کتاب «ماه بالانشین» نگاه منفی به مردسالاری ندارد
نویسنده کتاب «ماه بالانشین» میگوید: در کتاب ماه بالا نشین با همسر و فرزندانی مواجه هستیم که قبول دارند یک بزرگتری در خانه هست و نگاهِ منفی به مردسالاری ندارند چون روابط بر اساس محبت است.
نویسنده کتاب «ماه بالانشین» میگوید: در کتاب ماه بالا نشین با همسر و فرزندانی مواجه هستیم که قبول دارند یک بزرگتری در خانه هست و نگاهِ منفی به مردسالاری ندارند چون روابط بر اساس محبت است.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_ الناز رحمت نژاد: شهید حجت الاسلام شیخ عباس شیرازی، فرمانده تبلیغات جبهه و جنگ در 18 خرداد 1364 به شهادت رسید. همزمان با سالروز شهادت شیخ عباس، خبرنگار مهر با راضیه تجار نویسنده کتاب «ماه بالانشین» که با محوریت زندگی شهید حجتالاسلام عباس شیرازی است، به گفتگو پرداخته که مشروح آن در ادامه میآید:
راضیه تجار گفت: کتاب «ماه بالانشین» در مورد شهید حجت الاسلام عباس شیرازی، فرمانده تبلیغات جبهه و جنگ است که پس از عمری مجاهدت در 18 خرداد 1364 در دفاع مقدس به شهادت رسید.
وی ادامه داد: این شهید فعال فرهنگی بودند و در دهه 60 تلاشهای زیادی داشتند، هم در سازمان تبلیغات مشغول به فعالیت و کارهای تبلیغی بودند هم در جبهه رفت و آمد داشتند.
تجار افزود: من از طریق خانواده این شهید و توسط انتشارات روایت فتح توانستم اطلاعات و مستندات را برای نوشتن کتاب به دست بیاورم.
این نویسنده گفت: در کتاب ماه بالا نشین با همسر و فرزندانی مواجه هستیم که قبول دارند یک بزرگتری در خانه هست و نگاهِ منفی به مردسالاری ندارند، چون روابط بر اساس احترام، محبت، تفاهم، گفتگو و گفتمان است.
سردار خطیب درباره این شهید در سیری در زندگی شهید حجت الاسلام عباس شیرازی گفته است:
عباس شیرازی، سال 1323 در روستا گلناباد از توابع رفسنجان به دنیا آمد.
عباس شش سال بیشتر نداشت که خانواده مجبور شد برای فرستادن او به مدرسه از روستای گلناباد به کشکوئیه کوچ کند.
کشکوئیه روستایی است در چهل کیلومتری شهر رفسنجان که اکثر اهالی آن از گذشته به کاشت و پرورش پسته مشغول بودهاند.
پدرش، اسدالله شیرازی از همان سالها که عباس در روستای کشکوئیه دروس دوران ابتدایی را میگذراند فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را گسترش داد و خانه آنها در کشکوئیه محل آمد و شد روحانیون بزرگان شد. همهساله در دههی اول ماه محرم در خانهشان روضهخوانی برپا بود و هیئتهای سینهزنی در روز عاشورا میهمان منزلشان بودند.
شیخ علی شیرازی برادر شهید میگوید: «کسانی که از شهر برای رسیدگی به کارهای مردم روستا میآمدند، معمولاً به منزل ما مراجعه میکردند و چند روزی را آنجا میهمان میشدند و کارهای مردم را در خانه پدر انجام میدادند و خلاصه این خانه از هر جهت محل مراجعه بود. آیتالله جنتی، آیتالله خزعلی، آقای فاضل هرندی و برخی از بزرگان، عموماً منزل ابوی بودند.»
علاقه، پشتکار، هوش و استعداد ذاتیاش موجب شد تا دروس سطح را خیلی زود به پایان برساند و در محضر استادان بزرگ دروس خارج را آغاز کند.
او در همنشینی با علمای اعلام و آیات عظام نه تنها مراتب بالای علوم حوزوی را به سرعت طی کرد، بلکه جایگاهی ویژه در میان بزرگان حوزه به دست آورد و همزمان با تحصیل، به تدریس نیز همت گماشت.
آقا شیخ عباس شیرازی، طلبه ناآرام، با شعله ورشدن قیام خونین پانزده خرداد به رهبری حضرت امام خمینی (ره) فعالانه در صحنه مبارزات حاضر شد و در حمایت از رهبر قیام، سخنرانیهای پرشوری ایراد کرد. او در درس منبر و فن بیان را در محضر آیتالله خزعلی گذرانده بود و به قول اکثر هم درسانش بهترین مبلغ دینی آن دورهی حوزهی علمیه بود. وقتی شور و هیجان مردمی که پای منبرش بودند را دید، تصمیم خود را گرفت و راه آینده خویش را انتخاب کرد و او میخواست مبلغ دین شود، پدرش میگوید: «من در ابتدا مانع میشدم که شیخ عباس دنبال تبلیغ برود. دلیلش هم این بود که میخواستم پختهتر شود. معتقد بودم که یک روحانی مبلغ و یک سخنران وقتی به جایی میرود، باید بتواند پاسخ گوی سوالات و مسائل مردم هم باشد.»
شیخ عباس از آنجا که خیلی مقید بود در هر کاری رضایت والدین را کسب کند، در مورد این کار نیز از پدر اجازه خواست؛ تا اگر او صلاح میداند، به منبر برود.
وقتی پدر او را از سخنرانی نهی کرد، خیلی ناراحت بود و افسوس میخورد، چون واقعاً نمیخواست خلاف نظر پدر عمل کند. تصمیمگیری برای او دشوار بود و نمیدانست چه کند تا اینکه چند نفر از آقایان علما واسطه شدند تا از پدر اجازهاش را بگیرند. آیتالله جنتی با پدرش صحبت کرده بود و گفته بود که اگر فلانی ملأ بشود، ولی نتواند سخنرانی کند، به درد نمیخورد. باید در کنار درس و بحث منبر هم باشد. خلاصه او را راضی کردند. شیخ عباس از این موضوع خیلی خوشحال شد و از آن پس در کنار درس، کار منبر هم دنبال کرد.
فعالیتهای شیخ عباس، فقط محدود به سخنوری و تبلیغ شفاهی نبود. او اندکاندک عرصههای دیگر تبلیغ، نظیر نوشتن مطالب روشنگرانه و تکثیر و توزیع سخنان امام خمینی (ره) را نیز سرلوحهی کار خود قرارداد. مخصوصاً بعد از تبعید حضرت امام در شهرهای مختلف، با انواع نامهای مستعار منبر میرفت و از طریق تکثیر و توزیع سخنرانیهای امام (ره) برای آگاهی مردم تلاش میکرد.
در یکی از سخنرانیهای حضرت امام (ره) با اینکه جو حساس بود و خیلیها احتیاط میکردند، او ضبط صوت بزرگی با خودش به مجلس برده بود و بعد از ضبط سخنان امام (ره) با خونسردی و خیلی عادی آن را از آنجا خارج کرده بود. بعدها نوار سخنرانی را تکثیر کرد و در اختیار بقیه دوستان مبارزش قرار داد.
پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال 1342 و به خاموشی گراییدن ظاهری نهضت که در مبارزات شکل مخفیانه تری به خود گرفت، او همواره در کنار آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی و شهید باهنر و سایر چهرههای تأثیرگذار نهضت هم چنان به کار خود ادامه میداد.
یکی از کارهایی که شیخ عباس همراه با سایر علما و خصوصی کرمانیها انجام میداد، این بود که به منزل بزرگان و مراجع میرفتند و آنها را ترغیب میکردند تا با پیامها و اطلاعیههای خود، امام را حمایت کنند.
برخی از این اطلاعیهها که بین سالهای 1342 تا 1357 به این ترتیب از طرف آنها و علمای کرمان صادر شده است، هم اکنون در مرکز ثبت اسناد انقلاب موجود است و پای بعضی از این اسناد که به صورت گروهی صادر شده است، امضای او نیز به چشم میخورد.
از کارهای دیگر شیخ عباس شیرازی، سرکشی به دوستانی بود که در تبعید به سر میبردند؛ آیتالله خامنهای در ایرانشهر، آیتالله عبایی در نائین، آیتالله پسندیده در انارک و بعضی علمای دیگر که در کردستان تبعید بودند. او خیلی مقید بود که حتماً با این دوستان دیدار داشته باشد تا از آنها دلجویی کند و اگر کاری از دستش بر میآید برایشان انجام دهد.
حجتالاسلام شیخ علی شیرازی، برادر شهید میگوید: «یک بار از من خواست اگر موافق هستم، با ماشین سری به مهاباد و سقز و بانه بزنیم و آنجا با علمایی که در تبعید هستند، دیدار کنیم. دو روز بعد باهم راه افتادیم. در مهاباد، آیتالله طاهری اصفهانی، تبعید بودند. در سقز، آیتالله مرتضی فهیم و در بانه آیتالله صادق خلخالی، ایشان با هر یک از این آقایان که دیدار میکردند، ضمن احوالپرسی، اعلامیههای جدید امام خمینی (ره) را نی به آنان میدادند. این اعلامیهها را قبلاً خودش را در ماشین جاسازی کرده بود.»
او که در سالهای متمادی مبارزه و تبلیغ، خطیبی توانا و زبانزد بزرگان شده بود، عاقبت از گزند رژیم پهلوی در امان نماند و پس از چند بار گریز از دامهای ساواک سرانجام در سال 1356 در یکی از مساجد شهر کرج اسیر نیروهای ساواک شد و به زندان سیاسی افتاد.
اما با پیروزی انقلاب و حضور حضرت امام (ره) در کشور مجدداً به خیل یاران ایشان پیوست و از آن پس لحظهای از خدمت به آرمانهای بلند حضرت امام (ره) غفلت نکرد.
تلاشهای بی وقفهای او در حفظ و پاسداری از نهال نوپای انقلاب و روحیهی مسئولیت پذیری که در وجودش بود، موجب شد تا حضرت امام (ره) در همان ماههای نخست پیروزی انقلاب، ایشان را برای دعوت مردم به اتحاد و همدلی به شهرهای مختلف بفرستند، از جمله شهرهای ارومیه، خوی، مرند، سلماس، ماهشهر و خرم آباد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی و حمله رژیم صدام به میهن اسلامی، شیخ عباس آرام و قرار نداشت و برای یاری رزمندگان و ایجاد شور جهاد در هر فرصتی به میان آنان میشتافتدر همین راستا با علاقهای که به کار فرهنگی و تبلیغ داشت، ابتدا مسئولیت قائم مقامی سازمان تبلیغات اسلامی و سپس مسئولیت تبلیغات جبهه و جنگ را پذیرفت و تا واپسین روزهای زندگی خود را وقف این امر کرد.
او دائم به جبهههای نبرد سرکشی میکرد و از نزدیک در رفع مشکلات رزمندگان تلاش مینمود، در یکی از همین مأموریتها در هجدهم خرداد ماه 1364 سرانجام در حوالی شهر دزفول بر اثر سانحهی اتومبیل به شهادت رسید.
کتاب «ماه بالانشین» با محوریت زندگی شهید حجتالاسلام عباس شیرازی با حضور راضیه تجار نویسنده این کتاب در سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران در غرفه انتشارات روایت فتح در نمایشگاه کتاب در مصلای تهران رونمایی شد.