ماجرای «منصور» و کاپیتولاسیون؛ آمریکا و روش رشد دستنشاندههایش در ایران
"منصور نهایت استفاده را از روابط شکل گرفته با آمریکا به دست آورد و همین دوستی مقدمات حضور وی در مقام نخستوزیری را فراهم ساخت. در واقع باید گفت که منصور در ازای خدمترسانی به سیاستهای آمریکا در ایران، توانست به مقام نخستوزیری نیز دست یابد."
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون توسط دولت و مجلس پهلوی در مهرماه 1342، این قانون در مطبوعات افشا و اعلام نشد تا اینکه چندی بعد نشریه داخلی مجلس، حاوی متن کامل سخنرانیها و گفتگوهای نمایندگان و رییس دولت در این زمینه به دست امام خمینی (ره) رسید و ایشان تصمیم گرفتند حقایق را به مردم گفته و آنها را از فاجعه بزرگی که به دست رژیم به وقوع پیوسته بود با خبر سازند.
حضرت امام که چند ماه قبل از آن، از زندان رژیم شاه آزاد شده بودند، با ایراد سخنرانی تاریخی خود در 4 آبان ماه همان سال، به تصویب قانون کاپیتولاسیون یا اعطای مصونیت قضایی به اتباع امریکا در ایران، شدیدا اعتراض کرد. این نطق مهم که در اجتماع بزرگ روحانیان و مردم قم و دیگر شهرها بیان شد، در حقیقت محاکمه هیئت حاکمه آمریکا به علت دخالتهای غیرقانونی آنان در امور داخلی ایران و نیز افشای خیانتهای شاه به اسلام و ملت ایران بود.
بمناسبت سالروز سخنرانی تاریخی امام خمینی علیه کاپیتولاسیون، سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی به بررسی شخصیت حسنعلی منصور نخست وزیر وقت رژیم پهلوی و عامل امضای کاپیتولاسیون پرداخته است.
متن زیر یادداشت آقای مکی است که در ادامه میخوانید:
حسنعلی منصور با افتخار ارتباط خود را با گراتیان یاتسویچ - دیپلمات ارشد آمریکایی و مدیر دفتر سیا در تهران، عیان میکرد و آشکارا با تکنوکرات های برجسته ایران از روابط عمیقش با مقامات آمریکا سخن می گفت. او دوستی اش با جان مک کلوی آمریکایی را بارها به زبان می آورد، او به وضوح میگفت که دوستان آمریکاییاش وعده دادهاند که شاه را وادار به انجام اصلاحاتی در ایران خواهند کرد.
او میگفت که به من هم قول قطعی داده اند که در آینده ای نه چندان دور نخست وزیر ایران خواهم شد.
از سال 1342 به بعد اخباری در خصوص حمایت تعدادی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از شخص حسنعلی منصور قوت گرفت، آنچنانکه به گفته استوارت راکول، وزیر مختار وقت آمریکا در ایران "بدون شک در سفارت عدهای بودند که نسبت به منصور نظری خوش داشتند و حمایتش میکردند."
منصور بر اساس مصاحبهای که با وی صورت گرفته، خود را اینچنین معرفی کرد که ".... پدرم آقای علی منصور (منصورالملک) است که کار خود را در وزارت خارجه شروع کرد و به دفعات استاندار، وزیر، سفیر کبیر و دوبار هم نخست وزیر شد... مادرم دختر مرحوم ظهیر الملک رئیس، خواهر آقای محسن رئیس میباشد که ایشان هم وزیر امور خارجه و به کرات سفیر کبیر ایران بودهاند و نیز افتخار دارم که مادرم اولین شاگرد ایرانی مدرسه آمریکائیها در ایران بوده است.... خواهر بزرگم همسر دکتر وکیلی سفیرکبیر ایران در نیویورک است و خواهر دیگرم، خانم آقای منوچهر تیمورتاش نماینده مجلس شورای ملی است...."
شروع روابط منصور با آمریکا به دوران حضور وی در وزارت امور خارجه کشور در سالهای دهه 30 مربوط میشود. وی در این دوران سفرهای متعددی به فرانسه و آلمان داشت و در همین سفرها بود که مقدمات برقراری ارتباط جدی وی با آمریکا فراهم شد. در یکی از سفرهای کاری به آلمان، وی توانست ملاقاتهایی با جان مک کلوی، رئیس حکومت اشغالی آلمان که از سیاستمداران پرقدرت آمریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشد، برقرار کند. در اثنای این ملاقاتها بود که مک کلوی، سیاست و خط مشی مشخص آمریکا در قبال ایران را به حسنعلی منصور گوشزد کرد و با قول اینکه مقدمات قدرت گیری وی را فراهم میکند، شرح وظایف او را نیز در قبال برنامههای آمریکا مشخص کرد.
منصور نهایت استفاده را از روابط شکل گرفته با آمریکا به دست آورد و همین دوستی مقدمات حضور وی در مقام نخستوزیری را فراهم ساخت. در واقع باید گفت که منصور در ازای خدمترسانی به سیاستهای آمریکا در ایران، توانست به مقام نخستوزیری نیز دست یابد. روابط صمیمانه وی با آمریکاییها به حدی بود که مثلا گراتیان یاتسویچ که از سیاستمداران آمریکا در ایران بود، مدت زیادی را به عنوان مستاجر در خانه منصور زندگی میکرد. از سویی دیگر، وی عملا روابط نزدیک خود با آمریکا را روشی برای نفوذ و فشار بر دیگر مقامات دربار قرار داده بود و دوستی خود با سیاستمداران آمریکایی را مدام به دیگران گوشزد میکرد.
در سال 1342 شاه به اقدامی نامتعارف دست زد و فرمانی صادر کرد که در آن حمایت خود از کانون مترقی را به صراحت ابراز داشت و تصمیم شاه آشکارا نشان میداد که زمان به قدرت رسیدن منصور با حمایت بی چون و چرای آمریکا مهیا شده
در همین خصوص، جلالالدین تهرانی که یکی از سیاستمداران مطرح در دوران پهلوی محسوب میشد، در خاطراتش میگوید: "وزیر مختار سفارت آمریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سری نیز دارد، علنا گفته که من منصور را به نخستوزیری خواهم رساند، همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم." روابط نزدیک منصور با آمریکا به حدی بود که حسین فردوست نیز در خاطراتش میگوید: "علی منصورالملک (پدر منصور) از مأموران انگلیس بود. پسرش مانند پدر، پرورشیافته انگلیسیها بود ولی از آن گروه بود که به آمریکاییها وصل شد. او چه در اصل چهار و چه بعدها که نخستوزیر شد، از طرف آمریکا به شدت تقویت میشد."
پرواضح و مبرهن است که ایشان با این سابقه فامیلی و گستره ارتباطاتش، در چه حد و جایگاهی در کنار آمریکایی ها بود و مسلما با وجود عضویت و حضور در باشگاه بین المللی لاینز، لژ فراماسونری پهلوی و نیز لژ همایون، بعنوان نمادی از وابستگی مطلق و نمایندهای آشکار در راستای اجرای فرامین دول استعماری قرار گرفت و جایگاه ویژه ای را از آن خود کرد.
در سال 1342 شاه به اقدامی نامتعارف دست زد و فرمانی صادر کرد که در آن حمایت خود از کانون مترقی را به صراحت ابراز داشت و تصمیم شاه آشکارا نشان میداد که زمان به قدرت رسیدن منصور با حمایت بی چون و چرای آمریکا مهیا شده و باید اطاعت اوامر آمریکا را در دستور کار خود قرار دهد. در سوم آبان 1342 شاه دوبار با سفیر آمریکا درباره منصور صحبتهایی کرد چنانچه که گفت: به عنوان یک رهبر سیاسی، امید چندانی به او ندارم، اما با این اوصاف به گمانش در شرایط وقت آن زمان بهتر از او کسی در صحنه سیاست ایران که حمایت تمام قد آمریکا را نیز در دست داشت، وجود نداشت.
اما کابینه اسدالله علم چند روز پیش از پایان دوران صدارتش لایحهای درباب مصونیت حقوقی آمریکاییها در ایران را به مجلس فرستاد و وی نیز در نامهای مدعی شد که طرح لایحه به تصویب هیئت دولت رسیده و میخواست طبق قانون از طریق این نامه آن را برای تصویب نهایی به مجلسین تقدیم کند که در واقع هرگز جلسه هیئت دولتی که در ادعای علم ذکر شده بود تشکیل نشده بود و آشکارا عملی خلاف قانون به انجام رسیده بود. به گفته محمد باهری - وزیر دادگستری وقت که عنوان کرد: "... علم چون شاه را خیلی دوست میداشت، میخواست تا در این ننگ شریک شاه باشد و البته این شاه بود که میخواست لایحه (مصونیت حقوقی آمریکا) حتما به تصویب برسد."
در مهرماه 1343، مجلس شورا و سنا هردو طرح لایحه پیشنهادی را مورد بحث قرار دادند و آن را به تصویب رساندند. در آن زمان دیگر منصور نخست وزیر بود و هویدا نیز بی گمان پرنفوذترین عضو کابینه جدید به شمار می رفت.
تصویب لایحه مذکور بر حق حاکمیت ملی ایران لطمه وارد ساخت و تضعیف اقتدار قلمرو قضایی کشور را به دنبال داشت، اما دولت مردان ایران علیرغم آگاهی بر عواقب زیانبار آن، اعطای امتیاز مصونیت به مستشاران را بیضرر و عادی اعلام کردند. منصور که در جلسه شبانه مجلس سنا حضور داشت، از رئیس مجلس دربارهی تصویب لایحهی مصونیت، تقاضای فوریت کرد و گفت: «چون یک مطلب کاملا ساده و عادی است، امشب تصویب شود.»
احمد میرفندرسکی نیز در جلسه سنا چنین توضیح داد: «پس از اینکه زیاد برای این موضوع فکر کردیم و مشاوره کردیم با دستگاههای مختلف مملکت؛ به این نتیجه رسیدیم که اعطای این مصونیتها و این مزایا ضرری برای دولت شاهنشاهی ندارد.»
زمان تصویب لایحه در مجلس سنا نیز شایان تأمل است. در مرداد ماه که سناتورها در تعطیلات تابستانی بودند، تشکیل جلسه فوقالعاده اعلام شد. «از 60 سناتور فقط 22 نفر توانستند حضور بههم رسانند.»
جلسه فوقالعاده از ساعت 7 صبح تا 12 شب «به منظور رسیدگی به لایحه تسهیل وصول مالیاتها و لایحه اصلاحی بودجهی کل کشور» تشکیل شده بود که در پایان آن جلسه، نخستوزیر طرح ماده واحده را تقاضا کرد و مورد تأیید قرارگرفت. سپس در اوج خستگی سناتورها که با کهولت سن، ساعات متمادی را در مجلس سپری کرده بودند، لایحه مصونیت مستشاران نظامی آمریکا بدون بحث و گفتوگو در 12 شب به تصویب رسید.
در پی آن، لایحه مزبور در دستور جلسه بیست و یکم مهر ماه 1343 مجلس شورای ملی قرار گرفت و علیرغم مخالفت تعداد زیادی از نمایندگان با «74 رأی موافق و 61 رأی مخالف از مجموع 135 نمایندهی حاضر در جلسه، با اکثریت ضعیفی به تصویب رسید» و «باقیمانده نمایندگان که تعداد زیادی را تشکیل میدادند، عمدا از جلسه غایب شدند.» به هنگام طرح این لایحه تعدادی از نمایندگان مخالف، تصویب آن را برخلاف مصالح کشور و مردم دانسته و این ابراز مخالفت به حدی بوده که در این دوره از مجلس شورای ملی، مخالفت با هیچ لایحهای به این شدت سابقه نداشته است.
بدینترتیب کاپیتولاسیون در دوره زمامداری پهلوی دوم احیا شد و «مستشاران نظامی آمریکا را از این امتیاز ویژه برخوردار کرد که اگر به هنگام مأموریت خود برای ارتش شاهنشاهی، مرتکب جرمی شوند، موضوع رسیدگی، از صلاحیت مقامات قضایی ایران خارج و متهم باید به خاک آمریکا مراجعت و محاکمه شود و نتیجه محاکمات به اطلاع مقامات ارتشی و قضایی ایران برسد.»
دولت منصور با آگاهی بر این موضوع که اعلام تصویب قانون کاپیتولاسیون، بازتاب نامطلوبی در میان اقشار مختلف جامعه خواهد داشت، از انتشار اخبار آن در جراید و رادیو جلوگیری کرد تا آنجا که حتی رحیم زهتابفرد، نمایندهی تبریز که در مخالفت با تصویب لایحه سخن گفته بود، اجازهی انتشار بیانات خود را در روزنامهی «ارادهی آذربایجان» که مدیریت آن را برعهده داشت، بهدست نیاورد.
درباره تصویب قانون کاپیتولاسیون در ایران، که امتیازات ویژهای را به مستشاران نظامی آمریکا اعطا کرد، نکاتی چند قابل ذکر است:
1تصویب کاپیتولاسیون و اجرای آن، اقتدار و نفوذ آمریکا را در ایران نمایان ساخت؛ زیرا آنها توانستند پس از چند سال پافشاری و تهدید مبنی بر کاهش و قطع کمکهای اقتصادی نظامی به ایران، به خواستههای خود دست یابد.
2تصویب آن قانون، ناتوانی دولت شاهنشاهی ایران را در برابر خواستهای آمریکا آشکار کرد. رژیم ایران علیرغم آگاهی بر این موضوع که تصویب کاپیتولاسیون، لطمه سنگینی را بر حق حاکمیت ملی و استقلال قضایی کشور وارد خواهد ساخت، تسلیم تقاضای آمریکا شد و با طرح و تصویب آن در مجلس سنا و مجلس شورای ملی، به اعطای مصونیت مستشاران، جنبهی قانونی دادند و آن را به اجرا درآوردند.
3تبعید امام خمینی به ترکیه و پس از آن به عراق و فرانسه در پی اعتراض به قانون کاپیتولاسیون که 14 سال ادامه یافت، مخالفت و مبارزه ایشان را در خارج از کشور برای هدایت و رهبری فعالان سیاسی با هدف سرنگونی رژیم پهلوی و قطع سلطه و نفوذ آمریکا بر ایران و نیز ایجاد تحول انقلابی در مردم و زمینهسازی استقرار حکومت اسلامی جدیتر و عمیقتر ساخت.
4رژیم پهلوی، اگرچه در مناسبات با غرب برای دریافت کمکهای اقتصادی نظامی بیشتر، امتیازاتی را به مستشاران آمریکایی اعطا کرد، اما در داخل کشور مخالفت گسترده اقشار مختلف با تصویب قانون کاپیتولاسیون، ضربههای اساسی را بر بنیان حکومت وارد آورد، احساسات نهفتهی وطنپرستانهی مردم را شعلهور کرد، مبارزات را در سالهای آینده به سوی سازماندهی منسجم کشانید، زمینه جنبش رهاییبخش مردمی را به رهبری مخالفان مذهبی شکل داد و پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 را تسریع کرد.