آمریکا به تنش ایران و آذربایجان ورود میکند؟
اقتصادنیوز: در میانه تشدید تنش ها بین ایران و آذربایجان که به تازگی تا حدودی فروکش کرده، دولت آمریکا سکوت را ترجیح داده و از هرگونه اعلام موضع صریح خودداری کرده است، اما شاهینهای واشنگتن و لابیهای حامی اسرائیل ضمن ابرازحمایت قاطع از باکو از کاخ سفید هم نیز میخواهند همین رویکرد را در پیش گرفته و بر علیه تهران از باکو حمایت کند.
به گزارش اقتصادنیوز؛ در حالی که عموما تصور میشد که روابط بین باکو و تهران صمیمی است، اما سه تنش اساسی بین دو کشور وجود دارد که توضیحدهنده افت و خیز تنشهای ایران و آذربایجان در طول سالهای گذشته است که در اواخر تابستان امسال به اوج خود رسید و اکنون نیز بطور کامل فروکش نکرده است.
اولین نقطه تنش ممکن است ریشههای قومی داشته باشد و سخنان قومگرایانه باکو و آنکارا با توجه به تعداد آذریهای ایرانی، چیزی نیست که از نگاه تهران پنهان بماند. در نتیجه پیمان ترکمنچای در سال 1828 بین روسیه و ایران، جنگ طرفین در سرزمین آذربایجان (1828-1826) به پایان رسید و مرز جدید بین قدرتها را به رودخانه ارس تبدیل کرد. اردوغان در جشن پیروزی آذربایجان در جنگ قرهباغ، سال گذشته در باکو شعری خواند که مضمون آن گلایه از جدایی اذریهای دو سوی ارس و آرزوی برای اتحاد و یک شدن آنها بود.
امروزه تصور می شود که آذربایجانی ها دومین قوم بزرگ در ایران هستند و تخمین زده می شود که بین 11 تا 28 میلیون نفر ترکزبان در ایران زندگی میکنند. پس از پیروزی آذربایجان در جنگ قرهباغ به کمک تجهیزات و کمکهای آنکارا و تلآویو، نفوذ باکو در منطقه رو به افزایش است و مواضع اخیر رهبران ترکیه و آذربایجان نیز تا حدودی تحریککننده بوده است. در این میان تحرکات و رزمایشهای سهجانبه ترکیه - آذربایجان - پاکستان، نه تنها تهران بلکه مسکو و دهلینو را نیز به نوعی نگران کرده است.
عامل دوم روابط خوب آذربایجان با اسرائیل است که تهران را نگران می کند. تصور می شود که شهر قیرمیزی قصبا در آذربایجان بزرگترین شهرک تمام یهودی خارج از اسرائیل است. آذربایجان همچنین 40 درصد نفت خود را در اختیار اسرائیل قرار می دهد. در همین حال، اسرائیلی ها برخی از توانمندترین پهپادهای خود را به آذربایجانی ها فروختند که ثابت شد در جنگ سال گذشته فوق العاده موثر بوده است.
بدیهی است که نزدیکی اسرائیل به کشوری در همسایگی ایران، برای تهران نگرانکننده و حتی تهدیدآمیز است. سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در واکنش به انتقادات آذربایجان از رزمایش های اخیر، در بیانیه ای گفته بود: ایران حضور رژیم صهیونیستی در نزدیکی مرزهایش را تحمل نخواهد کرد.
سرانجام، مسائل ژئوپلتیکی که از جنگ قرهباغ متأثر شده او مسائل ترانزیتی ناحیه قفقاز جنوبی است. روابط دنج ایران با ارمنستان نقطه عطفی برای باکو است. ایروان و تهران به دلایل تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی روابط تنگاتنگی با هم دارند. هنگامی که دسترسی به بسیاری از بازارهای بین المللی به دلیل تحریم های اقتصادی بر روی ایران بسته شد، ارمنستان مکان مفیدی برای انجام تجارتهای تهران بود. ارمنستان همچنین یکی از مسیرهای امن اتصال ایران به اروپاست.
فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران در رزمایش فاتحان خیبر به صراحت گفت که تهران تغییرات ژئوپلتیکی را در همسایگی خود برنخواهد تافت.
*س_بازنگری آمریکا در حوزه قفقاز جنوبی؟_س*لوک کوفی مدیر مرکز سیاست خارجی آلیسون در بنیاد هریتیج، یکی از کارشناسانی است که همسو با شاهینها خواستار مداخله آشکار آمریکا در این تنش شده و در مقالهای برای وبگاه بنیاد هرتیج در این راستا استدلالهایی مطرح کرده است.
وی در این مقاله نوشت: حدود یک سال از جنگ دوم قره باغ بین آذربایجان و ارمنستان گذشته است. در اوایل نوامبر 2020 جنگ به پایان رسید و ارمنستان و جدایی طلبان مورد حمایت ارمنستان در مقابل یک ارتش آموزشدیده و مجهزتر آذربایجانی شکست خوردند. آذربایجان توانست مرزهای به رسمیت شناخته شده بین المللی خود را بازیابی کند و به حدود سه دهه اشغال ارمنیها پایان دهد. روسیه در 9 نوامبر میانجی توافق آتشبس شد. به عنوان بخشی از این توافق، روسیه یک نیروی حافظ صلح کوچک را در منطقه ارمنینشین ساکن قره باغ کوهستانی مستقر کرد.
یک سال پس از جنگ، اکنون آشکار است که پیروزی آذربایجان، واقعیت ژئوپلیتیکی جدیدی را در قفقاز جنوبی و منطقه خزر ایجاد کرده است که سیاستگذاران ایالات متحده باید از آن آگاه باشند. آذربایجان در منطقه ای استراتژیک واقع شده است که بسیاری از منافع ژئوپلیتیک ایالات متحده را پوشش میدهد.
وی مدعی است اگر ایالات متحده در مورد رقابت قدرت های بزرگ جدی است، باید روابط خود با باکو را با اقدامات مختلف بهبود ببخشد؛ از جمله با با افزایش تعداد سفر مقامات ارشد به آذربایجان، گسترش حضور دیپلماتیک آمریکا در این کشور، همکاری با آذربایجان برای بهبود امنیت انرژی جامعه بیناآتلانتیک، و حمایت از پروژههای تجاری، اقتصادی و انرژیمحور منطقهای که شامل هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان شود.
*س_5 حوزه منافع ملی آمریکا در آذربایجان_س*آذربایجان یک کشور مهم است که اگرچه اغلب نادیده گرفته می شود، اما با بسیاری از چالشهایی که ایالات متحده در سراسر جهان با آن روبرو است، مرتبط است. هنگام تدوین رویکرد ایالات متحده در قبال آذربایجان، پنج موضوع وجود دارد که سیاستگذاران آمریکایی باید به آنها توجه کنند:
- امنیت انرژی برای جامعه ترنسآتلانتیک: هر زمان که اروپا وابستگی خود به نفت و گاز روسیه را کاهش دهد، جامعه فرامنطقه ای از آن سود می برد. آذربایجان جایگزین مهمی برای نفت و گاز روسیه ارائه می دهد. کریدور گاز جنوبی نمونه بارز این امر است. اگر خط لوله پیشنهادی ترنس - کاسپین محقق شود، آذربایجان نقش بسیار بزرگتری در تنوع انرژی اروپا به دور از روسیه ایفا خواهد کرد.
- موقعیت ژئواستراتژیک در زمینه رقابت قدرت های بزرگ: در نقطه ای از خشکی وسیع اوراسیا، تمام تجارت و ترانزیت باید از یکی از سه کشور روسیه، آذربایجان یا ایران عبور کند. نابسامانی روابط بین غرب با مسکو و تهران به این معنی است که روسیه و ایران گزینه های مناسبی برای جریان آزاد تجارت و انرژی شرق و غرب نیستند. این گلوگاه تجاری گنجاگپ (باریکه گنجه) است که نام خود را از دومین شهر بزرگ آذربایجان، گنجه برگرفته است، شهری که در وسط این گذرگاه باریک قرار دارد. حفظ دسترسی به باریکه گنجه برای هر استراتژی ایالات متحده در منطقه مهم است.
- روابط با اسرائیل: آذربایجان همچنین ثابت کرده است که یک شریک قابل اعتماد ایالات متحده در مورد یک موضوع ژئوپلیتیک حساس دیگر است: اسرائیل. اگرچه آذربایجان یک کشور با اکثریت مسلمان است، اما یک کشور سکولار است و رابطه بسیار نزدیکی با اسرائیل دارد. تصور می شود که شهر قیرمیزی قصبا در آذربایجان تنها شهر تماما یهودی جهان در خارج از اسرائیل است. آذربایجان همچنین 40 درصد نفت خود را در اختیار اسرائیل قرار می دهد.
- یک شریک دیپلماتیک مهم: باکو اغلب میزبان دیدارهای دیپلماتیک سطح بالا و حساس است. آذربایجان در سالهای اخیر میزبان تعدادی از جلسات سطح بالا بین رهبران نظامی آمریکا و روسیه بوده است. چنین جلساتی به ویژه با توجه به کرختی حاکم بر روابط ایالات متحده و روسیه مفید است. آنها فرصتی غیرسیاسی برای ایالات متحده فراهم میکنند تا در سطح نظامی - نظامی موضوعاتی از جمله نحوه جلوگیری از رخدادهای نظامی در سوریه را مورد بحث قرار دهند.
- کلید آسیای میانه: به دلایل اقتصادی، فرهنگی، تجاری، تاریخی و ترانزیتی آذربایجان، در حالی که یک کشور آسیای میانه نیست، دروازه ورود به این منطقه برای جامعه ترنس آتلانتیک است. این امر به ویژه با توجه به اهمیت باریکه گنجه صادق است. باکو همچنین روابط نزدیکی با بسیاری از جمهوری های آسیای مرکزی، به ویژه قزاقستان و ترکمنستان دارد؛ دوکشوری که می توانند برای نیازهای انرژی اروپا بسیار مهم باشند.
لوک کوفی در ادامه نوشته است:پیروزی آذربایجان در جنگ دوم قره باغ یک واقعیت ژئوپلتیک جدید در قفقاز جنوبی و منطقه خزر ایجاد کرده است. این پیروزی همچنین نشان داد که "رویکرد قدیمی" برای نگرش به منطقه دیگر کاربرد ندارد. هرچه زودتر سیاستگذاران آمریکایی این واقعیتهای جدید را بشناسند و درک کنند، برای منافع ایالات متحده بهتر است. این واقعیت جدید ژئوپلیتیک فرصت های تازهای را برای ایالات متحده ایجاد می کند:
- ایران در مرز شمالی خود با داشتن یک آذربایجان جسور و ارمنستان تضعیف شده، دارای واقعیت ژئوپلیتیکی جدیدی است. ارمنستان در این سالها از روابط گرمی با تهران برخوردار بوده است. اما روابط ایران و آذربایجان اگرچه صمیمانه بوده، اما تنش هایی در زیر سطح وجود دارد.
- روابط مسکو و باکو در حالی که از نظر ظاهری صمیمی است، در عمق تیره است. جمهوری آذربایجان هنگام برخورد با روسیه سیاست خارجی عمل گرایانه ای را دنبال کرده است، تمایل باکو برای استقلال از سازمان های مورد حمایت مسکو و حفظ روابط صمیمانه با مسکو، به سیاست باکو تعادل بخشیده است، با این حال، سال گذشته روابط آذربایجان با روسیه را تیره کرد.
- احتمال نزدیک شدن ترکیه و اسرائیل با میانجیگری آذربایجان وجود دارد. اسرائیل و آذربایجان روابط راهبردی دارند. ترکیه و آذربایجان روابط نزدیکتری دارند که بر اساس شعار "یک ملت با دو دولت" بنا شده است. در سال گذشته، صحبت هایی درباره میانجیگری الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان در پشت صحنه برای فروکش تنش در روابط متشنج ترکیه و اسرائیل مطرح شد. این به نفع ایالات متحده در خاورمیانه و فراتر از آن است.
- پروژه های جدید منطقهای در حوزههای انرژی، تجارت و تبادل اقتصادی در حال حاضر امکان پذیر است. اکنون که تسخیر قرهباغ توسط ارمنی ها به پایان رسیده است، فرصت های جدیدی برای همکاری های اقتصادی و تجاری منطقه ای وجود دارد. بنابراین ایالات متحده باید بر افزایش سرمایه گذاری خارجی و بهبود وضعیت اقتصادی با کمک ارتقاء آزادی اقتصادی و توسعه روابط تجاری در قفقاز جنوبی تمرکز کند.
*س_نتیجه_س*این عضو بنیاد هریتیج در مقام نتیجهگیری نوشته است: آذربایجان می تواند به عنوان منبع مهم انرژی برای اروپا در آینده عمل کند و به اروپا جایگزینی مناسب برای گاز روسیه بدهد. امروزه آذربایجان سعی می کند بین روابط خود با غرب و روسیه تعادل برقرار کند. از نظر منطقهای نیز آذربایجان سعی کرده است تعادل خود را بین روسیه و ایران حفظ کند در حالی که تلاش دارد تا جای ممکن خودمختاری یا استقلال عمل خود را داشته باشد.
این موقعیت ژئوپلیتیک فرصتی را برای ایالات متحده فراهم می کند تا روابط خود را با آذربایجان تقویت کند. با سیگنال هایی که از منطقه قفقاز جنوبی می آید واضح است که تا روابط بین باکو و مسکو همچنان منجمد است، ایالات متحده باید اقدام کند و روابط عملی با آذربایجان را بر اساس منافع متقابل استراتژیک و منطقه ای دنبال کند. امروز، ایالات متحده آذربایجانی را می بیند که بیشتر محتاط و مراقب جایگاه خود در منطقه است.
*س_توصیههایی به ایالات متحده_س*لوک کوفی در پایان توصیههایی در راستای رویکرد مداخلهجویانه مورد نظر خود به دولت ایالات متحده کرده، و خطاب به کاخ سفید نوشته است که باید:
- برنامه سفر رئیس جمهور به قفقاز جنوبی را برنامه ریزی کنید. هیچ رئیس جمهور فعلی ایالات متحده از آذربایجان یا ارمنستان دیدار نکرده است و فقط یک نفر، جورج دبلیو بوش، از گرجستان دیدن کرده است. زمان تغییر این امر فرا رسیده است. سفر رئیس جمهور ایالات متحده یک پیام قوی از اهمیت منطقه برای ایالات متحده خواهد بود.
- حضور آشکارتر ایالات متحده در آذربایجان را نشان دهید. با اینکه جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت، در سال 2018 از باکو دیدن کرد، آخرین سفر در سطح کابینه به آذربایجان، سفر وزیر خارجه وقت هیلاری کلینتون در قفقاز جنوبی در سال 2012 بود. یک راه خوب برای شروع آسان و نمادین همکاری مجدد با تعداد کمی از بازدید مقامات آمریکایی در سطح بالا.
- با افزودن آذربایجان C5+1 را به C5+2 تبدیل کنید. برای اینکه ایالات متحده با آسیای میانه موفق عمل کند، باید آذربایجان را نیز شامل شود. C5+15 یک ابتکار به رهبری ایالات متحده است که در سال 2007 ایجاد شد. هدف اصلی ایجاد یک قالب چند جانبه برای پنج جمهوری آسیای مرکزی و ایالات متحده برای ایجاد روابط به دلایل اقتصادی، فرهنگی، تجاری، تاریخی و ترانزیتی آذربایجان، در حالی که یک کشور آسیای میانه نیست، دروازه ورود به منطقه برای جامعه ماوراءالنهر است. این امر به ویژه با توجه به اهمیت شکاف گنجه صادق است. آذربایجان باید روی میز بنشیند.
- حضور دیپلماتیک در گنجه را ایجاد کنید. حضور دیپلماتیک ایالات متحده، چه در قالب کنسولگری یا نمایندگی کنسولی، ارزشمند خواهد بود. گنجه نه تنها از نظر استراتژیک در خشکی اوراسیا واقع شده است، بلکه دومین شهر بزرگ آذربایجان است. یک کنسولگری آمریکا نشان می دهد که ایالات متحده منطقه را در سطح جدی قرار می دهد، متناسب با نقش آن در منافع جهانی آمریکا است. علاوه بر این، حضور دیپلماتیک به دولت آمریکا عمیق ترین آگاهی از موقعیت را در منطقه می دهد که بدون کنسولگری امکان پذیر نیست.
- حمایت سیاسی برای احداث خط لوله گاز ترانس خزر ارائه کنید. با اتمام خط لوله گاز نورد استریم 2، اروپا بیش از هر زمان دیگری به جایگزین های گاز روسیه نیاز دارد. خط لوله گاز ترانس خزر می تواند نقش مهمی ایفا کند.
- پشتیبانی سیاسی برای ساخت زیرساخت های جدید ترانزیت و انرژی منطقه ای که شامل ارمنستان می شود را تأمین کنید. اکنون زمان ایجاد صلح پایدار بین ارمنستان و آذربایجان است. در گذشته ارمنی ها و آذربایجانی ها با یکدیگر تجارت می کردند و با آرامش زندگی می کردند. به دلیل مناقشه منجمد در قره باغ، چند میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی در قفقاز جنوبی رد شده است. صلح پایدار بین ارمنستان و آذربایجان می تواند به نفع کل قفقاز جنوبی باشد.
- محرمانه آذربایجان را به دوری از روسیه ترغیب کنید. سازمانهای تحت سلطه مسکو، یعنی اتحادیه اقتصادی اوراسیا روسیه و سازمان پیمان امنیت جمعی خزر، ساختارهای عقب گردی هستند که صرفا منافع روسیه را با هزینه سایر کشورهای عضو تامین می کنند. ایالات متحده باید به طور خصوصی کشورهای منطقه را تشویق به برقراری روابط صمیمی، اما نه مطیع با روسیه کند و از کسانی که از پیوستن به سازمان های تحت سلطه روسیه خودداری می کنند، استقبال کند.
- ارائه کمک های نظامی و امنیتی به همه متحدان شایسته در منطقه. تصمیم دولت آمریکا برای ارائه کمک نظامی به یک کشور دیگر باید بر اساس منافع امنیتی آمریکا باشد، نه بر اساس گروه های تحت فشار که در کنگره لابی می کنند. بند 9076 قانون حمایت از آزادی مانع ناعادلانه ای برای اقدام به نفع امنیت ایالات متحده است.
با وجود چنین توصیههایی ناظران و کارشناسان اغلب معتقدند که بعید است دولت جو بایدن چنین رویکردهایی که اغلب میان شاهینهای جنگطلب و راستگرایان تندرو جمهوریخواه مورد استقبال است را حتی مورد بررسی قرار دهد. چه رسد به اینکه در میان اولویتهای سطح بالای امنیت ملی ایالات متحده، بخواهد برای مناقشه قفقاز جنوبی زمان و انرژی صرف کند. کافی است خروج ارتش آمریکا از افغانستان را بار دیگر واکاوی کرد تا بتوان توجیه کافی برای سکوت کنونی و احتمالا عدم مداخله آتی واشنگتن در قبال این مناقشه را درک کرد.
همچنین بخوانید