یادداشت | اسدالله علم؛ بانفوذترین چهره دربار پهلوی و "دوست واقعی انگلیس"!
سر دنیس رایت سفیر سابق بریتانیا در ایران میگفت "اسدالله علم مانند پدرش دوست واقعی انگلیس بود!" یادداشت تسنیم درباره سیر نفوذ و قدرت یابی علم در دربار پهلوی را میخوانید.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- 25 فروردین 1357 امیر اسدالله علم نخستوزیر و وزیر دربار دوره پهلوی در بیمارستانی در آمریکا در سن 59 سالگی درگذشت. وی از چهرههای پرنفوذ دربار پهلوی و از نزدیکترین افراد به محمدرضاشاه بود و همین نزدیکی موجب شد تا عنوان غلام "خانهزاد" را از سوی شاه کسب کند.
بازخوانی سندی از ساواک درباره جایگاه امام موسی صدر در لبنانسید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی که برای خبرگزاری تسنیم ارسال کرده است به بررسی سیر قدرتیابی علم در دربار پهلوی و ارتباط تنگاتنگ او با انگلیسیها پرداخته است.
متن زیر یادداشت سید امیر مکی درباره زندگی و زمانه اسدالله علم است:
محمد ابراهیم علم پدر امیر اسدالله علم که در عصر پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار به حکومت بیرجند انتخاب، و در پی آن به لقب شوکت الملک ارتقاء و پس از چندی به امارت قائنات رسید.
شوکت الملک پس از به قدرت رسیدن رضاخان آنچنان به او نزدیک شد که هم از محارمش گشت و هم از همراهان سفرش تا بدانجا که در شهریور سال 1316شمسی به سمت والی فارس نائل و در بهمن ماه سال 1317 در کابینه محمود جم به وزارت پست و تلگراف منصوب و در کابینههای متین دفتری و علی منصور هم عهدهدار این سمت بود اما پس از شهریور 20 شوکت الملک مجددا به بیرجند رفت و سه سال بعد در همانجا درگذشت.
اسدالله علم در کنار پدرش شوکتالملک
اما اسدالله که تنها پسر شوکت الملک در بین سه خواهر خود بود در سال 1298 شمسی در جنوب خراسان در شهر بیرجند متولد شد و تحصیلات ابتدایی خود را در همان شهر با یادگیری زبانهای انگلیسی و فرانسه به پایان رساند، اسدالله در 15 سالگی به تهران آمده و در مدرسه عالی کشاورزی کرج به تحصیل مشغول شد و در پنجم مرداد 1321 لیسانس مهندسی کشاورزی خود را دریافت کرد. (بنا به روایاتی تحصیل وی در دانشکده کشاورزی و همچنین وصلت با خانواده قوام الملک هردو با چراغ سبز رضاشاه صورت گرفت که یکی از دلایل اصلی ازدواج علم با دختر قوام الملک توصیه رضاشاه بمنظور وصلت بین خانواده های بزرگ غیر قاجاری با یکدیگر بود)
حال به ایجاد ارتباطات اسدالله خان میپردازیم که با توصیه و هوشمندی پدر و بمنظور نزدیکی به محور قدرت و دربار پهلوی با ملک تاج، دومین دختر قوام الملک شیرازی ازدواج کرد که پیش از آن پسر قوام الملک با اشرف پهلوی وصلت کرده بود و با این نگاه و همچنین بنا به نفوذ پدر خود، پس از ازدواج به پیشکاری مخصوص محمد رضا شاه از سال 1323 تا 1326 مستفیض و در دفتر مخصوص مشغول به انجام وظایف محوله مینمود.
و اما آنچه که خواندنی است و در خاطرات علم آمده: "... وقتی سر شام رفتم (پدر) از من پرسید: آیا میل داری با دختر قوام ازدواج کنی؟ تعجب کردم که این چه حرفی است! گفتم دختر قوام کیست؟ گفت: دختر قوام شیرازی، همان کسی که پسرش داماد شاه و شوهر شاهدخت اشرف است. گفتم چنین مطلبی را اصلا فکر نکرده بودم، از کجا سرچشمه میگیرد؟ گفت امر شاه است!"
همچنین در یکی از اسناد بدست آمده در خصوص اشتیاق علم به پیشکاری محمد رضا شاه آورده شده که: "..... پدر و پدران گذشته بنده همواره به شاه پرستی معتقد بوده و به داشتن این موهبت مفتخر بوده اند. فدوی نیز با این ترتیب بزرگ شده و بار آمده ام، این مرحمت شاهانه را افتخاری بزرگ دانسته و امیدوارم در کمال جان نثاری به انجام خدمات محوله قیام و اقدام نمایم......"
و اما علم در سال 1326 از طرف حضرت اشرف (قوام السلطنه) به فرمانداری کل سیستان و بلوچستان منصوب و در کابینه دوم ساعد در سال 1327 شمسی وزارت کشاورزی را عهدهدار شد و با حفظ وزارت در کابینه منصور ادامه راه داد تا آنجا که وزارت کار را در دولت رزم آرا تحویل گرفت.
شاید بتوان یکی از نقاط عطف زندگی سیاسی علم را پس از ترور رزم آرا و شروع نخست وزیری مصدق دانست که با حکم محمد رضا شاه سرپرست اداره املاک و مستغلات پهلوی شد که پس از آن با ارتباطات مخوف پدید آمده با برادران رشیدیان و "شاپور جی ریپورتر" توانست در حلقه اصلی حکومت و جزء مشاوران اصلی محمدرضا درآید.
خالی از لطف نیست که به از نامهای مجلس اعیان لندن نگاهی بیاندازیم که خود خصوصیات پنهان علم را نمایان میسازد: (از بارون آیرون ساید دوم پسر ژنرال آیرون ساید معروف)
"5 دسامبر 1973
عالیجناب اسدالله علم
فی الواقع، سعادت بزرگی بود که افتخار دیدار با شما و سخن از روزگاران گذشته دست داد. امیدوارم که شما و سرشاپور ریپورتر چکیدههای مناسبی از مکاتبات پدرم و پدر سرشاپور (اردشیر جی) را به مناسبت پنجاهمین سالگرد حکومت خاندان پهلوی یافته و جمع آوری کنید. من نیز به نوبه خود خوشحال خواهم شد که از طرق ممکنه به شما در این خصوص کمک کنم. حقیقتی که در اینجا رخ مینماید این است که یک بار دیگر در تاریخ کهن ایران زمین یک فرد ایرانی میهن پرست قیام کرده است تا میهن خود را از خطرات حفظ کند. رضا شاه کبیر چنین مردی بود و من به خاطر همکاری پدرم با چنین چهره برجسته ای افتخار میکنم. امیدوارم یک بار دیگر شما را در انگلستان یا در تهران ببینم. از مهربانی و مهمان نوازی شما بسیار سپاسگزارم. ارادتمند، بارون آیرونساید دوم"
اما بنا به اطلاعات بدست آمده:
یکی از شبکههای مهمی که در سالهای پیش از ورود شاپورجی نقش فعالی در حوادث روز به عهده داشت شبکه امیر اسدالله علم بود که ساختار اساسی آن در دو بعد تبلیغاتی و سیاسی (بویژه نفوذ در حزب توده) بود. شبکه علم کار آیی بالایی را در سالهای 1320 تا 1327 از خود به جای گذارد، شبکه او عناصر روشنفکر آن زمان و نهاد مطبوعاتی کشور را حول خود جمع کرده که احزاب مختلف را پوشش میدادند.
شبکه اسدالله علم تداوم و تکمیل شبکه موروثی اردشیر جی ریپورتر را که تحت کنترل روچیلدها قرارداشت را در دست گرفت، شاپورجی در ورود به ایران ارتباط خود را با اسدالله علم برقرار ساخت و این شبکه هدایت یک رشته عملیات را در دست گرفت که در اسناد سرویس امنیت اطلاعاتی آمریکا با نام رمز بدامن شکل گرفت.
یکی از شبکههای مهمی که در سالهای پیش از ورود شاپورجی نقش فعالی در حوادث روز به عهده داشت شبکه امیر اسدالله علم بود که ساختار اساسی آن در دو بعد تبلیغاتی و سیاسی (بویژه نفوذ در حزب توده) بود. شبکه علم کار آیی بالایی را در سالهای 1320 تا 1327 از خود به جای گذارد، شبکه او عناصر روشنفکر آن زمان و نهاد مطبوعاتی کشور را حول خود جمع کرددر گفتههای فردوست آمده است: "شاپور جی که با همه رسمی بود، خانه علم را مانند خانه خود میدانست و با خانم و دخترهای علم کاملا خودمانی بود. او در خانه علم راحت بود و ممکن بود شب ها در آنجا بخوابد و روزها با دخترهای علم تنیس بازی کند و در فصل گرما در استخر شنا کند و با بچهها و خانم علم ورق بازی کند و مشروب بخورد. من شاپور جی را با هیچ مقام دیگری چنین خودمانی ندیدهام."
اسدالله علم در عملیات تخریبی که علیه دولت و نهضت ملی شدن نفت انجام میشد نقشی فعال داشت و به این دلیل بود که دکتر مصدق او را مدتی به بیرجند تبعید نمود.
او در خاطراتش مینویسد: "در این رابطه دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند مقداری از قصههای زمان مصدق که آن وقت واقعا غصه بود برایشان تعریف کردم که بر من در تبعید مصدق چه میگذشت و چه فکرها کردم. منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر میکنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود وسیله محمدرفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود در مشهد دزدیدم و محمدرفیع خان مرحوم او را برای من به بیرجند فرستاد... و در بین راه میخ طویله ای به مقعد او وارد کرده بودند که واقعا خیلی باعث ناراحتی من از لحاظ انسانی و هم از لحاظ اینکه مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاه داشتیم و معالجه کردیم تا مصدق افتاد!!"
پس از سقوط دولت مصدق، علم به تهران بازگشت و بار دیگر به سرپرستی املاک پهلوی منصوب شد. در این سالها شاپور ریپورتر و امیر اسدالله علم تلاش فراوانی کردند تا سپهبد فضلالله زاهدی، عامل کودتا که از شاه جوان اطاعت نمیکرد و خود را "ناجی" او میدانست و به نوعی با لقب تاج بخش در پی کسب مقام و شهرت بود، استعفا دهد و پس از آن بود که گام به گام در جهت انتقال قدرت و کسب جایگاه خاص برای محمدرضا شاه و استقرار دیکتاتوری او در پی نهادینه شدن قدرت مرکزی بودند.
و اما نقطه تلاقی قدرت و کسب عنوان "خانه زاد" برای علم در آذر ماه سال 1345 رقم خورد که به جای حسین قدس نخعی به وزارت دربار محمدرضا شاه منصوب شد و این سمت را نزدیک به 11 سال حفظ و تا چند ماه مانده به پایان عمرش عهده دار بود. آنچنانکه عالیخانی وزیر اقتصاد دوره پهلوی مینویسد: "در 28 تیر ماه سال 1356 علم برای آخرین بار بعنوان وزیر دربار شرفیاب میشود و سپس برای ادامه درمان رهسپار فرانسه شد، دو هفته بعد شاه به علم تلفنی توصیه کرد به علت کسالتش بهتر است از کار کنارهگیری کند و علم هم استعفای خود را نوشت و ارسال کرد. دو روز بعد دولت جدیدی به ریاست جمشید آموزگار بر سرکار آمد و علم با شگفتی فراوان آگاه شد که امیر عباس هویدا به جانشینی او منصوب شده است."
علم چند هفته پیش از آنکه فوت کند، نامه ای مفصل به شاه مینویسد و نامه را به وسیله پرفسور عباس صفویان تقدیم میکند، ولی شاه حتی خواندن نامه مفصل را لازم نمیبیند و نوشته علم را به هویدا میدهد و میگوید: "مشاعر علم دیگر کار نمیکند...!"
در زمان مرگ علم رادیو بی. بی. سی (لندن) در بخش فارسی خود با سر دنیس رایت، سفیر سابق بریتانیا در ایران و از دوستان صمیمی علم، گفتگویی انجام داد که گوشهای از آن به این شرح است. رایت گفت: "علم مانند پدرش شوکتالملک دوست واقعی انگلیس بود و این به خاطر خودخواهیهای شخصی نبود بلکه به دلیلی بود که او در آخرین نامهاش، که چند ماه پیش از بستر بیماری برایم نوشت، ذکر کرد و من آن را نقل میکنم: برای حفظ استقلال و تمامیت ارضیمان هیچ راه دیگری جز حفظ روابط محکم و دوستانه با متحدانمان نداریم... او ما انگلیسیها را به خاطر آنچه که هستیم دوست میداشت و عقیده داشت که دوستی انگلیس برای ایران نافع است. در تمام سالهایی که من او را میشناختم، وی هرگز برای یک کار شخصی از من تقاضایی نکرد. او به بزرگداشت و گرفتن نشان توجهی نداشت. در ماه نوامبر سال گذشته از طرف ملکه الیزابت به گرفتن نشان درجه عالی از انگلیس مفتخر گردید، و او که انتظار گرفتن چنین نشانی را نداشت بسیار خشنود شد و این زمانی بود که او دیگر شغل رسمی نداشت. از نقطهنظر انگلیس دادن این نشان بزرگداشت رسمی بود که از یک شخصیت ایرانی به عمل میآمد."
سردنیس رایت در این گفتگو میگوید: "اسدالله علم با نفوذترین چهره در پشت تاج و تخت ایران بود!"
و اما سرانجام امیر اسدالله علم بدلیل بیماری سرطان خون در اواخر دی 56 در بیمارستانی در پاریس بستری شد، پس از آن به رغم چند عمل جراحی حال وی همچنان رو به وخامت نهاده بود و جهت مراقبت و معالجات بیشتر در اواخر سال 1356 به آمریکا اعزام و در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد. در آن زمان پزشکان آمریکایی معتقد بودند علم زنده نمیماند و سرانجام وی در ساعت 11 روز جمعه 25 فروردین 1357 در نیویورک درگذشت و روز بعد جسدش به تهران انتقال یافت و روز یکشنبه 27 فروردین 1357 در اقامتگاه خانوادگی خاندان علم در حرم مطهر حضرت رضا (ع) به خاک سپرده شد.
انتهای پیام /