ماجرای سرمهای آلوده چه بود؟
فرصتهای ازدسترفته و سوءمدیریت فقط مختص به صنعت داروسازی یا کارخانه شهید قاضی نیست. اگر عملکرد هریک از کارخانههای بزرگ یا صنایع مختلف را بررسی کنید، به نکات قابلتاملی خواهید رسید. از ماجراهای صنعت فولاد و رانتهای کلان این حوزه گرفته تا حوزه محصولات پتروشیمی و پالایشی، جملگی یک ویژگی مشترک دارند؛ صنعت در ایران بنا به دلایل مختلف دچار سوءمدیریت و فساد است.
هممیهن نوشت: نقطه اوج تراژدی کارخانه شهید قاضی توزیع سرمهای آلوده و صادرات سرم آلوده به عراق است. اسنادی به دست هممیهن رسیده که نشان میدهد محمولههای سرم آلوده به عراق صادر شده و براساس گفته یکی از اعضای سابق هیئتمدیره این کارخانه، بخشی از همین محموله در کشور هم توزیع شده است، اما سازمان غذا و دارو زمانی متوجه محموله سرمهای آلوده شده که بخشی از این سرمها استفاده شده بودند.
عضو سابق هیئتمدیره کارخانه شهید قاضی که نخواست نامش فاش شود گفت: «این سرمها به دلیل وجود ذرات ریز قابل مشاهده با چشم، غیرقابل قبول بودند، اما سازمان غذا و دارو خیلی دیر این موضوع را فهمید. تزریق این سرمها میتواند به مرگ بیمار منجر شود، اما گزارشی در رابطه با مرگ به علت آلودگی سرم نداشتیم. بسیاری از اوقات افراد به دلیل بیماری به مراکز درمان مراجعه میکنند و بعد از تزریق دارو جان خود را از دست میدهند. در این شرایط همه فکر میکنند که بیماری باعث مرگ افراد شده و کسی تاثیر دارو بر مرگ را آنالیز نمیکند.»
پیگیریها از سازمان غذا و دارو و وزارت بهداشت در رابطه با سرمهای آلوده کارخانه شهید قاضی، راه به جایی نبرد و مسئولان پاسخگوی تماس خبرنگار هممیهن نبودند، اما نامههایی با امضای محمد عبدهزاده، مدیرکل امور دارو و مواد تحت کنترل سازمان غذا و دارو و تصویر آن در گزارش وجود دارد که آلودگی محموله سرمهای صادرشده به عراق را تایید میکند.
کارخانه سرمسازی شهید قاضی در سال 69 تاسیس شد. این کارخانه یکی از زیرمجموعههای هلدینگ شستا است. سهام این کارخانه در بورس با نماد «دقاضی» معامله میشود و تحقیق از مدیران سابق کارخانه شهید قاضی نشان میدهد که سیاستهای این کارخانه از سمت شستا ابلاغ میشود. ماجرا فقط به توزیع سرم آلوده ختم نمیشود. با نگاهی به کارنامه عملکرد کارخانه شهید قاضی در 10 سال گذشته متوجه میشویم که ماجرای شهید قاضی چیزی جز یک تراژدی تمامعیار برای مردم و سهامداران این کارخانه نبوده است.
پرده اول: یکسال تعطیلی در دوران بحران
کارخانه شهید قاضی اولین بار در فروردینماه سال 1400، یعنی در اوج بحران کرونا تعطیل شد. تعطیلی بزرگترین سرمسازی کشور در اوج کرونا دلیلی جز نوسازی کارخانه نداشت و این درحالیست که کارشناسان عقیده دارند که این نوسازی میتوانست در زمان دیگر انجام شود و کارخانه در زمان بحران میتوانست به کار خود ادامه دهد. آمار دقیقی از میزان واردات سرم در دوران تعطیلی اول کارخانه شهید قاضی در دست نیست، اما برخی کارشناسان ادعا میکنند که بیش از 10 میلیون یورو در دوره تعطیلی شهید قاضی، سرم وارد کشور شده است. واردات سرم هم به موقع انجام نشد و همین موضوع به کمبود مقطعی سرم در داروخانهها و بیمارستانها منجر شد. کارخانه شهید قاضی پس از نوسازی خط تولید در دوران کرونا دوباره تولید خود را شروع کرد، اما هنوز یکسال از نوسازی خط تولید نمیگذشت که این کارخانه دوباره تعطیل شد. دستگاه تولید سرم 305 سوئیسی که هر دو ثانیه یک سرم تولید میکرد، متوقف شد و مدیران کارخانه ادعا کردند که میخواهند روشهای جدید تولید سرم را در این کارخانه پیادهسازی کنند.
یک مدیر ارشد و عضو سابق هیئتمدیره کارخانه شهید قاضی در رابطه با دلیل تعطیلی دوم این کارخانه به هممیهن گفت: «ما در کارخانه کمبود متخصص داریم. دلیل تعطیلی کارخانه در نیمه دوم سال 1401 این بود که کارخانه قصد داشت مواد تشکیلدهنده بدنه سرم را از پلیاتیلن (PE) به پلی پروپیلن (PP) تبدیل کند. اگر از یک متخصص حوزه دارو بپرسید خیلی راحت به شما میگوید که فعلا امکان این کار وجود ندارد، اما مدیران کارخانه روی این پروژه سرمایهگذاری زیادی کردند و این تصمیم اشتباه تبعات زیادی برای جامعه داشت. اگر یادتان باشد کشور در پائیز سال 1401 با کمبود سرم مواجه شد و دلیل این کمبود، تعطیلی کارخانه شهید قاضی بود. کارخانه برای این پروژه حدود 6 ماه تعطیل بود و در این حد فاصل حدود 10 میلیون سرم به دلیل عدم تولید کارخانه به کشور وارد شد. بعد از 6 ماه تلاش و سفر خارجی و هزینه سنگین، مدیران کارخانه خیلی ساده گفتند که این پروژه امکانپذیر نیست و کارخانه دوباره به همان حالت قبل تولید سرم را شروع کرد. دستاورد این پروژه تنها کمبود سرم و واردات مقدار زیادی سرم به کشور بود. خود من مکررا در رابطه با عدم امکان این پروژه هشدار داده بودم، اما به نظر میرسد که لابی مافیای دارو که سودش در واردات است، بسیار قدرتمند است. این پروژه حدود 6 ماه دستگاههای سرمسازی کارخانه را خاموش کرد و زیان هنگفتی برای کشور به بار آورد.»
تحلیل محتوای واژه «کمبود سرم» در گوگل و فضای مجازی نشان میدهد که این واژه با نام کارخانه شهید قاضی عجین شده است. هر زمان که این کارخانه به دلایل مختلف تولید خود را متوقف کرده، کشور با کمبود سرم مواجه شده است. واردات سرم در دوران کرونا و نیمه اول سال 1401 درحالی انجام شد که خزانه ارزی دولت وضعیت مطلوبی نداشت. بازخوانی سیاستهای دولت در دو سال گذشته نشان میدهد که دولت برای تامین ارز بسیاری از کالاها با مشکل مواجه است و تخصیص ارز به بسیاری از کالاها از جمله سم و کود کشاورزی با تاخیر همراه است، اما با تعطیلی این کارخانه، دولت ناچار به واردات سرم شده است.
گزارشها حاکی از آن است که کارخانه داروسازی شهید قاضی یک سال از دوسال گذشته را به دلایل نوسازی و تغییر مواد اولیه بدنه سرم تعطیل بوده است. آمار دقیقی از میزان سرمهای واردشده در این مقطع زمانی وجود ندارد، اما براساس ادعای برخی مهندسین این کارخانه، براساس نیاز کشور برآورد میشود که حدود 10 میلیون سرم در تعطیلی کارخانه در دوران کرونا (نیمه اول 1400) وارد کشور شده است. مهرداد جمالارونقی، معاون گمرک کشور در این باره گفته بود: «از ابتدای سال 1401 تا 17 شهریور همان سال حدود 6 میلیون و 500 هزار یورو سرم وارد کشور شده است. برای درک میزان واردات سرم در 6 ماه ابتدایی سال 1401 باید بگویم که محموله واردشده معادل بار 240 کامیون است.»
پرده دوم: فرصتهای ازدسترفته
زمانی که جنگ داخلی در سوریه اوج گرفت و داعش در این کشور ظهور کرد، بسیاری از شرکتهای داروسازی واقع در حلب و سایر شهرهای سوریه نابود شدند. بعد از این اتفاق تقاضا برای دارو در سوریه افزایش پیدا کرد، اما این کشور دیگر توانایی تولید دارو نداشت و تنها راه، واردات دارو بود. ترکیه و اردن از فرصت جنگ در سوریه استفاده کردند و صنعت داروی سوریه را در دست گرفتند. بسیاری از کارشناسان عقیده دارند که پیشرفت صنعت داروسازی ترکیه بعد از شروع جنگهای داخلی سوریه شدت گرفته است. این درحالیست که ایران در سوریه حضور داشت و میتوانست از این فرصت استفاده کند و بازار داروی سوریه را در دست بگیرد. فرصتهای از دست رفته صنایع ایران کم نیستند، اما از دست دادن داروسازی آذر سنتز باکو را دیگر هرگز نمیتوان جبران کرد. کارخانه شهید قاضی 5 درصد از سهام یک کارخانه سرمسازی در باکو را به قیمت ناچیزی خریداری کرد و قرار بود توسط تکنولوژی و مهندسان این کارخانه در باکو راهاندازی شود.
آذر سنتز یک خط تولید سرم دست دوم، اما کم کارکرد از ترکیه خریداری کرد، اما به دلیل نداشتن دانش فنی از تولید سرم عاجز بود. برای همین آذر سنتز با مدیران کارخانه شهید قاضی به توافق رسید که این کارخانه توسط کارخانه شهید قاضی راهاندازی شود، اما این کارخانه راهاندازی نشد و در سال 99 شرکت آذر سنتز به دلیل فرسودگی منحل شد. یکی از اعضای سابق هیئت مدیره شهید قاضی که برای راهاندازی آذر سنتز به باکو رفته بود، در گفتگو با هممیهن گفت: «من خودم به باکو رفتم و مشکلات کارخانه آذر سنتز را بررسی کردم و همه کم و کسری کارخانه را به اطلاع مدیران رساندم.
بعد از برگشت من یک تیم از کارخانه شهید قاضی برای شروع تولید به باکو فرستاده شدند و اولین سرم تولیدشده در آذر سنتز هم کیفیت مطلوبی داشت. یکی از سهامداران اصلی کارخانه آذر سنتز مدیر شبکه ITV بود. این فرد میخواست مراسم افتتاح آذر سنتز را بهصورت زنده از تلویزیون خود پخش کند و به مردم اطلاع دهد که باکو با کمک ایران یک سرمسازی تاسیس کرده است، اما همان شب اول تولید به تیم ایرانی که برای افتتاح خط تولید به باکو رفته بودند، دستور برگشت دادند. به تیم ایرانی گفتند کارخانه را افتتاح نکنید و برگردید. دلیل عدم افتتاح آذر سنتز این بود که یک فرد ایرانی که بعدها مدیرعامل شرکت دانا شد، تمام صادرات ایران به باکو را انجام میداد. این فرد شرکتی به نام سیتوفارم در باکو تاسیس کرده بود و درگاههای مالی زیادی برای صادرات دارو و ورود ارز به کشور ساخته بود. افرادی ترس داشتند که حضور شرکت شهید قاضی در باکو باعث لو رفتن این شرکت شود. محمود نجفیعرب، مدیرعامل آن مقطع داروپخش هم از منحل کردن شرکت آذر سنتز حمایت کرد و ایرانیها مجبور شدند کارخانه را رها کنند. باکوییها خیلی برای راهاندازی آذر سنتز تلاش کردند.
این درحالیست که محمود نجفیعرب، مدیرعامل سابق داروپخش و رئیس فعلی کمیسیون اقتصاد سلامت اتاق بازرگانی در گفتگو با هممیهن حمایت از انحلال آذر سنتز را تکذیب کرد و گفت: «این موضوع به من ارتباطی ندارد و باید از مدیرعامل کارخانه شهید قاضی چرایی انحلال آذر سنتز را بپرسید، اما من هیچگونه حمایتی از انحلال این شرکت نکردم. در حال حاضر یک شرکت دیگر به نام آذر فارم در آذربایجان تاسیس کردهایم و این شرکت در حال حاضر فعال است.»
عضو سابق هیاتمدیره شهید قاضی در ادامه گفت: «بارها به خود من پیشنهادهای بسیار وسوسهکننده دادند تا به باکو بروم و خط تولید را راهاندازی کنم، اما من در ایران کارمند بودم و نمیتوانستم به باکو بروم. باکو حتی پیشنهاد داد که ایرانیها کارخانه را راهاندازی کنند و به مرور زمان بتوانند از سود تولید سرم بقیه سهام کارخانه را بخرند و صاحب کل کارخانه شوند، اما کارخانه شهید قاضی نپذیرفت. بعد از اینکه من عضو هیئتمدیره کارخانه شهید قاضی شدم، تمام تلاشم این بود که آذر سنتز را دوباره به دست بیاورم. آذر سنتز میتوانست از لحاظ اقتصادی تاثیر زیادی بر شرکت شهید قاضی و اقتصاد کشور داشته باشد، اما اعضای کارخانه شهید قاضی گفتند شرکت آذر سنتز فرسوده است و میخواهیم این شرکت را منحل کنیم. ما این کارخانه را که خیلی راحت به ما رسیده بود و میتوانستیم سهام بیشتری از این کارخانه کسب کنیم را از دست دادیم. ما فقط اگر 10 نفر کادر میفرستادیم تا کارخانه را راهاندازی کنند، میتوانستیم سهام بیشتری بگیریم. اما ما کارخانه را منحل کردیم و خط تولید را به هم زدیم و این کارخانه از دست همه رفت.»
ادعای فرسودگی شرکت آذر سنتز درحالیست که در زمان انحلال این شرکت، کارخانه شهید قاضی یکی از دستگاههای تولید سرم این شرکت را بهجای 5 درصد سهام خود برداشت. مدیران کارخانه در آن زمان اعلام کردند که این دستگاه کمتر از یکسال کار کرده است و با اضافه کردن این دستگاه به خط تولید کارخانه شهید قاضی، ظرفیت تولید افزایش پیدا میکند و این پایان خوشی برای ماجرای آذر سنتز است. آذر سنتز میتوانست درگاهی امن برای ورود تکنولوژی، مواد اولیه و پول به کشور باشد و مازاد محصولات دارویی ایران از این طریق صادر میشد، اما این شرکت در باکو قربانی سوءمدیریت و تصمیمات اشتباه شد و حالا پس از انحلال، تنها یک دستگاه از یک کارخانه سرمسازی به ایران رسیده است.
پرده سوم: سرمهای آلوده
اسنادی که از داروسازی کارخانه شهید قاضی به دست هممیهن رسیده است، نشان میدهد که این شرکت در اسفندماه سال 96 حدود 13 هزار سرم تزریقی استامینوفن به عراق صادر کرده است، اما در شهریورماه سال 97 سازمان غذا و دارو آلودگی این محموله را تایید کرد و نوشت: «به دلیل وجود ذرات قابل مشاهده با چشم این محموله غیرقابلقبول است.» مسئله مهم این است که نامه برگشت این محموله سرم حدود 6 ماه پس از ارسال نوشته شده است و اطلاعات بهدستآمده از کارخانه شهید قاضی نشان میدهد که بخشی از این محمولهها در ایران توزیع شده است.
عضو سابق هیئتمدیره شرکت شهید قاضی در رابطه با محموله سرمهای آلوده به هممیهن گفت: «محموله سرمهای آلوده استامینوفن به عراق فرستاده شد و از همین محموله در ایران هم توزیع شد. بیش از 6 ماه از ارسال محموله گذشته بود که سازمان غذا و دارو برای جمعآوری این سرمهای آلوده فراخوان صادر کرد، اما مقدار زیادی از سرمها برگشت داده نشد و این موضوع به این دلیل بود که از زمان ارسال محموله زمان زیادی گذشته بود. اگر یک محموله آلوده است، باید خیلی سریع در جهت جمعآوری آن اقدام کرد نه 6 ماه بعد از ارسال محموله. این سرمهای آلوده حتی میتوانست باعث مرگ بیماران شود، اما مشخص نشد که آیا کسی به دلیل تزریق این سرمها فوت شده است یا نه. اصولا وقتی بیماری به مراکز درمان مراجعه میکند و بعد فوت میکند، برای علت فوت او تحقیقات انجام نمیشود.»
پرده چهارم: بازگشت مدیرعامل اخراجی و حواشی آن
حاشیههای کارخانه شهید قاضی از سال 92 پررنگ میشود. در سال 92 مدیرعامل این کارخانه بازنشسته و سعید باسمنجی بهعنوان مدیرعامل در این شرکت استخدام میشود. باسمنجی تنها یک سال و نیم در کارخانه شهید قاضی در سمت مدیرعامل میماند و بعد، از این کارخانه اخراج میشود. این فرد بعد از کارخانه شهید قاضی بهعنوان مدیر پخش شرکت رازی استخدام، اما یکسال بعد از این شرکت هم اخراج میشود. باسمنجی بعد از اخراج از شرکت رازی در شرکت دانا استخدام میشود و پروژه تاسیس سرمسازی در تبریز را به شرکت دانا ارائه میکند.
یکی از مدیران ارشد کارخانه شهید قاضی در رابطه با این فرد میگوید: «باسمنجی در دورهای که مدیرعامل کارخانه شهید قاضی بود، مدارک زیادی از این شرکت برداشت. عملا طرح سرمسازی شرکت دانا در تبریز با دانش فنی این کارخانه که مدیرعامل قبلی شهید قاضی آن را ارائه کرده بود، دنبال شد.» جالب اینجاست که باسمنجی که چند سال قبل به دلیل سوءمدیریت از کارخانه شهید قاضی اخراج شده بود دوباره در سال 98 بهعنوان مدیرعامل به شرکت شهید قاضی برمیگردد.
شرکت سرمسازی دانا در حالی در همسایگی کارخانه شهید قاضی تاسیس میشود که این دو کارخانه آببری زیادی دارند. «صنعت سرمسازی یعنی بازی با آب.» این اصطلاحی است که فعالان این صنعت در مورد سرمسازی بهکار میبرند. اطلاعات زیادی از میزان مصرف آب صنعت سرمسازی وجود ندارد، اما یکی از مدیران ارشد کارخانه شهید قاضی ادعا کرد که در این کارخانه از هر 16 لیتر آب حدود دو لیتر سرم تولید میشود. در آمریکا میزان هدررفت آب در صنعت سرمسازی بسیار کمتر از ایران است و براساس بررسیها از هر 5/3 لیتر آب 2/1 لیتر سرم در این کشور تولید میشود.
یکی از مدیران ارشد کارخانه شهید قاضی در گفتگو با خبرنگار هممیهن گفت: «میزان هدررفت آب در صنعت سرمسازی ایران بهشدت زیاد است. مصرف آب به دلیل استفاده از تکنولوژیها و روشهای قدیمی بالا رفته است. این کارخانه تا همین چند سال پیش با روش تقطیر سرمسازی انجام میداد، اما بعدها من مقالهای در مورد روش اسمز معکوس (Reverse osmosis) نوشتم و مدیران کارخانه را به خرید دستگاههای جدید ترغیب کردم و همین موضوع باعث کاهش هدررفت آب در کارخانه شهید قاضی شد، اما هنوز هم هدررفت آب از استاندارد جهانی بالاتر است.»
براساس بررسیهای محمد درویش، فعال محیط زیست، تقریبا همه شهرهای ایران بحران کمآبی و همه استانهای ایران به غیر از گیلان با بحران فرونشست زمین مواجهاند. بحران فرونشست زمین به دلیل خالی شدن سفرههای آب زیرزمینی به اوج خود رسیده است و ماجرای تاسیس سرمسازی دانا در تبریز از این جهت مهم میشود. داروسازی دانا سالهاست که قصد دارد خط تولید سرم خود را راهاندازی و از آن بهرهبرداری کند و این درحالیست که هزاران میلیارد تومان هزینه برای تجهیز خط تولید سرم نیاز است. علاوه براین صنعت سرمسازی مصرف آب بالایی دارد و همین موضوع وجود دو کارخانه سرمسازی در یک شهر را منع کرده است. با اینکه در شرایط کمبود آب و بحران فرونشست شدید زمین دو سرمسازی نباید در یک شهر باشند، اما جالب اینجاست که سرمسازی کارخانههای شهید قاضی و دانا فاصله چندانی با یکدیگر ندارند.
یک مدیر ارشد کارخانه شهید قاضی در این رابطه به هممیهن میگوید: «کارخانههای شهید قاضی و دانا خیلی نزدیک یکدیگر تاسیس شدند. جالب اینجاست که بدانید سفرههای آب زیرزمینی این دوکارخانه به یکدیگر وصل شدهاند. یعنی هم شهید قاضی و هم دانا از یک سفره آب زیرزمینی استفاده میکنند. از طرفی چندین سال میشود که سرمسازی دانا هنوز تجهیز نشده است. برای تجهیز سرمسازی دانا میلیاردها تومان هزینه کردند، اما سوال اینجاست که چرا این کارخانه را دیوار به دیوار شهید قاضی که بزرگترین سرمساز ایران است، بنا کردهاند؟ این بیتدبیری باعث از دست رفتن ثروت ملی میشود، چون این دوکارخانه با این حجم مصرف آب به زیست بوم و سفرههای آب زیرزمینی تبریز آسیب جدی میزنند. مالک اصلی هر دو کارخانه شهید قاضی و دانا، هلدینگ شستا است و مدیران این هلدینگ میتوانستند با هزینه اندک دو دستگاه سرمسازی جدید برای شهید قاضی بخرند و کل ظرفیت تولید شرکت دانا را در شهید قاضی و با هزینه کمتر تولید کنند. اینگونه هم آب کمتری مصرف میشد، هم ظرفیت تولید بالا میرفت و هم پول کمتری هدر میرفت. این درحالیست که کارخانه دانا هنوز به بهرهبرداری نرسیده است.»
خطابه آخر
ثامن مشهد، شیراز سرم، آلفا سرم، فرآوردههای تزریقی دارو پخش تهران و شهید قاضی تبریز پنج سرمسازی بزرگ کشور هستند که تقاضای بازار را تامین میکنند، اما کارخانه شهید قاضی به دلیل تولید بیش از 40 درصد نیاز کشور بیشتر مورد توجه است. مافیای دارو به واردات وابسته است و درآمد زیادی از واردات دارو کسب میکند. برخی از کارشناسان کارخانه شهید قاضی و یک عضو سابق هیئتمدیره این کارخانه عقیده دارند که هر زمانی که مافیای دارو قصد واردات سرم دارد، به هر نحوی خط تولید شهید قاضی را متوقف میکند تا شرایط برای واردات سرم مهیا شود. شستا مالک اصلی یا سهامدار اکثر این شرکتهای دارویی است و محمد رضوانیفر تا همین چند سال پیش مدیرعامل شستا بود. بعد از اینکه زمزمههای استعفای عشقی از سازمان بورس زیاد شد، این فرد بهعنوان گزینه ریاست سازمان بورس معرفی شد، اما عشقی از سازمان بورس نرفت. رضوانیفر در حال حاضر معاون وزیر اقتصاد و رئیس گمرک کشور است و تحرکات گمرکهای ایران زیر نظر فردی مسلط به صنعت داروی کشور انجام میشود.
البته، فرصتهای ازدسترفته و سوءمدیریت فقط مختص به صنعت داروسازی یا کارخانه شهید قاضی نیست. اگر عملکرد هریک از کارخانههای بزرگ یا صنایع مختلف را بررسی کنید، به نکات قابلتاملی خواهید رسید. از ماجراهای صنعت فولاد و رانتهای کلان این حوزه گرفته تا حوزه محصولات پتروشیمی و پالایشی، جملگی یک ویژگی مشترک دارند؛ صنعت در ایران بنا به دلایل مختلف دچار سوءمدیریت و فساد است.
از میان اخبار