دوشنبه 5 آذر 1403

جریان‌شناسی حوادث مشهد؛ گرگ‌های تنها و مزدوران نیابتی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
جریان‌شناسی حوادث مشهد؛ گرگ‌های تنها و مزدوران نیابتی

درباره جنایت تروریستی در حرم مطهر رضوی و به شهادت رسیدن دو روحانی شیعه و همچنین جنایت سه روز قبل از آن درباره دو روحانی اهل سنت در گنبدکاووس باید نکاتی را مدنظر داشت.

در هر دین و مذهبی مفاهیم مختلفی وجود دارد که روابط اجتماعی و سیاسی براساس آن شکل می‌گیرد. در این میان یک سری از مفاهیم می‌تواند نقش به شدت منفی را بازی می‌کند هر چند که نزد یک مذهب یا دین مفاهیم مقدسی باشند. متأسفانه الان در دنیای اسلام مفاهیمی مانند تکفیر برای برخی طرفداران افراطی مقدس شمرده می‌شود و به روابط بخشی از دنیای اسلام تحمیل شده و این آفت خطرناکی در جهان اسلام است. راهکار این است که مفاهیم بسیار زیاد معطوف به همدلی و همزیستی مسالمت‌آمیز در دین اسلام توسط علمای شیعه و اهل سنت برجسته شده و مسئولان سیاسی نیز زمینه‌های افراطی‌گری را از بین ببرند.

از ابتدای دهه 1370 هجری شمسی و همزمان با دهه 1990 میلادی شاهد هستیم که غرب در حال کنار گذاشتن تمام چالش‌های داخلی خود است و در این فضا ساموئل هانتینگتون از چالش بین تمدن‌ها سخن می‌گوید و بیان می‌دارد تمدن غرب برای اینکه بر سایر تمدن‌ها غالب شود باید از اختلافات و خطوط گسل درون‌تمدنی دشمنان و رقبایش استفاده می‌کند و این ایده به یک دستورکار سیاسی و اطلاعاتی در غرب تبدیل می‌شود.

در همین زمان است که گروه‌های تکفیری از درون گروه‌های جهادی در افغانستان شکل می‌گیرند که برخاسته از 2500 مدرسه علوم دینی بودند که حمایت مالی آن را عربستان انجام می‌داد و پشتیبانی آن در مرزهای افغانستان و پاکستان صورت می‌گرفت و اندیشه‌هایی شکل گرفت که هم چهره اسلام را خدشه‌دار کرد و هم روابط اسلام و غرب را با کشتارها و جنگ‌ها و اشغال‌ها به ضرر مسلمانان شکل داد و هم اینکه به چالش درونی در میان دنیای اسلام تبدیل شد.

از آن زمان غربی‌ها از جمله آمریکا و انگلیس سعی کردند این پدیده را به مثابه یک خط گسل میان مسلمانان سامان بدهند و صهیونیست‌ها نیز در پیشبرد این سیاست نقش‌آفرینی کردند و متأسفانه جهان اسلام نه تنها سعی نکرد عوامل وحدت‌زا را تقویت کند بلکه بعضا به این تنش‌ها دامن هم زد که از زمان شکل‌گیری طالبان افغانستان، القاعده، داعش و داعش خراسان و چالش‌هایی که شکل گرفته تداوم این وضعیت را شاهد هستیم. اینها نشان می‌دهد چالش‌های تازه‌ای در راه است که حتما به ضرر کشورهای اسلامی است و لازمه‌اش این است که علمای دین و دولتمردان در جهان اسلام به یک سری اقدامات اصلاحی و تنش‌زدا روی بیاورند. الان در دنیای اسلام دو دسته کلی گروه‌های تکفیری وجود دارند که عمدتاً دولت‌ها آنها را با انگیزه‌های سیاسی و امنیتی شکل دادند؛ دسته اول گروه‌هایی هستند که از لحاظ عقیدتی به طور کاملاً جزمی پرورش یافته‌اند و الان نقش «گرگ‌های تنها» را بازی می‌کنند و هرجا احساس رسالت و تکلیف کنند دست به اقداماتی شبیه مشهد مقدس دست می‌زنند و در میان فرق مختلف اسلامی فعال هستند.

دسته دوم گروه‌های مزدور تکفیری هستند که به استخدام دولت‌ها و دستگاه‌های اطلاعاتی و گروه‌های فرقه‌ای انحرافی درآمده‌اند. این گروه دوم مهمتر از گروه اول هستند زیرا با سیاست‌های چالش‌آفرین دولت‌ها همراه هستند. اتفاقی که در مشهد رخ داد مرتبط با اتفاقات مشکوکی است که در جهت ایجاد چالش میان ایرانی‌ها و افغانستانی‌هاست آن هم در حالی که حدود 5 میلیون افغانستانی در ایران حضور دارند و همواره روابط خوبی بین این دو وجود داشته است اما وجود یک دولت افراطی در افغانستان که بلافاصله بعد از این اتفاق موضع‌گیری هم می‌کند نشان از اتفاقات خطرناکی دارد.

به یاد داشته باشیم ازبک‌های تکفیری برای اولین بار توسط ترکیه در سوریه به استخدام در آمدند و آنها به نیروهای نیابتی ترکیه تبدیل شدند و بعد از آن هم به مانند تمامی گروه‌های تکفیری در سراسر مناطق اسلامی پخش شدند. نکته جالب این است که تنها جایی که مانع بازگشت تکفیری‌ها به قلمروی خودش شد کشورهای اروپایی بودند. به عبارتی اروپایی‌ها از موضوع داعش استفاده کردند و ده‌ها هزار نفر از افراد دارای تفکر تکفیری را به سوریه و غرب آسیا صادر کردند اما در جریان بازگشت این افراد، عالی‌ترین مقامات سیاسی اجازه این بازگشت را ندادند.

امروز این تکفیری‌ها در قالب همین دو گروه گرگ‌های تنها و مزدوران دولت‌ها عمل می‌کنند که مقابله با هر یک از این دو دسته برخورد خاص خودش را می‌طلبد اما در درجه اول علمای اسلامی و سیاستمداران جهان اسلام باید در عمل به سمت تقریب حرکت کنند نه اینکه به اسم مأموریت‌های تقریبی بیشتر به شکل تخریبی عمل کنند.

فعال شدن برخی جریان‌ها برای تنش‌آفرینی ایرانی افغانستانی دامن زدن به نگاه‌های ملی‌گرایانه در داخل کشور پس از این اتفاق بین ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها و برخی سخنان تحریک‌آمیز قابل تامل است. من هفته پیش در یک توئیت هشدار دادم که «انتشار کلیپ‌های توهین افغان‌ها و ایرانی‌ها به همدیگر حاکی از سازماندهی یک تنش تازه است. حاکمیت افراطی‌گری طالبانی، یارگیری داعش خراسان و تداوم جنگ‌های نیابتی در غرب آسیا، زمینه‌های مستعد یک چالش تازه در مرزهای شرقی است. هر تنشی قابل پیشگیری است، اگر دیر نشود.» واقعیت این است که همه این مسائل به هم ربط دارند. یک ظرفیتی به نام دولت رادیکالی در افغانستان شکل گرفته و این باعث شده جمعیت افغانستانی‌های مقیم ایران از زمان آمدن طالبان بیش از 30 درصد افزایش پیدا کرده و به حدود 5 میلیون نفر برسد. در این وضعیت جریاناتی که همواره به دنبال چالش برای ایران بودند و یکبار هم ایران را به مرحله جنگ با طالبان رساندند، الان هم فعال شده‌اند تا میان ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها شکاف و تنش ایجاد کرده و زمینه‌های تاریخی این رابطه را از بین ببرند.

این در حالی است که افغانستانی‌ها در ایران خیلی زحمت کشیدند و بخشی از زحمت بازسازی و توسعه ایران بر دوش آنها بوده و در ایران صادقانه کار کردند و در مقابل ایرانی‌ها هم واقعا مهمان‌نوازی کردند و ایران یکی از پناهنده‌پذیرترین کشورهای دنیا بوده و تا زمان جنگ سوریه ایران در زمینه دارای رتبه اول بوده است.

مجموعه این تحولات را با هم می‌بینم. به عبارتی زمینه‌هایی که برای اختلاف‌افکنی وجود دارد نیازمند جرقه‌هایی مانند دو جنایت اخیر از میان روحانیون اهل سنت و شیعه است، لذا باید با حساسیت با این موضوع مواجه شد و هم می‌توان در قالب ساز و کارهای همکاری‌های دو کشور به این اختلافات رسیدگی کرد و هم اینکه در سطح کلان امروز دنیای اسلام در قرن 15 نیازمند یک رنسانس است. اروپا در قرن 15 میلادی رنسانس کرد و دنیای اسلام هم در قرن 15 شمسی نیازمند چنین تحولی برای حاکم شدن عقلانیت است. در اروپای قبل از رنسانس و در قالب جنگ‌های درون‌مذهبی و جنگ‌های صلیبی و فرقه‌ای کشتارهایی مخوف‌تر و وحشتناک‌تر از تحولات جهان اسلام رخ داد ولی سرانجام عقل به کمک آمد و فرق مختلف مسیحی اصول اختلافی را محدود و بر روی اصول اشتراکی توافق کردند. به اعتقاد من ساز و کار مواجهه با تفکرات تکفیری و ارتدادی، سازوکار مقابله‌ای و مقابله به مثلی نیست بلکه در دو سطح سیاسی و دینی، سیاستمداران و علمای دنیای اسلام باید در گفت‌وگو با هم تقریب را به معنای واقعی در پیش بگیرند.

رسیدگی به محرومیت‌های مرزی در کشور و در مسیر توسعه قرار دادن این مناطق به منزله یک راهکار اصلی برای پیشگیری از سربازگیری برخی کشورهای همسایه از این مناطق با سوءاستفاده از فقر و مشکلات شدید معیشتی آنهاست. در تمام دنیا توسعه از مرز شروع و به مرکز می‌رسید اما در ایران توسعه در مرکز متوقف شده و به سمت مرزها کشیده نمی‌شود. بنده در طول یکسالی که رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم بودم 28 سفر به مناطق مرزی داشتم و تقریبا تمام مرزهای کشور را تا نقطه صفر مرزی بازدید کردم و واقعا آنجا شاهد کم‌کاری مسئولان بودم و جالب این است که بسیاری از مناطق مرزی آبی و خاکی به دلایل به اصطلاح امنیتی غرق امنیتی شده بود، در صورتی که در آن نقاط می‌توان یک سری کارهای توسعه‌ای اساسی را برای مردم آن مناطق انجام داد.

* منتشر شده در ایکنا / 20 فروردین 1401

کد خبر 1620235