یک‌شنبه 4 آذر 1403

این تصور از خدا و قیامت رفتارساز نیست!

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
این تصور از خدا و قیامت رفتارساز نیست!

باید روی اصول دین کار عالمانه صورت بگیرد؛ ما خدا را قبول داریم؛ منتها این خدا رفتار ساز نیست! این قیامت رفتار ساز نیست! این باور بر قیامت کنترل‌کننده رفتار‌های سر بزنگاه‌ها نیست؛ دین اول باید بیاید رفتار‌های کلیدی من و شمارا هدایت بکند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ بخش اول گفتگو با حسن بنیانیان درباره دوگانه دینداری فردی و اجتماعی در ایران امروز و تعاملی که مستقیما به حیطه رفتار‌های مردم در ابعاد عمومی و فردی وارد شده و شکل دهی این رفتار‌ها را زیر سلطه دارد با عنوان «امروز مسئله دینداری یک چالش جدی است» منتشر شد. بخش دوم این گفتگو را در ادامه می خوایند:

شما در نمونه‌های خود عنوان کردید که گفته‌شده ربا حرام است، اما بعد بانک آمد؛ از عدالت گفته‌شده، اما بین فقیر و غنی در جامعه اسلامی فاصله زیاد شده است؛ درباره ساختار‌های غلط دانشگاه و برخورد‌های گزینشی با دانشجویان هم گفتید و موضوع دین حداقلی در جامعه را مطرح کردید. اشاره‌ای نیز داشتید به اینکه بخش‌هایی از دین گزینش‌شده و در قالب محدودیت و نه گفتن به نظام ارائه‌شده است. با توجه به نکاتی که درباره دوگانه‌های دینداری گفتید آیا منظور شما این است که فروع به جای اصول قرار می‌گیرد؟! بله فروع و اصول... این‌ها به‌هم‌ریخته است. اصلا باید روی اصول دین کار عالمانه صورت بگیرد. ما این را ول می‌کنیم. ما خدا را که قبول داریم. منتها این خدا رفتار ساز نیست! این قیامت رفتار ساز نیست. این قیامت فطری است که با ادبیات دوران کودکی گفتند این هم پذیرفته است. اما این باور بر قیامت کنترل‌کننده رفتارهای سر بزنگاه‌ها نیست. دین اول باید بیاید رفتارهای کلیدی من و شمارا هدایت بکند، مثل‌اینکه با چه کسی ازدواج کنم، چه رشته تحصیلی بخوانم، مشی عمومی زندگی من چی باشد. همین‌طور در شغل. در شغل شما لحظه‌به‌لحظه آزمایش‌هایی پیش می‌آید به تو پیشنهاد رشوه می‌کنند، کنترل‌های بشری که این را نمی‌تواند کنترل کند، آن تعصب بر رزق حلال است، و ترس از رزق حرام است، با یک نگاه به قیامت... آن وقت ما این را کلا رها کردیم. سریع آمدیم سراغ بحث احساسی دین؛ که در آن یک نوع آسودگی خیال هم درست می‌کنیم. شما ببینید چه بلایی سر عاشورای امام حسین آوردیم. قصه از دست روحانیان خارج شده است و مدیریت آن دست مداحان است. امام حسین (ع) تبدیل شده به یک ابزاری که ما گناه بکنیم روز عاشورا این مداحان بیایند، بگوییم خوش به حالت امام حسین (ع) پذیرفته تو آمدی اینجا، یاعلی توبه بکن درست می‌شود... یک کمی هم اشک می‌ریزد و احساس سبکی می‌کند و از فردا گناه را شروع می‌کند. جامعه‌ای که این حجم از عشق به امام حسین در آن هست، اگر آن عشق مبتنی بر یک باور دینی قوی بود که در آن نباید سالانه 15 میلیون پرونده به قوه قضائیه می‌آمد و این حوادثی از گناه و معصیت که در صحنه عمومی جامعه شما روزانه می‌بینید، را شاهد می‌بودیم. یک بعد دیگر از دین هم این که بالاخره اخلاقیات در جامعه امروز مورد غفلت قرار گرفته است. ما در حوزه‌های علمیه خود بیش از اندازه بحث فقه انجام می‌شود و بحث اخلاق در حاشیه است. بحث اعتقادات هم که اصلا کاری نداریم، بعد از انقلاب... قبل از انقلاب به طور طبیعی، چون دستگاه‌های دولتی را، دستگاه ظلم می‌دیدیم همه خانواده‌ها نگران دین بچه‌هایشان بودند، نه همه... آن‌هایی که متدین بودند و خودشان هم وقت می‌گذاشتند، بعد از انقلاب گفتند آن مدرسه مدیرش متدین است من هم می‌شناسمش، پدر و مادر را رها کردند، مدیر مدرسه را هم رها کردند، آن هم به اتکای یک نهاد بالاتر به نام تلویزیون! این‌ها هم به اتکا صدا و سیما رها کردند، صدا و سیما هم با یک رقیب روبرو شد به نام ماهواره! برای رقابت با ماهواره بخش فرهنگی و تربیتی را تبدیل به بخش سرگرمی کرد. این معضلات داخلی ما در تعامل با بحث جهانی‌سازی و جهانی‌شدن هم تشدید می‌شود. چون کارکرد ارتباط ما با بیرون مرزها که لحظه به لحظه در حال بیشتر شدن است، تحریک قوای حیوانی ماست. حالا از شهوت جنسی گرفته تا شهوت این که ماشین گران قیمت داشته باشید، خانه بزرگ داشته باشید، با لباس تفاخر کنید، با موقعیت اجتماعی تفاخر کنید که در نظام سرمایه داری دنیا هست. این موارد لحظه به لحظه دارد به بچه‌های ما تزریق می‌شود. در حقیقت قرار بود که در جامعه هرچه از عمر نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد این سه مورد تواما رشد کند؛ پیشرفت مادی و عدالت زمینه‌ای بشود برای تقویت باورها و احیای احکام الهی. ما فرهنگ را تقلیل دادیم. به تبع آن دین هم تقلیل پیدا کرده است. جشنواره فیلم فجر، نمایشگاه کتاب، عاشورا و تاسوعا و پیاده روی اربعین، این‌ها را مرتب بزرگ می‌کنیم و یک پرده‌ای می‌گذاریم روی اصل دین داری در جامعه! اصل دین داری جامعه این است که ببینیم میزان دروغ در جامعه در حال افزایش است یا کاهش، غیبت در حال افزایش است، قول دادن به مردم در حال افزایش است یا کاهش، این‌ها می‌شود اصل دینداری که محصول آنجاست. این موارد، اما متأسفانه رصد نمی‌شود. نکته دیگری این که آن عزیزانی که نسبت به این موضوعات مسئول هستند، علاقه ندارند این نتیجه گیری را بپذیرند. چون زحمت خودشان زیر سؤال می‌رود. این‌ها خودآگاه هستند. یعنی شما اگر مدیر محیط زیست یک استان باشید خیلی دوست دارید آمارهایی را جمع بکنید که نشان بدهد محیط زیست وضع بهتر شده است و هرکس هم بیاید تحلیل بکند، ممکن است به او بگویید شما بدبین هستید و نیمه خالی را می‌بینید، چرا نیمه پر را نمی‌بینید. خودش در موقعیتی است که نیمه پر را می‌بیند، ممکن است که ما نیمه‌خالی را داریم می‌بینیم، واقع بینی است که هم پر را ببینیم هم خالی را ببینیم، چون رسالت ما پر کردن نیمه خالی است، پر که پر است، مردم به واسطه عشق امام حسین که مربوط به امام حسین و علمای گذشته، روز عاشورا می‌آیند سینه می‌زنند، حالا دنبال دسته یک مشت دختر و پسر هم دارند فضای روابط نامشروع و نگاهشان به همدیگر نگاه گناه هم هست. این عملکرد ما هست، اگر آن‌ها که سینه می‌زنند عملکرد گذشتگان ماست ما باید این نیمه خالی را ببینیم، اگر مثبت را دیدیم که همین‌جور می‌شود که الآن هستیم، راضی هستیم که خوب بحمدالله وضع خوب است. بعد هم شیطان می‌آید می‌گوید کشور خودت را مقایسه کن با کشورهای ترکیه و این‌ها شما خیلی بهتر هستید. این‌ها وسوسه‌های شیطانی است، والا مبنا این است که با قرآن و احادیث مقایسه کنیم که فاصله چقدر است. البته ناگفته نماند که وقتی با توده مردم مسئولین صحبت می‌کنند، باید امیدواری تزریق کنند، حرکت به‌پیش تزریق کنند، و جنبه‌های منفی را مطرح نکنند. بحث ما بحث کارشناسی است، احتمالا سایت شما را هم کارشناسان نگاه می‌کنند و کارشناس باید از خودش سؤال بکند که در این فرایند نقش من چه هست، نقش من مثبت هست یا منفی، چون واقعیت برآیند دینداری محصول حضور همه ما به‌ویژه نخبگان است. یعنی ما باید به این سمت برویم که هر روحانی‌ای در کشور از خودش سؤال کند که منبر امشب من کدام رفتار را به رفتارهای دینی نزدیک کرد؟ نه باور... باور تقویت کردن کاری ندارد. عشق به امام حسین را در قصه می‌شود اوج داد. هنر یک منبری حرفه‌ای این است که این از منبر که آمد پایین در راه فکر کند! اگر از این منبرها داشتیم، شیرینی دین به روابط مردم و جامعه می‌آید، فطرت مردم به سمت دین می‌آید. اما اگر آن تظاهر بود، ریش بود و پیشانی هم. لابه‌لای حرف‌ها دروغ بود نسبت به دین نفرت ایجاد می‌شود... در ماجرای اولویت‌های دین که شما به آن می‌پردازید، گزاره‌هایی نیز در دین داریم. مثلا روایتی در این باره هست که ترجیح فروع را تضییع اصول دین می‌داند. یکی از مبانی ما در جامعه سازی دینی؛ مسئله امر به معروف و نه از منکر است؛ و اتفاقا اولین مصداق آن نسبت مردم و حکومت گران است! در حال حاضر فضایی پیش آمده که لاجرم عوامل داخل و خارج در آن مؤثر است. یک بخشی ندانم کاری‌های داخلی است که شاید بخش زیادی هم باشد، اما عمده‌تر از آن بخش خارجی و یک بخشی این است که ما عامدانه داریم دین را حداقلی می‌کنیم. به این سبب که بال‌های قدرت خودمان و حوزه نفوذمان دچار اشکال نشود! شما این بحث را چطور تحلیل می‌کنید؟! حداقلی کردن دین از طریق مدیران حکومتی ریشه‌های متعدد دارد. اولین سبک اعمال مردم سالاری این است که ما پذیرفتیم تک تک مردم در شکل‌گیری عناصر حکومت رأی مساوی دارند، این اتفاق موجب می‌شود افرادی که رأی مردم را می‌خواهند، بگویند ما کاری به دین نداریم، بی خود دخالت می‌کنیم! آن‌هایی که دخالت می‌کنند، کار بدی می‌کنند. مرتب به مردم بگویند شما بهترین مردم دنیا هستید، اگر هم عیبی هست عیب در این‌هاست که قبلا حکومت می‌کردند یا این‌هایی که الآن باید بروند کنار! و به جای این قصه با چه چیزی خودشان را معرفی کنند؟! با صرف کار فیزیکی کردن! یارانه دادن! غذا دادن، اتوبان ساختن، کارخانه ساختن و شب در تلویزیون نشان دادن همان‌ها به مردم! محسوساتی که رأی یک روستایی را می‌توان با نمایش آن خرید! شما یک وقت می‌خواهید برای یک آدم فرهیخته، یک استاد دانشگاه، یا یک روحانی با فضیلت بگویید ما را ببینید ما بدرد می‌خوریم یا نه، یک جور باید تبلیغ کنید، یک وقت هست که می‌گویید این‌ها 5 درصد جامعه هستند، این‌ها را نمی‌خواهم! من می‌خواهم با یک جوان 15، 16 ساله که می‌خواهد پای صندوق رأی بیاید رأی بدهد، روبه رو باشم. اینجا می‌گوید که چرا به دو تار مو گیر دادید، برای این که در این جمله ممکن است دو سه میلیون رأی دختران را داشته باشد. دارم اثر مردم‌سالاری ناقصی که مدل آن را پیدا نکردیم -، چون در اصل مشارکت مردم در حکومت دینی مربوط به اصل دین است -، اما شکل سازمانده آن را ما باید بنشینیم خلق بکنیم، صحبت می‌کنم. این اولین مسئله است. یک مدیر در موقعیتی است که نیمه پر را می‌بیند، ممکن است که ما نیمه‌خالی را داریم می‌بینیم، واقع بینی است که هم پر را ببینیم هم خالی را ببینیم، چون رسالت ما پر کردن نیمه خالی است، پر که پر است. دومین مسئله؛ هوای نفس است. شما اگر خواستید مردم را دعوت به امر به معروف و نه از منکر کنید، خودتان باید مواظب این باشید که اطرافتان مسئله‌ای وجود نداشته باشد. باید ساده‌زیست باشید، متواضع باشید، با مردم بر اساس انسان بودنشان ارتباط برقرار کنید، خودتان را درست بکنید! این خود را درست کردن آسان نیست، جهاد کبیره است. بعد اگر توانستید حساسیت دینی را پایین بیاورید و بگویید همین قدر هم که دین داریم خیلی خوب است؛ و بعد هم بگویید که ما که معصوم نیستیم. بعد هم یادتان بیاید که حضرت علی هم یک استاندار بد داشته است، از نظر تاریخی اینقدر مطلب دارید که این خواسته‌تان را از لای تاریخ بیرون بیاورید؛ و به مردم بگویید که امام علی هم نتوانست! بنابراین از هوای نفس شما غافل نشوید. حالا پس یک مردم‌سالاری درست کردیم که وقتی حرکت می‌کند آدم‌های باتقوا را گزینش نمی‌کند، آدم باتقوا که بخواهد با راستگویی جمع بکنید، چند نفر دارید؛ که من فقط می‌خواهم راستش را بگویم، اصلا مردم رأی به او نمی‌دهند. در جامعه ما اسم این را می‌گذارند آدم ساده لوح، کسی که راحت حرفش را می‌زند. کسی می‌تواند رأی را جمع بکند که هنر دروغگویی او بالا باشد. حالا یا در شورای شهر یا در مجلس! در شرایط موجود این مدل انتخابات منجر به خروج برگزیدگان اینگونه می‌شود! مسئله بعدی در کشور ما اصل فرهنگ است که به آن بی توجه می‌شود. آن وقت در دل این فرهنگ مقوله دین مطرح می‌شود. حالا در کشور ما، چون ما درآمدهای نفتی داریم، دولت کاری به مردم ندارد. اگر کاری به مردم داشته باشیم، حالا این که می‌گویم کاری ندارم، این از اقتصاد می‌آید به فرهنگ، شما اگر پول نفت نداشته باشید کشور باید از مالیات اداره بشود. مالیات در شرایط موجود یعنی این که کارخانه صنعتی باارزش افزوده بالا داشته باشی بروی مالیات‌بگیری، اینجا ناچار می‌شوی بیایی ببینی چطور می‌شود در بخش خصوصی کار بکنید. باید قوانینت را اصلاح بکنی بعد ببینی نیروی کارت نیروی کیفی نیست که بتواند با صنعت چین رقابت بکند. کارگر ارزان قیمت! متوجه می‌شوی که روی دانش و روی مهارت و روی فرهنگ آن‌ها کار بکنید. نه برای خدا، برای همین دنیا، برای این که اقتصاد آن‌ها حل بشود باید فرهنگ نیروی کارمان را قانون پذیر و اهل مطالعه کنید. حتی وقتی کارگر است، تا کالای باکیفیت داشته باشیم؛ بنابراین یک عامل هم عامل نفت است. مسئله بعدی ساختار بزرگ دولتی است که شما دارید با بخشنامه آن را اداره می‌کنید. پول نفت و بوروکراسی سنگین، یک نسلی از کارمندان را درست کرده که این‌ها کاری به مسائل جامعه ندارند. دستورالعمل و بخشنامه می‌آید، می‌خواهند در آن چارچوب کارشان را انجام بدهند. کاری ندارند که رفتار من در فرهنگ مراجعه‌کنندگان، چه تأثیری می‌گذارد. برای همین به هر ایرانی بگویید فردا باید به فلان اداره بروی، عزا می‌گیرد! پی آشنا می‌گردد که در آن اداره مشکلش حل بشود. یک عامل دیگری که باید به آن توجه کرد؛ نفس تمدن غرب است. تمدنی که یک پوسته زیبایی دارد و یک ماهیت فسادآلود، وقتی ما الگوی نظری نداشته باشیم یعنی حوزه‌های علمیه ما حرف روشنی برای اداره جامعه نداشته باشند؛ که نشود تصویر ذهنی از آن درست کرد، ملت ما به کشورهای غربی می‌روند و می‌بینند که همه‌چیز انضباط دارد. آن‌ها یک قطبی از غرب در ذهنشان درست می‌کند. همین قطب الگوی حاکم بر ذهن برخی مسئولان می‌شود و مبتنی بر آن دین را تحریف و تفسیر می‌کنند. وقتی شما می‌گویید یک مقوله‌ای به نام عفاف و حجاب هست که این جزء لوازم دین است، می‌گویند حالا اینقدر بزرگش نکن، چون آنجا بی حجابی است. می‌گوید طلاق دارد بیداد می‌کند، می‌گوید این لازمه پیشرفت و توسعه است. چون آنجا آن پیشرفت و توسعه را دیده است. می‌گوید آنجا هم خانواده‌ها متلاشی شده است، حالا چقدر تو حساسیت نشان می‌دهی. آن الگوی غرب پیشرفت کرده؛ یک بخشی به صورت آگاهانه و یک بخش دیگر به صورت ناخودآگاه از طریق تلفن و از طریق سفرها و از طریق ماهواره و این‌ها در جامعه ما غیرت دینی را دارد از ما می‌گیرد. مدیران وقتی بی‌غیرت شدند از نظر دین به آدم‌هایی که تذکر دینی می‌دهند محترمانه می‌گویند این را کاری بکنید که در دست‌وبال نباشد. منبع: فرهنگ سدید انتهای پیام /
این تصور از خدا و قیامت رفتارساز نیست! 2