چشمهای خشک؛ وضعیت وخیم اکوسیستمهای طبیعی / ایران بدون تالابها چه کم دارد؟
اقتصادنیوز: تالابها و دریاچهها به عنوان یکی از مهمترین اکوسیستمهای طبیعی، نقشی حیاتی در حفظ تعادل زیستمحیطی ایفا میکنند. در ایران، این منابع آبی ارزشمند به دلیل تغییرات اقلیمی، خشکسالیهای پیدرپی و سوءمدیریت منابع آب در معرض خطر جدی قرار دارند.
به گزارش اقتصادنیوز، ایران روزبهروز خشکتر و زیست طبیعی در آن مشکلتر میشود. وضعیت بارشی در کشور تحت تاثیر تغییرات اقلیمی دچار نوسان شده و خشکسالی بر کشور سایه افکنده است. اما برداشت آب از سفرههای زیرزمینی و سوءمدیریت منابع آب ایران را با ابرچالش نشست زمین نیز روبهرو کرده است. با این همه تالابها و دریاچههای کشور از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب بهطور دائم در وضعیت بحرانی بودهاند، چرا که تالابها و دریاچهها در پایاب مسیر رودخانهها و حوضههای آبریز قرار دارند و عملاً دیگر آبی نمانده که بتوانند سیراب شوند و زندگی از سر گیرند. هامون در سیستان بهشدت تحت تاثیر جریانهای سیلابی است که از مرزهای افغانستان به آن میریزد که با جاهطلبیهای دولتهای مختلف در افغانستان و البته با توصیههای غیرسازنده و حضور غیردوستانه دولت ترکیه در سیاستهای آبی افغانستان، سالهاست با بحران جدی روبهرو است.
تالابهای گاوخونی، پریشان، طشتک، شادگان، هورالعظیم (تالاب بزرگ)، انزلی و البته دریاچه ارومیه و دیگر تالابها و دریاچههای کشور بهشدت تحت تاثیر سیاستهای غلط آبی کشور عملاً یا خشک شده یا رو به خشکی هستند. چشمانداز بحرانی تالابهای ایران این نگرانی را به وجود آورده که با خشکتر شدن این آبگیرهای طبیعی وضعیت گردوغبار در کشور نیز نگرانکنندهتر خواهد شد و از سویی اقتصاد مردم پیرامون تالابها دستخوش تحولی منفی میشود که میتواند نگرانیهای جدی متوجه ساختار مدیریت سیاسی و امنیتی کشور کند.
اخیراً تیموری، رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، با بیان اینکه «سالانه 100 میلیون هکتار از عرصههای طبیعی جهان به بیابان تبدیل میشود که سهم ایران از این میزان، یک میلیون هکتار است»، گفته است: 42 درصد تالابهای کشور خشک شده و این میزان خشکی بستری برای تولید گردوغبار شده است. او در ادامه تاکید کرده که 11 درصد مساحت کشور دچار فرونشست زمین است.
به نظر میرسد هر دریاچه یا تالابی در پهنه ایران وجود دارد اکنون در وضعیت بحرانی است. «تالاب انزلی بنا به گزارش ایرنا بر اساس مطالعات کارشناسان تنها 35 سال از عمرش باقی مانده است. با این حال برخی کارشناسان با استناد به وخامت حال این تالاب، پیشبینی میکنند خیلی، خیلی زودتر از این تاریخ به آخر خط رسیده و خشک شود.»
مسعود باقرزادهکریمی، متخصص تالاب و مدیر سابق دفتر حفاظت از تالابهای سازمان محیط زیست، میگوید: منابع مصرف آب یا استفادهکنندگان از یک حوضه چهار دسته هستند. یا مصرفکننده آب شرب هستند، یا مصرفکننده صنعتی هستند، یا کشاورزی است یا آبی است که برای کارکردهای طبیعی در طبیعت میماند. آب تالابها، رودخانهها و... حتی رطوبت خاک که آب بسیار باارزشی است.
اگر خاک رطوبت داشته باشد تبدیل به مرتع میشود. اگر پروفیل خاک رطوبت خود را از دست بدهد، تبدیل به بیابان میشود. بنابراین رطوبت خاک که نه آب تالاب است نه رودخانه و نه هیچ جای دیگری ثبت میشود، بسیار آب باارزشی است. این رطوبت باعث رشد گیاهان مرتعی میشود و از طرف دیگر مانع بلند شدن خاک و تولید گردوغبار میشود. چرا تالابهای کشور وضعیت وخیمی دارند؟ چون در رقابت بین استفاده از آب محدود (یا آب تجدیدپذیر) طبیعت ما که تالاب بخشی از آن است، بازنده اصلی است.
به گزارش تجارت فردا، آب محدود و معین (وزارت نیرو معتقد است متوسط سالانه 100 میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر ایران است) تجدیدپذیر، تحت تاثیر شرایط طبیعی تغییر میکند. ما نمیتوانیم روی عدد وزارت نیرو و وزارت کشاورزی حساب کنیم. مثلاً وزارت کشاورزی میگوید 70 میلیارد مترمکعب از این آب را مصرف میکند. وزارت نیرو میگوید 80 میلیارد. حدود 10 میلیارد هم در شرب مصرف میشود. سه تا چهار میلیارد از آب تجدیدپذیر کشور در صنعت مصرف میشود.
آنچه باقی میماند مثلاً قرار است در طبیعت بماند. ما که برای پایداری سرزمین مجاز نیستیم بیش از 40 درصد آب تجدیدپذیر را مصرف کنیم، اینچنین همه منابع آب حیاتی ایران را در حوزههای مختلف کشاورزی، صنعتی، شرب و... مصرف میکنیم. وقتی این اتفاق میافتد دیگر نمیتوان امید داشت که آبی به طبیعت برسد و این دلیل اصلی خشکی تالابها در ایران است که طبق پیشبینیها به زودی همه آنها تبدیل به کانونهای تولید گردوغبار میشوند. چرا که تالاب در انتهای مسیر حوضهآبریز است. پس آبی نمانده که به تالاب برسد، در نتیجه همه تالابها خشک میشوند.
اثر سیاست آبی و تغییر اقلیم بر تالابها
تالابها و دریاچهها به عنوان یکی از مهمترین اکوسیستمهای طبیعی، نقشی حیاتی در حفظ تعادل زیستمحیطی ایفا میکنند. در ایران، این منابع آبی ارزشمند به دلیل تغییرات اقلیمی، خشکسالیهای پیدرپی و سوءمدیریت منابع آب در معرض خطر جدی قرار دارند. کاهش منابع آبی و سوءاستفاده از این منابع، تاثیرات مخربی بر اکوسیستم تالابها و دریاچهها داشته و پیامدهای آن به وضوح در ابعاد زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی مشاهده میشود.
یکی از بارزترین نمونهها، دریاچه ارومیه است که زمانی به عنوان یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان شناخته میشد. این دریاچه که در شمال غربی کشور واقع شده است، طی دو دهه گذشته بیش از 80 درصد از مساحت خود را از دست داده و به یکی از نمادهای بحران آبی تبدیل شده است. ساخت سدهای متعدد بر روی رودخانههای تغذیهکننده، برداشت بیرویه از منابع آبی زیرزمینی، تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی از جمله دلایل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه است. این مسئله نهتنها به از دست رفتن زیستگاه گونههای منحصربهفرد جانوری و گیاهی منجر شده، بلکه معیشت جوامع محلی وابسته به این دریاچه را نیز تحت تاثیر قرار داده است. طوفانهای نمکی ناشی از خشک شدن بستر دریاچه، تهدیدی جدی برای سلامت عمومی و کشاورزی مناطق اطراف محسوب میشود.
تالابهای دیگر نیز از این بحران مستثنی نیستند. تالاب هامون در سیستان و بلوچستان، که زمانی یکی از بزرگترین تالابهای آب شیرین جهان بود، اکنون تقریباً بهطور کامل خشک شده و به یکی از کانونهای اصلی تولید گردوغبار تبدیل شده است. این روند علاوه بر آسیب به تنوع زیستی، معیشت هزاران نفر از مردم منطقه را نیز با چالشهای جدی مواجه کرده است. تالابهای شادگان و هورالعظیم در خوزستان نیز به دلیل کاهش حقآبههای زیستمحیطی و سدسازیهای بیرویه در معرض خطر نابودی قرار دارند.
یکی دیگر از عوامل موثر در تخریب تالابها و دریاچهها، سوءمدیریت منابع آب در کشور است. سیاستهای ناکارآمد در بخش کشاورزی، توسعه بیرویه شبکههای آبیاری غیرکارآمد و عدم توجه به نیازهای زیستمحیطی تالابها و دریاچهها، همگی به تشدید بحران آب در کشور منجر شدهاند. برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی و کاهش سفرههای آب زیرزمینی، فرونشست زمین را به یکی از تهدیدهای جدی مناطق اطراف تالابها و دریاچهها تبدیل کرده است.
علاوه بر عوامل انسانی، تغییرات اقلیمی نیز فشار مضاعفی بر این اکوسیستمهای حساس وارد کرده است. کاهش بارندگی، افزایش دما و تبخیر آب، موجب کاهش سطح آب تالابها و دریاچهها شده و اکوسیستمهای وابسته به این منابع آبی را به سمت نابودی سوق داده است. این روند در حالی است که تالابها و دریاچهها نقش کلیدی در تنظیم اقلیم محلی، جذب دیاکسید کربن و کاهش آثار تغییرات اقلیمی ایفا میکنند.
با وجود این چالشها، حفاظت و احیای تالابها و دریاچههای ایران همچنان ممکن است. به شرطی که اقدامات اساسی و فوری صورت گیرد. تخصیص حقآبههای زیستمحیطی به تالابها و دریاچهها باید به عنوان یک اولویت ملی مدنظر قرار گیرد. دولت میتواند با اصلاح سیاستهای مدیریت منابع آب، جلوگیری از سدسازیهای بیرویه و توسعه روشهای آبیاری مدرن و کممصرف، نقش مهمی در احیای این اکوسیستمهای ارزشمند ایفا کند. مشارکت جوامع محلی و سازمانهای مردمنهاد در برنامههای احیای تالابها و دریاچهها، میتواند به بازگشت حیات به این مناطق کمک کند.
همچنین افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت تالابها و دریاچهها و پیامدهای ناشی از تخریب آنها میتواند زمینهساز تغییرات مثبت در رفتارهای جامعه و دولت باشد. استفاده از فناوریهای نوین برای پایش مستمر وضعیت تالابها و دریاچهها، گسترش همکاریهای منطقهای و بینالمللی در مدیریت منابع آبی مشترک و تدوین برنامههای بلندمدت برای مقابله با آثار تغییرات اقلیمی نیز از دیگر اقداماتی است که باید با جدیت دنبال شود.
تالابها و دریاچههای ایران نهتنها میراث طبیعی کشور بلکه ضامن بقای اکوسیستمها و رفاه اجتماعی هستند. بیتوجهی به این اکوسیستمهای حیاتی میتواند به بروز بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و انسانی جبرانناپذیری منجر شود. حفاظت و احیای تالابها و دریاچهها نیازمند عزم ملی، سیاستگذاریهای اصولی و مشارکت همهجانبه مردم و دولت است. تنها با اتخاذ رویکردهای پایدار و آیندهنگر میتوان این گنجینههای طبیعی را برای نسلهای آینده حفظ کرد. ایران باید با بهرهگیری از تجربههای موفق جهانی در زمینه مدیریت پایدار منابع آبی، به سمت توسعهای متوازن و پایدار حرکت کند. این تلاشها نهتنها به حفاظت از زیستبومهای کشور کمک میکند، بلکه نقش ایران را به عنوان یک الگوی موفق در مدیریت منابع آبی در منطقه تقویت خواهد کرد.
نمونههایی از وخامت تالابهای ایران
تالاب هامون به عنوان یکی از میراثهای زیستمحیطی جهان و مهمترین اکوسیستمهای طبیعی جنوب شرق ایران، سالهاست که تحت فشار عوامل داخلی و خارجی قرار گرفته است. این تالاب که زمانی به عنوان منبع حیات برای جوامع محلی سیستان و بلوچستان شناخته میشد، اکنون با خشکی گسترده و بحرانهای زیستمحیطی روبهرو است. یکی از عوامل اصلی این وضعیت، سیاستهای آبی افغانستان است که تاثیر عمیقی بر حقآبههای هامون گذاشته است.
افغانستان در طول دو دهه اخیر، با توسعه زیرساختهای آبی خود که عمدتاً با مشاوره دولت ترکیه صورت میگیرد از جمله ساخت سد کمالخان بر رود هیرمند، جریان آب ورودی به تالاب هامون را بهشدت کاهش داده است. این تصمیمها که با هدف تامین نیازهای آبی داخلی افغانستان گرفته شده، موجب کاهش قابل توجه حقآبههای هامون شده است. در این میان، نقش ترکیه نیز در معادلات منطقهای حائز اهمیت است. برخی تحلیلگران معتقدند که ترکیه با تحریک طالبان و ترویج سیاستهای سختگیرانه در مدیریت منابع آب، به دنبال ایجاد فشار بر ایران است. این ادعاها با توجه به پیشینه ترکیه در پروژههای عظیم آبی نظیر گاپ و تاثیر آن بر کشورهای همجوار، قابل بررسی است. اگرچه شواهد مستقیم کمتری در این زمینه وجود دارد، اما همزمانی این اقدامات با سایر تنشهای منطقهای نمیتواند صرفاً تصادفی باشد.
در غرب ایران، تالاب هورالعظیم نیز با شرایط مشابهی روبهرو است. این تالاب که بخشی از آن در ایران و بخشی دیگر در عراق قرار دارد، به دلیل کاهش حقآبهها و بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی، در وضعیت بحرانی قرار گرفته است. توسعه میادین نفتی در مناطق اطراف هورالعظیم نیز به خشک شدن بخشهای زیادی از این تالاب دامن زده است. آلودگی نفتی، از بین رفتن پوشش گیاهی و افزایش کانونهای گردوغبار، از جمله پیامدهای این بحران زیستمحیطی است. در این میان، عدم همکاریهای بینالمللی و نبود یک چهارچوب مشترک برای مدیریت این تالاب فرامرزی، بحران را تشدید کرده است.
در شمال ایران، تالاب انزلی به عنوان یکی از زیباترین و پرآوازهترین تالابهای کشور، با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم میکند. ورود فاضلابهای شهری و صنعتی به این تالاب، انباشت رسوبات و کاهش کیفیت آب، از جمله معضلات اصلی آن است. این مشکلات نهتنها زیستبوم غنی این تالاب را تحت تاثیر قرار داده، بلکه به معیشت جوامع محلی وابسته به آن نیز آسیب رسانده است. کاهش جریانهای ورودی و توسعه ناپایدار در حوضه آبریز انزلی، این تالاب را به آستانه نابودی کشانده است.
در مجموع، تالابهای ایران به دلیل ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی با بحرانهای جدی روبهرو هستند. سوءمدیریت منابع آبی، سدسازیهای بیرویه، تغییرات اقلیمی، توسعههای غیراصولی و همچنین تنشهای سیاسی و منطقهای، همگی در این بحران نقش داشتهاند. از دست دادن تالابها و دریاچهها نهتنها زیستبومهای طبیعی را تخریب میکند، بلکه تاثیرات اجتماعی و اقتصادی جبرانناپذیری را نیز به همراه دارد. احیای این منابع ارزشمند، نیازمند همکاریهای بینالمللی، بازنگری در سیاستهای آبی و اتخاذ رویکردهای پایدار در مدیریت منابع طبیعی است. ایران با توجه به اهمیت راهبردی تالابهای خود، باید با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه و بهرهگیری از تجربههای موفق جهانی، گامی موثر در حفاظت و احیای این اکوسیستمها بردارد.
نقش دولت و سیاستهای آبی و توسعه ناپایدار
نقش دولت و سیاستهای آبی در وضعیت بحرانی تالابهای ایران بسیار پررنگ و اساسی است. مجموعهای از سیاستهای ناکارآمد و توسعه ناپایدار در چند دهه گذشته موجب شده است که تالابها به یکی از قربانیان اصلی این رویکردها تبدیل شوند. این تاثیرات را میتوان از جنبههای مختلف بررسی کرد.
سدسازیهای گسترده و کاهش جریانهای آبی
ایران طی دهههای اخیر، رویکردی همهجانبه در ساخت سدها بر روی رودخانههای اصلی در پیش گرفته است. بسیاری از این سدها، بدون توجه به نیازهای زیستمحیطی تالابها ساخته شدهاند. برای مثال، سدهای احداثشده بر روی رود هیرمند در افغانستان و ایران باعث کاهش حقآبه تالاب هامون شده است. همچنین سدسازی بر روی رودخانههای تغذیهکننده دریاچه ارومیه، به یکی از دلایل اصلی خشکی این دریاچه تبدیل شده است.
مدیریت نادرست منابع آبی
برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی و عدم نظارت کافی بر این فرآیند، بهشدت به سفرههای آب زیرزمینی آسیب رسانده و به کاهش آب ورودی به تالابها منجر شده است. تالابهایی مانند هورالعظیم و شادگان، قربانی این نوع مدیریت نادرست بوده و با کاهش منابع آبی مواجه شدهاند.
توسعه ناپایدار کشاورزی
دولتها با توسعه کشاورزی سنتی و پرمصرف، نهتنها به افزایش بهرهبرداری از منابع آبی دامن زدهاند، بلکه استفاده از روشهای ناکارآمد آبیاری و کاشت محصولات غیربومی مانند برنج در مناطق کمآب، بحران آب را تشدید کردهاند. این اقدامات بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای اکولوژیکی هر منطقه، باعث کاهش آب ورودی به تالابها شده است.
توسعه صنعتی غیراصولی
توسعه صنایع سنگین در نزدیکی تالابها، از جمله میادین نفتی اطراف هورالعظیم، علاوه بر کاهش منابع آبی، موجب آلودگی شدید این اکوسیستمها شده است. ورود فاضلابهای صنعتی و پسابهای شیمیایی به تالابها، نظیر آنچه در انزلی مشاهده میشود، از دیگر پیامدهای توسعه صنعتی غیراصولی است.
نبود سیاستهای جامع زیستمحیطی
تدوین سیاستهای جامع و پایدار برای حفاظت از تالابها در اولویت برنامههای دولتی نبوده است. حتی در مواردی که قوانین حفاظتی وجود دارد، اجرای آنها بهصورت ضعیف و غیرموثر انجام شده است. نبود نظارت کافی بر تخصیص حقآبههای زیستمحیطی و عدم اجرای تعهدات بینالمللی مرتبط، از دیگر عوامل تاثیرگذار در تخریب تالابهاست.
تغییرات اقلیمی و عدم آمادگی برای مقابله
گرچه تغییرات اقلیمی یک چالش جهانی است، اما نبود برنامههای ملی برای مقابله با این تغییرات، تاثیر آن را بر تالابهای ایران تشدید کرده است. کاهش بارندگی، افزایش دما و تبخیر شدید آب، در کنار سوءمدیریت منابع آبی، تالابها را در برابر این پدیده آسیبپذیرتر کرده است.
عدم مشارکت جوامع محلی و سیاستهای بالا به پایین
بسیاری از پروژهها و تصمیمات مرتبط با منابع آبی و زیستمحیطی، بدون مشارکت و در نظر گرفتن نیازهای جوامع محلی انجام شده است. این جوامع که بهطور مستقیم از تالابها بهرهبرداری میکنند، نهتنها در تصمیمگیریها نادیده گرفته میشوند، بلکه معیشت آنها نیز تحت تاثیر تخریب تالابها قرار میگیرد.
سیاستهای آبی و توسعه ناپایدار در ایران، سهم بزرگی در تخریب تالابها داشتهاند. از سوءمدیریت منابع آب تا توسعههای بیرویه، همگی نشاندهنده فقدان رویکردی جامع و پایدار در مدیریت این اکوسیستمهای حیاتی هستند. تغییر این روند نیازمند اصلاح سیاستها، بازنگری در برنامههای توسعه، افزایش آگاهی عمومی و مشارکت جوامع محلی است. حفاظت از تالابها تنها با درک اهمیت آنها و اتخاذ تصمیمات راهبردی امکانپذیر خواهد بود.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید