جام جم؛ آغاز با لاریجانی، پایان با جبلی؟
ریزش مخاطب را میتوان یکی از بحرانهای نه فقط شبکه جامجم، بلکه همه شبکههای صدا و سیما دانست. از دست رفتن مخاطبان صدا و سیما در حالی رخ میدهد که سال به سال، بر سهم این سازمان در بودجه سالانه افزوده میشود؛ هرچند که مدیران صدا و سیما همواره بر کمبود بودجه تاکید میکنند. احتمالا برای مدیران اخیر صداوسیما ریزش مخاطب محلی از اعراب نداشته باشد اصرار بر برنامههای کممخاطب، نشانه این رویکرد...
اعتماد نوشت: یک شبکه دیگر صداوسیما در حال تعطیل شدن است؛ دلیل آن هم همان گفته شده که همه تصور میکنند: «نداشتن مخاطب». در روزهای گذشته برخی منابع خبری نوشتند که شبکه جهانی جامجم که برای ایرانیان خارج از کشور پخش میشد، در آستانه تعطیلی قرار گرفته است.
خبرگزاری تسنیم نزدیک به برخی نهادها در خبری نوشته که «پیگیریها از صداوسیما نشان میدهد که تصمیم به تعطیلی شبکه جامجم توسط بعضی مسوولان صداوسیما گرفته شده است ولی باید دید پیمان جبلی رییس صداوسیما هم این موضوع را نهایتا تایید و عملیاتی خواهد کرد و پخش این شبکه از ماهواره متوقف خواهد شد یا خیر.» با توجه به اینکه همین منابع بر بیمخاطب بودن این شبکه تاکید دارند، اگر رییس صدا و سیما به زودی با تعطیلی جامجم موافقت نکند، قاعدتا در آینده این اقدام باید شود تا کمی از هزینههای جاری سازمان صدا و سیما کاهش یابد. به عبارت دیگر این تصمیم دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.
اصلا هم ریزش مخاطب نداشتیم!
در همین حال روابط عمومی شبکه جامجم در اطلاعیهای به این گمانهزنیها درباره تعطیلی این شبکه به دلیل مخاطب نداشتن، واکنش نشان داده است. در این اطلاعیه آمده که «با توجه به اینکه از سال 1395 تاکنون هیچ نظرسنجی درخصوص شبکه جهانی جامجم صورت نگرفته است لذا خبر ریزش مخاطبان شبکه، غیرمستند بوده، مبنای علمی نداشته و صرفا حدس و گمان است». این در حالی است که مدیر جامجم سال گذشته در یک نشست خبری بر ریزش مخاطبین این شبکه صحه گذاشته و گفته «ایرانیان خارج از کشور در زمانی که ماهواره شبکههای فارسیزبان نداشت مخاطبِ پروپاقرصِ شبکه جامجم بودند».
«حسن ملکی» که پاییز 1398 با حکم «مرتضی میرباقری» معاون سیما، مدیر جامجم شد، سال گذشته در جریان یک نشست خبری، یکی از دلایل ریزش مخاطبان این شبکه را «کاهش بودجه» عنوان کرده بود؛ با این توضیح که «اعتبار ریالی و ارزی قبلا بهتر اختصاص داده میشد و حتی بهرهمندی از برخی امکانات و مجریان و برنامهسازان موفق، توقف سه کانال به یک کانال» باعث شد تا «بخشی از مخاطبین همراه از دست بروند.» «تحریم» دلیل دیگری بود که او بر آن تاکید داشت.
همچنین به گفته حسن ملکی، «برخی رفت و آمدها در فتنهها باعث شد شبکههای فارسیزبانِ ضدانقلاب در ماهواره شکل بگیرند و بخشی دیگر از ریزش مخاطب را برای شبکه ما به وجود آورند و به گونهای که شبکه تا حدودی مخاطبینش را گم کند».
نظرسنجی کردیم؛ 60 درصد مخاطب داریم!
در ادامه اطلاعیه شبکه جامجم آمده که «طی سالهای اخیر از مرکز تحقیقات و افکارسنجی سازمان درخواست کردهایم که نظر سنجی میدانی از میزان مخاطبان شبکه صورت دهد که به دنبال نشست دو ماه قبل مدیر شبکه با رییس محترم مرکز تحقیقات و مدیران کل آن مرکز، مقرر شد به زودی نظرسنجی دقیقی صورت پذیرد. با این حال واحد امور مخاطبان شبکه جهانی جام جم در خردادماه سال جاری به منظور پر کردن این خلأ اقدام به دو نظرسنجی کرده که براساس آن میزان مخاطبان شبکه حدود 60 درصد بوده است.»
مشخص نیست اگر این 60 درصد واقعی است، پس صحبتهای مدیر شبکه جامجم در نشست خبری سال گذشته بر چه اساسی بوده و اگر آن درست است، این آمار ارایهشده در اطلاعیه روابط عمومی شبکه بر چه بوده است؛ چرا که داشتن مخاطب 60 درصدی نمیتواند آماری باشد که مدیر شبکه مدنظر این میزان را ریزش مخاطب بداند.
کاهش مخاطب؟ هرگز!
این اطلاعیه میافزاید: «طی 4 سال اخیر تلاش شده است تا ضمن هدایت برنامهها به سوی انعکاس مسائل مبتلابه و مورد علاقه ایرانیان خارج کشور و نیز تولید برنامه از میان جامعه ایرانیان خارج کشور، برنامههای شبکه به سمت تعاملی شدن سوق داده شوند و در برخی برنامههای زنده، ایرانیان خارج کشور به طرح مشکلات حقوقی، قضایی و اقتصادی خود میپردازند و مسوولان امر نیز پاسخگو هستند. این رویکرد تعاملی که با استقبال فراوان ایرانیان خارج کشور مواجه شده گویای ارتباط رو به افزایش مخاطبان با شبکه جهانی جام جم میباشد.»
روابط عمومی جامجم در ادامه از همکاری ایرانیان خارج از کشور با این شبکه خبر داده و نوشته «همکاری تعداد زیادی از ایرانیان و فارسیزبانان خارج کشور از اقصینقاط دنیا با شبکه جهانی جامجم به عنوان خبرنگار افتخاری و نیز صدها هزار دنبالکننده شبکه و برنامههای آن در فضای مجازی (آپارات، اینستاگرام، تلگرام، یوتیوپ و...) نیز گویای افزایش چشمگیر میزان مخاطبان شبکه است.» باز هم مشخص نیست ادعای افزایش چشمگیر میزان مخاطبان شبکه بر پایه چه استدلال و مبنایی مطرح شده است. وقتی کمتر از یکسال پیش، مدیر شبکه به ریزش مخاطب اذعان کرده، مشخص نشده که در این مدت، مخاطبان چگونه افزایش یافته است.
در پایان نیز شبکه جامجم تصریح کرده که «هرگونه تصمیمی راجع به حذف یا بقای این شبکه در نهایت با تصمیم رییس محترم رسانه ملی و معاون محترم سیما صورت خواهد گرفت و صرفا اخباری که از سوی روابط عمومی سازمان صدا و سیما، روابط عمومی معاونت سیما یا روابط عمومی شبکه جهانی جام جم منتشر شود دارای صحت است.» این بخش از اطلاعیه را میتوان تاییدی بر اخبار تعطیلی شبکه جامجم دانست چرا که در این متن، تعطیلی شبکه را تکذیب نکرده و تنها مدعی شده که نه تنها ریزش مخاطب نداشتهاند، بلکه افزایش مخاطب هم ایجاد شده است.
آغاز با لاریجانی، پایان با جبلی؟
شبکه جامجم در دوران ریاست علی لاریجانی بر صدا وسیما تاسیس شد؛ همان دورانی که «هویت» و «چراغ» روی آنتن صدا و سیما میرفت، شبکههای زیادی هم از سوی این سازمان راهاندازی میشد. آذرماه سال 1376 جامجم ایجاد شد که ماموریت آن تغذیه خبری ایرانیان خارج از کشور، بر اساس خطمشی سازمان صدا و سیما بود.
بنا بر نوشته روابط عمومی این شبکه، جامجم «با هدف اشاعه فرهنگ اسلامی ایرانی، حفظ و گسترش ارتباط ایرانیان مقیم خارج از کشور، اطلاعرسانی و پاسخگویی به خواستهها و نیاز بینندگان» راهاندازی شده است. دو سال بعد، یعنی بهمن 1378 دومین کانال جامجم برای «بینندگان مقیم امریکا و کانادا راهاندازی شد» و خرداد 1381 هم سومین کانال جام جم، با هدف مخاطبان منطقه آسیا و اقیانوسیه آغاز به کار کرد.
جامعه ایرانیان در «اروپا»، «امریکا» و «آسیا» مخاطبان هدف این شبکه بودهاند اما انگار حنای جامجم برای آنها دیگر رنگی ندارد و دیدن برنامههای ساختهشده در تهران، برای خارجنشینان اولویتی ندارد؛ مانند بسیاری از ایرانیان داخل کشور.
این سه کانال جامجم در دورهای به یک کانال تبدیل شد، اما دوباره بعد از مدتی هر سه کانال به صورت 24ساعته ادامه کار دادند.
ریزش مخاطب را میتوان یکی از بحرانهای نه فقط شبکه جامجم، بلکه همه شبکههای صدا و سیما دانست. از دست رفتن مخاطبان صدا و سیما در حالی رخ میدهد که سال به سال، بر سهم این سازمان در بودجه سالانه افزوده میشود؛ هرچند که مدیران صدا و سیما همواره بر کمبود بودجه تاکید میکنند.
«هم عقبنشینی از آرمان، هم از دست دادن مخاطب»
البته که مدیران این سازمان احتمالا آنچنان نگران کاهش مخاطبان خود نیستند؛ تغییراتی که در دوره ریاست پیمان جبلی بر صدا و سیما انجام شده، نشان میدهد که طیف حاکم بر این سازمان، خط و ربط خاصی را پی میگیرد و تنها به فکر مخاطبان همسو با خود هستند.
وحید جلیلی برادر سعید جلیلی که قائممقام فرهنگی رییس صدا و سیماست، در مدت دو سال حضورش در ساختمان شیشهای، با اعمال نفوذی که دارد، در جهت تغییر برخی مدیران حرکت کرد. او مدیرانی از حوزه هنری، سازمان تبلیغات، جشنواره فیلم عمار و حسینیه هنر به صدا و سیما آورد و مدیران قبلی از مسوولیتهای مهم خود کنار رفتند. به عبارت دیگر، وحید جلیلی همراه خود، افرادی از طیف عدالتخواهان را وارد صدا و سیما کرد. همین امر موجب انتقادات زیادی علیه عملکرد او و تیمش در مدیریت این سازمان شد.
البته وقتی وحید جلیلی قائممقام صدا و سیما میگوید «سالها گفتند خنثی باشید تا جذب کنید. این هم نتیجه کار! هم عقبنشینی از آرمان هم از دست دادن مخاطب»، مشخص است که با این تفکر، پیشبرد «آرمان» را اولویت داده و برایشان اهمیت دارد؛ چرا که از روند اجرا شده در دورههای مختلف اینگونه انتقاد کرده است. قاعدتا با این طرز تفکر، ریزش مخاطبان نه تنها قابل پیشبینی بوده بلکه یک امر عادی محسوب میشود.
برنامه سیاسی یا تبلیغات تندروها
مواقع زیادی شده که عملکرد صدا و سیما در برخی برنامههایش به خصوص برنامههای سیاسی، موجب انتقادات و مذمت افکار عمومی قرار گرفته است. در سالهای اخیر، برنامههای سیاسی این سازمان، خواه طنز باشد و خواه جدی و مستند، به وضوح به طرف جبههای از تندروهای سیاسی غش کرده است.
از برنامههای گفتوگومحور گرفته تا برنامههایی که به عنوان طنز معرفی میشوند، برخی چهرههایی که در آن به عنوان مجری حضور دارند، مشخصا دیدگاههایی نزدیک به تندروهایی مانند جبهه پایداری دارند. همچنین برخی برنامهها مانند جهانآرا در شبکه افق که گفتوگومحور است یا برنامههایی که طنز معرفی میشوند مانند «پاورقی» و «سیدخندان»، سخنان تند و تیزی از سوی مجریان درباره طیف سیاسی اصلاحطلبان و همچنین دولتهای حسن روحانی و سیاستهای آن بیان میشود؛ چه در زمان در راس کار بودن حسن روحانی و چه بعد از آن. با این وجود این برنامهها در زمان مقرر خود به صورت کامل پخش شده و از حمایت کامل مدیران صدا و سیما برخوردار هستند.
دعوا بر سر بیمخاطب بودن!
آش این برنامهها و بیمخاطب بودن آنها، به قدری شور شد و اختلافات به قدری بالا گرفته که دعواها و اختلاف نظرها به توییتر کشیده شد. وقتی محمدرضا شهبازی مجری برنامههایی مانند پاورقی و سیدخندان با ادبیاتی نامتعارف از احتمال بازگشت رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به صدا و سیما انتقاد کرده بود، مدیر گروه اجتماعی شبکه سه که مدیر آن علی فروغی است، با ادبیات به مراتب نامتعارفتر از شهبازی انتقاد کرد.
محمدرضا نجارزاده مدیر گروه اجتماعی شبکه سه که بعد از آن توییت به مدیر سابق گروه اجتماعی تبدیل شد، خطاب به مجری این برنامهها در توییتر نوشت که «آخه [...]! امروز نظرسنجی برنامه فاخرت اومد مخاطب 5 درصد سیدخندان؛ معلی 37 درصد، محفل قرآنی 4 برابر شما، اعجوبهها تا 30 درصد رو زد، خودمونی رجبی 19 درصد رو زده به چی مینازید؟» گویا این اطلاعات به عنوان اسرار شغلی بوده که در کنار استفاده از «فحش» موجب برکناری نجارزاده شد. اما نکته اینکه مدیران جدید صدا و سیما، فضای جولان را به برنامهسازان و مجریانی دادهاند که مخاطب برنامهشان 5 درصد است و همچنان از آنها حمایت میکنند.
به عبارت دیگر، آنها ارایه محتوایی که خود و جریان سیاسیشان میپسندند را به جذب مخاطب ترجیح میدهند. پیش از این هم صداوسیما برای آنچه «چابکسازی» سازمان خوانده، دو شبکه «ایران کالا» و «شما» را تعطیل کرده بود؛ دو شبکهای که مخاطبی نداشتند و اساسا برنامهای دندانگیر هم که مخاطب را ترغیب به مراجعه به این شبکهها کنند، در بساطشان نبود.
مرجعیت ازدسترفته
شاید بحث ریزش مخاطبان صداوسیما بحث جدیدی نباشد و در دورههای گوناگون این موضوع مطرح میشده، اما در دوره اخیر و پس از آغاز به کار پیمان جبلی و قائممقامش وحید جلیلی، روند این ریزش بیشتر از قبل شده است؛ جهتگیری خبرهای پخششده از صدا و سیما گویای آن است که تسلط گروههای تندرو بر بخشهای مختلف صدا و سیما، بیش از قبل شده است؛ گزارشهایی که از جهتدار بودن عبور کردهاند و با زور و ضرب میخواهند نظرات خود را در چشم بیننده کنند.
این موضوعات و به خصوص از دست دادن مخاطبان، آنچنان پررنگ و مشهود است که حتی وزیر ارشاد دولت رییسی هم به آن اذعان کرده و گفته «صداوسیما در حال از دست دادن مرجعیت خود است». همین هم هست؛ طبق نظرسنجی «ایسپا»، مرجعیت خبری صدا و سیما برای کسب اطلاعات و خبر، از سال 1383 تا 1400 با روندی نزولی روبرو شده است.
سال 1383 مرجعیت خبری صدا و سیما در جامعه آماری حدود 75 درصد بوده که در سال 1400 این عدد به حدود 45 درصد رسیده است. در مقابل استفاده از شبکههای اجتماعی برای کسب خبر، با رشد چشمگیری روبرو بوده است؛ از نزدیک به صفر درصد در سال 1383، به حدود 45 درصد در سال 1400 رسیده است. به عبارت دیگر در این سالها، آنچه از مرجعیت صدا و سیما کم میشد، به مرجعیت شبکههای اجتماعی اضافه میشد.
کوچکسازی و چابکسازی؟
در دوران کوتاه مدیریت محمد سرافراز بر صدا و سیما، او تصمیم به «چابکسازی» این سازمان گرفت. از همین رو «مهدی مجتهد»، مدیر وقت برنامهریزی و منابع مالی صدا وسیما، از حذف 900 پست مدیریتی خبر داد؛ به عبارت دیگر آنها میخواستند با چنین اصلاحاتی دست به کوچکسازی صدا و سیما بزنند. سازمانی که در دوران عزتالله ضرغامی، با جهش در جذب کارمند روبرو شد.
سال 1395، علی لاریجانی رییس مجلس وقت، در سخنانی با انتقاد از افزایش کارکنان صداوسیما گفته بود که «میشد با 12.10 هزار نفر کار کرد ولی ناگهان تعداد کارکنان این سازمان به 36 هزار نفر رسید. عارضه مهمی در کشور داریم که بزرگشدن دولت است. اینکه منابع را خرج امور جاری کنیم، فضای تنفس برای کارهای دیگر نمیماند».
بنا بر برخی خبرها، در پایان سال 1395، شمار کارمندان رسمی، قراردادی و پیمانی صداوسیما به عددی بین 48 هزار تا 50 هزار نفر رسید؛ رشدی چشمگیر که باعث میشود مدیران صداوسیما همواره از کم و کاستی بودجه شکایت کنند.
بودجه رو به افزایش؛ مخاطب رو به کاهش
اما بودجه این سازمان در سالهای گذشته، همواره مورد انتقاد منتقدین صدا و سیما بوده؛ چرا که آنها معتقدند این میزان از بودجه برای سازمانی که در حال از دست دادن مرجعیت خود است و مخاطبانش رو به کاهش هستند، زیاد است. بودجه صدا و سیما، طی سالهای 1384 تا 1387، در بخش هزینهای از 224 میلیارد و 125 میلیون تومان، به 406میلیارد و 488میلیون تومان افزایش داشته است؛ به عبارت دیگر از سال 1384.1385، 1386 و 1387 یعنی در چهار سال اعتبارات هزینهای برای صدا و سیما با افزایش 182 میلیارد تومانی، رقمی حدود دو برابر افزایش داشته است.
افزایش بودجه در سالهای تحریم
میان سالهای 1388 تا 1391 بودجه بخش هزینهای سازمان صداوسیما از حدود 450 میلیارد تومان، به رقمی معادل 840 میلیارد تومان رشد پیدا کرد؛ رقمی که اهمیت آن به سالهای افزایش بودجه بازمیگردد؛ این سالها، روزگارانی بودند که تنش میان ایران و غرب درباره برنامه هستهای ایران در اوج بود و در این سالها، همراه با رشد بودجه صدا و سیما، رشد تحریمها و افزایش تنشهای اقتصادی در جامعه نمایان بوده است.
به عبارت دیگر، در زمانهای که ایران در فشار تحریمها بوده، اعتبارات هزینهای صدا و سیما چیزی نزدیک به 390 میلیارد تومان افزایش داشته است. البته این ارقام با نگاه امروز، شاید زیاد نباشد چرا که این رقمها، قیمت یک ساختمان کلنگی بزرگ در شمال تهران باشد. اما برای درک بهتر باید با قیمت دلار در آن سالها قیاس شوند؛ قیمت دلار سال 1390 کمی بیشتر از یک هزار تومان و بعد از آن بین دو هزار تا 4 هزار تومان بوده است.
حمله به برجام و افزایش بودجه در سالهای برجام
اما بخش هزینهای بودجه این سازمان برای سال 1392، حدود 48 میلیارد تومان کاهش داشت و به حدود 792 میلیارد تومان رسید. در ادامه با روی کار آمدن دولت جدید و توافقهای هستهای و باز شدن دست دولت، اعتبارات هزینهای این سازمان با افزایشی نزدیک به 80 میلیارد تومانی، به بیش از 872 میلیارد تومان رسید.
برای سال 1394، اعتبارات هزینهای صدا و سیما رشدی خیرهکننده داشت؛ از 872 میلیارد تومان به کمی بیش از یک هزار میلیارد تومان رسید؛ یعنی نزدیک به 14 درصد رشد در یکسال. این رشد چشمگیر اتفاقا در همان سالی بود که مذاکرات هستهای در حال انجام بود و برجام در حال انعقاد و صدا و سیما هم به عنوان یکی از پایگاههای منتقدان برجام شناخته میشد؛ با این حال دولت بودجه صدا و سیما را افزایش داده بود. این روند افزایش در سالهای بعد حفظ شد.
گوشه و کنارهای بودجه
البته در رابطه با بودجه صدا و سیما باید این نکته را هم در نظر گرفت که در قوانین سالانه بودجه، به غیر از ردیف بودجه مستقل برای این سازمان، برخی بندهایی نیز در بخش تبصرههای بودجه در نظر گرفته میشود که مبالغ هنگفتی هم هستند. به عنوان مثال در تبصره 10 قانون بودجه 1402، تاکید شده که «شرکتهای بیمه مکلفند مبلغ 6 هزار میلیارد ریال از اصل حق بیمه شخص ثالث دریافتی را... به صورت ماهانه به حساب درآمد عمومی... این قانون نزد خزانهداری کل کشور واریز کنند... منابع حاصل در اختیار برخی سازمانها از جمله صدا و سیما قرار میگیرد تا در ردیفهای مربوط به این دستگاهها در جدول شماره (7) این قانون در امور منجر به کاهش تصادفات و مرگ و میر و ساخت برنامههای فرهنگسازی و آگاهیبخشی در جهت کاهش حوادث رانندگی مطابق برنامه عملیاتی آییننامه مدیریت ایمنی حملونقل و سوانح رانندگی هزینه شود.»
یا در بند دیگری به دولت اجازه داده شده «تا سقف پنج درصد (5%) از منابع حاصل از کاهش مصرف گاز و برق ناشی از پخش برنامههای فرهنگسازی توسط سازمان صدا و سیما و سایر رسانهها (به تشخیص شرکت ملی گاز و توانیر) را در قالب عقد قرارداد به این سازمانها پرداخت کند».
8 هزار میلیارد تومان بودجه اختصاصی
اما در ردیف بودجه صدا و سیما برای سال 1402، رقمی بیش از 8 هزار میلیارد تومان اختصاص داده شده است؛ عددی که در مقایسه با یک دهه قبل، رشدی نجومی داشته است. در قانون بودجه امسال، برای صدا و سیما مبلغ 243 میلیارد تومان درآمد، از محل تبلیغات ناشی از پخش مسابقات ورزشی در نظر گرفته شده است.
همچنین در جدول شماره (9) قانون بودجه که به «برآورد اعتبارات ردیفهای متفرقه» مربوط میشود، آمده «در اجرای ماده 93 قانون برنامه ششم توسعه و توسعه کمی و کیفی برنامههای تولیدی پویا نمایی، مستند، فیلم و سریال، افزایش بابت سریال حضرت موسی، حضرت سلمان (20000 میلیارد ریال)، تلوبیون (500 میلیارد ریال)، اجرای طرح نشانکی (سیگنالی)، (2500 میلیارد ریال) برای سازمان صدا و سیما، اعتباری به مبلغ 7 هزار و 240 میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
شلیک به پای خود
با وجود برخورداری صدا و سیما از بودجههای سنگین و درخور، اما آنطور که از نظرسنجیها و بازخوردها در جامعه دیده میشود، این سازمان در حال واگذاری قافیه نه به شبکههای ماهوارهای، بلکه به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است. اما همزمان، مدیران این سازمان تمام تلاش خود را برای حفظ برنامههایی چون پاورقی و امثال آن کردند؛ برنامههایی که درصد مخاطبانشان یک رقمی است و سازمانی با بودجههای 13-12 رقمی خود را دلخوش به آنها کرده است و در عوض برنامههای پربیننده را از کنداکتور پخش برای همیشه حذف میکنند؛ انگار رسم مدیران همین است؛ شلیک به پای خود.
از میان اخبار