یک‌شنبه 4 آذر 1403

اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند

حسینی گفت: در قبال انحراف غربی عنصری که خوب ایستادگی کرد و به تربیت نیرو پرداخت، عاشورا بود، زمانی که عاشورا می‌رسد همه آموزش‌های انحرافی را می‌شوید و از نو ملت آذربایجان را عاشورایی می‌کند.

حسینی گفت: در قبال انحراف غربی یک عنصر خوب ایستادگی کرد و به تربیت نیرو پرداخت، عاشورا بود، زمانی که عاشورا فرا می‌رسد همه آموزش‌های انحرافی را می‌شوید واز نو ملت آذربایجان را عاشورایی می کند.

خبرگزاری مهر - گروه دین و آیین - فاطمه علی آبادی: برای بررسی وضعیت مسلمانان در جهان چاره‌ای جز بررسی نسبت دین و دولت در سرزمین‌هایی که اتباع و شهروندانی مسلمان دارند نیست. در میان کشورهای مختلف وضعیت‌های گوناگونی را شاهدیم. طبعا بررسی وضعیت مسلمانان در کشورهایی که نسبت به مساله دین و دینداری مواضعی خاص دارند، اولویت دارد. به همین جهت در بررسی وضعیت «دین و دولت» در گستره جهان، گام نخست را با بررسی وضعیت سیاست‌های دینی جمهوری آذربایجان برداشتیم.

سرزمین آذربایجان در 1192 شمسی پس از جنگ‌های ایران و روسیه، تحت تسلط روسیه تزاری قرار گرفت. در پی جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار بین این دو کشور در روستای گلستان امضا شد. به دنبال این قرارداد، حاکمیت بر بخش‌هایی از شمال دولت ایران شامل قفقاز، ارمنستان، ایالت‌های شرقی و تمام شهرها و شهرک‌ها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد و سرانجام در 1370 شمسی در تجزیه اتحادیه جماهیر شوروی، از آن مستقل شد.

ایاز مطلب‌اف، ابوالفضل ایلچی بیگ، حیدر علی‌اف رؤسای پیشین جمهوری آذربایجان بوده و قریب به 18 سال است که قدرت در دست الهام علی‌اف است. اکثریت مردم آذربایجان مسلمان و شیعه هستند. در دوران صفویه، مذهب شیعه در آذربایجان گسترش یافت. قانون اساسی آذربایجان، نظام سیاسی آن را غیرمذهبی معرفی کرده است.

دولت این کشور، عضو کنفرانس کشورهای اسلامی و شورای اروپا است. در حاکمیت تزارها و کمونیست‌ها فعالیت‌های رسمی برای نابود کردن فرهنگ و دیانت اسلامی در آذربایجان صورت گرفت مانند تخریب برخی مساجد، کشتن روحانیون و ممنوعیت تحصیل دینی و مراسم مذهبی. کمونیسم طی هفتاد سال سنگین‌ترین فشارها را بر مردم این منطقه وارد کرد و به قدری آنان را تحت فشار فرهنگی، دینی و مذهبی قرار داد که تاب و توانی برای ساکنان این منطقه باقی نماند که حتی فکر کنند، تصمیم بگیرند و اراده داشته باشند؛ ضمن اینکه دیده می‌شود نظام کمونیستی یا سوسیالیستی زیر چتر مدرنیته تعریف می‌شود، بنابراین در فساد تفاوت چندانی با اروپای غربی و آمریکا ندارد.

اتفاقات دوران کمونیستی در دوران پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی به گونه‌ای متفاوت رقم خورد. برخی سیاست‌های دولت فعلی آذربایجان نیز در جهت گسترش سکولاریسم و محدودیت و یا ممنوعیت فعالیت‌ها و فعالان شیعه انجام می‌شود. ساختار مذهبی جمهوری آذربایجان و نوع نگاه مردم و نخبگان این کشور به اسلام، به ویژه آئین تشیع، محصول یک فرایند تاریخی بسیار پر فراز و نشیب است که بدون مطالعه و بررسی آن امکان درک صحیح و واقع‌بینانه از تحولات مذهبی و سیاسی جامعه کنونی جمهوری آذربایجان غیر ممکن است. درواقع شکل گیری و فعالیت احزاب اسلام گرا در بستر همین محصول تاریخی صورت پذیرفته است و از این رو بررسی سیر تحول اسلام در جمهوری آذربایجان می‌تواند به درک بهتر فضای سیاسی و مذهبی حاکم بر فعالیت‌های اسلام گرایان در این کشور کمک کند.

بر همین اساس برای بررسی وضعیت جامعه دینی و شیعی آذربایجان و سیاست‌های دینی این کشور با حجت الاسلام سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی ایران در اروپا و مسئول ستاد سابق آذربایجان در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به گفتگو پرداختیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

*بعد از فروپاشی شوروی جامعه آذربایجان شاهد چه تحولاتی خصوصا در حوزه مسائل دینی بود؟

وقتی نظام کمونیستی شوروی فرو پاشید درست است که رژیم فرو ریخت و سیستم کمونیستی از بین رفت اما آثار آن تحقیرها و فشارها همچنان در این جامعه باقی ماند. بعد از فروپاشی شوروی بود که آذربایجان برای بازگشت به هویت دینی خود خیز برداشت اما این حرکت مبتنی بر احساسات بود و بر تعقل، تفکر، اراده و تصمیم استوار نبود. بر این اساس زمانی که احساساتشان ایجاب کرد به هویت ملی و دینی خود برگردند بلافاصله غرب سوار بر این احساسات و موج شد و بسیار دقیق و حساب شده این احساسات را کنترل کرد.

آنچه برای آمریکا و نظام سلطه مسلم بود این بود که آذربایجان یک کشور شیعه است و در طول تاریخ یکی از پایگاه‌های مکتب تشیع محسوب می‌شد همانطور که خراسان به عنوان یک پایگاه مطرح به شمار می‌رفت؛ بنابراین این منطقه یکی از پایگاه‌های اصلی و رکن رکین اسلام و تشیع محسوب می‌شد. شاهد مثال این سخن نیز می‌توان به ظهور شعرا، علما، متفکرین و محققان بزرگی اشاره کرد که از این سرزمین بلند شدند و نشان دادند که این منطقه پایگاه فکری و علمی جهان تشیع است.

*چرا آذربایجان در این بازگشت به خویشتن و هویت دینی نگاهش به ایران بود؟

به طور طبیعی آذربایجان بعد از فروپاشی شوروی می‌خواهد به هویت واقعی خود برگردد بر این اساس از نظر فکری، عقیدتی و دینی نگاهش به ایران است زیرا مردم این خطه خواستار برگزاری مراسم عزاداری عاشورا و مذهبی هستند و می‌خواهند از ظرفیت مداحان، مراجع تقلید و علمای ایران بهره ببرند از این رو صرف نظر از مشترکات فراوان یک دلبستگی و وابستگی همه جانبه از نظر دینی نسبت به ایران از خود نشان می‌دهند. برای همین جامعه آذربایجان در این بازگشت به خویشتن و هویت اصلی خود نگاهش به ایران بود.

آنچه برای آمریکا و نظام سلطه مسلم بود این بود که آذربایجان یک کشور شیعه است و در طول تاریخ یکی از پایگاه‌های مکتب تشیع محسوب می‌شد همانطور که خراسان به عنوان یک پایگاه مطرح به شمار می‌رفت

*این موج تغییر و بازگشت به خویشتن را چه کسانی راهبری و هدایت می‌کردند؟

این موج مردمی بود. نخبگان، خواص و کسانی که تأثیرگذار بودند عموما در فضای کمونیستی، ناسیونالیستی، ملی‌گرایی و پان‌ترکیسم بودند و اساسا نگاهشان دینی نبود؛ از این رو در حزب کمونیست آذربایجان که بعدها حزب توسعه شکل گرفت نگاهشان به دین، مذهب و توسعه نبود و این موج بازگشت به خویشتن، موجی مردمی بود. در آن دوران مردم آذربایجان به سمت مرزهای ایران حرکت می‌کردند و یخ‌های رودخانه ارس را در زمستان می‌شکستند تا با شنا کردن خودشان را به خاک ایران برسانند. آنان با این هجوم می‌خواستند به ملت ایران ابراز ارادت داشته و آزادی خود را به آنان مژه دهند و شادی خود را با ایرانیان تقسیم کنند.

*واکنش خواص در برابر این موج بازگشت به هویت دینی چه بود و چه مصادیقی دارد؟

با شدت گرفتن این احساسات بود که خواص برای کنترل آن وارد میدان شدند. برای مثال ابوالفضل ایلچی بیگ که نگاه پان‌ترکیستی داشت و فوق‌العاده ملی گرا بود و ناسیونالیستی فکر می‌کرد اقدام به تشکیل حزب کرد و با حمایت‌هایی که از طرف آمریکا، ترکیه و هم پیمانانش می‌شد آرام آرام بر این موج سوار شد و جهت حرکت این موج را تغییر داد دقیقا شبیه آن چیزی که در دوران مشروطیت در ایران اتفاق افتاد. مشروطیت یک حرکت مردمی و دینی خالص بود که در ایران رخ داد، این حرکت کاملا مردمی بود و علما در بطن ماجرا بودند.

* ابوالفضل ایلچی بیگ

اما در ادامه می‌بینیم انگلیسی‌ها سوار بر این موج می‌شوند تا آن را کنترل کنند؛ از این رو کسانی که عدالت خانه می‌خواستند، خواستار عزل عین الدوله بودند و اجرای عدالت در کشور را می‌خواستند، آرام آرام بعد از سه ماه خواستار جمهوری می‌شوند. این جمهوری را سفارت انگلیس برای مردم ایران تعریف می‌کند طوری که کم کم تحصن آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و تحصن آستان مقدس حضرت شاه چراغ (ع) تعطیل و تحصن در سفارت انگلیس شکل می‌گیرد. انگلیسی‌ها این موج مشروطه خواهی را با خواصی که وارد ماجرا کردند بسیار نامحسوس تغییر جهت دادند که بعدها دیدیم که به دلیل مدیریتی که در مشروطیت شکل گرفت از دل این جریان رضاخان بیرون آمد و محصول نهایی آن رضا شاه شد.

در آذربایجان هم داستان تقریبا شبیه دوران مشروطیت ایران است. موج مردمی در این کشور آذربایجان بلند شد از مدیریت و کنترل آمریکایی‌ها، ترکیه و حتی روسیه خارج بود و نمی‌دانستند در برابر این موج باید چه کاری انجام دهند؛ از این رو قریب به 10 سال سر در لاک خودشان فرو برده بودند و تنها تلاششان حفظ مسکو بود و به جمهوری‌های اقماری توجهی نداشتند.

*آمریکا دقیقا از چه طریقی و با کمک کدام کشورها اقدام به کنترل این موج بازگشت به هویت دینی کرد؟

آمریکایی‌ها از طریق ترکیه وارد شدند و از طریق اقدامات فرهنگی و دینی این موج را کنترل کردند؛ آنان یک دین بدلی و الگوی بر آمده از اسلام آمریکایی را در آنجا عرضه کردند. باکو دو مسجد قدیمی و کهن دارد که یکی از آنان به نام مسجد امام حسین (ع) است، یکی از اقداماتی که آمریکا برای کنترل این احساسات انجام داد این بود که شخصی را در این مسجد مستقر کرد تا با انجام برخی اعمال خرافی مردم را توبه دهد. مردم هم که هفتاد سال از تحت سلطه کمونیست خارج شده بودند و احساس دینی آنان فوران کرده بود بعضا دو کیلومتر در صف می‌ایستادند تا بتوانند با تقلید از مسیحیت قرون وسطی توبه کنند و به هویت خود برگردند. این دکان را چه کسی باز کرد؟ چه کسی از این مرد فرصت طلب حمایت می‌کرد تا مروج دین انحرافی باشد؟ در آن هفتاد سال حکومت شوروی، نظام کمونیستی علیه دین بسیار تلاش کرد تا بتواند دین را به عنوان خرافه مطلق، مخدر و مست کننده و بی حس کننده به مردم معرفی کند. آمریکا نیز در چنین بستری که در ذهن مردم ایجاد شده بود به ترویج خرافات اقدام نمود تا جایی که در روز عاشورا با وارد کردن برخی مناسک خرافی کاملا انحرافی، احساسات بازگشت به دین را جهت دهد تا مبادا مردم به دینی که در ایران رایج است و اسلام ناب محمدی که امام خمینی (ره) معرفی می‌کنند، تمایل پیدا کنند.

وقتی حیدر علی اف روی کار آمد آن نگاه ضد ایرانی، ضد شیعه خالص و ضد انقلاب اسلامی را کمی ملایم کرد اما اینگونه نبود که ادامه نداشته باشد چرا که حیدر علی‌اف قدرت و اختیار تغییر این نگاه را نداشت

*از هجمه‌های رسانه‌ای ضد دینی آمریکا و کشورهای دیگر علیه هویت دینی کشور آذربایجان بگویید و بفرمائید این هجمه‌ها چه تأثیری بر جامعه آذربایجان و این موج داشت؟

کشور آذربایجان در دوران نظام کمونیستی با اینکه زیر چتر مدرنیته قرار داشت اما مدرنیته را صددرصد نپذیرفته بود که همانند آمریکا آن را به صورت کامل اجرا کند؛ از این رو از نظر اخلاقی چارچوب‌ها و تقیداتی در این کشور وجود داشت که مردم موظف بودند به آن چارچوب‌ها عمل کنند برای مثال یک کارمند زن باید با یک پوشش و حجاب خاصی در محل کار آماده می‌شد. اما وقتی این موج ایجاد شد هر کسی که زیر زمین، زیر پله و یا ساختمان مخروبه‌ای داشت آن را بازسازی کرد تا بتواند کافه، محل رقص و آواز و محلی برای فسق و فجور راه اندازی کند و این فسادهای علنی و آشکار همه از طریق ترکیه و آمریکا مدیریت و حمایت می‌شد.

* صف مک دونالد در روزهای پس از سقوط شوروی

از نظر فرهنگی مردم آذربایجان مورد هجمه سنگینی قرار می‌گیرند و همه آن فرهنگ و نمادهای غربی مانند لباس پوشیدن، شراب خوردن و راه اندازی قمارخانه‌ها، مراکز فساد شبانه، پارتی‌های شبانه و کنسرت‌ها آن هم به سبک اروپایی و غربی راه میفتد. در چنین فضایی که رسانه در اختیار آنان است دولت نیز که در دستان ابوالفضل ایلچی بیگ قرار دارد که به دلیل شیفتگی اش به ترکیه او را نسخه دوم آتاتورک در آذربایجان می‌دانند، می‌بینیم آذربایجانی که صنعت سینما ندارد غیر از دو فیلم حضرت یوسف و مختار هیچ فیلمی از تولیدات ایرانی پخش نمی‌کند و هر چه نمایش می‌دهد فیلم‌های ترکیه‌ای است. مردم در چنین حال و هوای رسانه‌های غربی و اروپایی برنامه‌های سینمایی و تلویزیونی را مشاهده می‌کنند و آمریکایی‌ها آن احساس تغییر و بازگشت به خویشتن را کنترل و مهار می‌کند. تا اینکه حیدر علی‌اف می‌آید.

*مواضع حیدر علی اف در برابر این حرکت دینی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حیدر علی‌اف سیاستمداری حرفه‌ای است و شخصیتی معمولی نیست. او از اعضای رسمی KGB «کا. گ‌. ب» بوده و در خاطراتی که برای بنده تعریف می‌کرد می‌گفت من ایران و تهران را خوب می‌شناسم چرا که در دوران زندگی اداری‌ام از مأموران KGB در تهران بوده‌ام؛ پس از آن خاطراتی تعریف کرد که نشان می‌داد یک عنصر کاملا امنیتی است نه یک شخصیت معمولی. وقتی او روی کار آمد آن نگاه ضد ایرانی، ضد شیعه خالص و ضد انقلاب اسلامی را کمی ملایم کرد اما اینگونه نبود که ادامه نداشته باشد چرا که حیدر علی‌اف قدرت و اختیار تغییر این نگاه را نداشت. اصولا در آذربایجان آذری‌ها نفر دوم در تصمیم سازی و تصمیم گیری ها هستند و همه برنامه‌ها و اقدامات توسط سفارتخانه‌ها طراحی و اجرایی می‌شود از این رو رئیس جمهور و دولت آذربایجان نفر دومی است که همه دستورات و برنامه‌ها به آن ابلاغ می‌شود.

وقتی حیدر علی اف روی کار آمد آن نگاه ضد ایرانی، ضد شیعه خالص و ضد انقلاب اسلامی را کمی ملایم کرد اما اینگونه نبود که ادامه نداشته باشد چرا که حیدر علی‌اف قدرت و اختیار تغییر این نگاه را نداشت. در این شرایط است که می‌بینیم همچنان مدیریت و کنترل ادامه دارد، درب مساجد بسته می‌شود، گفتن اذان و برگزاری عزاداری در خیابان ممنوع اعلام می‌شود تا جایی که یک یک مداحان کارشان در محدودیت قرار می‌گیرد و اجازه مداحی پیدا نمی‌کنند. در این هنگام است که بعد از آن موج فشارها برای بازگرداندن مردم به یک هویت غربی، اروپایی و ترکی شکل می‌گیرد و شروع می‌شود. وقتی این فشارها زیاد می‌شود پدیده‌ای به وجود می‌آید و حزب اسلامی حاج علی اکرام شکل می‌گیرد؛ این حزب نماد تشیع ایرانی و انقلابی است.

وقتی حزب شکل می‌گیرد کار خود را با تبلیغ آغاز می‌کند تا مردم در برابر این فشارها مقاومت کنند. این حزب مرکز خود را در یک روستا با نام نارداران قرار می‌دهد و آنجا به مرکز مقاومت تبدیل می‌شود. از همین جا است که چادر پوشیدن و حجاب سر و سامان می‌گیرد و آرام آرام هر آن کس که با فشار مخالف است به این نماد پناه می‌برد. بنابراین نطفه زیست شیعی و اسلامی از همین جا در برابر آن فشارها شکل می‌گیرد و بسته می‌شود.

حیدر علی‌اف خاطراتش بر آمده از یک سری فشارها بود. اولا او یک عنصر امنیتی بود که به خیلی از مسائل تسلط داشت و فشارهای فراوانی را تحمل کرده بود. برای مثال زمانی که ابوالفضل ایلچی بیگ در آذربایجان رئیس جمهور بود او در نخجوان ریاست مجمع ملی آذربایجان را بر عهده داشت و زمانی که حیدر علی‌اف به عنوان رئیس جمهور مستقر شد در همان دو سه ماه اول یکی از نظامی‌ها به نام حسین شورش کرد و باکو را در محاصره گرفت و می‌خواست حیدر را پس بزند و خودش به جای او بنشیند که موفق نشد چرا که آمریکایی‌ها او را کنترل و با وی معامله کردند برای همین در حرکت خود ناکام ماند.

*اقدامات فرهنگی حوزه‌های علمیه و نهادهای اسلامی و شیعی را در آن دوران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حیدر علی‌اف وقتی روی کار آمد مسیری که ابوالفضل ایلچی بیگ طی کرد را طی نکرد و می‌گفت اسم من حیدر و نام پدرم علی است بنابراین از تشیع و علی دست بر نمی‌دارم؛ البته این سخن حرفی بیش نبود چرا که در عمل نمی‌توانست تصمیم گیرنده باشد، از این رو همان روال سابق را ادامه داد. در برابر این فشارها و وضعیت جدید به وجود آمده حزب اسلامی تلاش می‌کرد یک تفکر شیعی ناب را معرفی کند و در این زمینه نیز بسیار خوب عمل کرد. شاید بتوان گفت آن جریانی که همان ابتدا با عنوان بازگشت به خویشتن و در قالب احساسات ایجاد شد و آمریکایی‌ها و ترک‌ها آن را مهار و مدیریت کردند و به هویت ناسیونالیستی و پان ترکیستی برگرداندند، اگر در مرحله دوم فشارها که جریان حاج علی اکرام و حزب اسلامی شکل گرفت دیگران ورود نمی‌کردند و اجازه می‌داد که آنها خودشان پیش بروند شاید با عملکرد موفق آنان شرایط امروز آذربایجان چیزی غیر از امروز بود.

*وضعیت فعالیت نهادهای فرهنگی و دینی ما در بعد رسانه‌ای چطور بود؟ آیا توانست با این انحرافات مقابله کند؟

از بعد فرهنگی و رسانه‌ای نیز ما میدان را به روس‌ها سپردیم و به نورسی ها واگذار کردیم، چون صداوسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نتوانستند آمایش فرهنگی و اقلیمی که مربوط به حوزه بین‌الملل می‌شود را در خصوص آذربایجان مورد توجه قرار داده و انجام دهند. برای مثال برپایی نمایشگاه بین‌المللی عکس در همه کشورها رایج است و برگزار می‌شود منتهی کشوری که می‌خواهد در سایر کشورها نمایشگاه عکس راه بیاندازد ابتدا آمایش اقلیمی انجام می‌دهد تا بر اساس روانشناسی و جامعه شناسی به این شناخت برسد که ذائقه مردم هر کشور مشتاق به چه نوع عکس‌ها و تصاویری است تا نمایشگاه عکس را بر اساس همان آمایش برپا کند. متأسفانه ایران نه در گذشته و نه در حال حاضر هم در این زمینه آمایش فرهنگی و اقلیمی انجام نداده و نمی‌دهد و همیشه یک تعداد عکس را به صورت آماده به نمایشگاه ونزوئلا می‌برد پس از آن همان عکس‌های کلیشه‌ای را به ژاپن و کشورها و نمایشگاه‌های دیگر منتقل و به مخاطبان عرضه می‌کند بدون اینکه از نظر دینی، فرهنگی، هنری و... آمایشی صورت گرفته باشد.

* طبیعتا نتیجه‌ای هم از این فعالیت‌ها به دست نمی‌آید.

برای همین هرگز نمی‌توان فهمید جوان آذربایجانی نسبت به فیلم و یا تابلوهای عکسی که در آذربایجان به نمایش عموم گذاشته می‌شود چه احساسی دارد؟ آیا این محصولات برایش تکراری است یا خیر؟ آیا این نوع تولیدات را می‌پسندد یا از آن متنفر است؟ اگر تولیدات فرهنگی خاصی وارد این کشور شود که با ذائقه مردم آذری متفاوت باشد می‌توان گفت این تولیدات فرهنگی نتیجه معکوس خواهد داشت. در جهان اسلام دو جریان وجود دارد که به عقیده بنده دنباله شأن بسیار دراز است به گونه‌ای که در همه کشورها حضور دارند، یکی از آنها اخوانی‌ها هستند. اخوان‌المسلمین درست است که نطفه‌اش در مصر ریخته‌شد ولی دنباله آن در تمام جهان اسلام پهن و گسترده شده است و امروز هیچ کشور اسلامی را نمی‌توان یافت که در آن یک جریان اخوانی وجود نداشته باشد و جریان دوم نورسی نام دارد. سعید نورسی انسان علیه السلام و آنچنانی نیست و در جنگ جهانی اول از اعضای ارتش ترکیه محسوب می‌شد. یک روحانی نه خیلی با سواد و نه خیلی بی سواد بود که اصلا قابل قیاس با شخصیت‌های علمی ایران نیست. او یک روحانی حنفی مذهب و عثمانی گرا بود که یک ویژگی شاخص داشت و آن مخالفت با آتاتورک بود. این فرد کتاب هم نداشت تنها 130 نامه دارد که آن نامه‌ها را به صورت کتاب چاپ و در اختیار مردم قرار داده‌اند. او در زمان حیات خویش خوش درخشید و شخصیتی فعال و قابل توجهی بود منتهی بعد از خودش به شکل یک مکتب در آمد که فتح الله گولن و رجب طیب اردوغان یکی از محصولات او و مدارس نورسیایی هستند.

*فتح الله گولن و رجب طیب اردوغان

فتح الله گولن وقتی آمد مسیر سعید نورسی را استمرار ببخشد، دقیقا کاری که اخوانی‌ها در جهان اسلام انجام می‌دادند را تکرار و مدارس خطیب را در همه کشورهای اسلامی ایجاد کرد. امروز در کشور آذربایجان قریب به 130 دانشگاه و مدرسه خطیب دایر است؛ بنابراین همه اهداف و سرمایه گذاری این جریان تمرکز بر آموزش و کادرسازی است. رابطه اردوغان و فتح الله گولن بعد از کودتای ترکیه به هم خورد چرا که اردوغان تصورش این بود که رهبری و طراحی این کودتا توسط فتح الله گولن بوده در حالی که بنده این تصور را باطل می‌دانم چرا که آن کودتا یک فتنه آمریکایی بود تا بتوانند یک صدام ترک در برابر انقلاب اسلامی ایران ایجاد کنند و آن را در جریان فتح الله گولن جستجو می‌کردند. آنان می‌دانستند که از گولنیست ها می‌توان یک صدام ترک ساخت زیرا یکی از شاخصه‌های فتح الله گولن ضدیت فاجعه بار با ایران است. او یک تعبیر معروفی دارد که می‌گوید اگر مسیر بهشت از ایران عبور کند من به خداوند می‌گویم خدایا من نمی‌خواهم بهشت بروم مرا به جهنم ببر! بنابراین اگرمی‌خواهی مرا به بهشت ببری راه دیگری برایم باز کن تا از آن طریق بروم چرا که از ایران نمی‌روم؛ این تعبیر فتح الله گولن بیانگر یک نگاه نژاد پرستانه ناسیونالیستی فوق العاده احمقانه است.

یکی از شاخصه‌های فتح الله گولن ضدیت فاجعه بار با ایران است. او یک تعبیر معروفی دارد که می‌گوید اگر مسیر بهشت از ایران عبور کند من به خداوند می‌گویم خدایا من نمی‌خواهم بهشت بروم مرا به جهنم ببر! بنابراین اگرمی‌خواهی مرا به بهشت ببری راه دیگری برایم باز کن تا از آن طریق بروم چرا که از ایران نمی‌روم؛ این تعبیر فتح الله گولن بیانگر یک نگاه نژاد پرستانه ناسیونالیستی فوق العاده احمقانه است

او در حال حاضر در آمریکا زندگی می‌کند و یک جریان آموزشی ایجاد کرده است. این جریان آموزشی قطعا تحت حمایت و پشتیبانی یک نفر نیست بلکه سیستم جهانی در برپایی این مدارس نقش دارد چرا که فتح الله گولن عرضه این کارها را ندارد. مگر می‌شود در اقصی نقاط جهان اسلام و در کشورهای متعدد این تعداد مدرسه شخصی فعال باشد. قطعا شرکت‌ها و کارتل‌های نفتی فراملیتی در این امر نقش آفرین هستند و یک سیستم دولتی و امنیتی قدرت جهانی از آن پشتیبانی می‌کند که همین نیز هست. بنابراین از زمانی که رابطه فتح الله گولن و اردوغان به هم ریخت از آن زمان این گولنی ها در آذربایجان مقداری محدود شدند. چرا که از یک سو اردوغان از آذربایجان می‌خواهد که آنها را از این کشور اخراج کند و مدارسشان را ببندد و تفکرات آنان را نابود کند و از سوی دیگر در پشت پرده تصمیم گیرنده آمریکایی‌ها هستند و می‌خواهند گولنیسم ها را زنده نگاه دارند، چرا که برای آینده برنامه خود به آنها نیازمند هستند. برای همین آذربایجان بسیار کج دار و مریز رفتار می‌کند و گاهی این مدارس را می‌بندد و به گولنی ها بد و بیراه می‌گوید و گاهی نیز از آنان حمایت می‌کند. خلاصه اینکه طرف مقابل با پیگیری خط آموزش و تربیت نیرو و کاشتن افکار و اندیشه‌های پایه‌ای پان‌ترکیسم در درون آذربایجان، حرکت خود را آغاز و ادامه دادند. البته رسانه‌ها و دولت آذربایجان و ترکیه نیز همراه و پشتیبان آنان بودند از این رو آنان بر آن مداری که آمریکا حاکم بر کل کره زمین است قرار گرفتند طوری که در همین مدار حرکت کردند، کار خودشان را انجام دادند و پیش بردند.

*آیا عنصر و عاملی برای خنثی سازی این انحرافات و نجات تشیع در کشور آذربایجان وجود دارد؟

در قبال انحراف آنان، یک عنصر خوب ایستادگی کرد و به تربیت نیرو پرداخت و گاهی اوقات انبوهی از نیروهایی که آنان تربیت کردند را از چنگشان بیرون می‌کشید و آن عاشورا بود. زمانی که عاشورا فرا می‌رسد همه آموزش‌های انحرافی آنان را می‌شوید و از نو این ملت را عاشورایی می‌کند. اگر ایران کاری در این کشور انجام می‌دهد در سایه همین عاشورا است اگر عاشورا نبود تشیع و اسلام در آذربایجان نابود می‌شد زیرا رقبا و دشمنان به قدری دقیق و حساب شده کار می‌کنند که اصلا قابل قیاس با هیچ کشور اسلامی نیست. بنابراین هم از بعد رسانه‌ای و هم از بعد فرهنگی ما عرصه را نتوانستیم آنگونه که باید و شاید مدیریت کنیم و به این سمت بکشانیم. امروز که به صحنه آذربایجان نگاه می‌کنیم هم پان ترکیست ها، هم جریان گولنی ها و هم جریان اسلامی تشیع در این کشور فعالیت دارند از این رو آذربایجان در حال حاضر کشوری پارچه پارچه است و دشمنان از همین گسست و تکه تکه بودن در راستای اهداف خود استفاده می‌کنند؛ اما در عین حال و نهایتا آذربایجان شیعه است و هر چقدر دشمنان علیه این کشور تلاش کنند و فعالیت داشته باشند بالاخره در نهایت آذربایجان دارای فرهنگ شیعی - ایرانی است، سابقه تاریخی مشترکی در رگ و خون آنان جریان دارد و عمق نگرششان عاشورایی است.

این احساس عاشورایی نسل به نسل در درون ملت آذری آذربایجان نهادینه شده است بر این اساس برگ برنده اسلام ناب محمدی در آذربایجان، عاشورا است. رسانه‌ها و سیستم دینی و تبلیغی ما نتوانستند یک شناخت درست اصولی از آذربایجان پیدا کنند و بر اساس یک اقلیم شناسی صحیح پیش بروند در نتیجه نمی‌گویم باختیم اما بر جریانات مخالف و انحرافی و رقیب که همچنان با قدرت در صحنه حاضر هستند نیز غلبه نداشتیم. چه بسا آنان افکار و فضای عمومی را نیز در اختیار دارند.

*دلیل حضور ویژه اسرائیل در این منطقه چیست و تا کنون برای مهار خیزش تشیع در این منطقه دست به چه اقداماتی زده است؟

در منطقه جهان اسلام سه نقطه شبیه هم وجود دارد که دو نقطه آن بسیار شبیه هم بوده و یک کاربرد دارند و یکی دیگر هم شبیه آن دو هستند. یکی از این مناطق بوسنی، دیگری کردستان عراق و آخری جمهوری آذربایجان است. آذربایجان و کردستان کانون ضدیت و بحران علیه ایران می‌تواند باشد و برای ما یک بحران سنگین ایجاد کند لذا اسرائیل روی این دو نقطه سرمایه گذاری کرده و در آن حضور جدی دارد. ایران در بوسنی در برابر صرب‌ها جنگیده و شهید داده است، طوری که ایران در جریان جنگ صرب‌ها و بوسنی هرزگوین تنها حامی بوسنی بود. برای همین وقتی جنگ تمام شد آنها علاقه مند بودند سهم قابل توجهی برای ارتباط با ایران قائل شوند و به جمهوری اسلامی ایران احترام خاصی می‌گذاشتند اما این وسط چه اتفاقی افتاد که امروز در بوسنی فضای منفی در مورد ایران است؟ از زمانی که ایران در کنار صربستان نشست و رابطه ما با صرب‌ها خوب شد بوسنیایی‌ها تصور کردند مبادا آن زمانی که ایران در کشور هرزگوین می‌جنگید فیلم بوده و امروز با قاتل آنان یک جا نشسته است! عین همین داستان در آذربایجان نیز اتفاق افتاد در آذربایجان و در قضیه جنگ قره‌باغ ایران برای حمایت از مردم آذربایجان در آنجا اردوگاه زد، چادر، نفت و لوازم مورد نیاز را در اختیار آذربایجان قرار داد، اما تبلیغات ضد ایرانی در آذربایجان جریان دارد. به نظر شما چه کسی این اتفاقات را مدیریت می‌کند؟ پاسخ واضح است اسرائیل.

صهیونیسم در دراز مدت طوری برنامه‌ریزی می‌کند که آذربایجان کانون تنش برای ایران محسوب شود و ارمنستان کانون آرامش به شمار آید یعنی در کنار ارمنی‌ها بنشینیم و از آذری‌ها دور شویم و این وسط ترکیه هم کاسه داغ‌تر از آش در کنار آذربایجان به عنوان دوست مهربان و نجات بخش محسوب شود تا حدی که پرچم ترکیه به عنوان پرچم دینی و مقدس در محافل ملی این کشور برافراشته و به اهتزاز در آید. یکی از ویژگی‌های مدارس خطیب و نورسی ها همین است که پرچم ترکیه را به عنوان پرچم اسلام و پرچم مقدس معرفی می‌کنند.

امروز اسرائیل غاصب در کردستان عراق، بوسنی هرزگوین، آذربایجان و آلبانی مستقر شده چرا که این کشورها کانون‌هایی است که احتمال دارد در آینده پایگاه خیزش اسلام ناب محمدی باشد از این رو به این مناطق وارد شده تا این خیزش و حرکت را مهار کند. امروز برای اینکه در کردستان عراق حضور داشته باشد همواره از ترکیه امتیاز می‌گیرد و مدام تهدید می‌کند که اگر این امتیازات را دریافت نکند از منطقه کردستان خارج می‌شود تا کردها هر بلایی خواستند بر سر ترکیه بیاورند. اسرائیل مدعی است که او کردها را مهار کرده و آنها را علیه ایران شورانده است. ترک‌ها نیز این تهدیدها را باور می‌کنند و به آنها باج و امتیازات می‌دهند.

*در خبرها شنیدیم که بخشی از تروریست‌های داعشی از سوریه به آذربایجان منتقل شده اند، علت این اتفاق چیست؟

آمریکایی‌ها از زمانی که متوجه شدند نمی‌توانند مستقیما با کشورهای منطقه وارد جنگ شوند برای همین لازم دانستند با ایجاد القاعده، طالبان و داعش جنگ‌های بومی و داخلی راه بیاندازند. در جریان هستید که داعش در نقطه مرکزی زادگاهش یعنی سوریه و عراق شکست خورد اما با این وجود آمریکا هرگز این مولود شوم را دور نمی‌اندازد برای همین بخشی از آنها را با عنوان داعش قفقاز در این منطقه مستقر کرد. لازم به تاکید است که داعش قفقاز تنها به آذربایجان اختصاص ندارد بلکه اگر نیاز باشد در روسیه و یا ایران کاربرد پیدا کند به سمت این کشورها حرکت خواهند کرد.

وقتی به عمق خانواده‌های آذربایجانی توجه شود می‌بینیم که احساس عاشورایی در قلبشان نهادینه شده و نسل به نسل آن را حفظ کردند از این رو ببرگ برنده و راه نجات این کشور عاشوراست.

آمریکا خوب می‌داند که دولت آذربایجان نمی‌تواند بیاید ایران را فتح کند و این امر غیر ممکن است. حربه داعش در اشغال کشورها اینگونه است که وارد یک روستا می‌شوند 300 نفر را سر می‌برند فیلم آن را گرفته و در فضای مجازی منتشر می‌کنند. زمانی که روستاییان اطراف این فیلم‌های دهشتناک را می‌بینند روستا را رها کرده و پا به فرار می‌گذارند. داعش با ایجاد رعب و وحشت هر منطقه‌ای را بخواهد اشغال می‌کند؛ اسرائیل در حال انجام این عملیات در آذربایجان است و ترکیه نیز مسیر آنها را برای رسیدن به اهدافشان هموار می‌کنند. امروز ترک‌ها در منطقه خزر در حال ایجاد امت واحده ترک هستند و در کشورهای جنوب عربی نیز ایده نوعثمانی گری را دنبال می‌کنند.

گفتنی است که اسرائیل یک ظهور همه جانبه در منطقه دارد و تنها به سفارت خود اکتفا نمی‌کند و به صورت مستقیم در هر کجا که بخواهد دفتر موساد را تأسیس می‌کند. دفتر موساد بسیار دقیق عمل می‌کند یکی از کارهایش این است که مرکز بهائیت در کشورهای اسلامی و شیعی را تأسیس کند. اسرائیل معتقد است هر کجا بوی اسلام ناب محمدی بیاید باید ضد آن نیز تأسیس شود تا اگر یک روز احیانا مسلمانان خواستند حرکتی انجام دهند بهائیت در آنجا فعال شود. بنابراین ابتدا اسرائیل و سپس آمریکا و ترکیه در آذربایجان حرف اول را می‌زنند. اما چون کشور آذربایجان مثل همه کشورهای دیگر در مدار مدرنیته قرار دارد دولت‌هایی امثال آمریکا، ترکیه و اسرائیل راحت تر می‌توانند در این کشورها فعالیت کنند اما حرکت کشورهایی مانند ایران در آذربایجان با یک سری موانع مواجه است از این رو کار در این کشور برای ایران بسیار دشوارتر و سخت‌تر است.

*عزاداری شیعیان در آذربایجان

اما با همه این دشواری‌ها ایران عناصری چون تاریخ مشترک، دین مشترک، زبان مشترک، فهم مشترک، سنت‌های مشترک و فرهنگ‌های مشترک با آذربایجان دارد که می‌توان با همین مشترکات پیوند خوبی با کشور آذربایجان برقرار کند اما چون ما اقلیم شناسی نکردیم نتوانستیم در راستای تقویت این پیوند درست عمل کنیم. اما با این وجود هرگز نباید ناامید شد چرا که با تکیه بر این عناصر و جریان عاشورا می‌توان حرکتی قوی را آغاز کرد.

*حمایت دولت آذربایجان از فعالیت‌های فرهنگی در جهت غربی شدن و فاصله گرفتن مردم از اسلام ناب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خانواده‌های آذری به شدت مأخوذ به حیا هستند و یکی از شاخصه‌های مهم اخلاقی آنان حیا و عفت است. مأموریت برخی افراد در حاکمیت جمهوری آذربایجان شکستن این حرمت‌های حیا و درون‌گرایی است. امروز باکو دیگر آن باکوی سابق نیست طوری که این شهر در همه ساعات شبانه روز شاهد خواننده‌های ترک زبان و اجرای رقاصه‌های اروپایی است، هفته‌ای نیست که ترکیه بزرگداشت فلان رقاص را در آنجا برگزار نکند. اما با وجود این همه فساد و فحشاء و تغییر ماهیت، روز عاشورا که فرا می‌رسد همین مردم خالصانه در عزاداری اباعبدالله حسین (ع) غوغا می‌کنند و به عنوان جلودار در دسته‌های عزاداری به مرثیه خوانی و سینه زنی می‌پردازند. عاشورا یکی از اصلی ترین بسترهایی است که ایران می‌توان از آن بهره ببرد چرا که عاشورا در میان مردم جمهوری آذربایجان همیشه زنده است.

*خاطره‌ای از مراسم عاشورا در آذربایجان دارید؟

یک خاطره‌ای از برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی در کشور آذربایجان دارم که بسیار جالب و شنیدنی است. کسی نباید تصور کند وقتی سخن از عاشورا در آذربایجان به میان می‌آید تنها یک لحظه است چرا که عاشورا در این کشور واقعا عاشورا است. یک روز همزمان با تاسوعای حسینی حاج علی اکرام که رئیس حزب محسوب می‌شد نزد بنده آمد و پیشنهاد کرد تا برای شرکت در مراسم عزاداری عاشورای حسینی به امامزاده بی بی واقع در گنجه برویم.

با هم راه افتادیم و وقتی به آنجا رسیدیم دسته‌های عزاداری را دیدم که فوج فوج وارد صحن می‌شوند و به سختی از میان مردم که در صحن امامزاده موج می‌زنند از درب دیگر خارج می‌شوند، این درحالی است که در محوطه خیابان‌های اطراف نیز انبوهی از جمعیت نشسته اند. وقتی ما وارد صحن شدیدم از میان آن همه جمعیت که در کنار هم فشرده نشسته بودند با اینکه مدام گفته می‌شد راه را باز کنید نماینده ولی فقیه آمده است و مردم نیز راه را باز می‌کردند اما به مشقت خود را به جایگاه رساندیم.

وقتی در جایگاه مستقر شدیم آقایی در حال مرثیه خوانی بود و جمعیت نیز اعم از دختر و پسر، زن و مرد، پیر و جوان با روضه خوانی ایشان سینه می‌زدند و گریه می‌کردند. تا اینکه زمان سخنرانی بنده فرا رسید و من پشت میکروفن رفتم. پنج دقیقه از سخنرانی من نگذشته بود که یک لحظه مشاهده کردم یک خانم کاملا بی حجاب و با بدترین حالت پوشش نزد من آمد و درحالی که مشغول سخنرانی بودن درگوشم چیزی گفت و رفت. چون آن زن با لهجه غلیظ باکویی صحبت کرد من متوجه سخنانش نشدم از این رو به آن صحبت توجه نکردم و سخنرانی خود را ادامه دادم.

باز مرتبه دوم همین خانم آمد و همان سخنان را تکرار کرد و چون من نمی‌فهمیدم و درحال سخنرانی بودم مجدد به سخنرانی خود ادامه دادم تا اینکه در مرحله سوم نیز این امر تکرار شد در این لحظه بود که حاج علی اکرام با تشکر به آن زن گفت خجالت نمی‌کشی؟

وقتی این صحنه را دیدم سخنرانی خود را قطع کردم و پشت میکروفن خواستم بگویند این زن چه می‌گوید و خواسته اش چیست؟ مردم نیز شاهد این صحنه بودند. حاج علی اکرام صحبت آن زن را ترجمه کرد و گفت این زن می‌گوید من ده سال است که روضه حضرت علی اصغر (ع) نذر کرده ام تا در این مجلس بخوانم اما در این سال‌ها هر بار که آمدم میکروفن را به من ندادند؛ شنیده ام شما نماینده ولی فقیه هستید و عدالت دارید، پس شما میکروفن را در اختیار من بگذارید تا روضه علی اصغر بخوانم. این را که شنیدم میکروفن را در اختیارش گذاشتم تا برای مردم روضه بخواند.

همان زن با آن پوشش وقتی میکروفن را گرفت و شروع به روضه خوانی کرد به قدری حاضران در آن مراسم را متأثر و اندوهگین ساخت که همه اشک می‌ریختند و بر سر و سینه می‌زدند. باورم نمی‌شد این زن با آن پوشش چنین روضه‌ای بخواند. جمعیت عین ابر بهار اشک می‌ریختند. وقتی به عمق خانواده‌های آذری توجه شود می‌بینیم که احساس عاشورایی در قلبشان نهادینه شده و نسل به نسل آن را حفظ کردند از این رو ببرگ برنده و راه نجات این کشور عاشوراست.

اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 2
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 3
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 4
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 5
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 6
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 7
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 8
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 9
اگر عاشورا نبود تشیع را در جمهوری آذربایجان نابود می‌کردند 10