دوشنبه 5 آذر 1403

چرا گرد و غبار تشدید می‌شود؟ / مسیر حل و فصل اختلافات بین‌المللی / ساختمان‌هایی که آوار می‌شوند و پاسخ‌هایی که داده نمی‌شود؟!

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

رابرت مالی: شانس شکست بیشتر از موفقیت است، برجام و تصمیمی سخت، کاربران رسانه‌های اجتماعی در مورد سرنوشت حسین عبدالباقی مالک متروپل چه می‌گویند؟، تهران در تسخیر متروپل ها، تشدید تنش آنکارا - تهران در سوریه با خروج روسیه، پشت پرده جنجال‌های پیش رو در «ونکوور»، توصیه رهبر انقالب به نمایندگان مجلس، طالبان بی‌پول است؟ و سوغات رییسی از عمان از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های...

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز پنجشنبه 5 خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که ادارات در حال تهی‌شدن از نخبگان، تبعات برخورد‌های بی سرانجام مسوولان با وقایع هولناک، توصیه‌های رهبر انقلاب به نمایندگان مجلس و سخت‌تر شدن احیای برجام در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

چرا گرد و غبار تشدید می‌شود؟

مژگان جمشیدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان چرا گرد و غبار تشدید می‌شود؟ نوشت: چهارسال پیش در همین روزنامه اعتماد درباره بحران گرد و غبار و پیامد‌های طرح توسعه 550 هزار هکتاری کشاورزی خوزستان و افزایش کاشت برنج در دمای 54 درجه در برخی نقاط این استان نوشتم. آن روز فرماندار دشت آزادگان در پاسخ به این پرسشم که چرا جلوی کاشت برنج در خوزستان رو به بحران را نمی‌گیرید، گفت: «آب هست و اگر برنج نکاریم، آب می‌رود داخل هور و هدر می‌رود!» امروز که می‌نویسم، گرچه غلظت غبار در هوای برخی شهر‌های خوزستان 66 برابر حد استاندارد و در هوای تهران و بسیاری از شهر‌های کشورمان بیش از 4 تا 5 برابر حد مجاز است، اما تفکر سیاستمداران کشورمان همچنان همان است و عملا تغییری در وضعیت حکمرانی آب و خاک کشورمان ایحاد نشده است؛ چراکه همچنان می‌پندارند آبی که داخل هور برود یا دریا و تالاب، هدر می‌رود. آن‌ها سال‌هاست که به عواقب نرفتن آب در زمین و دریا و تالاب نمی‌اندیشند و با توهم خود عقل‌کل‌پنداری، به خیال خود نسخه آبادانی برای سرزمین - یا نسخه ویرانی طبیعت - می‌پیچند. از نظر آن‌ها زمینی که در آن درخت مثمر نباشد، زمین بایر است! می‌پندارند تالاب، همان باتلاق و مرداب است و رودخانه‌ای که آبش جاری باشد، هدر می‌رود. آن‌ها به بوته مرتعی، علف هرز می‌گویند و می‌پندارند تغییر اقلیم و فرونشست زمین و افت سفره‌های آب زیرزمینی و کمبود آب صحت ندارد. آن‌ها فعالان محیط زیستی را که مخالف تخریب تالاب و مرتع و ساخت پتروشیمی توسط یک ابربدهکار بانکی باشند، جاسوس و ضدنظام معرفی می‌کنند و حتی برخی از این مسوولان مانند فاطمه واعظ‌جوادی که خود چهار سال رییس محیط زیست ایران بود، حفظ محیط زیست را کلیدواژه استکبار معرفی می‌کنند! این همان تفکری است که سال‌هاست پایداری سرزمین‌مان را هدف قرار داده و با کالایی کردن محیط زیست موجب فروپاشی بستر حیات (آب و خاک و هوا) شده و موجی از بحران‌های زیست محیطی و به تبع آن بحران‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی را در کشورمان رقم زده است. اما عمق فاجعه آنجاست که به یاد بیاوریم اوضاع در بیرون مرز‌های کشورمان در سراسر خاورمیانه هم چندان بهتر از این نیست، چراکه تلاش حاکمان منطقه، برای به دست آوردن تسلیحات نظامی و جنگ و نزاع و یارگیری، همیشه بیش از تلاش برای حفظ پایداری سرزمین و برقراری صلح و دوستی و زندگی بوده است. به واقع آنچه امروز خاورمیانه را بر لبه پرتگاه قرار داده، جنگ، تغییر اقلیم، رشد جمعیت، سوءمدیریت و فساد گسترده است که موجب هدررفت منابع و بروز بحران‌های شدید زیست محیطی شده است. گرچه 10 سال قبل موسسه اقلیم‌شناسی دانشگاه زوریخ هشدار داده بود تا نیمه قرن حاضر، دما و رطوبت بالا در منطقه خلیج فارس شرایطی را ایجاد می‌کند که زندگی در جنوب ایران به ویژه در ماهشهر و سایر بخش‌های خلیج فارس عملا غیرممکن می‌شود و سازمان ملل نیز نسبت به بیابانی شدن و کمبود شدید آب در ایران تا سال 2040 هشدار داده بود، اما بحران آب و هوا خیلی زودتر از زمانی که پیش‌بینی می‌شد دست‌کم دامن کشورمان را گرفته است. حتی پژوهشکده اقلیم‌شناسی و سازمان هواشناسی کشورمان هم در سال‌های گذشته بار‌ها هشدار داد زاگرس منطقه‌ای است که در دهه‌های آینده شاهد بیشترین افزایش دما و بیشترین کاهش بارش خواهد بود که نتیجه این امر نابودی جنگل‌های زاگرس تا سال 2050 و مهاجرت فزاینده مردم از این منطقه خواهد بود. نابودی زاگرس یعنی نابودی 40 درصد آب‌های ایران که از این منطقه سرچشمه می‌گیرد و به اصفهان و خوزستان می‌ریزد، اما ما ترجیح دادیم آب را پای کشاورزی ناپایدار بریزیم و بعد هم که آب نبود و مردم اعتراض کردند با توجیه مقابله با اغتشاشگران، ترمز مردم را با بیشترین هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی بکشیم. ما خیلی وقت است که فرصت اصلاح سیاست‌ها و بهبود اوضاع را از دست داده‌ایم، بنابراین گرد و غبار با منشا داخلی و خارجی هر روز بیش از گذشته شدت می‌یابد، چون صد‌ها هزار هکتار از اراضی کشورمان و کشور‌های همسایه آگاهانه و ناآگاهانه پیوسته به بهانه معدن کاوی، اکتشاف، توسعه صنعت و کشاورزی و شهرنشینی و میدان مانور و میدان جنگ در حال بیابانی شدن است و تغییر اقلیمی که انکارش می‌کردیم و ترجیح دادیم چهارسال قبل زیر بار تعهدات بین‌المللی‌اش (و مزایایی که می‌توانست برای‌مان داشته باشد) نرویم، نیز مزید بر علت شده است. حالا چه باید کرد؟ درختکاری، مالچ‌پاشی، لوله‌کشی و کانال‌کشی برای انتقال آب و برگزاری همایش منطقه‌ای، همایش بین‌المللی؟! همه این اقدامات هم که با صرف هزاران میلیارد تومان پول در سال‌های گذشته انجام شد ولی یا درختان خشک شدند یا مالچ‌ها را جایی که نباید می‌پاشیدند، پاشیدند و ده‌ها همایش هم برگزار شد ولی گرد و غبار شدت گرفت. چرا؟ چون احیا و حفظ محیط زیست کاری تخصصی است نه جهادی و شعاری! چون برای انجام کار محیط زیستی باید صبر اکولوژیک و نگاه بلندمدت داشت نه اینکه در تدارک نمایش و شوآف لحظه‌ای بود. حفظ محیط زیست مشارکت مردمی را می‌طلبد نه نهاد‌های خاص. اتخاذ سیاست‌های مبتنی بر پایداری و برنامه‌ریزی اصولی لازم دارد نه تداوم سیاست‌های غلط بهره‌کشی از سرزمین! دیپلماسی درست ملی و منطقه‌ای و پیگیری‌های مستمر لازم دارد نه عذر و بهانه و از سر خود باز کردن و تقصیر‌ها را به گردن دیگری انداختن. بله بودجه هم لازم دارد، اما مادامی که بودجه‌های احیا، در یک فضای غیرشفاف و ناعادلانه صرفا به شرکت‌های وابسته به گروه‌ها و سازمان‌ها و افراد کم‌دانش و بهره‌مند از انواع رانت‌ها داده شود، پر مسلم است که بهبودی حاصل نمی‌شود.

مسیر حل و فصل اختلافات بین‌المللی

داریوش قنبری استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان مسیر حل و فصل اختلافات بین‌المللی نوشت: واقعیت این است که خوش‌بینی‌هایی که تا اسفند سال گذشته درمورد برجام وجود داشت تا حدودی کمرنگ شده. استنباط این بود که با توجه به بحران روسیه و اوکراین و قدرت چانه‌زنی بیشتری که برای ایران پیدا شده ایرانی‌ها بتوانند در این مذاکرات امتیازات بیشتری بگیرند و حداقل اینکه تحریم‌ها برداشته می‌شد و ایران می‌توانست برجام را به شکل گذشته احیا کند. اما ظاهرا مسائل بیشتر پیچیده‌تر از خوش‌بینی‌های اولیه است و با توجه به اخباری که این روز‌ها می‌رسد، یک مقدار آن خوش‌بینی‌ها دیگر افول کرده در عین حال نمی‌توان هم گفت که به جایی رسیدیم که الان بن‌بست را به شکل کلی اعلام کنیم و بگوییم برجام دیگر خاتمه پذیرفته است. از این رو هنوز فرصت برای احیای برجام هست گرچه در شرایط کنونی کار مشکلی به نظر می‌رسد. قضیه تحریم‌ها هم تا حدودی پیچیده‌تر شده و انعطافی در این مورد مشاهده نمی‌شود و اوضاع تغییر کرده است. از طرفی هدف ایران از مذاکرات برداشته شدن تحریم‌هاست. رفع تحریم‌ها یک مساله حیاتی است و ایران با این هدف وارد مذاکرات برجام شده است. در این اوضاع و شرایط با وجود تحریم‌ها ایران هم به این راحتی تن به برجامی که تحریم‌ها در آن همچنان باقی بمانند، ندهد و به بهانه‌های دیگری تحریم در آن پیش‌بینی یا وجود داشته باشد. واقعیت دیگری که در طرف مقابل وجود دارد اینکه رقابت‌های درونی و داخلی آمریکایی‌ها و اختلافات حزبی روی قضیه برجام سایه افکنده است. موضوعی که شاید خیلی مسبوق به سابقه در سیاست خارجی آمریکا نیست و سیاست خارجی آمریکا خیلی از رقابت‌های حزبی تاثیر نمی‌پذیرفت و عمدتا منافع ملی را دنبال می‌کرد. اما در چند سال اخیر بخصوص از زمان روی کار آمدن ترامپ، سیاست خارجی آمریکا شاید تا حدود زیادی جنبه حزبی بودنش نمایان شده و مسائل ایران هم تا حدود زیادی تحت تاثیر این رقابت‌ها قرار گرفته است. ازطرفی قضیه خیلی پیچیده شده و بازیگران منطقه‌ای هم از جمله اسرائیل و عربستان دارند کارشکنی می‌کنند و در جهت به شکست انجامیدن برجام تلاش می‌کنند. باتوجه به اینکه بازیگران منطقه‌ای مخالف همپیمانان آمریکا در منطقه هستند قطعا و یقینا توجه به نظرات این بازیگران برای آمریکا مهم است که نظراتشان تامین شود. به هر حال وضعیت برجام پیچیده است و نسبت به سال گذشته جای امیدواری زیادی برای احیای برجام نیست. این درحالی است که سال گذشته صحبت از احیای قریب الوقوع برجام بود و بحث به مراحل نهایی رسیده بود تا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران نهایی شود، اما آنطور که اخبار خوشبینانه در سال گذشته شنیده می‌شد روال ادامه نیافت. در عین حال نمی‌توان گفت دیپلماسی در رابطه با احیای برجام به بن‌بست رسیده است. چون دیپلماسی همیشه راه خودش را پیدا می‌کند و می‌تواند در همین وضعیت نه چندان امیدوارکننده فعلی راهی برای احیای برجام پیدا شود.

ساختمان‌هایی که آوار می‌شوند و پاسخ‌هایی که داده نمی‌شود؟!

صلاح‌الدین هرسنی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت درباره حادثه متروپل آبادان، با عنوان ساختمان‌هایی که آوار می‌شوند و پاسخ‌هایی که داده نمی‌شود؟! نوشت: اگرچه طبیعی بود که مالک این برج به جهت ایجاد این فاجعه انسانی از سوی مراجع ذیربط دستگیر شود، اما بیشترین نگاه‌ها متوجه مجریان طرح و پیمانکار این برج بوده به این معنی که چه کسی و کدام پیمانکار اجرای ساخت برج متروپل آبادن را عهده‌دار بوده است؟ همان‌گونه که انتظار می‌رفت پیمانکار این برج فردی است که از او در نظام مهندسی و ساخت و ساز، به عنوان یک پیمانکار باسابقه نام برده می‌شود به گونه‌ای که او توانست در دولت روحانی از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت به عنوان چهره ماندگار صنعت ساختمان معرفی شود و حتی لوح تقدیر بگیرد. به هر تقدیر حادثه متروپل آبادان هر چه بوده اتفاق افتاده و گریزی هم از پذیرش واقعیت‌های جاری مرتبط با آن نیست. اما با این همه پای یک پرسش به میان می‌آید که عبدالباقی و عبدالباقی‌های دیگر محصول شرایط و تحمیل چه سیستمی هستند؟ آیا عبدالباقی و عبدالباقی‌های دیگر علت بعید این فاجعه هستند یا علت قریب آن؟ و یا آنکه بخواهیم او را مامور نظام سلطه و اینتلیجنت‌سرویس انگلستان در ایجاد فاجعه برای مردم شریف خوزستان به جهت تلافی و پاسخ به رشادت‌های رییسعلی دلواری‌ها و محمد جهان‌آرا‌ها و همرزمان او در جنگ با صدام عفلقی و بعثی بدانیم؟ آیا محمد جهان‌آرا‌ها می‌دانند که در سالروز حماسه آزادی خرمشهر چه فاجعه دردناکی برای مردم شریف و میهن‌دوست آبادان رخ داده است؟ ساده‌انگاری است اگر بخواهیم عبدالباقی و عبدالباقی‌های دیگر را علت قریب فاجعه متروپل در آبادان بدانیم. عبدالباقی و عبدالباقی‌های دیگر علت بعید ماجرا و فاجعه هستند. علت قریب فاجعه متروپل آبادان حاصل یک سیستم تخصص‌ستیز و حاصل تبانی سودجویان و نظام تکاثرطلب سودانگار و در نهایت نتیجه یک فساد سیستماتیک یعنی زد و بند، رشوه، زیرمیزی و رابطه‌گرایی در عرصه‌های عمرانی و سازه‌ای در یک نظام اداری است. اگر کسانی قصد مانند کردن فاجعه متروپل با فاجعه پلاسکو را در سر دارند، یقین بدانند که سخت در اشتباه هستند. از ساختمان پلاسکو به عنوان یکی از نخستین آسمانخراش‌ها و ساختمان مدرن خاورمیانه یاد می‌شد و صدالبته که مجریان و پیمانکارانش عبدالباقی و عبدالباقی‌ها نبودند. به جرات می‌توان گفت که میان فاجعه متروپل با تمایل زایدالوصف برخی از افراد آن هم بدون یک فیلتر شایسته‌سالاری در ورود به شورا‌ها و شهرداری‌ها یک رابطه معناداری وجود دارد. چرا از خود نمی‌پرسید که چرا برخی از افراد هزینه‌های گزافی را خرج می‌کنند تا با ورود به شورا‌ها و شهرداری برای آوار شدن چنین ساختمان‌هایی بر سر مردم مجوز صادر کنند؟ در ضمن مگر نظام غیرکارآمد و تخصص‌ستیز اداری فقط به فجایعی، چون متروپل آبادان و فاجعه تراژیک پلاسکو محدود و خلاصه می‌شود؟ شما نگاهی بیندازید و لحظه‌ای فکر کنید که از منظر ترافیک شهری چه بلایی بر سر کلانشهر‌ها، شهر‌ها و حتی محلات کوچک خود آوردیم؟ ارابه‌های مرگ در خیابان‌ها، معابر و گذرگاه همانند کرم در خود می‌لولند و سوهان روح و سبب رنده شدن اعصاب می‌شوند، ساخته و پرداخته چه کسانی است؟ چرا از خود نمی‌پرسیم که چه ضرورتی داشت از کلانشهر، جنگل‌هایی از بتون و سیمان و شهر بی‌دفاع به هنگام بحران بسازیم؟ آیا هیچگاه فکر کرده‌اید که چرا در مسیر (تیک‌آف) هواپیما‌ها در برخی از شهرستان‌ها و شهرها، برج هفت طبقه ساخته شده است؟ چرا در شمال تهران که طبق گزارش مرکز زلزله‌نگاری کشور دارای گسل‌های زلزله‌ای است، برج‌های 50 یا 60 طبقه‌ای می‌سازیم؟ مجوز ساخت و ساز این برج‌ها را چه کسانی صادر می‌کنند و چگونه است که کاربری اراضی کشاورزی به کرار و طبق قاعده رابطه و رشوه، به مسکونی تغییر می‌کند و پیوسته در زمین نرم و شل ساختمان و برج بنا می‌شود؟ مجوز ساخت این برج‌ها و ساختمان‌های چندطبقه آن هم با مصالح ساختمانی بدکیفیت را چه کسانی صادر می‌کنند؟ آیا عبدالباقی و عبدالباقی‌ها همه‌کاره هستند؟ آیا عبدالباقی و عبدالباقی‌ها دیگر خود مجوز صادر می‌کنند یا یک نیروی مختلس و فاسد و بی‌کفایت و بی تدبیر؟ البته کسی نمی‌گوید که نباید ساختمانی فرو بریزد، یا ساختمانی نباید آتش بگیرد، و یا آنکه سقف بی‌بضاعتان فقط باید آسمان باشد، اما وقتی ما ادعای الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت را داریم، با چنین نظام اداری فاسدی به ترکستان نیز نمی‌رسیم.