همه چیز زیر آستانه جنگ
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) به بررسی تنش های اخیر بین ایران و اسرائیل و ظرفیت و توانایی هر یک از طرفین برای یک درگیری گسترده تر پرداخت و نوشت: «حمله تهران به اسرائیل در 13 تا 14 آوریل و حمله ادعایی اسرائیل به اصفهان در 19 آوریل، تشدید درگیری چند دهه ای بین تهران و تل آویو از رویارویی غیرمستقیم به رویارویی مستقیم را نمایان کرد.» پیرو این تشدید تنش بی سابقه، تهران و تل آویو...
این حملات احتمال «نبرد همهجانبه» بین دو طرف را افزایش داد، که اگر نه قریبالوقوع، حداقل در پارادایم جدید قابل تصور بود. همانطور که اخیرا در جنگ روسیه و اوکراین و جنگ دوم قرهباغ کوهستانی شاهد آن هستیم، نبرد همهجانبه میتواند به شکل حملات مستقیم به قلمرو و زیرساخت ها بروز کند. اما بهرغم تشدید تنش اخیر، محدودیتهایی بر دو طرف برای تشدید بیشتر به سطحی از درگیری که ممکن است به عنوان نبرد همهجانبه تلقی شود، وجود دارد. این محدودیتها نهتنها با ملاحظات سیاسی و ژئواستراتژیک، بلکه با توازن نظامی بین طرفین تعیین می شوند.
امکان جنگ بزرگ وجود ندارد
باوجودیکه هر دو طرف دارای تاسیسات نظامی نسبتا بزرگی هستند، اما هیچ یک از طرفین از قابلیت های نظامی لازم برای مبارزه طی یک درگیری مستمر و مستقیم با دیگری برخوردار نیستند. بدون در نظر گرفتن توانمندی هسته ای اعلامنشده، اسرائیل احتمالا توانایی غلبه بر ایران را ندارد. همینطور ابعاد فیزیکی ایران، پراکندگی دارایی هایش و زرادخانه های نامتقارن آن به ایران انعطاف پذیری لازم را میدهد. اسرائیل نیز نشان داده است که نهتنها ظرفیت نظامی دارد، بلکه شرکای آن نیز مایل به تکمیل آنها با قابلیت های جدید هستند.
تهران و تل آویو اساسا نیروهای مسلح خود را نه برای جنگ علیه یکدیگر، بلکه برای خدمت به اهداف راهبردی گسترده تر پیکربندی کرده اند: اسرائیل باید از سرزمین هایی که اشغال کرده در برابر همسایگان از جمله از طریق عملیات پیشرو دفاع کند؛ در حالی که ایران باید از دولت خود محافظت کند و در تعارضات نامتقارن قرار میگیرد. اما ساختار نیروی آنها با جنگ های بقا به جای فتح تعیین شده است. بعد از انقلاب، سپاه نقش بی بدیلی در دفاع از جمهوری اسلامی ایفا کرده است. ایران همچنین سرمایهگذاری زیادی روی توانایی نامتقارن خارجی خود انجام داده و شبکه ای از شرکای منطقه ای را ایجاد و حفظ کرده است که با آنها اهداف استراتژیک، قرابت ایدئولوژیک (به درجات مختلف) و به طور موثری سیستمهای تسلیحاتی مشترک دارد.
اسرائیل در طول تاریخ نیروهای مسلح خود را برای دفاع در برابر تهاجم در سطح دولتی از سوی کشورهای همسایه (سوریه و مصر) و اخیرا از سوی گروه های مسلح غیردولتی نامتقارن آماده کرده است و ترکیبی قدرتمند از تسلط را بر اسرائیل قرار داده است اما در حالی که اسرائیل دارای قابلیت ضربت است، نیروهای مسلح خود را برای مبارزات قشون کشی فراتر از پیرامون خود آموزش نداده است.
دو دولت دارای سطوح متفاوتی از آمادگی نبرد در پرسنل و تجهیزات هستند. ایران یک سیاست استخدام انبوه برای دستگاه امنیتی داخلی خود دارد که تنها درصد کمی از آنها تجربه رزمی دارند، اگرچه این تعداد در واحد نخبه نیروی قدس و در میان اعضای نیابتی آن، حزب الله افزایش می یابد. این در تضاد با نیروهای نظامی اسرائیل (IDF) است که نیروهای ذخیره، سربازان حرفه ای و سیستمهای تسلیحاتی آن در درگیری های متعدد چند بار قرار گرفتهاند. اما ارتش اسرائیل بهرغم سوابق خود در جنگ، هنوز توانایی خود را برای طراحی عملیات جز از طریق وسایل هوایی و اطلاعاتی آزمایش نکرده است. چرخه تحقیق و توسعه بومی ایران به خوبی توسعه یافته است، همانطور که تولید و صادرات پهپادهای سری شاهد و موشک های بالستیک و کروز این کشور نشان داده است.
یکی دیگر از عوامل تعیینکننده موازنه نظامی، توانایی هر یک از طرفین برای استفاده از شراکت و اتحادهایشان است. شرکای ایران در جهت درگیری نامتقارن با اسرائیل هستند و میتوان برای دفاع از ایران و به درجات مختلف، اقدامات تهاجمی آن را تکمیل کرد. این در تضاد با شرکای اسرائیل است که اگر آشکارا با انجام عملیات مستقیم اسرائیل علیه ایران مخالفت نکنند، حداقل محتاط خواهند بود. با این حال، اسرائیل میتواند به اظهارات اخیر جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، اطمینان داشته باشد که آمریکا از آن در برابر هر گونه حملات بیشتر دفاع میکند و در این زمینه نمایش شرکای اسرائیل در همکاری با آن در مقابله با حملات موشکی ایران مشاهده شد.
هواپیما و موشک؛ حوزه کلیدی
نیروی هوایی اسرائیل نشان داده توان انجام حملات دقیق در برد با سکوهایی از جمله F-15، F-16 و F-35 را دارد. با این حال، حمله به عمق ایران یک چالش بزرگ لجستیک است. موشک های بالستیک، موشک های کروز و مهمات حمله مستقیم مانند پهپادهای حمله یک طرفه، ستون کلیدی استراتژی بازدارندگی ایران را تشکیل میدهند و ایران را قادر می سازد تا عمق دشمن را هدف قرار دهد. برای انجام چنین ماموریت هایی، ایران سرمایهگذاری هنگفتی در توسعه داخلی این سامانه ها کرده و زرادخانه متنوعی از موشک ها با برد تا 2000 کیلومتر به دست آورده است. در سال 2022، کنت مک کنزی، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده تخمین زد که ایران تا 3000 موشک بالستیک در اختیار دارد، اگرچه درصد موشک هایی که میتوانند به اسرائیل برسند، ناشناخته باقی مانده است. اگر رویارویی بین اسرائیل و ایران به یک تبادل طولانی ضربات تبدیل شود، مساله میزان ذخایر اسرائیل اهمیت حیاتی پیدا خواهد کرد.
در حالی که میتوان از انواع سیستمها برای دفاع در برابر پهپادهای OWA و موشکهای کروز استفاده کرد، دفاع در برابر موشکهای بالستیک میانبرد نیاز به رهگیرهای تخصصی دارد که پس از اتمام، ذخایر آن به راحتی قابل تکمیل نیست و تعداد موشک های Arrow 2 و 3 در زرادخانه اسرائیل ناشناخته باقی مانده است. همچنین انتظار میرود که دفاع موشکی بالستیک مستقر در کشتی آمریکا به کمک آن بیاید، همانطور که در حمله 13 تا 14 آوریل اتفاق افتاد.
ایران قابلیت های موشکی، موشکی و پهپاد OWA-UAV قابلتوجهی را با شرکای غیردولتی در غزه، عراق، لبنان، سوریه و یمن به اشتراک گذاشته است. کاربرد این زرادخانهها علیه اسرائیل مختلط است. تنها بازیگر غیردولتی که میتواند در جنگ همه جانبه با اسرائیل مشارکت قابلتوجهی داشته باشد، حزب الله لبنان است که گاهی تخمین زده میشود که زرادخانه موشکی آن بین 150هزار تا 200هزار موشک از جمله موشک های هدایت شونده دقیق را شامل میشود. به دلیل نزدیکی جغرافیایی بین لبنان و اسرائیل، دفاع موشکی و هوایی اسرائیل به طور بالقوه میتواند هدف دستیافتنیتری برای حزبالله باشد تا خود ایران.
چالش دفاع هوایی ایران با اسرائیل متفاوت است، بهویژه اینکه این کشور دارای مساحت جغرافیایی به مراتب بزرگتر است. این نیز از نظر پنهانکاری مزایایی را به همراه دارد. سامانه های موشکی دفاع هوایی قدیمی تر آن دارای قابلیت محدود و احتمالا در دسترس بودن عملیاتی محدودی نیز هستند. سیستمهای دوربرد مدرن آن مانند S-300PMU2 (RS-SA-20 Gargoyle) از سایت های کلیدی دولتی، از جمله در اطراف تهران محافظت میکنند. آنها همچنین مجموعه ای متفاوت از طرح ها هستند، بنابراین انبارهای انفرادی سلاح ها ممکن است محدود باشد. با این حال، چنین مجموعهای از سیستمها میتواند از نظر اقدامات متقابل برای هر مهاجمی نیز مشکل ایجاد کند.
شاید مهمتر از آن، اسرائیل و ایران تحت پارامترهای متفاوتی از نظر موفقیت دفاع هوایی عمل میکنند. برای ایران، بقا در عملیات ممکن است کافی باشد، در حالی که خسارات و تلفات وارده توسط اسرائیل ممکن است حتی از نظر حمایت داخلی و اعتبار منطقه ای به نفع تهران باشد. در مقابل، اسرائیل با انتظارات برای محافظت تقریبا کامل در برابر حملات موشکی، موشکی و پهپاد، با تحمل کمتر دولت برای تلفات غیرنظامی و نظامی مواجه است.
حوزه دریایی؛ دفاع ساحلی و آزادی دریانوردی
اسرائیل یک نیروی دریایی پیچیده اما متمرکز، از جمله ناوهای موشکی و طیفی از شناورهای گشتی را توسعه داده است. اینها در دفاع از رویکردهای دریایی آن و همچنین کمک به دفاع هوایی محلی موثر بوده است. ظرفیت پرتاب قدرت دریایی اسرائیل فراتر از شرق مدیترانه و دریای سرخ محدود است، به جز نیروی زیردریایی آن، که فرض میشود دارای قابلیت حمله به زمین نیز هست.
تهران و تل آویو برای مدتی درگیر یک جنگ در سطح پایین و تا حدی مخفیانه علیه منافع کشتیرانی یکدیگر بوده اند. تهران قابلیت نامتقارن جامعی را در حوزه دریایی توسعه داده است، از جمله شناورهای حمله سریع، باتری های موشک ضدکشتی ساحلی و پهپادهای.OWA این کشور اغلب تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است. با این حال، چنین اقدامی به سرعت هرگونه رویارویی را گسترش میدهد و به طور بالقوه بر اقتصاد ایران و اقتصاد متحدانش تاثیر می گذارد. یک گزینه محدودتر اما بالقوه مخرب میتواند افزایش توقیف کشتی های مرتبط با اسرائیل، حملات محدودتر کشتیرانی در اقیانوس هند و تسهیل حملات بیشتر به رهبری انصارالله (حوثیها) باشد. گزینه های پاسخ مستقیم اسرائیل ممکن است محدود باشد. در حوزه مخفی، از جمله سایبری، هر دو طرف گزینههایی برای تشدید تنش در چارچوب پارامترهای موجود دارند که به طور قابلتوجهی کمتر از ابزارهای نظامی آشکار خطرآفرین هستند. اسرائیل احتمالا به دنبال کردن و تشدید هدف قرار دادن نیروهای نظامی ایران ادامه میدهد و احتمالا آن را به برنامه های خاصی مانند برنامه پهپاد گسترش میدهد. ایران همچنین قصد و توانایی سازماندهی عملیات سایبری مخرب را از طریق کادری از هکرهای غیردولتی حامی خود نشان داده است.
خطر جنگ در آینده
در حالی که ایران و اسرائیل دارای قابلیت های نامتقارن هستند، هر دو میتوانند حملات محدودی را علیه قلمرو یکدیگر انجام دهند، اما امکان حفظ کمپین های متعارف طولانی تر را ندارند. سیاست داخلی، ائتلاف ها و مشارکتهای بینالمللی، پیامدهای منابع و چالشهای لجستیک به عنوان محدودیتهایی برای تشدید تنش برای هر دو طرف عمل میکند. با این حال، این محدودیتها مانع از آن نمیشود که هیچ یک از طرفین حملات متعارف علیه سرزمین ها و دارایی های مستقل را در چارچوب پارامترهای جدید درگیری های جاری خود ندانند. انگیزههایی نزد هر دو طرف برای تداوم جنگ زیرآستانه وجود دارد. اما این ممکن است تغییر کند.
--> اخبار مرتبط