شنبه 10 آذر 1403

چند نکته درباره انتقام

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
چند نکته درباره انتقام

احتمالا محاسبات تل‌آویو نزدیک به چنین چیزی است که ایران ناچار به پاسخگویی است و اگر ایران با هر ملاحظه‌ای از پاسخگویی به چنین تجاوز آشکاری امتناع کند، باز هم دستاورد گرانبهایی برای اسرائیل خواهد بود.

به گزارش مشرق، محمدعلی صمدی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: رژیم سیاسی منحصربه‌فردی 27 اردیبهشت 1327 شمسی در شهری تازه‌تاسیس به نام «تل‌آویو» اعلام موجودیت کرد و خود را «اسرائیل» نامید، طی 27716 روز بعد، مرزهای جدیدی در کنش سیاسی و نظامی در آسیای غربی تعریف کرد که عمده آن را به یقین باید مصادیق جنایت و تبهکاری دانست که ظرفیت پیگیری قضایی را دارد. این موجودیت سیاسی نچسب و شرور، با پشتیبانی کامل و بدون محدودیت ابرقدرت‌های سیاسی - نظامی جهان، در 76 سال گذشته برای هیچ‌کدام از خطاهای دانسته و ندانسته خود، هیچ هزینه‌ای (به معنای واقعی کلمه «هیچ») متحمل نشده و درست مانند یک تک فرزند لوس و ننر، در جغرافیای تاریخی و به‌هم‌پیوسته‌ای جا خوش کرده و قد کشیده است. البته گاه و بی‌گاه، بومیانِ به ستوه آمده از آزار و زیاده‌خواهی‌های «اسرائیل» کشیده‌های آبداری نثارش کرده‌اند اما باز هم با حمایت مطلق و بلاشرط ایالات متحده، نه تنها گوشمالی داده شده‌اند، بلکه عملا تاوان سختی هم بابت تحمل نکردن این بچه لوس (ولو برای لحظاتی کوتاه) داده‌اند.

13 فروردین 1403، اسرائیل رکورد جدیدی از جرم سیاسی - نظامی را به نام خود ثبت کرد. حمله نظامی در بالاترین سطح ممکن (شلیک 6 فروند موشک) به سفارت کشوری دیگر، در خاک کشور ثالث، در تاریخ جنگ‌های معاصر بدعتی جدید به شمار می‌رود که جسارت دولت یهود برای ارتکاب آن، ریشه در قدرت نظامی‌اش ندارد، چرا که سفارتخانه‌ها، معمولا بی‌دفاع‌ترین محدوده قلمرو هر کشور به شمار می‌روند. گذر از چنین خط قرمزی - که البته دیگر «خط قرمز» نیست - تنها با اطمینان و خیال راحت از حمایت آمریکا ممکن است که امری است بدیهی و جای تعجب ندارد. فقط جای این سوال باقی است: چرا حالا؟ چرا 2 روز مانده به آغاز هفتمین ماه جنگ؟ همه دنیا و خصوصا اسرائیل بخوبی می‌دانند به صورت طبیعی، پاتوق مستشاران نظامی هر کشوری جمله ایران، سفارت یا کنسولگری آن کشور است. محلی کاملا شناخته‌شده و تابلودار. چرا زمانی که اسرائیل مدعی است در دست و پنجه نرم کردن با چریک‌های سبک اسلحه «حماس» و «جهاد اسلامی» به پیروزی رسیده و فقط همین مانده که تیر خلاص را با حمله به «رفح» بزند، باید چنین پرونده جدید و غیرقابل دفاعی برای خود (و حتی لَلِه همیشگی‌اش یعنی آمریکا) باز کند؟ چرا باید در آستانه پیروزی، عالی‌رتبه‌ترین مقام نظامی کشوری دیگر را با روشی کثیف و پیش‌پاافتاده حذف کند که هیچ افتخار و مدالی برایش به ارمغان نمی‌آورد؟ سوال بی‌اهمیتی نیست.

با توجه به وضعیت میدان جنگ تا این لحظه هیچ ادله نظامی و سیاسی از سوی اسرائیل ارائه نشده است که مفهوم پیروزی را به ناظران رسانه‌ای و افکار عمومی حامی اسرائیل یا متخاصم با آن القا کند. پس از 6 ماه بمباران بی‌وقفه و انهدام و ویرانی در نوار غزه، حماس هنوز فعال است و روزانه از ارتش اشغالگر تلفات می‌گیرد. هیچ‌کدام از اسرای صهیونیست در اختیار حماس و جهاد، زنده پیدا نشده‌اند و از ده‌ها نفر آنان هیچ ردی به دست اسرائیل نیفتاده است. هیچ رژیم امنیتی جدیدی در غزه حاکم نشده و در پنجمین ماه جنگ، ارتش صهیونیستی که برای حمله به منتهی‌الیه جنوب نوار غزه رجزخوانی می‌کرد، مجبور شد دوباره به شمال نوار غزه بازگردد و هفته دیگر در جایی بجنگد که چند ماه قبل مدعی شده بود آنجا را پاکسازی کرده است! خلاصه‌اش اینکه: شرایط در آستانه ماه هفتم با هفته اول جنگ هیچ فرقی نکرده است به غیر از اینکه سلسله جبال مرتفعی از اجساد زنان و کودکان ایجاد شده و انبوه بی‌نظیری از فیلم‌های سوشیال مدیا افکار عمومی همه جهان (جز اتباع رژیم اسرائیل و بخشی از ایالات متحده) را جریحه‌دار کرده و آبروی نداشته دولت یهود را در سطح جهان ریخته است. تظاهرات گسترده ضدجنگ که خواهی نخواهی سویه ضداسرائیلی پیدا می‌کند در گوشه گوشه جهان برای تل‌آویو که همواره ژست «کشور (!) ملوسک و دوست‌داشتنی جهان» را می‌گرفت، حقیقتا برای صهیونیست‌ها فرساینده و بی‌سابقه است. ورود مقاومت اسلامی لبنان، یمن و عراق به میدان جنگ و ناتوانی آشکار حامیان اسرائیل در ممانعت از آنها، نمایش قدرت بی‌سابقه‌ای بود از آنچه «محور مقاومت» نامیده می‌شود و کلافگی و فشار عصبی زیادی را بر اجتماع صهیونیستی تحمیل کرد.

آغاز تظاهرات ده‌ها هزارنفری علیه نتانیاهو، پس از یک وقفه 6 ماهه معلوم کرد دست و پا زدن‌های «بی‌بی» در برابر دوربین‌ها و چهره عبوس و احمقانه «گالانت» هنگام تهدید مردم غزه، کمترین تاثیر را در تلطیف بحران‌های ناشی از شکاف عمیق سیاسی در دولت یهود داشته است و دوباره روز از نو، روزی از نو! یعنی نتانیاهو حتی همان جای قبل از جنگ هم نایستاده و حالا ننگ هزاران کشته و ده‌ها اسیر آزادنشده هم روی دوشش سنگینی می‌کند.

از طرف دیگر، ایالات متحده هم از لجبازی‌های آقازاده لوسش خسته شده و به شکلی نرم (در قالب وتو نکردن یک قطعنامه آتش‌بس دیرهنگام و بی‌خاصیت) در حال چپ چپ نگاه کردن به اسرائیل است که یعنی «عموجان! شما هم یه کم یواش‌تر قصابی کن»؛ که البته همین اندک هم خشم نتانیاهو و دارودسته‌اش را به دنبال داشت. با چنین اوصافی، دست زدن به یک اقدام متهورانه و دور از هر سطح عقلانیت و محاسبه قابل انتظار، تنها به معنای زدن زیر میز است، شاید به این امید که داغ شدن بیشتر موضوع، آمریکا و سایر قدرت‌های غربی را وادار کند برای نقطه‌گذاری آبرومندانه بر این جنگ، مساعی بیشتری از خود نشان بدهند. احتمالا محاسبات تل‌آویو نزدیک به چنین چیزی است که ایران ناچار به پاسخگویی است و همین باعث می‌شود آمریکا برای دخالت بیشتر انگیزه پیدا کند؛ انگیزه‌ای که در چند ماه گذشته با مشاهده کله‌شقی‌های بی‌نتیجه نتانیاهو و درشت‌گویی‌های عجیب و غریبش بسیار ضعیف شده است و البته اگر ایران با هر ملاحظه‌ای از پاسخگویی به چنین تجاوز آشکاری امتناع کند، باز هم دستاورد گرانبهایی برای اسرائیل خواهد بود. در نهایت می‌توان اهداف دیگری را هم برای این ماجرا فرض کرد، از جمله اینکه اسرائیل در آستانه حمله زمینی به جنوب لبنان است و می‌خواهد با حذف تیم مجرب و کهنه‌کار فرماندهی میدان سپاه در لبنان و سوریه، انسجام و تمرکز جبهه مقاومت را در شامات دچار اختلال کند که این تحلیل با توجه به شناخت تاریخی اسرائیل از شرایط جنوب لبنان، محتمل به نظر نمی‌رسد.