مؤلفههای ثابت و متغیر در روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، با روی کار آمدن کابینه بنیامین نتانیاهو، شاهد اختلافات کم سابقهای میان تل آویو و واشنگتن هستیم؛ اختلافاتی که صرفا در سطح کابینه نتانیاهو و جو بایدن و نه در سطح روابط تاریخی و راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی باید بررسی شود. در این خصوص روزنامه نیویورک تایمز در تاریه 11 جولای در مقالهای به قلم «توماس فریدمن» نوشت که دولت جو بایدن قصد بازنگری...
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، با روی کار آمدن کابینه بنیامین نتانیاهو، شاهد اختلافات کم سابقهای میان تل آویو و واشنگتن هستیم؛ اختلافاتی که صرفا در سطح کابینه نتانیاهو و جو بایدن و نه در سطح روابط تاریخی و راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی باید بررسی شود.
در این خصوص روزنامه نیویورک تایمز در تاریه 11 جولای در مقالهای به قلم «توماس فریدمن» نوشت که دولت جو بایدن قصد بازنگری در روابط با اسرائیل را دارد؛ این مقاله به شدت مورد توجه محافل سیاسی و رسانهای عربی و فلسطینی و اسرائیلی قرار گرفت و پس از آن بحث و جدلها و سناریوچینیهای مختلفی مطرح شد؛ برخی نوشتند که تل آویو و واشنگتن همواره متحد استراتژیک باقی خواهند ماند و این اختلافات سطحی و گذراست و برخی نیز مدعی شدند که افول سطح روابط دو طرف آغاز شده است.
میان این دو نظر صفر و صدی، از نظر نگارنده روابط میان آمریکا و رژیم صهیونیستی برپایه اصول و متغیرهای ثابتی استوار است، هرچند نمیتوان منکر برخی تحولات در حول و حوش این اصول و کاهش یا افزایش برخی متغیرهای جانبی شد.
صهیونیستها در طول 70 سال گذشته همواره از حمایت حداکثری آمریکا بهرهمند بودند، جانبداری عجیب آمریکا از رژیم اسرائیل فراتر از سیاست حزبی در آمریکا است و تمامی نهادهای این کشور را در بر گرفته است؛ به طور مثال باراک اوباما اختلاف شدیدی با نتانیاهو داشت و حضور نتانیاهو در صحن کنگره و سخنرانی علیه توافق هستهای با ایران و علیه اوباما یک اقدام خارج از عرف دیپلماتیک بود که صدای بسیاری را در آورد، اما اوباما قرارداد 40 میلیارد دلاری را با تل آویو امضا کرد. جو بایدن بارها گفته که یک صهیونیست است و به آن افتخار میکند هرچند یهودی نیست، او در سه سال گذشته که از دولتش میگذرد هیچ اقدام عملی علیه اسرائیل انجام نداده و تنشها در سطح لفظی باقی مانده است.
این جانبداری کورکورانه مقامات آمریکایی چه از حزب دموکرات و چه جمهوریخواه، توجه بسیاری از محافل را جلب کرده و آنها میپرسند که دلیل این میزان حمایت توجیهپذیر نیست.
در مقابل مقامات آمریکایی همواره از «ارزشهای مشترک» به عنوان توجیهی برای چرایی حمایت خود از رژیم صهیونیستی سخن گفتهاند که شگفتانگیز است و دیگر حداقل در منطقه غرب آسیا کسی یافت نمیشود که چنین توجیهاتی را باور کند.
آمریکا در هفت دهه گذشته در تمامی جنگها از اسرائیل حمایت کرده است و صهیونیستها با حمایت واشنگتن دست به کشتار و غارت و تجاوز و وحشیگری زدهاند؛ هیچ کدام از اینها به خصوص اشغالگری علنی با ارزشهای اعلامی آمریکاییها همخوانی ندارد. آمریکا فراتر از حمایت نظامی و تسلیحاتی و سیاسی، کمکهای مالی خود را با آغوش باز روانه اسرائیل میکند که هیچ کدام از متحدان آمریکا از چنین موهبتی برخوردار نیستند، به طوریکه طبق گزارشها آمریکا سالانه حداقل چهار میلیارد دلار به صهیونیستها کمک مالی میکند.
داستان «ارزشهای مشترک» میان آمریکا و اسرائیل بیش از هرچیزی نشان دهنده حمایت آمریکا از رژیمهای ظالم و مستبد و غرق شدن در «استانداردهای دوگانه» است که بالاترین حد نفاق و فریب را نشان میدهد. آمریکا مدعی است که «آزادی» اصل اساسی ارزشهای این کشور را تشکیل میدهد و در مقابل از رژیمی حمایت میکند که هفتاد سال است که کشور یک ملتی را اشغال کرده است.
* منافع ژئواستراتژیک
بنابراین «ارزشهای مشترک» نمیتواند معیاری برای توصیف روابط آمریکا و اسرائیل باشد، آنچه که میتواند توضیح منطقیتری برای این مسأله باشد را باید در منافع ژئواستراتژیک دنبال کرد؛ با توجه به اینکه اسرائیل در کانون استراتژیهای واشنگتن در غرب آسیا و خلیج فارس قرار دارد و اهرمی است که به وسیله آن میتواند با کشورهای رقیب و خصم مقابله کرده یا آنها را کنترل یا محدود کند و مانع خیزش و اتحاد و بسیج شدنشان شود؛ از دوره جمال عبدالناصر در مصر و مقابله با گسترش جریان ناسیونالیست چپ تا هم اکنون و ایستادگی مقابل محور مقاومت به مرکزیت ایران شاهد این نقشآفرینی هستیم؛ بنابراین زمانی که افرادی، چون «ایتمار بن گویر» یا «بزالل اسموتریچ» که افکار به شدت تندروی صهیونیستی دارند، در رأس امور قرار میگیرند و سخنان و اقداماتشان بی مهابا نشان از خوی نژادپرستی رژیم اسرائیل دارد، در اینجا آمریکاییها در تنگنا قرار میگیرند، پس زمانی که حتی داخل اردوگاه صهیونیستها کسانی از میان ارتش و نهادهای امنیتی تا گروههای سیاسی به مخالفت با کابینه نتانیاهو برخواستهاند، آمریکا برای ادامه حمایت از این کابینه در وضعیت بدی قرار میگیرد، اما این مسأله چیزی از روابط راهبردی واشنگتن و تل آویو نمیکاهد و باید گفت که هدف آمریکا تنها تغییر چند وزیر بیشتر نیست تا جای آنها را فاشیستهای دیگری از اردوگاه سیاسی دیگر بگیرند، کسانی که خود از جنایتکاران جنگی به شمار میروند و تنها تفاوتشان با امثال بن گویر و اسموتریچ این است که در گفتارشان کمی سیاست به خرج میدهند و بی مهابا سخن از نابودی ملت فلسطین به زبان جاری نمیکنند.
خلاصه اینکه محاسبات راهبردی میان دو تل آویو و واشنگتن اجازه خیالپردازی در خصوص تیره شدن روابط اسرائیل با آمریکا را نمیدهد و به هیچ نباید دچاز بزرگنمایی در خصوص اختلافات دو طرف شد که چنین تصورات و اشتباهات تحلیلی به شدت میتواند به ضرر گروههای فلسطینی و جبهه مقاومت تمام شود.
موضوع دیگر اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی در دولت بایدن، به بحث شهرکسازیها باز میگردد و مقامات آمریکایی بارها از توسعه شهرکسازیها در فلسطین اشغالی انتقاد کردهاند. اما نکته اصلی اینجاست که اختلاف واشنگتن و تل آویو در این خصوص به دو مسأله سرعت و جغرافیای شهرکسازی باز میگردد، یعنی در اصل آمریکا مشکلی با شهرکسازی ندارد، اما به سرعت این پدیده در کرانه باختری معترض است.
آمریکاییها خواستار روند کند شهرکسازی هستند و ساخت گسترده خانههای جدید برای اسرائیلیها در کرانه باختری را خلاف ایده دو دولتی میدانند؛ ایدهای که به نظر میرسد بهترین راه برای تحت کنترل در آوردن مقاومت فلسطینی و در اصل در مسیر تأمین امنیت اسرائیل است.
از سوی دیگر آمریکا هیچ زمانی اجازه تصویب قطعنامه علیه شهرکسازی رژیم اسرائیل در شورای امنیت را نمیدهد و هیچ زمانی هیچ تحریمی علیه این رژیم اعمال نکرده است و تمامی مخالفتها از حد یک بیان انتقاد ساده فراتر نرفته است، در حالیکه کمتر کشوری در جهان است که خلاف میل آمریکا رفتار کند و هدف تحریمها قرار نگیرد.
نکته قابل توجه این است که اختلافات فعلی هیچ زمانی تبدیل به بحران نخواهد شد و آمریکا میان موضع خود در قبال چند وزیر کابینه نتانیاهو و روابط راهبردی خود با اسرائیل تفاوت بزرگی قائل است، در این راستا افرادی، چون بن گویر و اسموتریج به گونهای عمل میکنند که آمریکا به دشواری میتواند برای توجیه حمایت بی قید و شرط خود از اسرائیل از بهانه «ارزشهای مشترک» استفاده کند و دقیقا از این نقطه است که آمریکا از رفتار وزرای تندروی اسرائیل ناراضی است.
امثال بن گویر و اسموتریچ طوری رفتار میکنند که آمریکا را در برابر افکار عمومی این کشور برای ادامه حمایت بی، چون چرا از اسرائیل در تنگنا قرار میدهد و بهانه» ارزشهای مشترک» را بی اثر میکند و این در حالی است که روحیات ضد اسرائیلی در میان جوانان آمریکایی به سرعت در حال افزایش است، حتی یهودیان آمریکایی نیز عمدتا افکار ضد صهیونیستی دارند؛ هر چند بسیار بعید است نظرات ضد اسرائیلی در جامعه آمریکا خود را در انتخابات کنگره و ریاستجمهوری نشان دهد و افرادی را روانه کنگره و کاخ سفید کند که بیش از اسرائیل حامی فلسطینیها باشد.
در پایان باید گفت که اختلاف میان آمریکا و رژیم اسرائیل موضوع تازهای نیست؛ در اواخر سال 1956 زمانی که اسرائیل به همراه فرانسه و انگلیس علیه مصر اعلان جنگ کردند، آمریکا همسو با شوروی خواستار خروج نظامیان اسرائیلی و فرانسه و انگلیس از خاک مصر شد؛ در کنفرانس مادرید 1999 نیز که تلاش داشت ایده صلح در برابر زمین را پیش بکشد، آمریکاییها با اسرائیل به اختلاف خوردند؛ در موضوع توافق هستهای ایران نیز در ظاهر شاهد اختلاف میان طرفین بودیم و اکنون هم که مسائل داخلی اسرائیل موجب اختلاف شده است؛ اما د ر هیچ کدام از این موارد روابط راهبردی واشنگتن و تل آویو دستخوش تغییر نشد.