برای نایب قهرمانی آسیا 67 سکه گرفتیم / کنار رفتن بزرگان به ضرر هندبال است
ملیپوش سابق هندبال ایران در مورد روزهای پر فراز و نشیب این رشته صحبت کرد.
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از ایسنا، محمدرضا رجبی از 14 سالگی خیلی اتفاقی وارد هندبال شد و با تلاشی که داشت از همان بدو ورود به تیم ملی بزرگسالان راه یافت و در کنار نسل طلایی هندبال اولینهای زیادی را کسب کرد. حالا او در دهه چهارم زندگیاش به مربیگری مشغول است و آرزو دارد هندبال ایران دوباره به روزهای اوج خود برسد.
رجبی که یکی از باسابقهترین بازیکنان ملیپوش هندبال ایران است با حضور در ایسنا، در یک مصاحبه 120 دقیقهای در مورد روزهای خوب و بد هندبال ایران، موضوع صغر سن، رفت و آمد باشگاهها در لیگ هندبال، بازیکن سالاری، معامله مدال در آسیا و رفت و آمد روسای فدراسیونها سخن گفت.
در ادامه مصاحبه با محمدرضا رجبی را میخوانید.
*در ابتدا خودتان را آنطور که دوست دارید معرفی کنید.
من تنها هندبالیستی بودم که در تمام اولینها حضور داشتم. هر مدال یا افتخاری که هندبال ایران برای اولین بار کسب کرده من هم با تیم ملی بودم. اولین مدال تاریخ هندبال ایران (مدال آسیا جوانان)، اولین مدال تیم ملی نوجوانان، اولین مدال تیم ملی بزرگسالان، کسب اولین سهمیه جهانی، اولین مدال بازیهای آسیایی، اولین حضور در قهرمانی جهان، حتی اولین مدال دانشجویان هم من بودم. من با سه نسل از بازیکنان هندبال بازی کردم.
*متولد چه سالی هستید و در مورد نحوه ورودتان به هندبال بگویید. با چه افرادی هم دوره بودید؟
متولد 20 دی 1364 هستم. در مدرسه بسکتبال بازی می کردیم و بعد همراه دوستانم وارد هندبال شدیم. همیشه همه چیز از یک اتفاق شروع میشود. هندبال هم برای من از یک لباس ورزشی شروع شد. هفت یا هشت نفر بودیم که بسکتبال بازی میکردیم و نمیدانستیم اصلا هندبال چیست. قرار گذاشتیم که در یک مسابقه هندبال شرکت کنیم و لباس ورزشی بگیریم. خب بسکتبال و هندبال هم نزدیک به هم است. هر چند استایل شوت نداشتیم اما دست به دریبل داشتیم و زود هم همدیگر را پیدا میکردیم. به هر حال بعد از آن مسابقه هم در هندبال ماندیم و جذب این رشته شدیم. موقعی که من وارد تیم ملی هندبال شدم بازیکنانی بودند که اکنون بگویم کمتر کسی آنها را میشناسد. برادران منفرد، شهرام ناری، سیروس سرلک و.. بازیکنان تهرانی بودند که برخی از آنها هم از ایران رفتند.
*چه زمانی وارد لیگ و همچنین تیم ملی شدید و اولین مربیان شما چه کسانی بودند؟
ابتدا در تیم استان بازی کردم و بعد وارد مسابقات کشوری شدم. سیر تکاملم در هندبال سریعتر بود. سال 78 تنها شش ماه بود که هندبال بازی کرده بودم که وارد تیم باتری سازی نور (صبا باتری اکنون) شدم. این اولین باشگاهی بود که در آن بازی کردم. با همین تیم هم وارد لیگ دسته سه کشور شدم. آن زمان حسین عبدالملکی مربی تیم باتری سازی بود. نقی ناری مربی تیم ملی بزرگسالان بود که در مسابقات لیگ دسته سه بازی مرا دید و مشخصاتم را گرفت. مرا به تیم ملی جوانان دعوت کردند. ناری همان سال مربی سایپا هم بود که من هم از همین طریق به لیگ برتر و به تیم سایپا وارد شدم. شروع ورزش حرفهای من سال 79 و از همین تیم سایپا بود.
*در آن بازه زمانی بیشتر همسن و سالهای شما درگیر فوتبال یا فوتسال بودند چرا شما هندبال را انتخاب کردید؟ آیا مدرسه فضای کافی برای هندبال داشت؟
فوتبال همیشه بود. ما همه رشتهها را در مدرسه بازی میکردیم. والیبال، بسکتبال، فوتبال. عموی من هم فوتبالی بود، سرپرست تیم بود و تیمداری میکرد. ما هم بیشتر با این توپ های پلاستیکی بازی میکردیم. مدرسهها فضای کافی برای همه رشتهها داشتند. من در شهریار درس میخواندم. مدرسه ما زمین فوتبال، بسکتبال، والیبال داشت. تیرکهایی که در مدارس میبینید برای هندبال است. وقتی می خواستند برای اولین بار هندبال را به عنوان رشته پایه به ایران بیاورند زمینهایی با تیرک هندبال در مدارس ایجاد کردند. با این سرمایهگذاری که روی هندبال شد فوتسال هم کنار هندبال خوب پیشرفت کرد. تیرک چهارگوش و رنگ بندی و خط کشی موجود در مدارس برای هندبال است.
*در آن زمان که تیم ملی بازی میکردید خانواده برای درس خواندن سخت گیری نمیکرد؟
دبیرستانی بودم. نمی دانم چند تجدید آوردم که پدرم گفت دیگر نمیگذارم ورزش کنی. من تیم ملی بودم، باشگاه میرفتم اما به خاطر درس نخواندن ها پدرم نمیخواست دیگر اجازه بدهد ورزش کنم. شرایط سختی بود و شاید فشار پدرم سبب شد که هم بازی کنم و هم درس بخوانم.به شدت پدرم مخالف ورزش بود و من کنار ورزش خوب درس میخواندم. همیشه بحث این بود که باید اول درس بخوانم اگر این کار انجام شد می توانستم هرکاری خواستم بکنم. لیگ که بازی میکردم دبیرستانی بودم. نمی دانم چند تجدید آوردم که پدرم گفت دیگر نمیگذارم ورزش کنی. من تیم ملی بودم، باشگاه میرفتم اما به خاطر درس نخواندن ها پدرم نمیخواست دیگر اجازه بدهد ورزش کنم. شرایط سختی بود و شاید فشار پدرم سبب شد که هم بازی کنم و هم درس بخوانم. سخت بود ولی کنار هم انجام شد. من آخرین بچهای بودم که در خانواده لیسانس گرفتم. اینها شرایط مرا سخت میکرد. از طرفی برای اینکه خدمت سربازی نروم چند واحد درس را نگه داشته بودم و زمانی که کارت پایان خدمت گرفتم درسها را پاس کردم و وارد دانشگاه شدم. سال 83 قانون معافیت سرباز قهرمان آمد و ما اولین گروهی بودیم که مدال گرفته بودیم و با این قانون معاف شدیم.
*اولین قراردادتان در لیگ برتر چقدر بود؟
در صبا باتری که پولی نگرفتیم. اولین قراردادم با سایپا بود که240 هزار تومان (دلار 700 یا 800 تومان) بود. همان روز اول هم که بخشی از قرارداد را گرفتم همه را خرج کردم. همه چیز برای خودم خریدیم. آن موقع ما خیلی در قید و بند بخش مالی نبودیم. در حد و اندازهای نبودیم که بخواهیم بحث مالی کنیم. لطف باشگاه و مربی بود که به بازیکن جوانتر هم توجه میکرد. سال اولی که سایپا بودم بغل زن تیم ملی در پست من بود. در دور رفت در هر بازی شاید دو دقیقه بازی میکردم. اما در دور برگشت مربی او را روی نیمکت مینشاند و من بازی میکردم. آن زمان مربی به من بها داد و بازی کردم. خودم هم تلاش کردم و جایم ثابت شد. شروع خوبی داشتم و توانستم بعد با تیمهای بزرگتر قراردادهای بهتر ببندم و شرایطم برای حضور در ردههای بالاتر مهیا شد.
*در آن زمان که در تیم ملی جوانان بازی میکردید جایگاه ایران در آسیا کجا بود؟
خوب آن سالها اصلا رده نوجوانان نداشتیم. من در رده جوانان بازی میکردم. سال 79 مسابقات قهرمانی آسیا جوانان در تهران برگزار شد. تیم خوبی داشتیم، میزبان هم بودیم و قرعه نسبتا خوبی هم به ما خورد. در آن مسابقات با ژاپن مساوی کردیم. دقیق یادم است که چطور مساوی کردیم. ما یک گل جلو بودیم. دقیقه آخر دروازهبان ما توپ را گرفت و ضد حمله را به مرتضی منفرد انداخت اما بازیکن ژاپن توپ را گرفت و برگشت و توپ را گل کرد. با همان تساوی نتوانستیم از گروهی صعود کنیم. پنجم شدیم و سهمیه جهانی پرید.
*در هندبال موضوع صغر سن وجود داشت؟
در کل موضوع صغر سن وجود داشت. خیلی که به گذشته برگردیم برخی با شناسنامه نفرات دیگر مثل برادری، پسر عمویی بازی میکردند ولی آنقدر محسوس نبود و حتی مربی هم متوجه نمیشد. فدراسیونها در مقاطعی برای شروع رشته از صغر سن بهره میبردند. اگر نگاه کنیم شاید غیر اخلاقی هم باشد اما از زاویه دیگر خوب بود. با تقویت کردن جرقه یک رشته زده می شود و بعد آن رشته روی دور میافتد.در یک مقطعی خیلی قبلتر چین و ژاپن تیمهای خیلی خوبی بودند اما بعد کم کم کره آمد و همه تیمها را گرفت. تیمهای عربی هم کم کم سرمایهگذاری را در هندبال شروع کردند و بالا آمدند. در عربها صغر سن زیاد بود و در بین آنها بازیکنان بزرگ زیاد میدیدیم. در ایران اما اینطور نبود و خیلی هم مرسوم هم نبود. بازیکنان در حد ماه و سال صغر سن داشتند. البته در آن زمان بازیکن خیلی متفاوتی نداشتیم که بتوان جایگزین بازیکن دیگری کرد. سطح هندبال ما خیلی بالا نبود و همه بازیکنان نزیک به هم بودند. فقط چند بازیکنان بهتر بودند اما بقیه همه در یک سطح بودند. در کل موضوع صغر سن وجود داشت. خیلی که به گذشته برگردیم برخی با شناسنامه نفرات دیگر مثل برادری، پسر عمویی بازی میکردند ولی آنقدر محسوس نبود و حتی مربی هم متوجه نمیشد.
*آیا در گذشته فدراسیونها نظامند از موضوع صغر سن استفاده می کردند؟
فدراسیونها در مقاطعی برای شروع رشته از صغر سن بهره میبردند. اگر نگاه کنیم شاید غیر اخلاقی هم باشد اما از زاویه دیگر خوب بود. با تقویت کردن جرقه یک رشته زده می شود و بعد آن رشته روی دور میافتد. این موضوع در والیبال، هندبال، فوتبال مرسوم بود. در والیبال مقطعی خیلی مرسوم بود. شاید اگر والیبال آن سال نایب قهرمان جهان نمیشد حالا اسمی از آن هم نبود. بعد رشد والیبال شروع شد و آنقدر جان گرفت که این چیزها دیگر معنا پیدا نکرد. والیبال پشتوانه سازی کرد، مخاطبش زیاد شد و بعد این مسائل کنار رفت. من فکر میکنم برای شروع فدراسیونها خیلی نظام مند این کار را کردند تا قدم اولیه را خوب بردارند.
*در دوره رحیمی نقدی مطرح بود که در آن مقطع زمانی توجه روی هندبالیستها و باشگاههای اصفهانی بیشتر بود و کمتر به هندبالیستهای تهرانی، سبزواری و یا... توجه میشد. آیا این موضوع را میدیدی؟
اینکه اصفهانی ها می خواهند و ما تهرانی ها نمیخواهیم قابل لمس است. باید بخواهیم کاری را انجام دهیم که بشود. در هندبال هم تیمهای خوبی از تهران وارد لیگ شدند اما ضعف مدیریت خود تهرانیها بود که نتوانستند حفظ شان کنند. خودم را میگویم و کسی را زیر سوال نمیبرم اما اولین پیکان را به سوی خود تهرانیها می گیرم که نخواستیم هندبال رشد کند. حالا اصلا حرفی از هندبال تهران نیست.من یک تهرانیام اما تاکنون پایم را در اداره تربیت بدنی استان تهران نگذاشتهام. هیچ وقت هم در تهران بازی نکردم. هنوز که هنوز است هم میگویم هندبال دست اصفهانیها است. کاری که اصفهان میکند تهران نمیکند. شاید 10 رییس فدراسیون از ابتدای فدراسیون تاکنون روی صندلی ریاست نشستهاند اما هیات تهران چه تکانی خورده؟ حالا در اصفهان چه خبر است؟ اینکه آنها می خواهند ما نمیخواهیم قابل لمس است. باید بخواهیم کاری را انجام دهیم که بشود. فدراسیون چند تیم تهرانی را وارد لیگ کرد اما الان کجا هستند؟
*چرا حضور باشگاههای تهرانی مثل سایپا در لیگ برتر کمرنگ شد اما این اتفاق در اصفهان رخ نداد؟
اگر یک فید بک بزنیم و ورزشی نگاه کنیم اکثر رشتهها حتی والیبال و بسکتبال هم در اصفهان فعال بودند. بعد هر کدام که در تهران جان گرفتند به مراتب خوب پیشرفت کردند. والیبال و بسکتبال در تهران صاحب تیم شدند و رشته رشد کرد. در هندبال هم تیمهای خوبی از تهران وارد لیگ شدند اما ضعف مدیریت خود تهرانیها بود که نتوانستند حفظ شان کنند. خودم را میگویم و کسی را زیر سوال نمیبرم اما اولین پیکان را به سوی خود تهرانیها می گیرم که نخواستیم هندبال رشد کند. سالها بازیکنان تهرانی در تیمهای دیگر بازی کردند. در آن مقاطع هم چند بازیکن داشتیم اما حالا اصلا حرفی از هندبال تهران نیست. در این رابطه باید به بحث هیات هندبال تهران و مدیریت آن برگردیم. چرا باید آنقدر بین ما فاصله بیفتد. روزی در یک جلسه گله کردم و بچههای تهران به سمت من برگشتند. گفتم تاسف می خورم که سالها اردوهای تیم ملی در همین سالن، با مربی خارجی برگزار شد اما یک مربی تهرانی بالای سر آنها ندیدیم. چرا یک داور تهرانی برای ما سوت نمیزند. به آنها بر خورد که چرا این حرف را می زنم. اما آیا اگر یک تیم هم در تهران تشکیل شود دانش آن را دارند که نگهش دارند. البته باید بگویم پیشکسوتان و بازیکنان قدیمی خوبی در تهران داریم. تمرینات پیشکسوتان تهران پر و پیمان است و نفراتی می آیند که واقعا از نظر اجتماعی هم جایگاه خوبی دارند اما کنار میایستند و جلو نمیآیند.
*اولین سهمیه جهانی هندبال ایران در چه ردهای کسب شد؟
در سال 2004 با سرگی به مسابقات قهرمانی جوانان آسیا هندوستان رفتیم که سوم شدیم و سهمیه کسب نشد. سال بعد مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا برای اولین بار در آسیا و به میزبانی بانکوک برگزار شد که ایران به فینال رسید. در آن مسابقات در بازی اول کره را بردیم اما در فینال دوباره به کره خوریم که باختیم و نایب قهرمان شدیم و سهمیه جهانی گرفتیم. اولین سهمیه جهانی تاریخ هندبال ایران بود.
*چهرههای شناخته شده تیمی که سهمیه جهانی گرفت چه کسانی بودند؟
اکثر بازیکنان آن زمان را میشناسید. میلاد مسائلی، الله کرم استکی بود. نسل طلایی هندبال از آن همان مسابقات شکل گرفت. اکثر بازیکنانی که الان در هندبال هستند در همان مسابقات 2004 بودند.
بهترین پاداش: در رده نوجوانان نایب قهرمان شدیم و برگشتیم معادل یک پراید به ما سکه دادند. 67 سکه به هر بازیکن دادند.
*برای اولین بار در آسیا نایب قهرمان شدید شما را تحویل گرفتند؟
زمان ریاست جمهوری خاتمی بود. آن موقع که در رده نوجوانان نایب قهرمان شدیم و برگشتیم معادل یک پراید به ما سکه دادند. 67 سکه به هر بازیکن دادند. اصلا هم نمیدانستیم قرار است پاداش بدهند. ما را به وزارت خانه دعوت کردند. هر کسی که به آن اتاق میرفت یک بسته میگرفت و میآمد. به ما وعده پاداش نداده بودند اما آن بهترین پاداش ما بود.
*67 سکه گرفتید و به خانه رفتید دیگر پدر برای ورزش کردن به شما خورده نگرفت؟
پدرم همیشه می گفت درس بخوانی کاری ندارم. دانشجو دانشگاه تهران بودم، اصفهان بازی میکردم. روز بعد مسابقه با اتوبوس به تهران میآمدم که هفت صبح به دانشگاه برسم. سه سال و نیم برای لیسانس و دو سال برای فوق این رفت وآمد را داشتم. کار من شده بود همین رفت وآمدها. البته از اینکه درس خواندم و ورزش هم کردم خوشحالم. سختی زیاد کشیدم اما مسیر خوبی بود.
*بعد از این نایب قهرمانی قرارداد باشگاهی هم در ایران تغییر کرد؟
قراردادهای من هر سال میانگین 100 درصد از سال قبل بهتر شد. هر سال دوبرابر شد.
*چه عواملی کمک کرد که برای اولین بار سهمیه جهانی کسب شد؟ پول، مدیریت خوب، بازیکنان مستعد یا حریفها ضعیف بودند؟
در یک مقطعی در زمان ریاست رحیمی استعدادیابی خیلی خوبی انجام شد. مربیان خیلی خوبی هم همچون بروچسیزوف، سرگی و استفان آمدند. مربیان پایه خیلی خوبی بودند که کار کردند و ثمره آن را در مسابقات دیدیم.
*این مربیان خارجی چه کردند که هندبال پایه ایران پیشرفت کرد؟ آیا در مدارس استعدادیابی میکردند، آموزش متفاوتی داشتند و برنامههای خوبی در اردوها داشتند؟
قبلا مسابقات درون شهرها را داشتیم که در مقاطع و ردههای پایینتر انجام میشد. شاید 70 تیم از همه ایران در این مسابقات حاضر میشدند. فدراسیون هم هزینههای اسکان و غذا را را تقبل می کرد و تیمها فقط هزینه لباس میکردند. جای خوبی برای استعدادیابی بود. باشگاهها هم کار می کردند. مربیهای خارجی هم در استانها گشتند. کارهایی که در والیبال انجام شد در هندبال نکردیم که کانون بسازیم و در مدارس استعدادیابی کنیم. یکی دیگر از مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکنیم این است که در ورزش دانشآموزی خیلی ضعیف شدیم. قبلا این شکلی نبود. ما همه در آموزشگاه بازی میکردیم. تعدد مسابقات و استقبال خوب باعث میشد که دست مربی خارجی باز باشد و استعداد ها کشف شوند. چیز دیگری هم که خیلی تاثیرگذار بود خیلی از مربیهای هندبال معلم ورزش بودند و تیمهای خوبی در مدارس درست شد. این هم خیلی کمک میکرد. کم کم که آنها بازنشست شدند و رفتند، جایگزین آنها تخصصی نبودند. پیشکسوتان زیادی داریم که معلم ورزش بودند.
*بعد از مسابقات قهرمانی آسیا نوجوانان در چه مسابقاتی شرکت کردید و چه مدالی گرفتید؟
من همان سال که نوجوانان و جوانان بازی میکردم به تیم ملی بزرگسالان هم دعوت شدم. همان سال 2004 به مسابقات غرب آسیا دعوت شدیم. اولین مدال تاریخ هندبال بزرگسالان را با یوری کلیموف روس گرفتیم. او که آمد تعدادی از بازیکنان جوانتر را به تیم ملی دعوت کرد. آن زمان که من به تیم دعوت شدم حمید صادقی، آرمان امیرخانی، مجید رحیمزاده، محسن طاهری، علی ربیعی، هانی زمانی، رضا جعفرنیا، شهداد مرتجی، فرید علیمرادی و.. بزرگان تیم بودند. ما هم کوچک و کم سن و سال بودیم که ته صف میایستادیم. کنار اینها بازی کردیم و ورودمان به تیم ملی با اینها بودیم. سال 2005 هم به مسابقات ملتهای آسیا تایلند رفتیم.
*ایمان جمالی، مهدی بیجاری هم در این دوران در تیم ملی بودند؟
ایمان جمالی سالهای بعد آمد. مهدی بیجاری هم در ردههای پایه نبود و یکباره به تیم ملی بزرگسالان دعوت شد.
ما در مقطعی ورزش میکردیم که این اتفاقات در هندبال آسیا بسیار پررنگ و واضح بود. آن زمان کویت که به مسابقات میآمد باید اول میشد. اگر میتوانستی از دست عربها مدال بگیری کار بزرگی بود. واقعا با وجود قطر، عربستان، کویت و حتی امارات و بحرین ما چه جایگاهی داشتیم. ما نسبت به اینها پولی هم نداشتیم. آنها با چمدان چمدان پول به مسابقات میآمدند. رحیمی به خاطر جایگاه و نفوذش در آسیا حداقل نمیگذاشت سر ما را ببرند.*در آن سالها یک بحثی خیلی مطرح بود و شاید همه شنیده باشند که ایران برای مدالهای آسیا معامله میکند، آیا این موضوع درست است؟ مثلا بگویند باید ببازید؟
عربها به شدت در این زمینه سرمایهگذاری میکردند. همان سال،2004 قطر با کره بازی کرد. داور هر کاری کرد نتوانست بازی را در بیاورد و کره برد. قطر با تیم ایران برای سوم و چهارم آمد که تلافی بازی با کره را سر ما در آورد. بده و بستان در آسیا خیلی زیاد بود. در باشگاههای هندبال آسیا سال 83 به میزبانی ایران برگزار شد. من در پرسپولیس بودم و سپاهانم بود که به فینال رسید. آقای الوسپور در آن مسابقات آمده بود و حتی در حین همین مسابقات پسرش تصادف کرد و به رحمت خدا رفت و مسابقات را رها کرد و رفت. آن زمان کویت که به مسابقات میآمد باید اول میشد. کویت و کره به فینال میرفتند و کویت با 4 یا 5 گل می برد. همین دو تیم در جهانی به هم خوردند و کره با 17 گل برد. در آن زمان اگر میتوانستی از دست عربها مدال بگیری کار بزرگی بود. واقعا با وجود قطر، عربستان، کویت و حتی امارات و بحرین ما چه جایگاهی داشتیم. ما نسبت به اینها پولی هم نداشتیم. آنها با چمدان چمدان پول به مسابقات میآمدند. باز همین که ما میتوانستیم در همین شرایط مدال بگیریم به مدیریت برمیگشت. هر کسی دیگر بود نمیتوانست. رحیمی به خاطر جایگاه و نفوذش در آسیا حداقل نمیگذاشت با داوریها سر ما را ببرند.
*در مقاطعی گفته میشد که کادر فنی ایران کم کاریهایی کرده مثلا اینکه ترکیب مهاجم را بیرون میکشید تا گل نزنند چون قول داده بود که ببازند. اینها اتهامهایی است که در مقاطعی وارد بود. آن را رد میکنی؟
نه کم کاری نبود. هیچ گاه هم نمیتوان در ورزش این موضوع را در زمین ثابت کرد. ولی اگر اتفاقی در زمین رخ دهد مدیر باید یک تصمیمی بگیرد. شاید حتی به صلاح تیم باشد که کاری انجام شود که در جایی دیگر بهرهای از آن ببرند. ما در مقطعی ورزش میکردیم که این اتفاقات در هندبال آسیا بسیار پررنگ و واضح بود. اکنون دیگر مدال گرفتن خیلی راحت شده است. آن زمان باید هم بازیکنان تیم خوب بودند و میجنگیدند و هم نمیدانستند که داور چه اتفاقی را در زمین بازی برای آنها رقم خواهد زد. رحیمی در آن سال خیلی رایزنی کرد تا توکلی به عنوان رییس کمیته داوران جهان سمت بگیرد اما با 3 رای کمتر نتوانست. او بعدها رییس داوران کنفدراسیون آسیا شد. یکی از مهمترین پستها را رحیمی برای ایران گرفت که بعدها هم او را زدیم و آن پست از ایران گرفته شد.
* دوران ریاست رحیمی در فدراسیون هندبال که طولانی مدت هم بود را چطور ارزیابی میکنید؟ با این احتساب که بهترین نتایج هم بلافاصله بعد از اتمام دوره ریاست او انجام شد.
انقلاب در هندبال ایران زمان رحیمی اتفاق افتاد. حتی زیر ساختی هم که ساخته شد در زمان ریاست او بود. به جرات میگویم هیچ رییس فدراسیونی دیگر حتی یک آجر هم نمیتواند به آن اضافه کند. سالن، سالن وزنه، خوابگاه، مقر فدراسیون، زمین ساحلی همه در زمان رحیمی ساخته شده است. اگر اینها را از هندبال بگیرید بالای 70 درصد افت میکند. در زمانی که پایه بازی میکردم ما در خوابگاه آزادی میخوابیدیم و در 5 سالن که سالن تمرین زنان بود تمرین میکردیم. جا نداشتیم تا اینکه سال 83 رحیمی آن را ساخت. آن زمان رحیمی رییس ورزش شهرداری بود و با ارتباطاتی که داشت آنجا را ساخت. از پول فدراسیون هم نبود از طریق ارتباطاتش آن فضا را ساخت.
البته رحیمی قبل از ساخت تالار هندبال یک سالن دیگر را هم تا 60 درصد ساخته بود. آن سالن اکنون در اختیار فدراسیون تکواندو است. به خاطر اینکه آن زمین کمی کوچک بود و برای ساخت سکو مشکلاتی وجود داشت آن را به تکواندو دادند و اینجا را از تکواندو گرفتند. یعنی رحیمی از هاشمی طبا پرس و جو میکند و می فهمد که برای تکواندو است و آن جا را با 65 درصد پیشرفت سازه به تکواندو می دهد و اینجا را از صفر تحویل میگیرد. تالار هندبال سال 83 برای مسابقات باشگاههای آسیا افتتاح شد. پارکت، تجهیزات، خوابگاه، سالن وزنه، زمین ساحلی و حتی میز داخل سالن از آن زمان تا حالا تغییری نکرده است. هیچ چیزی به آن فضا اضافه نشده است. این به نظر من بزرگترین خدمتی بود که رحیمی به هندبال کرد و ماندگار شد. از بعد استعدادیابی هم اگر مقایسه ساده کنیم آن زمان شرایط بهتر بود. مربی خارجی داشتیم، من خودم با 10 یا 12 مربی کار کردم هیچ کدام ایرانی نبودند. تا زمانی که رحیمی در فدراسیون بود تمام مربیان پایه و ملی خارجی بودند. از سال 82 / 83 تا سال 90 هر چه مدال در پایه بود را درو کردیم. قهرمانی نوجوانان آسیا، مدال جوانان آسیا، سهمیه جهانی، مدال بزرگسالان غرب آسیا، مدال بازیهای آسیایی 2006 همه و همه در زمان رحیمی رخ داد. همین نسل هم در گوانگژو مدال گرفت و تا همین الان هم هنوز 70 درصد بازیکنان همانها هستند.
*بعد از رحیمی چه شد که کوزهگری رییس فدراسیون شد؟ کوزهگری که در ابتدا محبوبیت داشت ولی بعد خیلی زود سیر انتقادات به سمت او زیاد شد.
رحیمی که از فدراسیون هندبال رفت، کوزه گری که نایب رییس بود و مدتی سرپرست فدراسیون شد. بعد استعفا داد و کاندیدا شد و رای آورد. دقیقا زمانی کوزهگری ریاست فدراسیون را به عهده گرفت که همه چیز خیلی خوب بود، شرایط تیم ملی عالی بود. کوزه گری انسان شریف و آدم خوبی هم هست اما جایی که باید قاطعیت نشان میداد نداد به همین دلیل هم انتقادات زیاد شد.
*در بازیهای آسیایی گوانگژو هندبال خیلی مطرح شد و از خیلی رشتههای دیگر جلوتر رفت. این انتظار وجود داشت که توجه و حمایت نسبت به این رشته زیاد شود اما چه شد یک باره در یک سال همه چیز به هم ریخت؟
کوزهگری ویژگیهای رحیمی را نداشت. مجبور بود جاهایی دست به عصا برود. اصلا میتوان گفت شروع نیامدن بازیکنان به تیم ملی از زمان کوزهگری شروع شد. شاید آن موقع فدراسیون باید با بازیکنان تعامل میکرد. چیزی که فدراسیون قول داد که انجام میدهد و نکرد. اگر در آن زمان تیم کامل به قهرمانی آسیا میرفت به نیمه نهایی میرسیدیم. تیم خوبی داشتیم.در زمان سرپرستی کوزهگری به بازیهای آسیایی گوانگژو رفتیم و نقره گرفتیم. ماچک مربی تیم ملی بود. ارتباطات رحیمی خیلی زیاد بود و سبقه زیادی هم داشت اما کوزهگری این ویژگیها را نداشت. مجبور بود جاهایی دست به عصا برود. حتی قطر پیشنهاد خوبی به ماچک داد و او را برد و فدراسیون نتوانست مربی را حفظ کند. اگر ماچک را نگه میداشت شاید شرایط تیم ملی کمی تغییر میکرد. در ردهها هم دیگر مربی خارجی نیاوردند و از مربی داخلی استفاده شد که آنها هم نتوانستند آنطور که باید روی پایه کار کنند. این شد که دیگر از سال 90 تا 1400 مدال پایه نداشتیم.
*اینکه مدال نقره آسیایی به نام کوزهگری خورد سبب نشد که بخشی از فدراسیون که وابسته به رحیمی بودند علیه کوزهگری کار کنند؟ این سبب نشد ملیپوشانی که در تیم سپاهان بودند از حضور در تیم ملی سرباز بزنند.
بعد از اینکه ماچک رفت در مقطع کوتاهی ریمانیچ را آوردند که با مربیگری او به مسابقات انتخابی لندن رفتیم. همه بازیکنان هم آمدند و بحث این شکلی نبود. کرواتها اخلاق خاصی دارند و ریمانیچ هم مستثنی نبود. همه بازیکنان با او درگیر شدند. خصوصیات اخلاقی داشت که به همه چیز گیر میداد. با او به انتخابی لندن رفتیم که در جریان مسابقات پستهای بازیکنان را به هم زد. هر کدام را در یک پست دیگر گذاشت. خیلی درگیر شدیم و حتی روز اول به عربستان باختیم. روز آخر به التماس افتادیم که اجازه دهد در پستهای خودمان بازی کنیم که در دیدار آخر برای سوم و چهارمی عربستان را بردیم. حتی روز قبلش هم تمرین نکرده بودیم.
از آنجا که برگشتیم در فرودگاه بحث شد که دیگر نمی توان با این مربی کار کرد. فدراسیون هم قول داد مربی را عوض میکند. بازیکنان هم هم قسم شدند که اگر این مربی در تیم ملی ماند ما نمیآییم. این اتفاق هم افتاد. مربی عوض نشد و بازیکنان به تیم ملی نیامدند. این اتفاق درون تیم ملی بود. به هر حال باید مسابقات ملتهای آسیا جده را با ریمانیچ میرفتیم. 80 یا 90 درصد بازیکنان هم دیگر به تیم ملی نیامدند. اصلا میتوان گفت شروع نیامدن بازیکنان از آنجا شروع شد. البته بر خلاف آنچه که گفته شد سپاهان بازیکنان را به تیم ملی نمیداد بیشتر بازیکنانی که به جای غایبها به تیم ملی آمدند از سپاهان بودند. اصلا بحث رحیمی نبود. ایمان جمالی، سید علیرضا موسوی، محسن باباصفری و.. که آمدند همه سپاهانی بودند. در کل هم همیشه 60 تا 70 درصد بازیکنان تیم ملی اصفهانی بودند. رد میکنم که رحیمی نقشی داشت. من خودم هم به جام ملت های آسیا نرفتم چون پاسپورتم درست نشد.
*به نظر شما در آن مقطع بازکنان تصمیم درستی گرفتند؟
آن موقع من جزو گروهی نبودم که در فرودگاه با هم جمع شدند و هم قسم شدند. من حتی لباس هم گرفته بودم و کارهایم را انجام داده بودم که به مسابقات بروم اما پاسپورتم درست نشد. تا دقیقه 90 هم قرار بود به تیم ملی اضافه شوم که نشد. شاید آن موقع فدراسیون باید با بازیکنان تعامل میکرد. چیزی که فدراسیون قول داد که انجام میدهد و نکرد. از طرفی فدراسیون نتوانست پیشنهادی که قطر به ماچک داده بود را پرداخت کند و ماچک رفت. قطر آن سال در ملت های آسیا به فینال رسید. اگر در آن زمان تیم کامل به قهرمانی آسیا میرفت ما هم به نیمه نهایی میرسیدیم. تیم خوبی داشتیم، لژیونر نداشتیم همه داخل و کنار هم بودیم.
*بازیکن سالاری از اینجا در هندبال باب شد. آیا این بازیکن سالاری به هندبال ضربه نزد؟
من بازیکن بودم. برخی وقتها میگویم اگر بعضی کارها انجام نمیشد فرصتها از دست نمیرفت. وقتی یک بازیکن به مسابقات جهانی میرود و برمیگردد تازه میفهمد حضور در قهرمانی جهان چقدر اتفاق قشنگی است. مگر عمر ورزشی چقدر است که بخواهی به لجبازی بگذرد. یک جاهایی تعامل بین فدراسیون و بازیکنان بهم ریخت. به نظر من یا ضعف مدیریتی و یا سرکشی بازیکن بود اما میشد آن را کنترل کرد. ولی نکردند و آسیب زد.
*در مورد قهر نقی ناری در فرودگاه زمان اعزام تیم ملی جوانان به مسابقات هم بگویید.
در روزهای پایانی دوره ریاست کوزهگری بود. کوزهگری ناری را حمایت کرد ولی حرف حدیث برای بودنش در تیم ملی زیاد بود. در فرودگاه اتفاقاتی افتاد و تیم از فرودگاه برگشت. شاید کوزهگری تجربه لازم رانداشت و در آن مقطع چه برای جوانان و چه برای بزرگسالان آن طور که باید پخته عمل نکرد. زمانی که یک بازیکن به خودش اجازه دهد تصمیم بگیرد باید جو را کنترل کرد تا بازیکن نتواند این مسائل را رقم بزند. به نظر من می شد کاری کرد که در آن مقطع از این مشکلات گذر کنیم.
کوزهگری باید تیم را به قهرمانی آسیا اعزام می کرد ولی پولی برای اعزام و اردوی تدارکاتی نداشت. به این نتیجه رسید که ثامنالحجج مربی خارجی که دارد، بازیکنانم که همه در همین تیم بودند به همین دلیل به سمت ثامن رفتند. که البته تمام اختیارات فدراسیون به دست باشگاه افتاد. آن موقع باشگاه برای فدراسیون و تیم ملی تصمیم میگرفت. بعد رافائل نام دو بازیکن ثامن را از لیست تیم ملی خارج کرد و دعوا و مرافه از اینجا شروع شد که فدراسیون مقابل باشگاه قرار گرفت.
*بعد از رفتن رحیمی شاهد حذف تیمهای باکیفیت در لیگ هندبال شدیم. چه شد که کوزهگری به سمت تیم ثامنالحجج رفت و سکان فدراسیون به دست این تیم افتاد؟
باشگاهها باید طوری توجیح شوند که به لیگ بیایند. رحیمی در کمیته ملی المپیک خیلی برش داشت و کمیته هم هوای ما را داشت. در اردوها شرایطمان خوب بود، پول تو جیبی میگرفتیم و البسه و امکانات در اختیار داشتیم و به اردوی تدارکاتی میرفتیم. تیمهای خوبی هم در لیگ بودند. اما بعد از رحیمی منابع مالی کم شد. حمایت مالی از بین رفت و فدراسیون در مضیقه قرار گرفت. در آن مقطع فدراسیون به خاطر شرایط مالی به سمت ثامن الحجج رفت. ثامن الحجج هم خیلی سرمایهگذاری و بریز و بپاش کرد. سال اول حضور ثامن در لیگ من در این تیم بودم، شعبانپورمربی تیم بود. در جریان لیگ در تبریز اتفاقی افتاد که تیم را از زمین بیرون کشیدند و ما دو امتیاز از دست دادیم و در جدول با تفاضل گل دوم بودیم. رسیدیم به جام باشگاههای آسیا که باشگاه رافائل را جایگزین شعبانپور کرد و دو لژیونر هم آورد تا به تیم کمک شود. بعد از باشگاههای آسیا رافائل در تیم ماند و ما 8 بازی آخر لیگ را بردیم و قهرمان شدیم. سال بعد من از آنها جدا شدم، اما اکثر ملیپوشان به ثامن رفتند. من سر مبلغ مالی به توافق نرسیدم و دو سال و نیم از ایران رفتم و لژیونر شدم. من و سید علیرضا موسوی از لیگ ایران جدا شدیم. نزدیک 13 بازیکن به ثامن الحجج رفتند.
ثامن رافائل را با مبلغ خوبی هم نگه داشت. دستمزدش آن زمان نزدیک 13 یا 15 هزار دلار بود. فدراسیون که نمی توانست این مبلغ را پرداخت کند. اکثر بازیکنان ملی هم که در همین تیم بودند. فدراسیون باید تیم را به قهرمانی آسیا اعزام می کرد ولی پولی برای اعزام و اردوی تدارکاتی نداشت. به این نتیجه رسید که ثامن مربی خارجی که دارد، بازیکنانم که همه در همین تیم بودند به همین دلیل به سمت ثامن رفتند. که البته تمام اختیارات فدراسیون به دست باشگاه افتاد. آن موقع باشگاه برای فدراسیون و تیم ملی تصمیم میگرفت.
*چه زمانی ثامنالحجج و فدراسیون به مشکل خوردند؟
قبل جام ملت ها یک روز رافائل مرا صدا کرد و گفت اسامی که میخوانم در لیست تیم هستند و میخواهم با سایر بازیکنان صحبت کنیم. هیچ گاه اینطوری نبود. اسامی تیم ملی می آمد و هر کسی متوجه میشد که باید در تیم بماند یا برود. یه تعدادی را نخواند و ما هم با آنها صحبت کردیم. رافائل نام دو بازیکن ثامن را از لیست تیم ملی خارج کرده بود. من شب را به خانه میرفتم و صبح میآمدم. وقتی رسیدم دیدم بازیکنان نیستند. از فیزیوتراپ پرسیدم پس بازیکنان کجا هستند؟ گفت حاجی (میرعلی مدیرعامل ثامن) آن ها را به دفترش صدا زده است. آن روز تمرین تیم ملی تعطیل شد. بعدا رافائل آمد و متوجه شدم که به خاطر حذف دو بازیکن این اتفاقات رخ داده است. دعوا از اینجا شروع شد که فدراسیون مقابل باشگاه قرار گرفت.
از طرفی چون من هم بازیکن ثامن نبودم گفته بودند نباید محمدرضا کاپیتان تیم ملی باشد. خیلی مشکلات داشتیم. خلاصه آن دو بازیکن به لیست تیم ملی برگشتند. منم شاکی شدم و بحثهایی رخ داد. نمی توانستم حق دو بازیکن که خورده شده بود را ببخشم. از طرفی بقیه بازیکنان از من ناراحت بودند که چرا با همه یک مدل رفتار نمیکنم. به هر حال رسیدیم به مسابقات. من و سید که لژیونر بودیم و تیم هم از ایران آمد و به مسابقه رفتیم و در نهایت هم سوم شدیم. البته میتوانستیم مقام بهتری هم بگیریم.
در آن زمان گودرزی وزیر شد. استاد راهنمای من هم بود و مرا میشناخت. فدراسیون به خاطر رفتارهای باشگاه نزدیک اعزام به مسابقات جهانی نتوانست کاری کند. تا قبل از بازی های آسیایی اینچئون هم هیچ کاری هم نکرد اما قبل از بازیها ماچک را آورد. با این اتفاق میرعلی هم اجازه نداد بازیکنان به اردو بیایند. ثامن هم که دو باشگاه سبزوار و مشهد داشت و بیشتر بازیکنان ملی در این دو تیم بودند. در همین اوضاع گودرزی به اردوی تیم ملی آمد و به من گفت که به بازیکنان بگو به دامن میرعلی نچسبند چون برایش پرونده درست شده است.
*چرا ثامن نتوانست خوب شرایط را مدیریت کند و از حضورش در کنار تیم ملی بهرهبرداری کند؟
البته میرعلی ایده و استدلالش بد نبود اما آنهایی که اطرافش بودند نتوانستند او را خوب مدیریت کنند. او خیلی در این رشته هزینه کرد و در مقطعی همه بازیکنانش را بیمه کرده بود. میرعلی نزدیک 45 میلیارد در این سالها هزینه کرد اما سبزواریها یک عدد شن به سالن هندبال اضافه نکردند. روزی که دوباره به سبزوار رفتم افسوس خوردم. در صورتی که کشتی سبزوار در قبال تیم ثامن یک خانه کشتی ساخت. میرعلی برای برد یک بازی 5 میلیون پاداش میداد در حالی که قرارداد من 60 یا 70 میلیون بود. برای تولد مربی به همه سکه میداد. زمانی که تیمهای فوتبالی را به هتل عباسی اصفهان نمیبردند تیم را به هتل عباسی می برد. اگر این آدم در اصفهان بود شرایط خیلی فرق میکرد. اصفهانیها همه چیز را مدیریت میکنند.
فرهنگ هندبال در آن زمان خیلی عوض شد. در گذشته این موضوعات را نداشتیم ولی بعدتر در ثامن این شرایط به وجود آمد. اتفاقی در تمرین میافتاد مدیرعامل باشگاه میدانست. بازیکن زورش به مربی میچربید. بازیکن سالاری و قدرت گرفتن بازیکنان از همینجا شروع شد. باشگاه ثامن حقوق هم که به آنها می داد و شرایطی هم برایشان داشت. حتی زندگی شخصی تعدادی از همین راه حمایت میشد. دیگر همه به سمت ثامن رفتند.
*بعد از این مقام سومی آسیا دیگر هندبال نتیجه و مدالی نگرفت. تیم ملی در بازیهای آسیایی چهارم شد و سهمیه جهانی هم کسب نشد. چه شد که شیب سقوط هندبال آغاز شد؟
دیگر بازیکنی جایگزین نکردیم. از سال 89، 90 مگر بازیکنی ساختیم که بتوانیم جایگزین کنیم و نتیجه بگیریم. اگر همین امروز من نوعی به تیم ملی نیامدم کسی هست جایگزین شود.
* آیا توکلی در تبعه شدن بازیکنانی مثل ایمان جمالی نقش داشت؟
نه اصلا. قطر در زمان ما که نوجوانان و جوانان بودیم به همه ما پیشنهاد داد که به قطر برویم. قطر در یک مقطعی شروع کرد به گرفتن بازیکن اما ما نرفتیم.
*پشیمان نیستی؟
شرایط در قطر هم اینطور نیست که اگر میرفتیم شرایط برایمان خیلی خوب بود اما خیلی در این ورزش بی مهری دیدیم. واقعا اگر به عقب برگردیم خیلی تصمیمات متفاوتی خواهیم گرفت.
*منظورتان این است که اگر برخی بازیکنانی که زمانی تابعیت یک کشور دیگر را نپذیرفتند اگر به عقب برگردند ممکن است این کار را انجام دهند؟
شاید. اصلا نمی توانم جای کسی تصمیم بگیرم اما به جرات می گویم خیلی از تصمیمها تغییر میکرد. یک عمر در یک رشته ورزشی کار کنی اما حتی عزت و احترامی که باید نداشته باشی سرخورده می شوی. در این سالها اتفاقاتی برای تعدادی از بازیکنان افتاد که خیلی متاثر شدم. من خودم جزو کسانی بودم که هم بازی کردم، مربی شدم، در فدراسیون کادر اجرایی بودم، اما وقتی از هندبال کنار رفتم هیچ کسی به من نگفت کجا رفتی؟ مگر من کم برای این رشته زحمت کشیده بودم. هنوزم تعداد بازی ملیام بیشتر از بقیه است. هیچ کس هیچ وقت به من نگفت در هندبال چه کردی و چقدر عمرت را برای این رشته گذاشتی. منم منتی سر کسی ندارم. همیشه گفتهام کسی به من سلام نکرده بود که بخواهد خداحافظی کند. من هیچ وقت خداحافظی نکردم و هیچ مراسمی هم برای من گرفته نشد.
*بعد از اینکه از وزارت ورزش فشار آوردند که کوزه گری باید استعفا دهد، همه به مهدوی به چشم منجی نگاه کردند. اما اینطور نشد چرا؟
مهدوی واقعا میخواست کمک کند اما مشاورانش بد بودند و بعدها هم همه اینها به اسم خودش تمام شد. اختلافات بازیکنان، اوج گرفتن برخی از بازیکنان، حذف برخی از پستهای آسیایی در آن زمان شکل گرفت. من لژیونر بودم برای رای به او یک روزه به ایران آمدم و برگشتم. مهدوی پول خوبی هم آورد و خوب کار کرد اما اطرافیانش به شدت به هندبال آسیب زدند. 3.5 میلیارد بدهی بالا آورد. بعد از مهدوی خودم در فدراسیون به عنوان دبیر کار را دست گرفتم و دیدم چقدر بدهی مانده است. بعد انتخابی ریو به بازیکنان بن خرید ماشین معادل 25 میلیون داد اما خیلی بلند پروازی کرد. البته واقعا میخواست کمک کند اما مشاورانش بد بودند که بعدها هم همه اینها به اسم مهدوی تمام شد. به مهدوی گفته بودم هر اتفاقی اینجا رخ دهد و هر کاری هر کسی کند به اسم خودت تمام می شود. بلند پروازی هایی که داشت در یک سال و هشت ماهی که بود به ثمر نمیرسید. مهدوی به نظر من یکی از مهرههایی بود که از نظر سیاسی قوی بود. آن موقع میشد کار کرد اما تعدادی اطرافش بودند که به او مشاوره غلط میدادند. هندبال در آن زمان آسیبهایی دید که هنوز هم گریبانگیر هندبال هست. اختلافات بازیکنان، اوج گرفتن برخی از بازیکنان، حذف برخی از پستهای آسیایی در آن زمان شکل گرفت. مهدوی روحیاتش سیاسی بود. ارتباطاتی هم داشت و آدمها را می آورد. در زمان او آدمهای بزرگی آمدند. حتی بزرگان زیادی به هیات رییسه هم آمدند. اما خوب برخی جاها بیش از حد بیرون رفتند. مشکل با توکلی یکی از آنها بود.
*چرا روسای فدراسیون بعد از رحیمی و کوزهگری مشکلاتی با داود توکلی پیدا کردند؟ توکلی تنها کسی بود که برای تیم ملی دیدار تدارکاتی هماهنگ میکرد، حتی برای بازیهای قهرمانی جهان قطر هماهنگ کرد 30 خبرنگار بردند. چرا روسای بعدی از او کینه گرفتند؟
خوب و بد توکلی را نمیدانم چون قاضی نیستم که قضاوت کنم. اما در کل کرسی کمیته داوران کرسی مهمی بود که از ایران گرفته شد و نباید این اتفاق میافتاد. زمانی که رحیمی رفت 6 کرسی در آسیا داشتیم هر چی تعداد آن را بیشتر میکردیم بهتر بود.موضوعاتی هست که قابل گفتن نیست و باز نشود بهتر است. من خوب و بد توکلی را نمیدانم چون قاضی نیستم که قضاوت کنم اما در کل کرسی بود که از ایران گرفته شد و نباید این اتفاق میافتاد. زمانی که رحیمی رفت 6 کرسی در آسیا داشتیم هر چی تعداد آن را بیشتر میکردیم بهتر بود. پست توکلی کمیته داوران بود. با توجه به اینکه داور نقش زیادی در نتیجهگیری داخل زمین دارد کمیته داوران برای ما خیلی مهم بود. رحیمی خیلی برای این موضوع تلاش کرد تا این کرسی را بگیرد. یادم می آید به همه سفرای ایران کانال زد تا او را در فدراسیون جهانی وارد کنند اما نشد و در آسیا پست گرفت. حتی رحیمی هم در دور دوم که به فدراسیون برگشت نایب رییس آسیا شد اما بعد برای دور بعدی نامه او را به آسیا نزدند.
*در زمان مهدوی چه اتفاقاتی رخ داد که به یکباره مهدوی که منجی هندبال معرفی شده بود با انتقادهای زیادی مواجه شد؟
در زمان مهدوی عرفان اسماعیلاگیج مربی تیم ملی شد. او یک مربی کروات و بد اخلاق بود که با همه درگیر شد. به مسابقات انتخابی ریو رفتیم. همه تیمها را بردیم و به فینال رسیدیم اما در فینال به قطر باختیم. نمیدانم چرا بعد از این مسابقات یکباره مربی با بازیکنان قدیمیتر زاویه گرفت و با جوانترها بهتر بود. من و میلاد از لیست تیم ملی خارج شدیم. بعد میلاد به لیست برگشت اما من اضافه نشدم. یک ماه و نیم بعد از انتخابی ریو تیم به بحرین اعزام شد. تیمی که در انتخابی ریو عربستان را با 7 گل، بحرین را با 6 گل برده بود روز اول قهرمانی آسیا با 13 اختلاف به بحرین باخت. بعد به عربستان باخت.
نمیدانم چرا مربی در آن شرایط تغییراتی در تیم ایجاد کرد. وقتی تیمی نتیجه نگرفته باشد یا نقصانی داشته باشد باید برای آن بحث فنی گذاشت اما تیم در انتخابی ریو تمام رقبا را برده و شرایط تیم ایدهآل بود. در قهرمانی آسیا با یک تغییر ساده تیم در رده پنجم قرار گرفت. تنها مشکل من نوعی نبودم. همه بازیکنان با سابقه تر با مربی مشکلاتی داشتند. حتی در بوسنی جلسه گرفتیم و اتفاقاتی افتاد که قابل گفتن هم نیست.
*کاش کمی بیشتر موضوع را باز و در مورد آن اتفاقات صحبت کنید.
سرمربی اخلاق خاصی داشت. اعتقاد به یکسری مسائل نداشت. مثلا به او گفتیم برای مسابقه نیاز به تاکتیک و کار تیمی داریم اما او در پاسخ به ما گفت در حد و اندازهای نیستید که حتی به شما تاکتیک بدهم. با چند بازیکنان گلچین شده جلسه میگذاشت. مربی را کنار گذاشته بود و اجازه نمیداد در خیلی از مسایل ورود کند. بابت هر مسئله کوچکی با بازیکنان برخورد میکرد. در زمین بازی حرکاتی را انجام می داد. نمی خواهم خیلی باز کنم که چه برخوردهایی شد. برای حل مشکل با تک تک بازیکنان جلسه گذاشت و نفر به نفر با او صحبت کردیم. ذهنیت مربی جای دیگری بود. وقتی با او صحبت کردم دیدم ذهنش از جای دیگری تحریک می شود. مربی در مورد بازیکنان چیز دیگری میگوید.
*آیا مسعود ظهرابی به او خط میداد؟
نمیدانم. مسعود ظهرابی رفیق چند ساله ما بود. من سالهای زیادی با مسعود بودم. مثلا اسماعیلاگیج به من گفت با فدراسیون مشکل داری به او گفتم خودم به مهدوی رای دادم تا رییس شود یا در مورد مشکلات البسه گفت که گفتم خودم کار لباسها را انجام دادهام و نمیخواهم که کار خودم را خراب کنم. ذهنیتهای این شکلی داشت. چیزی که من حس کردم پیشینهای از هندبال ایران را به او گفته بودند. بازیکنان هم بازی نکردند و او خیلی ذهنش نسبت به بازیکنان قدیمی تغیییر کرده بود.
* در مقطعی که لیگهای والیبال ایران پول خوبی به بازیکنان می داد و حتی خارجیها به لیگ ایران میآمدند لیگ هندبال پول نداشت و 13 لژیونر داشت. لژیونرهایی که دیگر آنها به تیم ملی هم نمیآمدند و همیشه مشکلاتی وجود داشت؟
سقف قراردادها پایین آمد و قیمت دلار بالا رفت. برای بازیکن به صرفه بود که بیرون بازی کند. اروپا بازی کردن ملیپوشها همانا و دور هم جمع کردن آنها برای تیم ملی همان. درصد شاکله اصلی تیم لژیونر بود. تیم ما می توانست نتیجه بگیرد اما همیشه هم به دلیل ناهماهنگ بودن بازیکن در زمین آسیب دیدیم. ژیونر شدن از یک جهت برای هندبال خوب بود از یک طرف هم آسیب زد.باید از ابتدا برای نقل و انتقالات قوانینی را وضع میکردیم تا بازیکن میتوانست برای کمک به تیم ملی بیاید نه اینکه تنها در باشگاه بماند. در آن زمان سقف قراردادها پایین آمده و قیمت دلار هم بالا رفته بود. برای بازیکن به صرفه بود که بیرون بازی کند. اروپا بازی کردن ملیپوشها همانا و دور هم جمع کردن آنها برای تیم ملی همان. دیگر کار خیلی سخت شده بود. باید در روزهای IHF آنها را می آوردی که امکان نداشت و کلی داستان.
*چرا سایر رشتهها مثل والیبال و بسکتبال این مشکلات را ندارند؟
این رشتهها بازیکنی بیرون ندارند. والیبال تنها دو سال است که لژیونرهایش زیاد شده است. زمانی که هندبالیستها بیرون بازی میکردند هیچ کدام از والیبالیها بیرون نبودند. در بسکتبال تنها دو لژیونر بود. ولی 13 ملیپوش هندبال بیرون بودند. ما بیرون اردو میگذاشتیم بیشتر بازیکن داشتیم. 70 درصد شاکله اصلی تیم لژیونر بود. با داخلیها هم کاری از پیش نمیرفت.
*شاید لژیونرها احساس میکردند تیم ملی نتیجه نمی گیرد و تنها وقتشان هدر می رود و برای همین نمی آمدند؟
تیم ما می توانست نتیجه بگیرد اما همیشه هم به دلیل ناهماهنگ بودن بازیکن در زمین آسیب دیدیم. ما کنار هم اردویی نداشتیم. هیچ گاه با ترکیب اصلی و تمام ظرفیت به مسابقات نرفتیم. وقتی هم که بازیکنان می آمدند چون تمرینی نداشتیم موفق عمل نمیشد. برای قهرمانی آسیا کره فقط یک ماه کنار هم اردو داشتیم و تنها سه بازی دوستانه انجام دادیم. چطور یک تیم با این شرایط در زمین با هم هماهنگ بازی خواهد کرد. هر کدام از بازیکنان هم از یک کشور و یک سبک و سیاق متفاوتی می آمدند. در زمین هر کسی ساز خود را می زد و کاملا مشهود بود. یکی اینطرف میرفت و آن یکی آن طرف. نمیشد بازیکن را کنترل کرد. آنها لژیونر و مدعی بودند.
*آیا ترس از آسیب دیدگی نبود که نمیآمدند؟
چرا شاید هم آن بود. البته در بازیهایی که شانس برای بالا رفتن داشتیم بازیکنان همیشه میجنگیدند اما شاید اگر تیم بالا نمیرفت این موضوع برایشان پررنگتر میشد. بحرین از نظر مهره همیشه از نظر اسم و رسم پایین تر از ما بوده است ولی آنها همیشه نان آن را خورد که بازیکنانش کنار هم تمرین میکنند. آن جام ملت هایی هم که سوم شدیم چون بازیکنان در ثامن الحجج با هم بازی میکردند یک دست بودند. فاصله گرفتن بازیکنان سبب شد که نه در دفاع و نه در حمله منسجم نباشیم. هر مربی هم که بود نمیتوانست آنها را کنترل کند و در یک هفته و یک ماه تغییری در آنها داشته باشد. حداقل باید 4 یا 5 بازی دوستانه می کردیم و 2 یا 3 ماه با هم اردو داشتیم. لژیونر شدن از یک جهت برای هندبال خوب بود از یک طرف هم آسیب زد.
*دوره سرپرستی شرایط هندبال را بدتر کرد؟
وقتی ثبات مدیریتی نباشد شرایط خوب پیش نمیرود. سرپرست نمیگویم دل نمیسوزاند اما به آینده هم امیدی ندارد. او هیچ برنامه ریزی بلند مدتی نمیتواند داشته باشد. فقط میخواهد وضعیت موجود را ثابت نگه دارد. در ورزش نمیتوان یک شبه چیزی را تغییر داد و عملکرد در غالب نمایش و تشریفاتی میشود. از نظر ما ورزشیها دوره سرپرستی که در مقطع دوماهه انجام میشود هیچ ثمری ندارد. در این مدت کوتاه حتی یک اردوی تیم ملی نمیتوان گذاشت، مربی نمیتوان انتخاب کرد. در لیگ نمی توان کاری کرد و تنها باید اجازه دهی شرایط موجود ثابت بماند. این هم یعنی 6 ماهی که از دست می رود. در هندبال 8 سال 8 مدیر عوض شده که اصلا به نفع هندبال نیست. در این شرایط واقعا هیچ ثباتی وجود ندارد و هیچکاری نمی توان کرد. برنامه بلندمدت که هیچ میان مدت هم نمی توان داشت. مسکنهای موقت و کوتاه مدت فدراسیون را در همان حالت نگه میدارد.
*بعد از استعفای مهدوی رحیمی به فدراسیون برگشت. همه امید داشتند هندبال به روزهای خوش برگردد اما این هم طولی نکشید.
به محض اینکه رحیمی پایش را در فدراسیون گذاشت کشمکشهایی با وزارت خانه داشت و تا پول هم نگرفت به فدراسیون نیامد. این زور را داشت که توانست پول بگیرد و بدهی ها را صاف کند. رحیمی عضو شورای برون مرزی، عضو کمیته اجرایی کمیته ملی المپیک و نایب رییس کنفدراسیون آسیا شد. همه چی خوب شد و داشتیم به سمت و سویی می رفتیم که زورمان در وزارت، کمیته و کنفدراسیون زیاد شده بود. از طرفی هم مشاور کمیته بود و چون با شیخ احمد آل صباح ارتباط خوبی داشت همه چی خوب بود. رحیمی دوباره هم که برگشت خوب کار میکرد. خیلی هم ناراحت بود که چرا تیمهای نوجوانان و جوانان در قهرمانی آسیا مدال و سهمیه جهانی نگرفتهاند. به او گفتم در دوره ریاست قبل 10 سال زیر سازی شد تا تیمها شروع به مدال گرفتن کردند. نمیشود که 6 ماهه به مدال رسید. برنامه او این بود که باز هم برای پایه مربی خارجی بیاورد. برنامه بلند مدتی برای هندبال داشت. وقتی یک رییس فدراسیون در مقطعی برنامههایی دارد یک مرتبه عوض میشود همه چیز به هم میریزد. در مدت کوتاهی که رحیمی آمد شرایط دوباره آرام شد که این قانون منع به کارگیری بازنشستهها آمد.
*در زمان ریاست رحیمی دبیر فدراسیون شدید؟ آیا این انتصاب فامیلی بود؟
نه اصلا. من ارتباط فامیلی با رحیمی ندارم. یک روزی مرا صدا کرد و به من گفت میخواهم این کار را کنم. گفتم اجازه بده تا فکر کنم. واقعا با آقای رحیمی کار کردن نه تنها برای من برای هر کسی افتخار است. دو سال با آقای رحیمی کار کردم که به اندازه 20 سال تجربه برای من بود. چیزهایی یاد گرفتم که سخت میشود آن ها را تجربه کرد. با مدیری کار میکردم که از در وزارت داخل میرفت همه از جمله وزیر برای او بلند می شدند. هندبال همیشه به خاطر رحیمی هم شده بود بزرگ میشد. پاکدل در آن مقطع نایب رییس فدراسیون بود.
*چه شد که پاکدل در فدراسیون رحیمی به عنوان نایب رییس معرفی شد؟
پاکدل زمان آقای مهدوی هم در فدراسیون بود اما نایب رییس نبود. در زمان رحیمی نایب رییس شد. پدر آقای پاکدل قدیمی بود و ارتباطات خوبی هم داشت. از قدیمیها بود. پاکدل هم از باب پدر در هندبال خیلی شناخته شد. اول رییس هیات شهرستان بود، بعد رییس هیات استان شد. در زمان رحیمی هم نایب رییس فدراسیون شد.
*آیا بستگان پاکدل در حل مسائل مالی و بدهی مالیاتی فدراسیون کمکی میکردند؟
نه هیچ کس به آقای رحیمی از نظر مالی کمک نکرد. 35 میلیارد بدهی مالیاتی برای 19 فدراسیون خورده بود. این هم به خاطر باگی بود که در قانون ایجاد شده بود. قانونا مالیات شامل حال فدراسیونها نمیشد اما آنها باید اظهار نامه مالیاتی را صفر رد میکردند. تنها فدراسیون ما نبود که این مشکل را داشت ولی برطرف شد چون خود وزارت از طریق وزارت اقتصاد دنبال این کار بود. این مبلغ به عنوان کمک هزینه به فدراسیونها داده میشد. یک کلمه آمده بود که باعث شده بود مالیات به فدراسیونها تعلق بگیرد و باید فدراسیونها اظهارنامه مالیاتی صفر پر می کردند تا این مشکل حل شود. زمانی که ما خودمان فدراسیون را تحویل گرفتیم این کار را کرده بودیم. اما به قبل نشده بود. این هم به این دلیل بود که وزارت باید اطلاع رسانی می کرد اما نکرده بودند. هندبال 2.5 میلیارد بدهی مالیاتی داشت. ما بابت کمک هزینهای که وزارت خانه داده بود مالیات خورده بودیم در صورتی که به این بخش نباید مالیات میخورد. خود وزارت پیگیر شد و حل کرد.
*آیا آقای رحیمی از آقای پاکدل در انتخابات حمایت کرد؟
نه او حمایتی نکرد. رحیمی اخلاقی که دارد این است که وقتی از جایی می رود دیگر به آنجا برنمیگردد و در مورد آن صحبت نمیکند. پاکدل نایب رییس رحیمی بود اما رحیمی در انتخابات نیامد و از کسی هم حمایت نکرد. زمان انتخابات من میخواستم به ژاپن بروم. کارهای مجمع را انجام دادم. سرپرست گذاشتند و مشکلاتی هم با او داشتیم. حتی پیش داورزنی هم گله کردم و بلاخره تاریخ انتخابات را بستیم. من رفتم و مجمع برگزار شد. رایها هم خیلی پرت بود دو 6 تا دو تا 7 رای آورند. هیچ گروهی به اجماع نرسیده بودند و در نهایت پاکدل در دور دوم رای آورد.
*میترا نوری به این دلیل که نایب رییس کوزه گری بود ضربه خورد؟
او در زمان رحیمی هم نایب رییس بانوان شد اما بعد مشکلات و مسائلی پیش آمد که رحیمی او را از این پست برداشت.
*در مقطعی که داورزنی معاون ورزش قهرمانی بود وزارت ورزش روسای زیادی را با قانون منع به کارگیری بازنشستگان کنار گذاشت و انتخاباتشان برگزار شد اما اکنون بحث بازنشستگی برخی دیگر از جمله خود داورزنی مطرح است و کسی هم کاری ندارد. اگر رحیمی هم در آن مقطع مقاومت میکرد آیا نمیتوانست در فدراسیون بماند؟
این قانون از منظر جهانی مورد قبول نیست. رییس فدراسیونهای بازنشسته هم استعفا دادند. اگر استعفا نمیدادند نمی توانستند آنها را بر دارند. چون روسا با رای مجمع آمده بودند و باید مجمع رییس را برمیداشت. از طرفی جامعه هندبال از رحیمی خواهش کرده بود که برگردد. رحیمی نمیخواست ورزش هندبال تعلیق و یا دچار مشکل شود. استدلال او این بود که برای کمک آمده اگر نمی خواهند اصراری نیست. ما چقدر بابت این افرادی که آمدند و رفتند کرسیهای بینالمللی را از دست دادیم. هیچ جای دنیا قانون بازنشستگی را ندارند. ورزش سن نمیشناسد. رییس کنفدراسیون والیبال آسیا یا رییس فدراسیون جهانی هندبال چند ساله هستند؟
*چرا در آقای پاکدل بعد از انتخاب به عنوان رئیس آقای رحیمی را برای پست نایب رییسی آسیا معرفی نکرد؟
نمیدانم.
*چرا شما با آقای پاکدل کار نکردید؟
با آقای پاکدل یک سال کار کردم. در یکسری موارد با هم همسو نبودیم. این اصطحکاک برای هندبال خوب نبود. من در بدنه کار کرده بودم و سیستم را میشناختم. با هم همسو نبودیم و نمیشد کار کنیم. به خاطر همین بهتر بود با هم نمیماندیم چون دودش به چشم هندبال می رفت. بهتر بود جدا میشدم. ماندن خودم هم در فدراسیون به ضررم بود. در سنواتی که در فدراسیون کار میکردم از همه چیزهای زندگی دور مانده بودم. من بیزینس خودم را داشتم، بازی میکردم، مربیگری میکردم می توانستم قرارداد ببندم اما وقتی در فدراسیون باشم همه اینها از من دور بود.
* با توجه به اینکه آقای پاکدل سرپرست آکادمی ملی المپیک است و باید بین ریاست و این پست یکی را انتخاب کند. فضای انتخابات فدراسیون را چگونه میبینید؟
ما هندبالیها هرکسی را که برای هندبال کار کند پس نمیزنیم و قاعدتا کسی که سرکار باشد شانس پیروزیاش بیشتر است. انتخابات هیاتها و کمیسیونها در زمان ریاست فعلی انجام شده و نفراتی که آمدند با فدراسیون همسو هستند. در خانواده هندبال همه می خواهند بیایند و کار کنند حتی من هم هدفم همین است.
*دورنمای هندبال ایران را در شرایطی که هندبال ایران دو دوره در بازیهای آسیایی مدالی کسب نکرده و نگاه حمایتی حاکمیت به این رشته کمتر شده است را چطور میبینید؟
کار خیلی سخت است. برای اینکه هندبال ایران بین سه تیم اول آسیا قرار بگیرد 5 یا 6 سال زمان میخواهیم. اگر همین امروز شروع کنیم 5 سال دیگر کار داریم که به قبل خودمان برگردیم. ما خصوصا در سطوح پایه کار نکردهایم. در زمانی که نوجوانان و جوانان در لیگ بازی میکردند در پایه مدال میگرفتیم اما الان ردههای پایه آن ظرفیت را ندارند که در لیگ بازی کنند. باشگاه هایمان باید تقویت شود یا باشگاه های به نام تر و اسم و رسم دارتری بیایند. باید بیشتر در این رشته سرمایهگذاری کنند تا لیگ بهتر شود. سطوح پایه بایستی تقویت شود. سرمایهگذاری که الان در سطوح پایه می شود کافی نیست. تعدادی از بازیکنان نسل طلایی کنار رفتند بقیه هم کم کم میروند. این نسل از هندبال جدا شود باز سقوط چند پلهای در آسیا خواهیم داشت. تا بخواهیم جبران کنیم خیلی زمان می برد. از طرفی رقبا که ننشستهاند و کار میکنند. آنها هم بالا می آیند. هندبال خیلی کار دارد. اگر به سمت و سویی برویم که مربی نامدار و خارجی بیاوریم و سبک و سیاق را تغییر دهیم، بازیکن اضافه کنیم، سطح لیگ بهتر شود، مسابقات درون کشوری بیشتر شود شاید دوباره پیشرفت حاصل شود. بازیکنان ما اکنون مسابقهای نمیدهند. در اروپا یک ورزشکار چند مسابقه در یک سال دارد. البته اینها بخشی اش به مشکلات مالی هم مربوط است. قبلا کلی اعزام داشتیم اما اکنون خیلی سخت اعزام میکنیم. یک جفت کفش که قبلا 50 یا60 تومان میخریدیم الان 5 یا 6 میلیون تومان شده است.
*تیم ملی در ماه آینده به مسابقات قهرمانی جهان میرود. نظرتان در مورد صعود به دور دوم چیست؟
صعود به دور دوم خیلی سخت است. ما دور قبلی که به جهانی رفتیم آبروی هندبال را حفظ کردیم. جهانی سبک و سیاقش فرق دارد. این هم که ما از تیمهای بزرگ اروپایی دور شدهایم به این خاطر است که دیگر با آنها تنه به تنه نشدیم. اسپانیا مونته نگرو و شیلی حریفان ایران در دور بعدی تیم ملی هندبال ایران هستند. در دور قبلی جهانی با شیلی بازی کردیم و آنها بردیم. اما بازی با دو تیم اروپایی خیلی سخت است. برای باز کردن با آنها باید تیم آماده، خوب و هماهنگی ببریم. تیمهای اروپایی سبک و سیاق همدیگر را خوب میدانند و با هم راحت بازی می کنند اما بازی با آنها برای ما سخت است.
مشکلی که ما داریم و از ادوار گذشته هم بوده این است که ما بازیکن دفاعی خوبی تربیت نکرده ایم. بازیکنان از نظردفاعی خیلی تغییر کردند و بیشتر روی حمله متمرکز شدیم. تربیت نکردن نیروی دفاعی سبب شده که همانطور که راحت گل میزنیم راحت هم گل بخوریم. مربیها تمرکز روی بخش دفاعی ندارند. در قبل نسبت به حالا تیمهای دفاعی بهتری داشتیم. این هم یک آسیب بزرگ است. تیمهای بزرگ دنیا خوب دفاع و خوب حمله می کنند اما ما شرایط خود را برعکس میکنیم و کار خود را سخت میکنیم.
*بهترین مربی تاریخ هندبال ایران چه کسی بود؟
هر مقطعی یک مربی هندبال واقعا هندبال را تکان داد. در رده بزرگسالان یوریکلیمف کلا هندبال ایران را تغییر داد. در سطح پایه هم فکر میکنم استفان خیلی موفق عمل کرد.
*بهترین بازیکن ادوار مختلف؟
بازیکن خیلی متفاوتی نداشتیم. هر مقطعی بازیکنان خوبی آمدند و رفتند. هر بازیکنی به نوبه خودش زیاد در هندبال زحمت کشیده است. در گوش راست میلاد مسائلی اعجوبه بود. در خط سید علیرضا موسوی خوب بود وسط الله کرم و بغل سجاد را داشتیم. سجاد ندری در مقطعی بغل راست بود که خیلی خوب کار کرد. 4 یا 5 دروازهبان خوب در این مقاطع داشتیم. به نظرم همان نسل نسل خوبی بودند و باید به آن نسل طلایی بگوییم. بازیکنانی که در آن نسل بازی کردند خوب بودند و نمی شود اسم کسی را به تنهایی نام برد.
*بزرگترین موفقیت تاریخ هندبال ایران که دوست دارید دوباره تکرار شود؟
همیشه اولینها بهترینها است. روزی که اولین بار مدال آسیا را در رده جوانان را گرفتیم. کسی قبل ما نبود که بگوید مدال و سکوی آسیا چه مزهای است. ما اولین تیمی بودیم که طعمش را چشیدیم. اولین حضورمان در مسابقات جهانی هم قشنگ بود. تیم هم خیلی خوب در جهانی کار کرد.
*بزرگترین حسرت؟
حسرت که زیاد کشیدیم. حسرت نرفتنها به جام جهانی به خاطر یک گل. چه ساعتهایی که با بازیکنان در رختکن گریه کردیم. حسرتم این بود که تعدادی از مسابقات را از دست دادیم و نرفتیم. چرا همیشه با هم نبودیم. موقعیتهایی داشتیم ولی از دست دادیم. مثل بازیهای آسیایی 2014 که می توانستیم سکو بگیریم. ملت های آسیا که بازیکنان جمع نشدیم و مدال و سهمیه پرید. حسرتم این است که می توانستیم 5 یا 6 بار دیگر می در جهانی باشیم و نبودیم. بزرگترین حسرت برای هندبال همین جهانی است. خودم به شخصه در بهترین حالت المپیک را برای هندبال ایران نمی بینم ولی می توانستیم دورههای زیادی را به جهانی برویم.
*چه توصیهای برای آیندگان هندبال دارید؟
فقط میگویم خالصانه کار کنند. اگر نمی خواهند کار کنند در هندبال نمانند. هندبال به کسی نیاز دارد که کار کند. رشتهای نیست که به کسی جایگاه و مقامی بدهد. ما فوتبالیست نیستیم که به خاطر اسم فوتبال بزرگ شویم. یک چیزی هم که از آنهایی که هندبالیست بودند میخواهم که کنار نمانند. کنار ایستادن بازیکنان بزرگ، مربیان بزرگ، به نفع هندبال نیست. شاید برخی مواقع کم لطفیهایی به همه شده باشد اما کنار رفتن آنها آسیب زننده است. فردی هم که در این رشته کار می کند مربی، داور، بازیکن، در بحث اجرایی، دبیر و رییس باید افرادی را انتخاب کنند که دلش برای این رشته میسوزد.
*حرف پایانی:
هندبال همیشه مظلوم بوده و با این شرایطی که هست مظلوم هم می ماند. خیلی در هندبال سختی کشیدیم و برای همین جایگاهی هم که به دست آمده خیلی سختی کشیده شده است. هندبال آنقدر جای پیشرفت دارد که اگر به آن توجه کنند به سرعت پیشرفت خواهد کرد.