روزنامه اصلاح طلب به دولت: به روسیه و چین دل نبندید | بعید است غنیسازی در خاک ایران پذیرفته شود

اقتصادنیوز: برخی پیشنهاد دادهاند که ایران در شرایط فعلی میتواند با پیشنهاد تعلیق غنیسازی اورانیوم مذاکرات را پیش ببرد. واقعیت این است که این موضوع بعید است بتواند دستاورد تعیین کنندهای در مذاکرات داشتهباشد.
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه هم میهن نوشت:
با تغییر مولفههای قبلی در پرونده هستهای یک راهبرد همچنان برای ایران باقی مانده که از طریق آن میتواند اهداف خود را دنبال کند.
این راهبرد مولفههایی دارد و از جمله آنها میتوان به 408 کیلوگرم اورانیوم غنیشده 60 درصدی اشاره کرد که فقط تا حدی میتوان با آن بازی کرد اما این مسئله هم محدودیتهایی دارد؛ چراکه طرف مقابل همچنان جای مانور در حوزه تحریمها و انزوای سیاسی علیه ایران دارد.
اگر تصور کنیم که نوعی معامله علیه ایران بین قدرتهای جهانی شکل بگیرد، استراتژی ابهام هم کماثرتر خواهد شد.
بر این اساس مولفههای زیادی برای اعمال قدرت و نفوذ در بازیهای دیپلماتیک در اختیار جمهوری اسلامی باقی نماندهاست، به اضافه اینکه حکومت در داخل نیز با فشارهای مضاعف و فرسایشی مواجه است.
همین روزها اگر مفاد بیانیه جبهه اصلاحات را ببینید، مشاهده می شود که جناحهای درون سیستم تا چه اندازه جلوتر از فضاهای قبلی رفتهاند که این موضوع یک زنگ هشدار بسیار جدی برای سیستم است که ممکن است در داخل با واکنشهای رادیکال مواجه شود. این بیانیه نمایانگر نظر برخی جریانهای درون نظام است، بیرون از فضای سیاسی نظام و در سطح جامعه و در خارج از کشور مواضع رادیکالتر و تندتر است.
برخی پیشنهاد دادهاند که ایران در شرایط فعلی میتواند با پیشنهاد تعلیق غنیسازی اورانیوم مذاکرات را پیش ببرد. واقعیت این است که این موضوع بعید است بتواند دستاورد تعیین کنندهای در مذاکرات داشتهباشد.
دولت آمریکا به صورت واضح خواستههایش را برای طرف ایرانی بیان کردهاست، آنها غنیسازی صفر میخواهند و آن هم نه از طریق وعده و وعید و تعلیق موقت، بلکه از طریق یک توافق مستحکم که ایران متعهد شود که تلاشهای دولت آمریکا از جمله فشار حداکثری و جنگ را به صورت نقد دربیاورد.
برای این خواسته طرف مقابل ابزارهای متعددی در اختیار دارد. برای مثال سه کشور اروپایی مکانیسم ماشه را در اختیار دارند که فعالسازی آن میتواند شوک بزرگی به اعتبار بینالمللی کشور وارد کند و وضعیت اقتصادی را دچار اختلال بیشتر کند و تحریمها و انزوای سیاسی را تشدید کند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، اساساً به سود کشور نیست که شرایط را همچنان در تعلیق نگه داریم. وقتی تکلیف یک موضوع روشن نشود، سایه آن موضوع همچنان بر گستره همه فعالیتهای کشور باقی خواهد ماند. بنابراین نمیشود به شکل کجدار و مریز از وضعیتی که در آن گرفتار شدهایم خارج شد.
تهران اکنون در شرایطی قرار گرفتهاست که باید تکلیف پارهای از موضوعهای سیاست خارجی را روشن کند.
در حال حاضر باید پرونده هستهای به شکل عام حل و فصل شود. برای مثال پیشنهادهایی مانند تعلیق غنیسازی یا کنسرسیوم غنیسازی منطقهای نمیتواند به شکل بنیادین پرونده هستهای ایران را حل و فصل کند. برای مثال در گزینه کنسرسیوم، ابعاد مسئله بسیار مجهول است. اینکه در چه سطحی غنیسازی انجام شود، کجا انجام شود، برای چه مصارفی انجام شود و خیلی سوالات دیگر وجود دارد که هنوز به آنها پاسخ دادهنشدهاست.
حساب باز کردن روی کشورهایی که حتی «نیمهدوست» هم نیستند، مانند روسیه و چین، نمیتواند کمکی به ایران بکند. مثلاً گفته می شود که روسیه و چین مخالف مکانیسم ماشه هستند؛ خب مخالف باشند! چه تاثیر عملیاتی روی فعالسازی مکانیسم ماشه باقی میگذارد؟ این دو کشور حتی زمانی که برجام جاری بود هیچ کاری نتوانستند بکنند، چه برسد به زمانی که مکانیسم ماشه فعال شود.
از طرف دیگر مسائل منطقهای هم نقطه اختلاف مهمی میان ایران و جهان هستند. هم کشورهای عرب منطقه با هدف حفظ ثبات منطقه خواهان حل و فصل مسائل منطقهای با طرفیت ایران هستند و هم اسرائیل با قدرت نفوذ بالا در غرب، یکی از طرفهای مدعی است.
نمیتوان با صرف اینکه سیاست اعلانی ما این باشد که ما در امور کشورهای دیگر دخالت نمیکنیم، بتوانیم قضیه را رفع و رجوع کنیم و در عین حال تمامی ساز و کارهای معطوف به منطقه را درون کشور حفظ کنیم. مشخص است که طرفهای مقابل وقتی گام عملی و ملموسی از سوی ما نبینند، ادعای ما را نمیپذیرند.
در مورد مسائل موشکی هم مسئله این است که توان موشکی ایران میتواند به اسرائیل آسیب برساند. البته اروپاییها این ادعا را مطرح میکنند که موشکهای ایرانی میتواند اروپا را نیز هدف قرار دهند. اینها به صورت خودکار مزید بر علت در اختلافها میشوند.
هدف اساسی غرب در مواجهه با ایران این است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت یا State به مجاری عادی بینالمللی بازگردد و وضعیت آن نرمال شود. هدف این است که ایران وارد داد و ستد با دیگر بازیگران شود، منطق قدرت حاکم بر نظم جاری جهانی را بپذیرد، خوی معاملهگری داشتهباشد و بر طبل تقابل نکوبد. با این مختصات فعلی این اهداف قابل دستیابی نیست.
برای حل و فصل تمامی این مسائل باقیمانده نیاز به یک خانهتکانی وجود دارد. سیاستهای خارجی باید اولویتگذاری شوند و به جای جهتگیری تقابلی و سلبی، جهتگیری تعاملی و ایجابی پیدا کنند.
ایران باید پارهای از تحفظات خود را در نظام بینالمللی شفاف کند. نسبت به منطقه موضع روشنی داشتهباشد. منطقی که هم در سطح دولت (State) و روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان در سطح رسمی و هم در سطح نیروهای موسوم به نیابتی و جریان جبهه مقاومت باید شکل بگیرد.
در مورد پرونده هستهای اگر ایران بتواند طرفهای غربی را قانع کند که حداقلی از غنیسازی را در خاک خود حفظ کند، به یک دستاورد جدی در مذاکرات رسیدهاست، اما شرایط جاری نشان میدهد که بعید است طرفهای مذاکراتی ایران در شرایط فعلی هیچ سطحی از غنیسازی را در خاک ایران بپذیرند. در مورد مسائل دیگر هم باید تاکید کرد که متاسفانه سیاست خارجی کشور متوازن نیست. تکیه زیاد به وعده و وعیدهای چین و روسیه که خودشان هزار و یک گرفتاری با غرب دارند و حاضر نیستند سر بزنگاهها به خاطر ایران ریسک کنند، نمیتواند برای کشور دستاورد ملموسی داشتهباشد.
تهران باید با نهادهای بینالمللی و غرب جمعی (نهفقط اروپا) به یک روابط متوازن برسد. این مسئله زیستن در شکاف و بازی با اختلافهای اروپا و آمریکا یا نگاه به شرق یک راهبرد پایدار نیست و مشخص شدهاست هرچند به عنوان یک تاکتیک موقتی میتوانست در موقعیتهایی به ایران کمک کند، اما به عنوان راهبرد پایدار دوام نخواهد داشت و نباید در مدار سیاستهای کلی نظام قرار بگیرد.
در داخل هم به طور طبیعی باید تحولات دامنهداری صورت بگیرد، چراکه سیاست خارجی و سیاست داخلی در توازن با هم پیش میروند. ارزیابی کلی این است که با این دست فرمان که تهران در حوزه دیپلماتیک پیش رفتهاست، دیگر نمیتوان اهداف میانمدت و بلندمدت کشور را پیش برد و باید در همه عرصهها تحول اساسی در نگاه راهبردی کشور شکل بگیرد.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید