کتابهایی که از نقش زنان در دوران دفاع مقدس میگویند
کتابهای «از چنده لا تا جنگ»، «پوتینهای مریم»، «دختران ا پی دی» و «کفشهای سرگردان» روایتگر نقش زنان در دوران دفاع مقدس هستند.
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، زنان هم پابه پای مردان در دوران دفاع مقدس نقش آفرین بودند در اینجا به معرفی کتابهایی میپردازیم که نقش زنان را در این دوران به تصویر کشیده اند:
بیشتر بخوانید:
از چنده لا تا جنگ
کتاب «از چندهلا تا جنگ»، خاطرات شمسی سبحانی با تدوین گلستان جعفریان در انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب بخش اندکی از خاطرات هشت ساله دفاع مقدس و ایثارگری زنان ایرانی است که دوش به دوش مردان از مملکت و کشور خود دفاع کردند.
راوی در کتاب خاطراتی توام با امید و تلخی و سایه روشنهایی از دوران کودکی، مبارزات انقلابی، دوران آموزش امدادگری در بیمارستان و حضور خود در مناطق جنگی جنوب را نقل میکند.
از آغاز جوانی اش میگوید که به جریان مبارزان انقلاب پیوست و در تظاهرات و پخش اعلامیه و مبارزه با رژیم شاه فعالیت داشت، پس از پیروزی انقلاب و آموزش دورههای امداد و نظامی و تبلیغاتی، وارد سپاه میشود، سپس به مناطق نا آرام و پر هیاهوی کردستان اعزام میشود.
راوی در بیمارستانهای سنندج و کرمانشاه و گروههای امداد مناطق پر خطر انجام وظیفه میکند. پس از آن، با آغاز جنگ تحمیلی به اهواز و اندیمشک میرود و در بیمارستانهای این شهرها به کمک مجروحان میشتابد و در واقع از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تا اواخر سال 1364 در مناطق جنگی جنوب، نیروی داوطلبی بود که به امدادرسانی مجروحان جنگی می پرداخت.
اینکه یک زن خاطرات یک پرستار جنگ را، از نوجوانی تا دوران هشت سال دفاع مقدس تدوین میکند باعث میشود فضای زنان در جای جای کتاب احساس شود این امرکتاب را خواندنی میکند مجموعه این خاطرات داستانی و جذاب به سادگی بیان شده و نویسنده در آن از زیادهگویی پرهیز کرده است.
«از چندهلا تا جنگ» بازگویی جریان دوستیها و رفاقتها و ارتباط بین پرستاران همچنین ارتباط آنها با رزمندگان، غمها، شادیها، تحولات و ازدواج آنها در جبهههای جنگ تحمیلی است.
پوتینهای مریم
کتاب «پوتینهای مریم» خاطرات یکی از زنان خرمشهری به نام مریم امجدی است؛ که در انتشارات سوره مهر منتشر شد. راوی در این کتاب خاطراتش را از شروع جنگ ایران و عراق و اشغال خرمشهر تا زمان آزادسازی آن نقل میکند.
راوی در بخش عمران جهاد سازندگی و امدادرسانی به مردم روستاهای اطراف خرمشهر همچون روستای عباره، درگیریهای سیاسی با مجاهدین خلق فعالیت میکرد.
راوی خاطراتش را از آشنایی با یکی از نیروهای سپاه و ازدواج با وی، مجروحان عملیات شکست حصر آبادان، فعالیت در بخش تعاون سپاه، شهادت محمد جهان آرا، بازدید از خرمشهر بیان میکند. تصاویر مستندی از جنگ و زندگی در شرایط جنگی را به تصویرمی کشد.
پیوست دیدنی کتاب باعث شده است بتوانیم به این کتاب لقب «دا از زادیهای دیگر» را بدهیم.
دختران ا پی دی
کتاب «دختران ا پی. دی» خاطرات مینا کمایی، زنی آبادانی از روزهای پر تلاطم دوران دفاع مقدس (از سال 1359 تا 1364) را روایت میکند. این کتاب در انتشارات سوره مهر منتشر شد.
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مینا کمایی با جمعی از دوستانش امدادگری را در بیمارستان امام خمینی (ره) در شرکت نفت آموزش میدادند. در همان سال با تأسیس بسیج خواهران آبادان، همراه با دوستانش که به دختران O. P. D معروف بودند، در بسیج فعالیت میکرد و برای امدادگری و واکسیناسیون به روستاهای اطراف آبادان میرفت.
مینا کمایی از دختران شجاع آبادان بود که پس از شروع جنگ تحمیلی به رغم ناامنی شهر، در آبادانی که زیر آتش توپ و خمپاره بود ماند و به همراه تعدادی از دوستانش کار امدادرسانی به مجروحان را انجام داد؛ او و همراهانش خطر را به جان خریدند تا به دیگران کمک کنند و مایه دلگرمی باشند. مینا کمایی در کتاب, خاطرات خود را بازگو کرده است و خواننده را به روزهای آغاز تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی میبرد. در مقدمه کتاب اشاره شده است که اثر حاضر حاصل 11 ساعت مصاحبه با راوی است.
لیلا محمدی مصاحبهگر کتاب نوشته است: «پس از پیاده شدن نوارها بر روی کاغذ با 700 صفحه خاطره رو برو بودم و تقاضای خانم کمایی که مایل نبودند بخشی از خاطرات چاپ شود. حال میبایست بدون هیچ دخل و تصرفی با رعایت ترتیب نقل راوی مابقی خاطرات طوری بازنویسی میشد که در سندیت اثر خدشهای وارد نشده و در تاریخ شفاهی جنگ اثری قابل استناد به شمار آید...»
کفشهای سرگردان
کتاب، خاطرات خود نوشته یک زن پرستار آبادانی از سال اول جنگ تحمیلی عراق عیله ایران در شهرهای آبادان، خرمشهر، بهبهان، تهران و دزفول است که در انتشارات سوره مهر منتشر شد.
راوی و همسرش، هر دو در بیمارستان نیروی هوایی ارتش در دزفول خدمت میکردندکه عراق به طور ناگهانی به ایران حمله میکند. او در آن زمان با دو فرزندش، در خرمشهر، زندگی میکرد. از این رو، همراه خانواده پدری به بهبهان میروند و پس از تحمل مشقت و سختیهای بسیار، خانه و کاشانهاش را رها میکند و از مقابل عراقیها میگریزد، اما برای ادامه خدمت ناگزیر به بیمارستان ارتش در دزفول باز میگردد. بخش اعظم خاطرات به بمبارانهای دزفول، مجروحان شهر و رزمندگان اختصاص دارد.
انتهای پیام /