محمد رضا فرزین؛ رویآوردن به تکنوکراتها؟
داستان بانک مرکزی که با نرخ دلار و نرخ تورم سر و کار دارد مثل تیم فوتبال است که با ادعا و شعار سامان نمییابد و به همین خاطر و لاجرم یک مدیر به نسبت تکنوکرات و دست کم بوروکرات را به جای قبلی - فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق - برگماشتند.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - برکناری علی صالحآبادی و انتصاب محمد رضا فرزین به جای او به عنوان رییس کل بانک مرکزی ایران، رخداد درسآموزی است و از جنبههای گوناگون، بررسیدنی. چون نکات اصلی و مفیدی در یادداشت دیگر امروز آمده آنها را تکرار نمیکنم و به یکی دو مورد دیگر میپردازم:
برکناری فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق که وقتی جوانتر بود و در دولت احمدینژاد به جای حسین عبده تبریزی در بورس نشست و انتخاب دانش آموخته دانشگاه علامه طباطبایی - که البته لیسانس خود را هم زمان با تحصیل این نویسنده در دانشگاه شهید بهشتی از این دانشگاه دریافت داشته - نشان میدهد ناگزیر از بازگشت به تکنوکراتها شده اند. نه سیمای محمدرضا فرزین و نه سابقه و دیدگاههای او شباهتی با مدیران جهادی مورد نظر ابراهیم رییسی و محمد باقر قالیباف ندارد و حتی شاید احمدینژادی به معنی مرسوم کلمه هم نباشد چون چند باری که مجال شرکت در جلساتی با حضور او فراهم آمده درباره رییسان جمهوری پیشین - روحانی و خاتمی- همان گونه مؤدبانه صحبت کرده که درباره رییس جمهوری فعلی و رییس جمهور دوران مسؤولیت خود و اهل عدد و رقم به نظر می رسید و مثل چهرههایی چون عبدالملکیان، لاف گزاف نمیزد.
داستان بانک مرکزی که با نرخ دلار و نرخ تورم سر و کار دارد مثل تیم فوتبال است که با ادعا و شعار سامان نمییابد و به همین خاطر نمیبینید نواصولگرایان به دنبال ارزشیکردن تیم ملی و تأکید بر انتخاب بازیکنان ارزشی باشند چون اینجا صحبت از تکنیک است و همه چیز با عدد و رقم پیش چشم همه. در امور دیگر میتوانند خروار خروار ادعا کنند. اینجا ولی صحبت از عدد و رقم و نمودار و شاخص است. به همین خاطر دولت، بیش از این نمیتوانست منتظر توهمات یا تصورات رییس کل سابق یا حامیان و برکشندگان او بماند و لاجرم یک مدیر تکنوکرات را به جای او آوردند.
عرصههای دیگر نیز همین طور است منتها مثل فوتبال و نرخ دلار دیده نمیشوند. هر چند جای این پرسش باقی است که چرا این اقدام زودتر صورت نپذیرفت؟ آیا در یک ماه اخیر که ارز به تعبیر روزنامه حامی و تقدیس کننده دولت (کیهان)، افسار پاره کرده کارهایی باید انجام می داده و نداده یا منتظر اتفاقی سیاسی بودهاند؟
اگر شق اول درست است چطور در دولت قبل می گفتند ترک فعل هم جرم است و اینجا صحبت از ترک فعل نیست؟ اگر هم دومی پس چه شد نگاه به داخل و بی نیازی از برجام و کفایت شانگهای و دل بستن به هندسه جدید جهانی با محوریت روسیه و چین و ایران؟
اشاره شد که آقای فرزین آدم متعادلی است و متوهم نیست. بنا بر این جا دارد یادآور شود که وضعیت ارز و تورم تماما اقتصادی نیست و به دیپلماسی بستگی هم بستگی دارد. هر چند توافق بیرونی کافی نیست و روی دیگر سکه آشتی ذرونی است و هیچ یک از این دو در ید اختیار آقای فرزین نیست اما تفاوت او با قبلی این است که این می داند کافی نیست و شدنی نیست و او گمان می کرد شدنی است. این که هر که برای خود آرزوها و گمان هایی داشته باشد اشکالی ندارد. اشکال کار این است که بهای گمان ها و اگر نگوییم توهمات را مردمانی بپردازند که قدرت خرید خود را از دست می دهند و اکثر آنها نیز با غیبت یا رأی باطله در انتخابات 1400 نشان دادند این تفکر اکثریت مردم ایران را نمایندگی نمیکند.
با این همه بازگشت دولت به تکنوکراتها ولو نه تکنوکرات و بوروکرات به مفهوم مصطلح را باید به فال نیک گرفت هر چند که جای این پرسش باقی است که چگونه است که فدراسیون فوتبال نمیتواند بیهماهنگی فیفا موفق باشد و ناگزیر شده به فناوری کمک داور ویدیویی تن بدهد و دولت و مجلس کنونی گمان میکنند بدون گروه ویژه اقدام مالی یا افایتیاف میشود؟
تماشاخانه