چرا ناتو «موجودی خطرناک» است؟ / اما و اگرهای افزایش نرخ سود بانکی / دیپلماسی تردید و رؤیاهای چین
متهمان رشد نقدینگی در خرداد، شوکِ بزرگ کنکوری، گذار از نظامی گری در سوریه، خاوری دستگیر شد؟ گره کور مافیای گوشت در تشکلها باز میشود؟! توافق بر سر وحدت سوریه، جهش تعداد مبتلایان کرونا فوتیهای روزانه به 32 نفر، افت تاریخی ساخت مسکن در پایتخت و رکوردشکنی تورم، کاهش پایه پولی، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز پنجشنبه 30 تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که تلاش مشترک برای ترسیم آینده سوریه، محدودیتهای مناسبات اقتصادی تهران - مسکو، رشد نقدینگی منفی رشد پایه پولی منفی و واکنش خاندوزی درباره تحویل دولت روحانی با ذخایر ارزی در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در شماره امروز روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
اما و اگرهای افزایش نرخ سود بانکی
المیرا بابایی روزنامهنگار طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان اما و اگرهای افزایش نرخ سود بانکی نوشت: در شرایطی که بانکها در خصوص تامین وجه نقد خود دچار مشکل میشوند اولین گزینهشان افزایش نرخ سود بانکی است چرا که بانکها نیازمند وجه نقد هستند و با افزایش سود بانکی تقاضای مردم افزایش مییابد که این امر حجم نقدینگی سرگردان در بازارهای موازی را به سمت بانکها سرازیر میکند و منجر به کاهش نرخ تورم میشود. گذشته از آن افزایش نرخ سود بانکی عامل مهمی برای مهار تورم و کاهش انتظارات تورمی است اما شرط آن تداوم افزایشهای چمشگیر نرخ سود در بازار بین بانکی است که این موضوع به سیاستهای بانک مرکزی برمیگردد. در این راستا اخیرا رئیس کل بانک مرکزی از احتمال افزایش نرخ سود بانکی خبر داده است. در واقع به نظر میرسد صالح آبادی نیز با توجه به سرعت رشد نرخ تورم قصد دارد تا با استفاده از ابزار سود تسهیلات بخشی از نقدینگیهای سرگردان را به نظام بانکی هدایت کند. اینکه چگونه افزایش نرخ سود بین بانکی به کاهش تورم ختم میشود به این صورت است که افزایش این نرخ، افزایش سود سپردهها و اوراق دولتی را در پی خواهد داشت که این امر مردم را به سپردهگذاری در بانکها و خرید اوراق دولتی تشویق میکند و موجب میشود که مردم به سمت سرمایهگذاری در بازارهای طلا، ارز و خودرو نروند تا تقاضا برای خرید این کالاها و قیمت آنها را کاهش دهد و بدین ترتیب با کاهش انتظارات تورمی، رشد تورم کند میشود. افزایش نرخ سود بانکی واکنش طبیعی بازار به شرایط فعلی است. البته درسالهای قبل بانک مرکزی اجازه نمیداد که نرخ سود در بازار بین بانکی بیش از حد بالاتر برود درحالیکه افزایش نرخ سود در این بازار میتواند به کاهش تورم کمک کند از آنجا که برخی از افراد به بهانه تولید از کاهش نرخ بهره بین بانکی و افزایش تورم سود میبرند فشار وارد میکنند تا مانع افزایش سود در بازار بین بانکی شوند که از این طریق بتوانند وامهایی با بهره پایین دریافت کنند و با تورم بالا در مبادلات خود نفع ببرند. افزایش نرخ بهره بانکی از دو جهت به کنترل تورم کمک میکند اول آنکه هزینه خلق پول را برای بانکها بالا میبرد و به این دلیل عرضه پول در اقتصاد که عامل اصلی صعود تورم است کم میشود دوم اینکه افزایش نرخ بهره بانکی موجب افزایش سود سپردهها و اوراق دولتی میشود که این امر مردم را به سپردهگذاری در بانکها و خرید اوراق دولتی تشویق میکند و آنها به سمت سرمایهگذاری در بازارهای دیگر نمیروند و این موضوع تقاضا برای خرید این داراییها و قیمت آنها را کاهش میدهد و بدین ترتیب با کاهش انتظارات تورمی، تورم نیز کنترل میشود درآخر باید گفت که در کشور ما معمولا از افزایش نرخ سود بانکی برای مهار تورم استفاده نمیشود و مانع از افزایش این نرخ با اجرای سیاستهای انبساطی در نظام بانکی میَشوند.
دیپلماسی تردید و رؤیاهای چین
محمود اشرفی طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان دیپلماسی تردید و رؤیاهای چین نوشت: روزگاری سوسیالیسم چینی برای محافل روشنفکری جهان فریبنده بود؛ اما در دو دهه اخیر هنگامی که باورهای کمونیستی و رفتار سرمایه داری در هم تنید، این انگاره چینی شکست و فروریخت. داستان چین، سخن گفتن از پشتیبانی فرودستان بود که در فرجام کار به شکل گیری سازوکاری سیاسی انجامید که اکنون امنیت جهانی را تهدید می کند. ایران نمی تواند برکنار از سیاست های افزون طلبانه چین باشد؛ زیرا ایران در مسیر طرح لندپروازانه چین موسوم به کمربند و جاده قرار دارد؛ کمربندی که در مسیر خود زیربناهایی می سازد که هدف آن چیرگی بنیادین چین در گستره بزرگی از شرق تا غرب است. این طرح چینی با منافع ملی کشورهای مسیر کمربند ازجمله ایران سازگاری ندارد. چین طرح کمربند شرقی - غربی و سایر برنامه های خود را در سایه غفلت جهانی به پیش می برد. در چند سال اخیر در سیاست خارجی ایاالت متحده آمریکا به عنوان اصلی ترین رقیب چین، استیالی دیپلماسی تردید کار را برایبرنامه ریزان چینی آسان کرده است. آمریکا و متحدانش باور دارند که تدابیر و اقدامات چین یک مانع اساسی فراراه برقراری ثبات و امنیت جهانی است؛ اما در این میان یک اراده سیاسی قوی برای بازدارندگی تدابیر و کنش های چین وجود ندارد. بازدارندگی تنها به مفهوم رویارویی نظامی نیست؛ بلکه مجموعه ای از اقدامات دیپلماتیک و باال بردن توان اقتصادی و دفاعی است. چین آرام آرام سیاست خزنده نفوذ خود را پیش می برد. مواضع اقتصادی و نظامی چین در حوزه پاسیفیک یک رویارویی ژئوپلیتیک با ایاالت متحده آمریکا است. آرایش نظامی آمریکا در اقیانوس آرام بر پایه تمرکز و به دور از پراکندگی است و این امر راهنمای خوبی برای هدف گذاری برنامه ریزان نظامی چین است. قرارداد امنیتی چین با جزایر سلیمان اجازه پهلوگیری ناوهای چینی در بنادر این کشور را می دهد. این توافق امنیت استرالیا را که در هزارو 500 کیلومتری جزایر سلیمان قرار دارد، به چالش می کشد. در مجموع برنامه های اقتصادی - نظامی فراملی چین تنش های ژئوپلیتیک ژرفی به دنبال خواهد داشت. هرچند برنامه ریزان چینی نتوانند به هدف های خود دست یابند، اما پیشبرد برنامه های آنها بدون شک امنیت جهانی را با دشواری هایی روبه رو خواهد کرد. برنامه اقتصادی - نظامی چین که با هدف چیرگی بر کشورها اجرا می شود، یک تجربه نو در تاریخ سیاسی جهان است. کشوری که آمیزه ای از سرمایه داری و کمونیسم دوآتشه است، برای به بند کشیدن کشورها کمنداندازی می کند. تارهای درهم تنیده چنین کمندی بافته شده در تاریک خانه حزب کمونیست و دستانی که این کمند را می کشد، سرمایه داران تازه به دوران رسیده چینی هستند. کنش های سیاسی ناکارا و چیرگی دیپلماسی تردید در سیاست های فراملی رقیبان اصلی چین، تنش های ژئوپلیتیک ناشی از توسعه سیاست های یک جانبه گرایانه را بیشتر می کند. رویارویی با چین، هوشیاری و اجماع جهانی را طلب می کند. جنگ اوکراین و تنش در حاشیه اروپا فرصتی مناسب برای اجرای سیاست های یک جانبه گرایانه چین است. دوری از دیپلماسی تردید و پایان دادن به جنگ اوکراین مجال بیشتری برای رویارویی با هدف های سلطه جویانه چین فراهم می کند.
چرا ناتو «موجودی خطرناک» است؟
حامد رحیم پور طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان چرا ناتو «موجودی خطرناک» است؟ نوشت: در پی تغییر و تحولات به وجود آمده در عرصه جهانی پس از بحران اوکراین، ولادیمیر پوتین برای پنجمین بار به تهران آمده بود. سفری که به بهانه نشست سران روند آستانه صورت گرفت اما در دیدار پوتین با رهبر انقلاب، حضرت آیت ا... خامنهای راهبردیترین مسائل فیمابین دو کشور را در کمترین زمان و با گزیدهترین واژگان بیان کرده و در رابطه با جنگ اوکراین، ناتو را"موجودی خطرناک"خوانده و بر ضرورت جلوگیری از گسترش این ائتلاف نظامی به بیان نکاتی پرداختند که نشان میدهد رویکرد مشترک دو کشور در قبال نظم ساختاری بینالمللی، مخالفت با هژمونی گرایی آمریکاست. بدون تردید، مهمترین عامل و زمینه وقوع بحران اوکراین و تصمیم پوتین برای آغاز حمله را میتوان گسترش ناتو به سوی شرق و مرزهای روسیه ارزیابی کرد. در سالهای 1989 و 1990 و پس از پایان جنگ سرد، در مذاکراتی که میان روسیه و غرب صورت گرفت، غرب به روسیه تعهد داده بود که ناتو به سمت مرزهای روسیه گسترش نخواهد یافت. حتی ویلیام برنز، رئیس فعلی سازمان سیا و سفیر وقت آمریکا در روسیه در سالهای پس از جنگ سرد، در کتاب خاطرات دیپلماتیک خود تایید کرده که برخی مقامات دولت جورج بوش پدر در مذاکراتشان با رهبران روسیه به صورت شفاهی بر عدم گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه، صحه گذاشتهاند. در شرایط کنونی نیز خواسته اصلی روسیه، توقف هر گونه نفوذ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک ناتو به سوی شرق است. در تایید نگرانیهای مسکو تنها کافی است به روند گسترش ناتو در مرزهای نزدیک روسیه طی سالهای بعد از 1997 اشاره شود. در سالهای بعد از 1997 به ترتیب 14 کشور استونی، لتونی، لیتوانی، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان، رومانی، اسلوونی، کرواسی، مونتهنگرو، آلبانی، مقدونیه شمالی و بلغارستان که همگی جزئی از جمهوریهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند، به عضویت ناتو در آمدهاند. در واقع ایالات متحده آمریکا توانسته است به غیر از خود 29 کشور دیگر را در مقابله با بحرانهای آینده بسیج کند. این 29 کشور باید در کنار آمریکا هزینههای ناتو را پرداخت کنند. ولی این آمریکاست که بیشترین دستاوردهای این سازمان را به خود اختصاص خواهد داد. از سوی مقابل، طبیعی است که گسترش رو به جلوی حضور نظامی ناتو، از وضعیت میدانی نبرد اوکراین متأثر خواهد بود. در صورت حصول توافقی که روسیه دست برتر را داشته باشد، احتمال این که مسکو بتواند آمریکا و ناتو را در قبال امتیازاتی وادار به عقبنشینی کند وجود دارد. از طرفی ایران و روسیه درباره توقف روند گسترش عضویت ناتو به سمت شرق، منافع مشترک دارند. اگر آمریکا موفق شود که اوکراین را به عضویت ناتو در آورد، در مرحله بعدی، سه کشور قفقاز، شامل گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان به ناتو خواهند پیوست. در این صورت، ایران به جای همجواری با فقط یک کشور عضو ناتو - ترکیه - با سه کشور عضو ناتو همسایه خواهد شد. بسیاری از کارشناسان حوزه قفقاز معتقدند ایجاد دالان زنگزور، موجب اتصال ناتو (و رژیم صهیونیستی) به دریای خزر و حوزه پیرامونی روسیه و ایران میشود. رسیدن ناتو به سواحل غربی خزر گام بلندی در راستای رسیدن این پیمان نظامی حتی به مرزهای چین نیز خواهد بود. افزون بر این، تل آویو با سرمایه گذاری در این منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد پایگاه نظامی و رصد اطلاعاتی علیه تهران است تا به این وسیله میدان نبرد با ایران را از مرزهای فلسطین اشغالی به عمق راهبردی جدید خود در باکو انتقال دهد. سیاستی که بیشک واکنش ایران را به دنبال خواهد داشت. برای جلوگیری از این سناریو لازم است بازوهای فعال ایران در حوزه سیاست خارجی فعال شوند و اجازه تکمیل حلقه محاصره ژئوپلیتیکی ایران در منطقه قفقاز جنوبی را ندهند. خلاصه آن که در نظم در حال گذار جهانی، هم قدرتهای بزرگ و منطقهای همچون چین، روسیه، ایران و... به خوبی میدانند که تحرکات ژئوپلیتیکی، ائتلاف سازیهای منطقهای - جهانی و ایجاد راهگذرهای ارتباطی جایگاه این کشورها در نظم آینده جهان را مشخص خواهد کرد و هم ناتو به عنوان بازوی نظامی غرب معتقد است برای مقابله با آن چه تهدیدات سه کشور چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران میخواند باید قدم به منطقه قفقاز جنوبی و آسیای میانه بگذارد. اقدامی که در صورت اجرای کامل آن نه تنها نظامی شدن هرچه بیشتر منطقه را در پی دارد بلکه انزوای امنیتی و حتی استراتژیک ایران را نیز به دنبال خواهد داشت. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نه تنها در قبال گسترش ناتو و پیامدهای امنیتی آن در محیط امنیتی خود نمیتواند بی تفاوت بماند، بلکه لزوم اتخاذ تدابیری در اسرع وقت برای مدیریت بحرانی که با شتاب در حال تکوین است با امنیت سازی، گسترش همکاریهای منطقهای و تقویت قدرت بازدارندگی ضروری است.