سه‌شنبه 6 آذر 1403

جاسوس ها درقم، رهبری موروثی، مقام رهبری و خاتمی، حجاب اختیاری، شایعه اعتیاد مرحوم سیداحمد و... در سخنان جنجالی نواب رئیس دانشگاه ادیان

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
جاسوس ها درقم، رهبری موروثی، مقام رهبری و خاتمی، حجاب اختیاری، شایعه اعتیاد مرحوم سیداحمد و... در سخنان جنجالی نواب رئیس دانشگاه ادیان

انصاف نیوز نوشت: حجت‌الاسلام سیدابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به مباحث مطرح‌شده پیرامون قانون اساسی گفت: باید در زمان حیات آقای خامنه‌ای و در زمان اقتدار ایشان در قانون اساسی بازنگری شود. یکی از ایراداتی که افرادی به حق خواستار تغییر قانون اساسی هستند مطرح می‌کنند مربوط به اشکالات در ساختارهاست.

آقای نواب در بخش دیگری از گفت‌وگو با انصاف نیوز درباره‌ی عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداها در دوره‌های مختلف انتخابات گفت: هم کلیت شورای نگهبان و هم در اطراف تک تک اعضای آن؛ حواشی پر نفوذ و تاثیرگذار و بعضا مخوف وجود دارند. این چهره‌ی سیاسی با تاکید بر اینکه متعلق به جناح خاصی نیست و مورد احترام هر دو جناح سیاسی درون نظام است، پیرامون نوع مواجهه‌ی رهبری با سیدمحمد خاتمی گفت: آقای خاتمی از نجابت و یک عقلانیت برخوردار است که توافق کنند. اگر افرادی که در حاشیه هستند کنترل شوند، آن طرف خیلی مشکلی ندارد. تاکید می‌کنم که این افرادی که در حاشیه هستند نمی‌گذارند و حاج قاسم کسی بود که بر آن افراد مسلط بود.

متن کامل گفت‌وگوی تفصیلی با نواب را می‌توانید در ادامه بخوانید:

آقای نواب؛ شما در یکی از مصاحبه‌هایتان دلیل موفقیت بنیانگذار جمهوری اسلامی را باور به مردم عنوان کرده بودید. از طرفی ما تجربه‌ی انتخابات 1400 را پشت سر گذاشتیم که کاملا در تضاد با باورمندی به مردم بود. شما چه تحلیلی از این تجربه دارید و فکر می‌کنید حاکمیت باید چه کند تا انتخابات 1400 دیگری تکرار نشود؟

من فکر می‌کنم همه به قدر کافی از انتخابات 1400 و بسته بودن این انتخابات درس گرفته‌اند و متنبه شده‌اند. هر وقت انتخابات را بسته برگزار کردیم در خیابان ضربه خوردیم. مقام معظم رهبری هم تاکید کردند که این انتخابات باید تکیه‌اش بر مشارکت گسترده‌ی مردم باشد. ایشان در سخنرانی‌شان در ماه رمضان در جمع مسئولان این نکته را به شکل جدی مطرح کردند و بر امنیت و سلامت انتخابات و همین‌طور حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات تاکید کردند.

حالا اینکه مسئولان کشور چقدر به حرف ایشان گوش بدهند معلوم نیست. اگر هم گوش ندهند روز از نو و روزی از نو؛ راه‌های بدیل خود به خود باز می‌شوند چون انتخابات و حق رای مسیر مشارکت و حضور مردم در امور کشور و جامعه است؛ بنابر این توضیحات هیچ راهی نداریم جز اینکه مردم را در انتخابات مشارکت دهیم.

علاوه بر این من به شخصه به این مشارکت‌های مردم هم قانع نیستم. مشارکت باید خیلی گسترده‌تر باشد و آزادی در انتخابات باید خیلی فراتر از اینها باشد. مردم باید کاملا آزاد باشند [کاندیدا شوند] جز آنچه در متن قانون آمده است و در همه‌جای دنیا متداول است. برای مثال اینکه شخصی پرونده‌ی قضایی نداشته باشد و حتی اگر پرونده‌ی قضایی هم داشته باشد باید به هیئت ژوری برود تا تشخیص بدهند آیا این پرونده می‌تواند مانع صلاحیت شود یا خیر. در مرحله‌ی دوم سازمان ثبت احوال تشخیص می‌دهد که هویت او چطور است؛ در مرحله‌ی سوم نیروی انتظامی بررسی می‌کند و در مرحله‌ی چهارم وزارت اطلاعات وارد کار می‌شود و بررسی‌های لازم را انجام می‌دهد.

اگر این چهار دستگاه شخصی را تایید کردند دیگر نباید دستگاه دیگری وارد شود و حاشیه‌ای بسازد. کسی نباید در انتخابات مهندسی کند. بسیاری اوقات پیش می‌آید که می‌گویند این آقا صلاحیت دارد ولی ما به این نتیجه رسیده‌ایم که ایشان نباید کاندید شود! خب شما که هستید که برای مردم تصمیم می‌گیرید؟! شما یک مرکز نظارتی، یک مرکز تایید صلاحیت هستید نه یک مرکز چینش نماینده و نه یک مرکز مهندسی انتخابات.

شما [رسانه‌ها] هم باید از ابتدای فصل انتخابات وارد میدان شوید و این مسائل را کاملا شفاف‌سازی کنید. این دستگاه‌هایی که الآن دیگر برای همه شناخته شده هستند نباید وارد حوزه‌ی انتخابات شوند. عجیب است که اینها تا روز آخر هم پیگیری می‌کنند که مبادا شورای نگهبان فردی را تایید کند.

رهبری در نماز عید فطر در کنار توصیه‌های انتخاباتی تاکید بیشتری روی تقویت اتحاد ملی داشتند و گفتند که اختلاف سلیقه‌ها و نظرها امری طبیعی است. به نظر شما چه راهکارهایی وجود دارد که این اختلاف سلیقه و نظرها تبدیل به دشمنی در جامعه نشود؟

به نظر من پیام آقا گرفته شده است چون بعد از آن شاید ده روز نگذشته ولی در این ده روز اخباری از درگیری یک خانم بی‌حجاب و یک خانم باحجاب نشنیده‌ایم. چنین اتفاقی نیفتاده است اما متاسفانه عکس این اتفاق افتاده است یعنی هجمه‌ی آن طرفی‌ها را داشته‌ایم. در این مدت به 4 طلبه حمله شده است یکی از اینها شهید شده است و سه طلبه‌ی دیگر مجروح و در بیمارستان هستند. حمله به روحانیت که معنی ندارد. روحانیت هم بخشی از جامعه است و با همان تنوع. روحانیت هم تند دارد؛ کند دارد؛ اصلاح‌طلب دارد؛ اصولگرا دارد.

اما شاید هفته‌ی پیش بود که در درگیری‌ای که گفته شد با موضوع حجاب بوده در باغ شازده ماهان کرمان یک خانم سکته کرد و فوت کرد.

این یک مورد بوده در مقابل چهار روحانی که با آنها برخورد شده است. حزب‌اللهی‌ها به حرف آقا گوش می‌دهند ولی از سمت مقابل به حرف آقا گوش نمی‌دهند.

شما باید این رفتارهای تند را رصد کنید. ما در ایران وزارتخانه‌ای نداریم که بسنجند یا آمارگیری کنند که بدنه‌ی جامعه چه برخوردی در برابر حرف‌های آقای خامنه‌ای داشته‌اند. باید آمارگیری کرد و کار علمی روی این آمارها انجام داد.

گاه از سوی دستگاه‌ها یا افراد برخوردهایی اتفاقا تحت عنوان دفاع از رهبری و نظام با منتقدین صورت می‌گیرد مثلا منجر به دستگیری و بازداشتشان می‌شود.

خیر در این فصول بعد از اتفاقات 1401 این برخوردها خیلی فروکش کرده‌اند. الآن آزادی‌ای که در ایران هست با بقیه‌ی کشورها چه تفاوت مشخصی دارد؟! الان مردم رهبری را نقد می‌کنند؛ دولت و رئیس‌جمهوری و قوه‌ی قضائیه را هم که بسیار نقد می‌کنند. دیگر چه شخصی را باید نقد کنند تا آزادی باشد؟!

یعنی شما ندیده‌اید که با منتقدی برخورد شود؟

برخورد می‌شد اما الان فضا تغییر کرده و بسیار آزاد شده است. ما حرف‌های بسیاری در شبکه‌ها می‌شنویم و می‌خوانیم. خب این شبکه‌ها را می‌بستند. بستن اینها که سخت نیست!

اما الآن که فیلترند!

خیر منظورم شبکه‌هایی است که فیلتر نیستند.

من سوالم را مجددا تکرار می‌کنم افرادی که برخوردهایی تندی هم بعضا دارند رفتارشان را حتی حمایت از رهبری تلقی می‌کنند. ما چطور بدانیم...

وقتی رهبری خودشان حرف زده‌اند دیگر جای شکی باقی نمی‌ماند. رهبری صریح گفتند یک باحجاب و یک محجبه نباید با هم درگیر شوند. عین این واژه‌ی حجاب را به کار نبردند اما تاکید کردند که هرکسی با هر فکری نباید وارد درگیری با دیگری مخالف خودش شود. باید شعور داشت و فهمید که ایشان چه گفته‌اند.

رسانه‌ها باید این رفتارهای تند را شفاف‌سازی کنند و در مورد برخورد مردم با حرف‌های رهبری بیشتر حرف بزنند و موشکافی کنند. با آقای فضائلی در این مورد حرف بزنید، مصاحبه کنید و از ایشان نظر بخواهید. مردم را روشن کنید که نظر آقا این بوده است.

ایده‌ای توسط رسانه‌ی ما مطرح شد تحت عنوان شورای میانه‌روها با حضور آقایان ناطق، روحانی، سیدحسن خمینی، خاتمی و علی لاریجانی...

ایده‌ی بسیار خوبی است؛ آقای باهنر، آقای ابوترابی، آقای مطهری و افرادی از مجلس قبلی هم می‌توانند اضافه شوند. این شورا را به ده، دوازده نفر برسانید.

به نظر شما نگاه حاکمیت نسبت به این شورا چه خواهد بود؟ با توجه به اینکه آقای خاتمی هم در این شورا حضور دارند.

البته حضور ایشان پیشنهاد شماست. آقای خاتمی آدم فهیم و باشعوری است و اگر احساس کند که حضورش این جمع را با خطری روبرو می‌کند خودش حاضر به این حضور نخواهد شد.

یعنی شما معتقدید که حضور ایشان این شورا را با خطری روبرو می‌کند؟

من می‌گویم «اگر» با خطری روبرو کند. شما نگاه من را به مسائل نمی‌دانید. باید از سمت دانشگاه ادیان وارد بحث می‌شدید. اگر این مطرح می‌شد که اصلا چرا دانشگاه ادیان به وجود آمده است آن وقت چون که صد آید نود هم پیش ماست. وقتی کسی می‌گوید با بودایی حرف بزنید [دیگر جای اختلافی برای شما در این موضوع با این شخص باقی نمی‌ماند]. حاکمیت نمی‌خواهد مانع شورای میانه‌روها شود

نگاه شما که برای ما روشن است. نگاه حاکمیت به شورای میانه‌روها چه خواهد بود؟ آیا استقبال خواهد شد؟

حکومت که نمی‌تواند اسم‌چینی کند. به نظر من باید جایگاه خود را باز کنند. این ایده هرچه سریع‌تر باید اجرایی شود. من فقط می‌دانم حاکمیت نمی‌خواهد مانع شود.

نظر رهبری نسبت به حضور آقای خاتمی در چنین شورایی چه خواهد بود؟

این قفلی که شما روی کار می‌گذارید را خود آقای خاتمی نمی‌گذارد؛ احتمالا می‌گویند حالا فرضاً من نباشم ولی دیگران که هستند. آقای خاتمی بعد از 88 اثبات کرد دلسوز نظام و مردم است

عده‌ای بر این باورند که رهبری موضع صریح و منفی‌ای نسبت به آقای خاتمی دارند عده‌ای هم برخلاف این تصور می‌کنند که با وجود اختلافاتی که وجود دارد اما اینطور نیست و نظر منفی صریحی ندارند. شما با توجه به شناختی که از هر دو نفر دارید چطور فکر می‌کنید؟

من بولد کردن آقای خاتمی در این مسئله را خیلی به صلاح نمی‌بینم. آقای خاتمی در این سال‌های بعد از 88 اثبات کرد که یک دلسوز صد در صد نظام و مردم است. ایشان نشان دادند که عنصری بسیار فهیم هستند که چیزی برای خود نمی‌خواهند. از این رو فکر می‌کنم ایشان راحت کنار می‌روند که کار بماند. این ایده قطعا در این انتخابات عملی خواهد شد چرا که این مطالبه‌ی مردم است که دیگرانی هم به صحنه بیایند. بعضی اعضای شورای نگهبان می‌گفتند این کلمه‌ی «فتنه» تا کِی؟!

به انتخابات 88 اشاره کردید و شکافی که در آن مقطع ایجاد شد. فکر می‌کنید آن شکاف قابل ترمیم هست؟

اتفاقا بعضی اعضای شورای نگهبان با من صحبت می‌کردند و می‌گفتند این مسئله برای ما مسئله‌ی اساسی است و باید بگوییم بالاخره این کلمه‌ی «فتنه» تا کی؟! تا قیامت قرار است از این واژه استفاده کنیم؟! یک اتفاقی بوده که تمام شده است؛ از این دست حوادث در کشورها خیلی به وجود می‌آید ولی از آن عبور می‌کنند.

در سفری که به الجزایر داشتم قصری بود که در آن‌جا شاه و صدام موافقت‌نامه‌ی 1975 را امضا کردند؛ اتفاقا اتاق و میز آن توافق هنوز هم هست. روبروی این قصر تعدادی خانه هست که روسای جمهور دوره‌های مختلف الجزایر در آن‌جا سکونت دارند. روسای جمهوری که علیه یکدیگر کودتا کرده‌اند در این خانه‌ها کنار هم زندگی می‌کنند.

همراه آقای رفسنجانی سفری به شمال آفریقا رفته بودیم. در این سفر ما را شام دعوت کرده بودند؛ همه‌ی روسای جمهور و نخست‌وزیرانی که علیه یکدیگر کودتا کرده بودند در این مهمانی سر یک میز نشسته بودند. فتنه‌ی واقعی احمدی‌نژاد بود

این در دنیای آفریقا معمول است چطور در دنیای ما معمول نباشد؟! اینطور که نمی‌شود کشور را اداره کرد! بعد از این قضایا هم که معلوم شد فتنه که بود؟! فتنه‌ی واقعی احمدی‌نژاد بود.

در یکی از مصاحبه‌هایتان اشاره کرده بودید که آقای خوئینی‌ها نیازی به هماهنگی قبلی برای ملاقات با رهبری ندارند و خیلی راحت در ارتباط هستند.

بله، اگر آقای خوئینی‌ها بخواهند. ما سالی یکبار در بیت رهبری دعوت داریم و امسال هم دعوت داشتیم. آقای ابطحی هم آمده بود. دعوتنامه برای مجمع روحانیون مبارز هم فرستاده می‌شود بعضی تشخیص می‌دهند بیایند و بعضی تشخیص می‌دهند که نیایند. آقای خامنه‌ای به مجمع روحانیون مبارز کمک مالی هم می‌کنند.

آقای خوئینی‌ها و افرادی نزدیک به دیدگاه ایشان و حتی افراد دیگر بر این باورند که با توجه به اختیارات قانونی رهبری همانطور که ایشان در موفقیت‌های نظام دخیل هستند در کاستی‌ها هم نقش دارند و در قبال آن‌ها مسئولند. درست برخلاف این نظر شما که در مصاحبه‌ای گفته بودید حتی یک درصد از مشکلات را هم نباید گردن آیت‌الله خامنه‌ای انداخت. کدام یک از این دو دیدگاه درست است؟ یا جمله‌ی شما درست فهم نشده است؟

من شاهدم بر حرفم را عرض می‌کنم؛ صفر تا صد نیروهای مسلح در قانون اساسی بر عهده‌ی رهبری است. نیروهای مسلح در 45سال گذشته برگ برنده و موفقیت ما هستند یا نیستند؟! این نماد قدرت ایشان است. همین شما که اینجا نشستید سفت نشستی؛ می‌دانی کسی نمی‌تواند کشورت را تهدید کند. چرا ترامپ با آن‌همه «الدرم بلدرم» نتوانست کاری کند؟! چرا آقای بایدن نتوانست در سوریه به ما پاسخی بدهد؟! این نماینده‌ی مدیریت آقاست. شما بررسی کنید ببینید آیا آقای خامنه‌ای مانور تحریک‌کننده‌ای می‌گذارد؟! آیا آقای خامنه‌ای در طول این سال‌های رهبری ایشان با ارتش و سپاهی که در اختیار دارد کشوری را تحریک کرده است؟! حتی طالبان را تحریک کرده است؟! من با قاطعیت به شما می‌گویم تا حیات آقای خامنه‌ای جنگی در ایران نخواهد شد.

ایشان جمله‌ای دارند که می‌گویند این قضاتی که 20 سال حکم زندان می‌دهند اگر یک شب زندان رفته بودند 20 سال زندان نمی‌دادند. آقای خامنه‌ای درد زندان و جنگ را کشیده است؛ بنابراین نمی‌خواهد دردی به مردم اضافه کند. بسیار اتفاق افتاده به من گفته‌اند مثلا فلانی در فلان تاریخ و فلان ساعت عملیات آمریکا علیه ما شروع می‌شود من هر بار به اینها گفته‌ام هیچ خبری نخواهند شد و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است. من با آقای خامنه‌ای بزرگ شده‌ام و مطمئنم در زمان حیات ایشان هیچ اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه دشمنی غدار به کشور ما تجاوز کند. باتوجه به توضیحات‌تان در مورد اختیارات رهبری شما گشت ارشاد را زیرمجموعه‌ی نیروی انتظامی و نیروهای مسلح نمی‌دانید؟ آیا فعالیت گشت ارشاد اشتباه نبود؟

ببینید سراغ دوضلعی‌ها نروید. نیروی انتظامی 6 تا صاحب دارد. سراغ دوضلعی‌ها و پنج‌ضلعی‌ها نروید. آنجا که رهبری اقتدار دارد، ببینید؛ صفر تا صد ارتش، از عزل تا نصب با آقا است و اگر کسی تخلف کند زود کنار گذاشته می‌شود. نیروی انتظامی چندضلعی است؛ یک ضلع آن وزارت کشور است؛ یک ضلعش نیروی انتظامی است؛ یک ضلعش به ستاد فرماندهی کل قوا برمی‌گردد و... اگر سراغ این چندضلعی‌ها بروید مسئولیت مشترک می‌شود و هیچکس نمی‌تواند پاسخگوی مسئولیت آن باشد.

افرادی که منتقد این دیدگاه شما هستند بر این باورند که افرادی که در بخش‌های مختلف مثلا در قوه‌ی قضائیه یا صداوسیما منصوب می‌شوند علاوه بر اینکه خودشان مسئول کاستی‌ها هستند بخشی از مسئولیت هم بر عهده‌ی کسی است که آن شخص را در آن موقعیت نصب کرده است.

متاسفانه این مشکل در ساختار نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. یکی از ایراداتی که افرادی که به حق (به کلمه‌ی به حق توجه کنید) خواستار تغییر قانون اساسی هستند مربوط به همین اشکالات در ساختارهاست. این اشکال در سازمان‌ها و ارگان‌های دیگر هم وجود دارد.

فی‌المثل کمیته‌ی امداد، وقتی رهبری حکم می‌دهند اما بودجه را جای دیگری می‌دهند مسلم است که تاثیرگذاری جاهای دیگر بیشتر است. صداوسیما هم همین مشکل را دارد؛ صداوسیما هم حکمش را از آقا می‌گیرد اما چه کسی به آن بودجه می‌دهد؟! دولت بودجه می‌دهد دیگر! اشکال در ساختار است. قوه‌ی قضائیه هم همین‌طور است.

انصاف نیوز - کدام یک از رویکردهایی که الان نسبت به قانون اساسی وجود دارد درست است؟ بعضی بر این باورند که این قانون اساسی کلا باید عوض شود؛ بعضی فکر می‌کنند بعضی قسمت‌هایش باید عوض شود و عده‌ای هم بر این باورند که عمل کردن به همه‌ی بندهای همین قانون اساسی می‌تواند برای کشور راهگشا باشد.

من با دو دیدگاه موافقم یعنی به نظرم باید از ظرفیت قانون اساسی استفاده شود ولی همچنان بر این باورم که باید در این قانون بازنگری صورت بگیرد و اتفاقا در زمان حیات آقای خامنه‌ای و در زمان اقتدار ایشان این قانون اساسی بازنگری شود.

در مورد قانون اساسی مهندس موسوی چند وقت پیش بیانیه‌ای دادند. به نظر شما آیا آن بیانیه به منزله‌ی عبور از نظام بوده است؟

ایشان تقریبا از چارچوب نظام جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند. رفراندوم عبور از نظام را پیشنهاد داده بودند. ما ابدا چنین چیزی را قبول نداریم.

نظر شما در مورد عملکرد خبرگان چیست؟ آیا به وظایف قانونی‌شان عمل کرده‌اند؟

تا به الآن که عملکردی نداشته‌اند. عملکرد اصلی‌شان انتخاب رهبری است خب نداشته‌اند.

بخشی از وظیفه‌شان هم نظارت بر عملکرد رهبری است.

آن وظیفه را انجام می‌دهند. یکی از اصلاحات قانون اساسی باید در مورد خبرگان باشد. در قانون اساسی در مورد خبرگان برخلاف مجلس شورای اسلامی بندهای زیادی نیامده است و باید اضافه شود.

چه چیزهایی باید اضافه شود؟

همین که چه باید کرد؛ نظارت چقدر باید باشد و... و یک مقدار هم از بسته بودن خبرگان را نجات دهند. ما در شکل خبرگان هم مشکل داریم؛ ما معتقد نیستیم که خبرگان فقط روحانی باشند. مگر پزشکان خبره ندارند؟! مگر دانشگاهی‌ها خبره ندارند؟! مگر در اقشار مختلف کشور خبره فقط باید روحانی باشد؟! باید یک تعریفی در قانون اساسی برای خبره بنویسیم و هر که آن شرایط را داشت بپذیریم. برای مثال ده نفر از دانشگاهیان به انتخاب فلان، ده نفر استاد تمام به انتخاب فلان و... به این ترتیب شرایطش را بنویسیم. خبره که فقط روحانی نیست.

به نظر شما به آقای هاشمی در این سیری که طی شد و از مرکزیت قدرت مقداری کنار رفتند جفا نشد؟

این جفا در نقطه‌ی مقابل آقای هاشمی هم تعریف می‌شود. آیا به آقای مصباح جفا نشد که گروهی خودشان را به آقای مصباح منتسب کردند و عملکرد خوبی نداشتند و حالا آقای مصباح در جامعه آنطور که باید و شاید مطرح نیست. همین جفا را در حق آقای هاشمی هم کردند. افرادی خودشان را به آقای هاشمی منتسب کردند و عملکرد غیر درستی داشتند و آقای هاشمی را از صدر به پایین آوردند. می‌گویند «زد و خورد»؛ وقتی انسان وارد میدان‌هایی می‌شود از آن جایگاهی که داشته پایین می‌آید.

البته در حاشیه قرار گرفتن آقای هاشمی کمی بیشتر از آقای مصباح به نظام و کشور آسیب زد.

چون آقای هاشمی مطرح‌تر بود. در عالم سیاست آقای مصباح بیست بود و آقای هاشمی صد بود. وقتی به آدمی که صد است لطمه بخورد بیشتر از فردی است که بیست است.

در چند مصاحبه گفته بودید که سردار شهید سلیمانی تلاش‌هایی می‌کرد تا شکاف‌های ایجاد شده از انتخابات 88 ترمیم شود.

سردار سلیمانی یک سردار نظامی نبود، در عراق در زمان دوره‌ی دوم نوری المالکی که بعضی‌ها تشخیص داده بودند که نوری المالکی در دوره‌ی دوم نباشد. (در عراق پس از صدام این دوره‌ی دوم نخست وزیری به یک مشکلی تبدیل شده است. مثلا در همین دوره‌ای که الان جناب آقای سودانی نخست وزیر است یک سال طول کشید تا انتخاب شود) در جریان انتخاب آقای مالکی هم هشت ماه طول کشید که آقای مالکی در دوره‌ی دوم نخست وزیر شد. عادل عبدالمهدی یا الکاظمی هم دوره‌ی نخست وزیری کوتاهی داشتند و با همین مشکل مواجه شدند.

تجربه‌ی آقای سلیمانی در آن هشت ماه کار سیاسی بود که توانست آقای المالکی را دوباره برای دوره‌ی دوم بیاورد. تحلیل‌شان این بود که اینطور برای ثبات سیاسی عراق بهتر است. من به اینکه آن تحلیل مثبت یا منفی بود کاری ندارم ولی چنین تحلیلی بود و ایشان هم تلاش کرد و آن کار شد. آقای سلیمانی انسان فوق‌العاده‌ای ولی عصمت که نداشتند و معصوم نبودند، اشتباه هم ممکن است داشته باشند و نمی‌دانم آن کار اشتباه بوده یا نه و اظهارنظری در این باره نمی‌کنم.

مقصودم این است که او یک خبرگی سیاسی بزرگی داشت. در ایران هم همین کار را می‌کرد، می‌خواست که آقای خاتمی را به اردوگاه رهبری برگرداند. و اگر در قید حیات بود حل شده بود.

تنها دلیل اینکه به نتیجه نرسید این بود که به شهادت رسیدند؟

جایگزینی برای حاج قاسم سلیمانی با این محدوده‌ی اختیارات در حوزه‌ی رهبری ندارید. آیا فردی را در حواشی رهبری می‌شناسید که اینطور باشد؟ همین الان هم چنین فردی پیدا شود مسئله قابل حل است. چون جناب آقای خاتمی از عقلانیت و به تعبیر خود آقای خامنه‌ای نجابت برخوردار است. آقای خامنه‌ای روز آخری که دولت آقای خاتمی برای خداحافظی رفته بودند گفتند که انصافا آدم نجیبی است. آقای خاتمی از نجابت و یک عقلانیت برخوردار است که توافق کنند. اگر افرادی که در حاشیه هستند کنترل شوند آن طرف خیلی مشکلی ندارد. و تاکید می‌کنم که این افرادی که در حاشیه هستند نمی‌گذارند و حاج قاسم بر آنها مسلط بود که برخی‌شان هم از افراد رسانه‌ای هستند.

در ایران همه چیز کارکرد خودش را از دست داده است؛ حزب رسانه است، رسانه حزب است، مجله توپخانه و اطلاعات است. هر کسی هر کاری دلش بخواهد و از دستش بر بیاید انجام می‌دهد و به همین خاطر است که این کشور، کشور نمی‌شود. الان ما وزارتخانه‌ای داریم که حزب است، وزارتخانه‌ای که اصلا کارش سیاسی نیست اما دارد کار حزبی می‌کند. وزارتخانه‌ای داریم که بزرگترین وظیفه‌ی کار کشوری بر عهده‌اش است (منظورم وزارت کشور و اطلاعات و ارشاد نیست) وزارتخانه‌ای که عملیاتی است ولی یک حزب تمام عیار است و دارد کار حزبی می‌کند. چون رئیس آن یک سری انتظارات و خواسته‌ها در ذهنش دارد.

تا جایی که از جامعه متوجه می‌شویم مردم از عملکرد دولت و مجلس ناراضی هستند و از طرف دیگر هم میل و رغبتی به جریان‌های اعتدالی و اصلاحی حداقل در یکی دو سال اخیر نشان نمی‌دهند. به نظر شما چه کاری باید کرد که از این وضعیت عبور کنیم تا مردم از حالت بی تفاوتی خارج شوند؟

مردم ایران از هر دو جریان به شدت خسته هستند. چون هیچکدام گلی به سر مردم نزدند. آقای روحانی دلار سه هزار تومانی تحویل گرفته و دلار 26 هزار تومانی تحویل داده، آقای رئیسی دلار 26 هزار تومانی تحویل گرفته و تا امروز به 54 هزار تومان رسیده. البته آقای روحانی سه هزار تومان را در طول هشت سال به 26 هزار تومان رسانده و جناب آقای رئیسی در طول یک سال 26 هزار تومان را به 52 هزار تومان رسانده به قول آقای روحانی علی برکت الله! پس این دو دولت هیچ گلی به سر مردم نزدند، بنابراین مردم از آنها راضی نیستند.

راهکار سوم تشکیل یک دولت ملی است. در هر دو جریان آدم‌های خیلی خوبی داریم. راهکار این است که ما یک مجلس قدرتمند ملی درست کنیم. آن مجلس قدرتمند ملی یک دولت قدرتمند ملی به وجود بیاورد که چشم‌مان را دیگر از چپ و راست بپوشانیم.

اگر دیدیم عملکرد یک وزیر خیلی خوب بود دیگر به اینکه چپ بوده یا راست کاری نداشته باشیم. وزیر انتخاب کردن اصلا کار سختی نیست. تعدادی کارشناس باید با فرد مباحثه کنند که ببینند سرآمدی دارد یا خیر و بعد در یک اتاق روانشناسی (این کاری است که ما در انتخاب هئیت علمی دانشگاه‌مان می‌کنیم) همه‌ی آیتم‌های مربوطه را بررسی کنند و در بیاورند. بعد هم بررسی صلاحیت عمومی فرد است. اینکه حتما باید فردی را بشناسم تا به عنوان وزیر انتخابش کنم شیوه‌های سنتی و قدیمی است. و در نهایت هم اتاقی که وزرای سابق (برای مثال آموزش و پرورش) در آن باشند که با او مصاحبه کنند که ببینند توانایی وزارت را دارد یا نه. مثلا دوازده نفر که در طول سی سال عهده‌دار وزارت آموزش و پرورش بودند شهادت دهند که او می‌تواند یا نمی‌تواند. اگر کسی بخواهد راهکار بازگشت به ملت زیاد است. ملت باید احساس کند که در صحنه است و حق تعیین سرنوشت دارد. ولی این هم یادتان نرود که آن طرف‌هایی که به اصطلاح شما اصلاح‌طلب یا میانه‌رو محسوب می‌شوند تلاش می‌کنند تمام مشکلات را متوجه آقای خامنه‌ای کنند. این همان خط دشمن است. این روی خط دشمن است که تلاش می‌کند تمام مشکلات را متوجه ایشان کند. در همین راهپمایی‌ها توجه کردید که اینطور بود برای همین هم شکست خوردند. در خیابان شکست خوردند و حداقل‌ها را هم به دست نیاوردند. اگر مطالبه‌شان مطالبه‌ی تغییر یک وزیر بود حداقل می‌دانستند که ده سانتی‌متر پیشرفت کردند ولی مستقیم سراغ رهبری رفتند.

این خط در لایه‌ی خشنش بود، در لایه‌ی نرم هم همین خط داده می‌شود. شک نکنید، در ذهن شما هم بی تعارف می‌گویم که همین است. با اینکه نمی‌گویید و تصریح نمی‌کنید اما شما هم در ذهن‌تان این است که همه‌ی مشکلات به یک نفر بازمی‌گردد. در حالی که من به عنوان فردی که چهل و پنج سال است در این کشور کار کرده‌ام، اثبات هم کرده‌ام که جناحی نیستم، آقای خاتمی در هر مراسمی من را می‌بیند بسیار احترام می‌کند، این طرفی‌ها هم من را می‌بینند احترام می‌کنند؛ تا حالا ندیدم هیچ کس به من کمترین بی احترامی کند. به عنوان آدم مستقل و آزاده‌ای که پشت پا به مجلس و دولت و وزارت زده است با معلومات دقیقِ دقیق عرض می‌کنم همانطور که در آن مصاحبه گفتم یک درصد مشکلات هم متوجه آقای خامنه‌ای نیست. چون من آقای خامنه‌ای را می‌شناسم، ایشان فرد روشنفکری است.

وقتی در ایران روشنفکری کیمیا بود ایشان روشنفکر بود. تا حالا شما یک کلمه دیده‌اید که ایشان علیه دکتر شریعتی حرفی زده باشد؟! مبنای دعوای روشنفکرها و غیرروشنفکرها آقای شریعتی بود. همان روزی که آقای شریعتی فوت کرد من به آیت‌الله مصباح گفتم که دکتر شریعتی فوت کرد شما خوشحال شدید؟ آیت‌الله مصباح معروف بود که بزرگترین مخالف شریعتی است، گفت من خوشحال نشدم، من دلم می‌خواست که او اصلاح شود و از قلم و بیانش اسلام استفاده کند. شریعتی خیلی جوان بود و در 44 سالگی از دنیا رفت. شریعتی یک اعجوبه‌ای بود و این همه سخنرانی و کتاب و نوشته داشت و اگر می‌ماند شصت سال و هفتاد سالش می‌شد چه تغییراتی می‌داشت.

مقام معظم رهبری یک کلمه علیه آقای شریعتی نگفتند. آقای خامنه‌ای هیچ چیزی جز ملت نمی‌خواهد، هیچ چیزی جز مصلحت ملت نمی‌خواهد. نه دنبال ریاست موروثی و این مزخرفاتی که می‌گویند هستند. زندگی مالی‌اش را هم که همه قبول دارید. دشمن و دوست و این طرف آب و آن طرف آب می‌گویند آقای خامنه‌ای چیزی از دنیا نمی‌خواست. من 49 سال است که آقای خامنه‌ای را می‌شناسم و به عنوان فردی که راست و چپ نیستم و مستقلم شهادت می‌دهم که هیچ چیزی جز ملت نمی‌خواهند. به هیچ چیزی جز مردم فکر نمی‌کنند. ولی همه چیز را به ایشان نسبت می‌دهند. مخصوصا در فضای مجازی و دشمنان و خارجی‌ها. همان اشتباه در خیابان در دوران مهر و آبان در اذهان عمومی رسانه‌های چپ ما هم هست. آنها در شعارهایشان لبه‌ی تیز را روی آقای خامنه‌ای گذاشته بودند و منتهی شد به بسته شدن فضا و الان هم در رسانه‌های داخلی اگر بخواهند همین تفکر را داشته باشند که همه‌ی مشکلات را فقط به ایشان نسبت دهند هم راه به جایی نخواهند برد.

نتیجه‌ی فرمایش شما که ممنوعیت نقد رهبری نیست؟ زیرا خود ایشان هم موافقند که نقد انجام شود.

بله همینطور است. درباره‌ی موضوع انتخابات 1402 که در سخنرانی اخیر رهبری فرمودند که انتخابات پر شور و رقابتی باشد. در اینجا یک تناقضی وجود دارد، افرادی در شورای نگهبان حضور دارند که در انتخابات 1400 هم بودند و یکی از دلایل مشارکت کم عملکرد همین شورا بود.

این هم مشکل بعدی است. یک مشکلی درباره‌ی ارتباط رهبری و شورای نگهبان و این نوع مراکز وجود دارد. در موضوع آقای خاتمی گفتم که آقای خاتمی آماده است اما گفتم اگر حواشی پرقدرت بگذارند. که برخی از آنها را تعبیر می‌کنم به حواشی نیمه جان پر قدرت.

یعنی نیمه جان شده‌اند؟

نه، از لحاظ معیارهای دنیایی نیمه جان هستند، یعنی مثلا از نظر سن و... نیمه جان هستند ولی دست بر نمی‌دارند. همین نوع حواشی پر قدرت و تاثیرگذار دور شورای نگهبان هم هست. مگر نمی‌گفتند که سعید امامی برای انتخابات لیست می‌داد؟! هم کلیت شورای نگهبان از این نوع حواشی دارد و هم تک تک اعضای آن؛ حواشی پر نفوذ و تاثیرگذار و بعضا مخوف.

با توجه به این تحلیل یعنی امیدی به انتخابات 1402 نداشته باشیم؟!

امید باید داشته باشید، رسانه‌ها باید خوب کار کنند. رسانه‌ها خیلی ضعیف هستند، خودشان را سانسور می‌کنند، می‌ترسند، به استقبال خطر می‌روند.

در برابر آن حاشیه‌های پر قدرت که می‌گویید به نظر شما رسانه‌ها می‌توانند مقابله کنند؟

بله، چون رسانه‌ها نرم هستند و لشکر رسانه‌ها افکار عمومی است. یک اشتباه رسانه‌ای مثل اشتباه در جنگ است. در رسانه‌ها هم دقیقا همینطور است، اگر در حد یک سانتی‌متر هم تحلیل اشتباهی کنید مانند این است که راکت به معرکه‌ی خودی بخورد. رسانه‌ها باید خیلی دقیق تحلیل کنند. شما یک محوطه‌ی وسیعی از آزادی دارید، یک محوطه‌ی ممنوعه هم دارید. همه‌تان اطراف آن محوطه‌ی ممنوعه می‌گردید. اگر در مطبوعات در حوزه‌ی آزادی عمل خود از آزادی‌تان بهره‌برداری کنید و به طور جدی به آن توجه کنید و خوب کار کنید موفقیت‌تان صد در صد تضمین‌شده است. ولی رسانه باید خودش را در افکار عمومی ببرد و این موضوع برایش مهم باشد.

در پایان گفت‌وگو دو سوال حاشیه‌ای هم داشتیم.

با اینکه حاشیه خیلی بد و خطرناک است

شما روابط نزدیکی با حاج احمد آقای خمینی داشتید. در چند ماه گذشته ادعاهایی درباره‌ی درگذشت ایشان به شکل غیرمستقیمی مطرح شد که بعد منجر به شکایت شد که البته بعد شکایت را پس گرفتند.

درباره‌ی اینکه ایشان معتاد بوده؟

چنین چیزی به شکل غیر مستقیم گفته شد.

اهانت بود، من رفیق نزدیک ایشان بودم. هیچ چیزی از اعتیاد در ایشان نبود. آدم بسیار ملتزم و اخلاقی بودند. اواخر در باغی در نزدیکی قم که دارند برای چله‌نشینی رفته بود و به دنبال مسائل تهذیب روح و پالایش نفس بود. این مزخرفات چیست که می‌گویند. مگر هر روز ده‌ها نفر آدم غیر مشهور با این سکته‌ها و فشارها از دنیا نمی‌روند؟! من سی سالی در مرکز خدمات حوزه بودم و کارهای درمانی روحانیون را انجام می‌دادم خبر دارم که هر هفته دو سه نفر از افراد زیر چهل پنجاه سال سکته‌ی مغزی می‌کنند.

یک خانمی به دعوت از دانشگاه ادیان و مذاهب به ایران آمده بود و بعد به جهت اتهام جاسوسی دستگیر شد.

البته در سفر بعدی او دستگیر شد.

درباره‌ی این پرونده و به بهانه‌ی آن درباره‌ی اتهامات جاسوسی که مطرح می‌شود توضیحاتی بفرمایید.

من این را به برادرهای اطلاعات ده بار گفته‌ام، الان هم به شما می‌گویم؛ من که در دفترم شنود ندارم، از مسائل پشت صحنه هم خبر ندارم. من می‌گویم که ما «متاسفانه» شاگرد شهید بهشتی هستیم. دیگر باید گفت متاسفانه و سوگمندانه؛ زیرا الان دیگر افتخار فحاشی است و این شاگردی افتخاری نیست. ظاهرا شهید بهشتی و متانتش دیگر جایی در جامعه ندارد. شاگرد شهید بهشتی یعنی آدمی که یک اصولی برای خودش دارد و طبق آن اصول فکر می‌کند.

من به بچه‌های اطلاعات می‌گویم که عزیزان! شما شنود و وسیله و ابزار دارید، من باید کار فرهنگی کنم، من میهمان‌هایم را دعوت می‌کنم و قبل از دعوت هم لیست این افراد را به شما می‌دهم، می‌گویم این پنجاه نفر که استادهای معتبر و تاثیرگذاری هستند می‌خواهم بیاورم، لیست آن را هم به شما تقدیم می‌کنم. یک ماه دیگر هم شما می‌گویید یک نفر از این لیست نه و بقیه «اوکی» است. اینها هیچوقت مدعی نیستند که دانشگاه ادیان خلاف ضوابط جمهوری اسلامی رفتار کرده است. زیرا یک بار لوح تقدیر به حراست ما داده‌اند که او حراست نمونه‌ی استانی است، یک بار لوح تقدیر داده‌اند که او حراست نمونه‌ی کشوری است. الان هم که قائم مقام وزیر اطلاعات است. پس من وظیفه‌ی خودم را انجام داده‌ام و شما هم وظیفه‌ی خودتان را انجام دهید.

این خانم در آن سفری که آمد تایید شده بود، تاییدیه‌ی او را هم داریم و اگر کسی بخواهد می‌توانیم ارائه کنیم. اینکه در سفر بعدی چه کسی و کجا او را آورد و چرا جاسوس شد نمی‌دانم.

همین الان در قم پر از جاسوس است، در هیچ شهری به اندازه‌ی قم جاسوس نیست. در تهران برای رفتن به وزارتخانه‌ها و... یک محدودیت‌هایی هست ولی علما وقتی به قم می‌آیند دیگر همه هستند و می‌شود از آنها اطلاعات درآورد.

یا بگویید کار فرهنگی خودت را تعطیل کن و کرسی شیعه‌شناسی نگذار یا... ده تا دوازده دوره استادهای دانشگاه‌های برجسته‌ی جهان را با پول جیب خودشان نه پول دولتی آورده‌ایم و مفاهیم تشیع را به آنها یاد دادیم و رفتند. حداقل 180 استاد درجه یک از دانشگاه‌های معتبر مثل هاراورد، مک گیل و... آورده‌ایم و به آنها مفاهیم تشیع را درس دادیم، با پول دولت هم این کار را نکردیم، با بلیط دوسره‌ی فرست کلاس و هتل استقلال از جیب ملت نه، با پول جیب خودشان.

بله، در 180 نفر، یک نفر و آن هم نه دوره‌ی ما بلکه در دوره‌ی بعدی به دلیلی دستگیر شده است. اینها همه‌اش مضبوط است. آیا باید کار فرهنگی تعطیل شود؟! اگر این سمینارهای ما را دولت می‌خواست برگزار کند. هر سمینار پنجاه میلیارد تومان و آن هم بدون موفقیت برگزار می‌شد. ما مجانی و با تضمین موفقیت برگزار کردیم.

اگر نکته‌ای برای جمع‌بندی گفت‌وگو دارید بفرمایید.

اگر نگاه دانشگاه ادیان بر کشور حاکم شود نه تنها مشکلات داخلی کشور بلکه مشکلات خارجی، مشکلات با اهل سنت جهان هم حل می‌شود. بعد هم مشکلات با بقیه جهان حل می‌شود. نگاه ما در کشور به شکل افراطی ایدئولوژیک است. نگاه پیغمبر و ائمه هم اینطور نبود که ایدئولوژیک برخورد کرده باشند. هنگامی که حضرت محمد پیغمبر بود مشرکین هم بودند آیا در منابع داریم که پیامبر سیلی زده باشد به فلان مشرک یا غذایی که به او تعارف کردند را پرت کرده باشد در صورت آنها؟!

پنجاه و سه سال است طلبه هستم چنین چیزی را پیدا نکردم شما اگر پیدا کردید به ما هم نشان دهید. رفتار پیامبر و ائمه ما به این شکل که رفتار ما با دیگران است، نبود. حرف‌های شیخ حسین انصاریان را جدی بگیرید. مطبوعات چقدر روی این حرف‌ها کار کردند؟! چه حرف‌های قشنگی زد، اصلا عقب‌گرد هم نکرد. حرف شیخ حسین انصاریان تقریبا حرف عید فطر آقا هم بود. هر کسی هر پوششی می‌خواهد، داشته باشد اما جامعه به بی حیایی کشیده نشود که اگر اینطور شود از چشم دنیا می‌افتد. در اروپا و امریکا هنوز اصول اخلاقی حاکم است، اگر جامعه به بی اخلاقی و بی عفتی کشیده نشود بقیه‌اش قابل حل است. عفت هم چهار تا موی سر نیست.

بیشتر بخوانید:

216220

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1778802
جاسوس ها درقم، رهبری موروثی، مقام رهبری و خاتمی، حجاب اختیاری، شایعه اعتیاد مرحوم سیداحمد و... در سخنان جنجالی نواب رئیس دانشگاه ادیان 2