روایت اسرائیلی ها از ترور عماد مغنیه
چندساعت از شب گذشته بود و صهیونیستها کنار هم در ساختمان مرکزی موساد نشسته و به نمایشگر چشم دوخته بودند که یکی از افسران واحد 8200 فریاد کشید: «خودشه، این مائوریسه!»
چندساعت از شب گذشته بود و صهیونیستها کنار هم در ساختمان مرکزی موساد نشسته و به نمایشگر چشم دوخته بودند که یکی از افسران واحد 8200 فریاد کشید: «خودشه، این مائوریسه!»
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: چندی پیش روز 12 فوریه سالروز شهادت عماد مغنیه فرمانده مقاومت و یکی از چهرههای اصلی حزبالله لبنان بود که به اینمناسبت مروری بر کتاب «فرمانده در سایه» با گردآوری و ترجمه وحید خضاب درباره اینفرمانده افسانهای مقاومت اسلامی داشتیم. اینمطلب در پیوند «شهادت پس از 25 سال تعقیب جاسوسهای اسرائیل / حدادعادل هم متوجه نشد عکاس آنجلسه عماد مغنیه است» قابل دسترسی و مطالعه است.
کمبود منابع مطالعاتی و مستند درباره عماد مغنیه یکی از موضوعاتی بود که در مطلب پیشین به آن اشاره کردیم. اما بخشهایی از کتاب «فرمانده در سایه»، ترجمه یکی از فصول کتاب «تو زودتر بکش» نوشته رونین برگمن خبرنگار اسرائیلی است که تاریخ ترور و آدمکشیهای رژیم صهیونیستی را در قالب اثری منسجم گردآوری و تدوین کرده است. اینفصل از کتاب مذکور درباره دستیابی اسرائیل به موقعیت شهید مغنیه و ترور اوست. ترجمه وحید خضاب از کتاب قطور «تو زودتر بکش» تا بهحال 3 جلد داشته که بناست جلد چهارمی هم به آن افزوده شود و آن را تکمیل کند.
فصل مربوط به ترور عماد مغنیه، ازجمله فصولی است که بناست در جلد چهارم ترجمه خضاب از اینکتاب بخوانیم و سال آینده به بازار نشر میآید. به اینترتیب شمارهصفحاتی که در مطلب پیشرو ذکر شدهاند، مربوط به کتاب «فرمانده در سایه» هستند. در اینمطلب مروری بر روایت ترور و شهادت حاجرضوان در سال 2008 داریم که رونین برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» آورده و البته وحید خضاب هم روایتهای اعضای جبهه مقاومت اسلامی را کنار آن در «فرمانده در سایه» قرار داده است.
اما با مطالعه در پرونده شهادت عماد مغنیه، متوجه شباهتی بین ترور او سردار شهید حاجقاسم سلیمانی میشویم؛ جنایتکاربودن رئیسجمهورها و نخستوزیران آمریکا و اسرائیل که بهجز آتشافروزی در نقاط مختلف جهان، دستور قتل و ترور چهرههای مختلف را صادر میکنند. در پرونده ترور عماد مغنیه، دست جورج بوش و ایهود اولمرت خونآلود است و در ترور سردار سلیمانی دست چهرههایی چون دونالد ترامپ، مایک پمپئو و...
***
پیش از این، 9 قسمت از پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» را منتشر کردهایم که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند:
1- «اسرائیل چگونه برنامه موشکی مصر را تعطیل کرد و افسر نازی چهطور جاسوس موساد شد؟»
2- «وقتی موساد یکمترجم و خدمتکار را اشتباهی کشت / زنان جاسوسی که موجب مرگ خیلیها شدند»
3- «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»
4- «استفاده از F15، بویینگ، زیردریایی وتکاور زنپوش برای ترور ابوجهاد»
5- «وقتی طرح اسرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد / دستاوردهای نصب شنود در صندلی محمود عباس»
6- «امضای برگه قرمز محتشمیپور توسط شیمون پرز و درخواست بختیار از موساد برای ترور امام خمینی»
8- «ترور فرمانده فلسطینی با بمب درون تلفن همراه / یاسین به اسرائیلیها گفت شما از روی زمین محو میشوید!»
9- «وقتی اسرائیل خالدمشعل را مسموم کرد و پادزهر را به او رساند»
***
دو سال پیش از ترور عماد مغنیه، خبرهایی در رسانههای آمریکایی مبنی بر افزایش تلاشهای سیا برای کشتن او منتشر شد. اینفرمانده لبنانی مقاومت اسلامی، بیش از 25 سال تحت تعقیب دستگاههای اطلاعاتی و نیروهای آمریکایی بود و آمریکاییها طی دهه 80 با آنکه تحت تعقیبشان بود، به او دست پیدا تکردند. یکی از مطبوعات غربی هم نوشته بود تلآویو اواخر دهه 80 بارها سعی کرد مغنیه را نابود کند. اما هرچه اطلاعات بیشتری جمع میکرد دسترسی به او سختتر میشد چون نقطه ضعفی که اسرائیل بتواند از آن استفاده کند نداشت؛ به اینمعنی که مغنیه نه مشروب میخورد، نه اهل ارتباط با زنها بود و نه مواد مخدر مصرف میکرد.
در ادامه مشروح دهمینقسمت از پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» را میخوانیم؛
* یکفیلم ویدئویی و اولین ردپا از مغنیه
طبق گفتههای مئیر داگان رئیس وقت موساد که برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» نقل کرده، مشکل اصلی اسرائیلیها در ابتدای راه این بود که هیچکس نمیتوانست مغنیه را پیدا کند. اما در جولای 2004 بعد از کشتهشدن غالب العوالی یکی از بلندپایهترین فرماندهان نظامی حزبالله در بمبگذاری مرسدس بنزش، حزب یک فیلم یادبود درباره او منتشر کرد که شامل تصاویریاز جلسات درون حزبی بود. موساد با تهیه یکنسخه از اینفیلم، آن را در ماه دسامبر برای گروهی از کارشناسان واحد 8200 اَمان و موساد پخش کرد. در اینجلسه که تمام شب به طول انجامید، جز به جز فیلم با دقت واکاوی شد به این امید که به اطلاعات تازهای از دشمن مرموز و مخفیکار اسرائیل دست پیدا کنند.
روبروی سیدحسن مردی ایستاده بود که چهرهاش در اغلب لحظات فیلم مشخص نبود اما در یکلحظه خیلی کوتاه صورتش مشخص شد؛ مردی ریشدار، عینکی با یونیفورم نظامی پلنگی و کلاه، که داشت درباره نقاط مختلفی از نقشه برای نصرالله توضیحاتی ارائه میکردچندساعت از شب گذشته بود و صهیونیستها کنار هم در ساختمان مرکزی موساد نشسته و به نمایشگر چشم دوخته بودند که یکی از افسران واحد 8200 فریاد کشید: «خودشه، این مائوریسه!»
مائوریس اسم رمز مغنیه بود. صحنهای از فیلم که مامور اسرائیلی را به خود جذب کرد، سیدحسن نصرالله را نشان میداد که به یکنمایشگر رایانهای بزرگ چشم دوخته بود. نمایشگر بزرگ داشت یک نقشه را نشان میداد. روبروی سیدحسن مردی ایستاده بود که چهرهاش در اغلب لحظات فیلم مشخص نبود اما در یکلحظه خیلی کوتاه صورتش مشخص شد؛ مردی ریشدار، عینکی با یونیفورم نظامی پلنگی و کلاه، که داشت درباره نقاط مختلفی از نقشه برای نصرالله توضیحاتی ارائه میکرد. او عماد مغنیه یا بهقول اسرائیلیها مارئوریس بود.
حالا صهیونیستها سرنخی از عماد مغنیه داشتند. طی روزهای بعد، طرحهای مختلفی مطرح شد، ازجمله اینکه رد فیلمبردار اینفیلم را بگیرند و او را بهعنوان جاسوس استخدام کنند، یا اینکه یک شرکت جعلی تاسیس کنند که کارش تامین کالاهایی باشد که نیروهای حزبالله استفاده میکردند؛ چیزهایی از قبیل همان نمایشگر بزرگ که بعدا میشد داخل آن بمب کار گذاشت و وقتی مغنیه نزدیکش بود، منفجرش کرد.
اما داگان همه اینطرحها را رد کرد. چون «موساد هنوز آماده نبود.» (صفحه 146)
* اسرائیل با نفوذ به سپاه و حزبالله به مغنیه نزدیکتر میشود
پیشرفت غیرمنتظره در اینمساله با پافشاریهای هارون زیوی فرخاش در سازمان اَمان میسر شد. او فرمانده باسابقه واحد 8200 بود که روشهای جاسوسی الکترونیک را میشناخت. او و موسادِ مئیر داگان کنار هم سیستم عملیاتی هیوگینت را ابداع کردند که به رهگیری پیامهایی که از طرف یا برای دشمن ارسال میشد مربوط بود. در ادامه یوسی کوهن رئیس بعدی موساد از افراد بسیار معدودی که تصمیم گرفتند به بدنه سپاه پاسداران و حزبالله نفوذ کنند و از آنها جاسوس استخدام کنند، وارد اینپرونده شد. او پیشنهاد داد با پوشش بازرگانان اروپایی برای جذب جاسوس اقدام شود و بهواسطه همین پیشنهادات و دستاوردهایش جایزه امنیتی اسرائیل را دریافت کرد.
سال 2004 بود که داگان، کوهن را برای فرماندهی عملیاتهای مربوط به ایران در موساد نامزد کرد. رونین برگمن روایت میکند کوهن موفق شد به بخشی از سیستمهای ارتباطی حکومت ایران نفوذ کند. همین مساله باعث شد اطلاعات بیشتری درباره مغنیه فراهم شود.
یوسی کوهن ازجمله اسرائیلیهایی بود که تصمیم گرفتند به بدنه سپاه و حزبالله نفوذ کرده و از داخل ایندونهاد جاسوس استخدام کنند
* پیروزی در جنگ 33 روزه و احتیاط بیشتر حاجرضوان
پس از پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه مغنیه باور داشت اسرائیل به شدت تلاش خود را برای ترور او و سیدحسن نصرالله افزایش میدهد. در نتیجه دبیرکل حزبالله را در احاطه یکدسته ویژه از محافظان شخصی قرار داد و متقاعدش کرد نه در مکانهای عمومی ظاهر شود و نه بهصورت زنده سخنرانی تلویزیونی کند. خودش نیز از بیروت به دمشق نقل مکان کرد. یکعلت جابهجایی این بود که نیروهای امنیتی سوری بهعنوان نیروهای سختگیر و حرفهای شناخته میشدند.
در ادامه اسرائیل تلاش کرد یک نفر از حلقه کوچک اطراف ژانرال محمد سلیمان مشاور امنیتی بشار اسد را بهعنوان جاسوس جذب کند. مئیر داگان روایت کرده در دمشق بود که موساد توانست اطلاعات بیشتری درباره مغنیه به دست آورد. اما دمشق پایتخت یک کشور هدف بود و در کنار تهران، خطرناکترین مکان برای عملیاتهای موساد محسوب میشد.
* اسرائیل دست تمنا دراز میکند و آمریکا وارد بازی میشود
داگان میدانست اینبار نمیتواند و نباید از خبرچینهای عرب استفاده کند. بنابراین یکبار دیگر با زیر پا گذاشتن قوانین سفت و سخت موساد راهی یک کشور دیگر یعنی آمریکا شد تا برای عملیات ترور یاری بگیرد. به اینترتیب رئیس موساد خود را به دیدار با مایکل هایدن رئیس وقت سازمان سیا دعوت کرد.
بوش پسر درخواست کمک داگان را پذیرفت اما به 3 شرط؛ اول اینکه قضیه مخفی بماند. دوم فقط شخص عماد مغنیه کشته شود و سوم اینکه قتل نهایی و عملی را آمریکاییها انجام ندهندآمریکا بهصورت معمول در کشتن یک نفر در کشوری که آمریکا با آن در حال جنگ و درگیری مسلحانه نبود، مشارکت نمیکرد. اما راه دورزدن اینقانون هم بهراحتی پیدا شد و مشاوران حقوقی سیا راه حل را ارائه کردند. طبق این راه حل هدف قرار دادن مغنیه در سوریه قانونی میشد! چون مبتنی بر اصل دفاع از خود بود!
جرج بوش پسر که آنزمان رئیسجمهور آمریکا بود، درخواست کمک داگان را پذیرفت اما به 3 شرط؛ اول اینکه قضیه این همکاری مخفی بماند. دوم اینکه فقط شخص عماد مغنیه کشته شود و سوم اینکه قتل نهایی و عملی را آمریکاییها انجام ندهند. ایهود اولمرت نخستوزیر وقت اسرائیل هم برای رعایت اینموارد تعهد داد. اما طبق مقالهای که واشینگتنپست پس از ترور حاجرضوان منتشر کرد، بازیگر اصلی این ترور سیا بود نه موساد و مایکل هایدن فرماندهی ارشد عملیات را به عهده داشته است. رونین برگمن میگوید آنزمان «ایالات متحده آمریکا هنوز یکسفارتخانه فعال در دمشق داشت و بازرگانان آمریکایی میتوانستند تقریبا بهصورت آزادانه وارد سوریه یا از آن خارج شوند. اینمساله به سیا امکان داد البته با همکاری آژانس امنیت ملی آمریکا که آدمهای خودش را به داخل سوریه بفرستد و از ماموران محلیاش برای اینماموریت استفاده کند.» (صفحه 152)
* آمریکا مکان مغنیه را مشخص میکند
یکی از فرماندهان عملیات ترور عماد مغنیه گفته هرگز تا آن زمان سابقه نداشت برای کشتن یکشخص چنینسرمایهگذاری عظیمی صورت بگیرد. با کمکی که آمریکاییها کردند، بالاخره مکان مغنیه مشخص شد. آنها کشف کردند مغنیه بهصورت منظم و جداگانه با سهنفر سوری دیدارهایی دارد که شخص ثالثی در آنها حضور ندارد. مشخص شد مغنیه هیچوقت در ایندیدارها محافظانش را با خود نمیبرد. همین باعث میشد طی ایناوقات در معرض رصد و همچنین فعالیتهای عملیاتی دشمنانش در جایی که تحت کنترلش نبود، قرار بگیرد. او در زمانهای مختلف از مسیرهای مختلف عبور میکرد. به همیندلیل موساد از پیش نمیتوانست مسیر و زمان حرکتش را پیشبینی کند. مشخص هم نبود چهطور نیروهای عملکننده میتوانند پیش از خبرشدن فرودگاهها و بندرهای سوریه و مسدود شدنشان از اینکشور فرار کنند.
* شکلگرفتن نقشه ترور
بررسیهای موساد بهمدت 4 ماه ادامه پیدا کرد تا اینکه مسئول واحد فناوری موساد که رونین برگمن در کتابش او را N نامگذاری کرده، با پیشنهاد انفجار از راه دور به دفتر مئیر داگان وارد شد. در اینطرح راهی پیشنهاد شده بود که مواد منفجره در چیزی جاسازی شود که از نظر فیزیکی نزدیک مغنیه قرار داشته باشد. گزینه گوشی تلفن همراه همانابتدا رد شد. چون مغنیه مدام گوشیهایش را تعویض میکرد. تنها گزینه باقیمانده خودروی میتسوبیشی پاجروی حاجرضوان بود که موساد میدانست هم او و هم محافظانش بهطور مدام و مکرر داخل و زیرش را بررسی میکنند. اما طبق روایت اسرائیلیها از ماجرای ترور، یکجا بود که هیچوقت بررسی نمیشد و آن محفظه لاستیک زاپاس پشت خودرو بود.
گزینه گوشی تلفن همراه همانابتدا رد شد. چون مغنیه مدام گوشیهایش را تعویض میکرد. تنها گزینه باقیمانده خودروی میتسوبیشی پاجروی حاجرضوان بود که موساد میدانست هم او و هم محافظانش بهطور مدام و مکرر داخل و زیرش را بررسی میکنندبه اینترتیب با کمک آمریکاییها اجزای تشکیلدهنده یکبمب قوی و یکمحفظه لاستیک زاپاس درست شبیه آنچه پشت میتسوبیشی پاجرو بود، بهطور مخفی وارد سوریه شدند. تیم عملیات ترور، بهمدت 6 هفته مغنیه را تعقیب کرد و بارها و در در مجموع 32 بار موقعیت انفجار داشت که هربار در لحظه نهایی، عملیات ترور لغو میشد. بمب مورد استفاده هم وقتی کارایی داشت که مغنیه بیرون از خودرو باشد نه داخل آن.
طبق روایت نیروهای مقاومت یکجاسوس سوری با ورود به سوریه، یک میتسوبیشی پاجروی مشابه خودروی حاجرضوان خریداری کرده و آن را به ویلایی اجارهای برد که نزدیک محل ترور قرار داشت و روی آن را با چادر پوشاند. اینخودرو بهدلیل حفاظت خودروی مغنیه بمبگذاری میشود. بمب هم در درِ پشتی خودرو گذاشته میشود و علاوه بر ماده انفجاری بسیار قوی، حاوی کرات فولادی هم بوده تا ضربات جسمی حاد به هدف وارد شود.
* «سلیمانی را هم با مغنیه ترور کنیم!» پیشنهادی که رد شد
نیروهای موساد برای اجرای عملیات ترور، در ساختمان نیمهکاره مستقر بودند؛ یک نفر با دوربین مشغول رصد بود، یکی کلید انفجار را در دست داشت و سومی مسئولیت مراقبت را. نفر چهارم هم در یکخودروی میتسوبیشی لنسر پایین ساختمان منتظر دیگران بود.
صبح روز 12 فوریه اعضای تیم ترور که در ساختمانی نیمهکاره در محله کفرسوسه مخفی شده بودند، مردی را کنار مغنیه در نزدیکی ماشین دیدند. او به روایت رونین برگمن در کتاب «تو زودتر بکش»، سردار قاسم سلیمانی بود که به پاجرو تکیه زده بود و از نوع نگاه و گفتگویش با مغنیه مشخص بود چهقدر با او صمیمی است. داگان با اطلاع از هویت سردار سلیمانی، خواست یک تیر و دو نشان بزند و هر دو فرمانده مقاومت را با هم ترور کند. اما اولمرت اجازه انفجار بمب را صادر نکرد. چون به آمریکاییها تعهد داده بود در عملیاتترور، فقط خود مغنیه ترور میشود.
به اینترتیب اجرای ماموریتترور دوباره لغو شد تا اینکه ساعت 20 و 30 دقیقه همانروز، مغنیه به یکی از خانههای امن منطقه کفرسوسه وارد و ساعت 10 و 45 دقیقه بهتنهایی از آن خارج شد. اینبار چون هدف تنها بود اجازه انفجار صادر شد و 9 متر مانده به خودرو، کلید بمب زده شد. با انفجار بمب، حاجرضوان در لحظه بهشهادت رسید و بهحالت سجده روی زمین افتاد.
با رسیدن خبر به اولمرت و بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا صمیمانه از اولمرت بابت یکسره کردن کار مغنیه تشکر کرد و هفتتیر شخصی صدام حسین را به او نشان داد که در محفظه ویژهای در کاخ سفید نگهداری میشد.
خنده قاتلان عماد مغنیه و دیگر مبارزان در یکقاب؛ جورج بوش پسر و ایهود اولمرت
* حفرهای که دشمن از آن نفوذ کرد و ترور را انجام داد
طبق روایت نیروهای مقاومت، «در آنبرهه حاجعماد مانند بسیاری دیگر از فعالان حوزه مقاومت، سوریه را یکی از امنترین میدانها میدانست. برآوردی، مبتنی بر دادههای اطلاعاتی فراوان وجود داشت مبنی بر اینکه اسرائیل در دمشق به اجرای مستقیم عملیات دست نخواهد زد. گرچه ترور برخی از نیروهای حماس و دیگر گروههای فلسطینی باعث شده بود همه نیروهای مقاومت، ازجمله سران مقاومت لبنان، جانب احتیاط در پیش بگیرند، اما با همه اینها جابهجایی در دمشق آسانتر بود و پیچیدگیهای کمتری در زمینه تدابیر امنیتی داشت. این آسودگی خاطر ضمنی همان حفرهای بود که دشمن صهیونیست توانست برای ترور حاج عماد از آن استفاده کند.» (صفحه 158 به 159)
رونین برگمن میگوید در یکپژوهش «مرکز بحرانهای بینالمللی نیز که سال 2009 با عنوان «گفتگو با دمشق؟ درسهایی از تجربه فرانسه» منتشر شد، به ترور عماد مغنیه بهعنوان یکی از قسمتهای درگیری دمشق و پاریس اشاره شده بود. در اینپژوهش ذکر شده بود که در اواخر سال 2007 سوریها طرح فرانسه مبنی بر انتخاب میشل سلیمان به عنوان رئیس جمهور لبنان را رد کرده بودند و همین، باعث خشم نیکلا سارکوزی شده و سوریها بار دیگر خود را در کنار ایران تنها دیده بودند.