چهارشنبه 7 آذر 1403

اما و اگرهای آینده روابط ایران و عربستان / سلطانی: یک نگرانی بزرگ وجود دارد

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
اما و اگرهای آینده روابط ایران و عربستان / سلطانی: یک نگرانی بزرگ وجود دارد

یک کارشناس روابط بین الملل گفت: احیای روابط ایران و عربستان زمانی می تواند برای دو کشور و خصوصا ایران موجبات گشایش سیاسی و اقتصادی را فراهم سازد که آثار و نشانه های این ارتباط در حل و فصل چالش های سیاسی و امنیتی منطقه که دو کشور به طور مستقیم و غیرمستقیم درگیر آن هستند و به عبارت دقیقتر رقابت و منازعه نیابتی دارند، نمایان گردد.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، روابط ایران و عربستان پس از 7 سال تنش به مسیر تنش زدایی، تعامل و همگرایی وارد شد. این توافق غافلگیرکننده با میانجی گری چین با واکنش ها و بازتاب های فراوانی روبرو بوده است. رسانه های غربی آن را نشان دهنده عقب‌گرد در تلاش‌های اسرائیل برای مقابله با تهران ارزیابی می کنند. تغییرات ژئوپلتیکی در منطقه و پایان یافتن رقابت های بهار عربی را می توان از نشانه های مهم در این زمینه ارزیابی کرد. سوال مهم درباره این توافق این است که چگونه می توان از ظرفیت های مهم در روابط دوجانبه بهره برد و مسیر را به سمت درست هدایت کرد.

علیرضا سلطانی استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی بین الملل معتقد است که گشایش جدید در روابط ایران و عربستان نباید محدود به بازگشایی صرف سفارتخانه ها باشد بلکه این اتفاق باید سرآغازی برای رفع چالش های دوجانبه در حوزه های سیاسی و امنیتی که از گذشته شکل گرفته و همچنین همکاری برای رفع چالش های منطقه ای و ایجاد همکاری های جدید در حوزه های سیاسی و اقتصادی باشد. در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:

ارزیابی شما از توافق ایران و عربستان با وساطت چین بر سر احیای روابط سیاسی چیست؟ آیا این رویداد قابل پیش بینی بود؟

به جرات می توان گفت احیای روابط سیاسی ایران و عربستان، بزرگترین دستاورد سیاست خارجی دولت سیزدهم در 19 ماه گذشته از زمان روی کار آمدن این دولت به شمار می آید که البته بسیار سخت و با تاخیر طولانی بدست آمد. سیاست خارجی دولت رئیسی اگرچه در ابتدا بسیار محتاط شروع به فعالیت کرد که قابل درک بود اما خیلی زود بر خلاف برخی شعارها و برنامه های اعلامی بی هدف و بی برنامه عمل کرد که دلیل عمده آن گرفتاری در خطاهای محاسباتی بزرگ ناشی از فعال شدن جریان محافظه کار بر سیاست خارجی از یک سو و قرارگرفتن در معادلات جنگ روسیه و اکراین از سوی دیگر بود. نتیجه این خطا و شرایط، از دست رفتن فرصت احیای برجام در تابستان گذشته و ورود کشور به چالش های شدید سیاسی و اقتصادی در ماه های اخیر بود. این چالش ها سبب گردید که دولت از خواب محافظه کاری بیدار شده و سیاست خارجی را در مسیر واقع بینی و عملگرایی قرار دهد که نتیجه زودهنگام آن توافق اخیر با آژانس هسته ای و احیای مناسبات سیاسی با عربستان می باشد.

 

توافق ایران و عربستان بر سر برقراری دوباره مناسبات سیاسی، چه اهمیتی برای سیاست خارجی ایران در شرایط حاضر دارد؟

واقعیت این است که با توافق بر سر احیای روابط با عربستان، یکی از 3 گره اصلی در سیاست خارجی ایران باز شد. عربستان حداقل در یک دهه گذشته به دلیل ضعف و بی تدبیری در سیاستگذاری ایران، تبدیل به یکی از گره های اصلی سیاست خارجی ایران شد. کشوری با توجه به جایگاه در جهان اسلام و جهان عرب از نقش آفرینی بالایی در صحنه سیاسی و اقتصادی منطقه و جهان برخوردار است. رقابت های سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیک ایران و عربستان در دهه های اخیر بارها موجب بروز چالش و بعضا منازعات سیاسی و نظامی عمدتا به صورت نیابتی شده که مهمترین آن جنگ یمن و سوریه می باشد. علاوه بر این نقش عربستان در مناسبات منطقه و بین المللی ایران چه در روابط ایران به غرب و آمریکا و موضوع برجام که مربوط به گذشته و حال است و چه در روابط ایران با قدرت های نوظهور خصوصا چین که به حال و آینده مربوط می شود، کاملا نمایان و قابل توجه بوده و هست. عربستان در عمل پاشنه آشیل سیاست خارجی ایران است و به طور واقع بینانه باید اذغان کرد که هیچ یک از چالشها و مسائل سیاست خارجی ایران چه منطقه ای و چه بین المللی بدون همراهی مثبت عربستان، حل نخواهد شد. ماجرای برجام و نقش عربستان در آن کاملا موید این موضوع است. فعال شدن عربستان در مناسبات بین المللی ایران هم نتیجه بی تدبیری در سیاست خارجی ایران در دهه های اخیر بوده است.

واکنش های سیاسی و مهمتر اقتصادی به توافق ایران و عربستان خیلی زیاد بود؟ چرا باید واکنش هایی به این سطح در حوزه داخلی، منطقه ای و بین المللی شکل بگیرد؟

در ابتدا این نکته را تاکید کنم که سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر آنقدر در تنگنا و محدودیت قرار گرفته که نفس برقراری ارتباط سیاسی دوباره با عربستان و حتی اعلام خبر آن برای ایران و فضای سیاسی، اقتصادی و حتی عمومی آن، رویداد بزرگ و مثبتی تلقی می گردد و همگان نسبت به این رویداد به دیده گشایش بزرگ نگاه می کنند. طبعا در چنین شرایطی، این اتفاق مهمی محسوب می شود و واکنش بازارها و فضای اقتصادی گویای این واقعیت است اما نباید زمینه های چنین شرایطی فراهم می شد که ارتباط سیاسی مجدد با کشوری به نام عربستان، اینقدر برای کشور مهم و کارگشا تلقی گردد. روی دیگر این سخن آن است که وجود چنین محدودیت هایی برای کشور در یک دهه چقدر پرهزینه بوده و ایران برای مورد عربستان در 7 سال گذشته چقدر هزینه پرداخت کرده است. اینها همه نشانه بی تدبیری در سیاست خارجی است که هزینه های آن به طور مستقیم بر دوش مردم تحمیل شده است.

چالش های ایران و عربستان در سال های اخیر چه مسائل و مشکلاتی را برای کشور به همراه داشته است؟

قطع مناسبات سیاسی با عربستان و کیفیت بروز آن برای کشور بسیار پرهزینه بود هم هزینه سیاسی و امنیتی و هم هزینه اقتصادی. هزینه هایی که بعضا حتی با بهبود مناسبات شاید قابل جبران نباشد. قطع مناسبات سیاسی عملا عربستان را در جبهه دشمنان ایران قرار داد و حتی زمینه غلطیدن عربستان به سمت اسرائیل شد. هیچ کشوری به اندازه اسرائیل از شرایط متشنج روابط ایران و عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس بهره برداری سیاسی و امنیتی نکرد که نتیجه آشکار آن عادی شدن روابط کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با اسرائیل و تجمیع ظرفیت های ضد ایرانی با مبنای عربی - اسرائیلی بود. به طور طبیعی بازگرداندن این شرایط به وضعیت قبل که مطلوب جمهوری اسلامی است، بعید به نظر می رسد و ایران باید با ساختار جدید قدرت و مناسبات سیاسی و امنیتی در منطقه که متغیر شاخص آن حضور سیاسی - امنیتی و اقتصادی اسرائیل در کشورهای عربی منطقه است کنار بیاید و مناسبات جدید خود با کشورهای عربی منطقه را تنظیم کند. این سوال مطرح است که آیا این شرایط برای جمهوری اسلامی قابل پذیرش و قابل هضم است؟

آیا می توان هزینه های اقتصادی را هم به هزینه های سیاسی اضافه کرد؟

در حوزه اقتصادی هم علی رغم اینکه مراوده اقتصادی و تجاری مستقیمی بین ایران و عربستان وجود ندارد اما چالش های سیاسی میان دو کشور به طور مشخص فضای اقتصادی ایران را به صورت منفی تحت تاثیر قرار داده بود و عملا نماگرهای اقتصادی ایران نسبت به این موضوع بسیار حساس شده بود هرچند ایران و عربستان به لحاظ عضویت در اوپک و فعالیت در بازار نفت در طول 7 سال گذشته تلاش کرده بودند که مناسبات نفتی خود در اوپک را از چالشهای سیاسی دور نگه دارند و در عمل هم دو کشور در این زمینه بسیار موفق بودند و همین موضوع بود که ناظران سیاسی و بین المللی را نسبت به احیای روابط سیاسی مجدد امیدوار ساخته بود. به هر حال باید اذعان کرد که چالش سیاسی عربستان و ایران هزینه های اقتصادی زیادی را هم به کشور وارد کرد که این موضوع به طور مشخص بر فضای مناسبات اقتصادی و تجاری ایران با دیگر کشور های خلیج فارس خصوصا امارات متحده عربی سایه افکند.

چرا باید شرایطی شکل گیرد که چنین هزینه هایی به کشور تحمیل گردد؟

واقعیت این است که همه این شرایط و هزینه های سنگین و بعضا غیرقابل جبران نتیجه حاکمیت جریان فکری و سیاسی افراط گرای و تندروی در کشور بود. با وجود قرار داشتن مدیریت اجرایی کشور در دست دولت اعتدالگرای روحانی در دهه گذشته، اما این جریان تندرو در هر زمانی توانستند اراده و خواست خود را آگاهانه یا ناآگاهانه به دولت و کشور تحمیل کنند که نمونه شاخص آن اقدامات خشونت طلبانه در اشغال سفارت عربستان و اقداماتی از این دست بود. همان جریان تندروی که آن زمان به دنبال برهم زدن روابط ایران و عربستان بود در دولت کنونی سعی در تطهیر ماجرای بهبود مناسبات ایران و عربستان است.

چشم انداز روابط ایران و عربستان را در آینده چگونه می بینید؟ آیا صرف بازگشایی سفارتخانه های دو کشور کافی و مطلوب است؟

احیای روابط ایران و عربستان زمانی می تواند برای دو کشور و خصوصا ایران موجبات گشایش سیاسی و اقتصادی را فراهم سازد که آثار و نشانه های این ارتباط در حل و فصل چالش های سیاسی و امنیتی منطقه که دو کشور به طور مستقیم و غیرمستقیم درگیر آن هستند و به عبارت دقیقتر رقابت و منازعه نیابتی دارند، نمایان گردد. به عبارت دیگر صرف برقراری روابط سیاسی دو کشور در حد گشایش سفارت خانه ها نمی تواند برای سیاست خارجی ایران به خصوص اعتماد آفرین و ظرفیت ساز باشد. نگرانی بزرگی که وجود دارد این است که دولت ایران با هدف مدیریت موقت و مسکن وار شرایط سخت اقتصادی کنونی، دست به یک بازی گذرا در سیاست خارجی زده باشد و طرح و برنامه بلندمدت و واقعی برای حل چالش های سیاست خارجی منطقه ای و بین المللی کشور نداشته باشد. این مساله بسیار نگران کننده است. گشایش جدید در روابط ایران و عربستان نباید محدود به بازگشایی صرف سفارتخانه ها باشد بلکه این اتفاق باید سرآغازی برای رفع چالش های دوجانبه در حوزه های سیاسی و امنیتی که از گذشته شکل گرفته و همچنین همکاری برای رفع چالش های منطقه ای و ایجاد همکاری های جدید در حوزه های سیاسی و اقتصادی باشد.

این همکاری ها در چه حوزه ها و یا زمینه هایی باید شکل گیرد؟

در گام نخست و در حوزه سیاسی دو کشور باید عزم خود را برای حل بحران یمن جزم کرده و در سریعترین زمان آثار گشایش جدید را در پایان دادن به جنگ داخلی یمن و شکل گیری دولت متمرکز ملی در این کشور نمایان کنند. تحولات آینده یمن شاخص مهم و تعیین کننده ای برای آینده مناسبات سیاسی ایران و عربستان می باشد. اگر تحولات مثبت و رو به جلویی در یمن صورت گیرد می توان نسبت به تعمیق و گسترش دور جدید مناسبات ایران و عربستان امیدوار بود. این رویکرد تعاملی باید در کشورهای بحران زده عراق، سوریه، لبنان که دو کشور در رقابت سیاسی هستند و به نوعی تقابل و جنگ نیابتی را پیش برده اند نیز خود را نشان دهد. در واقع دور آثار و برکات دور جدید مناسبات ایران و عربستان باید در شکل ثبات و آرامش منطقه ای نمودار شود. احیای روابط ایران و بحرین و همچنین گسترش روابط سیاسی با امارات متحده عربی هم در این زمینه واجد اهمیت است. در حوزه منطقه ای نباید از تاثیر این رویداد بر مناسبات ایران و اسرائیل گذر کرد. طبعا این رویداد اتحاد در حال شکلگیری اسرائیل و عربستان را تحت الشعاع قرار داده و در عین حال قدرت مانور اسرائیل علیه ایران را کاهش می دهد و این می تواند برای ایران مطلوب باشد.

این رویداد چه تاثیری بر مذاکرات احیای برجام دارد؟ آیا می توان نسبت به احیای برجام امیدوار بود؟

به طور مشخص باید گفت با بهبود مناسبات ایران و عربستان و برقراری ارتباطات سیاسی مجدد دو کشور، راه را برای حل دیگر چالش ها و مسائل سیاست خارجی ایران باز می کند. احیای برجام در خلا صورت نمی گیرد. به طور طبیعی مجموعه ای از عوامل و متغیرها در سطوح منطقه ای و بین المللی وجود دارند که موجبات تضعیف برجام و یا احیای برجام را فراهم می سازند. از سال 1394 با امضا و اجرای برجام، تقریبا بسیاری از عوامل داخلی ایران و آمریکا، منطقه ای و بین المللی فعال شد که موجب تضعیف برجام و خروج آمریکا از آن شد. در حال حاضر هم باید عوامل داخلی، منطقه ای و بین المللی فعال شوند تا برجام احیا گردد. اعتماد آفرینی برای اعراب خلیج فارس نقش مهمی در احیای برجام دارد که این مهم با بهبود مناسبات با عربستان تقویت می گردد. هرچند عنصر منطقه ای دیگر یعنی اسرائیل همچنان علیه برجام فعال است اما با این اتفاق تضعیف می گردد. بنابراین باید تاکید کرد که تصمیم به احیای مناسبات سیاسی با عربستان گام بزرگی در رفع و رجوع چالش های سیاست خارجی است که البته تحقق این مهم هم مستلزم شرایطی است. عربستان در طول مذاکرات و اجرا به جز یک دوره کوتاه، همواره نقش منفی در این زمینه بازی کرده است. ایران باید از فرصت ایجاد شده برای اعتمادسازی با عربستان و دیگر کشورهای منطقه استفاده کرده و این کشورها را در جبهه حامی مذاکرات احیای برجام قرار دهد. واقعیت این است که بدون برگ حمایتی عربستان، مذاکرات احیای برجام و یا به طور کلی مذاکرات ایران و غرب و آمریکا به نتیجه نخواهد رسید.

به عنوان سوال پایانی، نقش چین را در این تحولات چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا تحولات جدیدی در منطقه با نقش آفرینی چین در حال رقم خوردن است؟

نقش آفرینی چین در شکست بن بست مذاکرات احیای روابط ایران و عربستان بسیار معنادار و مهم است. چین در راستای تقویت جایگاه جهانی قدرت خود و تثبیت ساختار قدرت آسیایی، بر منطقه غرب آسیا و خصوصا خلیج فارس و ظرفیت های اقتصادی و انرژی آن حساب باز کرده است. در طرح راهبردی چین وجود یک خلیج فارس باثبات و امن برای رسیدن به این اهداف از اهمیت زیادی برخوردار است و در این رابطه نقش ایران و عربستان برای چینی ها برجسته است. به نظر می رسد می توان در آینده نزدیک روی محور همکاری راهبردی - اقتصادی ایران، عربستان و چین در حوزه خلیج فارس فکر کرد. محوری که می تواند زمینه ثبات و امنیت و توسعه را برای منطقه به همراه داشته باشد. لذا اگر ایران در فکر برقراری روابط راهبردی بلندمدت با چین است (که کاملا درست است)، باید در اندیشه حل مشکلات و چالش های سیاسی خود در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا هم باشد. این فقط محدود به چین نیست و چه بسا کشورهایی نوظهوری همچون هند را هم در بر می گیرد.

همچنین بخوانید
اما و اگرهای آینده روابط ایران و عربستان / سلطانی: یک نگرانی بزرگ وجود دارد 2