مقایسه دستور ابراهیم رئیسی با دستور ناصرالدین شاه / هاشمی طبا: آقای رئیس جمهور! وعده تان را پس بگیرید، این بشکه سوراخ است
سیدمصطفی هاشمیطبا در شرق به وعده اخیر ابراهیم رئیسی درباره ساخت یک ورزشگاه بزرگ پرداخته است.
اینکه چنین مجموعه ورزشی مدرن و گستردهای با چه ابعاد و امکانات، در کجا و با چه امکان و در چند سال ساخته شود مشخص نیست، بیاناتی که بدون ذکر مشخصات به زبان آورده شود، گو اینکه جهت کار را مشخص میکند و بیش از این نیز از ریاستجمهوری انتظار نیست، به خودی خود نمیتواند حاوی انجام کار باشد و در پی این بیان لازم است همزمان با مکانیابی، امکان تملک زمین، طراحی مجموعه و پادار کردن اعتبار لازم از طریق لایحه برنامه هفتم و لایحه بودجه سال 1403 (که بهزودی باید به مجلس ارائه شود) دیده شود.
خوشبینانه اگر نگاه کنیم در سال 1403، تنها امکان تعریف مجموعه و تملک زمین وجود خواهد داشت و طراحی و چنین مجموعهای خود نیاز به بررسیهای مختلف و کار پرفشار دارد. هرچند گفته میشود که میتوان از سازندگان چینی با توجه به مراودات اقتصادی فیمابین در این رابطه استفاده کرد اما این امر خود دچار چالشهای اساسی در کشور است و تجربه بزرگراه شمال و فاز 11 با چینیها، دورنمای چندان روشنی را نمینمایاند.
برویم بر سر اینکه اگر چنین مجموعهای ساخته شد با آن چگونه رفتار میکنیم. ببینیم با مجموعههای موجودمان از جمله آزادی چه رفتاری داشتهایم و آیا از آنها حفظ و حراست کرده و تعمیرات و نگهداری لازم را به عمل میآوریم یا خیر؟ در همین ابتدای امر باید یادآوری شود که چمن مجموعه آزادی حدود سال 1380 با زیرسازی کامل و چمن خوب فراهم شد. اما این چمن بدون رسیدگی یا تعویض مرتب مورد بهرهبرداری قرار گرفت و ناگهان همه دیدند که چمن خراب شده است و البته میگویند یکی از علل خرابی آبیاری آن با آب دریاچه آزادی است.
شرکت توسعه و تجهیز اماکن ورزشی در ابتدا با عنوان شرکت تجهیز و نگهداری اماکن ورزشی تأسیس شد اما بهزودی نام و وظیفه آن تغییر پیدا کرد و مسئولیت اجرای طرحهای عمرانی ورزشی را به عهده گرفت. طبعا این شرکت که قرار بود به امر تجهیز و نگهداری بپردازد کاملا تغییر وظیفه داد و کار نگهداری به عهده افراد متفرقه گذاشته شد و طبعا امکان مالی هم برای این امر پادار نشد.
مجموعه جدید که قول آن داده شده بر فرض احداث دیری نمیپاید که بهدلیل عدم نگهداری به سرنوشت استادیوم آزادی دچار میشود.
اینکه ما از بسیاری لحاظ از کشورهای مجاور بهویژه حاشیهنشینهای خلیج فارس عقب ماندهایم و مظاهر و جلوههای مدرنیسم از جمله زیرساختهای ورزشی در آنجا به حدی است که شاید هرگز به آن نرسیم و بیشتر و بیشتر عقب بمانیم اما بر فرض اجرای نظر رئیسجمهور آیا با یک مجموعه ورزشی عقدههای فروخورده جوانان گشاده میشود و مسائل کشور حلوفصل میشود؟
اگر نیک بنگریم مجموعه حکمرانی ما به اصل پایداری و معموربودن ایران و اولویت نگهداری سرزمین ایران بیتوجه است و در حقیقت به مرور زمان کشور ما مانند بشکهای سوراخ شده که هرچه در آن آب ریخته شود، هرگز پر نمیشود. یعنی اول برویم سراغ پوشاندن سوراخها و سپس ادعای فراهمکردن آب برای بشکه بکنیم.
استهلاک و تخریب استادیوم آزادی سمبلی است از تخریب روزافزون سرزمین ایران. روزنامه همشهری در تاریخ شنبه اول مهر 1402 نوشته است که آثار فرونشست مسجد جامع عباسی اصفهان نسبت به گذشته بیشتر شده و ستونهای شبستان غربی مسجد جامع کج شده و دو طرف ستونها هفت سانتیمتر چرخش داشته است و البته این فقط یک نمونه از هزاران نمونه تخریب سرزمینی در کشور است که از فرط فراوانی دیگر قابل احصا نیست. بگذریم که اگر بخواهیم سوار هواپیما شویم باید هزار حمد و قل هوالله بخوانیم تا جرئت سوارشدن به خود بدهیم، درحالیکه هواپیما سوار شدن در اروپا مثل تاکسی سوارشدن است و البته مسجد جامع عباسی و هواپیما فقط اشارهای به وضع موجود کشور است. حال وقتی مجموعه عظیم ورزشی آزادی در غرب تهران و مجموعه ورزشی تختی در شرق تهران را داریم کدام اولویت اجازه میدهد که یک مجموعه مشابه در نقطه دیگر تهران بسازیم و همچنان سرمایهگذاریها را در تهران متمرکز کنیم، درحالیکه بسیاری از نقاط کشور در حال تخریب است و هزاران طرح عمرانی دولت در سراسر کشور مغفول مانده است.
اگر به جای رئیسجمهور محترم بودم، از وعده دادهشده منصرف میشدم و البته دستور پیگیری و اصلاح و مرمت و بازسازی ورزشگاه آزادی و پیگرد عدم فعل افراد در نگهداری و تجهیز آن و نیز تعیین تکلیف ورزشگاه تختی را میدادم و سؤال میکردم که استادیوم 40 هزار نفره که 15 سال است در ضلع شرقی ورزشگاه آزادی در حد فونداسیون باقی مانده چرا بالا نمیرود. چرا نمیتوانیم در ورزشگاه آزادی یک پیست چوبی دوچرخهسواری بسازیم و پیست سیمانی را دائما مرمت میکنیم، درحالیکه مطلوب دوچرخهسواران نیست و حال برای یک مجموعه ورزشی مدرن بینالمللی دورخیز کردهایم. میگویند ناصرالدین شاه به درباریان دستور داد به قصیدهسرایی که در نوروز قصیده خوانده بود، یک کیسه زر بدهند، ولی در طول سال درباریان آن را ندادند. سال بعد قصیدهسرا به شاه معروض داشت که اعلیحضرت، دستور شما در طول سال اجرا نشد. ناصرالدین گفت تو شعری خواندی که من خوشم آمد من هم حرفی زدم که تو خوشت آید. چنین مباد.
27302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1818424