سازمان ملل؛ ابزار قدرتهای غربی یا فرصت اصلاح؟
سازمان ملل متحد، با وجود تمام ضعفها و ناکارآمدیهایش، همچنان یکی از مهمترین نهادهای بینالمللی برای حفظ صلح و امنیت جهانی است. هرگونه تلاش برای انحلال یا تضعیف این نهاد، میتواند به فروپاشی نظم بینالمللی و بازگشت به دوران هرجومرج منجر شود.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- سازمان ملل متحد، بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، با هدف حفظ صلح و امنیت بینالمللی، توسعه همکاریهای جهانی و حمایت از حقوق بشر تأسیس شد. اما امروز، پس از گذشت نزدیک به هشت دهه، کارآمدی این نهاد مورد تردید جدی قرار گرفته است.
سال 2024؛ چالش یکجانبهگرایی و ساختار سازمان ملل در این میان، برخی از منتقدان معتقدند که ناکارآمدی سازمان ملل نهتنها تصادفی نیست، بلکه در راستای منافع قدرتهای استکباری غربی، بهویژه ایالات متحده آمریکا، شکل گرفته است. این گزارش به بررسی این ادعا میپردازد که آیا طرح ناکارآمدی سازمان ملل و ایده انحلال یا تغییر ساختار آن، توطئهای برای بازتثبیت سلطه غربیها بر نظام بینالملل است یا فرصتی برای اصلاح و تقویت این نهاد جهانی.1. سازمان ملل: از ابزار قدرتهای بزرگ تا چالشهای معاصر
سازمان ملل متحد در بدو تأسیس، ساختاری را به خود گرفت که به قدرتهای بزرگ پیروز در جنگ جهانی دوم (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اتحاد جماهیر شوروی و چین) اجازه داد تا از طریق حق وتو در شورای امنیت، نقش غالبی در تصمیمگیریهای بینالمللی ایفا کنند. این ساختار، اگرچه در ابتدا به منظور جلوگیری از جنگهای گسترده طراحی شده بود، اما به تدریج به ابزاری برای پیشبرد منافع قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده، تبدیل شد.
با این حال، در دهههای اخیر، با افزایش تعداد کشورهای در حال توسعه و قدرت گرفتن کشورهای مستقل و غیرمتعهد، جذابیت سازمان ملل برای قدرتهای غربی کاهش یافته است. این تغییرات، که ناشی از رشد اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای مستقل مانند چین، روسیه، هند و دیگر کشورهای جنوب جهانی است، باعث شده تا قدرتهای غربی دیگر نتوانند همانند گذشته از سازمان ملل به عنوان ابزار انحصاری خود استفاده کنند.
2. خروج آمریکا از نهادهای بینالمللی: نشانهای از بیتعهدی یا استراتژی؟
ایالات متحده در سالهای اخیر، بارها نشان داده که تعهدی به همکاری چندجانبه ندارد. خروج این کشور از شورای حقوق بشر سازمان ملل در دو مقطع زمانی (2018 در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و پیش از آن در دوران جورج دبلیو بوش) و همچنین تهدیدهای مکرر به خروج از دیگر نهادهای بینالمللی، مانند سازمان بهداشت جهانی (WHO) و یونسکو، نشاندهنده رویکرد منفی و تحمیلی این کشور نسبت به نظام بینالملل است.
این رفتارها، از یک سو ناشی از کاهش توانایی آمریکا در کنترل کامل این نهادها و از سوی دیگر، تلاش برای بیاعتبار کردن آنها در نزد افکار عمومی جهان است. آمریکا، زمانی که احساس میکند نمیتواند سیاستهای خود را بر نهادهای بینالمللی تحمیل کند، یا از آنها خارج میشود یا تلاش میکند آنها را ناکارآمد جلوه دهد.
3. ناکارآمدی سازمان ملل: واقعیت یا روایت غربی؟
یکی از مهمترین ابزارهای غرب برای تضعیف سازمان ملل، برجستهسازی ناکارآمدی این نهاد در حل بحرانهای بینالمللی است. در حالی که سازمان ملل به دلیل ساختارهای ناعادلانه خود، از جمله حق وتو، در بسیاری از موارد نتوانسته به اهداف خود دست یابد، اما این ناکارآمدی به طور عمده ناشی از عملکرد قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده و متحدانش، است.
برای مثال، وتوی مکرر قطعنامههای مربوط به بحران فلسطین توسط آمریکا، یا استفاده روسیه از حق وتو در بحران سوریه، نشان میدهد که این قدرتها، از ساختارهای سازمان ملل برای پیشبرد منافع خود استفاده میکنند و در عین حال، ناکارآمدی آن را بهانهای برای تضعیف این نهاد قرار میدهند.
4. انحلال یا اصلاح: آینده سازمان ملل چیست؟
طرح ایده انحلال سازمان ملل یا ایجاد یک نهاد جدید، اگرچه در نگاه اول جذاب به نظر میرسد، اما در عمل میتواند به فروپاشی نظم بینالمللی منجر شود. قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده، ممکن است از این ایده برای ایجاد نهادی جدید استفاده کنند که در آن کشورهای مستقل و در حال توسعه نقش کمتری داشته باشند.
با این حال، اصلاح سازمان ملل و ایجاد ساختارهایی که نماینده واقعی جامعه جهانی باشد، میتواند راهکاری منطقیتر باشد. برای مثال، حذف یا محدود کردن حق وتو، افزایش تعداد اعضای دائم شورای امنیت از میان کشورهای در حال توسعه و تقویت نقش مجمع عمومی سازمان ملل، میتواند به تقویت این نهاد کمک کند.
5. نقش کشورهای در حال توسعه در آینده سازمان ملل
کشورهای در حال توسعه و مستقل، که اکنون بخش عمدهای از اعضای سازمان ملل را تشکیل میدهند، باید با همکاری یکدیگر، نقش فعالتری در اصلاح این نهاد ایفا کنند. این کشورها میتوانند از طریق تشکیل ائتلافهای منطقهای و بینالمللی، خواستار اصلاح ساختارهای ناعادلانه سازمان ملل شوند و از تبدیل این نهاد به ابزاری در دست قدرتهای بزرگ جلوگیری کنند.
نتیجهگیری
سازمان ملل متحد، با وجود تمام ضعفها و ناکارآمدیهایش، همچنان یکی از مهمترین نهادهای بینالمللی برای حفظ صلح و امنیت جهانی است. هرگونه تلاش برای انحلال یا تضعیف این نهاد، میتواند به فروپاشی نظم بینالمللی و بازگشت به دوران هرجومرج منجر شود.
قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده، با خروج از نهادهای بینالمللی و برجستهسازی ناکارآمدی سازمان ملل، به دنبال بازتعریف نظم جهانی به نفع خود هستند. اما کشورهای مستقل و در حال توسعه، با همکاری و اتحاد، میتوانند از این فرصت برای اصلاح و تقویت سازمان ملل استفاده کنند و آن را به نهادی تبدیل کنند که نماینده واقعی جامعه جهانی باشد.
در نهایت، اصلاح سازمان ملل نهتنها یک ضرورت، بلکه یک وظیفه جمعی است که باید با همکاری همه کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه، دنبال شود.
پینوشت: این گزارش بر اساس اصول علمی روابط بینالملل و حقوق بینالملل تهیه شده و هدف آن ارائه تحلیلی جامع از وضعیت فعلی سازمان ملل و نقش قدرتهای بزرگ در تضعیف یا اصلاح این نهاد است.
نویسنده: حسین رمضانی، دکترای روابط بینالملل