ادامه دشمنی سرسختانه تهران و ریاض، چگونه بزرگترین چالش تلآویو را مرتفع میکند؟
پروژه صهیونیسم برای اشغال فلسطین و تبدیل آن به یک کشور یهودی پیشرفت هایی داشته است. به گزارش «انتخاب»، اینک اسرائیل تمامی سرزمین تاریخی فلسطین را اشغال کرده، اکثریت جمعیت فلسطینی آن را اخراج کرده، میلیون ها یهودی را از سایر نقاط جهان به این سرزمین آورده و حکومت و قدرت را در این جغرافیا به دست گرفته است. علاوه بر این مخالفت کشورهای عربی و اسلامی نیز نتوانسته موقعیت اسرائیل را در منطقه...
اسرائیل همچنان در بخش های وسیعی از جهان رژیم مشروعی تلقی نمی شود. مشروعیت احتمالا مهم ترین نگرانی اسرائیل و بزرگ ترین نقطه ضعف آن است. این مشکل دلیل مشخصی دارد. جوهره اسرائیل، با وجود همه زرق و برقها و جلوه گری ها و قدرتنماییهای آن در منطقه و جهان، چیزی جز غصب فلسطین و اخراج فلسطینیها نیست. آن هم به دست بیگانگانی که هیچ ربطی به سرزمین فلسطین نداشته و از سرزمینهای دور به قصد اشغال و استعمار این سرزمین بر آن هجوم آورده اند. این حقیقت تعیینکننده و سرنوشت ساز قابل انکار نیست و همه، از هر جای جهان، می توانند به آسانی آن را ببینند. کدام یک از رهبران و مقامات اسرائیلی در طول عمر هفتاد و اندی ساله اسرائیل به این سرزمین تعلق داشتهاند؟ من شخصا تاکنون به یک مورد هم برنخورده ام. تاکنون یک رئیس جمهور، یک نخستوزیر یا حتی یا وزیر یهودی ندیده ام که اجدادش در سرزمین فلسطین زندگی میکرده و به این آب و خاک تعلق داشته است.
بررسی مختصری در زندگینامه این مقامات نشان خواهد داد همه آنها از کشورهای دیگری مانند روسیه، اوکراین، لهستان و فرانسه به فلسطین آمده و مدعی آن شده اند. هیچ کدام از این نامها و سایر رهبران و مقامات اسرائیل، نمی توانند یک و تنها یک سند قانعکننده در خصوص ارتباط واقعی خود و سرزمین تحت اشغال، فلسطین، ارائه کنند.
با وجود این حقیقت روشن، اسرائیل با کمک قدرت های جهانی و با فریب و نیرنگ پله های کسب مشروعیت را طی کرده و اینک به عضو رسمی سازمان ملل متحد تبدیل شده و مورد شناسایی 160 کشور جهان قرار گرفته است، اما همچنان نزدیک به 30 کشور آن را به رسمیت نشناخته و حاضر نشده اند با آن روابط رسمی برقرار کنند. این کشورها -به جز سه کشور کوبا، کرهشمالی و ونزوئلا- همگی کشورهای اسلامی هستند. ممکن است عدد 30 در برابر 160 کوچک و کم اهمیت به نظر برسد، اما نگاهی به نقشه منطقه اهمیت این 30کشور را مشخص خواهد کرد. تمام همسایگان حلقه اول و دوم - و حتی در برخی جهات سوم و چهارم - اسرائیل را کشورهای عربی و اسلامی تشکیل می دهند. در واقع اسرائیل جزیره کوچکی - با مساحت بیست و چند هزار کیلومتری و با جمعیتی چند میلیونی - در اقیانوسی پهناور از کشورهای عربی و اسلامی است که ده ها میلیون کیلومتر مربع وسعت و صدها میلیون نفر جمعیت دارد. امنیت و آینده اسرائیل بدون پذیرش این اقیانوس(مخالفت و دشمنی) و عادی سازی روابط با آن قابل تصور نیست.
در طول سال های گذشته اسرائیل موفق شده چندین کشور اسلامی، از جمله هفت کشور عربی را از گردونه مخالفت و دشمنی با اسرائیل خارج کند، اما 15 کشور عربی و 10 کشور اسلامی (غیرعربی) همچنان بر عدم شناسایی اسرائیل اصرار میورزند. این کشورها شامل کشورهای عربی الجزایر، موریتانی، تونس، لیبی، سومالی، لبنان، سوریه، عراق، یمن، کویت، قطر، عمان، عربستان، کومور و جیبوتی و همچنین کشورهای اسلامی(غیرعربی) ایران، مالزی، افغانستان، پاکستان، بنگلادش، مالدیو، اندونزی، برونئی، مالی و نیجر می شوند. دقت در لیست این کشورها یک نتیجه مهم را مشخص میکند: ایران و عربستان را می توان مهم ترین قدرت هایی محسوب کرد که همچنان اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند.
اهمیت عربستان، از این چشم انداز، دلایل مشخصی دارد. جغرافیای منطقه، عربستان را به عنوان کشوری بزرگ و با موقعیت استراتژیک مهم معرفی میکند، اما موقعیت عربستان در جهان عرب و جهان اسلام بسیار فراتر از جایگاه جغرافیایی آن است. بخش بزرگی از این موقعیت از تاریخ منطقه سرچشمه می گیرد. عربستان در تاریخ اسلام نقش بی مانندی دارد. اسلام از عربستان آغاز شده و اینک نیز میزبان مقدسترین اماکن اسلامی، مکه و مدینه، است. عربستان همچنین میزبان مراسم سالانه حج است که تنها فریضه فرامرزی مسلمانان همه جهان است. این امر عربستان را به محل تنها گردهمایی سالانه مسلمانان جهان بدل کرده است. عربستان قبله جهان اسلام است: همه مسلمانان در همه جای جهان به سوی مکه، در عربستان، نماز میخوانند.
علاوه بر این، عربستان در تاریخ معاصر منطقه نیز نقش مهمی ایفا کرده است. این کشور مهم ترین نیروی حرکت همبستگی کشورهای اسلامی در منطقه بود که به تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی منجر شد. این کشور همچنان موثرترین قدرت این سازمان بینالاسلامی بهشمار میآید. عربستان همچنین در جهان عرب و اتحادیه عرب قدرت مهمی محسوب می شود. پس از شکست جمال عبدالناصر در جنگ 1967 و در دوران حکومت پادشاه فقید عربستان، ملک فیصل، رهبری مبارزات ضداسرائیلی منطقه به دست عربستان افتاد. در این دوران کشورهای عربی و اسلامی اوج بی نظیری از هماهنگی، وحدت و قدرت را تجربه کردند که موجب وارد آمدن فشاری بی سابقه به اسرائیل و حامیان غربی آنها شد. در این دوران و طی جنگ 1973، رژیم صهیونیستی سختترین روزهای عمر خود را تجربه کرد و برای نخستین بار، در یک رویارویی عربی - اسرائیلی، مجبور شد از بخشی از سرزمینهای اشغالی (در صحرای سینا و بلندیهای جولان) عقب نشینی کند. همچنین در همین دوره بود که به دنبال تحریم نفتی اعراب حامیان غربی اسرائیل بهای سنگین و بی سابقهای برای حمایت از این رژیم پرداختند.
بخشی از اهمیت نقش عربستان در مبارزه با اسرائیل ناشی از جایگاه آن به عنوان همپیمان کشورهای غربی و به ویژه آمریکا در منطقه است. سایر کشورهای عربی که تاکنون در مقاومت ضداسرائیلی منطقه نقشی فعال بازی کرده اند، چون مصر، سوریه، عراق، الجزایر، عمدتا به بلوک شرق نزدیک بوده و ظرفیتی برای تاثیرگذاری بر سیاست های آمریکا (و غرب) در قبال اسرائیل نداشتند. اما عربستان، به دلیل روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی با آمریکا و سایر کشورهای غربی، اهرمهای قابل استفادهای برای تاثیرگذاری بر آمریکا داشته و دارد. عربستان جایگاه رفیعی در جغرافیای انرژی جهان و در نتیجه اقتصاد جهانی دارد. این عامل، عربستان را به ثروتمندترین کشور عرب و یکی از 20اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرده است. عربستان تنها عضو گروه20(بیست اقتصاد برتر جهان) است که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد.
از این رو برای اسرائیل و سیاست منطقهای آن، فروریختن سد عربستان در برابر سیاست عادی سازی این رژیم از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. در واقع می توان ادعا کرد این تحول می تواند جهان عرب را، تا حدود زیادی، از گردونه عدم شناسایی اسرائیل خارج کند. کشورهای عربی که تمامی همسایگان اسرائیل را تشکیل می دهند، بخش اصلی و مرکزی اقیانوسی هستند که جزیره اسرائیل در آن واقع شده است. کشورهای اسلامی، در مقایسه، در فاصله دورتری واقع شده و صدها (در مورد ترکیه) یا هزارها کیلومتر (در مورد سایر کشورهای اسلامی) از مرزهای اسرائیل فاصله دارند. از این رو اسرائیل اینک بر عادی سازی رابطه با عربستان متمرکز شده است.
در سال های اخیر عوامل متعددی موجب دوری عربستان از مواضع سنتی (ضداسرائیلی) و نزدیکی آن به اسرائیل شده است. بخش بزرگی از عوامل مزبور، مستقیم یا غیرمستقیم، به ایران و سیاست خاورمیانهای آن مربوط است. این سیاست در طول دهه های اخیر عربستان را به وحشت انداخته است. تواناییها و فعالیتهای هسته ای، موشکی و پهپادی ایران و همچنین حضور ایران در کشورهای عربی منطقه عربستان را نگران کرده است. این امر به ویژه پس از بهار عربی شدت یافته است. ریاض تحولات چند سال اخیر بحرین، عراق، سوریه و یمن را - که از هر سو مرزهای عربستان را احاطه کرده اند - تلاش ایران، و حامیان منطقهای آن، برای فشار بر عربستان و تضعیف آن در منطقه تلقی میکند. این نگرانیها موجب شده سیاست ایرانی عربستان به سوی مخالفت با برجام، مخالفت با برنامه های هسته ای، موشکی و پهپادی ایران، مخالفت با نزدیکی ایران و غرب (به ویژه آمریکا)، مخالفت با حضور ایران در کشورهای عربی و موافقت با تحریم و فشار بر ایران کشیده شود. این مواضع قرابت بسیاری با سیاست ایرانی اسرائیل یافته است. درک درست دو کشور از این شرایط باخت - باخت میتواند آنها را از فرجام ناگوار این فعل و انفعالات دور کند. چندی است مذاکراتی میان دو کشور شروع شده و در حال انتقال از سطوح امنیتی به سطوح سیاسی است، اما سرعت آن متناسب با حجم خطر و ضرر نیست. هر روز که از دوری ایران و عربستان بگذرد اسرائیل به امتیازات جدیدی دست خواهد یافت و واقعیتهای جدیدی را بر منطقه تحمیل خواهد کرد.