شنبه 3 آذر 1403

اختصاصی | یادداشت تفصیلی مسعود رضایی درباره مهدی نصیری: این سخنانتان مصداق بارز شیادی نیست؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
اختصاصی | یادداشت تفصیلی مسعود رضایی درباره مهدی نصیری: این سخنانتان مصداق بارز شیادی نیست؟

من از این گفتار گستاخانه مهدی نصیری تعجب نمی‌کنم. این شیوه مرسوم تندروها برای پاک کردن سابقه خود و باز کردن جا در دل دیگران است. پیش از این یکی از هم‌مشربان او که قدم در این مسیر گذارد، تا پابوسی بهائیت نیز پیش رفت. حال او تا کجا پیش رود الله اعلم.

- اخبار سیاسی -

اخیراً کلیپی کوتاه از سخنان تند و تیز مهدی نصیری در یک مناظره را دیدم که با هیجان خاصی به همه چیز و همه کس حمله می‌کرد. حیفم آمد چند کلمه‌ای در مورد این سخنان هیجانی نگویم، هرچند آنچه می‌گویم به هیچ‌وجه به معنای نفی برخی کمی‌ها و کاستی‌ها و نواقص و مشکلات نیست که امیدواریم با یاری خداوند و با همت بیشتر و بهتر تمامی مسئولان و مردم مرتفع شوند.

مهدی نصیری در مقابل این گزاره که امروز مردم ایران عزیزند سؤال می‌کند آیا مردم ایران عزیزند؟ و بعد پاسخ می‌دهد شما که ذلیل کردید ملت ایران را. در ادامه هم شواهدی را برای اثبات این ادعای خود مطرح می‌کند: اعتبار پاسپورت، فقر و فلاکت، مهاجرت از ایران، و سرانجام نیز پایین آوردن تابلوی شیخ نمر را اوج ذلت می‌خواند.

بی‌بی‌سی برای روتوش سخنان مهدی نصیری، کل علم روابط بین‌الملل را منکر شد!

در مورد اعتبار پاسپورت، باید گفت آنچه مورد نظر ایشان است، بسیار سریع امکان‌پذیر است. به عبارت دیگر کافی است یک «بله قربان» به آمریکا و متحدانش بگوییم و بشویم همان کشور تا بُن دندان وابسته دوران پهلوی و سپس آنچه آنها فرمان می‌دهند را عمل کنیم، یعنی دست از تقویت بنیه دفاعی خود برداریم و خودمان را برابر آنها خلع سلاح کنیم، دست از دانش و فناوری هسته‌ای برداریم و تا ابد در این زمینه دست گدایی خود را پیش آنها دراز کنیم، به سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آنها تن دهیم و تبدیل به دنباله آنها شویم و خلاصه هرچه می‌گویند را اجرا کنیم تا نه تنها فی‌الفور آن اعتباری که مورد نظر نصیری و امثال او است، برای پاسپورت‌هایمان مهیا شود بلکه برایمان فرش قرمز هم پهن کنند. آیا چنین اعتباری، ذلت است یا عزت؟

در مورد فقر و فلاکت البته گفتنی بسیار است و نیاز به بررسی و کنکاش در سیاست‌ها و عملکردهای اقتصادی در ادوار مختلف بعد از انقلاب دارد. اما گذشته از این بحث طولانی و پیچیده، که البته در جای خود بسیار مهم و تعیین‌کننده است، نمی‌توان نقش تحریم‌های اقتصادی مستمر و فزاینده و به تعبیر مقامات آمریکایی، فلج‌کننده و بی‌سابقه را نادیده گرفت. پر واضح است که اقتصاد کشور ما بواسطه برخی مسائل داخلی و نیز این گونه تحریم‌های شدید، تحت فشار قرار دارد و سختی‌ها و مشکلاتی را برای مردم به وجود آورده است. اما از سوی دیگر به این نکته نیز باید توجه کرد که تاب‌آوری اقتصاد ایران در زیر چنین فشارهای تحریمی، حتی دشمنان ما را نیز متعجب ساخته و نقشه‌هایشان را ناکام گذارده است. بی‌تردید نقش اول را در این مقاومت، مردم این سرزمین برعهده دارند که با کار و تلاش در زمینه‌های گوناگون، استقامت را بر تسلیم در قبال سلطه‌جویان بین‌المللی ترجیح داده‌اند.

در مورد مهاجرت از ایران نیز باید وجوه مختلف مسئله را در نظر داشت. اما اگر منظور مهدی نصیری را مهاجرت نیروهای نخبه از ایران در نظر بگیریم، البته باید در این باره نگران و متأسف بود. اما این مسئله بخشی از واقعیت است و بخش دیگری از واقعیت که او یکسره چشم خود را بر آن می‌بندد، پیشرفت‌ها و توفیقات بسیار چشمگیری است که با تلاش همین نیروهای نخبه و دانشمند در کشور ما به وقوع پیوسته است.

در این زمینه جا دارد به شکل‌گیری و فعالیت انبوهی از شرکت‌های دانش‌بنیان با نیروهای جوان و متخصص اشاره کرد که به‌ویژه در سال‌های اخیر از رشد بسیار خوبی برخوردار بوده و دستاوردهای آنها نیز در زمینه‌های گوناگون فراوان بوده است. براستی و بدون اغراق شرح مجموعه توفیقات ملت ایران در حوزه‌های مختلف علوم پایه، پزشکی، مهندسی، صنعتی، هسته‌ای، فضایی، کشاورزی، نظامی، دیجیتال و غیره، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. کافی است مهدی نصیری اندکی توجه خود را به این سوی ماجرا نیز معطوف دارد تا بتواند مجموعه واقعیت را و نه تنها بخشی از آن را ببیند.

درباره پایین آوردن تابلوی شیخ نمر پس از توافقات اخیر میان ایران و عربستان که مهدی نصیری آن را اوج ذلت نظام می‌خواند ابتدا نیاز به مختصری توضیح است. اساساً روابط ایران و عربستان در دوران بعد از انقلاب دارای پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌های فراوانی بوده است که بحث درباره آن در این مختصر نمی‌گنجد. اما در مورد آنچه مهدی نصیری راجع به روابط 8 سال گذشته ایران و عربستان می‌گوید گفتنی است پس از اعدام شیخ نمر به همراه 46 تن دیگر در عربستان در سال 96، عده‌ای خودسر و نابخرد به سفارت این کشور در تهران و نیز کنسولگری آن در مشهد حمله کردند و خساراتی به آنها وارد ساختند. این اقدام، بلافاصله از سوی بسیاری از مقامات رسمی ایران از رهبری گرفته تا رئیس جمهور و وزیر امور خارجه و دیگران محکوم شد و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز ضمن محکوم کردن این کار خودسرانه، رسماً از این بابت اظهار تأسف کرد که در واقع به معنای عذرخواهی بود. همچنین مهاجمان نابخرد نیز دستگیر و محاکمه شدند.

مهدی نصیری: باید به قلدری آمریکا تن بدهیم / خانعلی‌زاده: آقایان در توهم آمریکای سال 67 مانده‌اند

اما علی‌رغم این همه، دولت عربستان که در آن هنگام در حال و هوای دیگری به سر می‌برد و خیالات خاصی را در ذهن خود داشت، به بهانه این مسئله اقدام به قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران کرد و صدالبته با شانتاژهای سیاسی و دیپلماتیک در عرصه جهانی سعی کرد تا ایران را تحت فشار قرار دهد. بدیهی است ایران ضمن اظهار تأسف از آنچه توسط نابخردان صورت گرفته بود، حاضر نبود ذره‌ای از موضع عزتمندانه خود در قبال عربستان سعودی و هر کشور دیگری در عرصه بین‌المللی کوتاه آید.

به هرحال در طول این 8 سال اتفاقات بسیار مهمی در منطقه روی داد که ازجمله آنها شکست طرح صهیونیسم جهانی برای حاکمیت وحوش داعش در منطقه و دیگری شکست عربستان در برابر ملت یمن علی‌رغم صرف هزینه‌های گزاف در این زمینه بود، بویژه این که عدم توانایی دولت سعودی در پیروزی در این جنگ، هزینه‌های حیثیتی سنگینی نیز برای او در بر داشت. شکست‌های مفتضحانه آمریکا در این منطقه و ناچاری او از برچیدن بخش قابل توجهی از بساط نظامی خود از اینجا را نیز باید بر این مسائل افزود.

اینک در چنین شرایطی که دولت عربستان سعودی با نگاه به جمیع شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی، از آن حال و هوای پیشین به در آمده و با واقع‌نگری بیشتری گام برمی‌دارد، بدیهی است ایران نیز که از ابتدا مخالف قطع روابط بود، از این امر استقبال کرده و البته برخی شرایط را نیز برای تسهیل و تسریع در این امر، لحاظ کند. مهدی نصیری پایین آوردن تابلوی شیخ نمر را اوج ذلت ایران در این ماجرا قلمداد می‌کند. البته برای اثبات بی‌پایه بودن این نظر می‌توان به بحث‌هایی در زمینه مسائل دیپلماتیک پرداخت و نیز تجربیات و نمونه‌های فراوانی را در زمینه فراز و نشیب‌های روابط بین کشورهای مختلف در عصر حاضر خاطرنشان ساخت. به عنوان یک نمونه ساده و تازه، دولت عربستان که روزی می‌گفت این است و جز این نیست که بشار اسد باید برود و میلیاردها دلار در این زمینه خرج کرد، امروز وزیر امور خارجه‌اش را راهی دمشق ساخته تا ضمن عادی سازی روابط با دولت بشار اسد، از وی برای حضور در نشست سران اتحادیه عرب دعوت به عمل آورد.

اما گذشته از این مباحث، از آنجا که مهدی نصیری داعیه‌های پرطمطراقی در مورد مسائل اسلامی دارد، مناسب است نگاهی به یک واقعه مهم در تاریخ صدر اسلام بیندازیم. در سال ششم از هجرت، یعنی شانزده سال بعد از بعثت و رسالت حضرت محمد (ص)، پیمانی میان آن حضرت و کفار قریش در نزدیکی مکه منعقد می شود که به پیمان صلح حدیبیه معروف است. در متن این پیمان، پیامبر (ص) حداقل سه شرط کفار قریش را می‌پذیرند. سهل‌بن‌عمرو که به نمایندگی از کفار قریش مسئول امضای این قرارداد بود اولاً با نگارش «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» در ابتدای آن مخالفت می‌کند که آن حضرت می‌پذیرند و لذا نوشته می‌شود «باسمک‌اللهم». ثانیاً با نگارش «محمد رسول‌الله» مخالفت می‌کند که پیامبر (ص) می‌پذیرند و نوشته می‌شود «محمد ابن عبدالله»، ثالثاً ماده‌ای را در این قرارداد می‌گنجاند مبنی بر این که اگر مردی از مکه به اسلام گروید و به مدینه رفت، مسلمانان ملزم به عودت او باشند بدون این که متقابلاً کفار قریش ملزم به عودت فراریان از مدینه به مکه باشند که پیامبر (ص) این شرط را هم می‌پذیرند.

حال سؤال می‌کنم: اگر مهدی نصیری با همین مذاق و مشرب در آن زمان در جمع یاران پیامبر (ص) حضور داشت و می‌دید که آن حضرت بعد از گذشت 16 سال از رسالت‌شان و بعد از نزول آن همه آیات الهی که بر نبوت ایشان تأکید کرده است و بعد از آن همه جنگ و جهاد با کفار قریش و همپیمانان آنها و بعد از شهادت آن همه از بزرگان همچون حضرت حمزه سیدالشهدا، برای به نتیجه رسیدن پیمان صلح، با این شروط قریشیان موافقت می‌کنند، چه می‌گفت و چگونه موضع می‌گرفت؟ متأسفانه باید گفت تاریخ اسلام مملو است از پرمدعاهای خشک‌مغزی که به انحراف رفتند و بسیاری از آنها تبدیل شدند به عمله و اکره دشمنان اسلام که در رأس آنها باید از خوارج پیشانی پینه بسته یاد کرد.

تحلیل مهدی نصیری از نحوه آغاز و ادامه جنگ سعودی - یمنی تا چگونگی آتش‌بس و نزدیک شدن آن به خاتمه درگیری‌های نظامی میان آنها، بخوبی بیانگر سطح نازل تحلیل و عدم پایبندی او به بیان حقایق است. او تمام این جنگ را خلاصه می‌کند در حمایت ایران از حوثی‌ها و بر همین مدار، کشته شدن هزاران یمنی و ازجمله کودکان بیگناه را ناشی از این مسئله بیان می‌دارد. گویی او اساساً ملت یمن را نادیده می‌انگارد و عزم و اراده آنها برای برخورداری از یک حاکمیت مستقل و خارج از سلطه سعودی‌ها را ولو به بهای تحمل تلفات و خسارات انبوه، به هیچ می‌انگارد و از سوی دیگر بکلی چشم خود را بر جنایات سعودی‌-‌آمریکایی در این جنگ می‌بندد.

اسف‌بارتر از همه این که او حاضر به اذعان این مسئله نیست که سعودی‌ها پس از 8 سال و صرف هزینه‌های بسیار کلان، با قبول شکست در برابر ملت مقاوم یمن، خود را ناچار از ترک مخاصمه با یمنی‌ها دیده‌اند و لاجرم در این مسیر گام برمی‌دارند. این در حالی است که هیچگونه تغییر و تحولی در موضع ایران نسبت به ملت یمن و همچنین این جنگ به وجود نیامده و همچون همیشه بر حل این معارضه از طریق گفتگو میان طرفین تأکید کرده است.

بنابراین آنچه مهدی نصیری از جنگ یمن و حواشی آن می‌گوید، دیکته‌ای پر از اغلاط فاحش است که البته از کسی مثل او جای تعجب ندارد. البته در این میان یک تناقض طنزآمیز نیز در افادات مهدی نصیری وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف نیست. او که از یکسو با شور و حرارت خاصی، ایران و ایرانی را ذلیل و ذله‌شده می‌خواند، از سوی دیگر می‌گوید: «و این اشاره‌ای که امروز کردند، اگر 5 سال پیش می‌کردند، این جنگ تمام می‌شد.» البته اینجانب این تحلیل را بسیار خام و نادرست می‌دانم اما با توجه به دیدگاه ایشان که می‌گوید ایران قادر بود تنها با یک اشاره جنگ سعودی - یمنی را با تمام عرض و طول آن، خاتمه بخشد، باید از او پرسید با توجه به آنچه خودتان می‌گویید آیا ایران ضعیف است یا قوی؟ ذلیل است یا عزیز؟ و شما چگونه قادرید در زیر بار این تناقض کمرشکن، کمر راست کنید؟

اما به اعتقاد اینجانب جالب‌ترین بخش سخنان مهدی نصیری آنجاست که به انتقاد از «سیاست ایدئولوژیک» ایران می‌پردازد و بدترین وجه آن را نگاه آخرالزمانی این نوع نگاه در مورد افول آمریکا و یا وقایع اوکراین بیان می‌دارد. البته ممکن است کسانی که با پیشینه فکری و رفتاری مهدی نصیری آشنا هستند و به ویژه از ماجرای آن تیترهای آتشین ضدآمریکایی بدون مأخذ مشخص و معتبر بر صفحه نخست روزنامه کیهان آگاهند، بلافاصله او را به خاطر انتقاد از «سیاست ایدئولوژیک» مورد انتقاد و بلکه تمسخر قرار دهند، اما اینجانب هرگز در مواجهه با اشخاص از این رو به آن رو شده، از این زاویه وارد بحث نمی‌شوم زیرا دیده‌ام و می‌دانم که این افراد، توبه‌نامه‌شان را آماده در جیب دارند و به محض مواجه شدن با چنین انتقاداتی، بلافاصله آن را بیرون می‌کشند و در معرض دید همگان قرار می‌دهند. بنابراین از زاویه‌ای دیگر به بررسی آنچه بیان شده است می‌پردازم.

این جمله را مهدی نصیری گفته است: «بدترین وجه سیاست ایدئولوژیک، نگاه آخرالزمانی است؛ آمریکا در حال افول است. عزیز من مگر پیشگو هستید؟ مگر جادوگرید؟»

نخستین نکته‌ای که با شنیدن این جمله به ذهن متبادر می‌شود این است که ایشان به چشم بر هم زدنی، تمام تحلیلگران سیاسی در اقصی نقاط عالم را به پیشگویی و جاودگری منتسب می‌کند زیرا اساساً کار تحلیلگران سیاسی اعم از ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک و با هر دین و مسلک و مرام و آئینی، تبیین وضعیت موجود و ارائه تحلیل درباره آینده است. البته می‌توان با محتوای یک تحلیل آینده‌نگرانه موافق یا مخالف بود و به ارائه دلیل برای اثبات نظر خود پرداخت و این یک امر کاملاً منطقی و متعارف در بین صاحبنظران است، اما این که خواسته باشیم با برچسب پیشگویی و جادوگری، به معارضه با یک تحلیل بپردازیم، این جز یک کار عوامانه و عوامفریبانه نیست.

دوم این که امروز بسیاری از تحلیلگران سیاسی در کشورهای مختلف و ازجمله حتی در خود آمریکا نیز از رو به افول بودن آمریکا سخن می‌گویند و این مطلب چیزی نیست که صرفاً از داخل ایران شنیده شود.

سوم این که حتی سعودی‌ها، تکرار می‌کنم، حتی سعودی‌ها هم با آن سابقه فهمیده‌اند که آمریکا رو به افول است و لذا تغییر رویه در رویکردهای بین‌المللی آنها کاملاً مشهود است و اتفاقاً این مسئله این روزها نقل محافل خبری و سیاسی جهان است. در همین زمینه اضافه کنید رویکردهای اخیر در اروپا را که آن هم نشانه دیگری از رو به افول بودن آمریکاست و در واقع همین مسئله، اروپائیان را به این فکر انداخته است که از وابستگی‌های عمیق خود به آمریکا بکاهند.

و چهارم این که در حالی که دیگران علی‌رغم وابستگی‌های عمیق و شدید خود به آمریکا در طول چند دهه گذشته، با مشاهده واقعیت‌های موجود در عرصه بین‌المللی سعی دارند به نحوی از این کشور فاصله بگیرند، لحن گفتار مهدی نصیری به گونه‌ای است که گویی تازه از راه رسیده و قصد دارد در کسوت وکیل مدافع شیطان به ایفای نقش بپردازد. آنچه ما می‌توانیم به این نورسیده بگوییم این است که «دیر آمدی ای نگار سرمست»، و به نظر می‌رسد زبان حال آمریکا نیز با او چیزی قریب به این مضمون باشد که «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا، بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا»

مهدی نصیری سپس با هدف اثبات تناقض‌گویی در اظهارات رهبری، می‌گوید: «بروید سخنان رهبری در مورد اوکراین را ببینید: این یک اتفاق مهم است در تاریخ! قرار است یک اتفاق مهم بیفتد! قرار است چه شود و چه شود و چه شود! اظهارات بعد را هم ببینید که اعلام رسمی این که ما حمایت نمی‌کنیم، ما سلاح نمی‌فرستیم، ما دخالت نمی‌کنیم. (یا) ما در آستانه پیچ تاریخی هستیم. دست بردارید از این شیادی‌ها به نام سیاست.»

البته حتی بدون مراجعه به متن سخنان رهبری در مورد اوکراین و با در نظر گرفتن همین مقدار که او به صورت دست و پا شکسته به نقل قول بیانات ایشان پرداخته است هم بخوبی می‌توان دریافت که هیچگونه تناقصی در این سخنان وجود ندارد. اما اینجانب از باب عمل به توصیه وی، به متن سخنان رهبری مراجعه کردم و موارد مورد اشاره مهدی نصیری را یافتم که در اینجا می‌آورم.

اولین اشاره او به سخنرانی رهبری در تاریخ ششم اردیبهشت 1401 در جمع تعدادی از دانشجویان و دانشگاهیان است. آیت‌الله خامنه‌ای در این سخنرانی می‌گویند: «امروز جهان در آستانه یک نظم جدید است؛ یک نظم بین‌المللی جدید در پیش است برای دنیا، در مقابل نظم دوقطبی‌ای که بیست و چند سال پیش بود آمریکا و شوروی؛ غرب و شرق و در مقابل نظم تک‌قطبی‌ای که بوش پدر بیست و چند سال پیش اعلام کرد. بعد از خراب شدن دیوار برلین و از بین رفتن دستگاه مارکسیستی دنیا و حکومت‌های سوسیالیستی، بوش گفت امروز دنیا، دنیای نظم نوین جهانی، نظم تک‌قطبی آمریکا است؛ یعنی آمریکا در رأس دنیا قرار دارد. او البته اشتباه می‌کرد؛ بد فهمیده بود. از همان بیست سال قبل، بیست و چند سال قبل تا امروز روز‌به‌روز آمریکا ضعیف‌تر شده؛ روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده؛ هم در درون خودش و در سیاست‌های داخلی‌اش، هم در سیاست‌های خارجی‌اش، هم در اقتصادش، هم در امنیتش، در همه چیزها آمریکا از بیست سال پیش تا امروز ضعیف‌تر شده، لکن به هر حال امروز دنیا در آستانه یک نظم جدید است. این جنگ اوکراین را به نظر من باید یک مقداری با یک دید عمیق‌تری نگاه کرد؛ این جنگ صرفاً یک حمله نظامی به یک کشور نیست. ریشه‌های این حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده می‌کند، ریشه‌های عمیقی است و آینده پیچیده و دشواری را انسان حدس می‌زند که وجود داشته باشد. خب اگر فرض کنیم که این حدس ما حدس درستی باشد و دنیا در آستانه یک نظم جدید باشد، آن وقت همه کشورها از جمله کشور ایران اسلامیِ ما وظیفه دارد جوری در این نظم جدید حضور پیدا کند حضور سخت‌افزاری و حضور نرم‌افزاری که بتواند امنیت کشور را، و منافع کشور را و ملت را تأمین کند، در حاشیه نماند، عقب نماند. خب اگر قرار شد که کشور بخواهد یک چنین کار بزرگی را انجام بدهد یعنی حضور سخت‌افزاری و نرم‌افزاری داشته باشد در تشکیل نظم جدید جهانی، بیشترین مسئولیت به عهده کیست؟ صفوف مقدم چه کسانی هستند؟ دانشجوها، دانشگاهیان؛ یعنی شماها باید جلوتر از همه باشید؛ شماها بایستی تأثیرگذارترین قشرها باشید.»

و اشاره دوم مهدی نصیری به سخنرانی اخیر رهبری در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در تاریخ اول فروردین 1402 است که می‌فرمایند: «حضور در جنگاوکراینرا قاطعاً رد می‌کنیم. بدروغ ادعا کردند که ایران در جنگاوکراینمشارکت دارد؛ ابداً چنین چیزی نیست؛ ما هیچ مشارکتی نداریم. جنگاوکراینرا در واقع آمریکا راه انداخت؛ برای گسترش ناتو به سمت شرق، مقدمات این جنگ را در واقع آمریکا به وجود آورد؛ الان هم بیشترین سود را، بیشترین بهره را آمریکا از جنگاوکراینمی‌برد. مردماوکراینبیچاره‌ها دچار مشکلند، سودش را کارخانجات اسلحه‌سازی آمریکا می‌برند؛ لذا با اتمام جنگاوکراینهمراهی نمی‌کنند؛ آمریکا مانع کارهایی است که باید انجام بگیرد تا این جنگ تمام بشود و نمی‌گذارد؛ آنها از اتمام جنگاوکراینناراضی هستند.»

همانگونه که ملاحظه می‌شود تأکید رهبری در سخنرانی نخست آن است که دنیا در آستانه یک نظم نوین جهانی قرار دارد و این البته موضوعی است که امروز از سوی بسیاری از صاحبنظران و سیاستمداران حتی در خود آمریکا مطرح شده و مقالات و سخنرانی‌های بسیاری در مورد آن انتشار یافته است. رهبری آنگاه در همین چارچوب به ماجرای اوکراین اشاره می‌کنند و آن را ماجرایی مهم با ریشه‌های عمیق و تأثیرات مهم مطرح می‌سازند که می‌تواند اتفاقات مهمی را به دنبال داشته باشد. این نیز مسئله‌ای است که هم‌اکنون شاهد آثار و عوارض آن در سطح بین‌المللی هستیم، تا جایی که حتی گاه سخن از جنگ جهانی سوم و تهاجمات اتمی به میان می‌آید.

بنابراین تردیدی در این نیست که با توجه به جمیع مسائل مربوط به این جنگ و طرف‌های درگیر در آن، با یک مسئله بسیار مهم و تأثیرگذار مواجهیم به طوری که می‌توان گفت جنگ اوکراین و روند و آینده آن، امروز به مهمترین موضوع مورد بحث در محافل سیاسی و بین‌المللی تبدیل شده است و صدالبته که در تمام دنیا نیز نگرانی‌های عمیقی درباره آثار و تبعات این جنگ به چشم می‌خورد. از سوی دیگر رهبری در سخنرانی اول فروردین 1402 در پاسخ به ادعاهای برخی کشورهای غربی مبنی بر مشارکت ایران در این جنگ، ضمن مقصر دانستن آمریکا در به راه انداختن چنین غائله‌ای در جهان، قاطعانه مشارکت ایران در این جنگ را رد می‌کنند.

حال مهدی نصیری بگوید در کجای این دو موضعگیری، تناقضی وجود دارد که او این چنین با هوچیگری در پی القای آن به مخاطبان است؟ آیا آنچه او به قصد جوسازی علیه رهبری انجام می‌دهد، براستی مصداق بارز شیادی نیست؟

در پایان ذکر این نکته را لازم می‌دانم که من از این لحن و گفتار گستاخانه مهدی نصیری تعجب نمی‌کنم چراکه این شیوه مرسوم تندروها و افراطی‌ها برای پاک کردن سابقه خود و باز کردن جا در دل دیگران است. به عنوان نمونه، پیش از این یکی از هم‌مشربان او که قدم در این مسیر گذارد، تا پابوسی بهائیت نیز پیش رفت. حال او تا کجا پیش برود، الله اعلم.

مسعود رضائی_ سی‌ام فروردین 1402