی و تحریمها و نیز کارشکنیها و اقدامات خرابکارانه و تروریستی غربیها با محوریت رژیم صهیونیستی نتوانسته توانایی هستهای ایران را محدود و کند نماید، بلکه این توانمندی با سرعت بالایی رو به توسعه است و خروج امریکا از برجام به آن شدت هم بخشیده است. کمتر کسی تصور میکرد که ایران در اوج بحران خود با امریکا به راحتی بتواند غنیسازی 60 درصد را به طور رسمی انجام دهد، ولی ایران این اقدام را آغاز کرد و امروز همه میدانند که غنیسازی بالای 90 درصد برای ایران از همیشه سهلالوصولتر و در دسترستر بوده و هیچگونه مانع سیاسی و فنی برای آن وجود ندارد و در صورت تعلق گرفتن اراده سیاسی به آن، در کمترین زمان قابل انجام است. امروز ایران بر قله فناوری هستهای ایستاده و از این نظر میتوان یأس و ناامیدی غربیها از توقف و معکوسسازی توانمندی هستهای ایران را به وضوح دید. 4. از طرفی با توجه به مسائل گفته شده، از نقطه نظر ادراک امریکاییها هم عدم تحقق زیادهخواهیهای آنان با رسیدن به توافق مطلوب با ایران قابل مشاهده است. اگر امریکاییها امتیازات واقعی به ایران بدهند و موانعی را بردارند که مانع ثمر دادن واقعی رفع تحریمهای هستهای است، برای نمونه برداشتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست گروههای تروریستی بدون متعهد شدن ایران برای گرفتن انتقام از عاملان جنایت ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، علاوه بر تلقی شکست امریکا در برابر اراده انقلابی ملت ایران، در واقع بزرگترین اعتراف در سطح جهانی به این حقیقت است که اقدامات امریکاییها همواره جهتگیری سیاسی داشته و عاری از حقیقت است. این در حالی است که توانمندی هستهای ایران به نقطه بیبازگشت رسیده و دیگر نمیتوان با هیچ ابزاری آن را از بین برد. 5. از طرفی با توجه به خوی استکباری حکومت امریکا، هیچگاه نمیتوان امید به دادن تضمینهای واقعی برای ادامه توافق از طرف امریکاییها و نیز عدم وقوع دوباره بدعهدی آنان پس از انجام تعهدات ایران داشت! در حالیکه همین الان نیز خط و نشانهای مختلف از سوی برخی نمایندگان و شخصیتهای سیاسی امریکایی برای زیرپا گذاشتن توافق احتمالی دیده میشود. با توجه به موارد اشاره شده فوق، باید گفت توافق هستهای اهمیت و اعتبار خود را در بین طرفین از دست داده است و این خود از نشانههای این است که عصر امریکا رو به پایان است و این برای همه در حال اثبات است که دیگر نمیتوان و نباید بر دیوار امریکاییها یادگاری نوشت. با این شرایط باید برای عصر پساامریکا طرحی نو درانداخت و تدبیری تازه اندیشید!